جمعه، اسفند ۰۳، ۱۳۸۶

آهو و سناتور!
...

سفیر گورکن‌ها در کشور فرانسه، «دموکراسی شناس» شده! به گزارش سایت رادیوزمانه، مورخ 2 اسفندماه سالجاری، علی آهنی در سخنرانی به مناسبت بزرگداشت سالروز انقلاب پرشکوه ژنرال هویزر در ایران، می‌گوید:

«در دموکراسی از فرانسه جلوتر هستیم.»

بله وقتی می‌گوئیم وزارت امورخارجه ایران زباله‌دانی است، ‌ به همین دلیل است! چون سفیر گورکن‌ها نه تنها نمی‌داند قانون اساسی حکومت اسلامی در تضاد با دمکراسی قرار دارد،‌ که فراموش کرده، رهبرکبیر انقلاب، رهبر فرزانه و دیگر فعلة فاشیسم به دفعات تأکید کرده‌اند، دموکراسی در جمکران جائی ندارد. در هرحال، کسی که فرستادة حکومت سنگسار، قصاص و برده فروشی است،‌ نمی‌باید از این شکرخوری‌ها ‌کند، آنهم در کشور فرانسه! و اظهارات سفیر گورکن‌ها چنان مضحک بود که حاج ابراهیم یزدی از فرط شرمندگی راهی آمریکا شد! البته «نهضت آزادی» برای رد گم کردن توضیح می‌دهد که ایشان ابتدا به دوبی مشرف می‌شوند، تا ویزا بگیرند! چون به ادعای نهضت کذا، یزدی تابعیت آمریکا ندارد! در هر حال این کارمند دون پایة سازمان سیا، به این جهت عازم ولایت ارباب شده‌اند که بر چند دانشگاه ایالات متحد منت گذاشته، در آن‌ها «سخنرانی» فرمایند! مگر حاج ابراهیم از خاتمی و مهرورزی کمتر است؟ ابداً خیلی هم بیشتر است! چون سر راه ملاقاتی هم با اردشیر زاهدی خواهد داشت!

بله گورکن‌ها همانطور که پیشتر هم گفتیم به دلیل تضعیف ایالات متحد در منطقه، به ناچار صفوف خود را فشرده‌تر کرده‌اند. سال گذشته ولایتی، ‌ نوچة رهبر فرزانه، باب نامه نگاری با شیخ مسعود بهنود را گشود، سپس نوبت به نامه نگاری آخوند فرخ نگهدار برای کروبی و خاتمی رسید، تا اینکه ناگهان خون میهن‌ پرستی در رگ‌های «هیز اکسلنسی»، اردشیر زاهدی به جوش آمد و مانند آهوی روایات اسلامی، یک نامة «چاکر غلام جان نثار» به دو زبان فارسی و انگلیسی به درگاه سناتور «مک‌کین» ارسال کرده، از آستان مقدس‌شان امان خواستند. البته به دلیل بدی آب و هوا، هنوز سناتور مک کین «ضامن آهو» نشده‌اند! در نتیجه ابراهیم یزدی شخصاً رنج سفر بر خود هموار کرده، تا مستقیماً از سناتور «مک‌کین»، برای شیردادن به بچه‌های‌اش امان بخواهد.

تفاوت ابراهیم یزدی با آهوی روایات اسلامی این است که در این روایات، بچه‌های آهو هیچ نقشی جز گرسنگی کشیدن نداشتند، و امام رضا یا دیگر مقدسین «هزارویکشب» شیعی‌مسلکان از شکارچی می‌خواستند که ایشان را بجای آهو بپذیرد و آهو را رها کند، تا به بچه‌های‌اش شیر بدهد. چون طبق سخنان پروفسور هاله افشار، در قرآن برای شیردادن به زنان «دستمزد» منظور شده، در نتیجه اگر امامان برای رهائی آهو واسطه نمی‌شدند، آهوی مذکور نمی‌توانست اجرت خود را از همسرش دریافت کند. اینجاست که متوجه می‌شویم، امام هشتم یا دیگر مقدسین جهان سحرآمیز تشیع نخستین مدافع حقوق زنان کارگر هم بوده‌اند! و اگر این کارگر، آهو هم بوده، هیچ تأثیری در اصل مطلب نخواهد داشت. و اصل مطلب این است که امام هشتم مدافع حقوق زن و کارگر بودند و از اینرو غربی‌ها روز 8 مارس را به عنوان روز جهانی زن گرامی می‌دارند! این مختصر را گفتیم تا فعلة فاشیسم، به دنبال اختراع «روز زن» در گاه شمار ایران باستان و گاتاهای زرتشت نباشند! بله، از مطلب دور افتادیم، بازگردیم به بچه‌های آهوی هزارة سوم یا همان ابراهیم یزدی خودمان. فرزندان ابراهیم یزدی که در آمریکا، به کارآموزی در زمینة تخصصی «موروثی» یا همان مزدوری مشغول‌اند، از سال 81 تاکنون شیر نخورده‌اند، چون به گفتة «نهضت آزادی»، ایالات متحد، به پدر شریف‌شان ویزا نمی‌داده! مسلم است! هر آمریکائی برای ورود به آمریکا تقاضای ویزا کند، تقاضای‌اش رد خواهد شد، چون کسی برای ورود به کشور خود روادید درخواست نمی‌کند! حکایت پاسپورت آمریکائی ابراهیم یزدی را همه می‌دانند، بهتر است «نهضت آزادی» دست از صدور این بیانیه‌های مضحک بردارد. بگذریم و بازگردیم به صفوف فشردة پادوهای آمریکا در ایران و در بلاد فرنگ که نقش آهو ایفا می‌کنند، و دست به دامان امام‌شان در ینگه دنیا شده‌اند. حکایت آهو و امام هشتم را همه شنیده‌ایم، پس به تکرار آن نیازی نیست، می‌پردازیم به ویراست نوینی از ضامن آهو.

سایت «تبیان»، مورخ 27 تیرماه سال‌جاری می‌گوید، به جز امام هشتم، امام چهارم هم ضامن آهو بوده، البته به نقل از فرزندشان امام پنجم که شاهد صحنه بوده‌اند! ایشان داستان را چنین نقل ‌فرموده‌اند:

«من و گروهی از مردم در حضور پدرم [...] نشسته بودیم که ناگهان آهوئی از صحرا آمد و در چند قدمی پدرم ایستاد و ناله کرد. حاضران به پدرم گفتند چه می‌گوید؟»

و آنحضرت که زبان آهو را در مکتب نبوت و امامت آموخته بودند، نالة آهو را چنین ترجمه می‌کنند:

«می‌گوید بچه‌ام را فلانی صید کرده، از روز گذشته تا حال شیر نخورده، ‌خواهش می‌کنم آنرا از او گرفته نزد من بیاور تا به او شیر بدهم.»


بله آهو هم آهوهای صدر اسلام! نه تنها، مانند مامور سیا، نام و نشان شکارچی را از روی شمارة سری تیروکمان‌اش می‌یابند، که امام چهارم شیعیان را نیز شخصاً می‌شناسند، ‌ و می‌دانند کجا می‌توان به ایشان مراجعه کرد! امام سجاد هم یکنفر را نزد صیاد می‌فرستند و به او پیام می‌دهد بچه آهو را بیاورد! کسی هم جرأت نمی‌کند فرمان امام را نادیده بگیرد. آنهم امامی که به زبان آهو تسلط دارد! باری، آهو وقتی بچه‌اش را می‌بیند، «چند بار دست‌های‌اش را به زمین می‌کوبد، آه می‌کشد و به بچه‌اش شیر می‌دهد.» سپس امام از صیاد می‌خواهد که بچه آهو را آزاد کند، و صیاد هم اطاعت می‌کند.

«پس امام بچه آهو را از صیاد گرفت و به مادرش بخشید. آهو همهمه‌ای کرد و با بچه‌اش به سوی صحرا روان شد. حاضران از امام سجاد پرسیدند آهو چه گفت؟ امام فرمود: برای شما در پیشگاه خدا دعا کرد و پاداش نیک طلبید.»

بله به دنبال ارسال نامة «هیزاکسلنسی» اردشیر زاهدی، به سناتور مک کین، شیخ مسعود بهنود هم که تا همین یک ماه پیش به ستایش انقلاب و بدگوئی از خانوادة پهلوی مشغول بود، ناگهان شیفتة اردشیر زاهدی شد! مستر بهنود به سایت رادیوزمانه گفته، بله این نامه نشانه میهن پرستی ایشان است و... خلاصه حاج مسعود بهنود که به لندن ارسال شده بود، تا به همراه نبوی و شرکاء، میان حکومت جمکران و مخالف نمایان، یا همان «اوپوزیسیون» رسمی گورکن‌ها، پل بزند، و مخالفان واقعی حکومت جمکران را هم در «جرز» پل کذا دفن کند، شخصاً به پل ارتباطی میان حزب‌الله و شاه‌الله تبدیل شده. و مخالف نمایان حرفه‌ای هم با اقتداء به شیخ مسعود، به ناز و کرشمه برای اطرافیان «هیزاکسلنسی» مشغول‌اند، و همة ریزه خواران دستگاه استعمار، به پیروی از پاسدار شریعتمداری، کمر همت به هتاکی به فروغ فرخزاد و صادق هدایت بسته‌اند.

البته هیچ تعجبی ندارد همانطور که پیشتر هم گفتیم، خارج از آثار غنی هدایت و فروغ، آنچه برای فعلة فاشیسم، حزب‌الله یا شاه‌الله، ایجاد اشکال می‌کند، این است که نمی‌توانند ایندو را نه به اسلام، و نه به حاکمیت پهلوی بچسبانند! در نتیجه، همه ضمن پخش «خاطره» از هدایت و فروغ دستشان را رو می‌کنند. همچنانکه «علامه» بهنود، «انقلاب پرستی» و «اسلام فروشی» را کنار گذارده، به نقش پیشین خود یعنی پادوئی دربار بازگشته. بهنود در مصاحبه با رادیو زمانه، «میهن پرستی» اردشیر زاهدی را هم «کشف» کرده! و زبان به ستایش از «هیزاکسلنسی» می‌گشاید.

البته شیخ بهنود، مأمور است و معذور. از سوی دیگر، پیوند شیخ و شاه، پیوندی است طبیعی. عقدی است که در آسمان‌ها بسته شده! و اگر سلطنت ودیعه‌ای است الهی و موروثی، آخوندبازی هم ودیعه‌ای است استعماری، که جیره‌خواری دربار و استعمار،‌ و قیام بر ضد ایندو را،‌ جهت حفظ منافع استعمار الزامی می‌کند. بله، مزدوری استعمار کار هر کسی نیست. شیخ می‌طلبد و تقدس! و به همین دلیل است که چپ جمکران نیز آخوند از آب در می‌آید. دوم اسفندماه سالجاری، دارودستة شیخ فرخ نگهدار، انتخابات جمکران را تحریم کردند، چون پس از سه دهه کشف کرده‌اند که انتخابات در حکومت اسلامی فرمایشی و غیردمکراتیک است! به عبارت دیگر، به اعتقاد اینان هنوز خود حکومت جمکران فرمایشی نشده، انتخاباتش فرمایشی است! آنهم این انتخابات اخیر، نه انتخابات پیشین! گروه فدائیان اکثریت که برای پاسداراکبر هم فراوان سینه ‌زد، خطاب به نیروهای آزادیخواه کشور می‌فرمایند، جمهوری اسلامی، کشور ما را به سوی فاجعه سوق می‌دهد. ما از همکاری و همگامی نیروهای آزادیخواه و دمکرات استقبال می‌کنیم! ولی اشکال کار «اکثریتی‌ها» این است که باز هم به زبان فریب متوسل شده، و به تکرار شعارهای مهمل «شیرین عبادی» در باب «انتخابات آزاد، دمکراتیک و سالم» مشغول شده‌اند. «چپ‌الله» در بیانیه‌اش می‌گوید:‌

«ضروری است در چنین شرایطی با دفاع از انتخابات آزاد، دمکراتیک و سالم، علیه برگزاری انتخابات نمایشی[...] به اعتراض برخاست و اجازه نداد که جریان حاکم [...] با ایجاد فضای رعب گروه‌های مختلف را به پای صندوق‌های رأی بکشاند.[...]»


بله فقط این «جریان حاکم» است که انتخابات نمایشی به راه انداخته! پیشتر، و در دورة محمد خاتمی و اکبر بهرمانی، انتخابات آزاد، سالم و دمکراتیک بود! اتفاقاً «فیروزه نهاوندی» هم در مصاحبه با سایت رادیوزمانه، مورخ 3 اسفندماه سالجاری، بر دموکراتیک بودن انتخابات پاکستان تأکید کرده، فرموده‌اند، آمریکا و اسلام‌گرایان در این انتخابات شکست خوردند! یادآور شویم که فیروزه نهاوندی از آن دکترهای متخصص امور کشورهای در حال توسعه، به ویژه پاکستان هستند. ولی از نظر تخصص در «بازتولید» پروپاگاند رسانه‌ای، مسلما به گرد عیال آخوند کروبی هم نمی‌رسند. فاطمه کروبی، به «مهرنیوز» مورخ دوم اسفندماه سالجاری می‌گوید:

«[...] متاسفانه امروز نگاه حاکم به جامعه نگاه مردانه ‌است[...]»

بله می‌بینیم که ملاباجی‌های حکومتی هم که زیر یک تکه پارچه پنهان شده‌اند، تا هم با پوشاندن چهره و اندام «ناساز» خود، همزمان با جلب نگاه مردانه به سوی خود، «تقدس مادرانه» را نیز به همین مردان القا نمایند، از «نگاه مردانه» گلایه‌ها دارند! «نگاه مردانه» هم می‌دانیم که در تبلیغات فعلة فاشیسم، نگاه «سنتی» است، نه نگاه «سنت مقدس»! آن زنانی که هنوز هم در ایران مانند مردان اسب سواری و تیراندازی می‌آموزند، زن نیستند. زن، همین «آزاد زنان» اندرون حاج آقا و عیال شیخ ابودلقک‌های چاه جمکران‌اند، که از «نگاه مردانه» ابراز نارضایتی می‌‌فرمایند، چون جامعه را عرصة ستیز بین زن و مرد می‌بینند، نه عرصة همکاری و زندگی ایندو. به همین دلیل جامعه به دو بخش زنانه و مردانه تقسیم شده، تا خشونت افزایش یابد، و عیال آخوند کروبی بتواند از «نگاه مردانه» انتقاد کند! برای رفع این اشکال، یا زدودن «نگاه سنتی»، نوگرائی و «تجدد» و «سنت شکنی» الزامی خواهد بود! از این‌جهت است که شیخ بهنود پل ارتباطی میان نامردان درونمرزی و برونمرزی شده، تا شاید پس از انتخابات 24 اسفند، ایران بازهم به «پل پیروزی» تبدیل شود! هم آخوندهای جیره‌خوار استعمار از زیر ضربه بیرون کشیده شوند، و هم جایگاه خود را به عنوان «آلترناتیو سلطنت» همچنان محفوظ دارند. تا باز هم «علی آهنی»، بگوید، «دمکراسی فرانسه از ما عقب‌تر است». ولی شیخ مسعود بهنود، و شرکاء حسابی کور خوانده‌اند! آستان مقدس «سناتور» ضامن آهو هم هیچ معجزه‌ای نخواهد داشت. اینبار «پل پیروزی»، لرزان‌‌تر و شکننده تر از آن است که اینان پنداشته‌اند. ایران، اینبار «پل نابودی» استعمارگران خواهد شد.


0 نظردهید:

ارسال یک نظر

<< بازگشت