کاردینال «دولتآبادی»!
...
پرسید زرتشت اورمزد را: ای همانا همه آگاه و همه توان [...] اندر گیتی اهریمن چه گناه پدید آورد که از آن مردمان در گیتی هیچ چاره کردن نتوانند؟ پس اورمزد پاسخ گفت زرتشت را: همانا سه چیز را اهریمن در گیتی گرانتر کرد که مردم بدینکارش به ستوه بماند؛ یکی اینکه چشم بسته باشد از دیدن، دو دیگر اینکه گوش بسته باشد از شنیدن. ای زرتشت! از این هر دو مردم را از خود دور دارم. سه دیگر اینکه مردم اندر یکی با دیگری کین ورزی و خشم و بیداد کند[...] کین ورزیدن سنگینترین گناهان است و از هر کس سرزند، وی تا رستاخیز و تنِ پسین در خویشی با اهریمن خواهد ماند.
منبع: «دست نویس م. او. 29»، سه گناه بزرگ، ترجمة کتایون مزداپور
تنِ پسین، دوران پس از رستاخیز است.
به گزارش «گویانیوز» مورخ 23 اردیبهشتماه سالجاری، روز گذشته شاعران و ادیبان دوستدار میرحسین موسوی در یک مسجد جمع شده بودند که محمود دولت آبادی هم به آنان پیوست، و با ایراد یک سخنرانی شایسته و بایسته و برازنده در تجلیل از قانون اساسی حکومت اسلامی، ضمن انتقاد از انقلاب فرهنگی گفت «من به کسی رأی میدهم که از همة ایرانیان فرهیختهای که از کشور رانده شدهاند اعادة حیثیت کند.» یک وقت فکر نکنید روی سخن ایشان با امثال نادر نادرپور است! ابداً! جناب دولت آبادی چنین بلند پروازیهائی نتوانند. فرهیختگان مورد نظر جناب دولتآبادی امثال مهاجرانی، پاسدار اکبر و دیگر غلامان و کنیزکان «اصلاحطلب» محمد خاتمیاند که در بلاد فرنگ لنگرانداختهاند و جفنگ میگویند و چرند میبافند! آقای دولتآبادی در سخنرانی خود تأکید کردند که برای حمایت از میرحسین موسوی به مسجد نیامدهاند، و اصولاً اهل «تبلیغ» نیستند، بلکه به احترام «مسجدجامعی»، وزیر اسبق «ارشاد» حکومت اسلامی که دوران وزارتش به زعم جناب دولتآبادی «دورة خوبی» بوده به این جمع «فرهیخته» پیوستهاند.
محمود دولتآبادی که فقط به خواهش حاضران سخنرانی کرده میگوید، به قانون اساسی رأی داده و انقلاب فرهنگی را فاقد مشروعیت میداند. البته در اینکه «انقلاب فرهنگی» در واقع یک تصفیة خونین بود و برای پرکردن دانشگاهها با عملة فاشیسم و اعضای تحکیم وحدت حوزه و دانشگاه به راه افتاد، تردیدی نیست. ولی همین شبکة فاشیسم در داخل و خارج کشور امروز به صف مخالفان احمدینژاد پیوسته و ارواح شکماش خیلی هم آزادیخواه شده!
محمود دولت آبادی با نادیده گرفتن اخراج و اعدام دانشجویان، میگوید «انقلاب فرهنگی باعث شد بهترین فرزندان این مملکت بگذراند و بروند...» باید حضور جناب دولت آبادی بگوئیم که بسیاری از دانشجویان که اعدام نشدند، امکان مالی برای خروج از کشور را هم نداشتند! و تا آنجا که ما به یاد داریم نه میرحسین موسوی و نه همسرش، زهره رهنورد که امروز برای دانشجویان سینه میزنند و اشک تمساح میریزند، هیچ مخالفتی با این «انقلاب فرهنگی» نداشتهاند. سرکار اگر خود را موظف میبینید که برای یک جانور وحشی به نام میرحسین موسوی دست به تبلیغات سیاسی بزنید، چرا که او نیز مانند اکبر بهرمانی عضو محفل کودتا و نبرد دروغین با آمریکا و اسرائیل است، کاملاً آزادید! ولی به هیچ عنوان حق ندارید، از ما تبعیدیان به عنوان ابزار این تبلیغات مهوع استفاده کنید. ما برخلاف شما به این حکومت و به «بیقانونی اساسی» آن رأی ندادهایم! ما به حکومت و قوانین «خدامحور» هم معتقد نیستیم، و حکومت اسلامی را فرزند کودتای سازمان ناتو میدانیم. «مقامات» این حکومت از رهبر و رئیسجمهور و نخستوزیر گرفته تا اوباش چماقکش خیابانیشان و غیره همه از نظر ما مشتی پادوی استعماراند.
اگر روزی از روزها در کشور ایران حساب و کتابی در کار باشد موسویها، کروبیها و شرکای فرهیختهشان میباید در برابر ملت ایران پاسخگوی جنایاتشان باشند. در هر حال محض اطلاع بگوئیم که جنابعالی در مسیر حمایت از توحش این قانون اساسی و جانبداری از انسانستیزی حکومت جمکران تنها نیستید! کاردینال راتزینگر، رهبر فاشیستهای جهان هم همراه و همگام شماست.
«پرتالهای بیشمار که در اختیار مردم گذاشته شده تا آنان به همه نوع اطلاعات و اخبار به سهولت دسترسی داشته باشند [...] ضمن ایجاد شکاف در اجتماع به شکستن وحدت شناخت میانجامد.»
این بخشی است از سخنان مضحک کاردینال راتزینگر در نخستین روز ورود وی به اورشلیم که در مطلبی تحت عنوان «برای پاپ شبکه مجازی زیانبار است»، در فیگارو، مورخ11 ماه مه 2009 انتشار یافته. پیشتر با تکیه بر انتشار مقالة ژوزف راتزینگر در رسانة فاشیستهای اطریش گفته بودیم که کاردینال راتزینگر نه تنها در جوانی که در همین روزهای آخر عمر نیز با «پان ژرمانیستها» روابط برادرانهای دارند. و هدف از سفر ایشان به منطقه تأکید دوباره بر تداوم سیاستهای فاشیستی کلیساهای کاتولیک و آنگلیکن در منطقه است. همزمان با انتشار سخنان پاپ، مجلس نمایندگان فرانسه هم یک قانون ابلهانه برای جلوگیری از ارتباطات اینترنتی تصویب کرد که نه تنها گروههای راست که سوسیالیستهای مدافع حجاب اسلامی و احترام به ادیان، از جمله شخص «جک لانگ»، وزیر فرهنگ اسبق فرانسه در دولت «سوسیالیست» از آن حمایت کردند. امروز هم این قانون «سانسور و سرکوب» با اکثریت قریب به اتفاق آراء در سنای فرانسه به تصویب رسید!
حال بازگردیم به عبارت مضحک «وحدت شناخت» که از سوی «جرمن شپرد» مطرح شده. با توجه به سابقة درخشان کلیسای کاتولیک در تقابل با «علم» و «تفکر» و «شناخت علمی» که تا چندی پیش اصحاب کلیسا را به سوزاندن «جادوگران» میگماشت، و همچنین با در نظر گرفتن واکنش تاریخی کلیسا در برابر گردش زمین به دور خورشید که از سوی گالیله مطرح شده بود، به نظر ما، حضرت پاپ بسیار زیادتر ازدهانشان حرف میزنند. آخوند جماعت خود را بردار «شناخت» و دانش به حساب آورده، و به همین دلیل نیز از انتشار «شناخت» بیمناک است. چرا که شناخت «آکادمیک» را محافل فاشیسم تحت کنترل گرفتهاند و همانطورکه پیشتر نیز توضیح دادهایم در آکادمیهای غرب تحریف و تخریب نظریات انسانمحور روندی است بسیار رایج، و نخبگان فقرفرهنگی نظیر شریعتی و غیره در همین آکادمیها و تحت نظارت محافل افراطی راستگرا «پرورده» میشوند.
ولی در اینترنت قدرت تحریف فاشیستها کاهش مییابد، چرا که دانش «غیرآکادمیک» و تفکر آزاد هم محلی برای ابراز وجود یافته و کسی نمیتواند به سادگی و در سکوت کامل، با تکیه بر «مونوپول» دولتی و محفلی دست به تحریف بزند. به عنوان نمونه زمانیکه ویکیپدیا به زبان فرانسه «صادق هدایت» را در کمال نزاکت از فهرست نویسندگان حذف کرده، و در جایگاه «منتقد ادبی» مینشاند این تحریف بیشرمانه به سکوت برگزار نمیشود! چرا که برخلاف تلویزیون و رادیو و ابزار سنتی ارتباطات، روی شبکة اینترنت ارتباطات «دوسویه» و «بدون مرز» است. به زبان سادهتر شبکه را نمیتوان با هیچ ابزاری مهار کرد. هراس فاشیستها از «آزادی بیان» نیز دلیل دارد. بهترین ابزار برای مخالفت با آزادی بیان و سرکوب آزادیخواهان همچنانکه طی هشت دهه در کشور ایران شاهد بودهایم، توسل به «وحدت»، «توحید» و «یگانگی» مقدس است. «خدا، شاه، میهن»، و امروز «ولیفقیه» همچون «اجماع» و «وحدت کلمه» همه از «یگانگی» برخوردارند.
امروز «وحدت» و «یگانگی» خداوند خونخوار ابراهیم در یگانگی «ولی فقیه» متبلور شده. صورتکی که استعمار برای سرکوب اجتماعی، سیاسی، فرهنگی و اقتصادی ملت ایران بر چهرة پلید خود گذارده، و با تکیه بر آن توحش قانون اساسی این حکومت را نیز توجیه میکند. پس زمانیکه یک نویسنده به نام محمود دولت آبادی در ستاد انتخاباتی میرحسین موسوی، عضو محفل منفور تشخیص مصلحت به دفاع از همین قانون اساسی برمیخیزد، باید بدانیم که ایشان در کنار جلائیپور، جلاد مهاباد نشسته و زبان و قلمشان در خدمت محفل کودتای 22 بهمن است.
به گزارش حنازرچوبه، مورخ 23 اریبهشتماه سالجاری، حمیدرضا جلائیپور که افتخار جنایات فراوان در کردستان دارد، در واکنش به ترهات عبدالکریم سروش و پشتیبانی وی از کروبی گفته، «صدها ساعت بحث و بررسی عقلانی و واقع بینانه و نتیجه اندیشانه» کردهایم و برای حمایت از موسوی به اجماع رسیدهایم. البته در اینکه جلائیپور بتواند بررسی عقلانی و واقع بینانه انجام دهد، جای تردید جدی وجود دارد، ولی در اینکه مشارکتچیها به دلیل آنچه «نتیجه اندیشی» میخوانند از موسوی حمایت میکنند هیچ تردیدی نداریم. چرا که «نتیجة» مطلوب این است که از طریق ایجاد تخالف کاذب بین میرحسین موسوی و علی خامنهای به شوتوپرتها بباورانند که اگر به موسوی رأی بدهند او با خامنهای مخالفت خواهد کرد. در همین راستا، جنگ زرگری «موسوی ـ خامنهای» از امروز در رادیوفردا آغاز شده. خامنهای در کردستان میگوید، بیجهت از دولت انتقاد نکنید! موسوی هم تلویحاً به رهبر فرزانه اعتراض کرده که «من از این وضعیت ناراضیام که به میدان آمدهام!» رادیو فردا هم ابراز وجود قاطعانة میرحسین موسوی را در بوق و کرنا میگذارد.
رسانههای غرب و شاخکهایشان در جمکران همچنانکه بوقهای تبلیغاتی استعمار در داخل و خارج ایران، همگی سعی فراوان دارند تا این دروغ بزرگ را به ما مردم بباورانند؛ دروغی که بر اساس آن تغییر رئیس قوة مجریه در حکومت اسلامی سرنوشتساز است! و اگر بجای احمدی نژاد، میرحسین موسوی یا آخوند کروبی بنشیند، سیاست دولت جمکران بکلی «تغییر» خواهد کرد. حال آنکه به دلیل شکست سازمان ناتو در افغانستان و عراق، «تغییر» در حکومت اسلامی و عقب نشینی دولت در برابر مطالبات مردم در هر حال اجتنابناپذیر خواهد بود. محافل استعماری، پادوها و رسانههایشان به این دلیل جار و جنجال به راه انداختهاند که میخواهند تغییرات غیرقابل اجتناب را به نام جیرهخواران سنتی خود، و در بطن محفل کودتای 22 بهمن به ثبت برسانند. امثال میرحسین موسوی، محسن رضائی و کروبی سه دهه است که در امتحان مزدوری برای بیگانه، سرکوب ملت ایران و چپاول ثروتهای ملی جایگاه نخست را به خود اختصاص دادهاند، در نتیجه تغییرات به نام هر یک از اعضای محفل کودتا ثبت شود، استعمار برای حداقل سه دهة دیگر سیاست خود را بر ما تحمیل خواهد کرد.
بله! اگر رسانههای غرب چنین پروپاگاندی به راه انداختهاند دلیل دارد. این دولتهای اروپائی و به ویژه دولت انگلستان، سی سال است که نان همین معرکة مهوع را میخورند. پیشتر هم رسانههای همین غربیها دولت اکبر بهرمانی را «میانه رو» معرفی میکردند، تا بتوانند انعقاد قراردادهای پرسود و مراودات مقاماتشان را با حکومت توحش در برابر افکار عمومی توجیه کنند. مسلم بدانیم که فردا همین رسانهها «دمکراسی» را در چهرة پلید جنایتکارانی چون کروبی، میرحسین موسوی یا محسن رضائی رویت خواهند کرد.
شاهزاده عیسی بنزیادآل نهیان، و یک افسر پلیس ابوظبی در برابر دوربین «بصام نابلسی»، شریک سابق عیسی بنزیاد یک مرد افغان به نام محمد شاهپور را شکنجه میدهند! ابتدا صحنة قتل با سلاح گرم شبیهسازی میشود، سپس مرد افغان را با الوارهای چوبی میخدار میزنند و پیش از شکنجههای مختلف جنسی، روی زخمهای وی نمک میپاشند. در مرحلة پایانی یک اتومبیل «و. ت. ت.» چندبار از روی پاهای محمد شاهپور رد میشود!
ویدئوی این صحنة هولناک روز 22 آوریل سالجاری از شبکة آمریکائی تلویزیون «ای. بی. سی» پخش شد و هشت روز بعد مقامات ثروتمندترین فدراسیون اماراتمتحد یکصدا رفتار شاهزادة شکنجهگر را محکوم فرمودند! لوموند، مورخ سوم ماه مه 2009 در مورد این اعمال وحشیانه مقالهای به قلم «ژیل پریس» منتشر کرده، تحت عنوان «ابوظبی در محضور یک شاهزادة شکنجهگر»!
به گزارش لوموند این صحنه به خواستة شاهزاده آلنهیان در تاریخ 2004 یا 2005 توسط «بصام نابلسی»، که هیچ پست رسمی در ابوظبی ندارد و از چند ماه پیش به دلیل اختلاف با همین شاهزاده از وی رسماً به قوة قضائیه شکایت برده فیلمبرداری شده.
سازمان دیدهبان دفاع از حقوق بشر که اوائل آوریل سالجاری در مورد این شکنجه نامهای برای مقامات ابوظبی ارسال کرده بود پاسخی دریافت کرد که به موجب آن محمد شاه پور و عیسیبنزاید اختلاف خود را به طور خصوصی رفع کردهاند! البته حضور یک افسر پلیس در مراسم شکنجه با خفقان شیوخ مفلوک ابوظبی روبرو شد.
لوموند در ادامة این مطلب جهت بازارگرمی برای ایالات متحد مینویسد، مقامات اماراتی خیلی نگران شدند که آشکار شدن این افتضاح بر عقد قرارداد بین آمریکا و امارات در مورد انرژی هستهای صلحآمیز تأثیر منفی بگذارد! قرارداد مذکور چند روز پیش از ورود اوباما به کاخ سفید در ژانویه 2009 توسط دولت بوش امضا شده و باید از سوی کنگره مورد تأیید قرار گیرد. لوموند میافزاید جاهطلبیهای هستهای امارات که ثروتمند است جذابیت فراوانی برای ایالات متحد دارد، برای فرانسه هم به همچنین! سرکوزی در ماه ژانویه 2008 به همین منظور به امارات رفته بود.
لوموند میافزاید دیدهبان حقوق بشر با استفاده از فرصتی که انتشار فیلم شکنجه فراهم آورد، از امارات درخواست کرده تا تغییراتی در قوانین و مقررات خود در مورد مطبوعات بدهد. یکی از مواد قانون کذا تعیین یک میلیون و سیصد هزار دلار جریمه برای پخش هرگونه خبری است که به مقامات و مسئولان و اعضای خاندان سلطنت «خدشه» وارد کند. البته ماجرای شکنجة کذا در مطبوعات امارات هیچ انعکاسی نیافته.
حال باید بپرسیم آیا سیسال شکنجة ملت ایران در محضر حکومت اسلامی برای بازکردن چشم امثال دولت آبادی بر توحش این به اصطلاح «قانون اساسی» کافی نیست؟ چشم بسته باشد از دیدن، گوش بسته باشد از شنیدن ...
...
0 نظردهید:
ارسال یک نظر
<< بازگشت