شنبه، اردیبهشت ۱۹، ۱۳۸۸


بادبان پاره!
...
خجسته باد سالگرد شکست جبهة فاشیسم!

روز هشتم و نهم ماه مه برای واتیکان یادآور خاطرات تلخ شکست فاشیست‌هاست. به همین دلیل کاردینال راتزینگر تمام کوشش خود را به خرج دادند که در سالگرد «تسلیم بی‌قید و شرط» فاشیست‌ها در اروپا نباشند! ایشان روز هشتم ماه مه 2009، تبلیغات فاشیستی خود را در اردن پیگیری کرده، «دین» را در ترادف با علم و فلسفه قرار دادند! به گزارش فیگارو، مورخ نهم ماه مه سالجاری، کاردینال راتزینگر مقدس در پایتخت اردن فرمودند، «دین هم مانند علم و فلسفه اگر به دست نااهل افتد زیان‌بار خواهد بود.» بله ایشان کاملاً حق دارند! دین باید به دست «اهل‌‌اش» بیافتد تا هم دادگاه‌های تفتیش عقاید به راه‌ بیاندازد،‌ هم دست دوستی به سوی هیتلر دراز کند، هم دستی به سروگوش آخوندهای جمکران بکشد تا جنگ زرگری به راه بیاندازد، و هم کاتولیسیسم را یگانه راه رستگاری بشر دانسته بقیه را «گمراه» و «کافر» و غیره بخواند. خلاصه بگوئیم «این است طریق ای ‌دل» تا باد بپیمائی و همواره خود را در جهت مسیر باد قرار دهی.

به عنوان نمونه از همین آقای اعلمی آغاز کنیم که در مجلس شوربای جمکران رئیس کمیسیون دوستی ایران و انگلیس بودند و امروز برای دلبری از شوت‌وپرت‌ها به انتقاد از اصولگرایان و اصلاح‌طلبان پرداخته، و در واقع خود را وامدار هیچ دسته و گروهی نمی‌دانند! درست عین «روحانیت»، که به قول داش «روح‌الله جمعه‌ای» هیچ نوع وابستگی به گروه‌های سیاسی ندارد، چرا که از دوران قاجار مفتخرانه سر در آخور کارخانة رجاله‌پروری داشته و به همین دلیل است که فقط خیر و صلاح ولی‌نعمت خود، یعنی استعمار بریتانیا را می‌طلبد. خیروصلاح استعمار انگلیس همچنانکه در منطقه شاهدیم در گسترش تقدس‌ها و ایجاد حکومت‌های انسان‌ستیز و به ویژه حکومت‌های «خدا‌محور» است.

فواید این قماش حکومت این است که «به نام خدا» می‌توان برای استعمار دکان مزدوری به راه انداخت. و می‌دانیم که هر چه در راه خدا انجام گیرد، ‌ به ویژه کشتار و تاراج «خیر» است و بدون پاداش دنیوی هم نمی‌ماند. که از دوران باستان گفته‌اند، «در کار خیر حاجت هیچ استخاره نیست!» خلاصه گورکن‌ها طی این سه دهه برای اینگونه کارهای خیر هیچ استخاره‌ای نکردند، و به صورت «ضربتی» با جهش و پرش در راه «قادرمتعال» گام برداشته‌اند. در این راستا میلیون‌ها ایرانی را آواره کردند؛ هزاران جوان در زندان‌های «خدامحور» بدون محاکمه و اثبات جرم اعدام شدند؛ و صدها هزار جوان ایرانی را هم برای «رضای خدا» به مسلخ جنگ استعماری 8 ساله اعزام فرمودند. اگر معتادان به مواد مخدر را به این مجموعة «خداپسندانه» بیافزائیم خواهیم دید که به خواست «قادرمتعال» یک نسل در ایران نابود شد.

شاید بعضی‌ها بپرسند پاسدارها و بسیجی‌ها در کدام رده قرار می‌گیرند؟ اشتباه نکنیم، اینان هم در ردة همان نسل نابود شده قرار دارند. پاسداران، اعضای انجمن اسلامی و تحکیم وحدتی‌ها از ردة انسان به مرتبة‌ دژخیم و جانور وحشی تنزل کرده‌اند. در یک جامعة بشری مرگ انسانیت از مرگ به مراتب مخرب‌تر است. بی‌دلیل نیست که فعلة فاشیسم همه نوع «محور» را بر «‌انسان محوری» ترجیح می‌دهد. اینان از خدا گرفته تا قوم و قبیله و زمین و «مطالبه» و «برنامه» و ...گله و مادر و همسر و حتی خواهر محوری را بر انسان‌محوری ترجیح می‌دهند، چرا که تقدس را می‌توان بر همة رده‌ها بجز انسانیت گسترش داد. در این راستا بد نیست متن سخنرانی مضحک «فاخته زمانی» در سازمان ملل را هم مطالعه کنیم. این فاختة پر شکسته ضمن تأمین تقدس برای اقوام آذری، «تبعیض» را با «تبعیض نژادی» اشتباه گرفته! بگذریم و بازگردیم به تغییر جهت وزش باد در جهان غرب.

در وبلا‌گ‌های پیشین گفتیم که در کانادا، یکی از کشورهای تحت قیمومت امپراطوری بریتانیا، که از مراکز مهم قوم پروری و قبیله‌گرائی و مرکز تجمع اوباش و نانخورهای حکومت جمکران به شمار می‌رود، نشست‌های آنچنانی برای دفاع از سکولاریسم به راه افتاده. امروز خبر رسید که دانشگاه «یورک» از برادر تقی رحمانی که از جمله «روشنفکران» دینی هستند و از عیال‌شان، نرگس محمدی هم برای شرکت در نشست دفاع از سکولاریسم دعوت به عمل آورده بود، افسوس که اعضای محفل شیرین عبادی نتوانستند خود را به این نشست سرنوشت‌ساز برسانند. البته برای تحریف تاریخ ایران و تخریب سکولاریسم اصلاً نیازی به حضور اینان نبود، استاد «حسن‌پور» و پروفسور «میثاق پارسا» بخوبی از پس این مهم برآمده‌اند. به همین دلیل هم سخنان‌شان در سایت «زمانه» انتشار یافته.

سایت کذا همچنین از نامزدی «عفت بیات»، یکی از خواهران زینب برای احراز پست ریاست جمهوری چاه جمکران خبر داده. به نظر ما اگر ایشان یا یکی دیگر از خواهران جمکران بجای احمدی‌نژاد بنشینند بیشتر می‌خندیم. فرض کنیم که در جمکران نام یک زن را از صندوق مارگیری بیرون بکشند. در اینصورت فعلة مؤنث فاشیسم در غرب ضمن برپائی مراسم شکرگزاری، این «پیشرفت بزرگ» را هم حتماً به «زنان ایران» تبریک خواهند گفت. بلافاصله دلفین‌ مینوئی یک گزارش پرآب‌وتاب از «ترقی» زنان ایران در روز‌نامة فیگارو منتشر می‌کند، و از همه مهم‌تر «میشل کالمی‌ری» دیگر با یک روسری حریر به ایران نخواهد آمد! ایشان یک روسری خاکستری و یک چادرسیاه به سر می‌اندازند و راهی تهران می‌شوند تا به قول خودشان به «آداب و رسوم» میزبان احترام گذاشته باشند. می‌دانیم که «آداب و رسوم ایرانیان» را همواره فاشیسم بین‌الملل و مک‌کارتیست‌ها در چارچوب گسترش منافع خود «تعریف» کرده‌اند.

باری با استخراج نام یکی از «خواهران زینب» از صندوق مارگیری مسائل و مشکلات فراوانی در کشور بروز خواهد کرد. از آنجمله است بوسیدن دست رهبر برای دریافت حکم کذا! آیا مقام‌معظم اجازه می‌دهند یک زن، که طبق احکام دین مبین «نامحرم» است، و حق قضاوت ندارد و شهادت‌اش در دادگاه یک دوم شهادت مرد ارزش دارد دست مقدس‌شان را ببوسد؟ پاسخ به این پرسش را مقام رهبری یا پاسدار شریعتمداری خواهند داد! ما که نمی‌توانیم به 1400 سال پیش بازگردیم و ببینیم وقتی زینب، نوة‌ پیامبر در یک انتخابات سالم، آزاد و رقابتی به مقام ریاست جمهوری مکه و مدینه و کل صحرای عربستان برگزیده شد، ابوبکر به او اجازه داد دستش را ببوسد یا نه؟ بازگشت به گذشته و گذر از تونل زمان متأسفانه از ما برنمی‌آید. در هر حال این مسئله در برابر دیگر مسائل چندان اهمیتی ندارد.

به عنوان نمونه اگر روز برگزاری مراسم تحلیف، «آقا» اجازه ندهند عیال‌شان از خانه خارج شود، چه پیش خواهد آمد؟ یا اگر حاج خانوم مراسم تحلیف را بجا آوردند و بجای بوسیدن دست رهبر، دستکش مقام معظم را بوسیدند، حکم ریاست جمهوری‌شان کم ارزش‌تر از حکم همتایان مذکرشان نخواهد بود؟ و اگر یکروز آقا عشق کردند که کارکردن عیال‌شان را ممنوع کنند، یا اجازة خروج از کشور به ایشان ندهند و مسافرت ریاست جمهور مؤنث به کشورهای خارج لغو ‌‌شود، سرنوشت ما ملت چه خواهد شد؟ اگر روزی ریاست جمهور محترم به دلیل عدم تمکین از «آقا» کتک مفصلی نوش جان کردند، و با صورت متورم و زیر چشم کبود در جلسة هیئت دولت حاضر شدند تکلیف «افتخارات» آش‌پرستان چه خواهد شد؟ اصلاً کسی به این مسائل «کلان راهبردی» فکر کرده؟ نه! هیچکس به فکر میهن اسلامی و ملت مسلمان نیست! همه به ویژه سایت «بی‌بی‌سی» دم گرفته‌اند که واژة عربی «رجل» که در قانون اساسی به کار رفته به معنای «مرد» نیست! می‌گویند «رجل سیاسی» می‌تواند «زن» هم باشد. ولی بی‌ربط می‌گویند، رجل سیاسی در جمکران نه «زن» است نه «مرد»، «رجالة سیاسی» و ابتر است؛ و در همینجا بگوئیم، ناصر کاتوزیان و صدرحاج سیدجوادی مهمل نوشته‌اند.

اکنون که معضل جهانی رجل سیاسی حل شد، بپردازیم به انتصاب فرضی آقای اعلمی که در دقیقة آخر ثبت نام کردند و برای بازارگرمی به انتقاد از کل حاکمیت جمکران مشغول شده‌اند! گویا ایشان تاکنون در این حاکمیت هیچ نقشی برعهده نداشته و با آخرین باران بهاری از آسمان به زمین باریده‌اند.

بله فرض کنیم آقای اعلمی، رئیس اسبق کمیسیون دوستی با انگلیس در مجلس جمکران بجای مهرورزی بنشینند و الیزابت دوم با یک کاروان تاجر و سوداگر و صاحب صنایع اسقاطی‌های جنگ افروزی راهی جمکران شوند. آیات عظام به ایشان اجازه ورود به مسجد سپهسالار را خواهند داد؟ در ضیافتی که به افتخار ایشان بر پا خواهد شد آقای اعلمی و همسرشان می‌توانند جام شامپاین را به سلامتی سر علیاحضرت بالا ببرند؟ یا باید به سلامتی ولینعمت حکومت اسلامی مشک دوغ سر بکشند؟ می‌بینیم که مسائل و مشکلات فراوانی در برابر «رئیس جمهور» آیندة ‌چاه جمکران قد علم کرده که هیچیک از متفکران و فلاسفة‌ عظیم‌الشان حکومت گورکن‌ها برای حل آن‌ها راهی پیشنهاد نکرده‌اند! حتی بیانیة رودة سگ‌اصحاب کهف که بیشرمانه خواهان «نظارت مردم بر نفت» شده تا زمینة تجزیة ایران را فراهم آورد به این مشکلات هیچ اشاره ندارد.

روشن‌تر بگوئیم هیچیک از گروه‌های جمکران برنامة منسجم سیاسی ندارند، همه شعار پوچ می‌دهند. به ویژه امضاءکنندگان بیانیة رودة سگ که نام پرگهر آقای فریبرز رئیس‌دانا هم در میان‌شان دیده می‌شود. اینان نمی‌گویند چگونه می‌خواهند یا می‌توانند مطالبات خود را تحقق بخشند؟ در نتیجه بیانیة کذا و دیگر بیانیه‌ها و به اصطلاح برنامه‌ها و سخنرانی‌های مضحک اصولگرا، اصلاح‌طلب و کارگزار جز جنجال برای مردمفریبی هیچ نیست. از این گذشته هیچیک از گروه‌ها نمی‌تواند خط سیاست خارجی خود را ترسیم کند، و به جنگ زرگری با اسرائیل و آمریکا پایان دهد. چرا؟ چون سیاست خارجی در ظاهر باید مورد تأئید ولی‌فقیه باشد، ولی در عمل سیاست خارجی را سفارت‌کذا تعیین می‌کند. سفارت کذا هم اینروزها چنان به افلاس افتاده که حتی برای سالگرد پیروزی بر آلمان نازی هیچ سروصدائی به راه نیانداخت. علت همانطور که گفتیم شکست پروژة نابوکو در پراگ، آنهم در سالروز تسلیم بی‌قید و شرط آلمان نازی در برابر متفقین بود.

همزمان با شهادت جانگداز نابوکو، کاخ الیزه بیانیه‌‌ای صادر کرد که در آن‌ بجای «تسلیم بی‌قید و شرط آلمان نازی»،‌ به «پیمان صلح»‌ با آلمان اشاره شده بود! این «اشتباه» در شبکة یورونیوز هم نادیده گرفته شد! در ضمن نیکولاسرکوزی، رئیس‌جمهور فرانسه هم در سخنرانی خود به مناسبت «روز پیروزی» فرمودند، خوب نیست در گذشته زندگی کنیم، این مراسم باید منطقه‌ای شود و ... و تلویحاً بی‌خیال نبرد با فاشیست‌ها. می‌دانیم که پدر نیکولاسرکوزی در سال 1944 از مجارستان به فرانسه آمده. یادآور شویم در سال 1941 میلادی ‌کشور مجارستان مانند اطریش، ایتالیا، ژاپن، رومانی، بلغارستان، سلواکی، کرواسی، فنلاند و تایلند، ‌ از متحدان هیتلر بود و کسی دلیلی برای ترک مجارستان نمی‌دید! همچنین می‌دانیم ایران، عراق و ترکیه نیز به مهر‌ورزی با آلمان نازی مشغول بودند که ناگهان باد از جهت مخالف وزیدن گرفت و دولت ترکیه که در سال 1939 اعلام «بی‌طرفی» کرده بود در سال 1945، دو ماه پیش از تسلیم ارتش آلمان نازی به جبهة متفقین پیوست!

در اروپا روز هشتم و در روسیه روز نهم ماه مه را به عنوان روز پیروزی بر ارتش هیتلر جشن می‌گیرند. دلائل این جشن و سرور مسلماً فراوان است، ولی مهم‌ترین آن این است که ارتش سرخ با تکیه بر یک آرمان ایدئولوژیک با فاشیسم «تقدس‌پرور» می‌جنگید، حال آنکه آنگلوساکسون‌ها هیچ مشکلی با فاشیسم نداشتند، و به همین دلیل با تمام قوا به حمایت از فرانکو در اسپانیا و سالازار در پرتقال پرداختند. آنگلوساکسون‌ها در واقع از بیم آنکه اتحاد جماهیر شوروی اروپا را فتح کند، با شرکای‌شان در آلمان به زدوخورد مشغول شدند و حکومت‌های دست نشاندة خود در ایران و ترکیه را نیز جمع و جور کردند تا برچسب فاشیسم برپیشا‌نی‌شان در سطح جهانی «چشم‌آزار» نباشد. بله جهت باد که تغییر می‌کند معجزات فراوانی به وقوع می‌پیوندد، از جمله در کشور سوئد!

سوئد، یکی از مهم‌ترین مراکز سرمایه‌داری جهانی که تا همین چندی پیش برای تشویق «فاشیست ـ مسلمان‌ها» به توزیع جوایز رایگان بین آنان مشغول بود و نوبل صلح به این فاشیست و جایزة اولاف‌پالمه به آن یکی اهدا می‌کرد، ناگهان هفتة گذشته «کاروان اسلام»،‌ یکی از طنزهای کوبندة صادق هدایت را منتشر کرد! کاروان اسلام به گفتة رادیو فردا، مورخ هشتم مه 2009، از روی نسخة دست‌نویس صادق هدایت منتشر شده.

در مورد کاروان اسلام پیشتر هم توضیح داده‌ایم. در اینجا یادآور شویم که رمان مذکور شرح کوتاهی است از سفر یک گروه از مبلغان دین مبین به فرنگ. در این رمان راوی نیز به عنوان «گزارشگر» یکی از پرسوناژها به شمار می‌رود. هدایت با طنز گزندة خود روحانیت را هدف گرفته و تعجبی نیست که انتشار طنز مذکور در دوران پهلوی هم مانند دوران گورکن‌ها ممنوع باشد. همچنانکه گفتیم «تقدس روحانیت» در نظام سلطنت یک اصل از پیش پذیرفته شده است. این تقدس هم مانند دیگر تقدس‌ها ریشه در باورهای عامیانه دارد و به همین دلیل کارساز پوپولیسم است. از اینروست که فلاسفة بزرگی چون «دکتر نصر» که پس از اشتغال در دربار پهلوی به ایالات متحد نقل مکان فرموده‌اند، بر طبل «باورها» می‌کوبند! بله، دلیل بسیار موجه وجود دارد! با توسل به همین باورها بود که رسانه‌های غرب از یک جفت نعلین روان‌پریش «رهبر کبیر انقلاب» تولید کردند. دلیل ممنوعیت طنزهای صادق هدایت به ویژه «توپ مرواری» این است که این رمان‌ تاریخ «استعمار» و «سلطه» را در جهان، و به ویژه در ایران به زبان طنز بیان می‌کند، و تاریخ رسمی را به عنوان «زبان قدرت» به سخره می‌گیرد. باری انتشار کاروان اسلام در سوئد را به فال نیک می‌گیریم و امیدواریم بزودی شاهد انتشار دیگر آثار صادق هدایت نیز باشیم.

از شما چه پنهان درآن‌ عهد و زمانه [...] بدون عایدی سرشار نفت که در تاریخ ایران سابقه نداشته و معلوم نیست کدام دولت فخیمه سگ‌خور می‌کند، دولت افلاس‌نامه صادر نکرده بود. اگر چه مشتری آهن‌پاره و اسلحه قراضه نبود[...] باری هنوز جزیرة بحرین را به ارباب واگذار نکرده بودند، هنوز بخشش کوه آرارات فتح‌الفتوح به شمار نمی‌رفت، هنوز شاه‌بابا حق کشتیرانی در دجله و فرات را از دست نداده بود و یک تکه خاکش را هم به افغان‌ها حاتم‌بخشی نکرده بود و برای تمدید قرارداد نفت جنوب مردم را دور کوچه نرقصانیده بود، اما اسم خودش را هم کبیر و نابغه و عظیم‌الشان نگذاشته بود. خلاصه آنکه حساب و کتابی درکار بود، هنوز همه چیز مبتذل نشده بود، مردم به خاک سیاه ننشسته بودند و از صبح تا شام هم مجبور نبودند افتخار قرقره بکنند و به رجاله بازی‌های رجال محترم‌شان هی تفاخر و تخرخر بنمایند و از شما چه پنهان مثل این بود که آبادی و آزادی و انسانیت هم یک خرده بیش از حالا پیدا می‌شد[...]

منبع: توپ مرواری ‌



...

0 نظردهید:

ارسال یک نظر

<< بازگشت