بته و بیبته!
...
در وبلاگ امروز، به مناسبت چهارشنبه سوری، ما هم «آتش» بر پا میکنیم، ولی در هیمة آن «بته» نمیاندازیم، آتشی میسازیم از بیبتههای دجال! از آنها که در داخل و خارج مرزها، پای در مسیر حماقت و نفسکشطلبی به سبک روحالله خمینی گذاشتهاند و هنوز میپندارند، «جنگ سرد» پایان نگرفته! از سر دستة آنها آغاز میکنیم که هر یکشنبه، برای صلح و دوستی دعا میکند و از پنجرة واتیکان برای هر چه انسان و انسانیت و آزادی است صلیب میکشد. بله، از کاردینال راتزینگر که مانند دیگر آخوندهای خداوند ابراهیم نان جنگ میل میفرمایند، و یکشنبة همین هفته ضمن ریختن اشک تمساح برای عراق، یا بهتر بگوئیم برای اشغالگران عراق، فراموش کردند که نظامیان چین در تبت چه جنایاتی میکنند! پس از اینکه روزنامة ایتالیائی «کوریره دلاسرا» مورخ 17 مارس، به این مطلب اشاره کرد، واتیکان پاسخ داد، حضرت پاپ در تبت منبع اطلاعاتی ندارند! بله حضرت پاپ در تبت منبع اطلاعاتی ندارند، ولی در عراق و افغانستان گویا منابعشان بد نیست! حداقل از آنجا که اشک ایشان برای «مدافعان» مسیحی مسلک دمکراسی آمریکائیها آناً به راه میافتد، با کسانیکه مسیحی نیستند، رنگ پوستشان هم سپید نیست، و در خشونتهای اشغالگران چینی کشته میشوند، کاری ندارد!
و اما بشنویم از سردستة داخلی دجالان بیبته، یا حضرت آیتالله حسینعلی منتظری، که باز هم سر از سوراخ در آورده، و به فضولی در امور مملکتی و حل مشکلات کشور مشغول شده! ایشان مشکلات را نیز در یک نگاه دریافته و میفرمایند، مشکل، انرژی اتمی نیست، سیاستهای دولت است! بله حضرت آیتالله پس از سه دهه خفقان به یاد مشکلات اقتصادی مردم افتاده، از گرانی و تورم که اصلاً نمیداند خوراکی است یا پوشاکی «شکایت» فراوان میکند، تا بتواند به این بهانه از انحصار طلبی جناح خاصی هم گلایه کرده، فشار بر دانشجویان را محکوم کند! البته همة این داد و فریادها برای این است که دکان آخوند جماعت تخته نشود. متن مصاحبة «متین» فقیه عالیقدر در سایت «اطلاعات نت» انتشار یافته، و جالب اینجاست که در پایان همین مصاحبه، حسینعلی منتظری ناگهان پیرو همپالکیاش سیستانی میشود و میگوید، بهتر است روحانی در امور دولت دخالت نکند! البته این سخنان از دهان کسی بیرون میآید که رئیس مجلس فرمایشی خبرگان بود، و تا زمانیکه دارودستة اکبر بهرمانی یک بیبتهتر از ایشان را برای «رهبری» سراغ نکرده بودند، قرار بود جانشین خمینی دجال هم بشود:
«من هم مانندآیتالله سیستانی معتقدم که روحانیت حتیالمقدور باید از مجاری امور و قدرت دولتی به دور باشد تا بتواند وظایف اصلی خود را انجام دهد و پایگاه معنویاش در بین مردم مخدوش نشود، و این نظر را به مرحوم [...] خمینی نیز ارائه دادم.»
بله میبینیم که منتظری، «این نظر» را هم به روحالله ارائه داده بود، البته پس از مرگ خمینی، و زمانی که آن دجال مرحوم شده بود! این رسم گورکنهاست که صبر میکنند یک نفر بمیرد، سپس هرچه دلخواهشان باشد در دهان مرده میگذارند، و یا ادعا میکنند که به او گفته بودند. سخنان آیتالله کنی در مورد مخالفت ایشان با اشغال سفارت آمریکا در تهران، یا چرندیات اکبر بهرمانی در مورد صلح دوستی روحالله، و اخیراً مقالة یکی از پامنبریهای بنیصدر در مورد شاپور بختیار از آنجمله است. به پامنبری مذکور یادآور شویم که نه بنیصدر و نه دیگران، در زمان حیات شاپور بختیار جرأت چنین شکرخوریهائی نکردهاند! پس سرکار هم بهتر است «سکوت» اختیار کنید.
حال بپردازیم به نگرانی دو فقره از نوادگان روحالله، سیدحسن خمینی و زهرا اشراقی، عیال محمدرضا خاتمی! سیدحسن ضمن مصاحبه با یکیاز کاغذپارههای ایتالیا، انقلابهای جهان را رده بندی هم فرمودهاند! و پس از بررسی «عمیق» پیام انقلاب فرانسه و انقلاب اکتبر، به این نتیجه رسیدهاند که در آمریکا نیز انقلاب شده! ایشان میگویند:
«انقلاب آمریکا لیبرالیسم [...] را هدیه آورد و انقلاب ما هم معنویت را جانشین مادیت ساخت.»
و «معنویت» مورد نظر سیدحسن مسلماً میباید همان ابتذال، فساد اداری، دزدی و چپاول و فقری باشد که از قبل عملیات معنوی «پاپابزرگ» ایشان بر جامعة ایران حاکم شده! «معنویت» این هیاهو آنقدر کارش بالا گرفته، که حتی در خارج از ایران هم در میان «ایرانینماها» شاهد اوجگیری ابتذال و فقرفرهنگی ناشی از آن هستیم. کافی است نگاهی به سخنرانیها و مقالة بلند فیروزه نهاوندی «آنلاین» بیافکنیم. تا دامنة فقرفرهنگی خارج نشینان را به درستی دریابیم. نهاوندی در این مقاله که به زبان فرانسة آبکی نگاشته شده، میگوید اسلام تنها پناه «مستضعفین» در کشورهای سابق اتحادجماهیر شوروی است! با مطالعة این مقالة «علمی» و مستدل میتوان دریافت دلیل علم کردن فیروزه خانم در واقع چیست، و کدام محافل در غرب برای امثال ایشان «شیپور» میزنند! پس بهتر است بازگردیم به نوادگان روحالله.
زهرا اشراقی با یک کاغذ پارة دیگر مصاحبه کرده و میگوید، پدربزرگش هرگز حکومت اسلامی نمیخواسته! حتماً برژینسکی، جهت فریفتن حضرت آیتالله، چکمه به پا کرده برایشان عربی رقصیده! ایشان هم نفهمیده، «در آن خلوتگه تاریک و خاموش» چهها کرده! بله! زهرا اشراقی هم مانند دیگر گورکنها پس از مرگ خمینی به یاد میآورد که روحالله چه نوع حکومتی از «روز ازل» در نظر داشته! و از «روز ازل»، روحالله هم مانند خانم «ترقی» به مکتب «یونگ» علاقمند بودند، و خیلی هم به مقام زن احترام میگذاشتند، حتماً با زهراجان در مورد «سمبلها» بحث سیاسی هم میکردهاند! و خلاصة مطلب، زهرا اشراقی به امید اینکه جوانان فشار کنونی را تحمل نخواهند کرد، شکمش را برای حاکمیت اصلاح طلبان شیاد صابون مفصلی زده! عیال محمدرضا خاتمی، در پایان چرندیاتاش از وضعیت اقتصادی و شرایط زنان نیز ابراز نارضایتی بسیار کرده. تا ضمن رعایت اصول گورکنی از قافلة فرصت طلبی آخوندی هم عقب نیفتد. چرا که زهرا اشراقی به مراتب از آخوندهای جمکران آخوندتر است. اما مهمترین قسمت مصاحبة شخصیتهای بیبته و دجال، بدون شک مصاحبه «سعید لیلاز» خواهد بود.
سعید لیلاز از همه فن حریفان حکومت گورکنها و نزدیک به محفل اکبر بهرمانی است. چندی پیش هم در یک بررسی «علمی»، از اینکه تولید ناخالص ملی ایران، از کشور کوچکی چون هلند کمتر است شدیداً ابراز نارضایتی کرده بودند. چون لیلاز میپندارد تولید ناخالص ملی میباید با مساحت کشورها ارتباط داشته باشد! سعید لیلاز با نشخوار مطالب «نیویورک تایمز» پیرامون افزایش بهای نفت و موانع دمکراسی در روسیه، میگوید که افزایش بهای نفت مانع اصلاحات میشود! به این ترتیب نتیجه میگیریم که کاهش بهای نفت در ایران حتماً به استقرار دمکراسی خواهد انجامید!
بله از این قماش «کارشناسان» فقط در بین ایرانیان میتوان یافت، که گفتهاند، «هنر نزد ایرانیان است و بس!» ولی فعلاً هنر ایرانینمایان حکومت اسلامی، به پادوئی برای بیگانگان، حماقت و شارلاتانی و شیادی و چماقداری محدود مانده!
پس برویم به سراغ جناب حاج سیدجوادی که در پاریس در پوست روحالله خمینی فرو رفتهاند، و به بهانة دفاع از مردم فلسطین، چماق مبارزه با «آزادی بیان» را به هوا بردهاند. در مورد حاج سید جوادی پیشتر گفتیم که ایشان از شیوخ یهودستیز ساکن فرنگاند، که مردم فلسطین را به ابزار تبلیغات یهودستیزانة خود تبدیل کردهاند، و از این نظر تفاوتی با ملاهای تهران ندارند. همانطور که میبینیم «مقالات» شیوای ایشان به سخنرانیهای مبتذل روحالله خمینی، اکبر بهرمانی و علی خامنهای شباهت فراوان دارد. به عبارت دیگر حضرت حاج سیدجوادی تحت عنوان مخالف حکومت اسلامی به پاریس تشریف فرما شدهاند، تا با ارائة رهنمودهای پیامبرگونه و خمینیوار، از این سوی مرزها هم با قدرت تمام در شیپور حماقت و آزادی ستیزی بدمند.
پیشتر گفتیم که ایالات متحد تلاش میکند از طریق نوکرانش در سازمان ملل «حقوق بشر نسبي» را با اعلامیة جهانی حقوق بشر جایگزین کند. در مورد «حقوق بشر نسبی» پیشتر توضیحات مفصل دادهایم و گفتیم که «حقوق بشر نسبی» ابزار ایدهآل سرکوب آزادیهاست، چرا که «تقدس» را به اعلامیة جهانی حقوق بشر وارد میکند. پیش از ادامة مطلب لازم است به خط اصلی سیاست استعمار در ایران اشاره کنیم، خطی که طبق فرامین سازمان سیا، رهبرکبیر نیز با پیروی از آن فرمودند، «هر چه آمریکا بگوید عکس آنرا انجام دهید!» و به یاد داریم که آمریکا در آنسالها چقدر مدافع حقوق بشر شده بود! شگرد حاج سید جوادی، روشنفکر فرهیختة اسلام و «امام زمان» نیز بر همین فرامین استعماری استوار شده. طبق دستورات «الهی» حاج سیدجوادی اگر «آلن فینکل کراوت» و همپالکیهایاش حرفی بزنند، حتی اگر این حرف منطقی باشد، ما میباید بلافاصله با آن مخالفت کنیم، چرا که به زعم امام زمان ساکن پاریس، «اینان مدافع اسرائیلاند!»
بله، طبق همین منطق حماقت، زمانیکه فینکل کراوت، در بیانیهای از لائیسیته و آزادی بیان حمایت میکند، «ما» نمیباید در کنار او قرار بگیریم! ضمیر اول شخص به حاج سید جوادی و همفکرانش ارجاع میکند. ولی از نظر ما، یک انسان مسئول، در کنار همة روشنفکران لائیک، از آزادی بیان حمایت خواهد کرد، و در این راه هیچگونه تقدسی را به رسمیت نخواهد شناخت. چون همین «مقدسات»، حدود یک سده است به ابزار سرکوب ملت ایران، به ویژه زنان ایرانی تبدیل شده. و امثال حاج سیدجوادی با دفاع از «مقدسات» به بهبود شرایط اسفبار مردم فلسطین کمکی نخواهند کرد.
بله! جناب حاج سیدجوادی! کیست که نداند، جنگ طلبان اسرائیل و حکومت اسلامی سر در آخور همان آمریکائی دارند که شما «مدعی» مبارزه با آن شدهاید؟ کیست که نداند تجاوز نظامی اسرائیل به لبنان، در آغاز دورة حکومت کارتر، زمینهساز براندازی حاکمیت در ایران شد؟ کیست که نداند حکومت اسلامی در جنایات ارتش ناتو در عراق و افغانستان شراکت مستقیم و همکاری کامل دارد؟ و اگر اینهمه را سرکار نمیدانید، ما میدانیم که اسرائیل به همان ترتیب به وجود آمد که کشور «مستقل» پاکستان! با این تفاوت که برای ایجاد پاکستان، چندین میلیون هندی را از خانه و کاشانه خود آواره کردند! و از جهان اسلام، صدائی برای همدردی برنخاست! ولی نقش دولت پاکستان به مراتب از نقش اسرائیل در منطقه مخربتر است. با این حال ما پاکستان را به رسمیت میشناسیم، چرا که سازمان ملل این کشور را به رسمیت شناخته. اسرائیل را نیز به همین دلیل میباید به رسمیت شناخت. بله، جناب حاج سیدجوادی، قوانین بینالملل وجود دارد، و سرکار در جایگاهی قرار نگرفتهاید که این قوانین را به زیر سئوال ببرید.
در مورد «آلن فینکل کراوت» و دیگر «روشنفکران رسانهای» فرانسه، شناخت ما به مراتب از سرکار بیشتر است! با این وجود وقتی «فینکل کراوت» و همفکرانش از آزادی بیان و لائیسیته حمایت میکنند، ما در کنار آنان قرار میگیریم. همانطور که شما و هم محفلیهایتان به بهانة دفاع از حقوق مردم فلسطین در کنار محافل فاشیستی غرب قرار گرفتهاید! تفاوت ما با شما این است که اعتقاد ما به آزادی بیان و لائیسیته، جهت تأمین منافع مردم منطقه است. ما «حقوق بشر نسبی» یا «حقوق بشر دینی» را به هیچ عنوان نمیپذیریم، چرا که معتقدیم حقوق بشر، «نسبیت» بردار نیست! انسان پیش از آنکه به دین و مسلکی گرایش پیدا کند، انسان است. یک کودک دو ساله و یک فرد عقب ماندة ذهنی انساناند، و حق دارند از کلیة حقوق انسانی خود بهرهمند شوند. حال چگونه است که مشتی چماقدار ریزه خوار سازمان سیا، از قماش عملة حکومت اسلامی در ایران، که موجودیتشان فینفسه توهینی به بشریت است، اینچنین بیشرمانه حق آزادی تخیل و تفکر را برای ما، حتی در غرب هم «جایز» نمیدانند؟! و امثال حاج سیدجوادی در فرانسه تحت عنوان مخالف حکومت اسلامی، زیر علم هم اینان همه روزه «سینه» میزند؟ معلوم نیست «روشنفکر» فرهیختهای چون حاج سیدجوادی، با چنین طرز تفکری چرا از بهشت حکومت اسلامی به پاریس آمده؟ آمده تا به ما بگوید «لائیسیته» استعماری است؟ پس حکومت اسلامی در نظر ایشان چیست؟ حتماً دمکراسی است! چرا که این نوع حکومت همزمان، منافع سازمان سیا و آخوند جماعت را به بهترین وجه تأمین میکند، و شاهدیم که طارق رمضان، نوة بنیانگذار سازمان استعماری اخوانالمسلمین هم از قضای روزگار با حاجسیدجوادی کاملاً همعقیده است!
و در پایان، در پاسخ آقای حاج سیدجوادی، زمانیکه که میفرمایند، «آن جانور وحشی با کودتای 28 مرداد، راه صعود دینمداران را به قلة قدرت هموار نمود»، یادآور میشویم که، مصدق نیز خود از همان دینمداران و همکاران صدیق فدائیان اسلام بوده! جناب سید حتماً میپندارند که ما هم تاریخ را مطابق منافع فاشیسم بینالملل میخوانیم! در ثانی حضرت سید جوادی! جنابعالی از چه تاریخی با دینمداران و حکومت اسلامی مخالف بودهاید؟ کدام حاج سید جوادی بود که در روزینامه «جنبش» اعلام میکرد، «به جمهوری اسلامی رأی مثبت» خواهد داد؟ مگر شما را هم «فریب» داده بودند؟ یا صغیر بودید؟ شما با چه روئی سخن از مردمسالاری به زبان میآورید؟ مگر نقش خود را در استقرار حکومت توحش ولایت فقیه فراموش کردهاید که میگوئید:
«هموست [آمریکا] که با دشمنی علنی با آزادی و مردمسالاری ایران با نشاندن مجدد شاه بر تخت سلطنت استبداد[...] راه صعود تدریجی دینمداران حوزههای مذهبی را به قلة قدرت و حکومت سیاسی استقرار ولایت مطلقة فقیه هموار نمود.»
و از شما چه پنهان که امروز هم «هموست» که با دشمنی علنی با آزادی و مردمسالاری، همزمان یهودستیزی و «حقوق بشر نسبی» و دینی را تشویق میکند! میبینید جناب حاج سیدجوادی که سنگر مبارزات شما، به هیچ عنوان عوض نشده! همچنان رفیق گرمابه و گلستان برژینسکی و کارتر باقی ماندهاید، و در سنگر اسلام نشستهاید، اینبار در شهر پاریس!
0 نظردهید:
ارسال یک نظر
<< بازگشت