یکشنبه، خرداد ۰۳، ۱۳۸۸


کاباروسک و پوچ‌آباد!
...

فرهنگ دهخدا در باب الاغ گوید: آنکه برای او اسب توشه مهیا دارند تا به جائی که نامزد بود زود رسد. [...] الاغ به اقسام مختلف در همه جای ایران وجود دارد[...] الاغ‌های ایران اگر چه از حیث جثه کوچک‌تر از الاغ‌های سایر ممالک‌اند لکن کارکن‌تر و بردبارتر می‌باشند.

مثال اسب الاغ‌اند مردم سفری
نه چشم بسته و سرگشته همچو گاو عصار

حکومت اسلامی به بن‌بست رسیده، و تغییرات و اصلاحات گسترده در آن اجتناب ناپذیر می‌نماید. به همین دلیل است که استعمار غرب می‌کوشد «شیخ پیشرو» و «مترقی» را یا در جایگاه رهبری این «تغییرات» قرار دهد و یا در جایگاه «اوپوزیسیون» دولت، تا این تغییرات را در هر حال به نام محفل کودتا به ثبت برساند. و به همین دلیل مهرانگیزکار، از کنیزکان اکبر بهرمانی در ینگه‌دنیا پیشنهاد می‌کند «اجتهاد» بجای «انتخابات وارداتی از غرب» قرار گیرد! می‌دانیم که در دکان خودفروختگی، دریوزگی و مزدوری و رذالت و بیشرمی نه تنها حقوقدانانی از قماش صدرحاج‌سیدجوادی، شیرین‌عبادی و مهرانگیزکار، که مجتهدین «پیشرفته» و «مترقی» همچون آخوندصانعی، مجتهد شبستری و حسینعلی منتظری نیز برای «فروش» عرضه می‌شوند.

بله حکومت اسلامی به بن‌بست رسیده، و سازمان ناتو دیگر نمی‌تواند با تکیه بر شرایط جنگ‌سرد تئاتر مهوع خمینی را با یک شیخ دیگر تکرار کند. پس از «نشست کاباروسک» در روسیه، و شکست برنامة جنگ‌افروزی در ایران می‌توانیم تأکید کنیم که اربابان حکومت اسلامی ناچارند به تغییرات گسترده در «پوچ‌ستان» حکومت جمکران تن در دهند و از این روست که شعارهای به ظاهر «مترقی» و در واقع پوچ و تقدس‌گستر را در دهان آخوندکروبی گذاشته‌اند. البته ما هم حضورشان عرض کنیم سخت کورخوانده‌اند. حتی با شعارهای واقعاً مترقی و پیشرفته نیز کارخانة رجاله پروری دیگر نمی‌تواند در ایران برای «شیخ» کسب وجهه کند. با گزینة «شاه» هم به همین دلیل مخالفت کردیم، چرا که این گزینه هم به «شاه» و هم به شیخ «تقدس» می‌بخشد.

یک روز پس از پایان نشست ظاهراً بی‌نتیجة «کاباروسک»، نانسی پلوسی، رئیس مجلس نمایندگان آمریکا راهی پکن شد تا سیاست نوین ایالات متحد را به دولت چین، رهبر محور طالبان پروری ابلاغ کند. و سفر زرداری و کرزای به تهران در چارچوب همین سیاست نوین صورت پذیرفت. به یاد داریم که زرداری پس از ملاقات با سرکوزی قصد سفر به ایران را داشت و این سفر لغو شد، چون محور طالبان پروری «پاریس ـ اسلام آباد ـ تهران» می‌بایست شکسته شده، با محور نوینی جایگزین گردد. در ضمن تغییرات دیگری در منطقه جریان دارد که از اهمیت فراوان برخوردار است.

از آن جمله می‌توان از تلاشی شبکه‌های جاسوسی اسرائیل در لبنان پیش از ورود جوزف بایدن، معاون ریاست جمهوری آمریکا به بیروت سخن به میان آورد. در این شرایط سفر بایدن به لبنان به ماجراجوئی‌های اسرائیل در این کشور نقطة پایان خواهد گذارد. افشاگری مضحک «در شپیگل» در مورد دخالت حزب‌الله لبنان در ترور «رفیق حریری» ریشه در همین تغییرات دارد که به روند صلح منجر خواهد شد. صلحی که از حمایت آمریکا و روسیه برخوردار است، صلحی که منافع اروپا به ویژه منافع انگلستان را به شدت تهدید خواهد کرد. این شرایط پس از شکست اسرائیل در جنگ 33 روزه فراهم آمده. شرایطی که کارفرمایان «در شپیگل»‌ هرگز نخواهند توانست روند آنرا تغییر دهند.

همچنانکه گفتیم ملاقات لاوروف با رئیس جمهور ایالات متحد اهمیت فراوان داشت چرا که در فرماندهی سازمان ناتو شکاف ایجاد کرد. پس از این ملاقات ایالات متحد ناچار شد با فاصله گرفتن از سیاست‌های اسلام‌پرور انگلستان در منطقه با سیاست‌‌های امنیتی روسیه هم‌سوئی بیشتری از خود نشان دهد. اکنون به صراحت می‌بینیم که در هلمند، محل تمرکز ارتش انگلستان و مرکز تولید مواد مخدر، نظامیان آمریکا به جنگ با طالبان مشغول‌ شده‌اند، و پس از هر درگیری چندین تن مواد مخدر نیز توقیف می‌شود! موادی که فروش آن پول توجیبی جنتلمن‌های سیتی را تأمین می‌کرد. این درگیری‌ها در شرایطی جریان دارد که دیوید میلی‌بند، وزیر امورخارجة انگلستان رسماً خواهان مذاکره با طالبان «اصلاح‌طلب» و به اصطلاح «میانه‌رو» یا بهتر بگوئیم عشق‌ورزی با طالبان شده.

در وانفسای بحران اقتصادی و زمین‌گیر شدن سازمان ناتو در عراق و به ویژه در افغانستان، محور فاشیست‌های «یهودستیز و اسرائیل‌پرست» که از جنگ و جسد تغذیه می‌کند سخت متزلزل شده. پیروزی حزب لائیک کنگره در هند، پایان جنگ داخلی در سریلانکا، و از همه مهم‌تر شکست مأموریت مقدس «فراتینی» و همچنین نشست «بی‌نتیجة» کاباروسک چنان آب در لانة فاشیست‌ها انداخته که کاردینال راتزینگر بحث شیرین «پرزرواتیف» را رها کرده، ناگهان مدافع حقوق کارگران شده‌اند.

به گزارش فرانس‌پرس در فیگارو، مورخ 24 مه 2009، عالیجناب «جرمن‌شپرد» که چندی پیش سخنرانی می‌کرد تا معرکة توهین به مقدسات به راه اندازد و اوباش را در کشورهای مسلمان‌نشین به خیابان‌ها بکشاند، خواهان انسانی شدن «شرایط کار» و رسیدگی به «بیکاران» هم شده! این اصل کلی را به یاد داشته باشیم که آخوند جماعت همواره در هنگامة افلاس و کسادی دکان دین به یاد کارگران و بینوایان می‌افتد. همین دو روز پیش بود که افتضاح هفت ‌دهه کودک‌باره‌گی کشیش‌های کاتولیک در ایرلند آشکار شد و مقامات خاج‌پرست از این جنایت فقط ابراز تأسف فرمودند، همین! کودکانی که قربانی این جنایت شدند، نه تنها کودکی خود را از دست دادند که شور نشاط زندگی را نیز هرگز نخواهند شناخت.

بگذریم و بازگردیم به تغییرات وسیعی که در روابط دو ابر قدرت آمریکا و روسیه در جریان است و نخستین قربانی آن متحدان اروپائی ایالات متحد، به ویژه انگلستان خواهند بود. پس کاملاً طبیعی است که حاکمیت انگلستان در برابر روسیه به قدرت‌نمائی و مانورهای سیاسی متوسل شود و از طریق نوکران خود در مصر، اسرائیل و جمکران راه را در خاور نزدیک بر صلح مسدود کند.

به این دلیل است که پیش از نشست «کاباروسک» سفر حسنی مبارک به آمریکا لغو شد، البته به بهانة مرگ نوة حسنی مبارک! و به همین دلیل است که برادر پاسدار ال‌لاریجانی، رئیس مجلس «پوچ‌ستان»،‌ با حکم علی‌خامنه‌ای و در سکوت کامل به ریاست قوة قضائیه منصوب می‌شود تا دو قوة مقننه و قضائیه تحت نظارت معتمدان و غلامبچگان کارخانة رجاله‌پروری قرار گیرد. از این پس در ایران، خانوادة غلامبچگان سفارت انگلستان اختیار قوة قضائیه و قوة مقننه را در دست خواهد گرفت. ریاست قوة مجریه هم که در حکومت اسلامی تحت اوامر «ولی فقیه»، «مجلس خبرگان» و شورای نگهبان قرار دارد و اصولاً از اهمیت چندانی برخوردار نیست. در واقع، دلیل جنجال و هیاهو پیرامون انتصابات 22 خرداد بی‌اهمیت بودن نقش ریاست جمهوری پوچ‌ستان است و بس.

در عمل کل حاکمیت ایران: رهبری، قوة قضائیه و قوة مقننه در انحصار انگلستان قرار گرفته. به همین دلیل است که رادیوهای بیگانه به طبل زدن برای موسوی، کروبی و پاسدار محسن رضائی پرداخته‌اند. «رادیوفرانسه»، که عشق عجیبی به اسلام «مترقی» دارد، روسری گل‌منگلی زهره رهنورد را زیر «چادر آزادی»‌ خیلی، خیلی پسندیده و ذکر «بانوی اول» گرفته! و اما سایت ناخداکلمب و رادیو آمریکا به هر سه نامزد مخالف احمدی نژاد ابراز علاقه می‌کنند. چرا؟ چون حضور مردم در نمایش مهوع انتصابات در واقع برای اربابان حکومت اسلامی اهمیت دارد. همچنانکه گفتیم حضور همزمان پاسدار ال‌لاریجانی و اکبربهرمانی در مراسم زوزه و روضه و عربدة دانشگاه سابق تهران به دلیل وخامت اوضاع آنگلوساکسون‌های دو سوی آتلانتیک یا بهتر بگوئیم افلاس «جاهل و جنتلمن» است که نه می‌توانند مانند سال‌ 1357 در سایة تظاهرات خیابانی ردای انقلاب را بر قامت یک کودتای ننگین بپوشانند، و نه قادر‌اند با تداوم بحران مصنوعی هسته‌ای جنگ را به داخل خاک ایران بکشانند. در نتیجه، بهترین محل قدرت‌نمائی جنتلمن‌ها و نفس‌کش‌طلبی جاهل‌ها و متحدان‌شان کشور ایران در مرز روسیه است. و نمایش مهوع 22 خرداد بخش مهمی است از همین مانور قدرت. بی‌دلیل نیست که فعلة فاشیسم برای شرکت در انتخابات به بهانة مخالفت با احمدی نژاد قصد بسیج عمومی دارند.

خوک شد چون ز خری کردن جست

در این راستا شاهدیم که ملکی، ضمن ابراز مخالفت با حکومت امام سیزدهم و دفاع از اسلام «مترقی»، شرکت خود را در انتخابات اعلام می‌کند تا حق و حساب‌شان قطع نشود. ملکی برای توجیه شرکت خود در مراسم مارگیری می‌گوید، من رأی می‌دهم تا اینان بر صندلی محاکمه بنشینند! البته ما هر چه فکر کردیم ارتباطی بین رأی این هم‌سنگر «موسوی خوئینی‌ها» با محاکمة نامزدان انتخابات ریاست جمهوری «پوچ‌ستان» نیافتیم. در راستای تبلیغات برای شرکت در انتخابات «پوچ‌آباد»، سایت پیک ایران مقالة فردی به نام «عمار ملکی» را منتشر کرده. نویسنده سعی فراوان به خرج داده که «منطقی» باشد و از هرگونه برخورد احساسی با «امر مقدس» انتخابات آنهم در «پوچ‌آباد» بپرهیزد.

ایشان توصیه می‌فرمایند، برای رساندن صدای‌مان به گوش حکومت لازم است در این انتخابات شرکت کنیم! و روی برگة رأی نام نامزد انتخاباتی مطلوب خود را بنویسیم و نام آن چهار نفر را قلم بگیریم تا وقتی به آراء ما برخورد می‌کنند متوجه شوند ما طرفدار چه کسی هستیم! بین خودمان بماند این یکی دیگر خیلی زرنگ و بلا است.

گفتی که دعا نمی‌نویسی
این شیوه مبر به من گمانی
بر بنده نوشتن است و آنرا
دادن به الاغ کاروانی

البته یک وقت فکر نکنید ایشان ساواکی هستند و مردم را ابله می‌پندارند! به هیچ عنوان چنین نیست. عمار ملکی، می‌خواهد به ما شوت و پرت‌ها بگوید که آراء مردم در پوچ آباد «دانه، دانه» قرائت و شمارش می‌شود، و برای جنایتکارانی چون خامنه‌ای و اکبر بهرمانی خیلی مهم است که بدانند ما چه می‌خواهیم! البته این ترفند به دورانی باز می‌گردد که «سپاهیان اسلام» پس از آزادسازی خرمشهر،‌ برای حفظ منافع ارباب آتش بس را نپذیرفتند و به خاک عراق وارد شدند، چون رونالد ریگان فرموده بود، «راه قدس از کربلا می‌گذرد» و پاسدار محسن رضائی هم پیشگوئی کرده بود که «آزادی خرمشهر کلید ورود به بصره است»! می‌دانیم که اتحاد جماهیر شوروی در منطقة بصره امتیاز استخراج نفت داشت و به همین دلیل اشغال بصره برای نیروهای «ضدامپریاس» اهمیت فراوان پیدا کرده بود. همچنانکه گفتیم، سفر پریماکوف به بصره به حضرات تفهیم کرد که نه تنها مسجد که بصره هم جای گ... نیست. ولی خوب در گیرودار تداوم جنگ امثال بهزاد نبوی، میرحسین موسوی، کروبی و امام سیزدهم از نظر اقتصادی پیشرفت فراوان کردند. چون بازار صادرات «نفت رایگان» رونق فراوان یافت، و همزمان دلالی، قاچاق و معاملات «کوپن» به پیشرفت اقتصاد کشور خیلی کمک کرد و سرنوشت هزاران معلول و خانواده‌های‌شان هم در چنگال پلید کروبی و عیال‌اش قرار گرفت که زوج کروبی از نظر اقتصادی بتوانند پیشرفت کنند. از مطلب دور افتادیم، بازگردیم به دوران پرشکوه انتخابات ریاست جمهوری «پوچ‌آباد».

الاغ خدمتت مه شد که بر گردون چون آب زر
خطوط امر خویش از تختة سیمین همی خوانی

پس از برکناری بنی‌صدر و در پی منفجر شدن رجائی و باهنر توسط دوستان بهزاد نبوی، برای انتخاب خردجال هیاهو و جنجال به راه افتاده بود. در آن دوران بود که اکبر بهرمانی، همین کسی که دو روز پیش از مردم گدائی شرکت در انتخابات می‌کرد، در دانشگاه سابق تهران به نفس‌کش‌طلبی و عربده جوئی پرداخته گفت، «شایع کرده‌اند هر کس در انتخابات شرکت نکند و شناسنامه‌اش‌ مهر نداشته باشد، تحت تعقیب قرار می‌گیرد، دروغ می‌گویند! ما احتیاجی به رأی ضدانقلاب نداریم!» همزمان با پارس کردن اکبر بهرمانی،‌ ساواکی‌ها هم فعال شدند و به کسانی که از این حکومت و به ویژه از علی خامنه‌ای نفرت داشتند رهنمودهای پیامبرگونه ارائه می‌دادند و می‌گفتند، روی برگة رأی فحش بنویسید! کسی که نمی‌داند برگه متعلق به کیست، هر چه دل‌تان می‌خواهد روی همین برگة رأی بنویسید تا بخوانند و حرص بخورند، چون دست‌شان هم به شما نمی‌رسد! البته ما می‌دانستیم که پس از پایان معرکه برگه‌های موجود در صندوق‌های مارگیری را به سطل زباله می‌ریزند تا خردجال از درون همان سطل زباله «ظهور»کند. در واقع ابتدا خردجال را از سطل بیرون می‌آورند تا برای خالی کردن صندوق‌های آراء جا داشته باشد.

بله و اینچنین بود که بسیاری از اهالی مرزپرگهر در برابر حوزه‌های مارگیری صف کشیدند تا روی برگة رای به خمینی و خامنه‌ای بدوبیراه بگویند، و دل‌شان خنک شود. البته عده‌ای هم روی برگة رأی اسامی خامنه‌ای و شیبانی را قلم گرفته، نام گوگوش را نوشتند! ولی دوربین‌ خبرگزاری‌های غرب فقط ازدحام مردم در برابر حوزه‌های انتخاباتی را نشان داد و از «استقبال گرم مردم ایران از انتخابات» سخن‌ها گفتند. پس حضور «برادر» عمار ملکی می‌گوئیم، اشتباه گرفته‌اید! این شیوه‌ها دیگر کهنه شده. پس از نشست «کاباروسک» باید رهنمودهای نوینی ارائه کنید!

پس‌ از نشست کاباروسک، حضرت حسنی مبارک که از مرگ جانگداز و فرضی نوة ‌خود کمی تسلی یافته بودند، اعلام فرمودند که یک نفر را به نمایندگی از جانب خود به واشنگتن اعزام خواهند کرد! می‌دانیم که دولت‌های مصر، اسرائیل و ایران سه پایة سیاست استعماری «انسداد» در منطقه به شمار می‌روند. سیاستی که با ریاست جمهوری جیمی‌کارتر تقارن زمانی دارد. بر اساس این سیاست بود که دولت مصر،‌ مانند شیخک‌های کازینونشین در برابر تهاجم اسرائیل به لبنان سکوت کرد، چون کشتار اسرائیل در لبنان با همکاری فالانژها تحت‌الشعاع جنگ ایران و عراق قرار می‌گرفت و حسنی مبارک و شیخک‌ها می‌توانستند خود را مدافع اعراب در برابر ایران معرفی کنند. امروز، اسرائیل در جنگ لبنان شکست خورده، و ناچار است دارودستة اسماعیل هنیه را در نوار غزه نیز تارومار کند تا راه برای «خالد مشعل» گشوده شود.

روز گذشته لاوروف وزیر امورخارجة روسیه در دمشق با خالد مشعل دیدار کرد. وی همچنین در «نشست دمشق» تأکید کرد، «روسیه مسئلة بحران هسته‌ای حکومت اسلامی را از طریق سیاسی حل خواهد کرد.» به عبارت دیگر، علیرغم عربده‌های مایکل‌مولان برای تهدید روسیه، گورکن‌ها و اربابان‌شان نمی‌توانند بحران دست‌ساز هسته‌ای را تداوم بخشند. همانطور که گفتیم قرار گرفتن حکومت اسلامی در «بن‌بست صلح» موجودیت این حکومت را به صورت جدی تهدید می‌کند چرا که‌ این حکومت منفور در سایة جنگ و بحران منطقه‌ای تداوم یافته و به همین دلیل روز گذشته سردار فیروزآبادی که مثل سگ ‌هار به دنبال بحران می‌گردد برای سفر «شیمون‌پرز» به دولت آذربایجان اعتراض کردند. البته زمانیکه همین «شیمون‌پرز» به ترکیه سفر می‌کند، سردار فیروزآبادی کور و کر می‌شود، چون شکم‌شان رو به غرب است و نور آفتاب غرب چشمان ‌شهلای‌شان را می‌زند! در عوض سردار به دلیل شامة قوی بلافاصله بوی «شیمون‌پرز» را در جمهوری آذربایجان گرفته و «می‌پارسند!»

افسوس که هیچکس به «هاپ، هاپ» سردار فیروزآبادی اهمیت نداد، چون همه متوجه شدند که ایشان ضمن پارسیدن دم‌شان را به علامت دوستی می‌جنبانند. سردار فیروزآبادی از حضور جان کرادوک، فرماندة نیروهای نظامی آمریکا مستقر در اروپا و هیئت همراه در باکو گویا خیلی ذوق‌زده شده بودند. بله، این گورکن‌ها به دلیل همنشینی با «شیخ» رفتارشان به آدمیزاد نمی‌ماند. خلاصه مراقب باشیم اگر «شیخ» در رأس تغییرات و اصلاحات غیرقابل اجتناب قرار گیرد، باز هم برای‌مان از زباله‌دان «آخوند مترقی» و «پیشرو» بیرون می‌کشند، تا روند تغییرات را هر چه ممکن است کندتر کنند. و اما اگر حکومت جمکران نتواند نام شیخ کروبی را از صندوق‌های مارگیری بیرون بکشد، اربابان حکومت اسلامی تلاش خواهند کرد با کوبیدن بر طبل شعار انحرافی «جدائی دین از دولت»، برای روحانیت شیعه در هر حال حاشیة امن تأمین کنند، تا این قشر مزدور را «مستقل» از دولت و قوانین قرار دهند و سیاست استعمار را با صدور فتوی تقویت کنند.


...

0 نظردهید:

ارسال یک نظر

<< بازگشت