یکشنبه، تیر ۱۴، ۱۳۸۸

حماسة یک کودتا!
...
پیاده نظام عالیرتبة پنتاگون یکی پس از دیگری میدان را ترک می‌کنند. از رئیس باشگاه فوتبال تا ابوالهول و خاویر سولانا، یکی یکی مثل برگ خزان به زمین می‌ریزند. بله «خاویر» گویا ترک فعالیت را به مذاکره با فیروزآبادی،‌ فیلد مارشال «خمیرگیر» ‌جمکران ‌ترجیح داد. به گزارش فیگارو، ‌ مورخ 5 ژوئیه 2009، خاویر سولانا تصمیم به ترک جایگاه پر برکت خود گرفته. رئیس طالبان‌پروران و متخصص ایجاد «یک کشور، یک مذهب» که «قصاب یوگسلاوی» هم لقب یافت، از پائیز امسال جایگزین خواهد شد. فقدان البرادعی و سولانا مسلماً برای آب‌منگل‌ها که کودتای‌شان هم شکست خورده، ضربة بزرگی است. آخوند اژه‌ای که از این شکست مفتضحانه به «افسردگی روحی» دچار شده،‌ جهت انبساط خاطر خود و مقام معظم چندین زندانی را اعدام کرد. سپس از مرگ زندانیان به وجد آمده،‌ به هذیان گوئی پرداخت.

اژه‌ای ضمن اشاره به آشوب‌های اخیر می‌گوید، «انگلستان سفره پهن کرده بود!» می‌بینیم که این نعلین‌ها تا دم مرگ هوای ارباب را دارند. تا به حال ندیده بودیم انگلستان سفره پهن کند. ناخدا کلمب تا آنجا که ما شنیده و دیده‌ایم، به سفرة دیگران دست درازی کرده. وقتی خاندان سلطنت انگلستان جشن ازدواج بر پا می‌کند و کارت دعوت را با صورت‌حساب غذا و مشروب برای مدعوین می‌فرستد، اژه‌ای کودن به خود اجازه می‌دهد که بگوید، انگلستان سفره پهن کرده بود! حتماً شما بینوایان بودید که برای پیروزی کودتا سفرة‌ حضرت‌عباس انداخته بودید! نه تنها نذرتان برآورده نشد که در برابر جهانیان ماهیت واقعی‌تان هم آشکار شد، و مشروعیت 85 درصدی‌تان هم، به قول مش‌قاسم، پنداری دود شد رفت هوا!

فردا که پرزیدنت اوباما به مسکو وارد می‌شوند، به دلیل «افتضاحات» جمکران، خشونت دولت مهرورزی، و از همه مهم‌تر شکست کودتا سیه‌رو خواهند بود. بعضی‌ها تلاش کردند ضمن تأمین مشروعیت برای حکومت توحش، میرحسین موسوی را به عنوان رئیس‌جمهور روشنفکر، هنرمند و محبوب و مردمی بر تخت بنشانند تا پرزیدنت اوباما هم در مذاکرات‌شان با مدودف حرفی برای گفتن داشته باشند. افسوس و صد افسوس!

در وبلاگ «تغییر یا تکبیر» گفتیم، برای مبارزات مسالمت‌آمیز با حکومت دست‌نشاندة استعمار غرب لازم است در «شعار‌» و در رفتار از «خشونت» و «ابتذال» فاصله بگیریم. همچنانکه پیشتر هم گفتیم «جنبش‌مدنی» یک جنبش «انسان‌محور» است و روی به زندگی و آینده دارد. بنابراین مدافعان جنبش‌ مدنی نمی‌توانند با «گلة سبز» موسوی و کروبی هم‌سو و هم‌صدا شوند. به چند دلیل.

نخست اینکه هویت جنبش‌مدنی با هویت مرگ‌پرستان جمکران، به ویژه با هویت «داسی ـ دینی» توده‌ای‌ها،‌ طرفداران موسوی و دیگر فالانژهای ریزه‌خوار کارخانة‌‌رجاله‌پروری در تضاد قرار می‌گیرد. از سوی دیگر جنبش مدنی دمکراتیک است‌ و به همین دلیل «گله‌پرور»‌،‌ «عوام‌گرا» و «توده‌پرست»‌ نیست، در نتیجه هرگز در صفوف مرگ‌پرستان، آخوندها و دیگر گروه‌های اهل تقدیس و «پرستش» وارد نخواهد شد،‌ چرا که همة اینان خشونت‌طلب‌اند. پس لازم است جنبش مدنی خود را از خط خشونت‌طلبان جدا کند و در واقع «هویت مستقل» از خود داشته باشد.

هویت یک جنبش سیاسی در درجة نخست شعار و مراسم آئینی اوست. در همة وبلاگ‌های خردادماه به ویژه در وبلاگ‌هائی که به قتل ندا اختصاص دادیم گفتیم از برپائی مراسم سوگواری و شرکت در اینگونه مراسم می‌باید خودداری کرد. همچنین گفتیم برای گرامیداشت یاد رفتگان می‌توان به سنت نیاکانمان بازگشته، «شادی» کنیم. مهم این است که مراسم یادبود برپا شود، دلیلی ندارد که چنین مراسمی با روضه و زوزة شیعی‌مسلکان درهم‌ آمیزد. به یاد داشته باشیم که «مرگ» مانند «تولد» بخشی است از «زندگی.»

البته ما از سختی تغییر آداب و رسوم مبتنی بر «توحش مقدس» آگاه‌ایم. ولی کسی که خواهان مبارزة مسالمت‌آمیز و پرهیز از خشونت است، باید ابتدا خشونت را در تمام ابعاد آن بشناسد تا بتواند رفتار خشن را کنار گذارده، تلاش کند ذهن و زبان خود را به خشونت نیالاید. یک اصل اساسی را همواره به یاد داشته باشیم. مبارزة مسالمت‌آمیز سخت‌ترین نوع مبارزة سیاسی است، چرا که مهار احساسات به ویژه خشم و نفرت را الزامی می‌کند. اما چنین مبارزه‌ای در کشور ایران به مراتب سخت‌تر از مبارزه در یک نظام استبدادی نظیر حکومت چین خواهد بود. چرا؟ چون دولت چین استبدادی است نه دست‌نشاندة استعمار.

دولت چین برای حفظ جایگاه خود ناچار نیست در راه تأمین منافع بیگانه به سرکوب مردم و تاراج‌شان بپردازد، حال آنکه حکومت اسلامی برای جلب رضایت اربابان و دوام خود فقط یک‌ راه دارد: سرکوب همه جانبه. از لباس و آرایش مو گرفته تا ارتباطات اجتماعی و خصوصی، همه می‌باید منطبق باشد بر آنچه احکام الهی می‌خوانند! احکامی که از سوی خداوند و به اقتضای منافع استعمار ابتدا در وقوقیه‌ها مطرح شده، سپس به صورت بخشنامه و غیره به سرداران «ابلاغ» می‌شود.

بله! خداوند جمکران همه روزه مراقب است که تار موی زنان، آرایش و پوشاک زنان و مردان و... همه و همه با احکام «آپ‌دیت» شدة ایشان مطابقت داشته باشد. اینجاست که فعالان جنبش‌مدنی می‌باید هشیار باشند تا در تلة پروپاگاند اربابان حکومت نیفتند. این پروپاگاند با توسل به واژگون‌نمائی چنین القاء کرده که «لجبازی» با سگ‌های ‌هار حکومت «مبارزه» به شمار می‌رود، در صورتیکه چنین نیست، به هیچ عنوان!

تبلیغات استعمار می‌گوید، مخالفت خود را با حکومت توحش از این طریق نشان دهید: با عقب کشیدن روسری‌ها، با آرایش تند، با لباس‌های چسبان، و ... و خلاصه انجام همة کارهائی که می‌تواند دست سگ‌های‌هار استعمار را برای توهین و اعمال خشونت باز بگذارد. ولی ما به شما می‌گوئیم چنین رفتاری اشتباه است، چون به گسترش خشونت در جامعه منجر خواهد شد. نخست اینکه گشت‌های سگ‌هارالله جهت تشویق شما به واکنش تند و خشن، هر چه در چنته دارند به کار می‌برند، ‌ و اگر موفق شوند،‌ باز هم خشونت بیشتری را بر جامعه اعمال خواهند کرد. پیشتر گفتیم که «تحمیل» و «تحمل» خشونت به افزایش خشونت منجر می‌شود. در نتیجه کسانی که رویاروئی خیابانی با عملة حکومت را «مبارزه» می‌انگارند در واقع سرنا را از سر گشادش می‌زنند. افزایش خشونت، به تضعیف جنبش‌مدنی منجر می‌‌شود و این یک اصل اساسی است!

حال به دلائل واقعی ارائة آمار عجیب وزارت کشور برای انتخابات ـ این آمار ابتدا در سایت «بی‌بی‌سی» انتشار یافت ـ تبریکات زودهنگام خامنه‌ای به احمدی‌نژاد، برپائی تجمع غیرمجاز توسط دارودستة موسوی، بایکوت خبری، خفقان مقامات جمکران به ویژه لال‌شدن رهبر فرزانه تا روز 29 خردادماه، و گسترش شایعه پراکنی بهتر پی می‌بریم. از ابتدای امر هدف اصلی سرکوب مردم بود. منتهی حضرات می‌پنداشتند با کودتای سپاه به نفع میرحسین موسوی این سرکوب را بهتر می‌توان توجیه کرد. چون همه می‌پذیرند که نه تنها حکومت اسلامی از تأئید 40 میلیون ایرانی برخوردار است که بیش از 50 درصد این جمعیت فرضی نیز از دل‌خستگان رئیس «جمهور» چاه جمکران به شمار می‌روند. و به این ترتیب اینان می‌توانند جامعه را به دوران شیرین «حماسة» دوم خرداد و «سنگ‌اندازی» اصولگرایان و تندروهای فرضی در برابر «رئیس جمهور مردمی» بکشانند. این طرح سرشار از نبوغ، دستپخت انگلستان و فرانسه بود که هر یک چماقداری را نیز برای اجرای «نقشةراه» به تهران اعزام کرده بودند.

زمانیکه کودتای شبه‌انتخابات شکست خورد، گورکن‌ها تلاش کردند با قتل و سرکوب و ایجاد بحران مصنوعی با ارباب، خود را در انزوای سیاسی، و مردم را در تحریم اقتصادی قرار داده به جهش و پرش در عرصة هسته‌ای و مبارزة «فرضی» با استکبار جهانی مشغول شوند. همچنانکه شاهدیم همة این رویاهای طلائی نقش بر آب شد. ولی حکومت توحش هنوز آمار رسمی از تعداد مقتولین و دستگیرشدگان ارائه نداده، و با اینکار هم مردم در «ابهام» قرار می‌گیرند، هم بازار «شایعه» می‌تواند همچنان داغ بماند. از مطلب دورافتادیم،‌ بازگردیم به پوشاک و آرایش در جنبش مدنی ایران.

قدرت جنبش مدنی در ناشناس ماندن است. به عبارت دیگر همچنانکه حکومت اسلامی از طریق گسترش ابهام به ارعاب مردم می‌پردازد،‌ جنبش مدنی نیز باید همین ابهام را بر حکومت تحمیل کند، چگونه؟ از طریق حل شدن در تل توده‌ها. روشن‌تر بگوئیم ما باید در سطح جامعه «بی‌نشان» و «محو»‌ باشیم، به نحوی که سگان‌‌هارالله نتوانند ما را در جمع به عنوان مخالف «شناسائی» کنند. در نتیجه بسیار مهم است که به ویژه زنان تلاش کنند خود را با هنجارهای «حکومت توحش» هماهنگ کنند. به این ترتیب، سگ‌های‌هار حکومت قادر به «شناسائی» آنان نبوده و دست‌شان برای توهین و اعمال خشونت باز نخواهد بود. به یاد داشته باشیم که تهاجم گشت‌های «الهی» یک هدف مشخص دارد، «بر هم زدن تعادل» افراد جامعه.

فردی که مورد توهین و تهاجم عملة حکومت قرار می‌گیرد مشکل می‌تواند خونسرد بماند. چنین فردی اگر خشم خود را فرو خورده،‌ واکنشی هم نشان ندهد، «تعادل» درونی خود را از دست خواهد داد، چرا که خشم فرو خورده یا متوجه دیگری شده یا به نفرت تبدیل می‌شود. به همین دلیل است که ما رویاروئی و درگیری با ماموران رژیم توحش و زندان رفتن را فقط تضعیف جنبش مدنی می‌دانیم. زندان رفتن و شهید شدن برخلاف آنچه عزاداران حسینی تبلیغ می‌کنند به هیچ عنوان «ارزش» و «افتخار» نیست، اوج خشونت است.

حتی اکبر بهرمانی هم اخیراً از خشونت‌ انتقاد کرده، البته نه از زبان خود که از زبان «انسان!» بهرمانی در دیدار با خانوادة بازداشت شدگان می‌گوید، «دل انسان از این وضعیت به درد می‌آید!» خوشبختانه این دردها شامل آخوند جماعت نمی‌شود، چون «انسان» ارتباطی با «دستاربند» ندارد.




...

0 نظردهید:

ارسال یک نظر

<< بازگشت