جمعه، اردیبهشت ۲۵، ۱۳۸۸


یک تیر و چهار نشان!
...
«مردم در پای صندوق‌های رأی حضوری گسترده داشته باشند[...] هر چه حضور مردم در این انتخابات گسترده‌تر باشد عظمت کشور و نظام اسلامی هم بیشتر خواهد بود.»
منبع: ایسنا مورخ 25 اریبهشت‌ماه سالجاری

این فرازی است از مطالبات استعمار که توسط «ساتاس» در وقوقیة این هفتة تهران گنجانده شده. می‌بینیم که رأی دادن و انتخاب نامزد خاص هیچ اهمیتی ندارد،‌ مهم این است که مردم در برابر صندوق‌های مارگیری «حضور» یابند. چرا که خبرنگاران و فیلم‌برداران رسانه‌های غرب فقط به «حضور مردم» نیاز دارند، تا برای عظمت و شکوه نظام اسلامی در غرب طبل بزنند و گورکن‌ها هم با تکیه بر همین تبلیغات در برابر ما ملت احساس عظمت کنند. هر چند در عالم واقعیت این حکومت مفلوک هیچ عظمتی ندارد. به همین دلیل است که «حضور» در پای صندوق‌های رأی برای اربابان گورکن‌ها چنین اهمیتی یافته. برای تأمین منافع اینان لازم آمده سیاست کشور ایران و حقوق اجتماعی ما ملت در خیابان و سرگذر با چوب و چماق تعیین شود. در نتیجه هر کار که بتوانند انجام خواهند داد تا روز 22 خردادماه رسانه‌های غرب بتوانند بر «استقبال گستردة» مردم ایران از این به اصطلاح «انتخابات» مهر تأئید بزنند. به این ترتیب، نه تنها در غرب برای حکومت توحش کسب مشروعیت خواهد شد، که از طریق پروپاگاند برای حکومت اسلامی دامنة ارعاب مردم ایران را نیز گسترش خواهند داد، و امکان سرکوب هر چه بیشتر ما ملت برای این حکومت انسان‌ستیز فراهم می‌آید؛ تنها به این ترتیب است که استعمار می‌تواند دامنة چپاول خود را گسترش دهد. بله حضور مردم در پای صندوق‌های رأی زدن چهار نشان است با یک تیر!

پس مراقب رد گم کردن نهضت عاظادی هم باشیم. این نهضت منفور در همان مسیری حرکت می‌کند که توسط حاکمیت فرانسه معین شده، و پیام‌آور آن رضوی‌فقیه بود. اگر بیاد داشته باشیم رضوی‌فقیه به اوباش‌الله تحکیم وحدت توصیه کرده بود، «با انتقاد از اصلاح‌طلبان لیبرال‌ باید از جناح چپ اصلاح‌طلبان حمایت کنیم!» البته می‌دانیم که در گروه‌های سیاسی جمکران، و به ویژه در طیف به اصطلاح «اصلاح طلب»، نه لیبرال وجود دارد نه چپ. اصلاح‌طلبان همان فاشیست‌های حکومت اسلامی‌اند که به اقتضای منافع سازمان سیا نقاب مخالف بر چهره زده، با سرقت مطالبات مردم شعار می‌سازند تا از طریق تحریف این مطالبات به تخریب آن بپردازند. درست مانند فمینیست‌های دینی، کارگزاران، و ... و خصوصاً نهضت عاظادی.

اگر نهضت کذا آخوند کروبی را به عنوان نامزد «محبوب» خود برگزیده باشد، در واقع برای رد گم کردن و هدایت شوت‌وپرت‌ها به سوی میرحسین موسوی است. چرا که ساواک جمکران از دوران نخست وزیری شیخ ‌مهدی بازرگان، شایع کرده که نهضت کذا «لیبرال» است! درست است که انسان از شنیدن چنین شایعاتی شاخ در می‌آورد، ولی در جمکران رسم بر این شده که آخوندهای فکل‌کراواتی از قبیل صدرحاج سیدجوادی، سحابی یا بازرگان را «لیبرال» بخوانند! چرا که به این ترتیب مخالفان فرضی اینان نیز جایگاه «چپ» را اشغال خواهند کرد. و اینگونه بود که فعلة فاشیسم و دیگر اعضای لات‌الله دارودستة شیخ بازرگان را لیبرال خوانده و در خیابان‌های تهران شعار «مرگ بر لیبرال» سر می‌دادند تا فاشیست‌های بدون فکل‌کراوات همچون بهزاد نبوی یا میرحسین موسوی بتوانند خود را به عنوان «نیروهای چپ» به مردم حقنه کنند.

حال آنکه گروه بهزاد نبوی و میرحسین موسوی در واقع اعضای جناح راست افراطی و فاشیست‌ها را تشکیل می‌دهند. در دوران نخست وزیری نکبت‌بار میرحسین موسوی، گروه بهزاد نبوی علاوه بر بمب‌گذاری و تصفیه، سرکوب اقتصادی را نیز «رهبری» می‌کرد. اربابان حکومت اسلامی می‌پندارند اگر امروز دارودستة ابراهیم یزدی از شیخ کروبی حمایت کند، گروه موسوی جایگا‌ه‌‌اش در جناح چپ تثبیت خواهد شد! و این خواب‌ و خیال‌های خام همان است که رضوی‌فقیه، چماقدار انجمن اسلامی از فرانسه برای گورکن‌ها به ارمغان آورده. و بعضی‌ها می‌پندارند با این موضع‌گیری‌های غلط‌انداز هنوز می‌توان برای جنایتکاری به نام میرحسین موسوی بازارگرمی کرد.

روز سه شنبه، 12 ماه مه سالجاری، «سولوکول»، قدیمی‌ترین محلة استانبول با خاک یکسان شد و حدود 3500 تن ساکنان این محله که اکثرا «کولی» و صنعتگر و هنرمند بودند آواره و بیخانمان شدند. افتخار این شاهکار توحش همانطور که می‌توان حدس‌ زد نصیب حزب اسلامی «عدالت و توسعه» می‌شود که نام اعضای آن در بین «خریداران» زمین‌های محله به چشم می‌خورد. قرار است در این محل بناهای «مدرن» به سبک امپراطوری عثمانی ساخته شود! می‌دانیم که گورکن جماعت از «مرمت» بیزار و شیفتة «مدرنیزاسیون» است. چون برای «مدرنیزاسیون» تخریب الزامی است. و ادیان ابراهیمی طبق اسطوره‌های مقدس‌شان کار خود را با «تخریب» و وحشیگری آغاز کرده‌اند. ابراهیم با تبر و بیل و کلنگ به معابد حمله کرد و بت‌ها را شکست، پیامبر گرامی هم با لشکریان اسلام به خانة کعبه مشرف شدند و بت‌ها را نابود کردند تا هیچکس نداند که «الله»، خداوند محمد همان بت بزرگ کعبه بوده. البته آنروزها هنوز تخم لق «گفتگوی ادیان» را در لپ ابراهیم و محمد نشکسته بودند، اگر نه اینان هم مثل آدمیزاد در استانبول و در حضور «راسموسن» دبیرکل آیندة ناتو «سمینار» تشکیل می‌دادند و برای ارباب دم می‌جنباندند، تا پاسدار شریعتمداری هم بتواند در کیهان از آنان انتقاد کند!

سایت لوموند، مورخ 15 ماه مه 2009‌ تصاویری از تخریب محلة «سولوکول» را با شرح مختصری ارائه داده، می‌نویسد مأمورین شهرداری استانبول با پشتیبانی پلیس ضدشورش این محله را تخلیه کرده آن را با بولدوزر صاف کردند. «مصطفی دمیر»، شهردار استانبول که این تکلیف الهی را بر عهده دارد ادعا می‌کند که محلة مذکور از نظر بهداشتی برای ساکنین مناسب نبوده! ولی همین شهردار بهداشت‌پرور نمی‌گوید چرا بجای ترمیم و رفع مشکلات بهداشتی محلة قدیمی «سلولوکول»، چند هزار نفر را آواره کرده یا چرا برای اسکان آوارگان پیش‌بینی‌های لازم به عمل نیامده؟ ما هم می‌پرسیم چرا گورکن‌ها که سی سال است برای تخریب خانه‌های «مسلمین» در فلسطین اشک تمساح می‌ریزند، در مورد تخریب‌خانه‌های مردم توسط شهردار حزب «عدالت و توسعه» خفقان گرفته‌اند؟

پاسخ روشن است، شهرداری استانبول برنامه‌‌های دینی دارد: زمین‌خواری و برج‌سازی برای نابود کردن تاریخ گذشتة شهر استانبول ضروری است. می‌دانیم که زمین‌خواری و تخریب خانه‌های مردم از «تکالیف دینی» نزد گورکن جماعت به شمار می‌رود. به گفتة «آدرین مارش»، محقق بریتانیائی متون تاریخی سال 1054 میلادی به محلة «سولوکول» و ساکنان‌اش اشاره دارد. «مارش» می‌گوید شهرداری استانبول با تخریب محلة «سولوکول» قدیمی‌ترین کولی‌‌های جهان را هم آواره کرد.

به یاد داریم که چندی پیش نیز شیخک‌های عربستان بناهای تاریخی مکه را با بولدوزر صاف کردند تا شرکت ساختمانی خانوادة بن‌لادن به «مدرنیزاسیون» محله مشغول شود. اصولاً باید قبول کرد که گورکن‌ها به زمین صاف خیلی علاقه دارند، چون زمین فاقد عمارت هیچ سابقه و گذشته و تاریخی ندارد، و طبق آیات قرآن به «مستضعفان» تعلق خواهد گرفت و چه کسی مستضعف‌تر از شیخک‌های کازینو نشین؟ از نظر فقر فرهنگی هیچکس به گرد رولزرویس‌های اینان هم نمی‌رسد. شیوخ، رجب اردوغان و دیگرگورکن‌ها ضمن سرکوب اجتماعی زمین را هم صاف می‌کنند، حاکمیت ایالات متحد هم با کاهش بودجة آموزش و پرورش جامعه را شخم می‌زند!

امروز «آرنولد شوارتزنگر»، فرماندار کالیفرنیا اعلام داشت به دلیل بحران اقتصادی بودجة آموزش را بیش‌ از 20 درصد کاهش خواهد داد! می‌دانیم که آموزش و پرورش در ینگه دنیا به هیچ دردی نمی‌خورد، و حضور شوارتزنگر در جایگاه فرماندار کالیفرنیا شاهدی است بر این مدعا. پیشتر نیز رونالد ریگان فرماندار همین ایالت حاجی پسند بود و بعد هم به ریاست جمهوری ایالات متحد دست‌ یافت. مگر ریگان و شوارتزنگر به دلیل برخورداری از آموزش و پرورش در جامعة آمریکا پیشرفت کرده‌اند که به آموزش و پرورش اهمیت بدهند؟ به هیچ عنوان! اینان جایگاه خود را مرهون قوانین انسان ستیز سرمایه‌سالاری‌‌اند. پس کاملاً منطقی است که در راه تحکیم همین نظام توحش گام بردارند. سیاست تحمیل حکومت‌های اسلامی به مردم منطقه دقیقاً در چارچوب همین نگرش «وحش‌سالاری» اعمال می‌شود، و خطبه‌های نماز جمعة جمکران بازتابی از آن است.

آخوند کاشانی که روخوانی وقوقیة امروز را بر عهده داشت، بالاخره به درخواست کمپین آش‌پرستان پاسخ مثبت داد و فاطمه را نه برای زنان که برای همة افراد جامعة ایران الگو قرار داد! فقط فاطمه! هیچ کس حق ندارد از زینب و رقیه و خدیجه و عایشه و ... پیروی کند. امامی کاشانی هم در نوع خود یکی از همین فاطمه‌ها به شمار می‌رود که برای رد گم کردن ریش گذاشته. بله این است عاقبت برابری و تساوی حقوق در جمکران! از این پس مردان هم باید از الگوی فاطمه پیروی کنند! چگونگی آنرا مسلماً سیدمهدی خاموشی و اربابان‌اش به موقع برای آقایان توضیح خواهند داد:

«همة افراد جامعه باید حضرت فاطمه را در تمام مراحل و امور زندگی خود الگو قرار دهند.»

این ترهات که در حنازرچوبه، مورخ 25 اردیبهشت‌ماه سالجاری با کدخبر: 488102 انتشار یافته به نظر ما ابعاد توطئة استعمار بر ضد ملت ایران را به صراحت نشان‌ می‌دهد. اینان می‌خواهند جامعة ایران را از بیخ و بن زنانه و یکدست کنند! امتی متشکل از فاطمه! مردهای ایرانی هم باید فاطمه را الگو قرار دهند! البته فراموش نکنیم که این افتضاح و ابتذال اجتماعی برخاسته از قانون اساسی حکومت اسلامی است که به کوشش صدرحاج سید جوادی، با تکیه بر حدیث مسلم، روایت معصوم و نهج‌البلاغه تدوین شده. و دقیقاً به همین دلیل است که روز گذشته «انجمن دفاع از آزادی مطبوعات ایران» به این «حقوقدان» برجسته یک قلم طلائی هم جایزه داد. این انجمن پیشتر همین جایزه را به پاسدار اکبر، سحابی و آخوند منتظری هم اهداء کرده بود.

به نظر ما انجمن کذا با اهدای یک قلم فزرتی به صدرحا‌ج سیدجوادی خست به خرج داده، و آنطور که باید و شاید از خدمات شایان توجه ایشان به استعمار غرب قدردانی نکرده. در برابر تدوین چنین قانون اساسی‌ مشعشعانه‌ای می‌باید حداقل یک چماق تمام طلا به این وکیل برجسته تعلق می‌گرفت. امید است محافل سرمایه‌سالاری غرب با استفاده از ذخایر ارزی ما در بانک‌های مقدس‌شان و با پیروی از الگوی فاطمه، سخاوتمندانه از خدمات این مدافع آزادی بیان قدردانی کنند.



...

0 نظردهید:

ارسال یک نظر

<< بازگشت