پنجشنبه، خرداد ۱۴، ۱۳۸۸


کر و «بی‌عار»!
...
شهر، شهر فرنگه، از همه رنگه...

«[موسوی گفت] همه اتفاق نظر داشتند که باید نیرو بفرستیم و اسرائیل را از جنوب لبنان بیرون کنیم[...] شبی که سران سه قوه جلسه داشتند خبر رسید که امام گفته‌اند راه قدس از کربلا می‌گذرد،‌ و بحث ما با دولت نیز همین است.»

فارس‌نیوز، مورخ 14 خردادماه سالجاری

این بخشی است از «مناظرة» تلویزیونی میرحسین موسوی که هنوز در دوران شیرین «نعمت‌الهی» سیر می‌کند و می‌خواهد «قدس شریف» را آزاد کند.

متخصصین هدایت افکار عمومی در جمکران برای تنظیم «مناظره» بین احمدی نژاد و موسوی خیلی زحمت کشیدند، به قول حاج‌فرج‌دباغ «عرق شرافت» ریختند، تا نتیجه همان شود که می‌بایست بشود: تخریب انتخابات، به ابتذال کشاندن مناظرة انتخاباتی، و به ویژه تخریب جایگاه زن، ‌ روشنفکر و دانشگاهیان از طریق تأکید مستقیم و غیرمستقیم بر «تقدس رهبری»،‌ مقدسات «اسلام» و از همه مهم‌تر، نفی آشکار قوانین و مقررات بین‌المللی با تکرار شعارهای ابله‌پسند و پوسیدة امام سیزدهم.

«حضور» احمدی نژاد و میرحسین موسوی در سیمای کریه جمکران و به اصطلاح مناظرة‌ ایندو «شخصیت» سیاسی بازتاب سیاست استعماری «تقدس» و «ابتذال» حاکمیت اسلامی ایران ‌است. البته گفتگوی ایندو را بهتر است «مذاکره» بین دو روی سکة «سیاست انسداد» یا فاشیسم استعماری بخوانیم که یک روی آن احمدی نژاد، به زبان عوام‌گرائی، توده‌پرستی و هرج‌ومرج طلبی سخن می‌گوید،‌ و روی دیگرش،‌ موسوی‌ به زبان عوام‌فریبی،‌ و خشونت پنهان در یک «نخبه‌گرائی» فرضی. هیچیک از دو مناظره کننده «نظر» منطقی ابراز نمی‌کند، هر دو نفر در میدان منطق‌ستیز «سرزنش، گلایه، افشاگری، گزافه‌گوئی و ادعای پوچ» به تاخت و تاز می‌پردازند. ویژگی زبان هر دو، «تحجر»،‌ «قبیله‌گرائی»، «افتخار»، «بومی‌گرائی»، «دین پروری»، «دروغ» یا بهتر بگوئیم «قانون‌شکنی» است. پس بهتر است «مناظرة» کذا را «گفتگوی کر و بی‌عار!» بنامیم.

احمدی نژاد و موسوی در سخنان‌شان علاوه بر نقض قوانین کشور، قوانین و مقررات بین‌المللی را نیز نفی می‌کنند تا «سیاست انسداد» ایالات متحد در منطقه همچنان تداوم یابد. موسوی، ضمن «سرزنش» ظاهراً «منطقی» احمدی‌نژاد و ایراد از سخنرانی وی در نشست «دوربان 2» از اینکه به ملت ایران «توهین» شده ابراز تأسف می‌کند! موسوی سپس با نادیده گرفتن حق موجودیت اسرائیل، به پیروی از «خط امام‌اش» با صلح در منطقه نیز به ستیز برخاسته می‌گوید، «همه» باید از طریق رفراندوم در مورد این سرزمین تصمیم بگیرند! و احمدی‌نژاد هم با سرزنش موسوی و دیگر اعضای گروه اکبربهرمانی درمورد بحران هسته‌ای، برای حفظ «عزت و اقتدار» خواهان پیشرفت و جهش و پرش در زمینة هسته‌ای می‌شود. به زبان ساده‌تر موسوی تداوم بحران را با «چاشنی اسرائیل» می‌پسندد، حال آنکه احمدی‌نژاد بحران را با «سس هسته‌ای» ترجیح می‌دهد.

چارچوب کلی سخنان احمدی نژاد و موسوی پیرامون سیاست خارجی همان «تداوم بحران» برای حفظ منافع آنگلوساکسون‌های دو سوی آتلانتیک است. هر دو نفر برای تداوم بحران در داخل کشور بر مقدسات و تخریب انسان پای می‌فشارند. موسوی به تخریب «زن» و تحریف نقش «روشنفکر» می‌پردازد، و احمدی نژاد هم به تخریب دولتمردان.

مهرورزی با تکرار شایعات متداول در کوچه و بازار در مورد فساد مالی مقامات حکومت اسلامی و اعضای خانواده‌شان در واقع به مخاطب تفهیم می‌کند که طی 27 سال حکومت «مقدس» اسلامی، و تحت نظارت خمینی و خامنه‌ای،‌ بازار تقلب، چپاول، زمین‌خواری و فساد مالی گرم و داغ بوده. ولی در پایان برای اینکه شوت وپرت‌ها زیاد ذوق‌زده نشوند، که چپاولگران باید در برابر قانون پاسخ‌گوی اعمال‌شان باشند، احمدی‌نژاد ضمن ابراز مراتب مهر و محبت خود به موسوی می‌گوید، «ما قصد پرونده‌سازی نداریم!»

به عبارت دیگر ایشان می‌فرمایند، همة این مسائل را می‌دانیم، شواهد و مدارک‌اش هم موجود است،‌ ولی به قوة قضائیه مراجعه نمی‌کنیم تا برای شما و هم‌سفره‌ای‌های‌تان ایجاد مزاحمت نشود! البته احمدی‌نژاد در افشاگری‌های خود برای حفظ «تقدس رهبری»،‌ از فسادمالی و چپاول اعضای خانوادة خمینی و خامنه‌ای به هیچ عنوان سخنی به میان نمی‌آورد! می‌دانیم که در حکومت جمکران، مقام معظم و خمینی‌دجال از جمله «معصومین» به شمار می‌آیند. و اگر تحت نظارت اینان چپاول شده، خودشان عین آب چشمة زمزم پاک و زلال‌اند!

به عبارت دیگر در مورد قوم و قبیلة خمینی و خامنه‌ای به دلیل تقدس ایندو نمی‌باید افشاگری صورت پذیرد! یک وقت فکر نکنید که دختر و داماد و نوه و نتیجة خمینی و خامنه‌ای مثل رفسنجانی و فرزندان‌اش جنایتکار و چپاول‌گراند! ابداً! رهبر، توله‌های رهبر و اصولاً قوم و قبیلة «بیت‌رهبری» از آنچه در اطراف‌شان می‌گذرد کاملاً بی‌خبراند، چون کور و کر و ابله‌اند، یا اینکه در «جهان مادی» حضور ندارند! بله، خانوادة معصومین در «عالم معنویت» سیر می‌کند، و به همین دلیل می‌باید جنایات‌ا‌ش از طرف مردم نگون‌بختی که چپاول می‌شوند، نادیده گرفته شود. پیشتر در همین وبلاگ به قوانین توحش خانوادة سلطنتی در ابوظبی اشاره کردیم و گفتیم که در این شیخک‌نشین «انتشار خبر»، و نه شایعه پراکنی در مورد اعمال‌ خلاف‌ خاندان شیخ «جرم قابل تعقیب» به شمار می‌رود! در حکومت چاه جمکران قوم و قبیلة‌ خمینی و خامنه‌ای از همین مصونیت قضائی برخوردار شده‌اند. البته بخشی از سخنان احمدی‌نژاد منطقی است و آن اینکه دولت نهم وارث فساد و چپاول دوران گذشته است.

حال نگاهی داشته باشیم به سخنان موسوی که هم مدعی قانون‌گرائی است هم به زبان قانون‌گریز آخوند جماعت متوسل شده،‌ مسلسل‌وار تکرار می‌کند، «بنده احساس خوف کردم، بنده احساس خطر کردم و ...»‌ و چون احساس خطر کردم وارد مبارزات انتخاباتی شدم! تاکنون دیده‌اید کسی به دلیل «احساس خطر» و به قول گورکن‌ها «احساس خوف» وارد عرصة سیاست شود؟ عرصه‌ای که در آن «احساس» کوچکترین محلی از اعراب ندارد؟ نه! ولی تبلیغات استعمار در ایران چنین القاء می‌کند که «فعالیت سیاسی»‌ با «احساسات» یا «منطق‌گریزی» پیوند مستقیم دارد. در نتیجه انواع آخوندهای بادستار و بی‌دستار سفارت‌پناه،‌ به دلیل اینکه برای اربابان خود «احساس‌خطر» می‌کنند، ‌ با شعار عدالت و آزادی و عزت و میهن دوستی و غیره مانند گاو حاج میرزاآغاسی به میدان سیاست کشور وارد می‌شوند. به همچنین است در مورد میرحسین موسوی.

باری موسوی می‌گوید، از آنجا که قوة‌ قضائیه خانوادة هاشمی را مجرم نمی‌شناسد پس جرمی اتفاق نیفتاده. البته این سخنان در مورد مردم عادی صدق می‌کند، ولی پرداخت رشوة «توتال» و «ستات‌اویل» به گورکن‌ها در دادگاه‌های ذی‌صلاح اروپا به اثبات رسید و هر دو شرکت به ‌همین دلیل مشخص به پرداخت جریمة سنگین محکوم شده‌اند. در نتیجه میرحسین موسوی بهتر است زیادی «ادای» قانون‌گرائی در نیاورد. چون اگر نخست وزیر جنگ 8 ساله به آلزایمر سیاسی مبتلا شده‌اند، چپاول اقتصادی و سرکوب گروه بهزادنبوی،‌ همچنین کشتار و سرکوب در دوران نخست‌وزیری ایشان را کسی فراموش نکرده. پس ژست‌های مضحک و توخالی و مزخرفات میهن‌پرستانة موسوی را رها کرده به تعریف نوینی که ایشان از روشنفکر ارائه کرده‌اند می‌پردازیم.

موسوی، زهره رهنورد را مهم‌ترین روشنفکر زن کشور خوانده! می‌گوید، 10 سال برای گرفتن دکترای خود تلاش کرده، قرآن پژوه است، و از افتخارات‌اش این است که فوق لیسانس و دکتری علوم سیاسی دارد. بله! اگر زهر رهنورد فوق لیسانس و دکتری علوم سیاسی نداشت و قرآن پژوه نبود، زنان ایران چه می‌کردند؟ هیچ! بیچاره و بدبخت می‌شدند، مثل امروز! مثل امروز که آخوند شیاد و فرصت‌طلبی به نام زهره رهنورد به دلیل قرآن پژوهی و یک دیپلم دانشگاهی به مهم‌ترین روشنفکر زن کشور تبدیل می‌شود، البته از زبان همسر روشنفکر و هنرمنداش:‌

«شما عکس همسر بنده را در برابر من نشان می‌دهید [...] ایشان به عنوان مهمترین روشنفکر زن این کشور مطرح است [...] ایشان قرآن پژوه است و افتخارش این است که فوق لیسانس علوم سیاسی دارد و هم دکتری [...]»


خوشبختانه معیار روشنفکری در جامعة ایران مشخص شد: افتخار به یک دیپلم‌پارة دانشگاه و قرآن پژوهی! و اما بخش خشونت‌طلبی سخنان موسوی به ماجرای دستگیری ملوانان انگلیسی باز می‌گردد. موسوی می‌گوید، «بلافاصله پس از دستگیری متجاوزان خواهان اعدام آنان» شده. می‌بینیم که میرحسین موسوی خوی آدمکشی و خیانت به منافع ملی را به هیچ عنوان از دست نداده:‌

«انگلیسی‌ها به حریم ما تجاوز کردند [...] بلافاصله خواهان اعدام آن‌ها شدیم [...] و رئیس جمهور مملکت [...] به خاطر نهیبی که از انگلستان داشتیم با آن‌ها خداحافظی کرد و این عزت و اقتدار حفظ نشد.»


اعدام ملوانان انگلیسی که به عمد و یا شاید سهواً وارد آب‌های ایران شده‌اند در شرایطی که ایالات متحد برای گسترش جنگ عراق به ایران به دنبال بهانه می‌گردد،‌ مفهومی جز استقبال از جنگ دارد؟ نه! میرحسین موسوی که به هارت و پورت اقتدار میهن پرداخته در واقع از اینکه اربابان‌اش نتوانستند پس از اشغال عراق جبهة جدیدی در ایران بگشایند سخت متأسف شده، ‌ چرا که محفل کودتای 22 بهمن که اکبر بهرمانی، موسوی و بهزاد نبوی از اعضای اصلی آن به شمار می‌روند دوام و بقای خود را مدیون جنگ‌افروزی و بحران‌سازی است.

پس از پخش این «مناظره»، مادر عروس هم وارد صحنه شد! اکبر بهرمانی برای پاسخگوئی تلویزیونی به احمدی‌نژاد اعلام آمادگی کرد! خلاصه بزودی همة فعلة فاشیسم برای گسترش دامنة تخریب و لجن‌پراکنی وارد صحنة «مناظرة» تلویزیونی خواهند شد تا اصل مطلب از چشم مردم پنهان بماند. اصل مطلب این است که حکومت اسلامی یک محفل استعماری و انسان‌ستیز است. محفلی که نمی‌تواند «انتخابات» در مفهوم واقعی کلمه برگزار کند. انتخابات بخشی است از روند دمکراتیک حکومت که شهروندان با «شرکت» در آن در واقع حاکمیت دمکراتیک را مورد تأئید قرار می‌دهند، ‌ نه به دلیل اینکه رأی دادن «تکلیف الهی» به شمار می‌رود، و یا شرکت در انتخابات «واجب شرعی» است.

پس به کسانی که سی‌سال شریک جنایات حکومت بوده‌اند و امروز صرفاً برای مخدوش کردن مرزها و اشغال جایگاه تحریم‌کنندگان این نمایش مهوع ذکر «تحریم» گرفته‌اند، یک نکتة مهم را یادآور شویم. و آن اینکه ما با اعتقاد راسخ به اصل اساسی «جدائی دین از سیاست» معرکه‌گیری روضه‌خوان‌های جمکران را تحریم کرده‌ایم، نه برای تحقق پروژة «گذار به دمکراسی در ایران» که در آبدارخانة سازمان سیا تهیه و تنظیم شده. مرزها را مخدوش نکنید. امروز آمریکا ناچار شد به تحریم 47 سالة کشور کوبا در «سازمان کشورهای آمریکا» پایان دهد. علیرغم تشویق انسان‌ستیزی اسلام و دفاع باراک اوباما از حجاب زنان در غرب، همین عقب نشینی در برابر کوبا نشان می‌دهد که زمان به نفع مک‌کارتیست‌های انسان‌ستیز پیش نخواهد رفت.





...

0 نظردهید:

ارسال یک نظر

<< بازگشت