«ندا» و آزادی!
...
«[...] به نظر میرسد طرفداران آقای موسوی ندا را به او ربط دادهاند[...] ندا هرگز طرفدار هیچیک از ایندو گروه نبود، ندا خواهان آزادی بود، آزادی برای همه [...]»
«ندا» آقاسلطان، مانند هزاران ایرانی دیگر نه تنها قربانی جنگ زرگری بین دو جناح تبهکار طایفة آبمنگل شده، که دارودستة میرحسین موسوی تصاویر دلخراش مرگ نابهنگاماش را نیز به ابزار تبلیغات بیشرمانة خود تبدیل کردهاند:
«[کاسپین ماکان، نامزد ندا در گفتگو با بخش فارسی بیبیسی گفت] وقتی این اتفاق افتاد ندا از درگیریها دور بود در خیابانهای فرعی نزدیک امیرآباد بود [...] در ماشین نشسته بود، از گرما و خستگی پیاده میشود و [...] و بعضی از سایتها ازجمله آیریپورت عکسی از یک دختر خانم با علامتهای سبز در تظاهرات قبل از این درگیری [...] گذاشته بودند و گفته بودند که عکس ندا قبل از درگیری است. در حالیکه این تصاویر ربطی به ندا ندارد [...] به نظر میرسد طرفداران آقای موسوی ندا را به او ربط دادهاند[...] ندا هرگز طرفدار هیچیک از ایندو گروه نبود، ندا خواهان آزادی بود[...]»
این بخشی است از سخنان کاسپین ماکان، نامزد «ندا» که در سایت «بیبیسی»، مورخ اول تیرماه سالجاری منعکس شده و نشان میدهد میرحسین موسوی و دارودستهاش تا چه حد برای رونق بازار خود نیازمند جسداند. به دلیل بحرانی که آبمنگلها به راه انداختهاند، نه تنها ندا جان خود را از دست داد که خانوادهاش هم نتوانستند برای او مراسم سوگواری برپا کنند. این سرکوب و خشونتی است که در پی شکست طرح کودتای 40 میلیون نفری بر ملت ایران تحمیل میشود. سرکوبی که رهبری آنرا اعضای سازمان ناتو و به ویژه ایالات متحد، آلمان، فرانسه و انگلستان، شرکت کنندگان در نشست گوادالوپ برعهده دارند.
پس به ایرانینمایانی که با عربدة دمکراسی در تجمع پاریس شرکت داشتند، به ویژه آنان که همچون مخملباف، سابقة چاقوکشی را در کارنامة درخشان خود دارند یا جناب لاهیجی، کارمند بازنشستة وزارت امورخارجة فرانسه و مدافع «حقوق بشر» یادآور شویم، افرادی چون جکلانگ یا برنارهانریلوی و شرکاء به هیچ عنوان خواهان دمکراسی و آزادی در ایران نیستند. منافع اینان فقط با بحران و آشوب و جنگ تأمین شده و خواهد شد. بهتر است برنار کوشنر بداند ما ایرانیان از «نسلکشی» در رواندا که تحت نظارت عالیة ارتش فرانسه و «نیروهای صلح» سازمان ملل انجام شد آگاهایم. ما از تجارت مواد مخدر، برده فروشی و فروش اعضای بدن زندانیان صرب در دوران فرمانداری کوشنر در «کوسوو» بیخبر نیستیم. و از همه مهمتر بهتر است به موازات جنگ زرگری آبمنگلها در جمکران، اعضای اسلامپرور سازمان ناتو با نوکرانشان در جمکران جنگ زرگری به راه نیاندازند. ما نیک میدانیم حکومت نفرت و توحش ملایان جمکران سی سال است افتخار نوکری برای غرب را دارد. منتهی امروز که طرح کودتای «چهل میلیون نفری» با شکست روبرو شده، دمکراسیپروران غرب از خشونت سگهای هار خود گلایه میکنند تا سگهای هار تفنگفروشها برای رد گم کردن دوباره «ضدامپریالیست» شده، مطالبات آزادیخواهانة ملت ایران را به «بیگانگان» منسوب کنند. گفتیم که «واژگوننمائی» از معجزات کودتا است، و «آفتاب آمد دلیل آفتاب.»
روز گذشته، منوچهر متکی، وزیر امورخارجة گورکنها ادعا کرد رسانههای غرب، به ویژه «بیبیسی»، به تبلیغ برای «تحریم» انتخابات مشغول بودند! البته ما نمیدانیم کدام «بیبیسی» تبلیغات برای تحریم انتخابات میکرد، چون رادیوهمبونهها، و به ویژه «بیبیسی» تمام نیروی خود را به کار بسته بودند تا شوت وپرتها را به شرکت در مسابقات مارگیری تشویق کنند. و به همین دلیل، این رادیوها ادعای دروغ «شرکت 40 میلیون نفر» در این نمایشات مهوع را هرگز به زیر سئوال نبردهاند. چون مشروعیت نظام توحش در گرو همین دروغ بزرگ است. کودتا ریشه در همین دروغ دارد. امروز خاویر سولانا، که لقب پرافتخار «جلاد یوگسلاوی» را یدک میکشد، از شرکت گستردة ایرانیان در «انتخابات» ابراز حیرت فرمود! و مهرنیوز، مورخ اول تیرماه سالجاری هم بلافاصله ابراز حیرت ارباب را منعکس کرد تا همه بدانند و آگاه باشند که حکومت سنگسار و قصاص مورد تأئید اکثریت قریب به اتفاق ایرانیان است. بله، به گزارش مهرنیوز، جناب سولانا در گفتگو با روزنامة «الاهرام» فرمودهاند، رویدادهای ایران را به دقت دنبال میفرمایند و «شدیداً از سطح مشارکت گستردة مردم در انتخابات ریاست جمهوری» بهت زده شدهاند.
بین خودمان بماند، ما از خبر شرکت 40 میلیون ایرانی در مسابقات مارگیری جمکران به هیچ عنوان شگفتزده نشدهایم. آنچه شگفتی ما را برانگیخت، بیشرمی و وقاحت رسانههای غرب از انعکاس چنین دروغ بزرگی بود. حال بپردازیم به بررسی منطقی «مشارکت 85 درصدی» کذا!
فرض میکنیم، 40 میلیون ایرانی عاقل و بالغ حکومت سگهایهار سازمان ناتو را تأئید کردهاند و میپذیرند که در چنین حکومتی میتوان انتخابات هم برگزار کرد. پس طبیعی است که روز 22 خرداد 40 میلیون نفر کذا برای رأی دادن در برابر حوزههای انتخاباتی تجمع کنند و به یکی از 4 جنایتکار مورد تأئید شورای نگهبان رأی دهند. همچنین طبیعی است که گلة اراذل و اوباش صادراتی حکومت به غرب نیز در همین انتخابات شرکت کند.
میدانیم که در ینگه دنیا حدود 40 حوزة رأیگیری در اختیار چماقداران انجمن اسلامی، تبعیدینمایان جیرهخوار سرداراکبر و غلامبچگان و کنیزکان محمدخاتمی گذاشته شد تا ارواح شکمشان «رأی» بدهند و به جهانیان ثابت کنند حکومت سنگسار یک «جمهوری» به تمام معنا است. میدانیم که حکومت سگهایهار ناتو «جمهوری اسلامی» نام دارد که در ذات خود «دو قطبی» و مبهم است. چرا که هم «جمهور» با «اسلام» در تضاد قرار دارد و هم اسلامیات و جمهوریات حکومت کذا فاقد هرگونه چارچوب صریح قانونی است. منبع قانون اساسی این حکومت همچنانکه میدانیم «حدیث مسلم»، «روایت معصوم» و خلاصه بیبیگوزک است و بس. در نتیجه هر گاه منافع استعمار ایجاب کند افسار رهبر را به سوی «جمهوریات» فرضی و یا «اسلامیات» موهوم میکشند و اینجاست که بازار بحثهای «روشنفکرانه» برای حاج فرج دباغها و جلائیپورها و بازرگانها رونق فراوان میگیرد. چندی پیش «بیبیسی» با حاج فرج دباغ و مهاجرانی، دو روشنفکر «دینی» و در تبعید مصاحبهای ترتیب داده و خلاصه بگوئیم برای گریستن به حال ملت ایران فرصت مناسبی فراهم آورده بود.
حاج فرجدباغ که از طریق تلفن نظرات «روشنفکرانة» خود را بیان میکرد، سخت از بیعدالتی و ضعف قوة قضائیه شکایت داشت. البته ما هم نفهمیدیم کسی که مدافع کروبی چپاولگر و جنایتکار است با «عدالت» چه ارتباطی میتواند داشته باشد. در هر حال آنچه از این مصاحبة مضحک به یاد داریم این است که حاجفرج، «آشکار» را «آشهکار» تلفظ میکردند و شاید نظرشان در مورد «عدالت» با «آش» ارتباطی داشته باشد. و اما بپردازیم به سخنان مهاجرانی که از خانهشاگردهای اکبر بهرمانی است و دلیل حضورشان در لندن مبارزه در راه «جمهوریات» نظام عنوان میشود. ایشان به عنوان وزیر ارشاد محمد خاتمی کم مانده بود در راه جمهوریات مطلوبشان راهی زندان شوند، چرا که با هفت همسر عقدی یک حرمسرای غیرقانونی به راه انداخته بودند و در واقع از ترس اوباشالله جیرهخوار شیخ محسن کدیور، برادر عیال اولشان فرار را برقرار ترجیح داده و فعلاً مبارزات خود را در لندن ادامه میدهند. باری ایشان که لهجة آخوندی مهوعی هم دارند پس از بافتن آسمان به ریسمان و نقل قول از خواجه نظامالملک و قرقره کردن آیات الهی به زبان شیرین عربی به این نتیجه رسیدند که «در دورة احمدی نژاد جمهوریات نظام به خطر افتاده و...» و باید انتخابات باطل شود.
البته اینگونه استنتاجها همواره از طریق پیوند گ... به شقیقه امکانپذیر میشود و نخبگان جمکران متخصص این نوع «پیوند» به شمار میروند. به هر روی مهاجرانی که در لندن به مفتخواری و مفتگوئی مشغول است تأکید میکند، که «ما» در دورة مشروطیت «شهید» دادهایم، برای ملی شدن نفت شهید دادهایم و خلاصه امروز هم حاضریم شهید بدهیم. البته میدانیم که امثال مهاجرانی و حاج فرجدباغ که جایگاه خود را مدیون جنایت و سرکوباند مانند امام دجالشان برای جان انسانها هیچ ارزشی قائل نیستند. اینان برای حفظ جایگاه خود «شهادت» دیگران را میطلباند. و به یاد داریم که مفسر «نوول اوبسرواتور» هم به این نکته اشاره داشت که «ایران جوانان فراوانی برای شهادت دارد.» پس چرا امثال مهاجرانی از این امکانات بهرهبرداری نکنند؟ تشویق به خشونت و مرگپرستی و برپائی مراسم روضه و زوزه در ایران نان بسیاری را در روغن انداخته به ویژه نان جنتلمنهای نزولخور لندن را. از مطلب دور افتادیم بازگردیم به بررسی منطقی «مشارکت 85 درصدی.»
گفتیم که رسانههای غرب در مورد این مشارکت شگفتانگیز با حکومت اسلامی به اجماع رسیدهاند. همچنین ادعا میشود که اکثریت شرکت کنندگان به موسوی رأی دادهاند ولی وزارت کشور تقلب کرده! بسیارخوب! وزارت کشور آراء مردم را دستکاری کرده، خود مردم را که نمیتواند دستکاری کند! پس حداقل 20 میلیون نفر از افراد بالای 18 سال در ایران طرفدار موسویاند. پس چرا روز دوشنبه، 25 خردادماه که دارو دستة موسوی، کروبی و خاتمی در تهران به صورت غیرمجاز تجمع کرده بودند، جمعیتشان به یک میلیون نفر هم نمیرسید؟ شهرستانیها و روستائیان به موسوی رأی داده بودند؟ نه! این طوفان نوح را در یک لیوان آب به راه انداختهاند تا برای «حکومت سنگسار» کسب مشروعیت شود و منافع سازمان طالبانپرور ناتو در کل منطقه محفوظ بماند. چون حکومت طالبان شیعی مسلک جمکران پایگاه اصلی سازمان اسلام پرور و جنگ طلب ناتو است.
در نتیجه حضرات میخواهند مخالفان حکومت توحش اسلامی را در اسارت اسلام نگهدارند. به این جهت است که میرحسین موسوی را مناسب تشخیص دادهاند. موسوی از پادوهای وفادار استعمار است که طی سی سال توحش و مزدوری خود را به ارباب ثابت کرده. در نتیجه گزینة مناسب ناتو به ویژه اعضای اروپائی آن طاعونی است به نام موسوی که 8 سال نفت رایگان در خلیج فارس به ارباب تحویل داد تا میلیونها ایرانی را به پناهنده، جنگزده، معلول، زندانی سیاسی و دانشجوی اخراجی تبدیل کند. امروز همین طاعون است که با تکیه بر اربابان در غرب، معترض به «تقلب» در انتخاباتی میشود که در حکومت اسلامی هرگز وجود نداشته. همین طاعون است که از روز 23 خردادماه سالجاری فرصت داشت تا براندازی نرم را با یک اوپوزیسیون «مسلمان، پیرو خطامام، و به ویژه خشونتطلب» سازمان دهد.
ولی همچنانکه شاهد بودیم پس از چهار روز جنجال، میرطاعون موسوی موفق به بسیج تودههای میلیونی نشد. در نتیجه رهبر فرزانه در نماز جمعه، پاسدار شریعتمداری در کیهان و پاسدار لاریجانی در مجلس ناگهان مدافع «قانون» شدند! و گروه میرحسین موسوی هم با تکیه بر همین «قانون» نه تنها خواهان ابطال انتخابات میشود، که همصدا با اعضای سازمان ناتو، فقط آزادی تجمع معترضین به نتایج شبهانتخابات را طلب میکند. چون موسوی هم مانند ارباباناش میپندارد، ما ملت حکومت اسلامی و امام دجالاش را قبول داریم و مشکل ما خامنهای و احمدینژاداند. موسوی میپندارد که تنها خواست ملت ایران «انتخابات مجدد» است! اربابان موسوی هم میپندارند ما «قانون» حکومت توحش نعلین و پاسدار را باید بپذیریم، چرا که بین خود توافق کردهاند موسوی بجای احمدینژاد همین «قانون» مبهم را بر ایران اعمال کند.
نتیجة قانونمداری ریاکارانة مشتی جنایتکار قانونشکن و اربابانشان امروز در برابر ماست: مرگ «ندا». ندا که طرفدار هیچیک از ایندو گروه نبود، ندا که خواهان آزادی بود... ندا که در برابر دیدگان ما جان سپرد.
گرمی از سرزمین هستیها
همسفر با تو پرگشود و پرید
آهوی دشتهای سبز نیاز
ره دیگر گرفت و رفت و رمید
چه کسی پاسخگوی مرگ نداست؟ «بیبیسی» که از زبان مهاجرانی ما را به «شهادت» دعوت میکند؟ رادیو فردا، که از زبان مخملباف، چاقوکش مقیم فرنگ به ما میگوید، «مردم از خشونتها نمیهراسند»؟ موسوی جنایتکار که در خانة خود نشسته و بیانیههای ضدونقیض صادر میکند، تفالههای اکبربهرمانی که برای تظاهرکنندگان سخنرانی میکنند؟ یا سفارتخانههائی که آشکارا برای مقابله با نیرویهای انتظامی فراخوان میدهند؟ پس کجاست این قانون که شامل حال قانونشکنان نمیشود و فقط ندای آزادی را به سکوت میکشاند؟
«ندا» آقاسلطان، مانند هزاران ایرانی دیگر نه تنها قربانی جنگ زرگری بین دو جناح تبهکار طایفة آبمنگل شده، که دارودستة میرحسین موسوی تصاویر دلخراش مرگ نابهنگاماش را نیز به ابزار تبلیغات بیشرمانة خود تبدیل کردهاند:
«[کاسپین ماکان، نامزد ندا در گفتگو با بخش فارسی بیبیسی گفت] وقتی این اتفاق افتاد ندا از درگیریها دور بود در خیابانهای فرعی نزدیک امیرآباد بود [...] در ماشین نشسته بود، از گرما و خستگی پیاده میشود و [...] و بعضی از سایتها ازجمله آیریپورت عکسی از یک دختر خانم با علامتهای سبز در تظاهرات قبل از این درگیری [...] گذاشته بودند و گفته بودند که عکس ندا قبل از درگیری است. در حالیکه این تصاویر ربطی به ندا ندارد [...] به نظر میرسد طرفداران آقای موسوی ندا را به او ربط دادهاند[...] ندا هرگز طرفدار هیچیک از ایندو گروه نبود، ندا خواهان آزادی بود[...]»
این بخشی است از سخنان کاسپین ماکان، نامزد «ندا» که در سایت «بیبیسی»، مورخ اول تیرماه سالجاری منعکس شده و نشان میدهد میرحسین موسوی و دارودستهاش تا چه حد برای رونق بازار خود نیازمند جسداند. به دلیل بحرانی که آبمنگلها به راه انداختهاند، نه تنها ندا جان خود را از دست داد که خانوادهاش هم نتوانستند برای او مراسم سوگواری برپا کنند. این سرکوب و خشونتی است که در پی شکست طرح کودتای 40 میلیون نفری بر ملت ایران تحمیل میشود. سرکوبی که رهبری آنرا اعضای سازمان ناتو و به ویژه ایالات متحد، آلمان، فرانسه و انگلستان، شرکت کنندگان در نشست گوادالوپ برعهده دارند.
پس به ایرانینمایانی که با عربدة دمکراسی در تجمع پاریس شرکت داشتند، به ویژه آنان که همچون مخملباف، سابقة چاقوکشی را در کارنامة درخشان خود دارند یا جناب لاهیجی، کارمند بازنشستة وزارت امورخارجة فرانسه و مدافع «حقوق بشر» یادآور شویم، افرادی چون جکلانگ یا برنارهانریلوی و شرکاء به هیچ عنوان خواهان دمکراسی و آزادی در ایران نیستند. منافع اینان فقط با بحران و آشوب و جنگ تأمین شده و خواهد شد. بهتر است برنار کوشنر بداند ما ایرانیان از «نسلکشی» در رواندا که تحت نظارت عالیة ارتش فرانسه و «نیروهای صلح» سازمان ملل انجام شد آگاهایم. ما از تجارت مواد مخدر، برده فروشی و فروش اعضای بدن زندانیان صرب در دوران فرمانداری کوشنر در «کوسوو» بیخبر نیستیم. و از همه مهمتر بهتر است به موازات جنگ زرگری آبمنگلها در جمکران، اعضای اسلامپرور سازمان ناتو با نوکرانشان در جمکران جنگ زرگری به راه نیاندازند. ما نیک میدانیم حکومت نفرت و توحش ملایان جمکران سی سال است افتخار نوکری برای غرب را دارد. منتهی امروز که طرح کودتای «چهل میلیون نفری» با شکست روبرو شده، دمکراسیپروران غرب از خشونت سگهای هار خود گلایه میکنند تا سگهای هار تفنگفروشها برای رد گم کردن دوباره «ضدامپریالیست» شده، مطالبات آزادیخواهانة ملت ایران را به «بیگانگان» منسوب کنند. گفتیم که «واژگوننمائی» از معجزات کودتا است، و «آفتاب آمد دلیل آفتاب.»
روز گذشته، منوچهر متکی، وزیر امورخارجة گورکنها ادعا کرد رسانههای غرب، به ویژه «بیبیسی»، به تبلیغ برای «تحریم» انتخابات مشغول بودند! البته ما نمیدانیم کدام «بیبیسی» تبلیغات برای تحریم انتخابات میکرد، چون رادیوهمبونهها، و به ویژه «بیبیسی» تمام نیروی خود را به کار بسته بودند تا شوت وپرتها را به شرکت در مسابقات مارگیری تشویق کنند. و به همین دلیل، این رادیوها ادعای دروغ «شرکت 40 میلیون نفر» در این نمایشات مهوع را هرگز به زیر سئوال نبردهاند. چون مشروعیت نظام توحش در گرو همین دروغ بزرگ است. کودتا ریشه در همین دروغ دارد. امروز خاویر سولانا، که لقب پرافتخار «جلاد یوگسلاوی» را یدک میکشد، از شرکت گستردة ایرانیان در «انتخابات» ابراز حیرت فرمود! و مهرنیوز، مورخ اول تیرماه سالجاری هم بلافاصله ابراز حیرت ارباب را منعکس کرد تا همه بدانند و آگاه باشند که حکومت سنگسار و قصاص مورد تأئید اکثریت قریب به اتفاق ایرانیان است. بله، به گزارش مهرنیوز، جناب سولانا در گفتگو با روزنامة «الاهرام» فرمودهاند، رویدادهای ایران را به دقت دنبال میفرمایند و «شدیداً از سطح مشارکت گستردة مردم در انتخابات ریاست جمهوری» بهت زده شدهاند.
بین خودمان بماند، ما از خبر شرکت 40 میلیون ایرانی در مسابقات مارگیری جمکران به هیچ عنوان شگفتزده نشدهایم. آنچه شگفتی ما را برانگیخت، بیشرمی و وقاحت رسانههای غرب از انعکاس چنین دروغ بزرگی بود. حال بپردازیم به بررسی منطقی «مشارکت 85 درصدی» کذا!
فرض میکنیم، 40 میلیون ایرانی عاقل و بالغ حکومت سگهایهار سازمان ناتو را تأئید کردهاند و میپذیرند که در چنین حکومتی میتوان انتخابات هم برگزار کرد. پس طبیعی است که روز 22 خرداد 40 میلیون نفر کذا برای رأی دادن در برابر حوزههای انتخاباتی تجمع کنند و به یکی از 4 جنایتکار مورد تأئید شورای نگهبان رأی دهند. همچنین طبیعی است که گلة اراذل و اوباش صادراتی حکومت به غرب نیز در همین انتخابات شرکت کند.
میدانیم که در ینگه دنیا حدود 40 حوزة رأیگیری در اختیار چماقداران انجمن اسلامی، تبعیدینمایان جیرهخوار سرداراکبر و غلامبچگان و کنیزکان محمدخاتمی گذاشته شد تا ارواح شکمشان «رأی» بدهند و به جهانیان ثابت کنند حکومت سنگسار یک «جمهوری» به تمام معنا است. میدانیم که حکومت سگهایهار ناتو «جمهوری اسلامی» نام دارد که در ذات خود «دو قطبی» و مبهم است. چرا که هم «جمهور» با «اسلام» در تضاد قرار دارد و هم اسلامیات و جمهوریات حکومت کذا فاقد هرگونه چارچوب صریح قانونی است. منبع قانون اساسی این حکومت همچنانکه میدانیم «حدیث مسلم»، «روایت معصوم» و خلاصه بیبیگوزک است و بس. در نتیجه هر گاه منافع استعمار ایجاب کند افسار رهبر را به سوی «جمهوریات» فرضی و یا «اسلامیات» موهوم میکشند و اینجاست که بازار بحثهای «روشنفکرانه» برای حاج فرج دباغها و جلائیپورها و بازرگانها رونق فراوان میگیرد. چندی پیش «بیبیسی» با حاج فرج دباغ و مهاجرانی، دو روشنفکر «دینی» و در تبعید مصاحبهای ترتیب داده و خلاصه بگوئیم برای گریستن به حال ملت ایران فرصت مناسبی فراهم آورده بود.
حاج فرجدباغ که از طریق تلفن نظرات «روشنفکرانة» خود را بیان میکرد، سخت از بیعدالتی و ضعف قوة قضائیه شکایت داشت. البته ما هم نفهمیدیم کسی که مدافع کروبی چپاولگر و جنایتکار است با «عدالت» چه ارتباطی میتواند داشته باشد. در هر حال آنچه از این مصاحبة مضحک به یاد داریم این است که حاجفرج، «آشکار» را «آشهکار» تلفظ میکردند و شاید نظرشان در مورد «عدالت» با «آش» ارتباطی داشته باشد. و اما بپردازیم به سخنان مهاجرانی که از خانهشاگردهای اکبر بهرمانی است و دلیل حضورشان در لندن مبارزه در راه «جمهوریات» نظام عنوان میشود. ایشان به عنوان وزیر ارشاد محمد خاتمی کم مانده بود در راه جمهوریات مطلوبشان راهی زندان شوند، چرا که با هفت همسر عقدی یک حرمسرای غیرقانونی به راه انداخته بودند و در واقع از ترس اوباشالله جیرهخوار شیخ محسن کدیور، برادر عیال اولشان فرار را برقرار ترجیح داده و فعلاً مبارزات خود را در لندن ادامه میدهند. باری ایشان که لهجة آخوندی مهوعی هم دارند پس از بافتن آسمان به ریسمان و نقل قول از خواجه نظامالملک و قرقره کردن آیات الهی به زبان شیرین عربی به این نتیجه رسیدند که «در دورة احمدی نژاد جمهوریات نظام به خطر افتاده و...» و باید انتخابات باطل شود.
البته اینگونه استنتاجها همواره از طریق پیوند گ... به شقیقه امکانپذیر میشود و نخبگان جمکران متخصص این نوع «پیوند» به شمار میروند. به هر روی مهاجرانی که در لندن به مفتخواری و مفتگوئی مشغول است تأکید میکند، که «ما» در دورة مشروطیت «شهید» دادهایم، برای ملی شدن نفت شهید دادهایم و خلاصه امروز هم حاضریم شهید بدهیم. البته میدانیم که امثال مهاجرانی و حاج فرجدباغ که جایگاه خود را مدیون جنایت و سرکوباند مانند امام دجالشان برای جان انسانها هیچ ارزشی قائل نیستند. اینان برای حفظ جایگاه خود «شهادت» دیگران را میطلباند. و به یاد داریم که مفسر «نوول اوبسرواتور» هم به این نکته اشاره داشت که «ایران جوانان فراوانی برای شهادت دارد.» پس چرا امثال مهاجرانی از این امکانات بهرهبرداری نکنند؟ تشویق به خشونت و مرگپرستی و برپائی مراسم روضه و زوزه در ایران نان بسیاری را در روغن انداخته به ویژه نان جنتلمنهای نزولخور لندن را. از مطلب دور افتادیم بازگردیم به بررسی منطقی «مشارکت 85 درصدی.»
گفتیم که رسانههای غرب در مورد این مشارکت شگفتانگیز با حکومت اسلامی به اجماع رسیدهاند. همچنین ادعا میشود که اکثریت شرکت کنندگان به موسوی رأی دادهاند ولی وزارت کشور تقلب کرده! بسیارخوب! وزارت کشور آراء مردم را دستکاری کرده، خود مردم را که نمیتواند دستکاری کند! پس حداقل 20 میلیون نفر از افراد بالای 18 سال در ایران طرفدار موسویاند. پس چرا روز دوشنبه، 25 خردادماه که دارو دستة موسوی، کروبی و خاتمی در تهران به صورت غیرمجاز تجمع کرده بودند، جمعیتشان به یک میلیون نفر هم نمیرسید؟ شهرستانیها و روستائیان به موسوی رأی داده بودند؟ نه! این طوفان نوح را در یک لیوان آب به راه انداختهاند تا برای «حکومت سنگسار» کسب مشروعیت شود و منافع سازمان طالبانپرور ناتو در کل منطقه محفوظ بماند. چون حکومت طالبان شیعی مسلک جمکران پایگاه اصلی سازمان اسلام پرور و جنگ طلب ناتو است.
در نتیجه حضرات میخواهند مخالفان حکومت توحش اسلامی را در اسارت اسلام نگهدارند. به این جهت است که میرحسین موسوی را مناسب تشخیص دادهاند. موسوی از پادوهای وفادار استعمار است که طی سی سال توحش و مزدوری خود را به ارباب ثابت کرده. در نتیجه گزینة مناسب ناتو به ویژه اعضای اروپائی آن طاعونی است به نام موسوی که 8 سال نفت رایگان در خلیج فارس به ارباب تحویل داد تا میلیونها ایرانی را به پناهنده، جنگزده، معلول، زندانی سیاسی و دانشجوی اخراجی تبدیل کند. امروز همین طاعون است که با تکیه بر اربابان در غرب، معترض به «تقلب» در انتخاباتی میشود که در حکومت اسلامی هرگز وجود نداشته. همین طاعون است که از روز 23 خردادماه سالجاری فرصت داشت تا براندازی نرم را با یک اوپوزیسیون «مسلمان، پیرو خطامام، و به ویژه خشونتطلب» سازمان دهد.
ولی همچنانکه شاهد بودیم پس از چهار روز جنجال، میرطاعون موسوی موفق به بسیج تودههای میلیونی نشد. در نتیجه رهبر فرزانه در نماز جمعه، پاسدار شریعتمداری در کیهان و پاسدار لاریجانی در مجلس ناگهان مدافع «قانون» شدند! و گروه میرحسین موسوی هم با تکیه بر همین «قانون» نه تنها خواهان ابطال انتخابات میشود، که همصدا با اعضای سازمان ناتو، فقط آزادی تجمع معترضین به نتایج شبهانتخابات را طلب میکند. چون موسوی هم مانند ارباباناش میپندارد، ما ملت حکومت اسلامی و امام دجالاش را قبول داریم و مشکل ما خامنهای و احمدینژاداند. موسوی میپندارد که تنها خواست ملت ایران «انتخابات مجدد» است! اربابان موسوی هم میپندارند ما «قانون» حکومت توحش نعلین و پاسدار را باید بپذیریم، چرا که بین خود توافق کردهاند موسوی بجای احمدینژاد همین «قانون» مبهم را بر ایران اعمال کند.
نتیجة قانونمداری ریاکارانة مشتی جنایتکار قانونشکن و اربابانشان امروز در برابر ماست: مرگ «ندا». ندا که طرفدار هیچیک از ایندو گروه نبود، ندا که خواهان آزادی بود... ندا که در برابر دیدگان ما جان سپرد.
گرمی از سرزمین هستیها
همسفر با تو پرگشود و پرید
آهوی دشتهای سبز نیاز
ره دیگر گرفت و رفت و رمید
چه کسی پاسخگوی مرگ نداست؟ «بیبیسی» که از زبان مهاجرانی ما را به «شهادت» دعوت میکند؟ رادیو فردا، که از زبان مخملباف، چاقوکش مقیم فرنگ به ما میگوید، «مردم از خشونتها نمیهراسند»؟ موسوی جنایتکار که در خانة خود نشسته و بیانیههای ضدونقیض صادر میکند، تفالههای اکبربهرمانی که برای تظاهرکنندگان سخنرانی میکنند؟ یا سفارتخانههائی که آشکارا برای مقابله با نیرویهای انتظامی فراخوان میدهند؟ پس کجاست این قانون که شامل حال قانونشکنان نمیشود و فقط ندای آزادی را به سکوت میکشاند؟
...
0 نظردهید:
ارسال یک نظر
<< بازگشت