خاویر و خمیر!
...
بهترین راه برای ابتر کردن سیاست استعمار و شکستن فضای التهاب کاذب سیاسی در کشورمان، پرداختن به «واقعیت» است. با جدا شدن از جنجال دو جناح و طرح قانونی مطالبات صنفی باید به ویژه به گروه قانونشکن موسوی تفهیم شود که مطالبات مردم ایران پیروی از «خط امام» و پیمودن «راه خدا» نیست. مردم ایران، به عنوان انسان نیازهای «مادی» دارند.
جنبشمدنی «انسانمحور» است و برای دستیابی به اهداف خود راهی جز «راه انسان» نمیپوید. میرحسین موسوی که قرار است نقش حسین، شهید مظلوم را در بیبیگوزکهای کربلا ایفا کند، در آخرین بیانیة خود میگوید، برای حل یک «مسئلة خانوادگی» راه خدا را برگزیده! «راه خدا» همان راهی است که خمینی دجال وظیفه داشت برای تأمین منافع اربابان در سازمان ناتو بپیماید. امام سیزدهم یک تنه در برابر «امپریاس» ایستاد؛ «راه خدا» را میرفت؛ «حرف خدا» را میزد؛ خدا هم در واشنگتن نشسته و «حکم جهاد» با اتحاد جماهیر شوروی صادر میکرد. ولی «راه خدا» امروز ملت عراق را برای مدت 20 سال به اسارت «بریتیش پترلیوم» و یک شرکت چینی درآورد. این همان «راه» دیرینة موسوی باید باشد. ولی اینبار «راه خدا» به تأمین نفت رایگان برای غرب و کشتار جوانان ایران منجر نخواهد شد. اینبار راه کذا «پیروان خط امام» را به زبالهدان تاریخ رهنمون میشود.
مسیر «راه خدا» ارزانی دینپرستان جنایتکار حکومت آبمنگلها باد که برای تأمین منافع اربابان خود با ایجاد بحران، رویای انزوای سیاسی ایران را در سر میپرورانند. ما از هیچیک از دو جناح حکومت «آبمنگلها» حمایت نمیکنیم، چرا که این دو برخاسته از یک مجموعة دستنشاندة بیگانهاند.
هدف از جنجال و هیاهوی گورکنها و اربابانشان از یکسو تهدید روسیه از طریق تجهیز حکومت توحش به سلاح اتمی، و از سوی دیگر تحمیل «شرایط ویژه» بر ملت ایران و «بازگشت به دوران انزوا» است. در این راستا «فیلدمارشال» فیروزآبادی ضمن پارسیدن به اربابان در اتحادیة اروپا، فرمودهاند، تا عذرخواهی نکنید مذاکره نمیکنیم!
آوردهاند خاویر سولانا، وقتی سخنان فیروزآبادی را شنید، گفت:
«والله، آقا، دروغ چرا؟ [...] ما شاهرگمان را بزنید تف تو صورت این خمیرگیر نمیکنیم [...] ما با خمیرگیر قهریم [...] ما با خمیرگیر بگومگومان شد، با سنگ ترازو جسارتاً زد به اینجای ما ...که دلمان از حال رفت ما هم با زنبیل زدیم توی سرش [...] از آنروز تا حالا ما باهاش قهریم، حرف نمیزنیم.»
میدانیم که گورکنها برای شفافسازی برنامة هستهایشان باید با اربابان خود «مذاکره» کنند. به عبارت دیگر ایالاتمتحد باید در چارچوب مذاکرات حقوقی از تجهیز طالبان جمکران به سلاح هستهای چشم پوشی نماید. و به همین دلیل میرحسین موسوی برای حل اختلاف خود با شورای نگهبان جمکران «راه خدا» را برگزیده.
ویژگی راه خدا «ابهام» آن است. راه کذا مانند «خط امام» و «احکام قرآن» بر حسب منافع سازمان ناتو تعیین میشود. تاکنون منافع سازمان ناتو با قراردادن دولت ایران در انزوای سیاسی، ایجاد آشوب و تحمیل جنگ به ما ملت تأمین شده. امروز هم جیرهخواران وفادار این سازمان میپندارند «در هنوز بر همان پاشنه میچرخد» و میتوان بازهم «به نام خدا» به دوران شیرین «بهار عاظادی»، سرکوب مخالفان حکومت و تداوم و گسترش تاراج در «سکوت» کامل بازگشت.
پس به خیابانها نیائید! از همصدائی با دارودستة موسوی بپرهیزید و با نیروی انتظامی درگیر نشوید! کودتاچیان برای تکمیل کودتا به «تداوم آشوب» و «خون شهید» نیاز دارند. به همین دلیل برای «توجیه» قانونشکنی به توطئة کثیف «جدائی دین از حکومت» متوسل شده، دستاربندان مزدور خود را به عنوان «مخالف حکومت» به صحنة سیرک پنتاگون آوردهاند.
جسارت و شهامت کروبی، موسوی و به ویژه آخوند طاهری دلیل دارد. آنگلوساکسونها میپندارند، مردم ایران یکبار دیگر فریب «هلمنمبارزطلبیهای» مشتی دستاربند خودفروخته را خواهند خورد و برای «شهادت» در راه حسین و میرحسین و دیگران و تکمیل کودتا «از خانهها بیرون خواهند آمد.» «دی یر!» اشتباه میکنید!
دژ مستحکم طالبانپروری سازمان ناتو در ایران رو به ویرانی گذارده. دلیل قرارگرفتن آخوند جماعت، از جمله آخوند طاهری و منتظری «در کنار مردم» همین است. آخوند طاهری از آن سوپرآخوندهای کارخانة رجالهپروری است، و از آنجا که شامة «سوپرتیز» دارد رایحة «تغییر» را پیش از کودتای 18 تیر و در سال 1381 تشخیص داده بود. ولی حضور اربابانشان عرض کنیم، بیانیههای گوسالهفریب این جماعت نزد مردم ایران دیگر خریداری ندارد. هدف ما استقرار یک حاکمیت دمکراتیک در ایران است که با قانون اساسی در چارچوب دین و مذهب و خط توحش امام شما در تضاد قرار میگیرد.
جنبش مدنی انسانمحور است، روی به زندگی و آینده دارد، آخوند جماعت و دینپرستان بیدستار نمیتوانند سخنگوی یک جنبش مدنی باشند. رادیوهمبونهها، به ویژه رادیو بیبیسی و رادیو فردا که میکوشند دستاربندان را «در کنار مردم» قرار دهند آب در هاون میکوبند! همچنین آنها که همچون شیرین عبادی با توسل به دبیرکل سازمان رسوای ملل میکوشند دوام حکومت توحش را تضمین کنند، ول معطلاند. سازمان ملل از دیرباز عصای دست پنتاگون بوده، طالبان جمکران، از آخوند منتظری و طاهری تا میرحسین موسوی و ابراهیم یزدی نوکران همین تشکیلاتاند، بنابراین نمیتوانند جایگاه رهبری جنبشمدنی را اشغال کنند و سخنگوی مردم ایران باشند.
اگر به دلیل سانسور، ایرانیان از دلائل شکست جنبش مشروطه و خیانتهای مصدق و فدائیان اسلام بیخبر ماندهاند، در عوض از وقایع سه دهة اخیر، خصوصاً ظهور خمینی شیاد و شارلاتانیسم خاتمی آگاهی دارند و نیک میدانند که چگونه حاج فرج دباغ در کیهان لندن به «معمار رنسانس»، آنهم رنسانس نیستدرجهان «دینی» تبدیل شد تا دارودستة بهزاد نبوی، خاتمی و اعضای نهضت عاظادی با جنجال و هیاهو و شایعهپراکنی پیرامون حمایت فرضی خامنهای از ناطقنوری، شوتوپرتها را در برابر حوزههای مارگیری جمع کنند. نتیجة این شارلاتانیسم سیاسی فاجعة استقرار آخوند محمد خاتمی در جایگاه «رهبر» اصلاحطلبی «موهوم» بود، آنهم با 70 درصد «آراء» فرضی ملت!
نتیجة این معرکة مهوع گسترش سرکوب و ارعاب مردم ایران بود که البته همه و همه به حساب «اصولگرایان» و «تندروها» گذاشته میشد، حال آنکه در حکومت آبمنگلها تندرو و اصلاحطلب فرضی هر دو خشونتطلباند. محمدخاتمی در دوران نخست وزیری میرحسین موسوی مسئول «تبلیغات جنگ» بود و به همین دلیل او را برای سازمان دادن به کودتای 18 تیر از صندوق بیرون کشیدند. کودتائی که ناکام ماند. کودتای 22 خرداد نیز میرود تا به همین سرنوشت دچار شود.
کودتای 22 خرداد 1388، مجموعهای است از کودتاهای مختلف، همچنانکه کودتای 22 بهمن 1357 نیز چندین و چند کودتا را شامل میشد. این کودتاها را «مادرکودتا» میخوانیم، چرا که از هریک چندین کودتا زاده میشود که هریک به نوبة خود زمینه ساز دیگری خواهد شد. البته همة این کودتا ها فرزندان خلف کودتای کلنل آیرونساید به شمار میروند که در سال 1921 به وقوع پیوست و تا 22 خردادماه سالجاری به تولید مثل ادامه داده. ولی گویا زایمان کودتای 22 خردادماه به اشکال برخورد کرده! پس از تأمین مشروعیت 85 درصدی برای حکومت توحش جمکران، از روز 23 خردادماه فرزندان کودتا دیگر مرده به دنیا میآیند.
از پرداختن به جزئیات مسائل سدة اخیر به ویژه مسائل سه دهة گذشته پرهیز میکنیم، فقط یادآور میشویم کودتای میرپنج در ظاهر برضد آخوند و در واقع برای تولید و پرورش آخوندهای سیاسی صورت پذیرفت. پس از کودتای سوم اسفند، برای سازمان دادن به کودتا هر بار یک «ملی ـ مذهبی» با یک آخوند همگام شده تا پس از وقوع کودتا، این شخصیت «ملیـمذهبی» همچون مصدق، بازرگان و بالاخره بنیصدر به عنوان شهید و مظلوم در جایگاه رهبری اوپوزیسیون قرارگیرد. نمونة محمد خاتمی منحصر به فرد بود، چرا که حضرات به کمتر از آخوند رضایت ندادند! شاید به همین دلیل اینبار زوج فاشیست «موسوی ـ کروبی» را به عنوان «مخالف حکومت» راهی صحنه کردند تا با توسل به نهضت منفور عاظادی، سپاه پاسداران، طلاب و دانشجونمایان کودتای مردمی مطلوب آنگلوساکسونها را سازمان دهند. ولی از آنجا که کارشان نگرفت، با توسل به «توطئة جدائی دین از حکومت» دستاربندان را برای قانونشکنی در برابر حاکمیت قرار دادند.
البته جنجالهای «موسوی ـ کروبی»، صدور بیانیة سپاه مفلوک پاسداران، قانونمداری دروغین رهبر فرزانه و از همه مهمتر پروپاگاند رسانههای غرب و جیغ و فریاد لوطی و عنترهای فرنگی پنتاگون برای «اوپوزیسیونسازی» همگی ابتر شده، چرا که برخلاف پروپاگاند گوسالهپسند رسانهای در غرب و در داخل مرزها، مردم ایران به کل حاکمیت آبمنگلها ـ برخاسته از قانون اساسی فعلی ـ اعتراض دارند، نه به بخشی از آن. دمکراسی با شیخ و روضه و زوزه و «اللهاکبر» و شهید پروری همسوئی ندارد. به عبارت دیگر ما ملت «دمکراسی نفتی» مانند دمکراسی عراق نمیخواهیم.
برای استقرار دمکراسی «نفتی» در عراق بیش از 600 هزار کشته، و حدود 3 میلیون نفر آواره شدهاند، تعداد مجروحین و معلولین هم مشخص نیست! تمام زیرساختهای این کشور ویران شده و هر روز شاهد انفجار بمب و کشتار غیرنظامیان در اماکن عمومی عراق هستیم. بله رسیدن به دمکراسی به قول ادبای حکومت آبمنگلها «هزینه» دارد! الکی که نیست! و این «دمکراسی» دلفریب با کمک شرکت ملی نفت چین و بریتیش پترولیوم به مدت 20 سال در چارچوب قانون اساسی توحش و با «پرچم اللهاکبر» بر ملت عراق تحمیل خواهد شد.
به گزارش مهرنیوز، مورخ 10 تیرماه سالجاری، به نقل از «دیلیتلگراف»، ظرفیت بزرگترین میدان نفتی عراق حدود 17 میلیارد و 800 میلیون بشکه است که به مدت 20 سال در انحصار کنسرسیوم جنتلمنهای نزولخور و چینیها قرار گرفت! اکنون متوجه میشویم چرا همة طالبانپروران ناتو و سازمانهای به اصطلاح غیردولتیشان ضمن ابراز نگرانی از وجود سلاحهای کشتار جمعی در عراق خواهان استقرار دمکراسی در این کشور بودند. گویا قرار شده به همت میرحسین موسوی، کروبی و ژنرال فیروزآبادی، طالبانپروران ناتو در مورد ایران نیز به همین «نگرانیها» دچار شوند.
در این راستا آخوند طاهری، همولایتی «شهلا شرکت» که سی سال است نان حکومت توحش سق میزند، به پیروی از «خطامام» با صدور یک بیانیة گوسالهپسند خود را در کنار «مردم رأی باخته» قرار داده تا اگر از این تنور پربرکت نانی بیرون آمد، سهم ایشان نیز محفوظ بماند. پس تعجب نکنیم که در تاریخ 30 ژوئن 2009، سایت «بیبیسی» و دیگر همبونهها بیانیة مضحک حضرت آیتالله فرصتطلب را منعکس کنند.
آخوند طاهری ناگهان کشف کرده که انتخابات 22 خرداد «مخدوش» است. ایشان بلافاصله «احساس تکلیف» فرموده یک بیانیه صادر کردند که بگویند بیخیال شورای نگهبان و اصل چهارم قانون اساسی، «حق» با من است! چرا که «من» حرف خدا و اسلام را میزنم. بله تاکنون انتخابات در جمکران «مخدوش» نبوده، شورای نگهبان هم تخلفی نکرده بود، وزارت کشور هم تقلب نکرده بود! از وقتی کودتای سپاه پاسداران برای تاجگذاری موسوی شکست خورد و جنبش اصلاحطلبی هم نتوانست به جسد چند هزار «شهید» تکیه کند، آخوند طاهری را برای صدور فتوی و در واقع برای «تداوم آشوب» از قفس بیرون کشیدهاند. میبینیم که در برابر قانونشکنی آشکار سگهایهار کارخانة رجاله پروری قوة قضائیه چه خوب «خفقان» میگیرد!
بخشی از متن بیانیة بیشرمانة طاهری را بررسی خواهیم کرد، فقط یادآور شویم این شیخ پلید به بهانة دفاع از «آراء مردم»، آنهم در حکومتی که سی سال است به سرکوب و کشتار همین «مردم» اشتغال دارد، در واقع به تبلیغ برای «دین» و «خمینی» منفور پرداخته، از خوبیهای «رهبر توحش» یاد میکند! آخوند طاهری که مانند دیگر «تیزسالاران» کمسواد و گوسالهفریب است، میپندارد مردم دوران فساد و وحشت خمینی و به ویژه سخنان گهربار این مظهر توحش و ابتذال را فراموش کردهاند، به همین دلیل در اطلاعیهاش خمینی دجال را در ترادف با «دین» قرار داده میپرسد، چرا مانند خمینی رفتار نمیکنید، چرا میرحسین موسوی، این سید مظلوم را آزار میدهید:
«آیا امام [...] اجازه میداد حیثیت و آبروی افراد [...] ملعبة بازیگران قدرت قرار گیرد [شود]؟ آیا دین چنین اجازهای به شما داده؟ [...] آیا [...] سید شریف و مظلومی که [...] مسئولیت ادارة دولت را با وجود جنگ [...] و تثبیت انقلاب با موفقیت طی نمود، اکنون عامل استکبار، اغتشاشگر و مستوجب کیفر [است] و باید حقوقاش پایمال گردد؟[...]»
حضرت آیتالله میبایست میفرمودند، این «سید شریف و مظلوم» که طی جنگ 8 ساله نفت را به رایگان داد و پس از جنگ هم سی هزار زندانی را اعدام کرد، چرا حقاش باید پایمال شود؟ این «سید شریف» که با قانونشکنی چند «شهید مظلوم» هم به جنبش خونخوار اصلاحطلبان «پیروخطامام» تقدیم کرده، از خودمان است! پس حق با اوست، چون ما هم مانند خمینی و دین اسلام برحقایم!
و اما نکتة مهم در بیانیة آخوند طاهری این است که ایشان برخلاف امام راحلشان تحکم نمیکنند، نسخه هم نمینویسند! بیانیة آخوند طاهری مجموعهای است از پرسشها که پای بر دروغ و توهم میفشارد. طاهری با تکیه بر این دروغ بزرگ که «دین» خواهان «عدالت» است، و سید هم گویا «شریف» و «برتر از دیگران»، ادعا میکند«خمینی» و میرحسین موسوی «عادل» بودند! طاهری سپس میپرسد چرا قانون باید شامل حال موسوی، سید شریف و مظلوم و پیرو خمینی شود؟ به عبارت دیگر مهملات حضرت آیتالله سید جلالالدین طاهری اصفهانی، بازتولید «رقیق» چرندیات تقدسگستر و قانونستیز آخوند کروبی خطاب به پاسدار شریعتمداری است که پیشتر در این وبلاگ بررسی شده.
همانطور که در بالا اشاره کردیم، بالاخره تلاش جنتلمنهای نزولخور «سیتی» برای «نابودی سلاحهای کشتار جمعی» و «استقرار دمکراسی» در کشور عراق به نتیجة مطلوب رسید و «بریتیش پترولیوم» بر ملت عراق منت گذاشته برندة مناقصة استخراج نفت از بزرگترین میدان نفتی این کشور شد. البته تکه استخوانی هم برای دولت طالبانپرور و مائوئیست چین پرتاب کردهاند که بریتیش پترولیوم برای اعمال توحش تنها نماند. بله «چنج» در عرصة سیاست بوی «نفت» میدهد، و چشم امید نفتخواران غرب به «طالبان»، به ویژه در جمکران دوخته شده. چرا که «طالبان» به جز «راه خدا» هیچ راه دیگری نمیشناسد. راه خدا چیست؟ راهی است برای «انحراف افکار عمومی»، راه توحش، راه خشونت، راه آشوب و قانونشکنی است برای گسترش تاراج. خلاصه راهی است انسانستیز که مانند سیاست استعمار با جنبشمدنی در تضاد کامل قرار میگیرد. خدا را به جنبشمدنی راهی نیست.
شیخ پشمالدین کشکانی گوید، «رابرت گیتس» سولانا را ندا داد، «قاسم! من به تو دستور میدهم که این مأموریت را انجام بدهی! خیال کن در جنگ کازرون هستیم.» سولانا درحالی که زیرلب غرغر میکرد برخاست:
ـ چشم آقا، اما قدرت خدا را ببین ... فرق روزگار را ببین ... آنوقتها به ما فرمان میدادید بریم به جنگ [شوروی]. حالا باید بریم سراغ این خمیرگیر...
جنبشمدنی «انسانمحور» است و برای دستیابی به اهداف خود راهی جز «راه انسان» نمیپوید. میرحسین موسوی که قرار است نقش حسین، شهید مظلوم را در بیبیگوزکهای کربلا ایفا کند، در آخرین بیانیة خود میگوید، برای حل یک «مسئلة خانوادگی» راه خدا را برگزیده! «راه خدا» همان راهی است که خمینی دجال وظیفه داشت برای تأمین منافع اربابان در سازمان ناتو بپیماید. امام سیزدهم یک تنه در برابر «امپریاس» ایستاد؛ «راه خدا» را میرفت؛ «حرف خدا» را میزد؛ خدا هم در واشنگتن نشسته و «حکم جهاد» با اتحاد جماهیر شوروی صادر میکرد. ولی «راه خدا» امروز ملت عراق را برای مدت 20 سال به اسارت «بریتیش پترلیوم» و یک شرکت چینی درآورد. این همان «راه» دیرینة موسوی باید باشد. ولی اینبار «راه خدا» به تأمین نفت رایگان برای غرب و کشتار جوانان ایران منجر نخواهد شد. اینبار راه کذا «پیروان خط امام» را به زبالهدان تاریخ رهنمون میشود.
مسیر «راه خدا» ارزانی دینپرستان جنایتکار حکومت آبمنگلها باد که برای تأمین منافع اربابان خود با ایجاد بحران، رویای انزوای سیاسی ایران را در سر میپرورانند. ما از هیچیک از دو جناح حکومت «آبمنگلها» حمایت نمیکنیم، چرا که این دو برخاسته از یک مجموعة دستنشاندة بیگانهاند.
هدف از جنجال و هیاهوی گورکنها و اربابانشان از یکسو تهدید روسیه از طریق تجهیز حکومت توحش به سلاح اتمی، و از سوی دیگر تحمیل «شرایط ویژه» بر ملت ایران و «بازگشت به دوران انزوا» است. در این راستا «فیلدمارشال» فیروزآبادی ضمن پارسیدن به اربابان در اتحادیة اروپا، فرمودهاند، تا عذرخواهی نکنید مذاکره نمیکنیم!
آوردهاند خاویر سولانا، وقتی سخنان فیروزآبادی را شنید، گفت:
«والله، آقا، دروغ چرا؟ [...] ما شاهرگمان را بزنید تف تو صورت این خمیرگیر نمیکنیم [...] ما با خمیرگیر قهریم [...] ما با خمیرگیر بگومگومان شد، با سنگ ترازو جسارتاً زد به اینجای ما ...که دلمان از حال رفت ما هم با زنبیل زدیم توی سرش [...] از آنروز تا حالا ما باهاش قهریم، حرف نمیزنیم.»
میدانیم که گورکنها برای شفافسازی برنامة هستهایشان باید با اربابان خود «مذاکره» کنند. به عبارت دیگر ایالاتمتحد باید در چارچوب مذاکرات حقوقی از تجهیز طالبان جمکران به سلاح هستهای چشم پوشی نماید. و به همین دلیل میرحسین موسوی برای حل اختلاف خود با شورای نگهبان جمکران «راه خدا» را برگزیده.
ویژگی راه خدا «ابهام» آن است. راه کذا مانند «خط امام» و «احکام قرآن» بر حسب منافع سازمان ناتو تعیین میشود. تاکنون منافع سازمان ناتو با قراردادن دولت ایران در انزوای سیاسی، ایجاد آشوب و تحمیل جنگ به ما ملت تأمین شده. امروز هم جیرهخواران وفادار این سازمان میپندارند «در هنوز بر همان پاشنه میچرخد» و میتوان بازهم «به نام خدا» به دوران شیرین «بهار عاظادی»، سرکوب مخالفان حکومت و تداوم و گسترش تاراج در «سکوت» کامل بازگشت.
پس به خیابانها نیائید! از همصدائی با دارودستة موسوی بپرهیزید و با نیروی انتظامی درگیر نشوید! کودتاچیان برای تکمیل کودتا به «تداوم آشوب» و «خون شهید» نیاز دارند. به همین دلیل برای «توجیه» قانونشکنی به توطئة کثیف «جدائی دین از حکومت» متوسل شده، دستاربندان مزدور خود را به عنوان «مخالف حکومت» به صحنة سیرک پنتاگون آوردهاند.
جسارت و شهامت کروبی، موسوی و به ویژه آخوند طاهری دلیل دارد. آنگلوساکسونها میپندارند، مردم ایران یکبار دیگر فریب «هلمنمبارزطلبیهای» مشتی دستاربند خودفروخته را خواهند خورد و برای «شهادت» در راه حسین و میرحسین و دیگران و تکمیل کودتا «از خانهها بیرون خواهند آمد.» «دی یر!» اشتباه میکنید!
دژ مستحکم طالبانپروری سازمان ناتو در ایران رو به ویرانی گذارده. دلیل قرارگرفتن آخوند جماعت، از جمله آخوند طاهری و منتظری «در کنار مردم» همین است. آخوند طاهری از آن سوپرآخوندهای کارخانة رجالهپروری است، و از آنجا که شامة «سوپرتیز» دارد رایحة «تغییر» را پیش از کودتای 18 تیر و در سال 1381 تشخیص داده بود. ولی حضور اربابانشان عرض کنیم، بیانیههای گوسالهفریب این جماعت نزد مردم ایران دیگر خریداری ندارد. هدف ما استقرار یک حاکمیت دمکراتیک در ایران است که با قانون اساسی در چارچوب دین و مذهب و خط توحش امام شما در تضاد قرار میگیرد.
جنبش مدنی انسانمحور است، روی به زندگی و آینده دارد، آخوند جماعت و دینپرستان بیدستار نمیتوانند سخنگوی یک جنبش مدنی باشند. رادیوهمبونهها، به ویژه رادیو بیبیسی و رادیو فردا که میکوشند دستاربندان را «در کنار مردم» قرار دهند آب در هاون میکوبند! همچنین آنها که همچون شیرین عبادی با توسل به دبیرکل سازمان رسوای ملل میکوشند دوام حکومت توحش را تضمین کنند، ول معطلاند. سازمان ملل از دیرباز عصای دست پنتاگون بوده، طالبان جمکران، از آخوند منتظری و طاهری تا میرحسین موسوی و ابراهیم یزدی نوکران همین تشکیلاتاند، بنابراین نمیتوانند جایگاه رهبری جنبشمدنی را اشغال کنند و سخنگوی مردم ایران باشند.
اگر به دلیل سانسور، ایرانیان از دلائل شکست جنبش مشروطه و خیانتهای مصدق و فدائیان اسلام بیخبر ماندهاند، در عوض از وقایع سه دهة اخیر، خصوصاً ظهور خمینی شیاد و شارلاتانیسم خاتمی آگاهی دارند و نیک میدانند که چگونه حاج فرج دباغ در کیهان لندن به «معمار رنسانس»، آنهم رنسانس نیستدرجهان «دینی» تبدیل شد تا دارودستة بهزاد نبوی، خاتمی و اعضای نهضت عاظادی با جنجال و هیاهو و شایعهپراکنی پیرامون حمایت فرضی خامنهای از ناطقنوری، شوتوپرتها را در برابر حوزههای مارگیری جمع کنند. نتیجة این شارلاتانیسم سیاسی فاجعة استقرار آخوند محمد خاتمی در جایگاه «رهبر» اصلاحطلبی «موهوم» بود، آنهم با 70 درصد «آراء» فرضی ملت!
نتیجة این معرکة مهوع گسترش سرکوب و ارعاب مردم ایران بود که البته همه و همه به حساب «اصولگرایان» و «تندروها» گذاشته میشد، حال آنکه در حکومت آبمنگلها تندرو و اصلاحطلب فرضی هر دو خشونتطلباند. محمدخاتمی در دوران نخست وزیری میرحسین موسوی مسئول «تبلیغات جنگ» بود و به همین دلیل او را برای سازمان دادن به کودتای 18 تیر از صندوق بیرون کشیدند. کودتائی که ناکام ماند. کودتای 22 خرداد نیز میرود تا به همین سرنوشت دچار شود.
کودتای 22 خرداد 1388، مجموعهای است از کودتاهای مختلف، همچنانکه کودتای 22 بهمن 1357 نیز چندین و چند کودتا را شامل میشد. این کودتاها را «مادرکودتا» میخوانیم، چرا که از هریک چندین کودتا زاده میشود که هریک به نوبة خود زمینه ساز دیگری خواهد شد. البته همة این کودتا ها فرزندان خلف کودتای کلنل آیرونساید به شمار میروند که در سال 1921 به وقوع پیوست و تا 22 خردادماه سالجاری به تولید مثل ادامه داده. ولی گویا زایمان کودتای 22 خردادماه به اشکال برخورد کرده! پس از تأمین مشروعیت 85 درصدی برای حکومت توحش جمکران، از روز 23 خردادماه فرزندان کودتا دیگر مرده به دنیا میآیند.
از پرداختن به جزئیات مسائل سدة اخیر به ویژه مسائل سه دهة گذشته پرهیز میکنیم، فقط یادآور میشویم کودتای میرپنج در ظاهر برضد آخوند و در واقع برای تولید و پرورش آخوندهای سیاسی صورت پذیرفت. پس از کودتای سوم اسفند، برای سازمان دادن به کودتا هر بار یک «ملی ـ مذهبی» با یک آخوند همگام شده تا پس از وقوع کودتا، این شخصیت «ملیـمذهبی» همچون مصدق، بازرگان و بالاخره بنیصدر به عنوان شهید و مظلوم در جایگاه رهبری اوپوزیسیون قرارگیرد. نمونة محمد خاتمی منحصر به فرد بود، چرا که حضرات به کمتر از آخوند رضایت ندادند! شاید به همین دلیل اینبار زوج فاشیست «موسوی ـ کروبی» را به عنوان «مخالف حکومت» راهی صحنه کردند تا با توسل به نهضت منفور عاظادی، سپاه پاسداران، طلاب و دانشجونمایان کودتای مردمی مطلوب آنگلوساکسونها را سازمان دهند. ولی از آنجا که کارشان نگرفت، با توسل به «توطئة جدائی دین از حکومت» دستاربندان را برای قانونشکنی در برابر حاکمیت قرار دادند.
البته جنجالهای «موسوی ـ کروبی»، صدور بیانیة سپاه مفلوک پاسداران، قانونمداری دروغین رهبر فرزانه و از همه مهمتر پروپاگاند رسانههای غرب و جیغ و فریاد لوطی و عنترهای فرنگی پنتاگون برای «اوپوزیسیونسازی» همگی ابتر شده، چرا که برخلاف پروپاگاند گوسالهپسند رسانهای در غرب و در داخل مرزها، مردم ایران به کل حاکمیت آبمنگلها ـ برخاسته از قانون اساسی فعلی ـ اعتراض دارند، نه به بخشی از آن. دمکراسی با شیخ و روضه و زوزه و «اللهاکبر» و شهید پروری همسوئی ندارد. به عبارت دیگر ما ملت «دمکراسی نفتی» مانند دمکراسی عراق نمیخواهیم.
برای استقرار دمکراسی «نفتی» در عراق بیش از 600 هزار کشته، و حدود 3 میلیون نفر آواره شدهاند، تعداد مجروحین و معلولین هم مشخص نیست! تمام زیرساختهای این کشور ویران شده و هر روز شاهد انفجار بمب و کشتار غیرنظامیان در اماکن عمومی عراق هستیم. بله رسیدن به دمکراسی به قول ادبای حکومت آبمنگلها «هزینه» دارد! الکی که نیست! و این «دمکراسی» دلفریب با کمک شرکت ملی نفت چین و بریتیش پترولیوم به مدت 20 سال در چارچوب قانون اساسی توحش و با «پرچم اللهاکبر» بر ملت عراق تحمیل خواهد شد.
به گزارش مهرنیوز، مورخ 10 تیرماه سالجاری، به نقل از «دیلیتلگراف»، ظرفیت بزرگترین میدان نفتی عراق حدود 17 میلیارد و 800 میلیون بشکه است که به مدت 20 سال در انحصار کنسرسیوم جنتلمنهای نزولخور و چینیها قرار گرفت! اکنون متوجه میشویم چرا همة طالبانپروران ناتو و سازمانهای به اصطلاح غیردولتیشان ضمن ابراز نگرانی از وجود سلاحهای کشتار جمعی در عراق خواهان استقرار دمکراسی در این کشور بودند. گویا قرار شده به همت میرحسین موسوی، کروبی و ژنرال فیروزآبادی، طالبانپروران ناتو در مورد ایران نیز به همین «نگرانیها» دچار شوند.
در این راستا آخوند طاهری، همولایتی «شهلا شرکت» که سی سال است نان حکومت توحش سق میزند، به پیروی از «خطامام» با صدور یک بیانیة گوسالهپسند خود را در کنار «مردم رأی باخته» قرار داده تا اگر از این تنور پربرکت نانی بیرون آمد، سهم ایشان نیز محفوظ بماند. پس تعجب نکنیم که در تاریخ 30 ژوئن 2009، سایت «بیبیسی» و دیگر همبونهها بیانیة مضحک حضرت آیتالله فرصتطلب را منعکس کنند.
آخوند طاهری ناگهان کشف کرده که انتخابات 22 خرداد «مخدوش» است. ایشان بلافاصله «احساس تکلیف» فرموده یک بیانیه صادر کردند که بگویند بیخیال شورای نگهبان و اصل چهارم قانون اساسی، «حق» با من است! چرا که «من» حرف خدا و اسلام را میزنم. بله تاکنون انتخابات در جمکران «مخدوش» نبوده، شورای نگهبان هم تخلفی نکرده بود، وزارت کشور هم تقلب نکرده بود! از وقتی کودتای سپاه پاسداران برای تاجگذاری موسوی شکست خورد و جنبش اصلاحطلبی هم نتوانست به جسد چند هزار «شهید» تکیه کند، آخوند طاهری را برای صدور فتوی و در واقع برای «تداوم آشوب» از قفس بیرون کشیدهاند. میبینیم که در برابر قانونشکنی آشکار سگهایهار کارخانة رجاله پروری قوة قضائیه چه خوب «خفقان» میگیرد!
بخشی از متن بیانیة بیشرمانة طاهری را بررسی خواهیم کرد، فقط یادآور شویم این شیخ پلید به بهانة دفاع از «آراء مردم»، آنهم در حکومتی که سی سال است به سرکوب و کشتار همین «مردم» اشتغال دارد، در واقع به تبلیغ برای «دین» و «خمینی» منفور پرداخته، از خوبیهای «رهبر توحش» یاد میکند! آخوند طاهری که مانند دیگر «تیزسالاران» کمسواد و گوسالهفریب است، میپندارد مردم دوران فساد و وحشت خمینی و به ویژه سخنان گهربار این مظهر توحش و ابتذال را فراموش کردهاند، به همین دلیل در اطلاعیهاش خمینی دجال را در ترادف با «دین» قرار داده میپرسد، چرا مانند خمینی رفتار نمیکنید، چرا میرحسین موسوی، این سید مظلوم را آزار میدهید:
«آیا امام [...] اجازه میداد حیثیت و آبروی افراد [...] ملعبة بازیگران قدرت قرار گیرد [شود]؟ آیا دین چنین اجازهای به شما داده؟ [...] آیا [...] سید شریف و مظلومی که [...] مسئولیت ادارة دولت را با وجود جنگ [...] و تثبیت انقلاب با موفقیت طی نمود، اکنون عامل استکبار، اغتشاشگر و مستوجب کیفر [است] و باید حقوقاش پایمال گردد؟[...]»
حضرت آیتالله میبایست میفرمودند، این «سید شریف و مظلوم» که طی جنگ 8 ساله نفت را به رایگان داد و پس از جنگ هم سی هزار زندانی را اعدام کرد، چرا حقاش باید پایمال شود؟ این «سید شریف» که با قانونشکنی چند «شهید مظلوم» هم به جنبش خونخوار اصلاحطلبان «پیروخطامام» تقدیم کرده، از خودمان است! پس حق با اوست، چون ما هم مانند خمینی و دین اسلام برحقایم!
و اما نکتة مهم در بیانیة آخوند طاهری این است که ایشان برخلاف امام راحلشان تحکم نمیکنند، نسخه هم نمینویسند! بیانیة آخوند طاهری مجموعهای است از پرسشها که پای بر دروغ و توهم میفشارد. طاهری با تکیه بر این دروغ بزرگ که «دین» خواهان «عدالت» است، و سید هم گویا «شریف» و «برتر از دیگران»، ادعا میکند«خمینی» و میرحسین موسوی «عادل» بودند! طاهری سپس میپرسد چرا قانون باید شامل حال موسوی، سید شریف و مظلوم و پیرو خمینی شود؟ به عبارت دیگر مهملات حضرت آیتالله سید جلالالدین طاهری اصفهانی، بازتولید «رقیق» چرندیات تقدسگستر و قانونستیز آخوند کروبی خطاب به پاسدار شریعتمداری است که پیشتر در این وبلاگ بررسی شده.
همانطور که در بالا اشاره کردیم، بالاخره تلاش جنتلمنهای نزولخور «سیتی» برای «نابودی سلاحهای کشتار جمعی» و «استقرار دمکراسی» در کشور عراق به نتیجة مطلوب رسید و «بریتیش پترولیوم» بر ملت عراق منت گذاشته برندة مناقصة استخراج نفت از بزرگترین میدان نفتی این کشور شد. البته تکه استخوانی هم برای دولت طالبانپرور و مائوئیست چین پرتاب کردهاند که بریتیش پترولیوم برای اعمال توحش تنها نماند. بله «چنج» در عرصة سیاست بوی «نفت» میدهد، و چشم امید نفتخواران غرب به «طالبان»، به ویژه در جمکران دوخته شده. چرا که «طالبان» به جز «راه خدا» هیچ راه دیگری نمیشناسد. راه خدا چیست؟ راهی است برای «انحراف افکار عمومی»، راه توحش، راه خشونت، راه آشوب و قانونشکنی است برای گسترش تاراج. خلاصه راهی است انسانستیز که مانند سیاست استعمار با جنبشمدنی در تضاد کامل قرار میگیرد. خدا را به جنبشمدنی راهی نیست.
شیخ پشمالدین کشکانی گوید، «رابرت گیتس» سولانا را ندا داد، «قاسم! من به تو دستور میدهم که این مأموریت را انجام بدهی! خیال کن در جنگ کازرون هستیم.» سولانا درحالی که زیرلب غرغر میکرد برخاست:
ـ چشم آقا، اما قدرت خدا را ببین ... فرق روزگار را ببین ... آنوقتها به ما فرمان میدادید بریم به جنگ [شوروی]. حالا باید بریم سراغ این خمیرگیر...
...
0 نظردهید:
ارسال یک نظر
<< بازگشت