...
هدف ایالات متحد از هی کردن نظامیان ترکیه به درون کردستان عراق، سرکوب همزمان کردها و لائیکها در ترکیه و عراق است. به این ترتیب زمینه برای تقویت اوباش سرسپردة آمریکا، مقتدیصدر، حکیم، سیستانی و الجعفری فراهم خواهد آمد، و دست دولت اسلامی عبدالله گل نیز برای تحمیل احکام توحش اسلامی در ترکیه بازتر خواهد شد. چرا که با حاکم کردن «شرایط ویژه» بر ترکیه هر نوع جنایتی قابل توجیه خواهد بود. به همین دلیل است که پس از استقرار حکومت گورکنها در کشورمان، پیوسته «شرایط ویژه» بر ما تحمیل شده. و از 13 آبان 1358، با اشغال سفارت آمریکا در تهران، «ویژگی» شرایط حتی افزایش یافت. به یاد داریم که این «رویداد خجسته»، هنگام ملاقات مهدی بازرگان با برژینسکی در الجزایر رخداد، و ایشان هم پس از بازگشت به تهران بلافاصله استعفا دادند، تا وانمود کنند در این توطئه شریک نبودهاند، و هیچکس به فدائیان فکل کراواتی اسلام سوءظن نبرد! اینهمه برای اینکه، امروز «رادیوفردا» و «رادیوزمانه» بتوانند با خیال آسوده، جهت بازکردن راه بازگشت تحفههای بازار تهران به حاکمیت تلاشهای خود را سازمان دهند.
همانطور که در وبلاگ «آهو و سناتور» اشاره شد، به دلیل تضعیف ارتش ناتو در منطقه، تمام پادوهای ایرانینمای عموسام به یکدیگر نزدیک شده، صفوف خود را فشردهتر کردهاند، تا به روال جادوئی «تمرکز بر یک نقطه» شتاب بیشتری بخشند و به خیال خام خود، ملت ایران را به سوی «جبهة آشوب»، یا همان دارودستة مصدق و بازرگان «هدایت» کنند. در این راستا سایتهای «رادیو زمانه» و «رادیو فردا» تبلیغات مضحکی را آغاز کردهاند. این پروپاگاند مهوع، با همکاری مسعود بهنود و عباس میلانی، دو تن از روشنفکران فقرفرهنگی جمکران به مورد اجرا گذاشته میشود. بهنود در سایت «رادیوزمانه»، ضمن ارائة تصویری، نه چندان دور از واقعیت از صادق قطب زاده، به حماقت دستاربندان، پیوند نزدیک میان مهدی بازرگان و اراذل و اوباشی چون قطب زاده و رجائی، و پیوند ملایان حامی کودتای 28 مرداد و شخص روحالله خمینی اشاراتی دارد. و عباس میلانی، در سایت «رادیو فردا»، ضمن اشاره به «اشتباهات شاه» که در واقع خواستههای صریح سیاست استعماری بوده، از نقش منفی روحانیت انتقاد کرده و آشکارا میگوید، یک ماه پیش از سقوط حکومت پهلوی، خمینی به کارتر نامه نوشت و گفت، هر چه خواستة شماست، ما بر آورده خواهیم کرد! بله، این همان عباس میلانی است که پس از استقرار حکومت اسلامی در ایران لنگر انداخته بود، و در دانشگاههای ایران به اصطلاح «تدریس» میفرمود، و حدود یکسال پیش از پایان جنگ، در سال 1366 ایران را ترک کرده! میلانی تلویحاً میگوید، اگر سلطنت پهلوی بر جای مانده بود، امروز شرایط بهتری داشتیم! البته این نخستین بار نیست که نخبگان جمکران با «اگر» تاریخ مینویسند! ولی نخستین بار است که کسی مخاطبان خود را تا به این حد احمق پنداشته که از «استقلال» حکومتهای دست نشاندة سازمان سیا در منطقه، و به ویژه از استقلال حکومت طالبان در افغانستان سخن به میان میآورد! در اینجا لازم است یک پرانتز در مورد «روشنفکر» عالیمقام، عباس میلانی باز کنیم.
عباس میلانی جزو همان دسته از نخبگانی است، که همصدا با شیپورهای تبلیغاتی استعمار، چون سروش، جهانبگلو، شایگان و خاتمی فرهیخته، تلاش دارند «سنت مقدس» را در ترادف با «سنت» قرار داده، «مدرنیته» را در تضاد با «سنت» تعریف کنند، تا از این رهگذر «مدرنیزاسیون» نیز به خودی خود در ترادف با «مدرنیته» قرار گیرد! به این ترتیب کودتای کلنل آیرونساید، کودتاهای 28 مرداد و 22 بهمن در یک چشم بهم زدن «توجیه» خواهد شد. چون همة کودتاها، در روند طبیعی تحول جامعه گسست ایجاد میکنند، و از همین رو «سنت شکن» و «نوگرا» به شمار میروند. به عنوان نمونه، براندازی 22 بهمن، به گفتة ابراهیم یزدی و دیگر پادوهای سازمان سیا، به 2500 سال سلطنت، نقطه پایان گذاشته. حال آنکه، سلطنت پهلوی در ایران، به هیچ عنوان یک سلطنت سنتی نبود، سلطنتی بود برخاسته از کودتای بیگانگان. و براندازی 22 بهمن، یک براندازی استعماری بود که بر یک براندازی استعماری دیگر پایان داد. حال بازگردیم به انتشار پاسخهای عباس میلانی در سایت «رادیو فردا»، که به موازات نقل خاطرات شیخ بهنود در سایت رادیو زمانه، سعی دارد گلة گمشده را بر یک نقطه متمرکز کند.
همانطور که پیشتر توضیح دادیم، «تمرکز بر یک نقطه»، شیوهای است فاشیستی، جهت به بیراهه کشاندن افکار عمومی. و به یاد داریم که در دوران براندازی سلطنت پهلوی، نقطهای که افکار عمومی میباید بر آن متمرکز میشد، شخص شاه بود. پس از براندازی، دو نقطة برونمرزی و درونمرزی در اولویت تبلیغات فاشیستی حکومت اسلامی قرار گرفت. دشمن فرضی در خارج از مرزها، یعنی آمریکا و اسرائیل، که به موازات دشمن فرضی در داخل، یعنی مجموعة آزادیهای اجتماعی همچون آزادی زنان، آزادی مطبوعات، آزادی احزاب و ... «انقلاب» فرضی، یا همان حکومت پوشالی سازمان سیا در ایران را تهدید میکردند. پیشتر گفتیم که هدف از براندازی حکومت پهلوی، تجزیة ایران بود، و این طرح که همچنان در دستور کار استعمار غرب قرار دارد، با تهاجم نظامی عراق به ایران، عملاً ناکام ماند. به این ترتیب که ارتش عراق، با استقرار در پشت محور استراتژیک دزفول، مانع از شکسته شدن ارتباط میان پایتخت و جنوب ایران شد. پیشتر گفتیم که جنگهای استعماری، چون جنگ «ایران ـ عراق»، جهت تأمین منافع ابرقدرتها به راه میافتد، و امروز نیز تهاجم ارتش ترکیه به کردستان عراق در همین راستا صورت پذیرفته. حال بازگردیم به «جبهة آشوب» یا فکل کراواتیهای اسلامپرست.
در این وبلاگ بارها و بارها به پیوند نهضت حوزه و بازار با روحانینمایان و استعمار اشاره کردهایم، و امروز هم تکرار میکنیم، جبهة به اصطلاح ملی و نهضت به اصطلاح آزادی نقش واحدی در اعمال سیاستهای استعماری بر عهده دارند: ایجاد آشوب، جهت فراهم آوردن زمینة سرکوب مردم. اینان پس از به پا کردن آشوب، همچون محمد مصدق، آناً نقش حسین مظلوم بازی کرده، در جایگاه مخالف قرار میگیرند! و امروز اگر خدم و حشم سازمان سیا در داخل و خارج به یکدیگر نزدیک شدهاند، فقط به این دلیل است که اربابانشان میپندارند خیمه شب بازی محمد مصدق و مهدی بازرگان را، حتی پس از پایان «جنگ سرد» نیز میتوان «بازتولید» کرد. سایت «رادیو فردا»، مورخ اول اسفندماه 1386، مجموعه پاسخهای مضحک عباس میلانی به پرسش شنوندگاناش را منتشر کرده، تا چند اصل اساسی که سیاست استعمار در ایران بر آنها استوار است، از چشم ما شوت و پرتها پنهان بماند، و باور کنیم که در کشور ایران در همة موارد شخص شاه تصمیمگیرنده بوده!
و باور کنیم که در این تصمیمات نه ساواک و نه سازمان سیا هیچگونه دخالتی نداشتهاند! باور کنیم که، شخص شاه حتی در مورد تعیین بهای نفت به دلخواه خود عمل میکرده! و ارز حاصل از فروش نفت نیز به دلخواه وی هزینه میشده است! و باور کنیم که، نیروهای نظامی و انتظامی و به ویژه نیروهای امنیتی فقط از شاه دستور میگرفتهاند، نه از سازمان سیا! و از همه مهمتر اینکه، باور کنیم گسترش فعالیت سیاسی دستاربندان در ایران نیز خواستة شاه بوده، و نه قسمتی از سیاست منطقهای استعمار غرب به رهبری ایالات متحد. سیاستی که امروز نیز با تهاجم نظامی به عراق و افغانستان و با حمایت از گورکنها در کشورمان «اصلاحات» به شیوة مک کارتیسم را بر منطقه حاکم کرده. با این تفاوت که پیشتر در ایران به بهانة مبارزه با کمونیسم به سرکوب میپرداختند، ولی امروز به بهانة مبارزه با غربگرائی، سگهای هار حکومت اسلامی نه تنها به آدمربائی و قتل مشغولاند، که کتک زدن و دستگیری جوانان بخش عمدة برنامههای «فرهنگی» حکومت جمکران شده، و سازمان استعماری تبلیغات اسلامی، با دریافت 600 میلیارد ریال بودجة سالانه، به ساختن مسجد، اعزام «مبلغ» و تدوین خطبههای ابلهانة نماز علفزار مشغول است!
خطبههائی که پیشتر بازگشت به «صدر اسلام» را تبلیغ میکرد، ولی پس از تهاجم ارتش ترکیه به کردستان عراق، خواستار بازگشت به دوران آدم و حوا شده! سازمان استحماری سیدمهدی خاموشی که مطالبات استعمار را در قالب این خطبهها بیان میکند، دیروز از زبان امامی کاشانی ادعا کرده، مسئولیتهای اجتماعی در زندگی مادی از زمان حضرت آدم، نخستین آفریدة خداوند، «اعلام» شده! به عبارت دیگر، خداوند همان است که «حضرت آدم» را آفریده! و ما ایرانیان باید خداوند ابراهیم را به خداوندی بپذیریم، چون 14 سده پیش تازیان امپراطوری ساسانی را سرنگون کردند، و حدود یک سدة پیش هم «نازیان» سلطنت سنتی قاجار را! چرا که آن سوی دریای خزر، اتحاد جماهیر شوروی منافع شرکای «نازنازی» هیتلر را تهدید میکرد. در نتیجه، سراسر کشورهای مسلمان نشین منطقه محکوم به پذیرش «اسلام راستین» یا همان «حزبالله» شدند! به این ترتیب درمییابیم که، تنها گزینة موجود در برابر ملتهای منطقه، اسلام است و بس! بنابراین سیاست منطقه باید پیرو اسطورههای خردگریزی باشد که در راستای منافع سازمان ناتو، پیوسته بر تقدسشان افزوده میشود. به همین جهت، یک شیخ شیعی مسلک در هزارة سوم ادعا میکند، آنزمان که اجتماعی وجود نداشته، بحث مسئولیتهای اجتماعی مطرح بوده! حتماً شبها که حوا به خیاطی و بافتنی یا تماشای تلویزیون لسآنجلس مشغول بوده، «حضرت» آدم، پس از عبادات روزانه، با خداوند، شیطان و فرشتگان به بحث در بارة مسئولیتهای اجتماعی حوا میپرداختند، و مجموعه این «بحثها»، امروز از طریق «چاه جمکران» در اختیار گورکنها قرار گرفته! به گزارش «مهرنیوز»، مورخ 22 فوریه سالجاری، امامی کاشانی ضمن روخوانی ترهات تولیدی سازمان سید مهدی خاموشی چنین فرموده:
«از نخستین آفریدة خداوند [...] بحث مسئولیتهای اجتماعی و تکالیف انسانها در زندگی مادی مشخص و اعلام شد.»
و میبینیم که این بحثهای عمیق فقط به گورکنها اعلام شده، چون تکالیفی که در حکومت سنگسار و قصاص برای انسانها تعیین شده، فقط به لباس زنان و ماهواره میپردازد، چرا که در اجتماع نخستین آفریدة خداوند خونخوار ابراهیم، جز حوا، هیچ موضوع نگران کنندة دیگری وجود نداشته. و اکنون مسئول انجام این «تکلیف» الهی، سردار «رادان»، یا همان قهرمان مبارزی است که مجری برنامه «اوباشگیری» بودند، و آفتابه به گردن دوستان دیروزشان میانداختند و با هم عکس یادگاری میگرفتند! روز دوم اسفندماه، سردار «رادان» در گفتگو با نشریة «رویش» فرمودهاند، اگر به «تکلیف» عمل کنیم، مردم ما را دوست دارند، و تکلیف مورد نظر سردار، همانطور که میتوان حدس زد به شلوار و چکمة زنان محدود میشود! سردار رادان میفرمایند:
«کجای دنیا شلوار را روی چکمه میکشند، که ایران دومی آن باشد [...] کجای دنیا بدون اینکه چکمه لازم باشد، چکمه به پا میکنند [...] چکمههائی که استفاده میشود و زمان استفاده از آنها مهم است [...] در دنیا وقتی از چکمه استفاده میشود که گل و شل باشه و یا کسی از سرما وحشت دارد. این نوع چکمهها بعضیهایاش نه قابلیت جلوگیری از سرما دارد و نه قابلیت جلوگیری از ورود آب [...] اگر شخصی بخواهد با اغواگری شیک باشد [...] اینجوری دارد خودش را عرضه میکند که دیگران برایش مزاحمت ایجاد کنند. ضمن اینکه نمیدانم کجای شلواری که چسبان نباشد زشته؟»
بله حوا هم، آنقدر شلوار چسبان پوشید، تا حضرت آدم را «اغوا» کرد! و خداوند ابراهیم عصبانی شد، و هر دو را از بهشت اخراج فرمود! اینجاست که به عمق نگرانی سرداران پی میبریم! بهتر است، خانمها پیش از پوشیدن چکمه با سردار «رادان» تماس بگیرند، و بگویند به کجا میخواهند بروند، تا ببینند، ایشان زمان و مکان را برای پوشیدن چکمه مناسب تشخیص میدهند یا خیر؟! سپس، یک لنگه چکمه را هم حضور سردار رادان تقدیم کنند، تا ایشان به «تکلیف» خود عمل کرده، بگویند چکمة کذا قابلیت مقابله با سرما و آب را دارد یا خیر؟ چون آنوقتها هم، حضرت آدم مجوز چکمه پوشیدن حوا را تحت همین شرایط «صادر» میکردهاند. هر چند که چکمههای نخستین روزهای خلقت، مانند «پوشش» آن«حضرتین» فقط یک برگ انجیر بوده! ولی ایشان به تکلیف خود عمل میکردند. منتهی، حوا با پوشیدن شلوار چسبان، و کشیدن شلوار روی چکمه، هوش از سر آنحضرت ربود! و شد آنچه نباید بشود!
مسلماً سردار «رادان»، مانند دیگر برادران متعهد و مکتبی، نمیدانند که زن نیز با دیدن مردان مجذوب میشود! چون در جامعة توحش دینی، فقط مرد حق «خواستن» دارد، آنهم در صورتیکه زن، بدون «مجوز رسمی» چکمه بپوشد! البته، سردار رادان میتوانند با پیروی از مسیح، این زنان «اغواگر» را هم به راه راست «هدایت» کنند. مسیح پاهای ماری مادلن را با دستهای مبارک خود شستشو داد، و تمام «گناهان» وی «پاک» شد! ولی این خواست سرداران نیست! چون اگر همة زنان به «زن مقدس» تبدیل شوند، ایجاد ارتباط با هر زنی، در ذهن علیل «برادران» تشویش و نگرانی روحی ایجاد خواهد کرد! چون تصویر «زن مقدس»، در ادیان ابراهیمی همان «مادر» است، و در نظریة فروید، تمایل ناخودآگاه به تصاحب مادر، در ذهن پسر بچه با وحشت «قطع آلت تناسلی» سرکوب میشود. حال مجسم کنید شرایط برادران و سرداران را که، همزمان با وحشت از «قطعآلت تناسلی»، باید با وحشت «اخراج از بهشت» خدائی نیز زندگی کنند!
ولی واقعیت این است که، «برادران» به دلیل «زنانه ـ مردانه» شدن جامعه، قادر نیستند چشم از زنان بردارند، و مانند بچههای لوس و ننر، هر چه میببینند، میخواهند! در نتیجه نه فقط زنان میباید دست از «اغواگری» بردارند، که همة زنان وظیفه دارند خود را به شکل فاطمه کروبی و مریم بهروزی، یا سردار نجار «بیارایند». یا اینکه با استفاده از ماسکهای «هالوین» در انظار عمومی ظاهر شده، ایجاد ترس و وحشت کنند. همانطور که دیدیم، طالبان، همکاران افغانی «برادران»، جهت حفظ آرامش «اجتماعی»، حتی بر خر و قاطر نیز شلوار میپوشاندند، تا مبادا آرامش الهی شیخ پشمالدینها مخدوش شود! بله، این است شرایط مطلوب سیاست استعمار در ایران: سرکوب پیوستة زنان، جهت گسترش خشونت، و ارعاب مردم. چرا که در غیر اینصورت، حکومت «عدل علی» ساقط خواهد شد، و نه تنها سرداران، که ملایان نیز از بهشت حکومت استعماری رانده میشوند، و سر از زبالهدانهائی در میآورند، که خاستگاه واقعیشان است.
0 نظردهید:
ارسال یک نظر
<< بازگشت