...
در گیرودار انفجار مغنیه، که پس از مذاکراتش با برژینسکی روی داد، گورکنها، آخوند توسلی را هم به مقام نخستین شهید راه تقدس خاندان «الهی» خمینی «مبعوث» کردند. بله، گفته میشود آخوند توسلی، که مانند دیگر «داشمشتیهای» حوزه به عربدهجوئی مشغول بود، در سن 77 سالگی جوانمرگ شدند، چرا که، یک نفر از زیرزمین خانهاش، به آخوند حسن خمینی، که جزو مقدسات میراث بیفرهنگی است، «اهانتی» روا داشته! در واقع سایت «نوسازی»، ترهاتی را روی خط گذاشته تا بتواند اصل مطلب را پنهان دارد. اصل مطلب این است که شبکة روحانیت حکومتی در جمکران، جیرهخوار سفارتخانة کذا است، و چپاول ما ملت را با یک یا چند اتومبیل نمیتوان به قیاس کشید! سالهاست که در رسانههای غرب، اسناد و مدارک معتبر از فساد مالی کل «حاکمیت مقدس» جمکران، منتشر میشود، و این امر به قبیلة خمینی، اشراقی و رفسنجانی هم محدود نیست. کل این حاکمیت، به ویژه اعضای شریف «نهضت آزادی» در چپاول و جنایت سه دهه اخیر شریکاند. و نه تنها تلاش ساواک جمکران برای جنجال و هیاهو و تأمین «تقدس» برای خانوادة خمینی بجائی نخواهد رسید، که تبلیغات مضحک «صداوسیمای» گورکنها، جهت تأمین وجهه برای «نهضت آزادی» بیفایده است.
به صراحت میبینیم، به میزان کاهش قدرت گاوچرانها در منطقه، نیاز استعمار به گسترش «تقدس» در ایران نیز افزایش مییابد. ولی تضعیف جبهة ناتو، همزمان تضعیف نوکراناش را نیز در پی میآورد. به همین دلیل است که سازمان سرکوب استعماری نتوانسته خیل اراذل و اوباش را، در ظاهر جهت اعتراض به انتشار کاریکاتورهای محمد، و در واقع جهت اشغال فضای شهری راهی خیابانها کند! بله، فراموش نکنیم، عدم حضور «لات و اوباش» در خیابانهای تهران به دلیل تضعیف مواضع سنتی گاوچرانها در منطقه است. در نتیجه، وظیفة اوباش ساواک را نمایندگان «مجلس دعا و ثنا» برعهده گرفته، و از درگاه پرزیدنت مهرورزی خواستار قطع رابطه با کشور دانمارک شدهاند. و از همه مهمتر، به دنبال تضعیف آنگلوساکسونها، صداوسیمای گورکنها، مهمترین پایگاه استعمار غرب در ایران، جهت حفظ شیوخ، به بازار گرمی برای نهضت منفور آزادی پرداخته.
سایت «تابناک»، مورخ 27 بهمنماه سالجاری، در مطلبی تحت عنوان «تجلیل کمسابقه در سیما از مرحوم بازرگان و سحابی»، با کد خبر 6624، خلاصهای از این برنامه را انتشار داده. در این برنامه، محمدعلی هادی، معاون پیشین وزارت امورخارجة روضهخوانها، به مداحی بازرگان و سحابی، دو تن از «مککارتیستهای» شیعی مسلک بازار تهران پرداخته، و به روال رایج گورکنها، جهت نقل خاطرات خود به نبش قبر نیز میپردازد. و همزمان با این مداحی مضحک، از همدستی آخوند جماعت با دارودستة مهدی بازرگان، و از اقدامات انقلابی نخست وزیر دولت موقت نیز پرده بر میدارد.
به عنوان نمونه، در سال 1358، علی خامنهای، اکبر هاشمی و همسرانشان به اتفاق محمدعلی هادی، مهدی بازرگان، سحابی و میناچی، به عنوان «میهمان انقلاب اسلامی» به حج رفتهاند! بله، این «اقدام انقلابی» هنگامی صورت گرفت که مهدی بازرگان نخست وزیر بوده! و اگر ژنرال هویزر نبود، این گلة دینفروش میبایست خرج «زیارتشان» را از جیب مبارکشان میپرداختند! این از نخستین برکات «انقلاب پرشکوه اسلامی» بود که، ریزه خواران سنتی حزب دمکرات آمریکا، یک سفر حج «جایزه» بگیرند! و جهت دریافت چنین جوایز با ارزشی، لازم بود، یک براندازی در ایران سازمان داده شود. چون دستگاه تبلیغاتی پهلوی دوم در «کمونیست ستیزی» به گرد مهدی بازرگان و دارودستهاش نمیرسید. حضرت بازرگان و شرکاء چنان وقاحتی در زدن نعل وارونه داشته و هنوز هم دارند، که در گیرودار جنگ با عراق، زمانی که حاکمیت ایران، مانند دولت ژنرال ضیاءالحق در پاکستان، به حمایت «مالی ـ نظامی» از دارودستة بنلادن در افغانستان مشغول بود، در روزنامة «میزان»، به دولت «نصیحت» میکردند که در مبارزه با آمریکا، راه افراط نپیماید؛ «چپ» روی نکند؛ و به اتحاد جماهیر شوروی هم بیش از این نزدیک نشود! بله، وقاحت «نهضت آزادی» تا این حد بود که، دولت دست نشاندة سازمان سیا را از «چپ روی» بر حذر میداشت! مسلماً محمدعلی هادی که در سیمای کریه جمکران به نقل خاطرات پرداخته، میپندارد خوش خدمتی و کرنش مهدی بازرگان و دارودستهاش برای گروه برژینسکی را کسی به یاد ندارد، و مردم میپندارند، هر چه در این سه دهه پیش آمده، صرفاً نتیجة حماقت روحالله خمینی، و احتمالاً سفاکی صادق خلخالی بوده و بس! از نظر ایشان، امروز که خمینی و صادق خلخالی وجود ندارند، زمینه برای ظهور دوبارة «مککارتیستهای» بازار تهران مناسب شده!
البته نمیتوان به محمدعلی هادی ایراد گرفت، چرا که وزارت امور خارجه، زبالهدان واقعی حکومت اسلامی است، و وظیفة واقعی این وزارتخانه، مانند ساواک، پادوئی برای غربیهاست. بیجهت نیست که ابراهیم یزدی و داماداش، ولایتیها، موسویها، خرازیها، آهنیها، حسینیها، امینزادهها و آصفیها را در این «وزارتخانه» تخلیه میکنند. جناب دکترهادی هم از معاونان همین وزارتخانه بودهاند. ایشان ضمن نقل خاطرات «گورکنانة» خود به گذشتة پرافتخار مهدی بازرگان، پیش از کودتای بهمن 57 نیز اشاراتی کرده، میفرمایند، «بازرگان خدا را به دانشگاه آورد!» جهت آوردن خدا به دانشگاه، حاج مهدی بازرگان، یک مسجد در دانشگاه تهران میسازند و کتابهایشان را هم در اختیار همین مسجد قرار میدهند، تا دانشگاه را از چنگ لیبرالهای «لائیک» و کمونیستهای خدانشناس در آورند، چرا که، به گفتة آقای هادی، «بازرگان» یک انقلابی تمام عیار بود، و «نماز شب» میخواند:
«زمانی که خدا در دانشگاه نبود، و لیبرالهای لائیک و کمونیستها، دانشگاه را در اختیار داشتند، او با ساخت مسجد[...] و ارائة کتابهایاش، دین را در دانشگاه احیا کرد و بار دیگر خدا را به دانشگاه آورد. او یک انقلابی با اخلاص و تیزبین بود، و حتی نماز شبش ترک نمیشد.»
بله، این افتضاحی است که در دانشگاه تهران به راه افتاد، و به این ترتیب دانشگاه تبدیل به مرکز تولید انبوه شعبان بیمخها شد، و اینهمه را از «تیزبینی» مهدی بازرگان داریم! البته تا زمانی که «جنگ سرد» در جریان بود، مهدی بازرگان و شرکاء از این «تیزبینی» بهرهمند بودند. ولی امروز امثال محمدعلی هادی، بیجهت شکمشان را صابون زدهاند. چرا که، مردم ایران میدانند وظیفة «ملی ـ مذهبیها» دقیقاً تکرار سناریوی «ملیگرائیهای» نمایشی محمد مصدق، برای فراهم آوردن زمینة سرکوب و چپاول ملت ایران است. و اگر این سناریو در 28 مرداد 1332، 22 بهمن 1357 و 13 آبان 1358، تکرار شد، فقط به دلیل حاکمیت شرایط «جنگ سرد»، و تشویق مککارتیسم در ایران از جانب آمریکا بود، در غیر اینصورت، مهدی بازرگانها نمیتوانستند، «خدا» به دانشگاه بیاورند، و دانشگاه را به چاه جمکران، و محل ترویج تقدس و خرافات تبدیل کنند.
باید از محمد هادی پرسید، مهدی بازرگان با حمایت کدام «سازمان»، خدا را به دانشگاه آورد؟ و با حمایت کدام سازمان به تبلیغ اسلام در دانشگاه پرداخت؟ مگر دانشگاه تهران ارث پدری بازرگان بود که در آن مسجد بسازد؟ و اگر دانشگاه در دست لائیکها و کمونیستها بود، چگونه اینان هیچ اعتراضی به ساختن مسجد نکردند، آنهم در دانشگاهی که بیشتر به کتابخانه و کتاب نیاز داشت، تا مسجد و توضیحالمسائل؟ البته از حق نگذریم، مصاحبة محمدعلی هادی، جنبة هدایت کننده هم دارد! و شوت و پرتها را با دلائل واقعی انتصاب مهدی بازرگان به سمت نخست وزیری آشنا میکند:
«انتخاب [...] مهندس بازرگان، بهترین گزینه بود و تبلیغات منفی علیه روحانیت را خنثی کرد [...] در آن مقطع هیچکس بهتر از بازرگان نبود.»
ما هم کاملاً با ایشان موافقایم! آنها که روز 19 بهمن، در خیابانها عربده میزدند، «بازرگان نخست وزیر ایران»، در همین تلة ویژه افتاده بودند. چون نمیدانستند بازرگان، مانند مصدق، از فدائیان فکل کراواتی اسلام است، و با نقاب ملیگرائی دروغین به صحنه آمده، تا زمینة کودتای ارباباناش توسط «تندروهای مذهبی» فراهم شود. خندة نفرت انگیز ایشان هنگام ملاقات با برژینسکی در الجزایر اصلاً بیدلیل نبود! ایشان پس از آنکه «خدا را به دانشگاه تهران» آوردند، تا دانشگاه را از چنگ لائیکها نجات دهند، جهت آوردن «خدا»، به ایران، افغانستان و عراق، دستورات لازم را از پادوی لهستانیالاصل سازمان سیا هم دریافت میکردند، از این رو ذوقزده شده بودند! چون اینبار، آوردن خدا به نام اوباش دانشجونمای ساواک ثبت میشد، تا مهدی بازرگان، در جایگاه «مخالف» قرار گیرد! محمد مصدق نیز که در واقع زمینهساز کودتای 28 مرداد بود، با عبور از همین مسیر شیادی در جایگاه «مخالف» قرار گرفت.
ولی امروز دیگر نمیتوان با شیوههای «جنگ سرد»، به مردمفریبی پرداخت. صداوسیمای جمکران، با تبلیغات برای مهدی بازرگان نمیتواند، مزدوری «نهضت آزادی» برای حاکمیت ایالات متحد را به گردن خمینی و خلخالی بیندازد! گروهی که پس از براندازی 22 بهمن 57، در رأس هرم قدرت قرار گرفت، یک گروه منسجم، وابسته به سازمان سیا است، که هنوز در قدرت شریک است. و اتفاقاً محمدعلی هادی هم با نقل خاطراتاش همین یکپارچگی را منعکس میکند، البته به طریق آخوندی:
«در این سفر[همان حج گروهی] آقای دکتر سحابی چنان خشوع و حالاتی در عبادات و مواقف حج داشت که آیت الله خامنهای تحت تأثیر حالات معنوی ایشان قرار گرفتند. ایشان بسیار بزرگوار و اهل معرفت بود.»
و امروز هم عزتالله سحابی، به پیروی از پدرشان، چنان برای اسلام، پستان به تنور میچسبانند، که نه تنها مقام معظم رهبری، که «مادلن البرایت» و «اردشیر زاهدی» هم تحت تأثیر«حالات معنوی» ایشان قرار گرفتهاند.
اردشیر زاهدی، که مانند دیگر نخبگان عرصة سیاست ایران در دوران «جنگ سرد» یخ زده، در نامهای به سناتور مک کین، خطر تهاجم نظامی روسیه به ایران را یادآور میشود! به قول ناخدا کلمب، «سبحانالله این چه حالت است؟» تا دیروز، همه، ما ملت را از تهاجم نظامی آمریکا میترساندند، و تصاویر بزرگ رنگی، از ناوگانهای شیک و خوش قد و بالای «یو. اس. نیوی» برایمان منتشر میکردند، تا آتش حسد ما را شعله ور سازند، و به یاد آوریم که «سهم ما از خلیج فارس» ملاخور شده، و نوکران آمریکا فریاد «سهم ما از خزر» سر میدهند. ولی امروز، اردشیر زاهدی به سناتور مک کین میگوید، جناب سناتور، ما خیلی ملت خوبی هستیم، اعلامیة حقوق بشر کوروش کبیر داریم، چاکر و غلام خانهزاد شما هم هستیم، مواظب باشید، روسها دارند میآیند! دستمان به دامانتان جناب سناتور! کودتائی، بمبی، موشکی، حوالة سر مردم ایران بفرمائید، تا ما باز هم در آمریکا «سفیر» بشویم، و بازهم الیزابت تیلور «تپل مپل» را به میهمانی سفارت دعوت کنیم! و با او عکس یادگاری بگیریم!
جناب اردشیر زاهدی، ظاهراً این مطلب را که در گویا نیوز، سایت اکبر بهرمانی، مورخ 28بهمنماه سالجاری منتشر شده، با مشورت فریدونجان. ص. به رشتة تحریر در آوردهاند، چون از آن رایحة تند چاپلوسی، کرنش و پرت بودن از مرحله به مشام میرسد. متن شیوای این نامه به زبان انگلیسی ضمیمه است تا همه از افلاس نویسنده در زبان انگلیسی آگاه باشند. و اما جالبتر از نامة اردشیر زاهدی، مقالهای است از «مادلن البرایت»، در سایت سید صادق، که در گویا نیوز هم انتشار یافته.
«مادلن البرایت» که در زمان ریاست جمهوری بیل کلینتون، از مدافعان بمباران روزانة غیرنظامیان عراق و تهاجم وحشیانه به کشور یوگسلاوی بود، و البته زمان تهاجم نظامی به کشور عراق خفقان گرفته بود، امروز که حاکمیت ایالات متحد تضعیف شده، «منطق» و »گفتگو» برایمان کشف کرده. پیش از ادامة مطلب لازم است یادآور شویم که، مراد از حاکمیت آمریکا، در واقع تشکیلات خود مختار نظامی ایالات متحد است، که خارج از هرگونه کنترل دموکراتیک قرار دارد، و در ضمن مسیر سیاست این کشور دموکراتیک را هم تعیین میکند. پیشتر، با اشاره به یکی ازمهمترین آثار جان کنت گالبرایت، «فرهنگ رضایت طلبی»، خودمحوری تشکیلات نظامی آمریکا را بارها و بارها مطرح کردهایم. و گفتیم که ریاست جمهوری در واقع مجری سیاستهای پنتاگون است. و امروز پنتاگون در موضع ضعف قرار گرفته. در نتیجه، «مادلن آلبرایت» که از فدائیان بی قید و شرط جنگ بود، امروز صلح طلب شده، و ردای خردمندان یونان باستان برتن کرده، به حاکمان «نصیحت» میفرمایند که با مردم منطقه چگونه برخورد «منطقی» داشته باشند! البته برخورد منطقی «مادلن البرایت» این ویژگی را دارد که بر خشونت غیرمنطقی و «مقدس» نیز تکیه دارد! همانطور که بازرگان خدا را به دانشگاه تهران آورد تا دانشگاه را به کمک ساواک به صحنة جنگ تبدیل کند، البرایت هم خدای خونخوار ابراهیم را به سیاست منطقه وارد کرده، تا ارواح شکمش صلح برقرار شود!
البرایت در مقالة خود بر این اصل مهم تأکید کرده، که اسلام دشمن آمریکا نیست، و تروریسم هم نمیتواند اسلامی باشد. به عبارت دیگر، البرایت میگوید «القاعده» اسلامی نیست! این اظهارات البرایت ثابت میکند که حکومتهای اسلامی، همانطور که ما بارها تأکید کردهایم، همگی ریزه خواران عموساماند، و از سوی دیگر، «القاعده» که دست پروردة سازمان ناتو است، به دلایلی امروز از نظر البرایت «مرتد» به شمار میرود! البته هنوز مادلن البرایت فتوای قتل القاعده را صادر نکرده! چون میگوید، همه باید حقوق بشر را رعایت کنند، و به قطعنامههای شورای امنیت احترام بگذارند، عدالت را رعایت کنند، تا صلح و امنیت برقرار شود. البرایت، از انجیل و تورات و قرآن هم سه آیة کشکی برگزیده که دعوت به «صلح» میکنند:
«انجیل میگوید، صلح سازان اهل بهشتند، تورات میگوید از شمشیرها تیغة گاو آهن بسازید و قرآن میگوید ... »
با مطالعة مقالة مزورانه البرایت متوجه میشویم، که دعوت به صلح وی نیز مانند آیههای کتب مقدس ادیان ابراهیمی در واقع دعوت به «جنگ بر ضد دشمن مشترک» است، که البرایت آنرا «القاعده» مینامد. پس به البرایت و ارباباناش میگوئیم، اگر در منطقه صلح برقرار شود، شما به جای نان باید «چوببرگر» میل کنید! و در هر حال، برای استقرار «صلح»، به تورات و انجیل و قرآن نمیتوان متوسل شد! رعایت «حقوق بشر»، و استقرار امنیت و عدالت نیز، تنها در غیاب سرکار و تفنگ فروشان ینگه دنیا و خداوندتان امکانپذیر خواهد بود، چون با آوردن خدای خونخوار ابراهیم به سیاست منطقه، آنچه تقویت شده جنگ بوده، نه صلح! و بالاخره، مادلن عزیز! وقت آن رسیده که «دکان» خداوندتان را هم تعطیل کنید، و برای طلب بخشایش جنایات خود، مانند «مادلن» کتاب مقدس، زندگی را با چشمان اشکبار ادامه دهید ـ هر چند مادلن کتاب مقدس بر شما شرف داشت. شاید از این راه فرجی شود، و همانطور که مسیح، پاهای مادلن، آن روسپی گناهکار را شست، و او را در پناه خود گرفت، رابرت گیتس هم پاهای شما را بشوید، تا پس از اینکه در کاخ سفید مصلوب شد، شما در کنار هیلاری مقدس، شاهد رستاخیزشان باشید. به این ترتیب موضوع کتاب بعدی «تری ایگلتن»، بیوگرافی پرافتخار «مادلن مقدس»، و رستاخیز «رابرت گیتس» خواهد بود!
1 نظردهید:
نوشتههای شما بسيار جالب و خوندنی هستند، ممنون. فقط کاش از ويرگول اينهمه استفادهء نابجا نميکرديد. خوندن رو منقطع و مشکل ميکنه.
ارسال یک نظر
<< بازگشت