استراتژی پرتقال!
...
این روزها جای افراد شریفی چون ژنرال اسلامپناه، «ضیاءالحق» و یا «ازهاری» و «قرهباغی» و ژنرالهای شیردل و کودتاچی ارتش ترکیه نزد عموسام خیلی خیلی خالی است! سی سال پیش در چنین روزهائی ایام به کام بود! ولی امروز، گوردون براون در پاکستان در به در به دنبال یک کودتاچی میگردد تا نانی هم در افغانستان به تنور بچسباند! اوضاع ترکیه هم خراب شده! امروز در باکو پیش پای رجب اردوغان، فوتبالیست دینی و نخست وزیر «عدالت و توسعه»، مسجد ترکها را با بولدوزر صاف کردند! بله دولت «لائیک» ترکیه به محض استقلال جمهوری آذربایجان یک مسجد در باکو بنا کرده بود تا آذربایجانیها را با «اسلام راستین» آشنا کند! و امروز ثمرة سالها تلاش «فرهنگی» با خاک یکسان شد. البته افلاس ترکیه به این مختصر ختم نمیشود در قبرس هم آمریکا باید دست و پای اسلام با شامپاین و روسری را جمع کند!
امروز دادگاه اروپا حکمی صادر کرد که به موجب آن املاک یکی از ساکنان یونانی قبرس در بخش ترکنشین به وی باز پس داده شود. این حکمی است که با استناد به آن دیگر یونانیان بخش ترکنشین قبرس که در پی اشغال نظامی این جزیره از خانة خود آواره شدهاند میتوانند برای بازپسگیری املاک خود اقامة دعوی کنند و به این ترتیب جمهوری قبرس تمامیت ارضی خود را به تدریج باز خواهد یافت. و هنوز مشخص نیست عقب نشینی آنگلوساکسونها تا کجا ادامه خواهد یافت!
در هر حال آنچه مسلم است این است که حضرات دیگر نمیتوانند به روال سدة اخیر افلاس خود را با کودتا و ایجاد آشوب پیرامون ملی شدن نفت در ایران جبران کنند! 58 سال پیش در چنین روزی، محمد مصدق نخست وزیر ایران شد و مجلس شورای ملی، طرح خائنانة «ملی شدن نفت» را تصویب کرد تا دست آنگلوساکسونها برای تحمیل تحریم اقتصادی، کودتا و تاراج نفت بازتر شود. کودتای 22 بهمن و استقرار حکومت منفور جمکران نیز تداوم همین سیاست بود. البته آنروزها کسی وقاحت و حماقت خمینیها و خامنهایها را نداشت که تحریمها را باعث «پیشرفت» بداند! آنروزها محمدمصدق و همپالکیهایاش چنین وانمود میکردند که اگر نفت ملی شود، ملت ایران غرق در رفاه و آسایش خواهد شد! و دیدیم که چنین نشد! حتی پس از استقرار حاکمیت مستقل و مردمی و بسیار ضدامپریالیست جمکران آنچه نصیب مردم ایران شده فقر و سرکوب است، آنهم توسط مشتی لات و اوباش و در پوشش مقدسات دینی! برای گسترش همین مقدسات است که سازمانهای به اصطلاح مدافع حقوق بشر برای کرد و آذری و بلوچ و ... و سنی و بهائی در ایران دل میسوزانند.
تنها حربة فاشیسم همین مقدسات است: دینی، بومی و قومی! چرا که نفی «طنز»، به عنوان شیوة بیان هنری فقط با توسل به مقدسات امکانپذیر خواهد بود. زمانیکه طنز محدود و ممنوع شود «زبان تهدید» و ارعاب را میتوان به آسانی بر مردم تحمیل کرد. همچنان که در سه دهة اخیر شاهد بودیم. و امروز که به دلیل فرسایش، زبان تهدید و ارعاب در فضای جامعة ایران تضعیف شده ارکان حکومت «مستقل» جمکران نیز به لرزه افتاده.
ایالات متحد و شرکاء که از هیاهو و جنجال پیرامون «بمب مهرورزی» و «بحران اقتصادی» نتوانستند نتیجة مطلوب را جهت «حفظ وضع موجود» در منطقه و ارتقاء فاشیسم در اروپا به دست آورند، اینک تمام نبوغ خود را به کار گرفتهاند که در پاکستان و ترکیه شرایطی ایجاد کنند که اگر دوام و بقای گورکنها در جمکران تضمین نشد، از طریق یک «کودتای خوب» بر اساس نظریات فلسفی ماشالله قصاب و آخوند مطهری باز هم یک دمکراسی سرگذر مرغوب در خیابانهای تهران مستقر کنند تا دل حزب نعلین پرست توده هم شاد باشد. پیش از ادامة مطلب لازم است در مورد وبلاگ «دوربان و دیدهبان» چند نکته را توضیح دهیم.
نخست اینکه آموزش زبان مادری، آموزش زبان و فرهنگ و ادبیات را شامل میشود. در مورد فدرالیسم پیشتر هم گفتیم، ایران به دلیل عدم برخورداری از یک دولت مستقل و مقتدر مرکزی اگر به فدراسیون تبدیل شود، وضعیتی شبیه به عراق خواهد داشت و در دراز مدت تجزیه خواهد شد. به همین دلیل هم ما با فدرالیسم مخالفایم.
دیگر آنکه، انسان هیچ تقدسی ندارد. این رکن اساسی اعلامیة جهانی حقوق بشر است که انسان را خارج از هر گونه تعلقات نژادی، قومی و مذهبی به رسمیت میشناسد. بنابراین دلیلی نمیبینیم که اقوام ایرانی از کرد و فارس و آذری و غیره خود را «مقدس» شمرده، همگام با حکومت توحش جمکران با آزادی بیان به مخالفت برخیزند. در یک حاکمیت «بهنجار» اگر رسانهای در مقالات خود به فرد یا گروهی توهین کند، میتوان علیه آن اقامة دعوی کرد. ولی برخلاف حکومت گورکنها، «طنز» و دیگر آثار هنری را نمیتوان در ترادف با «توهین» قرار داد. در رسانههای فارسی کاریکاتور آذریها را به صورت سوسک میکشند؟ آذریها هم در رسانههای خود کاریکاتور فارسها را بکشند. پاسخ کاریکاتور را با کاریکاتور میدهند نه با تظاهرات و لاتبازی! فارسها فیلم میسازند که آذریها آن را «تحقیرآمیز» به شمار میآورند؟ آذریها هم ذوق و استعداد خود را در ساختن فیلم به کار گیرند و فارسها را مسخره کنند! به این ترتیب ممکن است سینمای ایران هم چند میلیمتر پیشرفت کند و «ژیل ژاکوب» دکان «توزیع جایزه» در «فستیوال کن» را برای این سینمای استعماری تعطیل کند!
باری خدمت «اقوام» محترم ایران زمین عرض کنیم که «تخیلات» مانند «تفکر» مرز نمیشناسد و آثار هنری و علوم را نمیتوان به زنجیر تقدسها اسیر کرد! البته بحث شامل «هنرمندان» و «متفکران» دینی نمیشود. اینان نه هنرمندند، نه متفکر، چرا که ذهن و قدرت تفکر خود را در خدمت «توهمات» دینی و مقدسات قرار میدهند. ما در چارچوب اعلامیة جهانی حقوق بشر، هیچ حد و مرزی برای «آزادی بیان» هنرمند، نویسنده و متفکر به رسمیت نمیشناسیم. بگذریم و بپردازیم به ماجراهای پرهیجان انتخابات چاه جمکران!
افسوس که اکبر بهرمانی به ژنرال دکتر محسن رضائی اجازه نداد در مسابقات مارگیری جمکران شرکت کند! و اینچنین بود که ما ملت یک رئیس جمهور «لیبرال ـ دمکرات»، مدافع حقوق بشر و «خوش تیپ» را از دست دادیم! چنین فرصتی هرگز در تاریخ سفلهپروری استعماری تکرار نخواهد شد! بله پس از اینکه همة رسانههای جمکران خبر نامزدی ژنرال آیزنهاور دینی را پخش کردند، مجمع تشخیص مصلحت یک بیانیه صادر کرد و اعلام داشت، «محسن آقا هنوز برای شرکت در انتخابات تصمیم نگرفته!» البته یک وقت فکر نکنید دکتر محسن رضائی از استقلال و آزادی برخوردار نیستند، و مانند مهرانگیزکار اکبر هاشمی برایشان تصمیم میگیرد. ابداً! دلیل مخالفت مجمع تشخیص مصلحت با شرکت محسن رضائی در انتخابات این بود که ایشان اگر چه بسیار خوش تیپ، دمکراسی و حقوق بشراند، و از این نظر از آخوند کروبی، میرحسین موسوی و احمدینژاد هیچ کم ندارند، ولی یک اشکال مهم دارند و آن اینکه به اندازة میرحسین، مهرورزی و کروبی «فتوژنیک» نیستند، و همین امر میتواند به شکست ایشان در معرکة مارگیری جمکران منجر شود!
در حالیکه منوچهر متکی چنین اشکالی ندارد! وقتی با «یورو نیوز» مصاحبه میکند، تا حدودی به آدمیزاد شباهت دارد و امواج «استقلال» و «آزادی» در نوکری برای آمریکا از ریش و عینکاش بر صفحة جعبة جادو سرازیر میشود. به ویژه زمانی که ابلهانه و به بهانة دفاع از حقوق آوارگان فلسطینی میگوید، مهاجران اسرائیلی که از اروپا به این سرزمین آمدند «خانه و زندگیشان را رها کرده مردم فلسطین را آواره کردند.» وزیر امورخارجه گورکنها گویا نمیداند در شرق ایران میلیونها هندی از خانههایشان رانده شدند تا محمد علی جناح مزدور کشور «پاکها» را پایه گذاری کند. کشوری که بجز بحران آفرینی و ایجاد تنش هیچ دلیلی بر موجودیتاش نیست. متکی که پای ارباباناش در منطقه به هوا رفته، امروز برای جهانیان تعیین تکلیف کرده و فرمان داده که، همه باید سلاحهای اتمی را کنار بگذارند. البته این سخنان مضحک زمانی منتشر میشود که باراک اوباما، که قرار بود در نشست گروه 8 در ایتالیا با رئیس جمهور روسیه ملاقات کند، پیش از موعد مقرر، سر و پا برهنه برای ملاقات با مدودف راهی مسکو خواهد شد!
سیلویو برلوسکنی، نخست وزیر ایتالیا پیشنهاد کرده گروه 8 در منطقة زلزله زدة «آکوئیلا» جمع شوند. این منطقه امروز به قدوم مبارک کاردینال راتزینگر هم آلوده شد. و خلاصه حضرت پاپ که شکمشان را برای ماستمالی کردن روز جهانی کارگر صابون مفصلی زده بودند، ناچار شدند «پیش از موعد مقرر» راهی منطقة مذکور شوند. اصولاً این روزها همة امور خارج از زمان مقرر صورت میپذیرد! همة مسافرتهای مقامات آنگلوساکسون به منطقه «غیرمنتظره» شده. به عنوان نمونه هیلاری کلینتون به صورت غیرمنتظره وارد بغداد میشود، تا بیش از صد «شهید» تقدیم حکومت گورکنها کند، البته مراسم قربانی هیچ دردی از حکومت مفلوک جمکران دوا نکرده!
چرا که «زبان ابتذال» و «زبان تهدید» همچنان بر فضای رسمی حاکم است، ولی زبان تهدید به نسبت زبان ابتذال فضای کمتری را اشغال کرده، و هر چند آخوند اژهای باز هم «شبکة خرابکار» کشف کرده، دیگر کسی برای اکتشافات گورکنها اهمیتی قائل نیست. به عنوان نمونه آخوند کروبی همچنان «هولوکاست» میطلبد، و میرحسین هم روزی پنج نوبت ضمن تأکید بر پیروی از «خط امام»، آمادگی خود را برای مذاکره با آمریکا اعلام میکند! البته ایشان و امامشان به اتفاق ژنرال محسن رضائی و ماشالله قصاب و بهزاد نبوی 8 سال تمام با آمریکا در نبرد بودند! فراموش نکنیم! از مطلب دور افتادیم، بازگردیم به سفرهای «غیرمنتظره!»
به گزارش سایت لوموند، مورخ 27 آوریل 2009، گوردون براون نخست وزیر بریتانیا هم به طور غیرمنتظره وارد افغانستان شد تا برای مبارزه با تروریسم در مرز پاکستان و افغانستان استراتژی نوینی ارائه دهد. چرا که دولت بریتانیا معتقد است مبارزه با تروریسم در این منطقه امنیت را به خیابانهای لندن خواهد آورد! نمیدانستیم طالبان با ولینعمت خود در لندن در جنگاند! در هر حال گوردون براون قول داده که دولت کرزای قانون «حداقل هر 4 شب یکبار» را نیز بازنگری کند. میبینیم که استراتژی نوین مبارزه با تروریسم گوردون براون، نه تنها امنیت خیابانهای لندن که مسائل اطاق خواب مردم افغانستان را نیز در بر میگیرد! قرار است گوردون براون پس از حل مسئلة استراتژیک «حداقل هر 4 شب یکبار» به طور غیرمنتظره راهی پاکستان شود! و در چنین شرایطی هیچ بعید نیست که ماجرای رکسانا صابری هم به طور غیرمنتظره به شعارهای «انتخاباتی» چاه جمکران افزوده شود.
اگر نظر ما را بخواهید پیشنهاد میکنیم مردم ایران در این انتخابات یا به «رکسانا صابری» رأی بدهند، یا به «هولوکاست» که از پرتقال هم نصیبی برده باشند!
که از دوران حمورابی مردم میخواندند:
من پرتقال میخورم، من افتخار میکنم
پس من دو کار میکنم، هم پرتقال میخورم، هم افتخار میکنم!
پس هر پرتقال را دو شکر واجب گردید! بله! پرتقال یکی از عوامل اصلی استقرار فاشیسم است. چرا که پوست کندن آن نشان ابتکار است و خوردناش باعث افتخار! در دوران باستان که بابا آدم و ننه حوا مردمسالاری دینی در جهان مستقر کرده بودند، «فصل» انتخابات و حماسه آفرینی که میشد، پیروان «خط ننه حوا» در برابر حوزههای رایگیری دینی صف میکشیدند و چنین میخواندند:
من پرتقال میخورم، من انتخاب میکنم
پس من دو کار میکنم، هم پرتقال میخورم هم انتخاب میکنم.
امروز دادگاه اروپا حکمی صادر کرد که به موجب آن املاک یکی از ساکنان یونانی قبرس در بخش ترکنشین به وی باز پس داده شود. این حکمی است که با استناد به آن دیگر یونانیان بخش ترکنشین قبرس که در پی اشغال نظامی این جزیره از خانة خود آواره شدهاند میتوانند برای بازپسگیری املاک خود اقامة دعوی کنند و به این ترتیب جمهوری قبرس تمامیت ارضی خود را به تدریج باز خواهد یافت. و هنوز مشخص نیست عقب نشینی آنگلوساکسونها تا کجا ادامه خواهد یافت!
در هر حال آنچه مسلم است این است که حضرات دیگر نمیتوانند به روال سدة اخیر افلاس خود را با کودتا و ایجاد آشوب پیرامون ملی شدن نفت در ایران جبران کنند! 58 سال پیش در چنین روزی، محمد مصدق نخست وزیر ایران شد و مجلس شورای ملی، طرح خائنانة «ملی شدن نفت» را تصویب کرد تا دست آنگلوساکسونها برای تحمیل تحریم اقتصادی، کودتا و تاراج نفت بازتر شود. کودتای 22 بهمن و استقرار حکومت منفور جمکران نیز تداوم همین سیاست بود. البته آنروزها کسی وقاحت و حماقت خمینیها و خامنهایها را نداشت که تحریمها را باعث «پیشرفت» بداند! آنروزها محمدمصدق و همپالکیهایاش چنین وانمود میکردند که اگر نفت ملی شود، ملت ایران غرق در رفاه و آسایش خواهد شد! و دیدیم که چنین نشد! حتی پس از استقرار حاکمیت مستقل و مردمی و بسیار ضدامپریالیست جمکران آنچه نصیب مردم ایران شده فقر و سرکوب است، آنهم توسط مشتی لات و اوباش و در پوشش مقدسات دینی! برای گسترش همین مقدسات است که سازمانهای به اصطلاح مدافع حقوق بشر برای کرد و آذری و بلوچ و ... و سنی و بهائی در ایران دل میسوزانند.
تنها حربة فاشیسم همین مقدسات است: دینی، بومی و قومی! چرا که نفی «طنز»، به عنوان شیوة بیان هنری فقط با توسل به مقدسات امکانپذیر خواهد بود. زمانیکه طنز محدود و ممنوع شود «زبان تهدید» و ارعاب را میتوان به آسانی بر مردم تحمیل کرد. همچنان که در سه دهة اخیر شاهد بودیم. و امروز که به دلیل فرسایش، زبان تهدید و ارعاب در فضای جامعة ایران تضعیف شده ارکان حکومت «مستقل» جمکران نیز به لرزه افتاده.
ایالات متحد و شرکاء که از هیاهو و جنجال پیرامون «بمب مهرورزی» و «بحران اقتصادی» نتوانستند نتیجة مطلوب را جهت «حفظ وضع موجود» در منطقه و ارتقاء فاشیسم در اروپا به دست آورند، اینک تمام نبوغ خود را به کار گرفتهاند که در پاکستان و ترکیه شرایطی ایجاد کنند که اگر دوام و بقای گورکنها در جمکران تضمین نشد، از طریق یک «کودتای خوب» بر اساس نظریات فلسفی ماشالله قصاب و آخوند مطهری باز هم یک دمکراسی سرگذر مرغوب در خیابانهای تهران مستقر کنند تا دل حزب نعلین پرست توده هم شاد باشد. پیش از ادامة مطلب لازم است در مورد وبلاگ «دوربان و دیدهبان» چند نکته را توضیح دهیم.
نخست اینکه آموزش زبان مادری، آموزش زبان و فرهنگ و ادبیات را شامل میشود. در مورد فدرالیسم پیشتر هم گفتیم، ایران به دلیل عدم برخورداری از یک دولت مستقل و مقتدر مرکزی اگر به فدراسیون تبدیل شود، وضعیتی شبیه به عراق خواهد داشت و در دراز مدت تجزیه خواهد شد. به همین دلیل هم ما با فدرالیسم مخالفایم.
دیگر آنکه، انسان هیچ تقدسی ندارد. این رکن اساسی اعلامیة جهانی حقوق بشر است که انسان را خارج از هر گونه تعلقات نژادی، قومی و مذهبی به رسمیت میشناسد. بنابراین دلیلی نمیبینیم که اقوام ایرانی از کرد و فارس و آذری و غیره خود را «مقدس» شمرده، همگام با حکومت توحش جمکران با آزادی بیان به مخالفت برخیزند. در یک حاکمیت «بهنجار» اگر رسانهای در مقالات خود به فرد یا گروهی توهین کند، میتوان علیه آن اقامة دعوی کرد. ولی برخلاف حکومت گورکنها، «طنز» و دیگر آثار هنری را نمیتوان در ترادف با «توهین» قرار داد. در رسانههای فارسی کاریکاتور آذریها را به صورت سوسک میکشند؟ آذریها هم در رسانههای خود کاریکاتور فارسها را بکشند. پاسخ کاریکاتور را با کاریکاتور میدهند نه با تظاهرات و لاتبازی! فارسها فیلم میسازند که آذریها آن را «تحقیرآمیز» به شمار میآورند؟ آذریها هم ذوق و استعداد خود را در ساختن فیلم به کار گیرند و فارسها را مسخره کنند! به این ترتیب ممکن است سینمای ایران هم چند میلیمتر پیشرفت کند و «ژیل ژاکوب» دکان «توزیع جایزه» در «فستیوال کن» را برای این سینمای استعماری تعطیل کند!
باری خدمت «اقوام» محترم ایران زمین عرض کنیم که «تخیلات» مانند «تفکر» مرز نمیشناسد و آثار هنری و علوم را نمیتوان به زنجیر تقدسها اسیر کرد! البته بحث شامل «هنرمندان» و «متفکران» دینی نمیشود. اینان نه هنرمندند، نه متفکر، چرا که ذهن و قدرت تفکر خود را در خدمت «توهمات» دینی و مقدسات قرار میدهند. ما در چارچوب اعلامیة جهانی حقوق بشر، هیچ حد و مرزی برای «آزادی بیان» هنرمند، نویسنده و متفکر به رسمیت نمیشناسیم. بگذریم و بپردازیم به ماجراهای پرهیجان انتخابات چاه جمکران!
افسوس که اکبر بهرمانی به ژنرال دکتر محسن رضائی اجازه نداد در مسابقات مارگیری جمکران شرکت کند! و اینچنین بود که ما ملت یک رئیس جمهور «لیبرال ـ دمکرات»، مدافع حقوق بشر و «خوش تیپ» را از دست دادیم! چنین فرصتی هرگز در تاریخ سفلهپروری استعماری تکرار نخواهد شد! بله پس از اینکه همة رسانههای جمکران خبر نامزدی ژنرال آیزنهاور دینی را پخش کردند، مجمع تشخیص مصلحت یک بیانیه صادر کرد و اعلام داشت، «محسن آقا هنوز برای شرکت در انتخابات تصمیم نگرفته!» البته یک وقت فکر نکنید دکتر محسن رضائی از استقلال و آزادی برخوردار نیستند، و مانند مهرانگیزکار اکبر هاشمی برایشان تصمیم میگیرد. ابداً! دلیل مخالفت مجمع تشخیص مصلحت با شرکت محسن رضائی در انتخابات این بود که ایشان اگر چه بسیار خوش تیپ، دمکراسی و حقوق بشراند، و از این نظر از آخوند کروبی، میرحسین موسوی و احمدینژاد هیچ کم ندارند، ولی یک اشکال مهم دارند و آن اینکه به اندازة میرحسین، مهرورزی و کروبی «فتوژنیک» نیستند، و همین امر میتواند به شکست ایشان در معرکة مارگیری جمکران منجر شود!
در حالیکه منوچهر متکی چنین اشکالی ندارد! وقتی با «یورو نیوز» مصاحبه میکند، تا حدودی به آدمیزاد شباهت دارد و امواج «استقلال» و «آزادی» در نوکری برای آمریکا از ریش و عینکاش بر صفحة جعبة جادو سرازیر میشود. به ویژه زمانی که ابلهانه و به بهانة دفاع از حقوق آوارگان فلسطینی میگوید، مهاجران اسرائیلی که از اروپا به این سرزمین آمدند «خانه و زندگیشان را رها کرده مردم فلسطین را آواره کردند.» وزیر امورخارجه گورکنها گویا نمیداند در شرق ایران میلیونها هندی از خانههایشان رانده شدند تا محمد علی جناح مزدور کشور «پاکها» را پایه گذاری کند. کشوری که بجز بحران آفرینی و ایجاد تنش هیچ دلیلی بر موجودیتاش نیست. متکی که پای ارباباناش در منطقه به هوا رفته، امروز برای جهانیان تعیین تکلیف کرده و فرمان داده که، همه باید سلاحهای اتمی را کنار بگذارند. البته این سخنان مضحک زمانی منتشر میشود که باراک اوباما، که قرار بود در نشست گروه 8 در ایتالیا با رئیس جمهور روسیه ملاقات کند، پیش از موعد مقرر، سر و پا برهنه برای ملاقات با مدودف راهی مسکو خواهد شد!
سیلویو برلوسکنی، نخست وزیر ایتالیا پیشنهاد کرده گروه 8 در منطقة زلزله زدة «آکوئیلا» جمع شوند. این منطقه امروز به قدوم مبارک کاردینال راتزینگر هم آلوده شد. و خلاصه حضرت پاپ که شکمشان را برای ماستمالی کردن روز جهانی کارگر صابون مفصلی زده بودند، ناچار شدند «پیش از موعد مقرر» راهی منطقة مذکور شوند. اصولاً این روزها همة امور خارج از زمان مقرر صورت میپذیرد! همة مسافرتهای مقامات آنگلوساکسون به منطقه «غیرمنتظره» شده. به عنوان نمونه هیلاری کلینتون به صورت غیرمنتظره وارد بغداد میشود، تا بیش از صد «شهید» تقدیم حکومت گورکنها کند، البته مراسم قربانی هیچ دردی از حکومت مفلوک جمکران دوا نکرده!
چرا که «زبان ابتذال» و «زبان تهدید» همچنان بر فضای رسمی حاکم است، ولی زبان تهدید به نسبت زبان ابتذال فضای کمتری را اشغال کرده، و هر چند آخوند اژهای باز هم «شبکة خرابکار» کشف کرده، دیگر کسی برای اکتشافات گورکنها اهمیتی قائل نیست. به عنوان نمونه آخوند کروبی همچنان «هولوکاست» میطلبد، و میرحسین هم روزی پنج نوبت ضمن تأکید بر پیروی از «خط امام»، آمادگی خود را برای مذاکره با آمریکا اعلام میکند! البته ایشان و امامشان به اتفاق ژنرال محسن رضائی و ماشالله قصاب و بهزاد نبوی 8 سال تمام با آمریکا در نبرد بودند! فراموش نکنیم! از مطلب دور افتادیم، بازگردیم به سفرهای «غیرمنتظره!»
به گزارش سایت لوموند، مورخ 27 آوریل 2009، گوردون براون نخست وزیر بریتانیا هم به طور غیرمنتظره وارد افغانستان شد تا برای مبارزه با تروریسم در مرز پاکستان و افغانستان استراتژی نوینی ارائه دهد. چرا که دولت بریتانیا معتقد است مبارزه با تروریسم در این منطقه امنیت را به خیابانهای لندن خواهد آورد! نمیدانستیم طالبان با ولینعمت خود در لندن در جنگاند! در هر حال گوردون براون قول داده که دولت کرزای قانون «حداقل هر 4 شب یکبار» را نیز بازنگری کند. میبینیم که استراتژی نوین مبارزه با تروریسم گوردون براون، نه تنها امنیت خیابانهای لندن که مسائل اطاق خواب مردم افغانستان را نیز در بر میگیرد! قرار است گوردون براون پس از حل مسئلة استراتژیک «حداقل هر 4 شب یکبار» به طور غیرمنتظره راهی پاکستان شود! و در چنین شرایطی هیچ بعید نیست که ماجرای رکسانا صابری هم به طور غیرمنتظره به شعارهای «انتخاباتی» چاه جمکران افزوده شود.
اگر نظر ما را بخواهید پیشنهاد میکنیم مردم ایران در این انتخابات یا به «رکسانا صابری» رأی بدهند، یا به «هولوکاست» که از پرتقال هم نصیبی برده باشند!
که از دوران حمورابی مردم میخواندند:
من پرتقال میخورم، من افتخار میکنم
پس من دو کار میکنم، هم پرتقال میخورم، هم افتخار میکنم!
پس هر پرتقال را دو شکر واجب گردید! بله! پرتقال یکی از عوامل اصلی استقرار فاشیسم است. چرا که پوست کندن آن نشان ابتکار است و خوردناش باعث افتخار! در دوران باستان که بابا آدم و ننه حوا مردمسالاری دینی در جهان مستقر کرده بودند، «فصل» انتخابات و حماسه آفرینی که میشد، پیروان «خط ننه حوا» در برابر حوزههای رایگیری دینی صف میکشیدند و چنین میخواندند:
من پرتقال میخورم، من انتخاب میکنم
پس من دو کار میکنم، هم پرتقال میخورم هم انتخاب میکنم.
...
0 نظردهید:
ارسال یک نظر
<< بازگشت