پنجشنبه، دی ۲۷، ۱۳۸۶

پیل و پکن!
...

قابل توجه اصلاح‌طلبان حرفه‌ای! بدون اصلاح قانون اساسی، هیچ اصلاحات ریشه‌ای نمی‌تواند در ایران صورت پذیرد. قانون اساسی حاکم بر ایران، قانونی است «خدا محور»، که ملت ایران را در گونه‌گونگی‌های فرهنگی، قومی و زبانی‌اش، به مشتی «شیعی مسلک» خشک‌فکر تقلیل داده! و حکومت برخاسته از چنین قانون اساسی، ولایت مطلقة فقیه را هم بر ملت ایران حاکم کرده. جهت «اصلاح» امور شاید بهتر باشد در ابتدا، قانون اساسی کشور «انسان محور» شود، تا بتوان از حقوق انسان‌ها در آن اصولاً سخن به میان آورد. به عنوان نمونه، به رسمیت شناختن گرایشات مذهبی کلیة ایرانیان، ایجاد مدارس مختلط دولتی، و امکان تدریس زبان‌ها و گویش‌های دیگر‌ اقوام ایرانی، در مناطق سکونت‌شان، در کنار زبان فارسی، می‌تواند ضامن این امر باشد که، بالاخره، خدواند بخشندة مهربان، قانون اساسی ما ملت را رها کند، و جای خود را به «ملت ایران» بسپارد. باشد که نهایتاً، «حق انسان‌ها» بجای «حقوق خداوند» قرار گیرد، و در زمینة سیاست خارجی نیز، «نبرد» نمایشی و بازاری با اسرائیل پایان یابد، تا دولت اسرائیل، مانند هر دولت دیگری که سازمان ملل موجودیت‌اش را به رسمیت شناخته، از سوی دولت ایران به رسمیت شناخته شود. در وبلاگ‌های بعدی بیشتر به این مسائل خواهیم پرداخت. فعلاً به دلیل اشک‌های «جانگداز» پرزیدنت مهرورزی در سوگ حسین، ناچاریم حق و حقوق مردم ایران را، هر چند لحظه‌ای، به دست فراموش بسپاریم. البته، «ژنرال» احمدی نژاد هم حقوق ملت ایران را فعلاً به طور کلی «فراموش» کرده‌اند، و امروز شاهدیم که ایرانیان در بسیاری از نقاط مملکت از سرما یخ می‌زنند، چون دولت «مستقل» جمکران، نوکری در بارگاه گاوچران‌ها را با تخت سلیمان هم حاضر نیست عوض ‌کند!

دیروز سایت‌های حکومتی یک عکس دلفریب و «فتان»، از پرزیدنت مهروزی در مسجد ارگ انتشار داده بودند که، پرزیدنت‌ «محبوب‌مان» را در حال گریه و زاری برای امام حسین‌شان نشان می‌داد! در قصه‌های شیعیان به ما گفته‌اند که، امام کذا برای شهادت آمده بودند، به آرزوی‌شان هم رسیدند! ولی بعد اضافه می‌کردند که ایشان، پس از اینکه دیدند هوا پس است، قصد مراجعت کردند، ولی راه بر ایشان و قوم و قبیله‌شان بستند، چون آنحضرت با کمال پرروئی جهت غصب حاکمیت مشروع قدم رنجه فرموده بودند! معلوم نیست زمانیکه حاکمیتی نا‌مشروع مانند حکومت گورکن‌ها حاضر نیست در برابر مطالبات مردم یک قدم «عقب» بنشیند، چگونه در تبلیغات‌اش ما مردم را «بمباران» می‌کند که یک حاکمیت مشروع، آنهم در عهد دقیانوس، به خاطر چشم و ابروی حسین که نمی‌دانیم وجود خارجی داشته یا نه می‌بایست کنار برود؟ در هر حال واقعیت تاریخی «حسین» اهمیت چندانی ندارد، مهم این است که پرزیدنت مهرورزی، تا چند روز پیش گویا «قرار» بوده، با قایق موتوری پاسدارها در تنگة هرمز یک جنگ تمام عیار با آمریکا و بر ضد ما ملت به راه بیاندازند، عملی که خوشبختانه موفق به انجامش نشدند! و در حال حاضر که، در برابر چشمان شهلای‌ ایشان ده‌ها ایرانی از سرما یخ می‌زنند، همچون رهبر فرزانه، و دیگر گورکن‌های سفاک جمکران، اصلاً خم به ابرو نمی‌آورند، و حتی برای حفظ ظاهر، یک ابراز تأسف نمایشی و رادیو تلویزیونی هم نمی‌کنند! چنین «پرزیدنت» عدالت پروری، دیروز در مسجد ارگ روی مبل یله دادند، و بر شکست برنامة «جنگ» نمایشی در تنگة هرمز، یا جهت بزرگداشت «جانفشانی‌های» حسین فرضی، «گوله، گوله» اشک ‌ریختند! جالب این بود که، فرستادة مخصوص‌‌شان، سعید جلیلی هم همزمان برای پابوس «جان نگرو پونته» به پکن شرفیاب شده بود، تا بلکه رخصتی شود، و تحریم‌ها را بر ما ملت تداوم بخشند، و به این ترتیب، علی خامنه‌ای و شرکاء بتوانند باز هم «در همة زمینه‌ها»، همانطور که دوست دارند «پیشرفت» کنند!

فراموش نکنیم که، اعمال «سیاست انسداد»، اساس سیاست استعماری است. پیشتر گفتیم که ایالات متحد اعمال سیاست انسداد را پس از شکست در ویتنام، و از سال 1976 آغاز کرد. ویژگی این سیاست، حاکم کردن «آشوب»، گسترش سرکوب داخلی، فراهم آوردن زمینة تحریم اقتصادی، و انزوای دیپلماتیک در عرصة بین‌المللی است، که در بهترین حالت ممکن می‌تواند به جنگ نیز بیانجامد! همان شرایطی که طی سه دهه بر کشور ما تحمیل شده. و به یاد داریم که حکومت گورکن‌ها در این اواخر، چگونه از طریق گروگانگیری ملوانان بریتانیائی، سعی در «بازتولید» بحران گروگانگیری توسط دانشجونمایان، درآبانماه 1358 داشت. ولی همانطور که دیدیم موفق نشد، چرا که، جنگ سرد به پایان رسیده، و استفاده از ابزار «جنگ سرد» کارآئی خود را از دست داده. ولی گویا دانشجونمایان هنوز متوجه این مهم نشده‌اند، و پس از سال‌ها «نبرد بی‌امان با آمریکا»، اینک در پی نبرد بی‌امان با ترکمنستان‌اند. البته در واقع دعوای آمریکا با کشور روسیه است که به هزینة ما ملت به راه افتاده. بهانه هم، در ظاهر قطع گاز است، و مثلاً همدردی با کسانی که در سرمای اخیر صدمه دیده‌اند، و افراد فامیل خود را از دست داده‌اند! ولی، غم و غصة نامرئی حکومت‌چی‌های جمکران در برابر این فاجعه به صراحت نشان می‌دهد که، دعوا بیشتر جهت ایجاد بحران در روابط ایران با همسایگان‌اش، در شمال و در منطقة خلیج فارس به راه افتاده.

بله، امروز درسایت «اطلاعات نت» مطلبی از «تبریزنیوز» منتشر شده بود که در آن، «شهروندان» و دانشجویان و «غیره»، به دلیل قطع گاز از ترکمنستان، خواستار قطع رابطه ایران با ترکمنستان، و اخراج سفیر این کشور شده بودند. این «جماعت» در ضمن همدردی با مردم ترکیه، همزمان خواستار استعفای وزیر نفت، و اخراج مدیرکل شرکت گاز ملی ایران هم شده‌اند! به گزارش تبریزنیوز:

«شهروندان، دانشجویان، کارشناسان و خانواده‌های متوفیان اخیر در مناطق آذری نشین ایران خواهان تعلیق روابط دیپلماتیک با کشور ترکمنستان و اخراج سفیر این کشور از ایران شده‌ و منتظر استعفای وزیر نفت و حکم اخراج مدیرکل شرکت ملی گاز ایران می‌باشند.»

اینکه بعضی‌ها در مناطق آذری «شهروند» یافته‌اند، باعث بسی خوشوقتی است! ولی به اطلاع یابندگان محترم می‌رسانیم که به احتمال زیاد «اشتباه» کرده‌اند! در حکومت اسلامی «شهروند» نداریم، «امت» و «رعیت» داریم. چرا که اگر در ایران «شهروند» وجود ‌داشت، این «شهروندان» محترم مسلماً از محدودة حق و حقوق خود نیز آگاه بودند،‌ و می‌دانستند که روابط خارجی یک کشور را، «شهروندان» و دانشجویان در «خیابان» تنظیم نمی‌کنند! ‌بلکه دولت آن ‌کشور از طریق وزارت امورخارجه این «روابط» را سازماندهی می‌کند. البته شهروندان کذا، به اخراج سفیر ترکمنستان اکتفا ننموده، فرموده‌اند، روسیه و اقمارش مانند شیوخ عرب قابل اطمینان نیستند! خلاصه بگوئیم بعضی‌ها صابون مفصلی جهت ایجاد بحران در شمال و جنوب کشورمان بر شکم مبارک‌شان مالید‌ه‌ا‌ند! آتش بیاران‌ معرکة این «شورشیان» نیز، صد البته خود گورکن‌ها، و همکاران صدیق‌شان هستند.

بحران در شمال با روسیه، و پیرامون «سهم 50 درصدی ما از خزر» به راه افتاده، و با شیخک‌های کازینونشین نیز، پیرامون تغییر نام «خلیج فارس» و مالکیت سه جزیرة کذا جیغ و فریاد به راه می‌افتد. جنجالی که هفته‌ای یک یا دو بار در رادیو تلویزیون حکومتی بازتاب می‌یابد، تا ضمن پخش سرود «ای ایران»، احساسات دروغین و میهن‌پرستانة بعضی ایرانی‌نمایان آناً به جوش آمده، برای‌مان بیانیه صادر کنند! و به این ترتیب، سیاست خارجی کشور را هم در همین بیانیه‌ها به ملت گوشزد کنند! به یاد داریم که، چندروز پیش، یکی از اعضای قوم و قبیلة موسی صدر منفور، به دلیل ناپدید شدن ایشان در کشور لیبی، ایجاد رابطة سیاسی بین ایران و لیبی را برای ایرانیان «ممنوع» اعلام کردند! و چندی پیش، ابراهیم یزدی، شخصاً خواهان «50 درصد از خزر» شد، تا منافع استراتژیک مورد نظر سناتور «ریچارد لوگار»،‌ که در وبلاگ «هم خلیج، هم خزر» به آن اشاره کردیم، دست نخورده باقی بماند. اتفاقاً «شورای امنیت ملی جمکران» نیز، تلاش خود را بر همین سیاست استعماری متمرکز کرده.

گفتیم که دلیل حضور جرج بوش در کشورهای خلیج فارس، ابراز تمایل آمریکا جهت حضور در منطقة خزر بوده. دلیل هیاهو پیرامون «تهدید» ناوگان جنگی آمریکا، توسط بلم‌ شکسته‌های «برادران» سپاه نیز همین بود و بس! حکومت‌های حاشیة خلیج فارس، از جمله جمکران، همگی دست نشاندة عموسام‌اند، و جاروجنجال پیرامون تهدیدهای کذا صرفاً جهت تقویت حکومت گورکن‌ها و تهدید روسیه صورت پذیرفت. و چقدر عجیب است که سفر اعضای «شورای عالی امنیت ملی» جمکران به خارج از ایران، همیشه در تقارن کامل با سفر بعضی شخصیت‌های خارجی قرار می‌گیرد! به عنوان نمونه، وقتی لاریجانی برای «گردش» به مصر رفته بود، ناغافل اهودباراک و نیکولا سرکوزی هم رفتند به مصر! البته فکر بد نکنید، مشاور رهبر فرزانه برای «ملاقات» با اینان به مصر نرفته بود، جهت پابوس «شرفیاب» شده بود! و به همچنین است در مورد سفر اخیر سعید جلیلی به چین. از قضای روزگار، «جان نگروپونته»، معاون وزارت امور خارجه یانکی‌ها و ‌متخصص امور «دموکراسی»، به ویژه در عراق، پاکستان و افغانستان در چین تشریف دارند! و اینجا هم به دل‌تان بد نیاورید. جلیلی حتی نیم نگاهی به «نگروپونته» نخواهد انداخت، و هر چه نگروپونته التماس کند، در دل سنگ «دکتر» جلیلی تأثیری نخواهد گذاشت. «جلیلی» به چین رفته، تا راهی برای تداوم بحران هسته‌ای بیابد. راه تداوم بحران این است که ایالات متحد بر تعلیق غنی‌سازی مرتب «اصرار» کند، و گورکن‌ها هم بر تداوم آن! البته در چارچوب مقررات پیمان منع گسترش سلاح‌های هسته‌ای، کشور ایران از حق غنی‌سازی اورانیوم برخوردار است. ولی اگر ابزار غنی‌سازی را نتواند از کشورهای غربی وارد کند، قادر به غنی‌سازی هم نخواهد بود. در نتیجه، اگر هدف اصلی آمریکا جلوگیری از غنی‌سازی توسط ایران باشد، ایالات متحد و شرکای‌اش در اروپا می‌توانند از فروش دستگاه‌های لازم به گورکن‌ها خودداری کنند. قضیه نیز بدون دخالت شورای امنیت فیصله خواهد یافت. ولی این شیوه یک نقطه ضعف دارد، در آن منفعتی برای اعضای سازمان جنایتکار ناتو پیش‌بینی نشده!

اینان در هماهنگی کامل با حکومت ملایان، از یکسو تحریم‌های اقتصادی را بر ما مردم تحمیل می‌کنند تا با فروش کالاهای تحریم شده به چند برابر قیمت، زمینة گسترش «بازارسیاه» فراهم آورند، و از سوی دیگر حکومت رمالان را به صورت یک خطر بالقوه به جهانیان معرفی کرده، جهت مقابله با این «جنگاوران» به کشورهای منطقه اسلحه می‌فروشند. زمانیکه افکار عمومی بر ضد این حکومت بسیج شد، گزینة جنگ نیز مهیا خواهد بود. همان کاری که با حکومت صدام حسین کردند. هنگامی که صدام حسین در جنگ با ایران از سلاح شیمیائی استفاده کرد، هم گاوچران‌ها، و هم دولت جنتلمن‌های انگلیسی خفقان گرفته بودند. و هنگامی که در ماه مارس 1988، صدام حسین کردهای عراق را در شهر حلبچه بمباران شیمیائی کرد، باز هم سکوت بر دمکراسی‌های صادر کنندة سلاح حاکم بود. در کتاب «در باب پروپاگاند»، نوام چامسکی در مصاحبه با «دیوید بارسامیان» می‌گوید:

«5 روز پس از اینکه حکومت ایران ناچار به پذیرش آتش بس شد، صدام حسین باز هم از سلاح شیمیائی استفاده کرد، و این اقدام وحشیانه، مورد حمایت ایالات متحد و انگلستان قرار گرفت. ولی همین دولت‌ها، چند سال بعد جهت توجیه تهاجم نظامی به عراق می‌گفتند، باید صدام حسین را از میان برداشت، چون عمل وحشیانه‌ای انجام داده، و بر ضد غیرنظامیان کرد عراقی از سلاح شیمیائی استفاده کرده [...] ایالات متحد و انگلستان می‌گفتند، صدام حسین دست به جنایت فجیعی زده، ولی از عبارت،‌ ارتکاب به جنایت فجیع، سه واژة اساسی، با پشتیبانی ما، حذف شده بود!»

در همین کتاب، بارسامیان، با اشاره به حکایت «اختلاف کردن در چگونگی و شکل پیل»، که در دفتر سوم مثنوی نقل شده‌، می‌گوید، «مردم در مقابل جنجال رسانه‌ای، مانند همان کسانی بودند که در روایت صوفی، فیل را در تاریکی لمس می‌کردند.» ولی می‌باید اضافه کنیم که، هر چند ما هم نمی‌توانیم بر مسائل جهان احاطه داشته باشیم، ولی قادریم یک اصل اساسی را چشم بسته شناسائی کنیم: تحریم‌ها بر علیه ملت ایران، فقط در راستای تقویت حکومت دست‌نشاندة استعمار غرب تداوم می‌یابد.



1 نظردهید:

At ۲:۲۱ قبل‌ازظهر, Blogger sara said...

thank you !

I'am writing about earlier posts focusing on wemon movements and their leaders.
They were realy informative and helped me to clear my mind of all the stuff the media has implanted in my mind regarding wemon movemens in Iran. (I followed the VOA and some website articles ).
unfortunately, I have no academic and deep theoritical understanding about the social science, secularism and so on and when I am trying to read and learn more about them, simple average person like me,I end up with wikipedia definition and articles which obscure everything even more; however, even I can realise the curious paradox in the native 'official' wemon movements
leaders' believes.
I hope you keep up and write more about these issues. Your articles have the advantage of being clear (no jargon)and understandable for people like me.

 

ارسال یک نظر

<< بازگشت