...
با رهنمودهای رعایای الیزابت دوم، گورکنها به یاد ایران باستان افتادهاند و تصمیم دارند نام «دریاچة خزر» را به «دریای کاسپین» تغییر دهند. حتماً میپرسید چه تفاوتی میکند؟ تفاوتش از نظر حقوق بینالمللی از زمین تا آسمان است! جهت حضور قانونی سازمان جنایتکار ناتو در دریاچة خزر، باید نام «خزر» به «کاسپین» تبدیل شود! پس از این تغییر به ظاهر ساده و بیاهمیت، وضعیت حقوقی خزر نیز تغییر کرده، از «دریاچه» به «دریا» تبدیل خواهد شد. به یاد داریم که در گیرودار قطع گاز ترکمنستان به ایران، سناتور «ریچارد لوگار»، نایب رئیس سنای کابویها، در ترکمنستان و دیگر کشورهای حاشیة خزر حضور یافته، فرمودند «منافع ما» در اینجا اولویت دارد! به عبارت دیگر، حقوق حقة ایشان میباید در این منطقه به رسمیت شناخته شود، و خلاصة مطلب، خزر، «حق مسلم ایشان» است. گورکنهای ضدامپریالیست هم بلافاصله دست به کار شدند تا «حق» گاوچرانها را تأمین کنند. به یاد داریم که شیخ حسن روحانی فرمودند، «راه هدف باید حق باشد»، و چون راه هدف سناتور لوگار، که همان حضور سازمان جنایتکار ناتو در خزر است، کاملاً «حق» بود، نوکران ضدامپریالیست آمریکا هم به جنب و جوش افتادند تا «منافع ما» را جهت بازکردن پای عموسام به خزر حفظ کنند. دلیل فعال شدن وزارت امور خارجة جمکران فقط همین بود!
منوچهر متکی، ابتدا راهی گرجستان شده، خواستار شرکت این کشور در بزرگراه شمال جنوب شد. میدانیم که گرجستان، پس از کودتای مخملین به سازمان ناتو پیوسته، تا ساکاشویلی، مانند گورکنها، مردم گرجستان را به ابزار تأمین منافع گاوچرانها در برابر روسیه تبدیل کند. و تا حال که در این مهم موفقیت بسیار داشته. البته ساکاشویلی، بر خلاف گورکنها ادعای مبارزه با «استکبار جهانی» ندارد، ایشان به نوکری آمریکا مفتخراند، چون پیشتر، در اردوگاه سوسیالیسم «کشکی» استالین، «معنویت» و «حقیقت» استالینیسم تا عمق وجودشان نفوذ کرده بود. شاید بگوئید مسائل گرجستان به «ما» چه ارتباطی دارد؟ ولی اگر ضمیر «ما» به لات و اوباش و پادوهای دکان سیاستهای استعماری ارجاع دهد، خواهیم دید که این مسائل کاملاً به «ما» مربوط میشود.
ارتباط گرجستان با «ما» این است که گرجستان، پیشتر متعلق به «ما» بوده! بله، و به همین دلیل ما نه تنها خواستار بازگشت گرجستان و آذربایجان به آغوش جمکران هستیم، که کل خلیج فارس و خزر را نیز «حق مسلم» خود میدانیم. البته به این مختصر اکتفا نکرده، خواهان نظارت بر کانال سوئز هم خواهیم شد. این کانال در واقع، به فرمان یکی از شاهنشاهان «آریائینژاد» هخامنشی احداث شده، و قسمتی از میراث فرهنگی «ما» به شمار میرود. از این گذشته مصر هم خراجگزار «ما» بوده، و لازم است خراج معوقة خود را از دوران باستان تاکنون با بهرة 20 درصد در سال به «ما» بپردازد. در ضمن اسرائیل فراموش نکند که هستی خود را مدیون کوروش کبیر است، پس لازم است ارتباط خود را با سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی، و دیگر مسلمین «اسرائیل ستیز» منطقه آشکار کند. به دلیل کمبود وقت، و اهمیت تغییر نام «خزر» به «کاسپین»، فعلا مطالبات «ما» در مورد کشورهای بالکان را «مطرح» نمیکنیم! و بازمیگردیم به متکی، وزیر امور خارجه گورکنها که امروز در خبرگزاری «فارس»، از «شجاعت خانم رایس» نیشش تا بناگوش باز شده، میگوید افسوس که این «زینب زمان»، امکان تحقق خواستههایاش را ندارد! چون سرگئی لاوروف، مثل «شمر» در برابرش ایستاده، و ژنرال «یزید» هم، با سلاح هستهای سازمان ناتو را تهدید کرده!
بله، گفتیم که «نیش» منوچهر متکی، از پیشنهادات «زینب زمان»، تا بناگوشاش باز شده بود، ولی بهتر بود توضیح میدادیم که، در واقع نیش برادر منوچهر متکی آنقدر باز شده بود که به بناگوش علیلاریجانی رسید. حتماً باز میپرسید، نیش متکی چه ارتباطی با بناگوش علی لاریجانی دارد؟ پاسخ اینکه، نیش متکی از طریق کانال سوئز، یا بهتر بگوئیم از طریق مصر با بناگوش علی لاریجانی مرتبط میشود. علیلاریجانی، که به طور «اتفاقی» همزمان با نیکولا سرکوزی در مصر حضور یافته بود، پس از بازگشت به جمکران، ویروس بیماری «نابوکو» را به متکی انتقال داد. و میدانیم که متکی جهت معالجه سراسیمه به بلغارستان شتافت، و گفت ما حاضریم در خط لولة «نابوکو» شرکت کنیم. به عبارت دیگر، جهت تداوم حکومت جمکران، حاضریم گاز ایران را هم «وقف» اروپا کنیم.
میدانیم که بذل و بخشش از جیب دیگران، تخصص ویژة آخوند جماعت است. و حکومت جمکران هم حکومتی است صددرصد آخوندی، که پاسدار اکبر آنرا «سلطانی» مینامد، و در سایت زمانه مورخ 24 ژانویة 2008، میگوید:
ممکن است «فاشیستی» باشد، ولی «ارتجاعی» نیست!
البته این پریشانگوئیها، نتیجة «تلمذ» در محضر نخبگان «سرقبرآقا» چون استاد سروش، و پادوئی برای منوچهر متکی است. پاسدار اکبر تا پیش از دریافت پیام سید ابراهیم نبوی، طنزنویس دولتی جمکران در فرنگ، در پی کار و کاسبی بود، و دست از چرندبافی شسته بود. ولی از آنجا که حاج ابراهیم، در عرصة طنز، دست تنها مانده بود، لازم آمد پاسدار اکبر پژوهشهای علمی خود را از سر گیرد، تا طنز جمکران به دلیل افت «فشار گاز» مثل صدها ایرانی نگونبخت یخ نزند. از مطلب دور افتادیم بازگردیم به ویروس «نابوکو». این ویروس، همان خط لولهای است که سال گذشته، نیکولا سرکوزی، به نمایندگی از سوی شرکت «توتال»، قرارداد احداث آنرا با مجارستان منعقد کرده بود. ویژگی «نابوکو» این است که بدون عبور از خاک روسیه، گاز اروپا را «تأمین» خواهد کرد، و به همین دلیل روز دوم بهمنماه سالجاری، فرانسپرس از «سوفیا» ـ به کوری چشم متکی، صوفیه نمینویسیم ـ اعلام کرد، ایران آمادة ارسال گاز به خط لولة نابوکو است. البته «فرانسپرس»، برای حفظ آبروی نوکران در جمکران نگفت گاز ایران به اروپا عملاً به رایگان صادر خواهد شد. چون فرانسپرس هم همانطور که فاطمه مرنیسی، سیمون دو بووار مراکش فرمودهاند، مانند پیامبر، بر «حفظ حقوق انسانی غلامان» تأکید دارد.
از سوی دیگر، «فرانسپرس» به این مهم اشاره نکرد که خط لولة نابوکو، در چارچوب رقابت اقتصادی اروپای غربی با روسیه احداث خواهد شد، و از این جهت است که گاز کشورمان باید به طور رایگان در اختیار شرکتهای اروپائی قرار گیرد. در واقع از قدیم، هر گاه غربیها نیاز به راهزنی و چپاول در اسرع وقت دارند، دستاربندان، مانند میرزای شیرازی، فتوی میدهند! یا کلاهیها، مانند محمد مصدق به مجلس «طرح» پیشنهاد میکنند، در گام بعدی، مجلس را منحل میکنند، تا نفت هم ملی شود. البته حکومت جمکران حکایت دیگری است.
این حکومت دست پروردة سازمان سیا، سه دهه پیش برای «جهاد» با اتحادجماهیر شوروی ایجاد شد، تا منطقه را به لجنزار اسلام تبدیل کند. و امروز هم همین حکومت پوشالی جهت رقابت اقتصادی غرب با روسیه، ثروتهای ما را به تاراج طرح «نابوکو» میسپارد. چون به گزارش فرانسپرس، بدون شرکت ایران در این طرح «پر برکت»، این پروژه قابل اجرا نخواهد بود. بله، جهت همین امر «خیر» است که، منوچهر متکی و کاندی رایس اینچنین در رسانهها به یکدیگر عشوه میفروشند. و در گیرودار ناز و غمزههای رایس و متکی بود که، محمد خاتمی هم در «داووس»، اسلام را «دین عشق»، و ایران را دموکراتترین سرزمین منطقه خواند و ناگهان مرکز پژوهشهای مجلس جمکران، به درخواست یکی از نمایندگان، خواهان تغییر نام خزر شد!
بله اسلام «دین عشق» است، و حکومت اسلامی هم حکومتی است عشقی! و نمایندگان مجلساش هر وقت منافع ارباب حکم کند، آتش عشقشان «زبانه» میکشد. به گزارش «کاوه امیدوار» از بنگاه خبرپراکنی بیبیسی، مورخ 24 ژانویه 2008، این تغییر نام جهت «رفع سوء تفاهم» و به درخواست «دولت» جمکران صورت میگیرد! البته در ابتدای گزارش صحبت از کمیسیون پژوهشهای مجلس و پیشنهاد یک نماینده میشد، ولی از آنجا که احداث خط لولة «نابوکو» امری است حیاتی، «عشق»، کار را به سرعت فیصله داد! و در انتهای گزارش چنین میخوانیم:
«دولت ایران، هدف از تغییر نام دریای شمال [دریاچة شمال] ایران را جلوگیری از هرگونه سوءتفاهم [...] درزمینة پهنة آبی شمال کشور دانسته[...] و از تمامی نهادها [...] خواسته تا از نام خزر در داخل، و از کاسپین در متون خارجی قراردادها معاهدههای بینالمللی استفاده کنند.»
بله! همانطور که شاهدیم، در «داخل»، تغییری ایجاد نمیشود، مهم این است که در متون قراردادهای نوکری رمالان با اربابان غربیشان، دریاچة خزر، به دریای کاسپین تبدیل شود، تا شامل یک وضعیت حقوقی «عشقی» باشد. و به این وسیله، چندملیتیها حسابی «عشق» کنند.
هرکه شد پادوی رایس در حرم گاز بماند
وانکه اینکار ندانست، در افلاس بماند
یانکییان واستدند از گرو ما همه گاز
«متکی» بود که در خدمت اغیار بماند
2 نظردهید:
How does it make any change !?
I mean changing the Khazar to Caspian ?
Is't it Caspian officially, I mean in internationall contracts !
would you please explain this post.
http://nahidroxan.blogspot.com/2006/04/blog-post_26.html
you mentioned an anonymous force
'jebheye nashenaas' ..
what is that ?
many thanks
ارسال یک نظر
<< بازگشت