سه‌شنبه، بهمن ۲۳، ۱۳۸۶

نان و برف!
...
خمینی خیلی خوب بود! با اعدام هم مخالف بود! ولی آن آخوندی که نام نمی‌برم، بد بود! بله، به موازات اختراع «دین عقلانی»، فعلة فاشیسم تلاش می‌کند یک «رهبرعقلانی» هم برای‌مان خلق کند، تا به این وسیله پایه‌های لرزان حکومت دینی را استحکام بخشد. به همین دلیل، ابراهیم یزدی در چند جملة کوتاه، «رهبرکبیر» و «دادگاه انقلاب» حکومت گورکن‌ها را از تمام جنایاتی که در آن دست داشته‌اند، مبرا می‌کند! ابراهیم یزدی می‌گوید: «من خوبم!» و نه تنها من خوبم، که خمینی هم خوب بود، چون با من هم عقیده بود، ‌ ولی «یک آخوند» بد هم آنجا بود، و همة اعدام‌های بدون محاکمه، از قبیل قتل هویدا،‌ تقصیر همان آخوند «بد» است، که نامش را هم نمی‌گویم! این چکیدة افشاگری اخیر حاج ابراهیم یزدی است، که طبق معمول مخاطب را احمق پنداشته.

به محض گلایة «رادیو فردا» از این امر که پس از 29 سال، پرونده‌های ساواک در دسترس مردم قرار نگرفته، زبان حاج ابراهیم خان، خبر چین ساواک و پادوی «خسروشاهی‌ها» در ایالات متحد باز شد! البته این «خسرو شاهی‌ها» با آخوند «خسروشاهی» که قرار بود همه را یک شبه صاحب‌خانه کند ارتباطی ندارند. این «خسروشاهی‌ها» که ابراهیم یزدی در آمریکا برایشان «کار» می‌کرد، در یکی از باغ‌های شمال شهر تهران زندگی می‌کردند، به دربار و ساواک هم بسیار نزدیک بودند، و بچه‌های‌شان هم اصلاً فارسی حرف نمی‌زدند! بیش از این مشخصات نمی‌دهیم، چون هدف از این وبلاگ معرفی خانوادة خسروشاهی نیست، بررسی «گفتگوی ارباب» با نوکران‌ا‌ش در تهران است.

اربابان «رادیو فردا»، اگر مشتاق دسترسی ما مردم به اسناد ساواک شده‌اند، بهتر است از سازمان سیا بخواهند پرونده‌های محرمانة ساواک را روی شبکه بگذارد، چون اطلاعات ساواک پیش از رسیدن به دست به اصطلاح رؤسای‌اش، در اختیار سازمان سیا قرار می‌گرفت، و پس از انقلاب پرشکوه ژنرال هویزر نیز همین روال ادامه یافته! و در هر حال، ما شوت‌و پرت‌ها به این «اسناد معتبر» هم اعتمادی نداریم. پس بهتر است «رادیو فردا» بجای سینه زدن برای پرونده‌های ساواک، که در دسترس ما قرار نمی‌گیرد، از آرشیو «کتابخانة کنگره» در نیویورک، که تمام رسانه‌های ایران را در اختیار دارد، بخواهد نه همة رسانه‌ها، که فقط روزنامه‌های کیهان و اطلاعات، شیپورهای تبلیغاتی آنگلوساکسون‌های دو سوی آتلانتیک را روی خطوط اینترنت قرار دهد، تا آن‌ها که شاهد 8 دهة طلائی استعمار در ایران نبوده‌اند، حداقل بدانند، پس از براندازی، و به ویژه پس از برکناری «بنی‌صدر»، آنزمان که محمدخاتمی سرپرست کیهان بود، ‌و بر طبل «نبرد با آمریکا و اسرائیل» می‌کوبید، و معصومه ابتکارها، خرازی‌ها، بورقانی‌ها و ده‌ها فرصت طلب دیگر را برای بردگی، سفاکی و جیره‌خواری استعمار آموزش می‌داد، حکومت اسلامی، چگونه به اعدام و کشتار مخالفان سیاسی «افتخار» می‌کرد. به ویژه در دوران نخست وزیری دجالی به نام میرحسین موسوی، شاهد بودیم که، روزی‌نامة کیهان و اطلاعات، اعداد دو یا سه رقمی اعدام‌های روزانه را با تیتر درشت به اطلاع «مردم» هم می‌رساندند! بله، آنزمان، ابراهیم یزدی «خفقان» گرفته بود.

ولی اکنون چون قرار شده، حاکمیت گاوچران‌ها، نوکران خرقه پوش خود را طرفدار دموکراسی معرفی کند، «واشنگتن پست»، به دمیدن در تنور رفسنجانی و محمد خاتمی پرداخته، سخن از «پویائی دین» به میان می‌آورد! و «رادیو زمانه»، شیپور تبلیغاتی «بنیاد بیلدربرگ»، از زبان مهاجرانی، ‌ پادوی اکبر رفسنجانی، یک اسلام خوب به ما معرفی می‌کند که، هیچ تضادی با «حقوق بشر» ندارد. علامت تعجب هم نمی‌گذاریم چون اربابان «واشنگتن پست» و «بنیاد بیلدربرگ» هدف واحدی را دنبال می‌کنند: حفظ محفل استعماری روحانیت در ایران. البته تعجب هم نمی‌کنیم! منافع «بیلدربرگ» و «هریتیج کلاب»، در همسوئی کامل قرار دارد. در نتیجه، مهاجرانی، آناً در راستای تأئید ترهات اسقف کانتربری، چند کیلو احکام اسلامی کشف می‌کند که با حقوق بشر در تضاد نیست! غلام‌بچة اکبر بهرمانی، که مانند دیگر فعلة فاشیسم، متخصص «کشف منظور» است، «منظور» آخوند ویلیامز را به این ترتیب برای‌مان شرح داده! تا ما بدانیم و آگاه باشیم که در قرآن احکامی وجود دارد که، هیچ تضادی با «حقوق بشر» نمی‌تواند داشته باشد! و اسقف ویلیامز خواهان اجرای همین احکام شده‌اند! حال از این متفکر بزرگ جهان اسلام باید پرسید کدام احکام اسلام، خارج از بندة خدا و برده، موجودیت «بشر» را به عنوان «فرد آزاد» و برخوردار از «حق انتخاب» به رسمیت می‌شناسد؟ و کدام احکام اسلام از نظر حقوقی، «تعریف» صریحی از واژة «بشر» ارائه داده؟ و گذشته از این‌ها، اگر احکام فرضی در اسلام وجود دارد که با حقوق بشر در تضاد قرار نمی‌گیرد، جنجال اسقف ویلیامز و ترهات سرکار در کشف منظور اسقف کانتربری برای چیست؟ احکام کذا را در اختیار «رادیو زمانه» قرار دهید، تا ما شوت وپرت‌ها با «اسلام مترقی» و «عقلانی» شما آشنا شویم، و فاشیست‌های «تجددگرا»، که ادعا می‌کنند قرآن جنبة «الهام» دارد، بتوانند «حقیقت متکثر» را در قالب «اسلام مدرن»، ویراست روتاری‌کلاب به ما ملت حقنه کنند! البته از طریق «تلفیق»!

چون بدون «تلفیق»، یا مخدوش کردن مرز مفاهیم متضاد، که شیوة رایج فاشیسم است، نمی‌توان چنین ادعای ابلهانه‌ای را به اثبات رساند! برای تحقق چنین امر پر سودی، «رادیو زمانه» به سراغ متخصصین «تلفیق» می‌رود. و برای چنین «تلفیقی» چه کسی بهتر از داریوش همایون؟ داریوش همایون، از لباس شخصی‌های حکومت پهلوی بود، و به شیوة سنتی استعمار، یک‌شبه ره صد ساله رفت، و سر از دفتر وزارت اطلاعات در آورد! می‌بینید که این راه و روش مقدس، که میانبر زدن نام دارد، در کشورمان از سابقة طولانی برخوردار است. بنابراین ظهور محسن آرمین، بهزاد نبوی یا قوم و قبیلة خمینی و اکبر بهرمانی کاملاً طبیعی است، چون روال عادی سیاست استعمار چنین است. همچنانکه ادعای «حقانیت» و «برتری» نوه، نتیجه‌های روح‌الله خمینی که صلاحیت‌شان تائید نشده، در چارچوب همان «پرروئی حسینی» قرار می‌گیرد، که به دلیل هم‌خونی با محمد و علی، خلافت را ارث پدری خود می‌دانست.

البته آنوقت‌ها چون آنگلوساکسون‌ها در منطقه حضور نداشتند، امام حسین عزیز، پاسخ در خور را دریافت کردند، ولی امروز به دلیل مهربانی و عطوفت «اسقف ویلیامز»، و لطف بیش از حد کارخانة رجاله پروری به ریزه خواران نعلین پوش دربار انگلستان، احمدی نژاد، نمی‌تواند به پسر اشراقی یا پسر احمد خمینی بگوید، صلاحیت پدرو پدربزرگ‌تان هم از سوی سفارت کذا تائید شده بود! یا اینکه، خرج و مخارج ‌قوم و قبیله‌تان از ارز حاصل از چپاول نفت تأمین می‌شود، چرا؟ چون صلاحیت شخص مهرورزی نیز از سوی هم‌اینان تائید شده و ...! و به همین دلیل است که سخنرانی‌های تهدیدآمیز و «شیوای» پرزیدنت مهرورزی در هاله‌ای از ابهام فرو می‌افتد! و مخاطب نگون‌بخت، باید حدس بزند که پرزیدنت برای چه کسانی خط و نشان می‌کشند؟ و اگر نفهمید، باید از «رادیو زمانه» بخواهد که در مصاحبه با مهاجرانی، از ایشان بپرسد،‌ منظور اسقف ویلیامز از تهدیدهای احمدی نژاد در سخنرانی 22 بهمن چه بوده! ‌از مطلب دور افتادیم بازگردیم به داریوش همایون!

داریوش همایون در واقع نوع فکل‌کراواتی روضه‌خوان‌های حکومت اسلامی‌است، و مانند همان‌ها، جهت نابود کردن مفاهیم مدرن، آن‌ها را به مفاهیم فئودال پیوند می‌زند، یا به قول خودش «تلفیق» می‌کند. به همین دلیل، نتیجة «تلفیق» داریوش همایون، دقیقاً همان نتیجة تلفیق آخوندهاست! آخوندها با پیوند «جمهور» به «اسلام»، در واقع جمهور را در توحش دین دفن کردند، و جناب داریوش همایون،‌ از آخوندها به مراتب فراتر می‌رود، چون «دموکراسی» را با سلطنت تلفیق می‌کند. به این ترتیب دور باطل جنگ زرگری شیخ و شاه را به نقطة آغازین خود باز می‌گرداند. سناریوی اربابان داریوش همایون، این است که زمینه را برای ظهور یک شیخ دجال دیگر مانند خمینی آماده کنند، تا جهت حفظ منافع استعمار غرب، به مخالفت با «سلطنت استبدادی» و «کفر» و «الحاد» بپردازد، و جهت «حفظ کیان اسلام»، و «عزت مسلمین» قیام کند! می‌بینیم که گورکن‌ها و به اصطلاح اوپوزیسیون‌شان سر در یک آخور دارند. جناب داریوش همایون می‌خواهند در ایران استعمار زده، یک رژیم سلطنتی «مشابه» انگلستان و یا هلند ایجاد فرمایند! فراموش نکنیم که هلند یکی از مهم‌ترین پایگاه‌های سرمایه سالاری جهانی است، و انگلستان نیز در فرماندهی سازمان ناتو با ایالات متحد شریک است! پس داریوش همایون را در «رادیو زمانه» رها می‌کنیم، و باز می‌گردیم به افشاگری‌های ابراهیم یزدی در مورد قتل هویدا!

ابراهیم یزدی ادعا می‌کند، من به خمینی گفتم که اعترافات هویدا اهمیت دارد، و خمینی هم به خلخالی گفت هر چه ابراهیم یزدی می‌گوید، همان را انجام دهید! ولی در دادگاه، وقتی تنفس داده شد، در راهرو، یک روحانی با اسلحة کمری به هویدا نزدیک شد و او را به قتل رساند. در نتیجه جسد هویدا را به دادگاه بردیم، و قاضی هم برای جسد هویدا حکم اعدام صادر کرد! حاج ابراهیم یزدی گویا نمی‌داند که تیراندازی با اسلحة کمری، با آنچه در فیلم‌های هولیوود نشان می‌دهند تفاوت دارد! و اگر کسی به مرور زمان بتواند با تفنگ تیری بیاندازد، تیراندازی با کلت، حکایتی است دیگر! پس محض اطلاع حاج ابراهیم به چند «نکته» اشاره می‌کنیم!

اگر کسی هنگام محاکمه هویدا، قادر به تیراندازی با کلت بوده، مسلما فقط آخوند نبوده! بلکه در شهربانی، یا ارتش، تیراندازی با کلت را هم فرا گرفته. و از این آخوندهای ساواکی فراوان داشتیم، و داریم. دیگر اینکه اگر هویدا محاکمه می‌شد، ارتباط بسیاری از آخوندها، و انقلابیون از جمله محمد خاتمی، منتظری، بهشتی، بهزاد نبوی، و بسیاری دیگر از اوباش انقلابی، به ویژه شخص خمینی و ابراهیم یزدی، با دستگاه حکومت پهلوی آشکار می‌شد. بنابراین، جهت حفظ «کیان اسلام» و عزت و احترام «رهبرکبیر انقلاب»،‌ لازم بود هویدا محاکمه نشود. و محاکمه هم نشد! در نتیجه پس از گذشت 29 سال از توطئة براندازی حکومت پهلوی دوم، ابراهیم یزدی که خود از جیره خواران ساواک پهلوی است، می‌تواند ادعا کند که، خواهان اعترافات هویدا بوده، و خمینی نیز خواهان همین اعترافات بوده! و از همه مهم‌تر، ابراهیم یزدی می‌تواند ادعا کند، که دادگاه انقلاب در قتل هویدا نقشی نداشته، و همه جنایاتی که به این دادگاه منسوب شده، در واقع کار «آن آخوند» است! بعضی‌ها می‌پندارند با افشاگری‌های درخواستی «رادیو فردا»، می‌توانند همزمان، حماقت و سفاکی روح‌الله خمینی، و جنایات دولت مهدی بازرگان را هم از یادها بزدایند!

پیش از تخلیة کشتی نوح در فرودگاه مهرآباد، رادیو تهران برنامة «آهنگ‌های درخواستی» داشت. یک عده تلفن می‌کردند، و خواهان پخش آهنگی می‌شدند، و رادیو هم آنرا پخش می‌کرد. ولی در هزارة سوم «اوضاع» بکلی دگرگون شده، «رادیو» اعتراض می‌کند، و مخاطبان «رادیو»، هر چه رادیو درخواست کرده، برای‌اش پخش می‌کنند! ولی نه در رادیو، که در فضای رسانه‌ای، از طریق انتشار کتاب، برگزاری مصاحبه و چاپ خاطرات، که بدون بررسی، در تمامی سایت‌های فارسی زبان مخالف‌نما بازتاب می‌یابد! چون در خواست کننده، «رادیو فردا» نام دارد، و می‌پندارد که با خاطرات مضحک ابراهیم یزدی، خواهد توانست فردای ما ملت را رقم زند.

آورده‌اند که شبی ملا در قهوه خانه با دوستان به گپ زدن مشغول بود. قرار بر این شد که هر کس دستور طبخ یک «غذای مخصوص» را که درست کرده، به دیگران بدهد. هر کس از تجربیات منحصر به فرد خود سخن گفت، دیگران او را تحسین کردند، و ستودند، تا نوبت به ملا رسید، که ساکت مانده بود. از او پرسیدند، ملا تو هیچوقت غذای مخصوص درست نکرده‌ای؟
ملا، من، من کنان پاسخ داد:
ـ چرا.
ـ همه با اشتیاق پرسیدند:
ـ چه غذائی؟
ملا گفت:
ـ مخلوط نان و برف.
همه با حیرت گفتند:
چی؟! نان و برف؟! اینکه خیلی احمقانه ‌است!
و ملا با غرور اضافه کرد:
ـ تازه، هیچ خوشمزه هم نیست!


0 نظردهید:

ارسال یک نظر

<< بازگشت