چهارشنبه، دی ۲۶، ۱۳۸۶

هم خلیج، هم خزر!
...

دست سازمان‌های نیکوکار و خیرخواه بشریت، در حمایت از حکومت اسلامی، یکی پس از دیگری رو می‌شود. این سازمان‌ها بدون کوچک‌ترین اشاره‌ای به قانون اساسی متحجر حکومت اسلامی که احکام توحش دینی از آن منبعث می‌شود، از این حکومت «عاجزانه» تقاضا می‌کنند که، بعضی احکام، از قبیل سنگسار را به مورد اجرا نگذارد! و امروز، سازمان عفو بین‌الملل هم به نوبة خود، خواستار «عدم اجرای حکم سنگسار» شده! به عبارت دیگر، پیام سازمان‌های کذا به حکومت جمکران این است که لزومی ندارد احکام دینی مانند سنگسار یا قطع دست و پا را «لغو» کنید، کافی است از اجرای این احکام خودداری کنید! به زبان ساده‌تر، سازمان‌های کذا، وجود این قوانین را به زیر سئوال نمی‌برند، تا مبادا از قدرت سرکوب حکومت اسلامی ذره‌ای کاسته شود. چرا که از قبل موجودیت همین احکام وحشیانه، می‌توان مردم را تشویق به قانون‌شکنی، و تظاهرات غیرمجاز کرد، و سپس، از قانون‌شکنان «حمایت» به عمل آورد. پیشتر گفتیم که یکی از مهمترین ابزار استعمار، حمایت از سرکوب، جهت تبدیل قانون‌شکنی به «ارزش» است. چرا که، از این‌طریق می‌توان شورش‌ و هرج‌ومرج را در ترادف با «آزادی» قرار داد. همچنانکه 29 سال پیش، با همین ترفند، سازمان سیا، دارودستة مهدی بازرگان را بر مسند قدرت نشاند.

29 سال پیش، جهت تأمین منافع غرب در منطقه، حکومت ایران سرنگون شد، تا ایالات متحد و شرکای‌اش در غرب، با برنامه‌ریزی جهت تجزیة ایران، اتحادجماهیر شوروی را نیز در مرزهای جنوبی‌اش، با یک منطقة تحت نفوذ تروریست‌های اسلامی به محاصره در آورند. امروز اگر چه تجزیة ایران تحقق نیافته، و اتحادجماهیر شوروی نیز وجود خارجی ندارد، ایالات متحد و شرکای‌اش از سیاست ستیزه با روسیه هنوز دست برنداشته‌اند. ولی اینبار، مسائل ایدئولوژیک دیگر «بهانه» نیست؛ پس از فروپاشی اتحادجماهیر شوروی، یانکی‌ها هیچگونه مخالفتی با ایدئولوژی ندارند. ایدئولوژی حاکم، «اسلامی» است، و ساخته و پرداخته دست استعمار. اینبار جنگ آمریکا با روسیه، اقتصادی شده، و بهای این جنگ را نیز، همچون بهای «جهاد» سازمان سیا با اتحاد جماهیر شوروی سابق، کشورهای منطقه، و به ویژه ما ایرانیان می‌پردازیم! به طور مثال، حکومت اسلامی وظیفه دارد جهت شکستن بهای گاز صادراتی روسیه، منابع گاز ایران را به تاراج شرکت‌های اروپائی و آسیائی بدهد. کلیة‌ قراردادهائی که حکومت جمکران جهت صدور گاز ایران با شرکت‌های غربی منعقد کرده، فقط جهت شکستن بهای گاز صادراتی روسیه به اروپای غربی بوده. حکومت رمالان، پس از حمایت مالی و نظامی از طالبان، و همکاری با اشغالگران جنایتکار در عراق و افغانستان، اینک مستقیماً به رویاروئی اقتصادی با روسیه، به نفع غرب مشغول شده. و در این گیرودار، جرج بوش، جهت بازارگرمی برای رمالان تهران، زبان به تهدید هم می‌گشاید! ولی اگر تهدیدات ظاهراً خلیج‌فارس را هدف گرفته، مشکل اصلی یانکی‌ها نه در خلیج فارس، که در دریای خزر قرار دارد. و اگر آمریکا در خلیج فارس «نعل وارونه» می‌زند، و از تهدید ناوگان‌های خود توسط قایق موتوری‌های سپاه‌پاسداران به فغان و فریاد افتاده، در کشورهای حاشیة خزر به صراحت «سهم خواهی» می‌کند!

امروز همان سناتور «ریچارد لوگار» معروف، نایب رئیس سنای آمریکا، که چند روز پیش، از سیاست ترکمنستان در زمینة انرژی «قدردانی» کرده بود، پس از دیدار با رئیس جمهور آذربایجان، در بیانیه‌ای خواستار تعیین نمایندة ویژة انرژی در منطقة خزر شده! در این بیانیه چنین آمده:

«تعیین نمایندة ویژه در امور انرژی [...] در این خصوص است که ایالات متحد این منطقه استراتژیکی مهم را از اولویت‌های برتر خود می‌شمارد[...] نباید به روسیه اجازه داد که در زمینه انرژی در قفقاز جنوبی و آسیای میانه نقش تعیین کننده را ایفا کند.»

منبع: نووستی، 26 دیماه سالجاری

به عبارت دیگر، در حالیکه جرج بوش ایران را تهدیدی برای همة ملت‌ها می‌خواند، نایب رئیس سنای یانکی‌ها، بر مأموریت الهی حکومت جمکران، جهت حفظ منافع آمریکا تأکید می‌کند! این شرایط شباهت فراوانی به رخدادهای سال 1979 پیدا کرده. زمانیکه سیاست‌های جهانی، ملت ایران را به ابزار تأمین منافع غرب در برابر اتحاد جماهیرشوروی تبدیل کرد، تا کل منطقه در لجنزار حکومت‌های اسلامی فرو افتد. 29 سال، پیش در چنین روزی محمدرضا پهلوی، شاه ایران، کشور را برای همیشه ترک گفت. و در سالروز 16 ژانویه 2008، شبکة «ای‌.بی.سی» آمریکا، برنامه‌های روز 9 ژانویه سال 1979 را بر خطوط اینترنت قرار داده. بنا بر اظهارات خبرنگاران، یک هفته پیش از رفتن شاه، مقامات کاخ سفید، از جمله «هادینگ کارتر» می‌گویند، و باز می‌گویند، «شاه باید برود!» این سخنان همزمان بود، با دروغ پراکنی‌های رادیو «بی‌بی‌سی»، پیرامون حمایت «کاخ سفید از شاه»! این مختصر را گفتیم، تا کسانی که در داخل می‌پندارند برقراری روابط با ایالات متحد به باز شدن فضای سیاسی کمک خواهد کرد، از خواب خرگوشی بیدار شوند. زمانیکه ساواک با حمایت سازمان سیا از طریق جنجال رسانه‌ای و با توسل به دانشجونمایان و «طلاب»، ایران را به آشوب کشاند، حاکمیت ایران، خود را «متحد» آمریکا در منطقه به شمار می‌آورد، و بر خلاف امروز، که نوکران سازمان سیا ادعای مبارزه با امپریالیسم دارند، این «اتحاد» از چشم ما مردم پنهان داشته نمی‌شد!

امروز حکومت گورکن‌ها، ضمن نوکری برای عموسام، نه تنها به دروغ ادعای جنگ با آمریکا دارد، که جهت حفظ منافع استعمار غرب، پنهانی به آتش جنگ اقتصادی با روسیه نیز دامن می‌زند. و نیازی به توضیح نیست که نوکری پنهان برای گاوچران‌ها، و جنگ پنهان با یک ابرقدرت همسایه چون روسیه، برای ملت ایران جز خسارت و سرکوب هیچ دستاوردی به همراه نخواهد داشت. به یاد داریم که پس از استقرار حکومت رمالان، جهت تأمین منافع غرب، تمامی پادوهای استعمار به «جهاد»، علیه ارتش اتحادجماهیر شوروی برخاستند. و همانطور که گفتیم، هدف جبهة ناتو از براندازی حکومت سلطنتی در ایران، تجزیة کشورمان بود. و امروز هم، تجزیة ایران همچنان در دستورکار ایالات متحد قرار دارد.

می‌دانیم که امروز ارتش آمریکا در عراق حضور دارد، و تجزیة عراق از اهداف جنگ اول خلیج فارس بوده؛ اهدافی که هنوز «عملی» نشده. در نتیجه، جهت تجزیة عراق، ارتش ترکیه به دستور عموسام تهاجم هوائی به کردستان عراق را آغاز کرده. و باز هم می‌دانیم که، اگر گورکن‌ها و برخی ایرانی‌نمایان، دولت مضحک «عبدالله گل» را دموکراتیک لقب داده‌اند، نخستین اقدام همین دولت دموکراتیک، پس از سرکوب کردها، برپائی رفراندوم برای قانونی کردن «روسری» زنان بوده! البته این مهم را پیشتر گفته‌ایم که، حاکمیت ترکیه، حتی زمانی که کمال آتاتورک در قید حیات بود، نمی‌توانسته ارتباطی با «لائیسیته» داشته باشد.

همانطور که در وبلاگ «آش‌‌باوران» گفتیم، «لائیسیته»، ‌ نظریه‌ای «انسان محور» است! ولی همانطور که می‌بینیم، دولت ترکیه تشکیلاتی است دست نشاندة استعمار،‌ که با تحمیل پوشش اجباری بر زنان، فقط ادعای «لائیسیته» دارد. خوشبختانه، ‌ ریاست جمهوری عبدالله گل، به این فریب و مضحکة بزرگ پایان داد، و همزمان، راه را برای پیمودن سیر قهقرائی به سوی توحش اسلام، یا تقدم «احکام الهی» بر «قوانین مدنی» هموار کرد!

و امروز شاهدیم که سازمان عفو بین‌الملل، که مانند سازمان دیده‌بان حقوق بشر، حقوقدانان برجسته‌ای در اختیار دارد، به تقدم «حقوق انسانی»‌ بر «حقوق الهی» کوچک‌ترین اشاره‌ای نمی‌کند. چرا که «حقوق الهی» از همان «ابهام» مطلوبی برخوردار است، که از برکت آن سازمان‌های رنگارنگ مدعی دفاع از «حقوق بشر» می‌توانند، ضمن حمایت از قوانین توحش دینی، به دروغ خود را مخالف همین قوانین جلوه ‌دهند. سازمان عفو بین‌الملل مانند سازمان دیده‌بان حقوق بشر، نیک می‌داند که اگر خواهان «لغو» قوانین منبعث از احکام الهی در حکومت اسلامی شود، قدرت سرکوب حاکمیت اسلامی را کاهش می‌دهد. و از آنجا که خواست اصلی سازمان‌های کذا، رهائی مردم ایران از اسارت قوانین توحش نیست، سخنی از «حقوق انسانی» به میان نمی‌آید. سازمان‌های به اصطلاح «غیردولتی» حقوق بشر، یا عفو بین‌الملل، همگی تحت نظارت قوانین حاکمیت‌های متبوع خود قرار دارند. و روشن است که، منافع این حاکمیت‌ها بدون چپاول و سرکوب ما ملت تأمین نخواهد شد.

پس به سازمان بسیار شریف عفو بین‌الملل هم همان می‌گوئیم که، پیشتر به دیده‌بان حقوق بشر گفتیم. مردم ایران نیک می‌دانند، قانون اساسی حکومت اسلامی، توجیهی است قانونی بر اجرای قوانین وحشیانة سنگسار، قصاص، شلاق و قطع عضو. و تقاضای عدم اجرای قوانین منبعث از قانون اساسی حکومت اسلامی، در واقع تشویق این حکومت به «قانون شکنی» است! مسلماً سازمان عفو بین‌الملل می‌داند که «قانون شکنی»، جرم است. و تشویق یک حکومت به نقض قوانین خود، فراخوانی است برای ارتکاب به جرم. ساده‌تر بگوئیم، سازمان‌های مدافع حقوق بشر، از یکسو حاکمیت ایران را به «قانون شکنی» تشویق می‌کنند، و از سوی دیگر به دفاع از قانون‌شکنان برمی‌خیزند. همانطور که گفتیم هدف اصلی استعمار، نابودی «نظم قانونی» در کشورمان است، و جهت دستیابی به چنین اهداف پلیدی است که، مردم و حاکمیت، رسماً به قانون‌شکنی دعوت می‌شوند!




0 نظردهید:

ارسال یک نظر

<< بازگشت