پنجشنبه، خرداد ۰۷، ۱۳۸۸


از خامنه تا سیدنی!
...

«[هادی غفاری]گفت حق طبیعی هر انسانی است که یک حکومت عادل و آزادیخواه داشته باشد.»

این سخنان مضحک در فارس‌نیوز، مورخ 7 خردادماه سالجاری منتشر شده. هادی غفاری، آدمکش و اصلاح‌طلب حکومت اسلامی هم مانند پروفسور عباس ‌میلانی از «حق طبیعی» دفاع می‌کند،‌ تا انسان را در جایگاه جانوران قرار دهد. می‌بینیم که مصاحبه‌های حماقت‌گستر «بی‌بی‌سی» پژواک خود را در حوزة «علمیه» می‌یابد. غفاری از کروبی حمایت کرده! نظر ما این است که با توجه به سابقة جنایات غفاری، حمایت وی از کروبی در واقع شلیک تیر خلاص به این شیخ جنایتکار است! رقابت در واقع بین سه نامزد بی‌دستار جریان دارد.

احمدی‌نژاد را که مانند خمینی دجال «پیرو راه حسین» شده و قصد نبرد با «استکبار جهانی» کرده رها می‌کنیم، چرا که مشاورش، «پروفسور» حمید مولانا، پادوی ایالات متحد در ایران است. به مواضع کروبی هم پیشتر اشاره کردیم و گفتیم این شیخ پلید و جنایتکار، علاوه بر قانون‌شکنی و تقدس پروری، در جبهة «نبرد با اسرائیل» فعالیت می‌کند. پس می‌ماند محسن رضائی و موسوی که طی سه دهة گذشته از امتحان جنگ‌پرستی و مزدوری سربلند بیرون آمده‌اند. محسن‌آقا را به وبلاگ دیگری موکول می‌کنیم و می‌رویم به سراغ موسوی که هم مهندس است، هم هنرمند و از همه مهم‌تر مزدور بیگانه.

میرحسین موسوی با اعلام مواضع خود در مورد برنامة هسته‌ای ایران ثابت کرد که هنوز برای جنگ افروزی و تداوم بحران مورد حمایت آنگلوساکسون‌های این‌سوی آب قرار دارد. میرحسین موسوی امروز پیشنهاد کرد بهتر است بجای غنی‌سازی در ایران اینکار را در استرالیا انجام دهیم! می‌دانیم که استرالیا مانند کانادا تحت نظارت سلطنت انگلستان قرار دارد، و در عمل تحت‌الحمایة انگلیس به شمار می‌رود. و اخیراً به دلیل تضعیف ناتو در منطقه، مواضع انگلستان به ویژه در ایران مورد تهدید قرار گرفته. و خلاصه اگر شر جنتلمن‌های نزول‌خور«سیتی» از سرمان کم شود ممکن است از نعمت فاشیسم اهدائی کلنل آیرون‌ساید محروم بمانیم. برای همین هم موسوی وارد صحنه شده تا منافع انگلستان در ایران از چنین فاجعه‌ای در امان بماند.

منافع انگلستان در ایران، از قرن نوزدهم تاکنون از طریق فتوی، ترور، آشوب، سرکوب،‌ کودتا و جنگ به بهترین وجه ممکن تأمین شده. و حاکمیت انگلستان ترجیح می‌دهد در بر همین پاشنه بچرخد. بساط فتوی و کودتا که همچنان پابرجاست، آشوب نیز به همت اوباش حوزه و دانشگاه تداوم دارد، و طبیعی است که پیامد هر آشوب سرکوب باشد. بازار ترور هم که مدتی است کساد شده با انتصاب میرحسین موسوی رونق دوباره خواهد یافت، چرا که بهزاد نبوی و محسن رضائی فعالیت‌های «فرهنگی» خود را از سر خواهند گرفت. می‌ماند «جنگ» که آنهم از طریق خوش‌رقصی‌های دولت آیندة موسوی برای اربابان‌اش در لندن امکانپذیر خواهد بود.

ساده است! کافی است چند موشک به خاک ایران اصابت کند. مهم نیست چه کسی موشک‌ها را پرتاب کرده، مهم این است که رسانه‌ها انگشت اتهام را به کدام سو می‌گیرند. همچنانکه پیش از آغاز جنگ با عراق، بمبگذاری‌ در خوزستان را ساواک جمکران بر عهده داشت ولی عراق مسئول آن معرفی می‌شد. در هر حال، سیاست تاراج استعمار همچنانکه گفتیم تداوم دارد و برای تأمین همین تداوم تاراج است که ما ملت متحمل گسست‌های پیاپی می‌شویم و آشوب و بحران به روزمرة ما تبدیل می‌شود. درست مانند عراق، افغانستان و پاکستان.

پاکستان به ویژه از این نظر اهمیت دارد چه استعمار هر سیاستی که بخواهد در ایران اعمال کند، ابتدا در پاکستان به مورد اجرا می‌گذارد. حال ببینیم در پاکستان چه می‌گذرد؟ خارج از انفجارهای روزمره در اماکن عمومی، نیروهای نظامی و امنیتی این کشور هدف حملات تروریستی قرار می‌گیرند و ارتش پاکستان اخیراً ناچار شده بر ضد دوستان خود در درة سوات وارد جنگ شود. پیشتر گفتیم که ماه فوریة سال‌جاری دولت پاکستان با گروه طالبان توافق‌نامه‌ای امضا کرده بود که به این گروه اجازه می‌داد در درة سوات یک حکومت طالبانی‌تر تشکیل دهند. ولی حدود سه ماه بعد، پس از نشست توکیو همین دولت ناچار شد توافق خود را نقض کرده پاکستان را درگیر جنگ داخلی کند. جنگی که تاکنون بیش از دو میلیون و پانصد هزار آواره بر جای گذاشته و همانطور که شاهدیم خبرنگاران غربی هیچ گزارشی هم از این جنگ تهیه نمی‌کنند! فقط می‌شنویم که ارتش پاکستان دمار از روزگار طالبان درة ‌سوات در آورده. هر چند طی 24 ساعت گذشته، در شهرهای پیشاور و لاهور نیروهای انتظامی و امنیتی پاکستان هدف تهاجم گستردة تروریست‌ها قرار گرفتند. اما دولت پاکستان به اوضاع داخلی اصولاً کاری ندارد!

هزینة این جنگ را نوکران آمریکا یعنی حکومت اسلامی، شیخک‌های کازینونشین و ...تأمین می‌کنند، و مصائب جنگ را هم مردم پاکستان متحمل می‌شوند، فدای ‌سر پنتاگون و دولت دست نشاندة پاکستان! این دولت درست مانند دولت جمکران در پی عزت و اقتدار است و به همین دلیل افزایش ظرفیت اتمی خویش را در الویت قرار داده، چون خود را رقیب هند می‌بیند، همانطور که دولت فکسنی جمکران خود را «رقیب» روسیه می‌خواند!

بله در راستای رقابت‌ خرمگس با فیل است که دولت مفلوک پاکستان با حمایت آنگلوساکسون‌ها در زمینة هسته‌ای به جهش و پرش مشغول شده. هفتة گذشته به گواهی تصاویر ماهواره‌ای اعلام شد که پاکستان دو مجتمع اتمی را جهت تقویت زرادخانة هسته‌ای خود گسترش داده! به گزارش رادیو فرانسه، مورخ 20 ماه مه 2009، کارشناسان در واشنگتن اعلام داشتند پاکستان فعالیت خود را در زمینة هسته‌ای به طور قابل ملاحظه‌ای توسعه بخشیده. و ژنرال مایک مولان هم بلافاصله اعلام کرد، پاکستان برای دستیابی به چنین پیشرفت‌هائی از کمک‌های آمریکا استفاده نکرده! حتما از کمک‌های چاه جمکران استفاده کرده که «معجزات» فراوان دارد.

در هر حال این شرایط فقط برای تهدید هند و روسیه در پاکستان به وجود آمده و هر چه ثبات و امنیت این کشور متزلزل‌تر می‌شود در زمینة اتمی «پیشرفت» بیشتری به دست می‌آورد! این مقدمة مختصر را گفتیم تا بپردازیم به مواضع «مترقی» میرحسین موسوی که در پوشش تعلیق غنی‌سازی در ایران قصد غنی‌سازی در استرالیا کرده. پیش از ادامة مطلب نگاهی خواهیم داشت به خبر دادوستد با گورکن‌ها توسط دولت استرالیا. ظاهراً دولت علیاحضرت در سیدنی، برای نقض تحریم‌های شورای امنیت هیچ مشکلی ندارد! به عبارت دیگر همزمان با تشدید تحریم‌ها بر علیه ایران، این دولت به مذاکره برای سرمایه گذاری در کشورمان ادامه می‌دهد! و به این ترتیب دست‌اش برای تاراج بازتر خواهد بود. بی‌دلیل نیست که جنگ و تحریم‌ها به پیشرفت رهبر فرزانه در همة زمینه‌ها منجر می‌شود.

به گزارش نووستی، به نقل از آسوشیتدپرس، دولت استرالیا به طور اتفاقی اسناد مذاکرات محرمانة تسلیحاتی با سایر کشورها را هم منتشر کرده! در این اسناد، سند مذاکرات محرمانه در بارة تسلیحات با اندونزی، صدور اورانیوم به چین و سرمایه‌گزاری در ایران علیرغم تحریم‌های تصویب شده به چشم می‌خورد:

«با وجود اینکه دولت استرالیا پیشتر تحریمات خود علیه ایران را تشدید کرده بود، به مذاکرات در بارة سرمایه گذاری با تهران ادامه می‌دهد[...]»
منبع: نووستی، مورخ 24 اردیبهشت‌ماه سالجاری

حال به دلائل واقعی ابراز علاقة میرحسین موسوی به «غنی‌سازی اورانیوم در استرالیا» بهتر پی‌می‌بریم. این سخنان ابلهانه در واقع ابراز ارادت موسوی به رعایای الیزابت دوم است. به یاد داریم که میرحسین موسوی در سایت «روز‌آن‌لاین» با احداث خط لولة صلح مخالفت کرده بود، ولی همین فرد هفتة ‌گذشته در مورد امضای قرارداد خط لولة کذا بین ایران و پاکستان سکوت اختیار کرد! چرا که هند در این معامله حضور نداشت و مسائل به صورت «بین‌ال‌نوکرین» حل و فصل شد. می‌دانیم که میرحسین موسوی به ژنرال ضیاءالحق اسلام‌پرور نیز ارادت خاصی داشت، چون او هم علاوه بر طالبان نوازی، کودتاچی و نوکر آمریکا بود. خلاصه وقتی رسانه‌های جمکران می‌گویند، دولت دوست و برادر پاکستان، دلیل موجه و منطقی دارد، حال آنکه غنی کردن اورانیوم در استرالیا خارج از ابراز نوکری در بارگاه انگلستان هیچ نمی‌تواند باشد.

امروز انگلستان قوای مقننه و قضائیه را در جمکران تحت نظارت گرفته، می‌ماند قوة‌ مجریه! حال بپردازیم به پیامد پیشنهاد غنی‌سازی اورانیوم در استرالیا که دولت جمکران را موظف خواهد کرد سوخت ‌هسته‌ای را از استرالیا وارد کند و طبق معاهدات بین‌المللی زباله‌های هسته‌ای را نیز به استرالیا تحویل دهد! گویا موسوی فراموش کرده که استرالیا عضو شورای امنیت نیست و سرمایه گذاری در این کشور برای تولید مرکز سوخت هسته‌ای با مخالفت روسیه روبرو خواهد شد! و به همین دلیل بود که در طرح‌های پیشین، حاکمیت انگلستان ناچار شد ترکیه، سوئیس و ژاپن را نیز از برنامة کذا حذف کند. حال می‌باید از این نخست‌وزیر اقتصاد جنگ و دلالی و بازارسیاه و متخصص فروش رایگان نفت به غربی‌ها بپرسیم چرا غنی‌سازی اورانیوم را در روسیه انجام نمی‌دهد که حمل و نقل سوخت هسته‌ای نیز ارزان‌تر تمام ‌‌شود؟

مسلماً میرحسین موسوی پاسخ منطقی برای چنین پرسشی نخواهد داشت. «مذاکرات» برای تاراج پیش از برنامة‌ مارگیری جریان داشته، و کافی است میرحسین موسوی را از صندوق کذا بیرون بکشند تا جنجال و هیاهوی «غنی‌سازی در استرالیا» به راه بیافتد و اگر بخت و اقبال جنتلمن‌های نزولخور یاری کند آغاز به کار نیروگاه بوشهر باز هم چند سالی به تعویق افتد. بله، بی‌دلیل نیست که «ایل جورناله» اینچنین شیفتة میرحسین و «بانوی اول» شده، بانوئی که «شهامت» دارد زیر چادرسیاه روسری گل‌منگلی به سر کند! اگر میرحسین بیاید «ایل جورناله» باز هم می‌تواند عکس تمام قد رزمناوهای آمریکا را در صفحة اول خود چاپ کرده، به ارعاب مردم ایران بپردازد. در اینصورت سر «روزآنلاین» هم بی‌عمامه نخواهد ماند. چرا که گسترش چپاول و سرکوب در ایران پیامد بحران هسته‌ای و تنش در منطقه است و شعارهای 4 نامزد مسابقات مارگیری نیز بر محور همین بحران هسته‌ای و تنش متمرکز شده.

تداوم بحران در داخل مرزها و حفظ تنش موجود در منطقه وجه مشترک شعارهای هر چهار نامزد «شبه‌انتخابات» حکومت اسلامی است. به عبارت دیگر روز 22 خرداد هر یک از 4 شارلاتان که از صندوق‌های مارگیری استخراج شود، این شرایط را با توسل به «حقوق مردم مظلوم فلسطین» و مسئلة «غنی سازی اورانیوم» تداوم می‌بخشد تا منافع آنگلوساکسون‌های دو سوی آتلانتیک به بهترین وجه تأمین شود. میرحسین موسوی برای فریب افکار عمومی «تعلیق غنی‌سازی» را مطرح کرده. برای روشن‌تر شدن ژرفای مزدوری میرحسین موسوی می‌باید به عقب بازگردیم و نگاهی داشته باشیم به پیامدهای پرتاب موشک کرة شمالی در تاریخ 5 آوریل 2009 و دومین آزمایش‌ هسته‌ای این کشور در تاریخ 25 ماه مه سالجاری. اینهمه تا دریابیم هدف از چنین پیشنهادی در واقع به زیر سئوال بردن «ان.پی.تی» یا پیمان منع گسترش سلاح‌های هسته‌ای است.

در پی پرتاب نخستین موشک کرة‌شمالی، دولت ژاپن بلافاصله ابراز ترس و لرز کرده خواهان دستیابی به سلاح هسته‌ای شد! می‌دانیم که ژاپن مانند کرة جنوبی تحت حمایت آمریکاست، و تسلیح ژاپن به سلاح هسته‌ای تهدید همزمان روسیه و چین خواهد بود. حدود یکماه بعد، در پی انجام آزمایشات هسته‌ای کره‌شمالی بلافاصله هیلاری کلینتون، وزیر امورخارجة آمریکا اعلام داشت، «ایالات متحد در صورت تهدید،‌ از کرة‌جنوبی و ژاپن حمایت خواهد کرد.» روشن‌تر بگوئیم آنگلوساکسون‌ها از کشیده شدن دامنة جنگ به کرة جنوبی و حتی ژاپن استقبال خواهند کرد، چرا که اقتصاد اینان بر «جنگ» تکیه دارد. ولی شرایط برای جنگ افروزی در مرز چین و روسیه به هیچ عنوان مناسب نیست، از اینرو عموسام و نوکران‌اش در جمکران جبهة نبرد برای «خلیج همیشه فارس» را برگزیدند.

روزنامة‌ لوموند در مورد سفر سرکوزی به ابوظبی و افتتاح پایگاه نظامی فرانسه گزارشی منتشر می‌کند و بجای خلیج فارس می‌نویسد «خلیج»، تا حنازرچوبه بتواند آناً در بوق خلیج همیشه فارس بدمد. بله، بازار تقدس‌های بومی اینروزها بی‌دلیل گرم نشده! گفتیم که پروپاگاند پیامی است از سوی «قدرت»، جهت دریافت «پاسخ مناسب». و حنازرچوبه بلافاصله پاسخ مناسب را به صنایع نظامی «لاگاردر»، ‌ صاحبان اصلی روزنامة لوموند ارائه داد. فقط اشکال اینجاست که رسانة لوموند به نوبة خود دست به دامان شیرین عبادی شده تا ایشان را به عنوان رهبر بلا منازع حقوق بشر در ایران معرفی کند. به عبارت دیگر، لوموند با یکدست استخوانی برای حنازرچوبه پرتاب کرده و با دست دیگر روسری شیرین عبادی را چسبیده تا نیفتد! و دیدیم که «ایل جورناله» هم به نوبة خود با چادر و روسری «بانوی اول» چترنجات ساخته تا سقوط آزاد نکند! اینجاست که به قدرت «الهی» این تکه ‌پارچه در جمکران پی می‌بریم! روسری، چادر و دستار پایه‌های حکومت فریب است. تمام قدرت دروغین حکومت اسلامی در همین تکه پارچة جادوئی نهفته که امروز به چتر نجات اربابان‌اش هم تبدیل شده!



...

0 نظردهید:

ارسال یک نظر

<< بازگشت