...
از روزی که حکومت استعماری ترکیه را، که ادعای «لائیسیته» هم داشت، به حکومت اسلامی تبدیل کردند، و عبدالله گل به ریاست جمهوری این کشور «منصوب» شد، ترکیه در چشم سازمان دیدهبان حقوق بشر، عین «گل» شده! و «انتخابات» حکومت جمکران هم، که ادعای مردمسالاری میکند، به گزارش دیدهبان حقوق بشر، هیچ ایرادی ندارد! البته «شگفتیهای» گزارش سازمان کذا به این مختصر محدود نمیماند. این سازمان، در گزارش سالیانة خود، نام 74 کشور جهان، از جمله آمریکا، انگلیس و فرانسه را در فهرست بچههای «بد» قرار داده، ولی ترکیه همانطور که گفتیم، از بچههای خوب جهان است! چرا که حکومت اسلامی، تنها گزینهای است که سازمان سیا برای این منطقه میپذیرد. رفراندوم دارودستة بازرگان را هنوز فراموش نکردهایم! امروز، کل منطقه در همین «رفراندوم» استعماری میباید شرکت کند، و اگر به حکومت اسلامی رأی «مثبت» ندهد، سر و کارش با ملاعمر و القاعده خواهد بود.
اگر به گزارش «دیدهبان حقوق بشر»، در باب بهبود وضعیت ترکیه دقت کنیم، همسوئی این سازمان را با محفل نوبل و فاشیستهای فکل کراواتی اسلامگرای بازار تهران به صراحت درمییابیم. پیشتر گفتیم که، سازمان اسلام پرور ناتو، از طریق استقرار یک حکومت اسلامی در ترکیه، قصد الگوسازی برای کل منطقه را در سر میپروراند، تا راه را برای سرکوب گروههای لائیک بگشاید. گزارش سالیانة «دیدهبان حقوق بشر»، در ایالات متحد شاهدی است بر این مدعا. به گزارش بنگاه خبرپراکنی «بیبیسی»، مورخ 31 ژانویه 2008، «دیدهبان حقوق بشر» در گزارش سالیانة خود از دموکراسیهای غرب، به دلیل نادیده گرفتن نقض حقوق بشر در دیگر کشورها «انتقاد» کرده است. البته وقتی متن انتقاد دیدهبان کذا را به دقت مطالعه کنیم، متوجه میشویم که این تشکیلات مانند شبه اصلاح طلبان و پادوهای سرداراکبر در فرنگستان، نگاهی پر مهر و محبت به رجب اردوغان و عبدالله گل انداخته، و از استقرار یک حکومت اسلامی در کشور ترکیه هیچ گله و شکایتی نمیکند. کاملاً بر عکس، علیرغم سرکوب گستردة کردهای ترکیه، علیرغم قتل مخالفان چپگرا، و علیرغم بمباران غیرنظامیان کرد در عراق، این سازمان به دولت رجب اردوغان بینهایت لطف و مرحمت دارد، حتی ادعا میکند:
«وضعیت حقوق بشر در ترکیه بهتر شده.»
آیا امکان دارد که «دیدهبان حقوق بشر»، گزارش دقیقی از وضعیت امروز ترکیه ارائه دهد، تا ما هم بتوانیم ضمن مقایسة آن با دوران «سیاه» پیش از «ظهور» عبدالله گل در کاخ ریاست جمهوری، پیشرفتهای ترکیه را در زمینة حقوق بشر مشاهده کنیم، و ادعای کسانی را که میگویند، گزارش «دیدهبان حقوق بشر»، در راستای تأمین منافع سازمان سیا تنظیم شده، مردود بدانیم؟ شاید «وضعیت بهتر» حقوق بشر در ترکیه، به این دلیل توسط سازمان «دیدهبان» مشاهده شده، که اکنون وقت آن رسیده تا مردم منطقه، «اسلام واقعی» را بشناسند، و اتحادجماهیر اسلامی تشکیل دهند، و ایالات متحد به جنگ زرگری خود با نوکرانش در ابعاد گستردهتری همچنان ادامه دهد! دیروز هم حداد عادل در مصر بر این مهم تأکید کرده بود که، میباید «اسلام واقعی» به جهانیان معرفی شود! و البته پیش از همه، محمدخاتمی، نوک حملة استعمار، به اهمیت اسلام واقعی پیبرده بود! خاتمی در «داووس» ادعا کرده، جنگ اول و دوم جهانی، به دلیل «سکولاریسم» بروز کرده! بله، از این پس باید تاریخ، ویراست فعلة فاشیسم را اینگونه بیاموزیم که، هیتلر، حزب مذهبی «نازیهای آلمان»، و کلیسای کاتولیک ایتالیا، «سکولار» بودهاند، و بجز محمد خاتمی، هیچکس هم از سکولاریسم کشیشهای نابکار خبر نداشته! آنچه در سخنرانی محمد خاتمی در «داووس» اهمیت دارد، تکرار کلیشههائی است که در مقالة سراپا مهمل «نوشین احمدی خراسانی» در مورد «سکولاریسم» مشاهده میکنیم. این کلیشة استحماری، مستقیماً از پروپاگاند روشنفکرنمایان حکومتی فرانسه اقتباس شده، و تاریخ «تولید» آن به دوران ریاست جمهوری ژاک شیراک، و بحث ممنوعیت حجاب اسلامی در مدارس دولتی باز میگردد.
پیش از ادامة مطلب لازم است توضیح دهیم که در کشور فرانسه، دبستان و دبیرستانهای دولتی ملزم به رعایت لائیسیتهاند، در نتیجه، دانش آموزان حق ندارند به صورت چشمگیر، اعتقادات مذهبی خود را به نمایش بگذارند، و یا به تبلیغ دین و مذهب خود بپردازند. البته در مدارس خصوصی چنین موانعی وجود ندارد. اشکال از آنجا آغاز شد که مدیران مدارس دولتی با حضور دانش آموزان با حجاب در کلاسهای درس مخالفت کردند، و بعضی از مدیران هم، با نادیده گرفتن این امر، باعث اعتراض آموزگاران شدند. از آن هنگام رسانههای فرانسه جنجال پیرامون حجاب را آغاز کردند، و اهالی روزینامة «لوموند»، که نانشان را از دست صنایع نظامی «لاگاردر» دریافت میکنند، به طرفداری از «حجاب» پرداختند. و در این گیرودار بود که یک نوبل هم به حاجیه شیرین عبادی تعلق گرفت، تا دست در دست «حاج» لاهیجی، به تبلیغ برای پدیدهای «نیست در جهان»، به نام «اسلام دموکراتیک» بپردازد. البته روزنامة لوموند، تصویر برندة نوبل صلح، را با حجاب اسلامی انتشار داد، ولی فیگارو، یک تصویر مکش مرگ ما هم از عبادی منتشر کرد، که آن تکه پارچة کذا را بر سر نداشت، و معلوم بود که به گفتة نوشین احمدی «زن مدرنی» است! سپس جهت خشنودی همة ایرانیان شوت و پرت، «پاتریک دو کارولیس»، گفتگوئی هم با «شهبانوی محبوب» در شبکة دولتی 3 فرانسه ترتیب داد، تا ایشان هم از این رخداد «میمون» ـ میمون به معنای «مبارک» ـ ابراز رضایت کنند.
شهبانو هم نه نگفتند! مگر میشود، روی تبلیغاتچیهای فاشیسم را بر زمین انداخت! بگذریم! ولی پای ثابت تمامی «هیاهوها» پیرامون حجاب، شیادی است به نام «طارق رمضان»! این حضرت، نوة یک کارگزار انگلیس است، به نام حسنالبناء، که همه با نام محترمشان آشنائیم. طارق جان، همه روزه بر اکران تلویزیونهای دولتی فرانسه ظاهر میشود، و با سفسطه، معنویات را به مادیات «پیوند شکمی» زده، «حجاب» را از نظر «فلسفی» توجیه میفرمایند. البته، بهتر است اضافه کنیم که، آنچه «حجاب» را نهایتاً «توجیه» خواهد کرد، سفسطه است، نه فلسفه! در هر حال، در سلسله بحثهای جنجالی پیرامون «حجاب»، «سبزهای» دین پرور و سوسیالیستهای سرشناس فرانسه، که مانند سبزهای آلمان، به محافل افراطی ایالات متحد وابستهاند، هر کدام به حمایت از «حجاب اسلامی» برخاستند، و در این گیرودار بود که کلیشههای مضحکی چون «دین لائیک» و «تقدس سکولار»، از سوی مدافعان غربی حجاب اسلامی «اختراع» شد، و پس از چند سال «محصولات» ابداعی را به آدرس فمینیستهای اسلامی در جمکران پست کردند، تا اینان نیز بتوانند آنرا به ابزار «پروپاگاند» علیه جنبشهای لائیک در کشور ایران تبدیل کنند. البته فعلة مونث فاشیسم جمکران، در مطلبی که تحت عنوان «آش و بوش» آوردیم، پاسخ خود را دریافت کردهاند. و امروز، باز هم تکرار میکنیم، «سکولاریسم»، بنا بر تعریف، «انسان محور» است، و به هیچ عنوان نمیتواند به «تقدس» آلوده شود، چرا که انسان «مقدس» نیست!
ظاهراً این امر که «سکولاریسم» نمیتواند تقدس یابد، و به دین و ایدئولوژی تبدیل شود، به میخ آهنین میماند، و کلة فعلة فاشیسم هم به «تخته سنگ»! که از دیر باز گفتهاند، «نرود میخ آهنین در سنگ»، به ویژه زمانیکه محمد خاتمی در نقش «تختهسنگ» ظاهر شود. بله! به گزارش مهرنیوز، مورخ 11 بهمنماه سالجاری، شیاد اردکان در «داووس» با توسل به کلیشة رسوا و فرسودة پروپاگاندیستهای حکومتی فرانسه، فرمودهاند، «سکولاریسم» نه تنها باعث بروز دو جنگ جهانی شد، که بسیار هم سرکوبگر است:
«آیا سکولاریسم جنگ و نزاع را [...] از بین بردهاست؟ دو جنگ جهانی، جنگهای منطقهای [...] و اصولاً تبدیل سکولاریسم به مذهبی که یا همه باید به آن گردن نهند، یا سرکوب شوند خود موجب مشکلات زیادی شده است.»
محمد خاتمی علاوه بر این ترهات، ادعا دارد، «اصل دین»، به آزادی از بردگی و بندگی دعوت میکند! پس سفارشات پیامبر گرامی در مورد «حق و حقوق» بردگان و غلامان و کنیزان، به «اصول دین» ربطی ندارد، از فروع دین است! که صدالبته باید رعایت شود! گذشته از این، آیا خاتمی و ارباباناش میتوانند توضیح دهند، کدام سکولاریسم، بجز شبه سکولاریسم مضحک ترکیه، که ساخته و پرداختة استعمار است، به مذهب تبدیل شده؟ «سکولاریسم»، در تمامی ابعاد خود، نفی «سلطة تقدس» بر فرد است. ولی در کشور ترکیه، هرگز زمینة نفی سلطه فراهم نیامده. چرا که رژیم ترکیه، بر استعمار غرب تکیه دارد، و امروز که منافع استعمار در ترکیه، اسلام را تجویز میکند، شاهدیم که «دیدهبان حقوق بشر»، با نادیده گرفتن شرایط اسفبار کردهای ترکیه، در جمال بیمثال حکومت اسلامی «عبدالله گل»، بهبود وضعیت حقوق بشر را هم «رویت» کرده، و اروپا را سرزنش میکند که، چرا این تحفة دستساز سازمان ناتو را به اتحادیة اروپا راه نمیدهد؟ چرا نمیگذارد، این دولت «سکولار» تشویق شده، غیرنظامیان کرد را در عراق با دلگرمی بیشتری بمباران کند؟ چون محمد خاتمی هم در «داووس» تأکید کرده که، دین منادی «محبت» و «عدالت» است! و در این اواخر حتی شاهدیم که، «ادیان» کذا، از قضای روزگار به سوسیالیسم هم شباهت فراوان پیدا کردهاند! به یاد داریم که، «کاردینال راتزینگر»، که فعلاً در رأس تشکیلات واتیکان نشسته، چندی پیش، به شدت از نظام سرمایه داری انتقاد فرموده، برادر «الگور» را هم، که یک پا در کلیسا، و یک پا در تجزیة یوگسلاوی به واحدهای «دینی» دارند، «لائیک» خوانده بودند! حال نوبت به پادوهای محفل نوبل در جمکران رسیده که هرچه پاپ جویده، و هضم کرده، اینان نشخوار کنند. خلاصة مطلب چند ماه طول کشید، تا تفالة «تفکرات» حضرت پاپ، در بشقاب اهالی جمکران بیافتد، و نوش جان کنند!
محمد خاتمی در «داووس» به ما میگوید که، دین را چگونه «باید» بفهمیم! میدانیم که آخوند جماعت از سوی خداوند مأموریت دارد که «درک» و «فهم» انسان را نیز، مانند گلة گمشده، به زور چماق به «راه راست» هدایت کند. در نتیجه، ما باید از دین آنچه را بفهمیم، که اربابان محمد خاتمی «صلاح» میدانند. در غیر اینصورت، با چوب و چماق به ما تفهیم خواهند کرد که، درک صحیحی از «دین» نداریم! چون «دین» آن توحشی نیست که سه دهه است بر ما تحمیل میشود، دین، همان است که خاتمی از زبان اربابان خود «تعریف» میکند:
«دین را باید به گونهای فهمید که با مردمسالاری و حقوق اساسی و واقعی بشر و پیشرفت جامعه و برخورداری عادلانة همة انسانها از مزایای زندگی سازگار باشد.»
بله، وقتی در ملاء عام، مردم شلاق میخورند، چون مشروب خوردهاند، باید بدانید که دین را آنگونه که محمد خاتمی میگوید نفهمیدهاند! در غیر اینصورت شلاق نمیخوردند! چرا که بسیاری از این بچهآخوندها، شب تا صبح به میگساری مشغولاند، شلاق هم نمیخورند. چون دین را همانطور که «باید»، فهمیدهاند. اگر دیگران قادر به فهم دین نیستند، تقصیر از آنهاست، نه از دین! کسانی هم که دست و پایشان را قطع میکنند، در همین وضعیت قرار دارند. اینان علیرغم «برخورداری عادلانه از مزایای زندگی»، فقط برای «تفریح»، و نه به دلیل فقر و گرسنگی، یک گونی برنج میدزدند! یا اینکه اگر امروز کسانی کلیة خود را میفروشند، چه دلیلی دارد جز «یکتاپرستی» و گریز از «ثنویت»؟ اینان معتقدند، خدا یکی، کلیه هم یکی! آن یکی که زیاد میآید، میفروشند! و بالاخره، اگر از سوی محمد لاریجانی، مسئول «حقوق بشر» جمکران، به مراسم پرشکوه سنگسار، که نشان «تمدن» و «فرهنگ» و «هویت اسلامی» است، دعوت شدید، بدانید که سنگسار، با «پیشرفت جامعه» و «حقوق واقعی بشر» کاملا سازگاری دارد! چون آنها که سنگسار میشوند، «آزادانه» تقاضای سنگسار شدن کردهاند. و به همچنین است در مورد کشتار و سرکوب کردهای ترکیه!
از وقتی پای «عبداللهگل» به کاخ ریاست جمهوری رسید، کردها، همصدا با محمد خاتمی اعلام کردند که، «دین منادی محبت و عدالت است»! از اینرو کشتار و سرکوب کردها توسط حکومت اسلامی ترکیه، معنای «ندای» محبت و عدالت یافته. حال انتظار دارید که «دیدهبان حقوق بشر» در «ولایات» متحد، به حرف کردها اطمینان نکند؟ شما بهتر میدانید یا کردها؟ «دیدهبان» کذا و همه حقوق داناناش به شما خواهند گفت، وقتی کردها هیچ شکایتی از دولت عبدالله گل ندارند، ما نمیتوانیم از قول کردها «دروغ» بگوئیم، ما که مثل «منتجبنیا»، و «عبدالله ناصری» اصلاحطلب و شیعی مسلک نیستیم! بله! و «حق» هم با دیدهبان حقوق بشر است! چون «حق» با کسی است که، میتواند «حق» خود را «بگیرد». کسی که حق خود را بشناسد، ولی نتواند حق خود را بگیرد، در عمل و در واقع هیچ «حقی» هم ندارد. این است منطق زور، در چارچوب حقوقی! و فعلاً کردهای ترکیه، مانند مخالفان حکومت اسلامی در ایران، عراق و افغانستان، هیچ «حقی» ندارند! چون «مصلحت» دیدهبان حقوق بشر چنین اقتضا میکند!
بله، این سازمان بسیار دوست داشتنی، دموکراسیهای غرب را سرزنش کرده، میگوید به انتخابات مخدوش بیتفاوت شدهاند، و به خودکامگان اجازه میدهند که نقاب دموکرات بر چهره بگذارند، و از خودکامگان نمیخواهند پایبند به حقوق سیاسی و مدنی مردم باشند! در نتیجة این بیتفاوتی است که، حقوق بشر در تمام جهان به خطر افتاده. این «قسمت» از گزارش را که میبینیم، ممکن است به این توهم دچار شویم که سازمان کذا اشاره به حکومت جمکران دارد! ولی زهی خیال باطل! این سازمان، دولت جمکران را در کنار چین، کوبا و عربستان قرار داده! تنها ایراد به حکومت گورکنها این است که به «سرکوب» در یک «جامعة بسته» مشغولاند! به عبارت دیگر، گورکنها، اگر مانند دولت ترکیه، «جامعة باز» داشته باشند، میتوانند هر چه میخواهند سرکوب کنند، «دیدهبان» هم هیچ نخواهد دید. چون این «دیدهبان»، با حکومتهای اسلامی مشکلی ندارد، با روسیه و کوبا گرفتاری دارد! البته نام روسیه، در کنار بحرین و تایلند قرار گرفته، تا هیچکس به این توهم دچار نشود که، روسیه چه ارتباطی به بحرین و تایلند دارد! حاکمیت بحرین و تایلند را که میدانیم به دست آنگلوساکسونهاست، «حسینی»، سخنگوی دولت جمکران هم سه روز است در بحرین «خیمه» زده، و ضمن واکس زدن کفش نظامیان آمریکا، مصاحبه میکند و میگوید، «هیچ زمینهای برای ایجاد رابطه با آمریکا وجود ندارد!» البته بجز واکس زدن کفش نظامیانشان! پس میماند، روسیه!
روسیه هم که به طور منظم از ناظران بینالمللی دعوت میکند تا جهت «نظارت» تشریف بیاورند. ولی متأسفانه، روسیه، نه بحرین است و نه پاکستان، و نه تجربة دمکراسی داشته. البته در گزارش سازمان، که توسط رعایای الیزابت دوم منعکس شده بود، نامی از ونزوئلا، برزیل، آرژانتین و دیگر لانههای «دمکراتیک» استعمار غرب وجود ندارد، شاید مسئولان سایت کذا مصلحت خویش در این دیدهاند که قارة آمریکای مرکزی و جنوبی را فعلاً از کرة ارض جدا کنند! جالبتر از گزارش سالیانه «دیدهبان حقوق بشر»، واکنش سخنگوی وزارت امور خارجة آمریکا به این «ورقپاره» است. ایشان گفتهاند:
«[آمریکا] مبلغ دموکراسی دروغین نیست، و نقض حقوق بشر را محکوم میکند.»
بله! ما هم کاملا موافقایم! آمریکا جهت استقرار دموکراسی واقعی، در عراق و افغانستان، حکومتهای اسلامی ایجاد کرده، که تحت نظارت ارتش دموکراسی پرور ناتو، بتوانند به نقض آشکار حقوق بشر بپردازند، تا سازمان «دیدهبان» هم بتواند گزارش آنها را منتشر کند. چون اگر دیگران گزارش نقض حقوق بشر را منتشر کنند، مسلماً در ترکیه، «بوی بهبود ز اوضاع جهان» نخواهند شنید، و نقض حقوق بشر شامل همین سازمان «دینپرور» هم خواهد شد.
آوردهاند که ملا نصرالدین شبی از خواب پرید! وحشت زده به اطراف نگریست، و چشمش به شبح سفیدی افتد که در حیاط تکان، تکان میخورد. پس همسرش خدیجه را از خواب بیدار کرده، گفت، «دزد آمده!» این بگفت و از جا برخاست، پاورچین، پاورچین به سوی شبح رفت، ولی شبح همچنان تکان میخورد، ملا که سخت ترسیده بود، سنگ بزرگی برداشت و به سوی شبح پرتاب کرد. شبح بر زمین افتاد. و ملا با خیالآسوده به رختخواب برگشته، و خوابید. روز بعد به حیاط رفت، و به جای جسد دزد، پیراهن خود را دید که بر زمین افتاده. سراسیمه به اتاق بازگشت، و به خدیجه گفت:
دیشب نزدیک بود، کشته شوم! آن شبح سفید که با سنگ زدم، پیراهن خودم بود، که شسته بودی.
خدیجه با حیرت پرسید:
ـ پس چرا تو نزدیک بود کشته شوی؟
ملا خشمگین فریاد زد:
ـ هیچ فکر کردهای اگر خودم در آن پیراهن بودم، چه بر سرم آمده بود؟
اگر به گزارش «دیدهبان حقوق بشر»، در باب بهبود وضعیت ترکیه دقت کنیم، همسوئی این سازمان را با محفل نوبل و فاشیستهای فکل کراواتی اسلامگرای بازار تهران به صراحت درمییابیم. پیشتر گفتیم که، سازمان اسلام پرور ناتو، از طریق استقرار یک حکومت اسلامی در ترکیه، قصد الگوسازی برای کل منطقه را در سر میپروراند، تا راه را برای سرکوب گروههای لائیک بگشاید. گزارش سالیانة «دیدهبان حقوق بشر»، در ایالات متحد شاهدی است بر این مدعا. به گزارش بنگاه خبرپراکنی «بیبیسی»، مورخ 31 ژانویه 2008، «دیدهبان حقوق بشر» در گزارش سالیانة خود از دموکراسیهای غرب، به دلیل نادیده گرفتن نقض حقوق بشر در دیگر کشورها «انتقاد» کرده است. البته وقتی متن انتقاد دیدهبان کذا را به دقت مطالعه کنیم، متوجه میشویم که این تشکیلات مانند شبه اصلاح طلبان و پادوهای سرداراکبر در فرنگستان، نگاهی پر مهر و محبت به رجب اردوغان و عبدالله گل انداخته، و از استقرار یک حکومت اسلامی در کشور ترکیه هیچ گله و شکایتی نمیکند. کاملاً بر عکس، علیرغم سرکوب گستردة کردهای ترکیه، علیرغم قتل مخالفان چپگرا، و علیرغم بمباران غیرنظامیان کرد در عراق، این سازمان به دولت رجب اردوغان بینهایت لطف و مرحمت دارد، حتی ادعا میکند:
«وضعیت حقوق بشر در ترکیه بهتر شده.»
آیا امکان دارد که «دیدهبان حقوق بشر»، گزارش دقیقی از وضعیت امروز ترکیه ارائه دهد، تا ما هم بتوانیم ضمن مقایسة آن با دوران «سیاه» پیش از «ظهور» عبدالله گل در کاخ ریاست جمهوری، پیشرفتهای ترکیه را در زمینة حقوق بشر مشاهده کنیم، و ادعای کسانی را که میگویند، گزارش «دیدهبان حقوق بشر»، در راستای تأمین منافع سازمان سیا تنظیم شده، مردود بدانیم؟ شاید «وضعیت بهتر» حقوق بشر در ترکیه، به این دلیل توسط سازمان «دیدهبان» مشاهده شده، که اکنون وقت آن رسیده تا مردم منطقه، «اسلام واقعی» را بشناسند، و اتحادجماهیر اسلامی تشکیل دهند، و ایالات متحد به جنگ زرگری خود با نوکرانش در ابعاد گستردهتری همچنان ادامه دهد! دیروز هم حداد عادل در مصر بر این مهم تأکید کرده بود که، میباید «اسلام واقعی» به جهانیان معرفی شود! و البته پیش از همه، محمدخاتمی، نوک حملة استعمار، به اهمیت اسلام واقعی پیبرده بود! خاتمی در «داووس» ادعا کرده، جنگ اول و دوم جهانی، به دلیل «سکولاریسم» بروز کرده! بله، از این پس باید تاریخ، ویراست فعلة فاشیسم را اینگونه بیاموزیم که، هیتلر، حزب مذهبی «نازیهای آلمان»، و کلیسای کاتولیک ایتالیا، «سکولار» بودهاند، و بجز محمد خاتمی، هیچکس هم از سکولاریسم کشیشهای نابکار خبر نداشته! آنچه در سخنرانی محمد خاتمی در «داووس» اهمیت دارد، تکرار کلیشههائی است که در مقالة سراپا مهمل «نوشین احمدی خراسانی» در مورد «سکولاریسم» مشاهده میکنیم. این کلیشة استحماری، مستقیماً از پروپاگاند روشنفکرنمایان حکومتی فرانسه اقتباس شده، و تاریخ «تولید» آن به دوران ریاست جمهوری ژاک شیراک، و بحث ممنوعیت حجاب اسلامی در مدارس دولتی باز میگردد.
پیش از ادامة مطلب لازم است توضیح دهیم که در کشور فرانسه، دبستان و دبیرستانهای دولتی ملزم به رعایت لائیسیتهاند، در نتیجه، دانش آموزان حق ندارند به صورت چشمگیر، اعتقادات مذهبی خود را به نمایش بگذارند، و یا به تبلیغ دین و مذهب خود بپردازند. البته در مدارس خصوصی چنین موانعی وجود ندارد. اشکال از آنجا آغاز شد که مدیران مدارس دولتی با حضور دانش آموزان با حجاب در کلاسهای درس مخالفت کردند، و بعضی از مدیران هم، با نادیده گرفتن این امر، باعث اعتراض آموزگاران شدند. از آن هنگام رسانههای فرانسه جنجال پیرامون حجاب را آغاز کردند، و اهالی روزینامة «لوموند»، که نانشان را از دست صنایع نظامی «لاگاردر» دریافت میکنند، به طرفداری از «حجاب» پرداختند. و در این گیرودار بود که یک نوبل هم به حاجیه شیرین عبادی تعلق گرفت، تا دست در دست «حاج» لاهیجی، به تبلیغ برای پدیدهای «نیست در جهان»، به نام «اسلام دموکراتیک» بپردازد. البته روزنامة لوموند، تصویر برندة نوبل صلح، را با حجاب اسلامی انتشار داد، ولی فیگارو، یک تصویر مکش مرگ ما هم از عبادی منتشر کرد، که آن تکه پارچة کذا را بر سر نداشت، و معلوم بود که به گفتة نوشین احمدی «زن مدرنی» است! سپس جهت خشنودی همة ایرانیان شوت و پرت، «پاتریک دو کارولیس»، گفتگوئی هم با «شهبانوی محبوب» در شبکة دولتی 3 فرانسه ترتیب داد، تا ایشان هم از این رخداد «میمون» ـ میمون به معنای «مبارک» ـ ابراز رضایت کنند.
شهبانو هم نه نگفتند! مگر میشود، روی تبلیغاتچیهای فاشیسم را بر زمین انداخت! بگذریم! ولی پای ثابت تمامی «هیاهوها» پیرامون حجاب، شیادی است به نام «طارق رمضان»! این حضرت، نوة یک کارگزار انگلیس است، به نام حسنالبناء، که همه با نام محترمشان آشنائیم. طارق جان، همه روزه بر اکران تلویزیونهای دولتی فرانسه ظاهر میشود، و با سفسطه، معنویات را به مادیات «پیوند شکمی» زده، «حجاب» را از نظر «فلسفی» توجیه میفرمایند. البته، بهتر است اضافه کنیم که، آنچه «حجاب» را نهایتاً «توجیه» خواهد کرد، سفسطه است، نه فلسفه! در هر حال، در سلسله بحثهای جنجالی پیرامون «حجاب»، «سبزهای» دین پرور و سوسیالیستهای سرشناس فرانسه، که مانند سبزهای آلمان، به محافل افراطی ایالات متحد وابستهاند، هر کدام به حمایت از «حجاب اسلامی» برخاستند، و در این گیرودار بود که کلیشههای مضحکی چون «دین لائیک» و «تقدس سکولار»، از سوی مدافعان غربی حجاب اسلامی «اختراع» شد، و پس از چند سال «محصولات» ابداعی را به آدرس فمینیستهای اسلامی در جمکران پست کردند، تا اینان نیز بتوانند آنرا به ابزار «پروپاگاند» علیه جنبشهای لائیک در کشور ایران تبدیل کنند. البته فعلة مونث فاشیسم جمکران، در مطلبی که تحت عنوان «آش و بوش» آوردیم، پاسخ خود را دریافت کردهاند. و امروز، باز هم تکرار میکنیم، «سکولاریسم»، بنا بر تعریف، «انسان محور» است، و به هیچ عنوان نمیتواند به «تقدس» آلوده شود، چرا که انسان «مقدس» نیست!
ظاهراً این امر که «سکولاریسم» نمیتواند تقدس یابد، و به دین و ایدئولوژی تبدیل شود، به میخ آهنین میماند، و کلة فعلة فاشیسم هم به «تخته سنگ»! که از دیر باز گفتهاند، «نرود میخ آهنین در سنگ»، به ویژه زمانیکه محمد خاتمی در نقش «تختهسنگ» ظاهر شود. بله! به گزارش مهرنیوز، مورخ 11 بهمنماه سالجاری، شیاد اردکان در «داووس» با توسل به کلیشة رسوا و فرسودة پروپاگاندیستهای حکومتی فرانسه، فرمودهاند، «سکولاریسم» نه تنها باعث بروز دو جنگ جهانی شد، که بسیار هم سرکوبگر است:
«آیا سکولاریسم جنگ و نزاع را [...] از بین بردهاست؟ دو جنگ جهانی، جنگهای منطقهای [...] و اصولاً تبدیل سکولاریسم به مذهبی که یا همه باید به آن گردن نهند، یا سرکوب شوند خود موجب مشکلات زیادی شده است.»
محمد خاتمی علاوه بر این ترهات، ادعا دارد، «اصل دین»، به آزادی از بردگی و بندگی دعوت میکند! پس سفارشات پیامبر گرامی در مورد «حق و حقوق» بردگان و غلامان و کنیزان، به «اصول دین» ربطی ندارد، از فروع دین است! که صدالبته باید رعایت شود! گذشته از این، آیا خاتمی و ارباباناش میتوانند توضیح دهند، کدام سکولاریسم، بجز شبه سکولاریسم مضحک ترکیه، که ساخته و پرداختة استعمار است، به مذهب تبدیل شده؟ «سکولاریسم»، در تمامی ابعاد خود، نفی «سلطة تقدس» بر فرد است. ولی در کشور ترکیه، هرگز زمینة نفی سلطه فراهم نیامده. چرا که رژیم ترکیه، بر استعمار غرب تکیه دارد، و امروز که منافع استعمار در ترکیه، اسلام را تجویز میکند، شاهدیم که «دیدهبان حقوق بشر»، با نادیده گرفتن شرایط اسفبار کردهای ترکیه، در جمال بیمثال حکومت اسلامی «عبدالله گل»، بهبود وضعیت حقوق بشر را هم «رویت» کرده، و اروپا را سرزنش میکند که، چرا این تحفة دستساز سازمان ناتو را به اتحادیة اروپا راه نمیدهد؟ چرا نمیگذارد، این دولت «سکولار» تشویق شده، غیرنظامیان کرد را در عراق با دلگرمی بیشتری بمباران کند؟ چون محمد خاتمی هم در «داووس» تأکید کرده که، دین منادی «محبت» و «عدالت» است! و در این اواخر حتی شاهدیم که، «ادیان» کذا، از قضای روزگار به سوسیالیسم هم شباهت فراوان پیدا کردهاند! به یاد داریم که، «کاردینال راتزینگر»، که فعلاً در رأس تشکیلات واتیکان نشسته، چندی پیش، به شدت از نظام سرمایه داری انتقاد فرموده، برادر «الگور» را هم، که یک پا در کلیسا، و یک پا در تجزیة یوگسلاوی به واحدهای «دینی» دارند، «لائیک» خوانده بودند! حال نوبت به پادوهای محفل نوبل در جمکران رسیده که هرچه پاپ جویده، و هضم کرده، اینان نشخوار کنند. خلاصة مطلب چند ماه طول کشید، تا تفالة «تفکرات» حضرت پاپ، در بشقاب اهالی جمکران بیافتد، و نوش جان کنند!
محمد خاتمی در «داووس» به ما میگوید که، دین را چگونه «باید» بفهمیم! میدانیم که آخوند جماعت از سوی خداوند مأموریت دارد که «درک» و «فهم» انسان را نیز، مانند گلة گمشده، به زور چماق به «راه راست» هدایت کند. در نتیجه، ما باید از دین آنچه را بفهمیم، که اربابان محمد خاتمی «صلاح» میدانند. در غیر اینصورت، با چوب و چماق به ما تفهیم خواهند کرد که، درک صحیحی از «دین» نداریم! چون «دین» آن توحشی نیست که سه دهه است بر ما تحمیل میشود، دین، همان است که خاتمی از زبان اربابان خود «تعریف» میکند:
«دین را باید به گونهای فهمید که با مردمسالاری و حقوق اساسی و واقعی بشر و پیشرفت جامعه و برخورداری عادلانة همة انسانها از مزایای زندگی سازگار باشد.»
بله، وقتی در ملاء عام، مردم شلاق میخورند، چون مشروب خوردهاند، باید بدانید که دین را آنگونه که محمد خاتمی میگوید نفهمیدهاند! در غیر اینصورت شلاق نمیخوردند! چرا که بسیاری از این بچهآخوندها، شب تا صبح به میگساری مشغولاند، شلاق هم نمیخورند. چون دین را همانطور که «باید»، فهمیدهاند. اگر دیگران قادر به فهم دین نیستند، تقصیر از آنهاست، نه از دین! کسانی هم که دست و پایشان را قطع میکنند، در همین وضعیت قرار دارند. اینان علیرغم «برخورداری عادلانه از مزایای زندگی»، فقط برای «تفریح»، و نه به دلیل فقر و گرسنگی، یک گونی برنج میدزدند! یا اینکه اگر امروز کسانی کلیة خود را میفروشند، چه دلیلی دارد جز «یکتاپرستی» و گریز از «ثنویت»؟ اینان معتقدند، خدا یکی، کلیه هم یکی! آن یکی که زیاد میآید، میفروشند! و بالاخره، اگر از سوی محمد لاریجانی، مسئول «حقوق بشر» جمکران، به مراسم پرشکوه سنگسار، که نشان «تمدن» و «فرهنگ» و «هویت اسلامی» است، دعوت شدید، بدانید که سنگسار، با «پیشرفت جامعه» و «حقوق واقعی بشر» کاملا سازگاری دارد! چون آنها که سنگسار میشوند، «آزادانه» تقاضای سنگسار شدن کردهاند. و به همچنین است در مورد کشتار و سرکوب کردهای ترکیه!
از وقتی پای «عبداللهگل» به کاخ ریاست جمهوری رسید، کردها، همصدا با محمد خاتمی اعلام کردند که، «دین منادی محبت و عدالت است»! از اینرو کشتار و سرکوب کردها توسط حکومت اسلامی ترکیه، معنای «ندای» محبت و عدالت یافته. حال انتظار دارید که «دیدهبان حقوق بشر» در «ولایات» متحد، به حرف کردها اطمینان نکند؟ شما بهتر میدانید یا کردها؟ «دیدهبان» کذا و همه حقوق داناناش به شما خواهند گفت، وقتی کردها هیچ شکایتی از دولت عبدالله گل ندارند، ما نمیتوانیم از قول کردها «دروغ» بگوئیم، ما که مثل «منتجبنیا»، و «عبدالله ناصری» اصلاحطلب و شیعی مسلک نیستیم! بله! و «حق» هم با دیدهبان حقوق بشر است! چون «حق» با کسی است که، میتواند «حق» خود را «بگیرد». کسی که حق خود را بشناسد، ولی نتواند حق خود را بگیرد، در عمل و در واقع هیچ «حقی» هم ندارد. این است منطق زور، در چارچوب حقوقی! و فعلاً کردهای ترکیه، مانند مخالفان حکومت اسلامی در ایران، عراق و افغانستان، هیچ «حقی» ندارند! چون «مصلحت» دیدهبان حقوق بشر چنین اقتضا میکند!
بله، این سازمان بسیار دوست داشتنی، دموکراسیهای غرب را سرزنش کرده، میگوید به انتخابات مخدوش بیتفاوت شدهاند، و به خودکامگان اجازه میدهند که نقاب دموکرات بر چهره بگذارند، و از خودکامگان نمیخواهند پایبند به حقوق سیاسی و مدنی مردم باشند! در نتیجة این بیتفاوتی است که، حقوق بشر در تمام جهان به خطر افتاده. این «قسمت» از گزارش را که میبینیم، ممکن است به این توهم دچار شویم که سازمان کذا اشاره به حکومت جمکران دارد! ولی زهی خیال باطل! این سازمان، دولت جمکران را در کنار چین، کوبا و عربستان قرار داده! تنها ایراد به حکومت گورکنها این است که به «سرکوب» در یک «جامعة بسته» مشغولاند! به عبارت دیگر، گورکنها، اگر مانند دولت ترکیه، «جامعة باز» داشته باشند، میتوانند هر چه میخواهند سرکوب کنند، «دیدهبان» هم هیچ نخواهد دید. چون این «دیدهبان»، با حکومتهای اسلامی مشکلی ندارد، با روسیه و کوبا گرفتاری دارد! البته نام روسیه، در کنار بحرین و تایلند قرار گرفته، تا هیچکس به این توهم دچار نشود که، روسیه چه ارتباطی به بحرین و تایلند دارد! حاکمیت بحرین و تایلند را که میدانیم به دست آنگلوساکسونهاست، «حسینی»، سخنگوی دولت جمکران هم سه روز است در بحرین «خیمه» زده، و ضمن واکس زدن کفش نظامیان آمریکا، مصاحبه میکند و میگوید، «هیچ زمینهای برای ایجاد رابطه با آمریکا وجود ندارد!» البته بجز واکس زدن کفش نظامیانشان! پس میماند، روسیه!
روسیه هم که به طور منظم از ناظران بینالمللی دعوت میکند تا جهت «نظارت» تشریف بیاورند. ولی متأسفانه، روسیه، نه بحرین است و نه پاکستان، و نه تجربة دمکراسی داشته. البته در گزارش سازمان، که توسط رعایای الیزابت دوم منعکس شده بود، نامی از ونزوئلا، برزیل، آرژانتین و دیگر لانههای «دمکراتیک» استعمار غرب وجود ندارد، شاید مسئولان سایت کذا مصلحت خویش در این دیدهاند که قارة آمریکای مرکزی و جنوبی را فعلاً از کرة ارض جدا کنند! جالبتر از گزارش سالیانه «دیدهبان حقوق بشر»، واکنش سخنگوی وزارت امور خارجة آمریکا به این «ورقپاره» است. ایشان گفتهاند:
«[آمریکا] مبلغ دموکراسی دروغین نیست، و نقض حقوق بشر را محکوم میکند.»
بله! ما هم کاملا موافقایم! آمریکا جهت استقرار دموکراسی واقعی، در عراق و افغانستان، حکومتهای اسلامی ایجاد کرده، که تحت نظارت ارتش دموکراسی پرور ناتو، بتوانند به نقض آشکار حقوق بشر بپردازند، تا سازمان «دیدهبان» هم بتواند گزارش آنها را منتشر کند. چون اگر دیگران گزارش نقض حقوق بشر را منتشر کنند، مسلماً در ترکیه، «بوی بهبود ز اوضاع جهان» نخواهند شنید، و نقض حقوق بشر شامل همین سازمان «دینپرور» هم خواهد شد.
آوردهاند که ملا نصرالدین شبی از خواب پرید! وحشت زده به اطراف نگریست، و چشمش به شبح سفیدی افتد که در حیاط تکان، تکان میخورد. پس همسرش خدیجه را از خواب بیدار کرده، گفت، «دزد آمده!» این بگفت و از جا برخاست، پاورچین، پاورچین به سوی شبح رفت، ولی شبح همچنان تکان میخورد، ملا که سخت ترسیده بود، سنگ بزرگی برداشت و به سوی شبح پرتاب کرد. شبح بر زمین افتاد. و ملا با خیالآسوده به رختخواب برگشته، و خوابید. روز بعد به حیاط رفت، و به جای جسد دزد، پیراهن خود را دید که بر زمین افتاده. سراسیمه به اتاق بازگشت، و به خدیجه گفت:
دیشب نزدیک بود، کشته شوم! آن شبح سفید که با سنگ زدم، پیراهن خودم بود، که شسته بودی.
خدیجه با حیرت پرسید:
ـ پس چرا تو نزدیک بود کشته شوی؟
ملا خشمگین فریاد زد:
ـ هیچ فکر کردهای اگر خودم در آن پیراهن بودم، چه بر سرم آمده بود؟
0 نظردهید:
ارسال یک نظر
<< بازگشت