...
گورکنها طی سه دهة اخیر در عرصة «نبرد» نمایشی با آمریکا و اسرائیل و غربستیزی مصلحتی در واقع به پادوئی برای آمریکا مشغول بودند. امروز نیز شاهدیم چگونه برای مذاکره با آمریکا و به رسمیت شناختن به قول خودشان «هولوکاست» با یکدیگر به رقابت برخاسته، و این رقابت تبدیل به برنامة سیاسیشان برای انتخابات ریاست «جمهوری» شده! امروز میرحسین موسوی که هنوز هیچ برنامهای به مشتاقان ارائه نداده برای مذاکره با آمریکا ابراز آمادگی میکند! اکبر بهرمانی هم در وقوقیة امروز، ضمن نازوکرشمه برای ارباب موافقت «ایران» را با مذاکرات اعلام کرد. بله این است همان «چنج» معروف در برنامة حزب دمکرات که ضدامپریالیستهای دروغین یا بهتر بگوئیم مقامات انقلابی حکومت گورکنها را در عمل در جایگاه واقعیشان قرار داده.
حزب دمکرات ایالات متحد که نمایندة خود را با شعار«چنج» روانة کاخ سفید کرده، همچنان بر حفظ «سیاست انسداد» از مصر تا ایران و طالبان پروری در منطقه پای میفشارد. به عبارت دیگر در اهداف استعماری آنگلوساکسونها هیچ تغییری مشاهده نمیشود، آمریکا برای گسترش و تحکیم «سیاست انسداد» فقط در شیوة کار خود «تغییراتی» داده، چرا که شرایط منطقه «تغییر» کرده. این تغییرات عبارتند از: گشایش یک شعبة جدید طالبان در مرز پاکستان و افغانستان، برای ایجاد یک منطقة «طالبان غیرمسئول»، ایجاد درگیریهای مرزی بین ایران و افغانستان، خرابکاری در خطوط لولة گاز صادراتی روسیه به اروپا در ترکمنستان، و عملیات خرابکارانه در عراق همزمان علیه غیرنظامیان و نظامیان عراقی، و از همه مهمتر تقویت دشمنی «شیعه ـ سنی» از طریق کشتار زائران ایرانی در عراق. زائرانی که حکومت جنایتکار اسلامی آنان را در راستای تحکیم سیاست اربابان آمریکائیاش، فقط برای قربانی شدن به عراق میفرستد تا بتواند همین جنایات را به «وهابیون»، یعنی دیگر نوکران آمریکا در منطقه نسبت داده و محور «دشمنیابی» را تقویت کند. البته این جنایات در چارچوب قراردادهای نفتی روی میدهد!
از انفجار در خطوط لولة گاز «ترکمنستان ـ روسیه» آغاز کنیم که با استقبال «جرج کرول»، معاون وزارت امورخارجة آمریکا در بخش آسیای مرکزی روبرو شد. به گزارش بخش فرانسه زبان نووستی، مورخ 24 آوریل 2009، جرج کرول انفجاری را که در تاریخ 9 آوریل در خط لولة «آسیای مرکزی ـ مرکز ـ 4» رخ داد «فرصتی» برای تنوع و تکثر خطوط لولةگاز شمرده میگوید، «انفجار اخیر، بدون در نظر گرفتن علت آن، تنوع مسیر خطوط صادراتی گاز را توجیه میکند.» جرج کرول این سخنان را در کنفرانس بینالمللی عبور انرژی فسیلی در «اشکآباد» ایراد کرد. یادآور شویم در پی انفجار خط لولة «دولتآباد» به «دریالیک»، در تاریخ 9 آوریل، صادرات گاز ترکمنستان به روسیه به حال تعلیق درآمد. جرج کرول در ادامة سخنان خود تأکید میکند:
«تعدد مسیر لولههای گاز و نفت هیچ دلیل سیاسی ندارد و فقط برای تضمین امنیت صادرات گاز است. اگر در یک خط لوله اشکالی ایجاد شود، بهتر و مطمئنتر است که خطوط موازی و جایگزین در دسترس باشد!»
بله میبینیم که ایالاتمتحد از روی «خیرخواهی» و بدون هیچگونه چشم داشتی خواهان تنوع و تکثر لولههای گاز ترکمنستان شده. مسلماً خط لولة دولتآباد هم به ارادة الهی منفجر شده، چون هر چه خداوند بخواهد «خیر» است. به ویژه که خواستههای خداوند از قضای روزگار با خواستهها و منافع گاوچرانها در همسوئی کامل قرار میگیرد! مسلماً دلیل چنین رخدادهائی «ایمان» گاوچرانها به خداوند خونخوار و حقیر ابراهیم باید باشد.
فقط ما هر چه مطالعات و تحقیقات و پژوهش کردیم متوجه نشدیم چرا ایالات متحد مطالبات خیرخواهانة خود را در زمینة انرژی فسیلی همواره با انفجار و خرابکاری و کشتار و جنگ ابراز میکند؟ به عنوان نمونه، انفجار در خط لولة ترکمنستان، با سفر نخست وزیر عراق به روسیه تقارن زمانی داشت و در آستانة سفر نخست وزیر عراق به مسکو، نخست وزیر روسیه از عراق خواسته بود قراردادهای معوقه با روسیه را به رسمیت بشناسد!
دیگر اینکه همزمان با توافق عراق و ایران برای احداث خطوط لولة نفت خام از بصره به آبادان، انفجار بمب در رستوران محل توقف زائران ایرانی در مقدادیه بیش از صد کشته و مجروح بر جای گذاشت، و همزمان در میان جمعیتی که برای دریافت کمکهای غذائی از پلیس تجمع کرده بودند، بمب منفجر شد و یک پادگان نظامی عراق نیز هدف حملة انتحاری قرار گرفت! امروز هم یک بمب دیگر در میان زائران ایرانی منفجر شد. البته فکر بد نکنیم! توطئهای در کار نیست!
به گزارش حنازرچوبه، مورخ 23 آوریل 2009، در حاشیة چهاردهمین نمایشگاه بینالمللی نفت، گاز و پتروشیمی در تهران، معاون وزارت نفت حکومت اسلامی از توافق با عراق برای احداث خط لولة نفت از بصره به آبادان، ساخت چند پالایشگاه در عراق و ... و خلاصه گسترش همکاریها در زمینة انرژی بین ایران و عراق خبر داد.
به جزئیات این خبر نمیپردازیم فقط یادآور میشویم که احداث خط لولة بصره به آبادان یک «منطقة امن» ایجاد میکند. همین «امنیت» است که با منافع آنگلوساکسونها در تضاد قرار میگیرد. اینان همچنانکه شاهدیم سالهاست از احداث خط لولة صلح از ایران به هند ممانعت میکنند، چون احداث این خط لوله مرکز تجارت اسلحه، فروش برده و قاچاق مواد مخدر را تهدید میکند. اتفاقاً «بیبیسی»، شیپور تبلیغاتی حاکمیت انگلستان نیز از زبان نژادحسینیان مخالفت کارفرمایانخود را با احداث این خط لوله اعلام داشت. سپس آخوند محتشمی «احساس تکلیف» کرد و بعد هم میرحسین موسوی به دلیل وجود «کودکان بیخانمان در تهران» با احداث این خط لوله مخالفت کرد! در هر حال این مختصر را گفتیم تا ارتباط نفت با انفجار خطوط لوله و به ویژه کشتار مردم ایران و عراق مشخص شود. اهمیت استراتژیک احداث خط لولة نفت از بصره به آبادان برای ملتهای ایران و عراق به مراتب از خط لولة ترکمنستان بیشتر است. چرا که در انفجار ترکمنستان، دعوا صرفاً جنبة اقتصادی دارد و به آمریکا، روسیه و چین محدود میشود، حال آنکه احداث خط لولة بصره به آبادان از ابعاد بسیار گستردهتری برخوردار خواهد شد.
این خط لوله، بین دو سوی اروند رود ارتباطی را برقرار میکند که پیش از ظهور اسلام در دورة هخامنشیان، اشکانیان و ساسانیان بین مردم منطقه وجود داشته. همچنانکه میدانیم پایتخت ساسانیان در سرزمینی بوده که اکنون قسمتی از خاک کشور عراق به شمار میرود. ولی اهمیت ارتباط بین بصره و آبادان به دوران پیش از اسلام محدود نمیشود. مهمترین اماکن مقدس شیعیان در خاک عراق قرار دارد و گسترش ارتباط بین ایران و عراق میتواند به پویائی و ارتقاء فرهنگ شیعیان نیز کمک کند. و ارتقاء فرهنگی در منطقه نیز در تضاد با منافع آنگلوساکسونها قرار میگیرد. تحمیل انجماد و سکون بر اقتصاد و فرهنگ رکن اساسی سیاست استعمار است و در این زمینه آنگلوساکسونها کارآئی خود را به ویژه در ایران به اثبات رساندهاند. دلیل پافشاری انگلستان بر تداوم سیاست تقابل کاذب بین شیخ و شاه این است که تحمیل مقدسات دینی و بومی بر ملت ایران فقط در همین چارچوب امکانپذیر میشود.
شیخ به چماق مقدسات دینی مسلح است و هر گاه لازم آید عربدهای هم برای خلیج همیشه فارس سر میدهد. ولی برای شاه الویت دوگانه میشود. سلطنت اگر با مقدسات بومی ارتباطی تنگاتنگ ایجاد میکند، این مقدسات را با چاشنی دین نیز میآمیزد. چرا که سلطنت و بنیاد دین مکمل یکدیگرند. با این وجود در هر کشور یکنفر بیشتر نمیتواند به سلطنت برسد، حال آنکه در حکومت جمکران هزاران شیخ بیسواد و متحجر وجود دارد که قلادهشان به دست ناخداکلمب است. هر شیخ در رأس یک گله اوباش قرار گرفته و از طریق اینان احکام و فرامین ارباب را در قلمرو خود به اجرا میگذارد و احساس «سلطنت» میکند!
به عنوان نمونه آخوند صافی گلپایگانی یکی از همین شیوخ دست پروردة کارخانة رجاله پروری است که با پیروی از الگوی سگ، به «دشمن یابی» مشغول است و این روزها چندین بار پای ملک عبدالله در عربستان را به سختی گاز گرفته، چرا که دسترسی به گورستان بقیع برای «مؤمنین» محدود شده بود. پیشتر در همین وبلاگ گفتیم که حکومت توحش حجاز نیز به «مدرنیزاسیون» مشغول شده و آثار تاریخی مکه را با بولدوزر صاف میکند. ولی میدانیم که این وحوش با گورستان کاری ندارند، چون کاراصلیشان تبدیل جامعه به گورستان است. مسجدسازی در روستاهای ایران و تمرکززدائی از سپاه پاسداران دلیل دارد!
هر مسجد یک مرکز سرکوب فرهنگی در روستاست که بر سپاه، بازوی سرکوب نظامی تکیه دارد. از اینرو اکبر بهرمانی در وقوقیة امروز خواهان مسجدسازی در روستاهای ایران شده، و دلیل ابراز علاقة اکبرهاشمی به طرح استعماری کذا این است که در کشور لائیک ترکیه «همة روستاها یک مسجد دارند!» حاج اکبر هم از لائیسیتة فرضی ترکیه مسجدسازی در روستاها را آموخته! اصولاً گورکن به هر کجا مینگرد مسجد و امامزاده میبیند، چون دکان اماکن مقدس هرگز کساد نمیشود و هر چه اوضاع مردم از نظر اقتصادی اسفبارتر باشد این دکان فریب و نیرنگ رونق بیشتری خواهد داشت.
بله، کشور ترکیه همواره الگوی «اصلاحات استعماری» در ایران بوده. کودتای کلنل آیرونساید هم از لائیسیتة فرضی ترکیه الهام گرفت ولی همانطور که دیدیم اقدام به تاسیس حوزة علمیه قم کرد! اکبر هاشمی هم با الهام از لائیسیتة ترکیه خواهان مسجد سازی در روستاهای ایران میشود. البته حاجاکبر در لابلای این مسائل تلاش میکند دست آمریکا را در کشتار زائران ایرانی پنهان دارد و با توسل به الگوی سگ، «دشمن» را در ریاض رویت میکند، تا کشتار زائران ایرانی را جنگ بین شیعه و سنی وانمود کند. به این ترتیب پس از اینکه حسنی مبارک با توسل به همین الگوی جادوئی بوی دشمنی را از حزبالله لبنان و ایران استشمام کرد، نوبت بهرمانی رسید تا برای پنهان داشتن بادی که آمریکا در عراق ول کرده به طبل زدن بپردازد و پوزهاش را به سوی عربستان گرفته، پارس کند.
ولی همانطورکه گفتیم مسئلة استراتژیک «بو» با جاروجنجال حسنی مبارک در مصر و خطبههای علفزار در جمکران حل نمیشود. حکومت اسلامی به افلاس افتاده و به همین دلیل اکبر هاشمی باز هم به نبش قبر خمینی پرداخته و سخنان جدیدی، نه از قول امام راحل که از سوی «ایران» تحویل مخاطب میدهد. سخنانی که با فرمایشات علی خامنهای در دانشگاه افسری در تضاد کامل قرار میگیرد! اگر به یاد داشته باشیم رهبر فرزانه ابراز تمایل فرمودند که خارج از نظام جهانی به طاق طویلة «استقلال» جفتک بیاندازند و واردات از آمریکا را افزایش دهند، چرا که نظام جهانی از نظر ایشان و به زبان الکن عوام، «ناعادلانه» بود! ولی بهرمانی در وقوقیة امروز مسائل نوینی مطرح کرده و ضمن اشاره به تهدیدات هیلاری کلینتون در مورد تحریم اقتصادی، خطاب به اربابان میگوید، دروغ چرا وقتی خمینی هم زنده بود، «ایران» گفت آمادة مذاکره با آمریکاست، پس یک حرفهائی نزنید که فضای مذاکره در ایران خراب شود و معلوم شود برای حفظ منافع میخواهید مذاکره کنید:
«ایران از زمان حیات حضرت امام گفت که آمریکا حسن نیت خود را نشان بدهد ما هیچ مشکلی برای مذاکره نداریم [...] پس بهتر است در صدد تکرار اینحرفها [...] نباشند که فضائی که امروز در ایران برای مذاکره وجود دارد از بین نرود[...]»
منبع: ایسنا مورخ 4 اردیبهشتماه سالجاری
معلوم نیست این «حسن نیت» چیست که آمریکا باید به حاج اکبر نشان دهد! تا آنجا که ما به یاد داریم آمریکا، طی سی سال از طریق تحمیل جنگ و تحریم اقتصادی بر ملت ایران حسننیت خود را نسبت به امثال بهرمانی و شرکاء ثابت کرده، و در برابر همین حسن نیت قرار بود امام راحل و دیگر گورکنها زوزة مرگ بر اسرائیل و مرگ بر آمریکا سر دهند و اسرائیل و آمریکا را در خیابانهای تهران نابود کنند! پر واضح است، امروز که گورکنها نمیتوانند شعارهای ساخته و پرداختة سازمان سیا را به عنوان برنامة سیاسی تحویل ملت ایران دهند، آمریکا هم دیگر قادر نیست همان «حسننیت» سیسال اخیر را به اینان نشان دهد!
حزب دمکرات ایالات متحد که نمایندة خود را با شعار«چنج» روانة کاخ سفید کرده، همچنان بر حفظ «سیاست انسداد» از مصر تا ایران و طالبان پروری در منطقه پای میفشارد. به عبارت دیگر در اهداف استعماری آنگلوساکسونها هیچ تغییری مشاهده نمیشود، آمریکا برای گسترش و تحکیم «سیاست انسداد» فقط در شیوة کار خود «تغییراتی» داده، چرا که شرایط منطقه «تغییر» کرده. این تغییرات عبارتند از: گشایش یک شعبة جدید طالبان در مرز پاکستان و افغانستان، برای ایجاد یک منطقة «طالبان غیرمسئول»، ایجاد درگیریهای مرزی بین ایران و افغانستان، خرابکاری در خطوط لولة گاز صادراتی روسیه به اروپا در ترکمنستان، و عملیات خرابکارانه در عراق همزمان علیه غیرنظامیان و نظامیان عراقی، و از همه مهمتر تقویت دشمنی «شیعه ـ سنی» از طریق کشتار زائران ایرانی در عراق. زائرانی که حکومت جنایتکار اسلامی آنان را در راستای تحکیم سیاست اربابان آمریکائیاش، فقط برای قربانی شدن به عراق میفرستد تا بتواند همین جنایات را به «وهابیون»، یعنی دیگر نوکران آمریکا در منطقه نسبت داده و محور «دشمنیابی» را تقویت کند. البته این جنایات در چارچوب قراردادهای نفتی روی میدهد!
از انفجار در خطوط لولة گاز «ترکمنستان ـ روسیه» آغاز کنیم که با استقبال «جرج کرول»، معاون وزارت امورخارجة آمریکا در بخش آسیای مرکزی روبرو شد. به گزارش بخش فرانسه زبان نووستی، مورخ 24 آوریل 2009، جرج کرول انفجاری را که در تاریخ 9 آوریل در خط لولة «آسیای مرکزی ـ مرکز ـ 4» رخ داد «فرصتی» برای تنوع و تکثر خطوط لولةگاز شمرده میگوید، «انفجار اخیر، بدون در نظر گرفتن علت آن، تنوع مسیر خطوط صادراتی گاز را توجیه میکند.» جرج کرول این سخنان را در کنفرانس بینالمللی عبور انرژی فسیلی در «اشکآباد» ایراد کرد. یادآور شویم در پی انفجار خط لولة «دولتآباد» به «دریالیک»، در تاریخ 9 آوریل، صادرات گاز ترکمنستان به روسیه به حال تعلیق درآمد. جرج کرول در ادامة سخنان خود تأکید میکند:
«تعدد مسیر لولههای گاز و نفت هیچ دلیل سیاسی ندارد و فقط برای تضمین امنیت صادرات گاز است. اگر در یک خط لوله اشکالی ایجاد شود، بهتر و مطمئنتر است که خطوط موازی و جایگزین در دسترس باشد!»
بله میبینیم که ایالاتمتحد از روی «خیرخواهی» و بدون هیچگونه چشم داشتی خواهان تنوع و تکثر لولههای گاز ترکمنستان شده. مسلماً خط لولة دولتآباد هم به ارادة الهی منفجر شده، چون هر چه خداوند بخواهد «خیر» است. به ویژه که خواستههای خداوند از قضای روزگار با خواستهها و منافع گاوچرانها در همسوئی کامل قرار میگیرد! مسلماً دلیل چنین رخدادهائی «ایمان» گاوچرانها به خداوند خونخوار و حقیر ابراهیم باید باشد.
فقط ما هر چه مطالعات و تحقیقات و پژوهش کردیم متوجه نشدیم چرا ایالات متحد مطالبات خیرخواهانة خود را در زمینة انرژی فسیلی همواره با انفجار و خرابکاری و کشتار و جنگ ابراز میکند؟ به عنوان نمونه، انفجار در خط لولة ترکمنستان، با سفر نخست وزیر عراق به روسیه تقارن زمانی داشت و در آستانة سفر نخست وزیر عراق به مسکو، نخست وزیر روسیه از عراق خواسته بود قراردادهای معوقه با روسیه را به رسمیت بشناسد!
دیگر اینکه همزمان با توافق عراق و ایران برای احداث خطوط لولة نفت خام از بصره به آبادان، انفجار بمب در رستوران محل توقف زائران ایرانی در مقدادیه بیش از صد کشته و مجروح بر جای گذاشت، و همزمان در میان جمعیتی که برای دریافت کمکهای غذائی از پلیس تجمع کرده بودند، بمب منفجر شد و یک پادگان نظامی عراق نیز هدف حملة انتحاری قرار گرفت! امروز هم یک بمب دیگر در میان زائران ایرانی منفجر شد. البته فکر بد نکنیم! توطئهای در کار نیست!
به گزارش حنازرچوبه، مورخ 23 آوریل 2009، در حاشیة چهاردهمین نمایشگاه بینالمللی نفت، گاز و پتروشیمی در تهران، معاون وزارت نفت حکومت اسلامی از توافق با عراق برای احداث خط لولة نفت از بصره به آبادان، ساخت چند پالایشگاه در عراق و ... و خلاصه گسترش همکاریها در زمینة انرژی بین ایران و عراق خبر داد.
به جزئیات این خبر نمیپردازیم فقط یادآور میشویم که احداث خط لولة بصره به آبادان یک «منطقة امن» ایجاد میکند. همین «امنیت» است که با منافع آنگلوساکسونها در تضاد قرار میگیرد. اینان همچنانکه شاهدیم سالهاست از احداث خط لولة صلح از ایران به هند ممانعت میکنند، چون احداث این خط لوله مرکز تجارت اسلحه، فروش برده و قاچاق مواد مخدر را تهدید میکند. اتفاقاً «بیبیسی»، شیپور تبلیغاتی حاکمیت انگلستان نیز از زبان نژادحسینیان مخالفت کارفرمایانخود را با احداث این خط لوله اعلام داشت. سپس آخوند محتشمی «احساس تکلیف» کرد و بعد هم میرحسین موسوی به دلیل وجود «کودکان بیخانمان در تهران» با احداث این خط لوله مخالفت کرد! در هر حال این مختصر را گفتیم تا ارتباط نفت با انفجار خطوط لوله و به ویژه کشتار مردم ایران و عراق مشخص شود. اهمیت استراتژیک احداث خط لولة نفت از بصره به آبادان برای ملتهای ایران و عراق به مراتب از خط لولة ترکمنستان بیشتر است. چرا که در انفجار ترکمنستان، دعوا صرفاً جنبة اقتصادی دارد و به آمریکا، روسیه و چین محدود میشود، حال آنکه احداث خط لولة بصره به آبادان از ابعاد بسیار گستردهتری برخوردار خواهد شد.
این خط لوله، بین دو سوی اروند رود ارتباطی را برقرار میکند که پیش از ظهور اسلام در دورة هخامنشیان، اشکانیان و ساسانیان بین مردم منطقه وجود داشته. همچنانکه میدانیم پایتخت ساسانیان در سرزمینی بوده که اکنون قسمتی از خاک کشور عراق به شمار میرود. ولی اهمیت ارتباط بین بصره و آبادان به دوران پیش از اسلام محدود نمیشود. مهمترین اماکن مقدس شیعیان در خاک عراق قرار دارد و گسترش ارتباط بین ایران و عراق میتواند به پویائی و ارتقاء فرهنگ شیعیان نیز کمک کند. و ارتقاء فرهنگی در منطقه نیز در تضاد با منافع آنگلوساکسونها قرار میگیرد. تحمیل انجماد و سکون بر اقتصاد و فرهنگ رکن اساسی سیاست استعمار است و در این زمینه آنگلوساکسونها کارآئی خود را به ویژه در ایران به اثبات رساندهاند. دلیل پافشاری انگلستان بر تداوم سیاست تقابل کاذب بین شیخ و شاه این است که تحمیل مقدسات دینی و بومی بر ملت ایران فقط در همین چارچوب امکانپذیر میشود.
شیخ به چماق مقدسات دینی مسلح است و هر گاه لازم آید عربدهای هم برای خلیج همیشه فارس سر میدهد. ولی برای شاه الویت دوگانه میشود. سلطنت اگر با مقدسات بومی ارتباطی تنگاتنگ ایجاد میکند، این مقدسات را با چاشنی دین نیز میآمیزد. چرا که سلطنت و بنیاد دین مکمل یکدیگرند. با این وجود در هر کشور یکنفر بیشتر نمیتواند به سلطنت برسد، حال آنکه در حکومت جمکران هزاران شیخ بیسواد و متحجر وجود دارد که قلادهشان به دست ناخداکلمب است. هر شیخ در رأس یک گله اوباش قرار گرفته و از طریق اینان احکام و فرامین ارباب را در قلمرو خود به اجرا میگذارد و احساس «سلطنت» میکند!
به عنوان نمونه آخوند صافی گلپایگانی یکی از همین شیوخ دست پروردة کارخانة رجاله پروری است که با پیروی از الگوی سگ، به «دشمن یابی» مشغول است و این روزها چندین بار پای ملک عبدالله در عربستان را به سختی گاز گرفته، چرا که دسترسی به گورستان بقیع برای «مؤمنین» محدود شده بود. پیشتر در همین وبلاگ گفتیم که حکومت توحش حجاز نیز به «مدرنیزاسیون» مشغول شده و آثار تاریخی مکه را با بولدوزر صاف میکند. ولی میدانیم که این وحوش با گورستان کاری ندارند، چون کاراصلیشان تبدیل جامعه به گورستان است. مسجدسازی در روستاهای ایران و تمرکززدائی از سپاه پاسداران دلیل دارد!
هر مسجد یک مرکز سرکوب فرهنگی در روستاست که بر سپاه، بازوی سرکوب نظامی تکیه دارد. از اینرو اکبر بهرمانی در وقوقیة امروز خواهان مسجدسازی در روستاهای ایران شده، و دلیل ابراز علاقة اکبرهاشمی به طرح استعماری کذا این است که در کشور لائیک ترکیه «همة روستاها یک مسجد دارند!» حاج اکبر هم از لائیسیتة فرضی ترکیه مسجدسازی در روستاها را آموخته! اصولاً گورکن به هر کجا مینگرد مسجد و امامزاده میبیند، چون دکان اماکن مقدس هرگز کساد نمیشود و هر چه اوضاع مردم از نظر اقتصادی اسفبارتر باشد این دکان فریب و نیرنگ رونق بیشتری خواهد داشت.
بله، کشور ترکیه همواره الگوی «اصلاحات استعماری» در ایران بوده. کودتای کلنل آیرونساید هم از لائیسیتة فرضی ترکیه الهام گرفت ولی همانطور که دیدیم اقدام به تاسیس حوزة علمیه قم کرد! اکبر هاشمی هم با الهام از لائیسیتة ترکیه خواهان مسجد سازی در روستاهای ایران میشود. البته حاجاکبر در لابلای این مسائل تلاش میکند دست آمریکا را در کشتار زائران ایرانی پنهان دارد و با توسل به الگوی سگ، «دشمن» را در ریاض رویت میکند، تا کشتار زائران ایرانی را جنگ بین شیعه و سنی وانمود کند. به این ترتیب پس از اینکه حسنی مبارک با توسل به همین الگوی جادوئی بوی دشمنی را از حزبالله لبنان و ایران استشمام کرد، نوبت بهرمانی رسید تا برای پنهان داشتن بادی که آمریکا در عراق ول کرده به طبل زدن بپردازد و پوزهاش را به سوی عربستان گرفته، پارس کند.
ولی همانطورکه گفتیم مسئلة استراتژیک «بو» با جاروجنجال حسنی مبارک در مصر و خطبههای علفزار در جمکران حل نمیشود. حکومت اسلامی به افلاس افتاده و به همین دلیل اکبر هاشمی باز هم به نبش قبر خمینی پرداخته و سخنان جدیدی، نه از قول امام راحل که از سوی «ایران» تحویل مخاطب میدهد. سخنانی که با فرمایشات علی خامنهای در دانشگاه افسری در تضاد کامل قرار میگیرد! اگر به یاد داشته باشیم رهبر فرزانه ابراز تمایل فرمودند که خارج از نظام جهانی به طاق طویلة «استقلال» جفتک بیاندازند و واردات از آمریکا را افزایش دهند، چرا که نظام جهانی از نظر ایشان و به زبان الکن عوام، «ناعادلانه» بود! ولی بهرمانی در وقوقیة امروز مسائل نوینی مطرح کرده و ضمن اشاره به تهدیدات هیلاری کلینتون در مورد تحریم اقتصادی، خطاب به اربابان میگوید، دروغ چرا وقتی خمینی هم زنده بود، «ایران» گفت آمادة مذاکره با آمریکاست، پس یک حرفهائی نزنید که فضای مذاکره در ایران خراب شود و معلوم شود برای حفظ منافع میخواهید مذاکره کنید:
«ایران از زمان حیات حضرت امام گفت که آمریکا حسن نیت خود را نشان بدهد ما هیچ مشکلی برای مذاکره نداریم [...] پس بهتر است در صدد تکرار اینحرفها [...] نباشند که فضائی که امروز در ایران برای مذاکره وجود دارد از بین نرود[...]»
منبع: ایسنا مورخ 4 اردیبهشتماه سالجاری
معلوم نیست این «حسن نیت» چیست که آمریکا باید به حاج اکبر نشان دهد! تا آنجا که ما به یاد داریم آمریکا، طی سی سال از طریق تحمیل جنگ و تحریم اقتصادی بر ملت ایران حسننیت خود را نسبت به امثال بهرمانی و شرکاء ثابت کرده، و در برابر همین حسن نیت قرار بود امام راحل و دیگر گورکنها زوزة مرگ بر اسرائیل و مرگ بر آمریکا سر دهند و اسرائیل و آمریکا را در خیابانهای تهران نابود کنند! پر واضح است، امروز که گورکنها نمیتوانند شعارهای ساخته و پرداختة سازمان سیا را به عنوان برنامة سیاسی تحویل ملت ایران دهند، آمریکا هم دیگر قادر نیست همان «حسننیت» سیسال اخیر را به اینان نشان دهد!
0 نظردهید:
ارسال یک نظر
<< بازگشت