سه‌شنبه، بهمن ۳۰، ۱۳۸۶

«پشم‌الدین» و فمینیسم!
...

نظر به شرایط حساس کشورمان،‌ پیش از پرداختن به وبلاگ امروز، به همة کسانی که با حکومت اسلامی مخالف‌اند توصیه می‌کنیم، در هیچ تجمع و تظاهراتی، حتی تظاهرات مجاز، شرکت نکنند. پایه‌های حکومت دستاربندان به لرزه در آمده، و استعمار تلاش همه جانبه برای سازمان دادن به شورش را آغاز کرده، تا شاید بتواند، همانند سال 1921، ملایان جیره‌خوار خود را در پناه حکومت جدید قرار دهد. حال بپردازیم به وبلاگ امروز.

روز 28 بهمن‌ماه مراسم سالگرد تولد صادق هدایت، در خانة جهانگیر هدایت، برادرزادة‌ وی برگزار شد. به گفته سایت «بی‌بی‌سی»، جهانگیر هدایت در این مراسم می‌گوید:

«مدیر «خانة هنرمندان» برنامة جایزة هدایت را لغو کرده [...] چاپ تمام آثار هدایت ممنوع است [...] خانه پدری صادق هدایت تبدیل به زباله دانی شده [...] سرنوشت میز تحریر هدایت در دانشکدة علوم اجتماعی نامعلوم است، و هر آنچه از صادق هدایت باقی مانده، در زیر زمین موزة رضا عباسی در حال پوسیدن است. [...] در نمایشگاه‌های کتاب، آثار هدایت را جمع می‌کنند، و اگر عکس یا پوستری از او نصب «شده» باشد روی صورتش کاغذ می‌چسبانند تا مردم او را نبینند [...] یا او ابتذال را تماشا نکند[...]»

برای اینکه به میزان ترقی و پیشرفت در امور فرهنگی کشورمان پی ببریم، کافی است به سیر تحول تاریخی و گسترش حوزة تخصصی ابودلقک‌ها و ملاباجی‌های کارخانة رجاله پروری، در «توپ‌مرواری» نگاهی داشته باشیم.

«[زمانیکه] لش‌مردة آلبوقرق سوم را با بوق و کرنا و سرنا[...] آوردند و روی لولة توپ گذاشتند[...] و دخترش، آلبوقرق دخت، در پیشگاه حجه‌الحق والاسلام شیخ پشم‌الدین تفتازانی شهادتین بر زبان راند و اسم [...] خوشقدم باجی روی خودش گذاشت [...] ملاباجی‌ها در مکتب‌خانه‌های شنگول و منگول مسائل مهمی راجع به شک میان دو و سه[...] منافع تعدد زوجات و تقیه [...] داد سخن می‌دادند. شیخ پشم‌الدین، کتابی در نجاسات تألیف کرد که حاوی هزاروپانصد مسئله در باب آداب خلا رفتن و کونشوئی بود. خواص آب کر، و آب مضاف و جلو گذاشتن پای چپ هنگام ورود به محل تخلیه[...]

صفحات 103 تا 110، توپ مرواری.

بله، ملاباجی‌های آن ‌زمان، امروز با رنگ کردن موی سر، و عقب کشیدن روسری‌، به «مدافعان حقوق زنان» تبدیل شده‌اند، و پشم‌الدین تفتازانی‌ها، با پوشیدن کت و شلوار، به متخصصین فلسفه، تاریخ، سیاست و هنر!

ناهید توسلی، یکی از همین ملاباجی‌های متحول و مترقی است که، در زمینة حقوق زنان به اکتشافات بسیار بزرگی نائل آمده. بیانات شیوا و مضحک حاجیه توسلی در سایت اکبر بهرمانی در تبعید، انتشار یافته، ولی پیش از بررسی اظهارات این «آزاد زن» جمکران، به ترهات غلامبچة اکبر رفسنجانی می‌پردازیم که، به دلیل زیاده روی در امر «اصلاح طلبی»، و اختیار هفت سر «زوجه»، بالاجبار به جمع نخبگان ساکن لندن پیوست. غلام سردار اکبر، اخیرا با گذاردن نعلین‌اش به جای کفش پاشنه سوزنی «پارسی پور»، به نقد صادق هدایت پرداخته! ایشان، تنها کلاغ ک ... دریده‌ای بودند، که نه تنها در زمان وزارت و معاونت سردار سازندگی، به ادبیات معاصر تا آنجا که جا داشت ر... ند، که امروز نیز به خود اجازه می‌دهند، هدایت را هم لجن‌مال کنند!‌ گویا آتشفشان «علم و دانش‌شان» هنوز آرام نگرفته! و برای تخلیة این جور «چیزها»، چه جائی بهتر از روزی‌نامة «اعتماد ملی»؟! پس فوران ذوق و قریحة سرشار وزیر اسبق ارشاد گوسفندان ارزانی آخوند کروبی باد!

پیشتر در همین وبلاگ بارها و بارها به معیارهای نقد رمان اشاره کرده‌ایم. امروز می‌پردازیم به عواملی که خارج از حیطة نقد ادبی قرار می‌گیرد، و به هیچ عنوان نمی‌تواند جائی در نقد رمان و یا هر اثر هنری دیگر داشته باشد. پیش از ادامه مطلب یادآور شویم که منظور از آثار هنری، آثار قلم‌به‌مزدهای متعهد و مکتبی نیست. همانطورکه بارها در همین وبلاگ گفته‌ایم، کسی که ذهنیت و خلاقیت خود را در چارچوب یک ایدئولوژی به اسارت می‌کشد، اصولاً هنرمند نیست. باز هم همصدا با «رولان بارت» تأکید می‌کنیم، نویسنده‌ای که «تعهد» به ایدئولوژی دارد «آزاد» نیست، و فعالیت بردة ایدئولوژی، در هر زمینه‌ای از هنر، جز «بازتولید» الگوی بردگی نخواهد بود. این مطلب را گفتیم، تا مشخص شود هنر و ادبیات «متعهد» به هر نوع ایدئولوژی را فقط «بازتولید» الگوی اسارت به شمار می‌آوریم!

حال بپردازیم به مسائلی که در بررسی و نقد یک اثر هنری نمی‌تواند و نمی‌باید مطرح شود. حریم خصوصی زندگی هنرمند، و قضاوت اخلاقی در مورد آن. یا قضاوت‌های ارزشی و ایدئولوژیک در مورد آثار هنری. به عنوان نمونه، در یک رمان، نمی‌توان «راوی» رمان را با «نویسنده»، یکسان انگاشت، و چون راوی رعایت ارزش‌های اسلامی را نمی‌کند، به محاکمة نویسنده پرداخت. چنین برخوردی نشان از حماقت، «کم سوادی» و «پرت بودن» از مرحلة نقد ادبی است!

28 بهمن‌ماه، سالروز تولد صادق هدایت را فراموش نکرده‌ایم. ولی به دلیل اهمیت پیامدهای کنفرانس امنیتی مونیخ، که گوشه‌ای از آنرا امروز در ایران و در رسانه‌های ریزه خوار سازمان سیا به زبان شیرین فارسی مشاهده می‌کنیم، بالاجبار پرداختن به صادق هدایت را به بعد موکول کردیم چرا که اهمیت صادق هدایت، به وبلاگ ناهید رکسان بستگی ندارد. اهمیت هدایت را می‌باید از این زاویه بررسی کرد که آثار هدایت، از دهه‌های گذشته تا به امروز، تمامی فعله‌های فاشیسم، از جمالزاده، که در مقام «مداح قدرت» به غلط خود را «نویسنده» می‌خواند، تا پاسدار شریعتمداری، و پادوهای اکبر رفسنجانی و قلم به مزدهای «شهروند امروز»، همه را به «منتقد ادبی» تبدیل کرده‌! بله، اهمیت فروغ فرخزاد و صادق هدایت در عرصة فرهنگ ایران، همین تزلزلی است که آثار اینان در نخبگان «سرقبرآقا» ایجاد می‌کند! تمامی ریزه خواران فاشیسم، در داخل و خارج، تهاجم مستقیم و غیرمستقیم به فروغ فرخزاد و صادق هدایت را آغاز کرده‌اند. و «پژوهش‌ها» و بررسی‌های صدمن‌یک قازشان در رسانه‌های داخل و سایت‌های فارسی زبان خارج از ایران، بازتاب گسترده می‌یابد. چون نه فروغ فرخزاد، و نه صادق هدایت، و نه آثارشان باب طبع اربابان حکومت ایران نبوده و نیستند. الگوهائی که استحمار جهت ملت ایران «مناسب» تشخیص می‌دهد، از ابتذال سروش، پاسداراکبر، قبیلة مخملباف، و ساتراپی فراتر نخواهد رفت. پس جای تعجب نیست که پارسی پورها در «رادیو زمانه»، ساتراپی را، که به زبان فرانسه، حتی در حد محاوره تسلط ندارد، «نویسنده» معرفی کنند، چون همانطور که از قدیم گفته‌اند، «دیوانه، چو دیوانه ببیند خوشش آید.» طی این مدت، فقط داریوش آشوری، به جایگاه واقعی صادق هدایت در عرصة ادبیات ایران اشارة ‌مختصری کرده و بس! در واقع، صادق هدایت نیازی هم به پژوهش‌های عمیق نخبگان فقر فرهنگی ندارد، همانطور که جهانگیر هدایت گفته:

«شکوه و جلال در نام صادق هدایت نهفته.»

مسلماً برای دسترسی به مطالعات در خور، از آثار هدایت می‌باید در انتظار ترجمة آثار «کمیساروف» باشیم، همچنانکه شاهنامة معتبر نیز از آن‌ سوی خزر به دستمان رسید! پس بازگردیم به روزآنلاین مورخ 30 بهمن‌ماه سالجاری و «اکتشافات» توسلی!

توسلی همانطور که گفتیم، مانند مرضیه مرتاضی، از ملاباجی‌هائی‌است که توحش حاکم بر اندرون را با روابط اجتماعی یکسان می‌پندارند. سخنان توسلی بر همان مهملاتی تکیه دارد که جهت صدور به کشورهای مسلمان نشین، در محافل فاشیستی غرب تولید شده. بر اساس این فرضیة بی‌پایه و مضحک، مردم ایران «دینی» هستند! بنابراین تغییرات در ایران باید «دینی» باشد!

این مزخرفات، سه دهة پیش از دهان خمینی دجال و کریم سنجابی هم شنیده شد، چرا که سازمان سیا قصد استقرار حکومت دینی در ایران را داشت، و خواسته‌های کریم سنجابی هم در حقارت یک پست وزارت خلاصه ‌شد. اینکه پس از گذشت سه دهه، هنوز ملاباجی‌ها به نشخوار شعارهای استعمار مشغول‌اند، نشان از این واقعیت تلخ دارد، که توسلی‌ها هنوز در حرمسرای ناصرالدین میرزا روزگار می‌گذرانند. توسلی می‌فرماید، «چون جامعه ایران سنتی است، پس مردم دینی هستند!» تخصص خانم توسلی به احتمال زیاد، باید پیوند زدن گوز به شقیقه باشد، چرا که «جامعة سنتی» در ترادف با «جامعه دینی» قرار نمی‌گیرد، و هرچند توسلی چند دیپلم پاره دانشگاهی هم داشته باشد، «سنت» و «سنت مقدس» در ترادف با یکدیگر نیستند! بله! متأسفانه، جامعه سنتی و جامعة دینی ممکن است وجوه مشترکی داشته باشند، ولی کاملاً با یکدیگر متفاوت‌اند! به عنوان نمونه، مردم ژاپن هم سنتی هستند، ولی حاکمیت ژاپن، حکومت بودائی نیست. یا در هند، جمهوری هندوها تشکیل نشده و ... و ادعای اینکه جامعة سنتی، باید دینی باشد، اگر نشانة مزدوری مدعی تلقی نشود، مسلماً اثبات حماقت اوست. چرا که در ایران سنت‌های متفاوت،‌ و ادیان یا «سنت‌های مقدس» متفاوت وجود دارد. و جامعة دینی مورد نظر حاجیه توسلی، همة ادیان موجود در ایران را شامل نمی‌شود! حتما ملاباجی‌های هزارة سوم، از قبیل توسلی چنان در «نوگرایی دینی» غرق شده‌اند، که این مسائل را نمی‌بینند. همچنانکه توسلی می‌پندارد «اولاف پالمة» دوست داشتنی که، جایزه‌اش را اخیرا به «پروین اردلان» داده‌اند، بسیار صلح دوست بوده! حال آنکه «شهید» اولاف پالمه، نخست وزیر اسبق سوئد، در واقع دلال اسلحه و مشوق تداوم جنگ استعماری ایران و عراق بودند!

فعالیت‌های صلح دوستانة «شهید» پالمه، باعث شد ایشان به دفعات رنج سفر به تهران را بر خود هموار کنند. در اوج بمباران‌ شهرهای ایران، صدام حسین اعلام آتش بس می‌کرد، و بلافاصله اولاف پالمة فداکار رهسپار تهران می‌شدند، تا نوکران ضدامپریالیست آمریکا را به پذیرش آتش بس متقاعد کنند! ولی عجیب این بود که هر بار اولاف پالمه به تهران می‌آمد، تو گوئی مسیح بر «لازار» گذر کرده باشد، جان تازه‌ای در کالبد بیجان حکومت امام زمان دمیده می‌شد، و عربده‌های امام سیزدهم و میرحسین موسوی منفور، برای ادامة جنگ گوشخراش‌تر می‌شد! و البته ساواک هم بلافاصله لات و اوباش را روانة خیابان‌ها می‌کرد که زوزة «جنگ، جنگ تا پیروزی سر دهند»، و شیپورهای روتاری و هریتیج کلاب، از زبان روح‌الله تیتر بزنند:

«اگر این جنگ 20 سال هم ادامه داشته باشد، ما ایستاده‌ایم.»

بله این گوشه‌ای بود از فعالیت‌های صلح دوستانة «شهید» پالمه، که جایزه‌شان نصیب برندة خوشبخت ما پروین اردلان شده! و مسلم است که امثال توسلی‌ها با این مسائل بیگانه‌اند. همچنانکه پیشتر هم گفته‌ایم، فاشیسم، نه از سوی سنت‌گرایان، که از سوی دین پرستان شیفتة غرب بر ما تحمیل می‌شود، امثال توسلی، عبادی و شرکاء، که نقاب «تجدد» بر چهره گذاشته‌اند و با تفکر بکلی بیگانه‌اند. توسلی پس از اظهارات مضحک در مورد اولاف پالمه می‌گوید، این جایزه را سال قبل به کوفی عنان دادند و خیلی اهمیت دارد! بله، کوفی عنان هم به همراه اعضای خانواده‌اش در راه صلح «فعالیت» داشته، به ویژه پسرشان، چندین میلیون دلار، از «گوشة» برنامة نفت در برابر غذا برای مردم عراق، که زیر نظر پاپاجان «کوفی» اجرا می‌شد، به جیب زده‌اند. و درست به همین دلیل است که، جایزه اولاف پالمه به کوفی عنان هم تعلق گرفت. ولی برای ملاباجی غرب‌ستای هزارة سوم، اصلاً چنین نیست:

« اولاف پالمه کسی بود که مثل وزیر امور خارجة سوئد صلح دوست و با اعتبار بوده و ترور شده[...] این جایزه به کسانی داده می‌شود که در راه صلح و احقاق حقوق مردم تحت فشار تلاش می‌کنند، سال گذشته هم[...] کوفی عنان این جایزه را برده‌ است و به همین جهت اعتباری دارد که نمی‌توانیم ارزش‌های برنده این جایزه را نادیده بگیریم.»

بله، از آنجا که کوفی‌عنان با آن سابقة «کذا» خیلی «اعتبار» دارد، توسلی هم نمی‌تواند ارزش‌های پروین اردلان را نادیده بگیرد! همانطور که گفتیم خانم توسلی باید متخصص پیوندهای شکمی باشند، چون امروز دیگر افتضاح کوفی عنان در آمده، البته جز در محضر توسلی‌ها، که نقاب نوگرائی هم بر چهره دارند. با مشاهدة همین نقاب فریب است که شوت و پرت‌ها می‌پندارند، عبادی‌ها و توسلی‌ها آزادیخواه‌ هستند. حال آنکه، واسطه‌ها و دلالان اصلی سیاست‌های محافل فاشیستی غرب، همین به اصطلاح نوگرایان‌اند. چون «نوگرائی» که، در عرصة فقرفرهنگی جمکران و طی سه دهه به «ارزش» تبدیل شده، در تقابل کامل با مطالبات آزادیخواهانة مردم ایران قرار می‌گیرد. به این دلیل که «تجدد» و «نوگرائی» همان مدرنیزاسیونی است که در قالب کودتا، و براندازی در روند رشد ملت‌ها، ایجاد گسست می‌کند. حال آنکه مطالبات جنبش لائیک، هیچ ارتباطی با «نوگرائی» ملاباجی‌ها ندارد. و امثال توسلی، به دلیل وابستگی به محافل استعماری، تنها راه ممکن برای حل مشکلات زنان ایران را در «دین مبین» یافته‌اند:

«مشکل زنان ایران جز از طریق توجه به ملاحظات دینی و بازخوانی و نونگری به دستورات دینی نمی‌تواند حل شود.[...] ما در جامعه‌ای سنتی زندگی می‌کنیم و مردم در این سنت بزرگ شده‌اند. در کشور ما مردم دینی هستند و بنابراین ...»

و بنابراین، حاجیه توسلی باید «سنت» را در ترادف با «دین»، یا «سنت مقدس» قرار دهد! برخلاف آنچه شوت و پرت‌ها می‌پندارند، سنت هیچ تضادی با حقوق زنان ندارد، چرا که افراد در رعایت سنت آزاداند. مانع اصلی بر سر راه تحقق مطالبات زنان، «سنت مقدس» است، که امثال توسلی به آن رنگ و لعاب نوگرائی می‌زنند، تا تداوم یابد، چون رعایت «سنت مقدس» اختیاری نیست، «اجباری» است. دلیل «نوگرا» شدن ملاباجی‌ها همین است. جلا دادن به «سنت مقدس»، نه تنها به سرکوب سنت‌ها منجر می‌شود که بر دامنة خشونت «سنت‌های مقدس» نیز می‌افزاید. به همین دلیل است که پس از گذشت سه دهه از تحمیل حجاب، مبارزه با «چکمه»، کلاه و به طور کلی هر آنچه جنبة «سطحی» دارد، در دستور کار سگ‌های‌هار مؤنث و مذکر حکومت قرار گرفته، تا در سایة این جنجال‌های مضحک، مطالبات واقعی زنان مسکوت بماند، و «حقوق زنان» جای خود را به «حضور زنان» بدهد. حال آنکه «حضور زن» در اجتماع، جزئی‌ است از حقوق زن. ولی کنیزکان مقام معظم رهبری، تنها به «حضور زن» اهمیت می‌دهند. چون طبق احکام دینی، «حضور زن» در جامعه، بدون اجازة مرد ممکن نیست!

در واقع جیغ و فریاد ملاباجی‌ها پیرامون «حضور زن» در جامعه، هیاهو برای هیچ است. چرا که زنان با اجازة پدر یا همسر در جامعه حضور دارند، نه در چارچوب قانون! به عبارت دیگر، هرگاه پدر یا همسر اراده کند، می‌تواند حضور زن در جامعه را نیز ممنوع کند. و هیچ قانونی نمی‌تواند مانع از اختیارات شرعی پدر بر همسر و دخترش باشد. امروز زن در ایران باید مطیع همان احکامی باشد که 14 سدة پیش در صحرای حجاز بر زنان حاکم بوده. و تلاش کنیزکان مقام معظم رهبری جهت تأکید بر «حضورزن» در جامعه به این دلیل است که با جارو جنجال، «حقوق زن» را بتوانند نادیده‌ انگارند، و مانع تحقق مطالبات واقعی زنان شوند.

بله حاجیه توسلی، همان وظیفه‌ای را بر عهده گرفته که محمدخاتمی و اصلاح‌طلبان شیاد بر عهده داشتند: ایجاد بحران، جهت ممانعت از تحقق اصلاحات مورد نظر مردم ایران. به همین جهت توسلی با وقاحت سخن از «فقه پویا» نیز به میان آورده! گویا فمینست‌های دینی، «فقه پویا» را از خشتک آیت‌الله صانعی استخراج کرده‌اند! همان آیت‌اللهی که از سوی بعضی سفارت‌خانه‌ها طرفدار حقوق بشر معرفی شده بودند، و از آخوندهای محبوب عبادی و مشارکت‌چی‌ها به شمار می‌روند، و خلاصه از مقربان درگاه استعمارند. و در همین گیرودار است که امثال توسلی با مراجعه به همین شیوخ، پویائی فقه را هم کشف می‌کنند! ولی معلوم نیست چه کسی این «فقه پویا» را «ایستا» کرده؟ توسلی هم که از نخستین کسانی است که به کمپین یک میلیون آش کشک متوسل شده، در این مورد به هذیان‌گوئی افتاده:

«فقه پویا است، ولی اینکه حالا ایستا شده بحثی جداست. اما باید روزآمد باشد. این قوانینی که به اسلام نسبت داده می‌شود[...] از نظر بیرون بسیار وحشتناک است. من که خودم[...] مذهبم نوگراست فکر می‌کنم هیچ مشکلی نیست که از طریق بازخوانی قوانین دینی حقوق زنان را پیگیری کنیم.»


اگر یک مرحله منطقی سخنان این فعلة مؤنث فاشیسم را پیش ببریم خواهیم داشت: این توحشی که مشاهده می‌کنید، از نظر دیگران وحشتناک است، من که مشکلی ندارم، چون من مذهبی هستم و فقه هم که به نظر من پویا است، ولی فعلاً ایستا شده. پس صبر می‌کنیم ببینیم، محفل نوبل، فرمان پویائی فقه را چه وقت صادر می‌کند، تا آیات عظام هم پویا شوند!


همانطور که در بالا گفتیم، کسی که ذهن در اسارت ایدئولوژی دارد، هرچه بگوید و بنویسد، بازتولید «الگوی اسارت» است. به همین دلیل است که این «ملاباجی» نوگرا که چنین ترهاتی بر زبان می‌راند، در جمکران عرصة فعالیت‌های‌اش وسعتی چشمگیر یافته. ایشان، نویسنده، پژوهشگر، مدیر مسئول و سردبیر یک نشریة ادبی، فرهنگی و هنری به نام «نافه» هستند! نافه‌ای که از آن «رایحة» لجنزار فاشیسم استعماری بر می‌خیزد.

سخن گفتن از «فقه پویا» در کشور ایران، پس از سه دهه حکومت اسلامی، و پس از کودتای کلنل آیرون‌ساید، جهت سرکوب مشروطه خواهان و حفظ دستاربندان مزدور، وقاحت بسیار می‌طلبد، که ظاهراً خانم توسلی از آن بی‌بهره نیستند! به گواهی تاریخ، از «پویائی» ریزه خواران سنتی استعمار در ایران، جز فاجعه هیچ چیز دیگری حاصل نشده، و نخواهد شد. چون فقها سر در آخور استعمار دارند. ولی این مسائل، همانطور که حاجیه توسلی می‌گویند، «بحثی جداست»، چون ایشان نوگرای مذهبی هستند، و هرچه فاشیست‌های غربی استفراغ کنند، ایشان به دلیل نوگرا بودن، با کمال میل نشخوار خواهند فرمود.



0 نظردهید:

ارسال یک نظر

<< بازگشت