«آبمنگل» ایسم!
...
قرن ما
روزگار مرگ انسانیات است
[...]
صحبت از آزادگی پاکی مروت ابلهی است
«گذشتهها هر چه بوده گذشته و اگر آثاری [...] گذاشته [...] این آثار را در خاک دفن کنید و بدانید اینها مسائل بیاساسی [است] که گفته میشود [...] ملت ما باید [...] به گرد یک رهبری جمع شوند [...] رهبری و ولایت بزرگترین نعمت است [...] یکنفر [...] به نیابت از صاحب ما امام زمان وجود دارد و همة ما منسجم، واحد و با یک شعور و یک کلمه هستیم. باید بیش از اینها وفادار باشیم و هر کسی که رأی آورد رئیس جمهور است [...]»
منبع: ایسنا، مورخ 22 خردادماه سالجاری
بله کودتا در راه است! گذشتهها را فراموش کنید! این بخشی است از مطالبات استعمار غرب که توسط «ساتاس» تنظیم شده و در ایسنا، با کد خبر: 8803 ـ 12283 انتشار یافته. پس ما هم از هممیهنان گرامی میخواهیم از تجمع در خیابانها خودداری کنند. به خیابانها نیائید! حتی اگر وزارتکشور مجوز تظاهرات صادر کند. گروههای برانداز منتظر فرصتاند.
همچنانکه در وبلاگ «حکومت آبمنگل» گفتیم، استقبال از «شبهانتخابات» جمکران، گسترده خواهد بود. حاکمیت ایالاتمتحد به دلیل ناکامی در اعمال سیاست جنگافروزی و براندازی، به کسب مشروعیت مردمی برای تداوم «حکومتآبمنگل» یا همان طالبان جمکران نیاز فوری داشت. شعار «چنج» که از طرف گروه اوباما برای ملت ایران صادر شد، یک «تخریب» همهجانبه بود، تخریبی که بتواند از «تأئید» اکثریت برخوردار شود. به عبارت دیگر لازم بود حدود هفتاد درصد مردم ایران با نادیده گرفتن تجاوز آشکار به حقوق انسانی خود همگام با جنجال و هیاهوی رسانهای به «منصورآبمنگل» و برادران جنایتکاراش «رأی» دهند و همین هم شد.
البته «چنج» مورد نظر دولت اوباما در دو کشور گابن و چاد در سکوت کامل و بدون دردسر ایجاد شد. رئیس جمهور گابن در اسپانیا و رئیس جمهور چاد در فرانسه زمین را از وجود پلیدشان پاک کردند. بله، «چنج» برای همة کشورها یکسان نیست. هر کشوری چنج ویژة خود را خواهد داشت. به عنوان نمونه در عراق، یانکیها تروریستهای شیعی مسلک را از زندان آزاد میکنند، در عوض رهبر بزرگترین فراکسیون سنی مجلس و مدافع حقوق بشر ترور میشود! آنهم توسط «یک پسر 17 ساله!» این پسرک که گویا تیرانداز قابلی بوده، ابتدا با گلوله نمایندة مجلس را هدف قرار میدهد، بعد یک نارنجک به سوی دیگران پرتاب میکند و چند نفر از جمله یکی از محافظان وی را به قتل میرساند. خلاصه گاوچرانها متخصص استفاده از استعدادهای جواناند. «فرانسپرس» که این «خبرفوری» را مخابره کرده بود، پس از چند لحظه آنرا حذف کرد. گویا ویراست دیگری از آن بر سایت «بیبیسی» میدرخشد. شاهدیم در عراق و ایران «چنج» به صورت دیگری در جریان است. ترور مدافعان لائیسیته و ارعاب غیرنظامیان در عراق. و در ایران به دلیل اهمیت فرهنگی و استراتژیک ایرانیان در منطقه، «چنج» کذا میبایست ابتذال، بیشرمی و انسانستیزی را به اوج برساند. دیدیم که چنین شد. در این راستا، صدای آمریکا برای تأکید بر «آزادیخواهی» میرحسین موسوی با محسن مخملباف مصاحبه کرده.
مخملباف خود یکی از اعضای طایفة «آبمنگل» است که از شانزده سالگی «هنر» خود را در «چاقوکشی» به نمایش گذاشت و روانة زندان قصر شد. ولی به برکت کودتای 22 بهمن، همین لات تیغکش به «هنرمند» برگزیدة محافل غرب تبدیل شده. سپس در پی بدهبستانهای «هنری»، همسرش را آتش زدند. مخملباف هم بلافاصله یکی دیگر از دخترهای آخوند مشکینی را ابتیاع کرد تا «هنر» نصیب غیرخودیها نشود! ژیل ژاکوب و شرکاء در فستیوالهای پرآوازة اروپا هم کل اعضای خانوادة او را مورد تفقد قرار میدهند و خلاصه بگوئیم، «تل نر...ده باقی نگذاردند.» اگر میتوانستند مسلماً یک جایزه هم به آخوند مشکینی اهداء میکردند، افسوس، فرصت نشد! در هر حال مخملباف، ضمن تأکید بر اینکه «موسوی مردسالار نیست» از اینکه «ما» رهبرانی همچون گاندی و نلسون ماندلا نداریم گلایه کرده. البته ضمیر اول شخص جمع به «مخملباف» ارجاع میکند. میدانیم که لاتالله حوزه و بازار همواره خود را نمایندة «جمع» و «ملت» میدانند.
گویا وقت مصاحبه به پایان رسیده و این «هنرمند برجسته» نتواسته به هذیانگوئی ادامه دهد. حال اگر یک مرحلة منطقی سخنان مخملباف را به پیش ببریم، خواهیم دید که داماد آخوند مشکینی نمیداند موجودیت خود را مدیون همان «رهبرکبیر» و دجالی است که دست استعمار از زبالهدان نجف استخراج کرد. روشنتر بگوئیم اگر گاندی «رهبرتان» میبود، سازمان ناتو برای ملت ایران از سطل خاکروبه فیلسوف و هنرمند و نویسنده بیرون نمیکشید. پس «شکر نعمت» کنید! که «نعمتتان افزون» شود. بگذریم و بپردازیم به وقوقیة این هفته.
«ساتاس»، اخیراً مزخرفات وقوقیه را به «هایدگر» نسبت میدهد. به عبارت دیگر این هفته چرندیات نماز علفزار از زبان هایدگر، فیلسوف آلمانی نقل شد. سیدمهدی خاموشی، مسئول ساتاس و ارباباناش پنداشتهاند تبلیغات فاشیستی خود را میتوانند از زبان «مارتین هایدگر» به خورد مردم بدهند. چرا که نه؟! وقتی خمینی و حاج فرج دباغ «فیلسوف» باشند، میتوان ادعا کرد که مارتین هایدگر «عرب» بوده و «صحیفة نور» و «توضیحالمسائل» نوشته. آخوند امامی کاشانی که روخوانی متن وقوقیة این هفتة تهران را بر عهده داشت، تفاوت بین انتخابات در دمکراسیهای غرب و نمایش مهوع معرکهگیری انتصابات در جمکران را از زبان هایدگر بیان کرده. البته نمیدانیم چرا هایدگر، فیلسوف آلمانی، در وقوقیة کذا تابعیت آلمانی خود را از دست داده و تبدیل شده به «متفکر عرب» که بیبیگوزکهای ادیان ابراهیمی را تکرار کرده:
«هایدگر از متفکران بزرگ عربی در کتاب خود میگوید، روزی که آدم خلق شد، از همان ابتدا او را امر و نهی کردند؛ بنابراین آدم روی زمین آمد در حالیکه مکلف بوده است.»
همان منبع
متفکر «عرب» را رها میکنیم، شاید اشتباه تایپ باشد، ولی سازمان تبلیغات اسلامی بهتر است بگوید این مزخرفات را از کدام «کتاب هایدگر» استخراج کرده؟ اگر نعلینهای حوزه با دوختن مهمل به مزخرف «فلسفه» میبافند، مارتین هایدگر از «فضلای» حوزة جهلپرور نبوده. هایدگر یکی از مهمترین فلاسفة معاصر است. شاید این چرندیاتی است که «شیاد فردید» به عنوان «فلسفة هایدگر» در دانشگاه تهران تدریس میکرد. به همین دلیل است که برای «توجیه» فاشیسم و شبیهسازی انتخابات در جمکران کارساز آمده. ساتاس برای پاسخ به این پرسش که «آیا حضور در انتخابات در ایران مانند حضور و مشارکت سیاسی در غرب است یا خیر؟» به «آیاتی» از این قماش «هایدگر» متوسل شده. شاید بهتر باشد سید مهدیخاموشی بجای مزخرفبافی از زبان هایدگر، به آثار و مقالات بسیار «مستدل» و «علمی» حاج فرج دباغ، فیلسوف کبیر چاهجمکران متوسل شود که سیسال سابقة فلسفیدن، توجیه توحش و «انسانستیزی» در پروندهاش دارد.
وای جنگل را بیابان میکنند
دست خون آلود را در پیش چشم خلق پنهان میکنند
هیچ حیوانی به حیوانی نمیدارد روا
آنچه این نامردمان با جان انسان میکنند
آخوندکاشانی، ضمن ابراز ناخشنودی از اوضاع میگوید، خوشحالایم که ظهور امام دوازدهم نزدیک است. میدانیم که گورکنها منتظراند حکومت را به امام زمانشان تحویل دهند. و همانطور که زهره رهنورد به ایلنا گفته بود، «نتیجه» مهم نیست، آنچه اهمیت دارد انجام «تکلیف» است! و «تکلیف» گورکن جماعت را همانطور که گفتیم «جاهل» و «جنتلمن» در دو سوی آتلانتیک تعیین میکنند. گویا اینان وعدة ظهور «امام زمان» به نوکرانشان در جمکران داده بودند که «خدمات» برادران «آبمنگل» به «انقلاب» بر کسی پنهان نماند:
«ما هم از این اوضاع ناراحتیم [...] انشاالله ظهور حضرت [...] نزدیک است [...] آنهائی که سهم بزرگی در اسلام و انقلاب داشته و دارند [...] خدماتشان روشن خواهد شد[...]»
ما هم با بیصبری منتظریم «خدمات» خانوادة «آبمنگل» برای ملت شریف ایران روشن شود. اینبار سخن از فیلم «قیصر» و خانوادة متجاوز «آبمنگل» نیست، سخن از تجاوز آشکار به حق و حقوق یک ملت است.
در کویری سوت و کور
در میان مردمی با این مصیبتها صبور
[...]
گفتگو از مرگ انسانیت است
روزگار مرگ انسانیات است
[...]
صحبت از آزادگی پاکی مروت ابلهی است
«گذشتهها هر چه بوده گذشته و اگر آثاری [...] گذاشته [...] این آثار را در خاک دفن کنید و بدانید اینها مسائل بیاساسی [است] که گفته میشود [...] ملت ما باید [...] به گرد یک رهبری جمع شوند [...] رهبری و ولایت بزرگترین نعمت است [...] یکنفر [...] به نیابت از صاحب ما امام زمان وجود دارد و همة ما منسجم، واحد و با یک شعور و یک کلمه هستیم. باید بیش از اینها وفادار باشیم و هر کسی که رأی آورد رئیس جمهور است [...]»
منبع: ایسنا، مورخ 22 خردادماه سالجاری
بله کودتا در راه است! گذشتهها را فراموش کنید! این بخشی است از مطالبات استعمار غرب که توسط «ساتاس» تنظیم شده و در ایسنا، با کد خبر: 8803 ـ 12283 انتشار یافته. پس ما هم از هممیهنان گرامی میخواهیم از تجمع در خیابانها خودداری کنند. به خیابانها نیائید! حتی اگر وزارتکشور مجوز تظاهرات صادر کند. گروههای برانداز منتظر فرصتاند.
همچنانکه در وبلاگ «حکومت آبمنگل» گفتیم، استقبال از «شبهانتخابات» جمکران، گسترده خواهد بود. حاکمیت ایالاتمتحد به دلیل ناکامی در اعمال سیاست جنگافروزی و براندازی، به کسب مشروعیت مردمی برای تداوم «حکومتآبمنگل» یا همان طالبان جمکران نیاز فوری داشت. شعار «چنج» که از طرف گروه اوباما برای ملت ایران صادر شد، یک «تخریب» همهجانبه بود، تخریبی که بتواند از «تأئید» اکثریت برخوردار شود. به عبارت دیگر لازم بود حدود هفتاد درصد مردم ایران با نادیده گرفتن تجاوز آشکار به حقوق انسانی خود همگام با جنجال و هیاهوی رسانهای به «منصورآبمنگل» و برادران جنایتکاراش «رأی» دهند و همین هم شد.
البته «چنج» مورد نظر دولت اوباما در دو کشور گابن و چاد در سکوت کامل و بدون دردسر ایجاد شد. رئیس جمهور گابن در اسپانیا و رئیس جمهور چاد در فرانسه زمین را از وجود پلیدشان پاک کردند. بله، «چنج» برای همة کشورها یکسان نیست. هر کشوری چنج ویژة خود را خواهد داشت. به عنوان نمونه در عراق، یانکیها تروریستهای شیعی مسلک را از زندان آزاد میکنند، در عوض رهبر بزرگترین فراکسیون سنی مجلس و مدافع حقوق بشر ترور میشود! آنهم توسط «یک پسر 17 ساله!» این پسرک که گویا تیرانداز قابلی بوده، ابتدا با گلوله نمایندة مجلس را هدف قرار میدهد، بعد یک نارنجک به سوی دیگران پرتاب میکند و چند نفر از جمله یکی از محافظان وی را به قتل میرساند. خلاصه گاوچرانها متخصص استفاده از استعدادهای جواناند. «فرانسپرس» که این «خبرفوری» را مخابره کرده بود، پس از چند لحظه آنرا حذف کرد. گویا ویراست دیگری از آن بر سایت «بیبیسی» میدرخشد. شاهدیم در عراق و ایران «چنج» به صورت دیگری در جریان است. ترور مدافعان لائیسیته و ارعاب غیرنظامیان در عراق. و در ایران به دلیل اهمیت فرهنگی و استراتژیک ایرانیان در منطقه، «چنج» کذا میبایست ابتذال، بیشرمی و انسانستیزی را به اوج برساند. دیدیم که چنین شد. در این راستا، صدای آمریکا برای تأکید بر «آزادیخواهی» میرحسین موسوی با محسن مخملباف مصاحبه کرده.
مخملباف خود یکی از اعضای طایفة «آبمنگل» است که از شانزده سالگی «هنر» خود را در «چاقوکشی» به نمایش گذاشت و روانة زندان قصر شد. ولی به برکت کودتای 22 بهمن، همین لات تیغکش به «هنرمند» برگزیدة محافل غرب تبدیل شده. سپس در پی بدهبستانهای «هنری»، همسرش را آتش زدند. مخملباف هم بلافاصله یکی دیگر از دخترهای آخوند مشکینی را ابتیاع کرد تا «هنر» نصیب غیرخودیها نشود! ژیل ژاکوب و شرکاء در فستیوالهای پرآوازة اروپا هم کل اعضای خانوادة او را مورد تفقد قرار میدهند و خلاصه بگوئیم، «تل نر...ده باقی نگذاردند.» اگر میتوانستند مسلماً یک جایزه هم به آخوند مشکینی اهداء میکردند، افسوس، فرصت نشد! در هر حال مخملباف، ضمن تأکید بر اینکه «موسوی مردسالار نیست» از اینکه «ما» رهبرانی همچون گاندی و نلسون ماندلا نداریم گلایه کرده. البته ضمیر اول شخص جمع به «مخملباف» ارجاع میکند. میدانیم که لاتالله حوزه و بازار همواره خود را نمایندة «جمع» و «ملت» میدانند.
گویا وقت مصاحبه به پایان رسیده و این «هنرمند برجسته» نتواسته به هذیانگوئی ادامه دهد. حال اگر یک مرحلة منطقی سخنان مخملباف را به پیش ببریم، خواهیم دید که داماد آخوند مشکینی نمیداند موجودیت خود را مدیون همان «رهبرکبیر» و دجالی است که دست استعمار از زبالهدان نجف استخراج کرد. روشنتر بگوئیم اگر گاندی «رهبرتان» میبود، سازمان ناتو برای ملت ایران از سطل خاکروبه فیلسوف و هنرمند و نویسنده بیرون نمیکشید. پس «شکر نعمت» کنید! که «نعمتتان افزون» شود. بگذریم و بپردازیم به وقوقیة این هفته.
«ساتاس»، اخیراً مزخرفات وقوقیه را به «هایدگر» نسبت میدهد. به عبارت دیگر این هفته چرندیات نماز علفزار از زبان هایدگر، فیلسوف آلمانی نقل شد. سیدمهدی خاموشی، مسئول ساتاس و ارباباناش پنداشتهاند تبلیغات فاشیستی خود را میتوانند از زبان «مارتین هایدگر» به خورد مردم بدهند. چرا که نه؟! وقتی خمینی و حاج فرج دباغ «فیلسوف» باشند، میتوان ادعا کرد که مارتین هایدگر «عرب» بوده و «صحیفة نور» و «توضیحالمسائل» نوشته. آخوند امامی کاشانی که روخوانی متن وقوقیة این هفتة تهران را بر عهده داشت، تفاوت بین انتخابات در دمکراسیهای غرب و نمایش مهوع معرکهگیری انتصابات در جمکران را از زبان هایدگر بیان کرده. البته نمیدانیم چرا هایدگر، فیلسوف آلمانی، در وقوقیة کذا تابعیت آلمانی خود را از دست داده و تبدیل شده به «متفکر عرب» که بیبیگوزکهای ادیان ابراهیمی را تکرار کرده:
«هایدگر از متفکران بزرگ عربی در کتاب خود میگوید، روزی که آدم خلق شد، از همان ابتدا او را امر و نهی کردند؛ بنابراین آدم روی زمین آمد در حالیکه مکلف بوده است.»
همان منبع
متفکر «عرب» را رها میکنیم، شاید اشتباه تایپ باشد، ولی سازمان تبلیغات اسلامی بهتر است بگوید این مزخرفات را از کدام «کتاب هایدگر» استخراج کرده؟ اگر نعلینهای حوزه با دوختن مهمل به مزخرف «فلسفه» میبافند، مارتین هایدگر از «فضلای» حوزة جهلپرور نبوده. هایدگر یکی از مهمترین فلاسفة معاصر است. شاید این چرندیاتی است که «شیاد فردید» به عنوان «فلسفة هایدگر» در دانشگاه تهران تدریس میکرد. به همین دلیل است که برای «توجیه» فاشیسم و شبیهسازی انتخابات در جمکران کارساز آمده. ساتاس برای پاسخ به این پرسش که «آیا حضور در انتخابات در ایران مانند حضور و مشارکت سیاسی در غرب است یا خیر؟» به «آیاتی» از این قماش «هایدگر» متوسل شده. شاید بهتر باشد سید مهدیخاموشی بجای مزخرفبافی از زبان هایدگر، به آثار و مقالات بسیار «مستدل» و «علمی» حاج فرج دباغ، فیلسوف کبیر چاهجمکران متوسل شود که سیسال سابقة فلسفیدن، توجیه توحش و «انسانستیزی» در پروندهاش دارد.
وای جنگل را بیابان میکنند
دست خون آلود را در پیش چشم خلق پنهان میکنند
هیچ حیوانی به حیوانی نمیدارد روا
آنچه این نامردمان با جان انسان میکنند
آخوندکاشانی، ضمن ابراز ناخشنودی از اوضاع میگوید، خوشحالایم که ظهور امام دوازدهم نزدیک است. میدانیم که گورکنها منتظراند حکومت را به امام زمانشان تحویل دهند. و همانطور که زهره رهنورد به ایلنا گفته بود، «نتیجه» مهم نیست، آنچه اهمیت دارد انجام «تکلیف» است! و «تکلیف» گورکن جماعت را همانطور که گفتیم «جاهل» و «جنتلمن» در دو سوی آتلانتیک تعیین میکنند. گویا اینان وعدة ظهور «امام زمان» به نوکرانشان در جمکران داده بودند که «خدمات» برادران «آبمنگل» به «انقلاب» بر کسی پنهان نماند:
«ما هم از این اوضاع ناراحتیم [...] انشاالله ظهور حضرت [...] نزدیک است [...] آنهائی که سهم بزرگی در اسلام و انقلاب داشته و دارند [...] خدماتشان روشن خواهد شد[...]»
ما هم با بیصبری منتظریم «خدمات» خانوادة «آبمنگل» برای ملت شریف ایران روشن شود. اینبار سخن از فیلم «قیصر» و خانوادة متجاوز «آبمنگل» نیست، سخن از تجاوز آشکار به حق و حقوق یک ملت است.
در کویری سوت و کور
در میان مردمی با این مصیبتها صبور
[...]
گفتگو از مرگ انسانیت است
0 نظردهید:
ارسال یک نظر
<< بازگشت