...
پیش به سوی حرمسرای جهانی! بله، دهکدة جهانی را فراموش کنید، چون زن و مرد در آن در کنار یکدیگر قرار میگیرند، و اسلام خدشهدار خواهد شد! برنامة جدید، به فتوای اسقف «روان ویلیامز»، ایجاد دهکدة جهانی به صورت اسلامی، و «زنانه ـ مردانه» است. در این دهکده، زنان مسلمان هر کجا که زندگی کنند، از «نعمت» حکومت احکام توحش اسلامی برخوردار میشوند. و نظر به اهمیت اسقف کانتربری، که جهت حفظ مصالح استعمار بریتانیا، از هیچ جانفشانی رویگردان نیست، وبلاگ امروز را به دو روی سکة تبلیغات استحماری، یا «زبان» فرهنگ استعمار در ایران اختصاص میدهیم. چرا که زبان استحمار فرهنگی، حامل تمامی ابعاد سلطة استعماری است.
گفتیم که تبلیغات استحماری، مانند کالایهای تجاری در غرب تولید میشود. و پیشتر نیز ضمن تشبیه این تبلیغات به آدامس؛ متذکر شدیم که آدامس کذا را، تولید کننده پس از جویدن، مستقیماً به دهان مصرف کننده در جهان سوم «وارد» میکند. این آدامس دست دوم را، از این پس «آدامس ناتو» مینامیم. چرا که حکومت «مستقل» اسلامی را مدیون همین سازمان جنایتکار و آدامسهایش هستیم.
آدامسهای ناتو به دو دستة اسطورهای «زمانگریز» و «تاریخ ستیز» تقسیم میشوند، با ویژگی مشترک «خرد ستیزی». آدامس اسطورهای را ابتدا اصحاب کلیسای غرب: «واتیکان» و «کلیسای کانتربوری» خوب جویده، سپس آن را به دهان «حنازرچوبه»، کیهان، اطلاعات و دیگر رسانههای جمکران وارد میکنند، تا آنها نیز به جویدن آدامس مشغول شده، «بیکار» نمانند. آدامسهای واتیکان، به عدالت اقتصادی میچسبد، از اینرو جهت «نکوهش» از سرمایهداری تولید میشود. بله! کاردینال راتزینگر، پاپ فعلی، که طبق سنت مقدس واتیکان هر سال میلیونها یورو خرج تعطیلات فقیرانة خود در سواحل ایتالیا میفرمایند، از منتقدان اصلی سرمایهداری شدهاند. و به محض اینکه کاردینال راتزینگر در برابر «کولیزه»، که به زعم آخوندهای مسیحی، از «مصادیق کفروالحاد» به شمار میرود، میایستند و آدامس ضدامپریالیسمشان را تف میکنند، آدامس ایشان، به خواست خداوند بخشندة مهربان، سوار بر بال فرشتگان، پس از پرواز بر فراز «کولیزه»، ضمن نثار لعنت و نفرین حضرت پاپ به خردمندان رم باستان، سپاس و تهنیت آنحضرت را به روح موسولینی تقدیم کرده، مستقیماً سر از دهان «حنازرچوبه» در میآورد. «حنازرچوبه» نیز بیدرنگ به نشخوار آدامس اهدائی واتیکان، این موهبت الهی، پرداخته، آنرا در رأس اخبار مهم خارجی قرار میدهد! تا همة شوت و پرتها بدانند که واتیکان، همکار محفل نوبل، که خود از سهامداران صنایع نظامی است، و از طریق مافیا به «تجارت مقدس» مواد مخدر و برده اشتغال دارد، با نظام سرمایهداری خیلی مخالف است! حال که با آدامسهای عدالت اقتصادی واتیکان آشنا شدیم، بپردازیم به آدامسهای کلیسای آنگلیکان که به «عدالت قضائی» میچسبد.
این آدامسها را اسقف کانتربری پس از جویدن به دهان «حنازرچوبه» تف میکند! اسقف ویلیامز را همه میشناسیم، ایشان که از نظر جایگاه اجتماعی، پس از الیزابت دوم قرار دارند، اخیراً خواستار استفاده از قوانین توحش دین اسلام در انگلستان شدهاند! البته اسقف ویلیامز تأکید کردهاند که گردن زدن، به شیوهای که در عربستان رایج است، و یا شلاق زدن مردم مورد تأئیدشان نیست، چون ترجیح میدهند، این صحنهها را بصورت مستقیم، «لایو»، از طریق ماهواره تماشا کنند. عالیجناب ویلیامز توصیه کردهاند، از احکام «سافت» قران، در مسائل خانواده و مالی استفاده شود.
به عبارت دیگر مسئلة ارث، یا تعدد زوجات و سنگسار میتواند در انگلستان به اجرا درآید. اسقف «روان ویلیامز» فرمودهاند، مسلمانان ساکن انگلستان به دلیل تفاوت مذهب، باید تحت نظارت قوانین مذهبی خود قرار گیرند. بر اساس استدلال مزورانة «آخوند» ویلیامز، باید بپذیریم که قوانین جاری انگلستان، حتماً براساس احکام کلیسا، و برگرفته از تورات و انجیل است! حال آنکه میدانیم چنین نیست. اسقف کانتربوری، مانند دیگر فاشیستها سعی دارد، قوانین حاکم بر دموکراسیهای اروپای غربی را «قوانین مسیحی» معرفی کند، تا به این ترتیب، تحمیل احکام توحش دین اسلام بر کشورهای مسلماننشین را «توجیه» کرده باشد. در اینجا یک پرانتز باز میکنیم تا به ترفند فاشیستهای غرب جهت توجیه حکومت دینی در جهان سوم، به ویژه در کشورهای نفتخیز بپردازیم.
امثال ویلیامز، مانند روژه گارودی، و روشنفکرنمایان سایت «رادیو زمانه»، با توسل به اصل جادوئی ترادف کلی، میخواهند این دروغ بزرگ را به ما بباورانند که «هویت» ملتها، در ترادف با «دین» ملتهاست! بر اساس این «استدلال» بی اساس، هویت ملت ایران، اسلامی است. و بر اساس همین مزخرفات بود که 29 سال پیش، از زبان دجالی به نام روحالله خمینی، «هویت» ما ملت، یکبار و برای همیشه تعیین شد! به گفتة فعلة فاشیسم، ملت ایران مسلمان است، پس باید حکومت اسلامی هم داشته باشد. کریم سنجابی، «رهبر» جبهة ملی هم، پس از ملاقات با روحالله به همین اصل شکمی ایمان آورده بود!
فاشیستها میگویند هر ملتی یک «هویت» دارد که از «دین» آن ملت نشأت میگیرد. چنین ترهاتی، به این مفهوم است که، «هویت» ملت ایران، فاقد هرگونه پویائی بوده، «تمامیت» دارد، «کامل» و «ابدی» است. چون دین اسلام نیز چنین ویژگیهائی دارد. اما چنین مهملاتی، به ویژه در مورد ما ایرانیان با دو اشکال عمده برخورد خواهد کرد. نخست آنکه جهان بینی هر ملت، ریشه در اسطورههایاش دارد، به زبان سادهتر، اسطورههای ملی، پایههای هویت جمعی هر ملت را تشکیل میدهد، و اسطورههای اسلامی با اسطورههای اقوام ایرانی هیچ ارتباطی ندارند. دیگر آنکه، «اسطورهها»، در ترادف با «هویت» قرار نمیگیرند، چرا که «هویت»، پدیدهای است پویا و «در حال شدن»، که با تکیه بر اسطورهها، به مرور زمان تغییر و تحول مییابد، در صورتیکه اسطورهها «زمان گریزاند»، و پویائی ندارند. ولی جهت تأمین منافع استعمار غرب، لازم آمده که «هویت ما» نیز مانند «سیاستما» عین «دیانت ما» و «کارت هویت ما» باشد: ساکن و ایستا. به زبان سادهتر، ما ملت باید با هرگونه تحول و پویائی در زمینة فرهنگی و سیاسی وداع کنیم و بمیریم، چون چارچوب «هویت» و «سیاست» ما را یک «مذهب» از پیش تشکیل داده! و این مذهب را چه کسانی میشناسند و تفسیر میکنند؟ آیتاللهها! آیت اللهها کیستند؟ تولیدات کارخانة رجاله پروری، و ریزه خواران سنتی استعمار انگلیس، که از زبان اسقف ویلیامزها، به تبلیغ مرگ و نیستی برای ما میپردازند.
اشتباه نکنید، «آخوند» ویلیامز از جمله شخصیتهائی است که توسط فعلة فاشیسم «چپگرا» هم معرفی شده، چون با همجنسگرائی آخوندهای آنگلیکان مخالفت نمیکنند! بله، اینهم معیار نوین چپگرائی، ویراست محافل فاشیست غرب! به این ترتیب، باید بگوئیم بسیاری ازکشیشهای کاتولیک، و طلاب حوزه نیز «چپگرا» تشریف دارند! اما فضائل اسقف کذا به این مختصر ختم نمیشود، ایشان در سال 2003، پس از وقایع 11 سپتامبر، یک کتاب نوشتهاند، تحت عنوان «نوشتن در غبار»، و فرمودهاند، «تروریستها» اهداف والای اخلاقی داشتند! البته امروز میدانیم که اهداف والای اخلاقی، همان تهاجم نظامی به افغانستان و عراق بوده، چون اگر عملیات تروریستهای کذا نبود، دسترسی به چنین اهداف والائی مسلماً امکانپذیر نمیشد. و نان آخوند ویلیامز و همپالکیهایشان حسابی آجر میشد. اسقف ویلیامز، پس از جویدن آدمسشان آنرا تف کرده، تا به دهان حنازرچوبه برسد، ولی چون به قول «مشقاسم»، این انگلیسای بیناموس، چش چپ هستند، آدامس اسقف، ابتدا به دهان محمد خاتمی وارد شده، و خلاصه پس از زدوخورد فراوان بین خاتمی و حنازرچوبه، رجب ادوغان هم به اتفاق آن دو، به جویدن همین آدامس پرداخته، به حنازرچوبه، مورخ 10 فوریه 2008، میفرمایند:
«انقلاب شما انقلاب ما نیز هست!»
و اینجاست که به آدامس از «نوع سوم» برخورد میکنیم. آدامس از نوع سوم، عبارت است از «جویدن اشتراکی» یک آدامس دست دوم! با «مرام» اشتراکی اشتباه نشود! «جویدن اشتراکی»، عبارت است از شرکت در مراسم خیالی! فیلم «آگراندیسمان» را به یاد دارید؟ یک صحنه داشت که گویا دو نفر با راکت، و بدون توپ با یکدیگر «تنیس» بازی میکردند. و آنوقتها که ما بچه بودیم، این فیلم در میان «روشنفکران» مد شده بود. همه میرفتند فیلم را میدیدند، هیچ نمیفهمیدند، بعد دور هم جمع میشدند، و دم میگرفتند: «اون صحنه رو دیدی که تنیس بازی میکردن؟» و ما هم که فیلم را ندیده بودیم، در ذهن خود به خیالبافی پیرامون «اون صحنه» مشغول میشدیم! و فکر میکردیم حتما صحنه سکسی بوده، که هیچکس در موردش توضیح نمیدهد! بله، همین صحنة کذا، امروز در سایتهای جمکران در شرف تکوین است.
اگر امروز یک ایرانی از طبقة متوسط به شما بگوید، پیروزی مککین پیروزی ماست، چه فکر میکنید؟ یا فکر میکنید طرف مغزش پاره سنگ میبرد، یا اینکه مانند ابراهیم یزدی، و شرکاء، از اعضای دون پایة ساواک است، که پس از تغییر و تحولات در کاخ سفید، یکشبه ره صدساله خواهد رفت! چون رئیس جمهور ایالات متحد، جهت حفظ منافع استعماری این کشور به کاخ سفید راه مییابد، نه برای تأمین منافع ملت ایران. همانطور که دیدیم، جیمی کارتر را برای جنگ افروزی در کل منطقه به کاخ سفید هدایت کردند. امروز در سایت «گویا نیوز»، یکنفر به نام «عفت ماهباز» که از روضهخوانان جمکران در فرنگستان است، ادعا کرده، پیروزی هیلاری کلینتون، پیروزی ماست!
و به این ترتیب اگر هیلاری کلینتون به کاخ سفید راه یابد، برای احقاق حقوق زنان ایران جانفشانیها خواهد کرد! «عفت ماهباز» که میپندارد رئیس جمهور آمریکا، به تنهائی و بر اساس تمایلات فردی تصمیم میگیرد، ضمن مداحی هیلاری کلینتون، از سخنرانی وی در نیویورک تعریف فراوان کرده، چرا که، «هیلاری» ضمن تشکر از مادرش، به مردم گفته وقتی مادرم مرا به دنیا آورد زنان حق رأی نداشتند! و این سخن اشک به چشمان خانم ماهباز آورده! فکرش را بکنید، مادر هیلاری چه زنی بوده که، پیش از به دست آوردن حق رأی، شهامت به دنیا آوردن یک دختر را داشته! باید به این زینب زمان تبریک گفت! پس پدر بزرگ من با چه زبانی از مادرش تشکر کند؟ چون وقتی او در تهران به دنیا آمد، زنان که هیچ، مردان هم حق رأی نداشتند! بله، این چرندبافیها توسط امثال «ماهباز» منتشر میشود، تا زن ایرانی، پیروزی هیلاری کلینتون را «پیروزی ما» بخواند! حال آنکه هیلاری کلینتون نه با مسائل زنان آمریکائی کاری دارد، نه با مسائل زنان ایرانی! حضور وی در رقابتهای انتخاباتی به مسائل دیگری مربوط میشود. هر چند «عفت ماهباز»، آدامس فمینیستهای دینی ساکن غرب را تند و تند میجود، تا امثال بینظیر بوتو را هم مدافع آزادی جلوه دهد، و نمیداند هیلاری کلینتون از نظر تفکر اجتماعی در کجا قرار دارد که چنین ترهاتی به زبان میآورد:
«در اینجا میخواهم از مادرم تشکر کنم [...]زمانی [که ] مرا به دنیا میآورد، هنوز از داشتن حق رأی محروم بود.»
مگر زایمان کردن به «حق رأی» ارتباط دارد، که فمینیستهای اندرونی، آزادی و پیشرفت زنان را با زایمان پیوند میزنند، تا به این وسیله برای کمپین مضحک آخوندی هم شیپوری زده باشند؟
امثال «عفت ماهباز»، مانند نوشین احمدی خراسانی، و دیگر فمینیستهای دینی جمکران، با چنین تبلیغات مضحکی میخواهند جامعة جهانی را به دو گروه «مردانه ـ زنانه» تقسیم کنند که در آن زنان جهان، بر ضد مردان متحد شوند! به عبارت دیگر، اربابان دین پرور جمکران ایجاد یک حرمسرای جهانی در دو سوی آتلانتیک را مد نظر دارند. و البته در چنین حرمسرائی، فقط زنان مسلمان به زنجیر کشیده خواهند شد. و همانطور که اسقف ویلیامز تأکید کردهاند، لازم است احکام «سافت» قرآنی در غرب اجرا شود. چون «هویت» مسلمانان، حتی اگر به هیچ تقدسی هم پایبند نباشند، مانند همه چیزهای دیگر، باید در قرآن باشد. خارج از این، حضرت اسقف و اربابانشان قبول نمیکنند، چرا که از مایه «ضرر» خواهند کرد!
البته در اینجا لزومی ندیدیم از «مادر» اسقف ویلیامز تشکر کنیم، چون زمانی که ایشان را به دنیا میآوردند، همة زنان جهان، از «حق تولید» روحانینمای شیاد، جنایتکار، مزدور و چپنما برخوردار بودهاند.
سینه صبح را گلوله شکافت
باغ لرزید و آسمان لرزید
ورد گنجشکهای مست گسست
عکس گل در بلور چشمه شکست
رنگ وحشت به لحظهای آمیخت
پر خونین به شاخهها آویخت
[...]
دیرگاهی است در فضای جهان
آتشین تیرها صدا کرده
دست سوداگران وحشت و مرگ
هر طرف آتشی به پا کرده
ما همان مرغکان بیگنهایم
خانه و آشیان رها کرده
[...]
اینکه بالا گرفته در آفاق
نیست فوج کبوتران سپید
که بر این بام میکند پرواز
رقص فواره های رنگین نیست
اینکه از دور میشکوفد باز
نیست رویای بالهای سپید
در غبار طلائی خورشید
این هیولا که رفته تا افلاک
چتر وحشت گشوده بر سر خاک
نیست شاخ و گل و شکوفه و برگ
ابر و دود است و خون و آتش و مرگ
0 نظردهید:
ارسال یک نظر
<< بازگشت