پاپ و پاسدار!
...
سخنان محسن رضائی پروژة پیشنهادی محافل افراطی غرب است که برای تداوم بخشیدن به حاکمیت محفل کودتای 22 بهمن و با هدف ادامة تهدید روسیه از طریق ایران تنظیم شده. طراحان پروژة مذکور با سرقت مطالبات ما مردم از آن به عنوان پوششی برای مطرح کردن مطالبات استعماری خود یعنی ایجاد مرکز غنیسازی اورانیوم در خاک ایران استفاده کردهاند.
سرانجام کاندیدای «خوشتیپ» مسابقات مارگیری برنامة سیاسی خود، یا بهتر بگوئیم برنامة آنگلوساکسونهای نژادپرست دو سوی آتلانتیک را به ما ملت ارائه داد: یک آبنبات اتمی! آب نباتاش برای ملت ایران، اورانیوم غنی شدهاش هم برای تجهیز طالبان و القاعده به سلاح هستهای. بهتر بگوئیم، ایجاد مرکز غنیسازی اورانیوم در ایران در پوشش «کارامل»، حقوق شهروندی، حریم خصوصی، و ... و در این میان محفل برژینسکی میپندارد همان سیاست انسداد که از سال 1977 در منطقه اعمال شد تا جهاد بر ضد اتحاد جماهیر شوروی سازمان داده شود، امروز نیز میتواند منجر به تجهیز اتمی دولتهای دستنشانده شود، تا از اینراه منطقه به صورت یک پایگاه اتمی اسلامی در آمده، از یکسو اسرائیل و از سوی دیگر روسیه را مورد تهدید قرار دهد.
«رادیوفردا» و «ایرنا» نیز دست در دست یکدیگر برای اعمال سیاست محافل فاشیسم بینالملل در ایران به پروپاگاند مشغول شدهاند. کارفرمایان مشترک این دو رسانه میکوشند با ایجاد جنجال بر ضد اسرائیل، از عادی شدن روابط ایران با آمریکا جلوگیری کنند و به این ترتیب فرصتی فراهم آورند تا عوامل خود را به عنوان طرفدار حقوق بشر، سکولاریسم، و ... به ما ملت حقنه کنند.
به محض پایان بحران رکسانا صابری، و فروکش کردن نسبی تنش بین دولت آمریکا و حکومت اسلامی، «رادیو فردا» برای ایجاد بحران نوین در کشور به شاهرودی و اژهای چراغ سبز نشان داد. در این راستا قرار است جهت تداوم تنش و جنجال برچسب جاسوسی رکسانا صابری به پیشانی هفت تن از رهبران بهائی چسبانده شود. مسلماً دستگاههای خوشخدمتی قضائی و وزارت اطلاعات، میباید بهائیان را حتماً به جاسوسی برای اسرائیل متهم کنند و جرمشان را هم طی چند دقیقه از نظر حقوقی به اثبات برسانند تا طبق احکام توحش دین مبین اعدامشان «ثواب» داشته باشد! به این ترتیب جنتلمنهای نزولخور «سیتی» با یک تیر چندین و چند نشان خواهند زد.
نخست اینکه از عادی شدن روابط «جاهل» با «نعلین» ممانعت میکنند، دیگر اینکه برای ممانعت از طرح صلح روسیه در منطقه زمینة مناسب را برای عربده و زوزة گورکنها بر ضد اسرائیل فراهم میآورند، و متن وقوقیة جمعة آینده مسلماً بر محور نبرد با اسرائیل تنظیم خواهد شد، و از همه مهمتر اینکه کارخانة رجالهپروری فرصت خواهد یافت تا عوامل کودتاهای 22 بهمن، 13 آبان و 18 تیر را به عنوان مدافعان «سکولاریسم» به ملت از همه جا بیخبر قالب کند.
موسوی خوئینیها در حنازرچوبه، مورخ 22 اردیبهشتماه سالجاری به بازارگرمی برای «اصلاحطلبان تندرو» پرداخته میگوید، گروهی از آنان قصد حذف دین را داشتند! در ذهن علیل امثال خوئینیها این سخنان میتواند دارودستة خاتمی را سکولار جا بزند! حال آنکه برخلاف تخیلات شکمی خوئینیها «سکولاریسم» به هیچ عنوان دینستیز نیست. سکولاریسم خواهان زدودن عرصة اجتماع از تنش و تقابل میان اعتقادات و باورها است و هدف سکولاریسم حاکم کردن قوانین و مقررات انسانمحور بر روابط اجتماعی است. خلاصه بر خلاف انتظار امثال خوئینیها، الصاق برچسب دینستیزی بر پیشانی «فاشیست مسلمانها» برای اینان کسب محبوبیت نخواهد کرد!
نخست اینکه دین حذف شدنی نیست! اعتقادات مردم را نمیتوان «حذف» کرد، چرا که ذهن انسان را هیچ قدرتی نمیتواند مهار کند، حتی خداوند ابراهیم. آنها که بر «حذف» اعتقادات افراد پای میفشارند، خود فاشیستاند. اینان مانند پیروان خط درهم برهم و شکستة «امام» یکبار حاکمیت دین را به صورت فاشیستی تبلیغ کردند و اینک دستاندرکار «حذف» همان دین شدهاند! و آنان که از بحران تغذیه میکنند سر در آخور همین فاشیسم دارند، کسانی از قبیل کارفرمایان رادیو فردا که امروز خبر از امکان اعدام رهبران بهائیان میدهند. آنهم از زبان منبع موثقی همچون «دیان علائی» که خود از پامنبریهای برونمرزی شیرین عبادی و عضو محفل احترام به ادیان است. به گزارش رادیوفردا «دیان علائی» میگوید که هفتة گذشته به خانوادة هفت بهائی زندانی گفته شده امکان دارد اعدام شوند! و علائی صبر کرده تا رکسانا صابری آزاد شود بعد این «خبر» را به رادیو فردا برساند تا ما ذوقزده شویم، و بدانیم که در جمکران حقوق شهروندی وجود دارد، ولی فقط بهائیان از آن محروماند! دیگر اینکه رشتة بحران آفرینی آمریکائیها سر دراز دارد.
چرا که عادی شدن روابط ایالات متحد و حکومت اسلامی در درجة نخست برای حاکمیت انگلستان و دیگر محافلی که از کودتای 22 بهمن و نبرد دروغین حکومت دستاربندان با آمریکا منفعت بیشتری بردهاند زیانبار خواهد بود. در نتیجه تلاش میکنند ضمن اشغال عرصة سیاسی با عوامل سرکوب و کودتا، از طریق ایجاد بحران، عادی شدن روابط ایالات متحد با حکومت اسلامی را ـ روابطی که امروز همه از چند و چون آن اطلاع دارند ـ امری «غیرممکن» جلوه دهند. هدف این است که این دروغ بزرگ را به یک برنامه و خط سیاسی تبدیل کنند. اینگونه است که همة نامزدهای این شبهانتخابات به مردم شوتوپرت «وعدة برقراری روابط با آمریکا» میدهند، تا به مشتی هالو «بباورانند» که اگر شرایط امروز ایران اینچنین اسفبار است به دلیل «عدم رابطه» با آمریکاست، و به محض اینکه با آمریکا رابطه برقرار کنیم همة مشکلات کشور حل خواهد شد!
ولی مشکلات کشور ایران به دلیل اعمال سیاست استعماری آنگلوساکسونها بروز کرده. این مشکلات ریشه در سیاست اوباشپروری و آخوندنوازی آنگلوساکسونها در کشور ایران دارد. سیاستی که از قرن نوزدهم با ترور، فتوی و کودتا عجین شده. ترور قائم مقام فراهانی، فتوی میرزای شیرازی، ترور ناصرالدین شاه قاجار، کودتا برضد جنبش و سلطنت مشروطه، فتوی ملی کردن نفت، ترور رزم آرا، کودتا برای وارد کردن «جاهل» به سیاست ایران و تحمیل قرارداد کنسرسیوم، دخالت دین در سیاست، کودتا برای استقرار حاکمیت دستاربندان، کودتا برای قطع رابطة دروغین با حکومت دست نشانده، تحمیل جنگ 8 ساله، کودتای ناکام 18 تیر و استخراج احمدی نژاد از صندوقهای مارگیری برای بحران آفرینی و جنگافروزی. این شرایط فقط به دلیل سیاستهای استعماری انگلستان و آمریکا بر ایران و کل منطقه حاکم شده. عادی سازی روابط با آمریکا فقط به یک بحران ساختگی پایان میدهد، نه به ریشههای سرکوب فرهنگی و مشکلات اقتصادی ناشی از چپاول ثروتهای ملی توسط قدرتهای استعماری.
کلیسای آنگلیکن و کلیسایکاتولیک، در مقام متحدان شناخته شدة هیتلر و موسولینی کور خواندهاند اگر میپندارند با وعدة حقوق شهروندی به ایرانیان میتوانند مشکلات خود را با کلیسای ارتدوکس روسیه حل و فصل کنند! فریب سخنان «شیرین» پاسدار محسن رضائی را نخوریم! کشورهائی که عضو دائم شورای امنیت نیستند، نمیتوانند در خاک خود مرکز تولید سوخت هستهای داشته باشند.
ظاهراً «ژوزف راتزینگر» شاخک «معنوی» فاشیسم بینالملل در سفر اخیر خود به منطقه خارج از مخالفت صریح با گسترش ارتباطات اینترنتی، با کمک اربابان آنگلیکن خود یک برنامة سیاسی ابلهپسند نیز برای ما ملت تدوین کرده، که مجمع تشخیص مصلحت اجرای آنرا عهدهدار خواهد شد. بله! در آستانة 64امین سالگرد شکست نظامی فاشیستها، فعالیت اینان در ایران همچنان ادامه دارد. حضور کاردینال راتزینگر در اردن و اسرائیل پیکر بیجان فاشیستهای جمکران را جان تازهای بخشیده! امروز محسن رضائی چنان برنامهای در باب رعایت حقوق زنان و شهروندان به ما شوت وپرتها ارائه داد که فراموش کردیم طبق قانون اساسی حکومت اسلامی، «رئیس جمهور» که ظاهراً با رأی مردم انتخاب میشود در عمل هیچکاره است و تصمیمات سرنوشتساز را مقام رهبری و مجمع تشخیص مصلحت نظام تحت نظارت عالیة استعمار اتخاذ میکنند! گویا کارفرمایان کاردینال راتزینگر نیز فراموش کردهاند که ما ابله و فراموشکار نیستیم!
«ژوزف راتزینگر» حامل یک «برنامة خوب» و مدافع حقوق شهروندی برای پاسدار محسن رضائی بود که با اجرای آن آمریکا خواهد توانست ایران را مانند پاکستان به سلاح هستهای تجهیز کند، البته در پوشش «بیریا» و مردمفریب «ایجاد مرکز غنی سازی اورانیوم» در ایران.
گفتیم که نمیباید فریب سخنان شیرین پاسدار محسن رضائی را خورد! کشورهائی که عضو شورای امنیت نیستند، نمیتوانند در خاک خود مرکز تولید سوخت هستهای داشته باشند، چرا که در صورت ناپدید شدن احتمالی اورانیوم غنی شده یا زبالههای هستهای هیچ مسئولیتی در برابر اعضای شورای امنیت نخواهند داشت. به علاوه اینان میتوانند حین غنیسازی اورانیوم ناگهان جهش و پرش کرده و به سلاح هستهای هم مجهز شوند. آنگاه ما ملت باید سپر بلای آنگلوساکسونها در برابر ابر قدرتی چون روسیه باشیم که هم جوار ما نیز هست.
سخنان دلفریب پاسدار محسن رضائی و وعدههای شیرین ایشان در مورد حقوق شهروندی و غیره پوششی است برای تجهیز ایران به سلاح اتمی و گسترش مرزهای آمریکا به سواحل خزر. و برنامة ارائه شده از سوی محسن رضائی در واقع اعمال سیاست کلیدی آمریکا در ایران جهت تبدیل کشورمان به عامل تهدید اتمی روسیه است. تهدیدی که از طریق ایجاد مرکز غنیسازی اورانیوم در خاک ایران به سادگی جامة عمل میپوشد.
محسن رضائی نمایندة همان محفل استعماری است که پیش از براندازی بهمن 1357 در اماکن عمومی و از جمله در رستوران آبانبار تهران بمبگذاری کرده. این همان محفل استعماری است که با شعار دروغین مبارزه با آمریکا به قدرت رسید، و با همین شعار پوچ سفارت آمریکا را اشغال کرد تا با اعمال تحریم اقتصادی و تحمیل 8 سال جنگ استعماری به ما ملت، کشورمان را به پشت جبهة طالبان تبدیل کند. و منافع تفنگفروشهای غرب به ویژه در انگلستان و آمریکا در گرو همین جنگ بود. فجایعی که امروز در ایران، عراق، افغانستان و به ویژه در پاکستان مشاهده میکنیم نتیجة اعمال سیاستی است که از طریق رفسنجانیها، رضائیها، موسویها، و ... بر کل منطقه تحمیل شده.
هدف «برنامة» محسن رضائی در واقع ممانعت از آغاز به کار نیروگاه بوشهر و ایجاد تنش در روابط ایران و روسیه است. سال گذشته پادشاه عربستان در میهمانی الیزابت دوم پیشنهاد مشابهی را مطرح کرد؛ ایشان به ایجاد مرکز غنی سازی اورانیوم در کشور سوئیس مهر میورزیدند که با مخالفت روسیه روبرو شد. همزمان با پیشنهادات گهربار پادشاه عربستان، گورکنها نیز برای ایجاد چنین مرکزی در ایران یا در ترکیه طبل میزدند و اربابانشان در غرب نیز برای فراهم آوردن زمینة اجرای این «طرح» به ارعاب و تهدید مشغول بودند. نتیجة بحران آفرینی در برابرمان قرار گرفته: ممانعت از آغاز به کار نیروگاه بوشهر.
خارج از بحران آفرینی حکومت اسلامی برای جلوگیری از پیشرفت اقتصادی، گورکنها وظیفه دارند از تحولات سیاسی نیز در ایران جلوگیری کنند. حضور محسن رضائی در شبهانتخابات جمکران و ارائة برنامة کذا شاهدی است بر این مدعا.
سرانجام کاندیدای «خوشتیپ» مسابقات مارگیری برنامة سیاسی خود، یا بهتر بگوئیم برنامة آنگلوساکسونهای نژادپرست دو سوی آتلانتیک را به ما ملت ارائه داد: یک آبنبات اتمی! آب نباتاش برای ملت ایران، اورانیوم غنی شدهاش هم برای تجهیز طالبان و القاعده به سلاح هستهای. بهتر بگوئیم، ایجاد مرکز غنیسازی اورانیوم در ایران در پوشش «کارامل»، حقوق شهروندی، حریم خصوصی، و ... و در این میان محفل برژینسکی میپندارد همان سیاست انسداد که از سال 1977 در منطقه اعمال شد تا جهاد بر ضد اتحاد جماهیر شوروی سازمان داده شود، امروز نیز میتواند منجر به تجهیز اتمی دولتهای دستنشانده شود، تا از اینراه منطقه به صورت یک پایگاه اتمی اسلامی در آمده، از یکسو اسرائیل و از سوی دیگر روسیه را مورد تهدید قرار دهد.
«رادیوفردا» و «ایرنا» نیز دست در دست یکدیگر برای اعمال سیاست محافل فاشیسم بینالملل در ایران به پروپاگاند مشغول شدهاند. کارفرمایان مشترک این دو رسانه میکوشند با ایجاد جنجال بر ضد اسرائیل، از عادی شدن روابط ایران با آمریکا جلوگیری کنند و به این ترتیب فرصتی فراهم آورند تا عوامل خود را به عنوان طرفدار حقوق بشر، سکولاریسم، و ... به ما ملت حقنه کنند.
به محض پایان بحران رکسانا صابری، و فروکش کردن نسبی تنش بین دولت آمریکا و حکومت اسلامی، «رادیو فردا» برای ایجاد بحران نوین در کشور به شاهرودی و اژهای چراغ سبز نشان داد. در این راستا قرار است جهت تداوم تنش و جنجال برچسب جاسوسی رکسانا صابری به پیشانی هفت تن از رهبران بهائی چسبانده شود. مسلماً دستگاههای خوشخدمتی قضائی و وزارت اطلاعات، میباید بهائیان را حتماً به جاسوسی برای اسرائیل متهم کنند و جرمشان را هم طی چند دقیقه از نظر حقوقی به اثبات برسانند تا طبق احکام توحش دین مبین اعدامشان «ثواب» داشته باشد! به این ترتیب جنتلمنهای نزولخور «سیتی» با یک تیر چندین و چند نشان خواهند زد.
نخست اینکه از عادی شدن روابط «جاهل» با «نعلین» ممانعت میکنند، دیگر اینکه برای ممانعت از طرح صلح روسیه در منطقه زمینة مناسب را برای عربده و زوزة گورکنها بر ضد اسرائیل فراهم میآورند، و متن وقوقیة جمعة آینده مسلماً بر محور نبرد با اسرائیل تنظیم خواهد شد، و از همه مهمتر اینکه کارخانة رجالهپروری فرصت خواهد یافت تا عوامل کودتاهای 22 بهمن، 13 آبان و 18 تیر را به عنوان مدافعان «سکولاریسم» به ملت از همه جا بیخبر قالب کند.
موسوی خوئینیها در حنازرچوبه، مورخ 22 اردیبهشتماه سالجاری به بازارگرمی برای «اصلاحطلبان تندرو» پرداخته میگوید، گروهی از آنان قصد حذف دین را داشتند! در ذهن علیل امثال خوئینیها این سخنان میتواند دارودستة خاتمی را سکولار جا بزند! حال آنکه برخلاف تخیلات شکمی خوئینیها «سکولاریسم» به هیچ عنوان دینستیز نیست. سکولاریسم خواهان زدودن عرصة اجتماع از تنش و تقابل میان اعتقادات و باورها است و هدف سکولاریسم حاکم کردن قوانین و مقررات انسانمحور بر روابط اجتماعی است. خلاصه بر خلاف انتظار امثال خوئینیها، الصاق برچسب دینستیزی بر پیشانی «فاشیست مسلمانها» برای اینان کسب محبوبیت نخواهد کرد!
نخست اینکه دین حذف شدنی نیست! اعتقادات مردم را نمیتوان «حذف» کرد، چرا که ذهن انسان را هیچ قدرتی نمیتواند مهار کند، حتی خداوند ابراهیم. آنها که بر «حذف» اعتقادات افراد پای میفشارند، خود فاشیستاند. اینان مانند پیروان خط درهم برهم و شکستة «امام» یکبار حاکمیت دین را به صورت فاشیستی تبلیغ کردند و اینک دستاندرکار «حذف» همان دین شدهاند! و آنان که از بحران تغذیه میکنند سر در آخور همین فاشیسم دارند، کسانی از قبیل کارفرمایان رادیو فردا که امروز خبر از امکان اعدام رهبران بهائیان میدهند. آنهم از زبان منبع موثقی همچون «دیان علائی» که خود از پامنبریهای برونمرزی شیرین عبادی و عضو محفل احترام به ادیان است. به گزارش رادیوفردا «دیان علائی» میگوید که هفتة گذشته به خانوادة هفت بهائی زندانی گفته شده امکان دارد اعدام شوند! و علائی صبر کرده تا رکسانا صابری آزاد شود بعد این «خبر» را به رادیو فردا برساند تا ما ذوقزده شویم، و بدانیم که در جمکران حقوق شهروندی وجود دارد، ولی فقط بهائیان از آن محروماند! دیگر اینکه رشتة بحران آفرینی آمریکائیها سر دراز دارد.
چرا که عادی شدن روابط ایالات متحد و حکومت اسلامی در درجة نخست برای حاکمیت انگلستان و دیگر محافلی که از کودتای 22 بهمن و نبرد دروغین حکومت دستاربندان با آمریکا منفعت بیشتری بردهاند زیانبار خواهد بود. در نتیجه تلاش میکنند ضمن اشغال عرصة سیاسی با عوامل سرکوب و کودتا، از طریق ایجاد بحران، عادی شدن روابط ایالات متحد با حکومت اسلامی را ـ روابطی که امروز همه از چند و چون آن اطلاع دارند ـ امری «غیرممکن» جلوه دهند. هدف این است که این دروغ بزرگ را به یک برنامه و خط سیاسی تبدیل کنند. اینگونه است که همة نامزدهای این شبهانتخابات به مردم شوتوپرت «وعدة برقراری روابط با آمریکا» میدهند، تا به مشتی هالو «بباورانند» که اگر شرایط امروز ایران اینچنین اسفبار است به دلیل «عدم رابطه» با آمریکاست، و به محض اینکه با آمریکا رابطه برقرار کنیم همة مشکلات کشور حل خواهد شد!
ولی مشکلات کشور ایران به دلیل اعمال سیاست استعماری آنگلوساکسونها بروز کرده. این مشکلات ریشه در سیاست اوباشپروری و آخوندنوازی آنگلوساکسونها در کشور ایران دارد. سیاستی که از قرن نوزدهم با ترور، فتوی و کودتا عجین شده. ترور قائم مقام فراهانی، فتوی میرزای شیرازی، ترور ناصرالدین شاه قاجار، کودتا برضد جنبش و سلطنت مشروطه، فتوی ملی کردن نفت، ترور رزم آرا، کودتا برای وارد کردن «جاهل» به سیاست ایران و تحمیل قرارداد کنسرسیوم، دخالت دین در سیاست، کودتا برای استقرار حاکمیت دستاربندان، کودتا برای قطع رابطة دروغین با حکومت دست نشانده، تحمیل جنگ 8 ساله، کودتای ناکام 18 تیر و استخراج احمدی نژاد از صندوقهای مارگیری برای بحران آفرینی و جنگافروزی. این شرایط فقط به دلیل سیاستهای استعماری انگلستان و آمریکا بر ایران و کل منطقه حاکم شده. عادی سازی روابط با آمریکا فقط به یک بحران ساختگی پایان میدهد، نه به ریشههای سرکوب فرهنگی و مشکلات اقتصادی ناشی از چپاول ثروتهای ملی توسط قدرتهای استعماری.
کلیسای آنگلیکن و کلیسایکاتولیک، در مقام متحدان شناخته شدة هیتلر و موسولینی کور خواندهاند اگر میپندارند با وعدة حقوق شهروندی به ایرانیان میتوانند مشکلات خود را با کلیسای ارتدوکس روسیه حل و فصل کنند! فریب سخنان «شیرین» پاسدار محسن رضائی را نخوریم! کشورهائی که عضو دائم شورای امنیت نیستند، نمیتوانند در خاک خود مرکز تولید سوخت هستهای داشته باشند.
ظاهراً «ژوزف راتزینگر» شاخک «معنوی» فاشیسم بینالملل در سفر اخیر خود به منطقه خارج از مخالفت صریح با گسترش ارتباطات اینترنتی، با کمک اربابان آنگلیکن خود یک برنامة سیاسی ابلهپسند نیز برای ما ملت تدوین کرده، که مجمع تشخیص مصلحت اجرای آنرا عهدهدار خواهد شد. بله! در آستانة 64امین سالگرد شکست نظامی فاشیستها، فعالیت اینان در ایران همچنان ادامه دارد. حضور کاردینال راتزینگر در اردن و اسرائیل پیکر بیجان فاشیستهای جمکران را جان تازهای بخشیده! امروز محسن رضائی چنان برنامهای در باب رعایت حقوق زنان و شهروندان به ما شوت وپرتها ارائه داد که فراموش کردیم طبق قانون اساسی حکومت اسلامی، «رئیس جمهور» که ظاهراً با رأی مردم انتخاب میشود در عمل هیچکاره است و تصمیمات سرنوشتساز را مقام رهبری و مجمع تشخیص مصلحت نظام تحت نظارت عالیة استعمار اتخاذ میکنند! گویا کارفرمایان کاردینال راتزینگر نیز فراموش کردهاند که ما ابله و فراموشکار نیستیم!
«ژوزف راتزینگر» حامل یک «برنامة خوب» و مدافع حقوق شهروندی برای پاسدار محسن رضائی بود که با اجرای آن آمریکا خواهد توانست ایران را مانند پاکستان به سلاح هستهای تجهیز کند، البته در پوشش «بیریا» و مردمفریب «ایجاد مرکز غنی سازی اورانیوم» در ایران.
گفتیم که نمیباید فریب سخنان شیرین پاسدار محسن رضائی را خورد! کشورهائی که عضو شورای امنیت نیستند، نمیتوانند در خاک خود مرکز تولید سوخت هستهای داشته باشند، چرا که در صورت ناپدید شدن احتمالی اورانیوم غنی شده یا زبالههای هستهای هیچ مسئولیتی در برابر اعضای شورای امنیت نخواهند داشت. به علاوه اینان میتوانند حین غنیسازی اورانیوم ناگهان جهش و پرش کرده و به سلاح هستهای هم مجهز شوند. آنگاه ما ملت باید سپر بلای آنگلوساکسونها در برابر ابر قدرتی چون روسیه باشیم که هم جوار ما نیز هست.
سخنان دلفریب پاسدار محسن رضائی و وعدههای شیرین ایشان در مورد حقوق شهروندی و غیره پوششی است برای تجهیز ایران به سلاح اتمی و گسترش مرزهای آمریکا به سواحل خزر. و برنامة ارائه شده از سوی محسن رضائی در واقع اعمال سیاست کلیدی آمریکا در ایران جهت تبدیل کشورمان به عامل تهدید اتمی روسیه است. تهدیدی که از طریق ایجاد مرکز غنیسازی اورانیوم در خاک ایران به سادگی جامة عمل میپوشد.
محسن رضائی نمایندة همان محفل استعماری است که پیش از براندازی بهمن 1357 در اماکن عمومی و از جمله در رستوران آبانبار تهران بمبگذاری کرده. این همان محفل استعماری است که با شعار دروغین مبارزه با آمریکا به قدرت رسید، و با همین شعار پوچ سفارت آمریکا را اشغال کرد تا با اعمال تحریم اقتصادی و تحمیل 8 سال جنگ استعماری به ما ملت، کشورمان را به پشت جبهة طالبان تبدیل کند. و منافع تفنگفروشهای غرب به ویژه در انگلستان و آمریکا در گرو همین جنگ بود. فجایعی که امروز در ایران، عراق، افغانستان و به ویژه در پاکستان مشاهده میکنیم نتیجة اعمال سیاستی است که از طریق رفسنجانیها، رضائیها، موسویها، و ... بر کل منطقه تحمیل شده.
هدف «برنامة» محسن رضائی در واقع ممانعت از آغاز به کار نیروگاه بوشهر و ایجاد تنش در روابط ایران و روسیه است. سال گذشته پادشاه عربستان در میهمانی الیزابت دوم پیشنهاد مشابهی را مطرح کرد؛ ایشان به ایجاد مرکز غنی سازی اورانیوم در کشور سوئیس مهر میورزیدند که با مخالفت روسیه روبرو شد. همزمان با پیشنهادات گهربار پادشاه عربستان، گورکنها نیز برای ایجاد چنین مرکزی در ایران یا در ترکیه طبل میزدند و اربابانشان در غرب نیز برای فراهم آوردن زمینة اجرای این «طرح» به ارعاب و تهدید مشغول بودند. نتیجة بحران آفرینی در برابرمان قرار گرفته: ممانعت از آغاز به کار نیروگاه بوشهر.
خارج از بحران آفرینی حکومت اسلامی برای جلوگیری از پیشرفت اقتصادی، گورکنها وظیفه دارند از تحولات سیاسی نیز در ایران جلوگیری کنند. حضور محسن رضائی در شبهانتخابات جمکران و ارائة برنامة کذا شاهدی است بر این مدعا.
...
0 نظردهید:
ارسال یک نظر
<< بازگشت