دیپلماسی ننهحسن!
...
دهخدا در «امثال و حکم» چنین آورده: ملانصرالدین دو گوساله داشت. یکی از آندو بگریخت، ملا هر چقدر دوید به گردش نرسید. پس برافروخته، خشمگین و نفس زنان بازگشت و شروع کرد به زدن گوسالهای که بسته بود. ملا را گفتند: چرا چنین کنی؟ گفت: شما ندانید! اگر این بسته نبود از دیگری چابکتر میدوید.
زو گاوتر ندیدم و نشنیدم آدمی
در دولتاش عجب غلطی کرده روزگار
فخرالدیناسعد گرگانی
به موازات جنگ زرگری کیهان و کروبی، که برای گسترش مقدسات و گرم کردن بازار این شیخ پلید به راه افتاده، جنگهای زرگری دیگری نیز در جمکران جریان دارد. از جمله جنگ رهبری و مهرورزی بر سر سازمان حج که علیرغم انعکاس آن در رادیوفردا و «بیبیسی» اهمیت چندانی ندارد. مهمترین جنگ زرگری فعلة فاشیسم، جنگ رهبری و کسانی است که به رهبری شیرین عبادی، «سلامت انتخابات» را به زیر سئوال میبرند تا زمینة حضور ناظران بینالمللی را در کشور فراهم آورند. اینان به دلیل آنکه میدانند حکومت اسلامی دیگر قادر نیست با توسل به دوربین خبرنگاران غربی «مشروعیت مردمی» را نزد افکار عمومی در غرب کسب کند، بیشرمانه تلاش دارند تا جهت مستحکم کردن پایههای دژخیمان، گواهی «سلامت انتخابات» را از دستهای مقدس سازمان ملل به دست آورند. روشنتر بگوئیم هدف شیرین عبادی و شرکاء جایگزین کردن «مشروعیت مردمی» با «سلامت انتخابات» است! آنهم در حکومتی که انتخابات یک شبیهسازی بیش نیست. به عبارت دیگر، آنها که سلامت انتخابات را به زیر سئوال میبرند به مراتب از کسانیکه مردم را به شرکت در این معرکه دعوت میکنند پدر سوختهتر و پلیدترند.
امروز همزمان با مذاکرات وزرای نفت ایران و عراق در بغداد، در نزدیکی محل مذاکرات باز هم «انفجاری» رخ داد! همچنانکه گفتیم ارتباط نفتی ایران با عراق یک عامل امنیتی است و ایالات متحد خواهان گسترش آشوب در عراق است. در وبلاگ «خشتکسالاری» توضیح دادهایم که «مردمی شدن نفت» و «تجزیة ایران» با یکدیگر پیوند مستقیم دارد، و آنگلوساکسونها این شعارهای ابلهانه را بیهوده در دهان خادمان تودهپرست و عوامفریبشان نمیاندازند. نگاهی به مناطق نفتخیز ایران کافی است تا پیوند «فدرالیسم» و «نفت» را به صراحت دریابیم.
همچنانکه پیشتر گفتیم برای آموزش زبان مادری و گسترش فرهنگ اقوام مختلف ایران هیچ الزامی به استقرار یک نظام «فدرال» وجود ندارد. «تدوین و اجرای قوانین» برای رسیدن به چنین اهدافی کفایت میکند. فدائیان فدرالیسم بهتر است بجای تبدیل فرهنگ و زبان مادری به ابزار سیاست استعمار شهامت به خرج داده، اهداف واقعی خود را صریحاً بیان کنند. چرا که در چارچوب حق آزادی بیان میباید بپذیریم که جدائیطلبان هم حق دارند مطالبات خود را مطرح کنند. البته نه از طریق مسلحانه و نه با تشویق به شورش، بلکه با توسل به کلام منطقی.
در همین چارچوب منطقی است که ما «نفی مکان»، یعنی الگوبرداری از دیگر کشورها، و «نفی زمان» یعنی بازگشت به گذشته، امپراطوری هخامنشی و ممالک محروسه، همچنین توسل به ادبیات استعماری و اختراعاتی نظیر «ملتهای مختلف ایران» را کاملاً مردود میدانیم. در کشور ایران «یک ملت» بیشتر وجود ندارد. کشور ایران از سه طرف به محاصرة ارتش ناتو در آمده، و حکومت ایران نیز دست نشاندة همین ارتش جنایتکار است. در نتیجه کاملاً طبیعی است که حکومت اسلامی تمام تلاش خود را به کار بندد که با سرکوب شدید اقوام ایرانی کشور را در دور باطل «سرکوب ـ شورش» قرار داده، نهایت امر زمینهساز تجزیة ایران شود.
همچنانکه شاهد بودیم روضهخوانهای مزدور سازمان سیا چگونه یک جنگ استعماری با عراق را صرفاً به منظور خوشخدمتی به اربابان سالها ادامه دادند. هدف ایالات متحد از براندازی حکومت ایران در سال 1979، تجزیة کشورمان بود. اگر تاکنون علیرغم تحمیل جنگ و گسترش فقر و سرکوب همه جانبه پنتاگون به اهداف خود دست نیافته، به این مفهوم نیست که از تجزیة ایران چشم پوشی کرده، به هیچ عنوان! اهداف استعمار پابرجاست.
سی سال پیش در چنین روز فرخندهای، مارگارت تاچر از حزب محافظهکار نخست وزیر انگلستان شد و رهبری انترناسیونال «گوسالههای ننه حسن» را بر عهده گرفت. گوسالة مادر حسن، در امثال و حکم دهخدا تعبیر مثلی است به معنای «ابله» و چنین به کار میرود: مثل گوسالة مادر حسن، یا «گوسالة ننهحسن.»
مارگارت یا همان «مگی»، ملقب به «بانوی آهنین» از کارگزاران مطیع و وفادار سرمایه سالاری جهانی است و همه او را به دیدة «احترام» مینگرند! هر چند رفتار و کردارشان با ننهحسن فاصلة زیادی ندارد، هیچکس مگی را «ننه حسن» خطاب نکرده و نخواهد کرد. دوران نخست وزیری «مگی» از قضای روزگار با رهبری روح الله خمینی، فرانسوا میتران، ضیاءالحق و ژنرال کنعان اورن تقارن زمانی پیدا کرد و خلاصه دوران خوشی بود برای سرمایهسالاران که افسوس گذشت، و چه زود گذشت! بله در دورة نخست وزیری «بانوی آهنین» بازار آهن و به طور کلی فلزات از کسادی به درآمد و خرید و فروش اسلحه رونق فراوان یافت. به همین دلیل هر نخست وزیری که از حزب کارگر به «10 داونینگستریت» کذا پای گذاشته، ابتدا دست بانوی آهنین را در آستانة در میلیسد! چرا که انگلیسیها کارشان «انگ لیسی» است. در نتیجه لیسیدن «انگ» کذا، مانند شغل شریف بازجوئی در ساواک جمکران، به قول پاسدار شریعتمداری «ثواب» داشته و برایشان باعث «افتخار» است.
«انگ» در فرهنگ دهخدا معانی مختلفی دارد. و از آنجمله است «مارک و نشان تجار»! و «مگی» هم از آن قماش «انگها» بود که برازندة همة نوع کالا به شمار میرفت. پس تجار محترم انگلستان «انگ» او را بر سلاحهای تولیدی خود زده آنها را به عنوان لباس زیر زنانه صادر میکردند. میدانیم که لاجوردی، سرپرست زندان اوین و از دوستان نزدیک برادر فرخ نگهدار، در بازار تهران با اخوی یک دکة فروش لباس زیر زنانه داشتند، و از قضای روزگار در برابر همان مکان «مقدس» نیز توسط ساواک جمکران به «افتخار» شهادت برای امامزمان نائل آمدند. و خلاصه با چندین «افتخار» در کفن، زمین را از وجود پلیدشان پاک فرمودند.
البته دولت افلاسات به رهبری خاتمی، ترور لاجوردی را به گردن گروه رجوی انداخت، ولی در واقع محمد خاتمی که خود متخصص «ارشاد» و «پاکسازی» است و پیشتر هم در جایگاه فعلی پاسدار شریعتمداری به عربدهجوئی و نفسکشطلبی در سنگر «کیهان» اشتغال داشت ـ مسلماً همچون او به اینکارها «افتخار» هم میکند ـ چنین فرمود: «مصلحت نیست که از پرده برون افتد راز!» و بهتر است کسی در مورد اعدامهای دوران درخشان نخست وزیری میرحسین موسوی دهان باز نکند. اینچنین بود که پس از شهادت «جانگداز» سرپرست اسبق زندان اوین، «انگ» اعدامها به پیشانی لاجوردی باقی ماند و امروز همة «یاران» لاجوردی مانند تخم و ترکة خمینی، لباس روحانیت و ... از «تقدس» برخوردار شده و به «تقدس» خود «افتخار» میکنند، بدون اینکه پرتقالهای «جافا» زهرمار کرده باشند.
اصلاً این پرتقالها را شیمون پرز شخصاً به وزارت امور خارجة گورکنها تحویل داد تا بخورند و همچون گوسالة ننهحسن «مصاحبه» کنند. امروز منوچهر متکی در مورد «طالبان» و مسائل مهم جهان سخنانی پرمغز و شیوا به زبان آورده که نشان از ردپای پرتقالهای جافا دارد! به گزارش حنازرچوبه، مورخ 14 اردیبهشتماه سالجاری، منوچهر متکی در دانشگاه تربیت مدرس هم ابعاد مختلف سیاست خارجی دولت نهم را برای دانشجویان تشریح کرد، هم به پرسشهای آنان پاسخ داد! فراموش نکنیم که این دانشگاه مرکز تولید زبالههای غربپرست در جمکران است. و به همین دلیل امثال متکی در این «دانشگاه» به نشخوار تبلیغات اربابانشان در لندن و واشنگتن میپردازند. و البته این خدمات بیمزد نمیماند.
صدای آمریکا نیز همزمان با تحریف سخنان وزیر امور خارجة کوبا، واکنش ابلهانة منوچهر متکی به صدور بیانیة وزارت امور خارجة ایالات متحد را با آب و تاب و عکس و تفصیلات منتشر میکند، چرا که متکی هم مانند محسن رضائی از گروه خوشتیپهای حکومت گورکنهاست! البته همین روزهاست که گورکنها کاندیداهای خوشتیپتری را نیز برای تشویق مردم به شرکت در مسابقات مارگیری رو کنند، تا باز هم گروهی مزدور خواهان حضور ناظران سازمان ملل در ایران شده فرصت را مناسب تشخیص دهند تا برای حکومت گورکنها و انتخابات مسخرهاش یک تأئیدنامة معتبر از سازمان ملل کسب نمایند! بله این کرکسها که «سلامت انتخابات» را به زیر سئوال میبرند، در پی کسب مشروعیت از سازمان مللاند، چرا که نیک میدانند بدون تکیه بر تأئید آشکار بیگانگان قادر به اثبات «مشروعیت مردمی» خود در برابر افکار عمومی غرب نیستند. در نتیجه تلاش دارند «سلامت انتخابات» را به افکار عمومی غرب «ثابت» کنند. بگذریم!
وزیر امورخارجة جمکران امروز ضمن تأکید دوباره بر «استقلال» حکومت گورکنها، هر چه گوردون براون هفتة گذشته به عنوان «استراتژی نوین» انگلستان در افغانستان و پاکستان جویده و تف فرموده بود، از زمین جمع کرده و با اهن و تولوپ فراوان و انداختن باد در غبغب، تحویل دانشجویان و «نخبگان» جمکران داد. در قاموس طالبان شیعیمسلک نشخوار آدامسهای جویدة آنگلوساکسونها را «استقلال» خوانند! و در چارچوب چنین استقلالی است که وزیر امورخارجة گورکنها برای تأئید مواضع ارباباناش، در پوشش رد مواضع گوردون براون در واقع به تأئید آنها میپردازد! بله، این شیوة پروپاگاند همان است که ساواک برای تنظیم سخنرانیهای مقامات فرزانه و فرهیختة جمکران پیوسته به آن متوسل میشود، تا فرامین سازمان سیا را از زبان رهبرکبیر و دیگر گوسالههای مقدس ننهحسن برای ما ملت بازگو کند. پیشتر در وبلاگهائی که به «پروپاگاند» اختصاص دادیم به این شیوه اشاره کردهایم. پس برای پرهیز از تکرار مکررات به ارائة یک نمونة شناخته شده از این تبلیغات مزورانه اکتفا خواهیم کرد.
زمانیکه ایالات متحد برای سلب مسئولیت از خود در کشور ایران براندازی 22 بهمن 57 را سازمان داد، سیاستهای خود را از زبان «رهبرکبیر انقلاب» در پوشش مخالفت با آمریکا اعمال میکرد. به این ترتیب، وزارت امورخارجة ایالات متحد به دروغ «نقض حقوق بشر در ایران» را مورد انتقاد قرار میداد، تا خمینی، به عنوان «رهبرکبیر انقلاب» بتواند حقوق بشر را آمریکائی بخواند و آنرا بکلی مردود شمارد. در پس پردة همین جنجال آمریکاستیزی بود که نیروی هوائی آمریکا با استفاده از فرودگاههای صحرائی در منطقة طبس مجاهدین افغان را مسلح میکرد. آمریکا به دلیل ارتباط آشکار و قانونی با دولت پاکستان نمیتوانست از طریق این کشور دست به چنین کاری بزند، چرا که در اینصورت دولت پاکستان میبایست در برابر اتحادجماهیر شوروی پاسخگو باشد. ولی در ایران دست گاوچرانها باز بود چون حکومت اسلامی ارواح شکماش ضدآمریکائی بود و اوباشالله هر روز در خیابان، و رهبرشان هم در جمکران عربدة مرگ بر آمریکا سر میدادند.
در چنین آشفته بازاری آمریکا ظاهراً خمینی دجال و دولت پوشالیاش را در برابر اتحاد شوروی قرار داده بود، ولی این ملت ایران بود که عواقب چنین سیاستی را متحمل میشد. تحویل سلاح به مجاهدین افغان از خاک ایران آنقدر ادامه یافت تا اینکه یک موشک «الهی» به این بازی شیرین پایان داد. و ساواک گورکنها آناً شعار «معجزة طبس» را سرداد و صدای کریه جمکران ادعا کرد، آمریکائیها برای نجات گروگانها آمده بودند و به ارادة خداوند نابود شدند! پاسداران شوتوپرتی که به فرماندهی «منتظر قائم» برای مشاهدة «معجزه» راهی طبس شده بودند بمباران شدند تا همه در توهم «معجزه» باقی بمانند. جیمی کارتر هم برای گرم کردن بازار گورکنی و ضجه و روضه و زوزه و خداپرستی یک «خاطرات کشکی» انتشار داد، تا گورکنها به عنوان «منبع موثق»، تا ظهور آقا امام زمان هر وقت چیزی گفتند و نوشتند به آن استناد کنند.
در وقوقیة یازدهم اردیبهشتماه، شیخ احمد خاتمی ضمن اشاره به «نقش خداوند در زندگی انسان» به نقل از جیمیکارتر میگوید:
«گوئی ریگهای [شنهای] بیابان سربازان خداوند شده بودند[...]»
شیخ احمد، سپس با تکیه بر همین مهملات جیمی کارتر نتیجه میگیرد که، فقط ملتهای باخدا از چنین الطافی بهرهمند میشوند! این «مضحکات» در سایت ایسنا، مورخ 11 اردیبهشتماه سالجاری انتشار یافته. از مطلب دور افتادیم!
بله این «عنایات» به این دلیل شامل حال ملت مصیبتزدة ایران میشد که پس از اشغال سفارت آمریکا، دولت این کشور دیگر با حکومت اسلامی رابطة قانونی و رسمی نداشت! ایالات متحد روابط خود را با حکومت ایران به سطح رابطه با روسپیهای دستاربند تقلیل داد. و این رابطهای است که همچنان ادامه یافته و تداوم آن به معنای تداوم حکومت اسلامی است. از اینرو گورکنها میکوشند هر گونه ملاقات و تماس رسمی با مقامات آمریکا را به هر صورت ممکن «انکار» کنند. این پنهانکاری که دیگر از چشم هیچکس پوشیده نیست، روز به روز پوششهای محافظاش تضعیف میشود و حکومت اسلامی را بیش از پیش متزلزل میکند. امروز این تزلزل مواضع به یک افتضاح دیپلماتیک انجامید!
جریان این بود که در تاریخ 8 اردیبهشتماه سالجاری، خبرگزاری ریانووستی به نقل از «میگنیوز» از سفر «دنیس راس» به کشورهای خاورمیانه خبر داده، این پرسش را مطرح کرد که «آیا وزارت امور خارجة آمریکا فرستادة خود را به ایران هم اعزام خواهد کرد؟» وزارت امورخارجة گورکنها، به مصداق مثل «چوب را که برداری گربه دزده فرار میکنه»، با مشاهدة این مطلب به هراس افتاده و «پرسش» را با «خبر» اشتباه میگیرد! در نتیجه امروز سخنگوی سفارت گورکنها در مسکو با صدور یک اطلاعیه «خبر» نووستی مبنی بر سفر دنیس راس را به ایران تکذیب میکند! سایت نووستی هم حماقت ایشان را منعکس کرده مینویسد، سخنگوی سفارت جمهوری اسلامی در مسکو اظهار داشت خبر درج شده در سایت فارسی ریانووستی «غیرمؤثق» است. نووستی، مورخ 14 اردیبهشتماه سالجاری، در ادامه میافزاید:
«[در این خبر] تأکید نشده بود که راس به ایران سفر میکند یا خیر!»
بله این است نتیجة هول و هراس و دستپاچگی: حماقت و افتضاح! ظاهراً در وزارت امور خارجة ایران کسی تفاوت «پرسش» و «خبر» را نمیداند. وزیر این وزارتخانه کیست؟ منوچهر متکی! ایشان مانند اسلاف خود هر چه زباله در بازار تهران یافتهاند به استخدام وزارتخانه در آوردهاند، نتیجه نیز همین است که میبینیم. پس بازگردیم به سخنان سرپرست زبالهدان کذا در دانشگاه تربیت مدرس که در تأئید سخنان گوردون براون چنین القاء میکند که طالبان دست پروردة آنگلوساکسونها همان کسانی هستند که در لندن بمبگذاری میکنند! حنازرچوبه هم ترهات وی را با آب و تاب منتشر کرده. این گوسالة ننه حسن که در رأس وزارت امور خارجة گورکنها قرار گرفته مسلماً از ابعاد افتضاحی که با تکذیب کذا در مسکو به راه انداخته آگاه نیست.
ز گاو و کژدم و خرچنگ و ماهی
نیاید کارکردن زین نکوتر
ناصر خسرو
زو گاوتر ندیدم و نشنیدم آدمی
در دولتاش عجب غلطی کرده روزگار
فخرالدیناسعد گرگانی
به موازات جنگ زرگری کیهان و کروبی، که برای گسترش مقدسات و گرم کردن بازار این شیخ پلید به راه افتاده، جنگهای زرگری دیگری نیز در جمکران جریان دارد. از جمله جنگ رهبری و مهرورزی بر سر سازمان حج که علیرغم انعکاس آن در رادیوفردا و «بیبیسی» اهمیت چندانی ندارد. مهمترین جنگ زرگری فعلة فاشیسم، جنگ رهبری و کسانی است که به رهبری شیرین عبادی، «سلامت انتخابات» را به زیر سئوال میبرند تا زمینة حضور ناظران بینالمللی را در کشور فراهم آورند. اینان به دلیل آنکه میدانند حکومت اسلامی دیگر قادر نیست با توسل به دوربین خبرنگاران غربی «مشروعیت مردمی» را نزد افکار عمومی در غرب کسب کند، بیشرمانه تلاش دارند تا جهت مستحکم کردن پایههای دژخیمان، گواهی «سلامت انتخابات» را از دستهای مقدس سازمان ملل به دست آورند. روشنتر بگوئیم هدف شیرین عبادی و شرکاء جایگزین کردن «مشروعیت مردمی» با «سلامت انتخابات» است! آنهم در حکومتی که انتخابات یک شبیهسازی بیش نیست. به عبارت دیگر، آنها که سلامت انتخابات را به زیر سئوال میبرند به مراتب از کسانیکه مردم را به شرکت در این معرکه دعوت میکنند پدر سوختهتر و پلیدترند.
امروز همزمان با مذاکرات وزرای نفت ایران و عراق در بغداد، در نزدیکی محل مذاکرات باز هم «انفجاری» رخ داد! همچنانکه گفتیم ارتباط نفتی ایران با عراق یک عامل امنیتی است و ایالات متحد خواهان گسترش آشوب در عراق است. در وبلاگ «خشتکسالاری» توضیح دادهایم که «مردمی شدن نفت» و «تجزیة ایران» با یکدیگر پیوند مستقیم دارد، و آنگلوساکسونها این شعارهای ابلهانه را بیهوده در دهان خادمان تودهپرست و عوامفریبشان نمیاندازند. نگاهی به مناطق نفتخیز ایران کافی است تا پیوند «فدرالیسم» و «نفت» را به صراحت دریابیم.
همچنانکه پیشتر گفتیم برای آموزش زبان مادری و گسترش فرهنگ اقوام مختلف ایران هیچ الزامی به استقرار یک نظام «فدرال» وجود ندارد. «تدوین و اجرای قوانین» برای رسیدن به چنین اهدافی کفایت میکند. فدائیان فدرالیسم بهتر است بجای تبدیل فرهنگ و زبان مادری به ابزار سیاست استعمار شهامت به خرج داده، اهداف واقعی خود را صریحاً بیان کنند. چرا که در چارچوب حق آزادی بیان میباید بپذیریم که جدائیطلبان هم حق دارند مطالبات خود را مطرح کنند. البته نه از طریق مسلحانه و نه با تشویق به شورش، بلکه با توسل به کلام منطقی.
در همین چارچوب منطقی است که ما «نفی مکان»، یعنی الگوبرداری از دیگر کشورها، و «نفی زمان» یعنی بازگشت به گذشته، امپراطوری هخامنشی و ممالک محروسه، همچنین توسل به ادبیات استعماری و اختراعاتی نظیر «ملتهای مختلف ایران» را کاملاً مردود میدانیم. در کشور ایران «یک ملت» بیشتر وجود ندارد. کشور ایران از سه طرف به محاصرة ارتش ناتو در آمده، و حکومت ایران نیز دست نشاندة همین ارتش جنایتکار است. در نتیجه کاملاً طبیعی است که حکومت اسلامی تمام تلاش خود را به کار بندد که با سرکوب شدید اقوام ایرانی کشور را در دور باطل «سرکوب ـ شورش» قرار داده، نهایت امر زمینهساز تجزیة ایران شود.
همچنانکه شاهد بودیم روضهخوانهای مزدور سازمان سیا چگونه یک جنگ استعماری با عراق را صرفاً به منظور خوشخدمتی به اربابان سالها ادامه دادند. هدف ایالات متحد از براندازی حکومت ایران در سال 1979، تجزیة کشورمان بود. اگر تاکنون علیرغم تحمیل جنگ و گسترش فقر و سرکوب همه جانبه پنتاگون به اهداف خود دست نیافته، به این مفهوم نیست که از تجزیة ایران چشم پوشی کرده، به هیچ عنوان! اهداف استعمار پابرجاست.
سی سال پیش در چنین روز فرخندهای، مارگارت تاچر از حزب محافظهکار نخست وزیر انگلستان شد و رهبری انترناسیونال «گوسالههای ننه حسن» را بر عهده گرفت. گوسالة مادر حسن، در امثال و حکم دهخدا تعبیر مثلی است به معنای «ابله» و چنین به کار میرود: مثل گوسالة مادر حسن، یا «گوسالة ننهحسن.»
مارگارت یا همان «مگی»، ملقب به «بانوی آهنین» از کارگزاران مطیع و وفادار سرمایه سالاری جهانی است و همه او را به دیدة «احترام» مینگرند! هر چند رفتار و کردارشان با ننهحسن فاصلة زیادی ندارد، هیچکس مگی را «ننه حسن» خطاب نکرده و نخواهد کرد. دوران نخست وزیری «مگی» از قضای روزگار با رهبری روح الله خمینی، فرانسوا میتران، ضیاءالحق و ژنرال کنعان اورن تقارن زمانی پیدا کرد و خلاصه دوران خوشی بود برای سرمایهسالاران که افسوس گذشت، و چه زود گذشت! بله در دورة نخست وزیری «بانوی آهنین» بازار آهن و به طور کلی فلزات از کسادی به درآمد و خرید و فروش اسلحه رونق فراوان یافت. به همین دلیل هر نخست وزیری که از حزب کارگر به «10 داونینگستریت» کذا پای گذاشته، ابتدا دست بانوی آهنین را در آستانة در میلیسد! چرا که انگلیسیها کارشان «انگ لیسی» است. در نتیجه لیسیدن «انگ» کذا، مانند شغل شریف بازجوئی در ساواک جمکران، به قول پاسدار شریعتمداری «ثواب» داشته و برایشان باعث «افتخار» است.
«انگ» در فرهنگ دهخدا معانی مختلفی دارد. و از آنجمله است «مارک و نشان تجار»! و «مگی» هم از آن قماش «انگها» بود که برازندة همة نوع کالا به شمار میرفت. پس تجار محترم انگلستان «انگ» او را بر سلاحهای تولیدی خود زده آنها را به عنوان لباس زیر زنانه صادر میکردند. میدانیم که لاجوردی، سرپرست زندان اوین و از دوستان نزدیک برادر فرخ نگهدار، در بازار تهران با اخوی یک دکة فروش لباس زیر زنانه داشتند، و از قضای روزگار در برابر همان مکان «مقدس» نیز توسط ساواک جمکران به «افتخار» شهادت برای امامزمان نائل آمدند. و خلاصه با چندین «افتخار» در کفن، زمین را از وجود پلیدشان پاک فرمودند.
البته دولت افلاسات به رهبری خاتمی، ترور لاجوردی را به گردن گروه رجوی انداخت، ولی در واقع محمد خاتمی که خود متخصص «ارشاد» و «پاکسازی» است و پیشتر هم در جایگاه فعلی پاسدار شریعتمداری به عربدهجوئی و نفسکشطلبی در سنگر «کیهان» اشتغال داشت ـ مسلماً همچون او به اینکارها «افتخار» هم میکند ـ چنین فرمود: «مصلحت نیست که از پرده برون افتد راز!» و بهتر است کسی در مورد اعدامهای دوران درخشان نخست وزیری میرحسین موسوی دهان باز نکند. اینچنین بود که پس از شهادت «جانگداز» سرپرست اسبق زندان اوین، «انگ» اعدامها به پیشانی لاجوردی باقی ماند و امروز همة «یاران» لاجوردی مانند تخم و ترکة خمینی، لباس روحانیت و ... از «تقدس» برخوردار شده و به «تقدس» خود «افتخار» میکنند، بدون اینکه پرتقالهای «جافا» زهرمار کرده باشند.
اصلاً این پرتقالها را شیمون پرز شخصاً به وزارت امور خارجة گورکنها تحویل داد تا بخورند و همچون گوسالة ننهحسن «مصاحبه» کنند. امروز منوچهر متکی در مورد «طالبان» و مسائل مهم جهان سخنانی پرمغز و شیوا به زبان آورده که نشان از ردپای پرتقالهای جافا دارد! به گزارش حنازرچوبه، مورخ 14 اردیبهشتماه سالجاری، منوچهر متکی در دانشگاه تربیت مدرس هم ابعاد مختلف سیاست خارجی دولت نهم را برای دانشجویان تشریح کرد، هم به پرسشهای آنان پاسخ داد! فراموش نکنیم که این دانشگاه مرکز تولید زبالههای غربپرست در جمکران است. و به همین دلیل امثال متکی در این «دانشگاه» به نشخوار تبلیغات اربابانشان در لندن و واشنگتن میپردازند. و البته این خدمات بیمزد نمیماند.
صدای آمریکا نیز همزمان با تحریف سخنان وزیر امور خارجة کوبا، واکنش ابلهانة منوچهر متکی به صدور بیانیة وزارت امور خارجة ایالات متحد را با آب و تاب و عکس و تفصیلات منتشر میکند، چرا که متکی هم مانند محسن رضائی از گروه خوشتیپهای حکومت گورکنهاست! البته همین روزهاست که گورکنها کاندیداهای خوشتیپتری را نیز برای تشویق مردم به شرکت در مسابقات مارگیری رو کنند، تا باز هم گروهی مزدور خواهان حضور ناظران سازمان ملل در ایران شده فرصت را مناسب تشخیص دهند تا برای حکومت گورکنها و انتخابات مسخرهاش یک تأئیدنامة معتبر از سازمان ملل کسب نمایند! بله این کرکسها که «سلامت انتخابات» را به زیر سئوال میبرند، در پی کسب مشروعیت از سازمان مللاند، چرا که نیک میدانند بدون تکیه بر تأئید آشکار بیگانگان قادر به اثبات «مشروعیت مردمی» خود در برابر افکار عمومی غرب نیستند. در نتیجه تلاش دارند «سلامت انتخابات» را به افکار عمومی غرب «ثابت» کنند. بگذریم!
وزیر امورخارجة جمکران امروز ضمن تأکید دوباره بر «استقلال» حکومت گورکنها، هر چه گوردون براون هفتة گذشته به عنوان «استراتژی نوین» انگلستان در افغانستان و پاکستان جویده و تف فرموده بود، از زمین جمع کرده و با اهن و تولوپ فراوان و انداختن باد در غبغب، تحویل دانشجویان و «نخبگان» جمکران داد. در قاموس طالبان شیعیمسلک نشخوار آدامسهای جویدة آنگلوساکسونها را «استقلال» خوانند! و در چارچوب چنین استقلالی است که وزیر امورخارجة گورکنها برای تأئید مواضع ارباباناش، در پوشش رد مواضع گوردون براون در واقع به تأئید آنها میپردازد! بله، این شیوة پروپاگاند همان است که ساواک برای تنظیم سخنرانیهای مقامات فرزانه و فرهیختة جمکران پیوسته به آن متوسل میشود، تا فرامین سازمان سیا را از زبان رهبرکبیر و دیگر گوسالههای مقدس ننهحسن برای ما ملت بازگو کند. پیشتر در وبلاگهائی که به «پروپاگاند» اختصاص دادیم به این شیوه اشاره کردهایم. پس برای پرهیز از تکرار مکررات به ارائة یک نمونة شناخته شده از این تبلیغات مزورانه اکتفا خواهیم کرد.
زمانیکه ایالات متحد برای سلب مسئولیت از خود در کشور ایران براندازی 22 بهمن 57 را سازمان داد، سیاستهای خود را از زبان «رهبرکبیر انقلاب» در پوشش مخالفت با آمریکا اعمال میکرد. به این ترتیب، وزارت امورخارجة ایالات متحد به دروغ «نقض حقوق بشر در ایران» را مورد انتقاد قرار میداد، تا خمینی، به عنوان «رهبرکبیر انقلاب» بتواند حقوق بشر را آمریکائی بخواند و آنرا بکلی مردود شمارد. در پس پردة همین جنجال آمریکاستیزی بود که نیروی هوائی آمریکا با استفاده از فرودگاههای صحرائی در منطقة طبس مجاهدین افغان را مسلح میکرد. آمریکا به دلیل ارتباط آشکار و قانونی با دولت پاکستان نمیتوانست از طریق این کشور دست به چنین کاری بزند، چرا که در اینصورت دولت پاکستان میبایست در برابر اتحادجماهیر شوروی پاسخگو باشد. ولی در ایران دست گاوچرانها باز بود چون حکومت اسلامی ارواح شکماش ضدآمریکائی بود و اوباشالله هر روز در خیابان، و رهبرشان هم در جمکران عربدة مرگ بر آمریکا سر میدادند.
در چنین آشفته بازاری آمریکا ظاهراً خمینی دجال و دولت پوشالیاش را در برابر اتحاد شوروی قرار داده بود، ولی این ملت ایران بود که عواقب چنین سیاستی را متحمل میشد. تحویل سلاح به مجاهدین افغان از خاک ایران آنقدر ادامه یافت تا اینکه یک موشک «الهی» به این بازی شیرین پایان داد. و ساواک گورکنها آناً شعار «معجزة طبس» را سرداد و صدای کریه جمکران ادعا کرد، آمریکائیها برای نجات گروگانها آمده بودند و به ارادة خداوند نابود شدند! پاسداران شوتوپرتی که به فرماندهی «منتظر قائم» برای مشاهدة «معجزه» راهی طبس شده بودند بمباران شدند تا همه در توهم «معجزه» باقی بمانند. جیمی کارتر هم برای گرم کردن بازار گورکنی و ضجه و روضه و زوزه و خداپرستی یک «خاطرات کشکی» انتشار داد، تا گورکنها به عنوان «منبع موثق»، تا ظهور آقا امام زمان هر وقت چیزی گفتند و نوشتند به آن استناد کنند.
در وقوقیة یازدهم اردیبهشتماه، شیخ احمد خاتمی ضمن اشاره به «نقش خداوند در زندگی انسان» به نقل از جیمیکارتر میگوید:
«گوئی ریگهای [شنهای] بیابان سربازان خداوند شده بودند[...]»
شیخ احمد، سپس با تکیه بر همین مهملات جیمی کارتر نتیجه میگیرد که، فقط ملتهای باخدا از چنین الطافی بهرهمند میشوند! این «مضحکات» در سایت ایسنا، مورخ 11 اردیبهشتماه سالجاری انتشار یافته. از مطلب دور افتادیم!
بله این «عنایات» به این دلیل شامل حال ملت مصیبتزدة ایران میشد که پس از اشغال سفارت آمریکا، دولت این کشور دیگر با حکومت اسلامی رابطة قانونی و رسمی نداشت! ایالات متحد روابط خود را با حکومت ایران به سطح رابطه با روسپیهای دستاربند تقلیل داد. و این رابطهای است که همچنان ادامه یافته و تداوم آن به معنای تداوم حکومت اسلامی است. از اینرو گورکنها میکوشند هر گونه ملاقات و تماس رسمی با مقامات آمریکا را به هر صورت ممکن «انکار» کنند. این پنهانکاری که دیگر از چشم هیچکس پوشیده نیست، روز به روز پوششهای محافظاش تضعیف میشود و حکومت اسلامی را بیش از پیش متزلزل میکند. امروز این تزلزل مواضع به یک افتضاح دیپلماتیک انجامید!
جریان این بود که در تاریخ 8 اردیبهشتماه سالجاری، خبرگزاری ریانووستی به نقل از «میگنیوز» از سفر «دنیس راس» به کشورهای خاورمیانه خبر داده، این پرسش را مطرح کرد که «آیا وزارت امور خارجة آمریکا فرستادة خود را به ایران هم اعزام خواهد کرد؟» وزارت امورخارجة گورکنها، به مصداق مثل «چوب را که برداری گربه دزده فرار میکنه»، با مشاهدة این مطلب به هراس افتاده و «پرسش» را با «خبر» اشتباه میگیرد! در نتیجه امروز سخنگوی سفارت گورکنها در مسکو با صدور یک اطلاعیه «خبر» نووستی مبنی بر سفر دنیس راس را به ایران تکذیب میکند! سایت نووستی هم حماقت ایشان را منعکس کرده مینویسد، سخنگوی سفارت جمهوری اسلامی در مسکو اظهار داشت خبر درج شده در سایت فارسی ریانووستی «غیرمؤثق» است. نووستی، مورخ 14 اردیبهشتماه سالجاری، در ادامه میافزاید:
«[در این خبر] تأکید نشده بود که راس به ایران سفر میکند یا خیر!»
بله این است نتیجة هول و هراس و دستپاچگی: حماقت و افتضاح! ظاهراً در وزارت امور خارجة ایران کسی تفاوت «پرسش» و «خبر» را نمیداند. وزیر این وزارتخانه کیست؟ منوچهر متکی! ایشان مانند اسلاف خود هر چه زباله در بازار تهران یافتهاند به استخدام وزارتخانه در آوردهاند، نتیجه نیز همین است که میبینیم. پس بازگردیم به سخنان سرپرست زبالهدان کذا در دانشگاه تربیت مدرس که در تأئید سخنان گوردون براون چنین القاء میکند که طالبان دست پروردة آنگلوساکسونها همان کسانی هستند که در لندن بمبگذاری میکنند! حنازرچوبه هم ترهات وی را با آب و تاب منتشر کرده. این گوسالة ننه حسن که در رأس وزارت امور خارجة گورکنها قرار گرفته مسلماً از ابعاد افتضاحی که با تکذیب کذا در مسکو به راه انداخته آگاه نیست.
ز گاو و کژدم و خرچنگ و ماهی
نیاید کارکردن زین نکوتر
ناصر خسرو
...
0 نظردهید:
ارسال یک نظر
<< بازگشت