سماق با چماق!
...
بوی تند «نفت مردمی» در سخنرانیهای رهبری و بیانیههای به اصطلاح مدافعان حقوق اقوام ایرانی مشام را به سختی میآزارد. هدف از استقرار حکومت اسلامی تجزیة ایران بود و این هدف مقدس هنوز در الویت سازمان ناتو قرار دارد. برای تحقق تجزیة ایران لازم است ابتدا دولت با سلب مسئولیت از خود، نفت را «مردمی» کرده و با پیچیدن نسخة معروف «بومی، قومی، دینی» که اربابان خامنهای برای ملت ایران تجویز کردهاند بدون سروصدا آرزوی دیرینة اربابان حکومت اسلامی را برآورده سازد. به این ترتیب هر منطقة ایران که نفت داشته باشد، از نظر اقتصادی خارج از کنترل دولت مرکزی قرار خواهد گرفت. البته این اهداف مقدس با تلفیق مفاهیم و مضامین متحجر دین با مفاد اعلامیة جهانی حقوق بشر که به کوشش میرحسین موسوی صورت پذیرفته قابل دسترستر مینماید:
«حقوق بشر در اسلام به عنوان حقوقی خدادادی شناخته میشود [...] بنابراین هیچ قدرتی نمیتواند [آنرا] نقض کند. و هیچ فردی نمیتواند از این حقوق چشم پوشی نماید این عقیده در قرآن در قالب کلمات ژرف و آسمانی، ولقدکرمنابنیآدم، انعکاس یافته[...]»
حقوق بشر که در اواسط قرن بیستم میلادی چشم به جهان گشود و ساختهوپرداختة دست بشر است، امروز در زمرة حقوق خدادادی به شمار رفته، «تقدس» هم مییابد! البته حقوق اقوام ایرانی هم از «تقدس» بیبهره نمانده. میرحسین موسوی امروز دو بیانیه صادر کرده تا هم حقوق بشر را به لجن مقدسات بیالاید و هم حقوق اقوام ایرانی را در چارچوب توحش و تقدس اسلام محدود کند. متن کامل ایندو بیانیة احمقفریب در سایت گویا موجود است.
خلاصة مطلب از آنجا که حقوق بشر الهی شده، دیگر هیچکس حق نخواهد داشت از این حقوق مقدس چشم پوشی کند! روشنتر بگوئیم حقوقبشر آشرشته نیست، که هر کس دلش خواست از آن صرفنظر کند! این حقوق چماق «زور» است، درست عین اسلام حکومتی. و این چماق را میرحسین موسوی «تلاش» خواهد کرد که بر فرق ما ملت فرود آورد، البته با «توکل به خدا»! و فکر نکنید موسوی بدون توکل به خداوند خونخوار ابراهیم کوشش و تلاشی صورت خواهد داد، ابدا!ً
اینچنین بود که «با توکل به خدا»، اعلامیة جهانی حقوق بشر که بر اساس قوانین ساخته و پرداختة انسان، و انسانمحور تدوین شده، در قاموس اوباش جمکران «تقدس» یافته، و در تضاد با همان انسان و حقوق بشر قرار میگیرد! آنزمان که حقوق بشر «تقدس» پیدا کند و سر از آیات توحش قرآنکریم به در آورد، دیگر «حق انتخاب» برای افراد وجود نخواهد داشت، تکلیف الهی میشود! به صراحت بگوئیم، «تلفیق حقوقبشر با آیات قرآن» بهترین راه تخریب و لجنپراکنی به اعلامیة جهانی حقوق بشر است، چرا که ویژگی اصلی این اعلامیه تقابل با تقدسهاست! بیانیه نویسان ساواک جمکران «راه تلفیق با مقدسات» را در آبدارخانة سازمان سیا نیک آموختهاند، ولی شاید نمیدانند که دیگران این شیوههای پوسیده و این تبلیغات پست و حقیر را بخوبی میشناسند. و اینکه دیگران شاید قادر باشند حدس بزنند که تقدس یافتن حقوق انسانی در جمکران، پیامد مستقیم شکست طرح جنگ داخلی در پاکستان و پیروزی حزب کنگره در هند است.
در پی شکست طرح ایالات متحد و انگلستان برای تحریک افکار عمومی در هند و فراهم آوردن زمینة پیروزی افراطگرایان هندو در انتخابات این کشور، چهار زن به مجلس کویت راه یافتند، تا رسانههای غرب چنین وانمود کنند که در کویت حقوق و آزادیهای زنان دیگر تأمین شده! در ترکیه نیز گروههای لائیک بر ضد دولت اسلامگرا دست به تظاهرات زدند، و از همه مهمتر میرحسین موسوی یک بیانیة شیوا در باب حقوق بشر صادر کرد، که در آن پیامبران مدافع «حقوقبشر» معرفی شدهاند! در این بیانیه که شباهت فراوانی به بیانیة رودة سگ «اصحابکهف» دارد، میرحسین موسوی هم قول داده «تلاش» کند و «بکوشد» که بعضی کارها را انجام دهد! از جمله گسترش سرکوب در پوشش دفاع از حقوق بشر. البته طبق روال شناخته شدة عوامفریبی، «چگونگی» کوشش و تلاش ایشان مشخص نشده، به عبارت دیگر اهداف ابلهفریب مشخص است ولی راه رسیدن به آنها «تلاش» و «کوشش» میرحسین موسوی خواهد بود! سادهتر بگوئیم، میرحسین موسوی سماق فراوان برای مکیدن حضور شوتوپرتها تقدیم کرده تا ضمن تماشای تلاشیدن و کوشیدن ایشان، حوصلهشان سر نرود!
در بیانیة «سماق» کشف میکنیم، از آنجا که اسلام مدافع حقوق بشر بوده، ایرانیان با اشتیاق فراوان به دین اشغالگران تازی گرویدهاند! از این گذشته با مطالعة دقیق بیانیة مذکور متوجه میشویم کودتای ژنرال هویزر تداوم جنبش مشروطه میباید به شمار آید. و از همه مهمتر اینکه در پناه حکومت اسلامی، آزادیها در ایران بیش از هر جای دیگر در دنیا تضمین شده! به عبارت دیگر این بیانیه به ما تفهیم میکند که آنگلوساکسونها در ایران حاضر نیستند از شعارهای ابلهانة خود دست بردارند و همچنان بر طبل اسلام و مقدسات خواهند کوبید:
«تضمین حقوق بشر و آزادی یکی از آرمانهای اصلی انقلاب مشروطه و انقلاب شکوهمند مردم ایران در سال 1357 بوده [...] در طول تاریخ، [پیامبران] منادی حقوق بشر و آزادی بودهاند[...] انقلاب ایران [...] از جمله حرکتهائی است که با اتکا به تعالیم معنوی دین راه خود را باز کرد و پیش رفت [...] اولین اعلامیة حقوق بشر را به کوروش، پادشاه نامدار ایرانی نسبت میدهند که در قرآن ذوالقرنین لقب گرفته [...] پس از آن مضامین حقوق بشر که در متون دینی اسلام انعکاس داشت ایرانیان را که از ظلم و استبداد ساسانیان به تنگ آمده بودند به خود جلب کرد و به تعالیم اسلام دل سپردند [...] انقلاب مردم ایران [...] موازین حقوق بشری را هرگز مردود نمیدانست [...] اکثریت مردم [...] باور داشتند که حقوق بشر به همان مفهوم جهانی خود [...] با پیروی از تعالیم معنوی اسلام تعارضی ندارد به همین علت نیز به جمهوری اسلامی آری گفتند [...] تا آزادیها در ایران در پناه آموزههای معنوی اسلام و در قالب جمهوری اسلامی بیش از هر جای دیگر دنیا مورد تضمین و حمایت قرار گیرد.»
بله در سایة حکومت اسلامی آزادیها بیش از هر جای دیگر دنیا تضمین شده، البته برای جنایتکارانی همچون میرحسین موسوی، خمینی، رفسنجانی، و دیگر مزدوران استعمار. این بیانیة بیشرمانه پس از سه دهه سرکوب و کشتار مردم ایران به نام احکام توحش اسلام صادر شده، و نشانة عمق وقاحت و حماقت استعمارگران و جیره خوارانشان در حکومت اسلامی است. موسوی هنوز نمیداند که «متون اسلامی» پس از اشغال ایران به زبان عربی تدوین شد و ایرانیان دورة ساسانی با زبان عربی و متون اسلامی، همان متونی که گویا «مدافع حقوق بشر» هم بوده آشنائی نداشتهاند! موسوی میپندارد همانطورکه مقامات «فرهیختة» حکومت جمکران به اسلام گروه برژینسکی دل باختند، ایرانیان دورة ساسانی هم مزدور بیگانه بودند و با مشاهدة تازیان غارتگر و دامنة تخریب و چپاولشان بلافاصله مضامین حقوق بشر را در جبین آنان رویت کرده به اسلام دل سپردند! این قماش چرندیات منطقگریز و تاریخ ستیز دههها پیش در آکادمیهای غرب ساختهوپرداخته شده تا به عنوان «تاریخ» به ما ملت حقنه شود.
بله در راستای سیاست تغییرناپذیر و انسانستیز استعمار، امروز «دو بیانیه» از سوی میرحسین موسوی صادر شد، یکی در باب «حقوق بشر» و دیگری در مورد «حقوق اقوام ایرانی»! گویا اقوام ایرانی با بشر تفاوت دارند! دارودستة میرحسین موسوی با این دو بیانیه نه تنها به تحریف و تخریب حقوق بشر پرداختهاند که ملت ایران را نیز به دو گروه شیعه و سنی محدود میکنند! به عبارت دیگر بیانیههای میرحسین موسوی که در سایت گویا هم منتشر شده، تکرار همان ترهات خمینی است که ایرانیان را «امت» مسلمان میخواند. در واقع بیانیههای کذا را همان سازمان منفوری تنظیم کرده که سخنرانیهای خمینی و خامنهای و شیرین عبادی و دیگر «فرهیختگان» حکومت اسلامی را «تولید» میکند.
بیانیههای مذکور مانند دیگر تبلیغات «فاشیست ـ مسلمانها» بر محور «تحریف» از طریق «تلفیق» و «پیوند» استوار شده. پیوند گذشتة تاریخی ایران به گذشتة اسطورهای اسلام، یا بهتر بگوئیم نفی زمان و مکان و انسان. بر اساس این محور تبلیغاتی است که معجزات فراوانی به وقوع میپیوندد، و بنیانگذار امپراطوری ایران، کوروش کبیر، تغییر هویت داده به شخصیت قرآنی «ذوالقرنین» تبدیل میشود، و مضامین نوین حقوقی و فلسفی همچون اعلامیة جهانی حقوق بشر، که یک اعلامیة حقوقی معاصر و انسانمحور است پس از پیوند با اعلامیة تاریخی کوروش کبیر به حقوق الهی تبدیل شده سر از احکام توحش قرآن به در میآورد.
به زعم بیانیه نویسان مفلوک ساواک جمکران، «حقوق بشر» هدیة الهی است که در قرآن هم منعکس شده! باید بگوئیم این ترهاتبافی، در واقع «هدیة الهی» اربابان حکومت اسلامی است که در لندن و واشنگتن به بن بست رسیدهاند و میپندارند ملت ایران هنوز در دورة تقیزادهها و شیخ فضلالله نوری منجمد شده، یا اینکه هنوز جنگ سرد ادامه دارد و میتوان از طریق هی کردن اوباش به خیابانها در ایران نفت ملی کرد، انقلاب سفید به راه انداخت، و یا انقلاب اسلامی سازمان داد. باید حضور اعضای «مفتخر» روتاری و هریتیجکلاب صریحاً عرض کنیم، حسابی کور خواندهاید! دلبریهای «دینی» و صدور بیانیههای «حقوقبشرنمایانه» با محتوی توضیحالمسائل «امام سیزدهم» در این میدان سیاسی دیگر کارساز 80 سال استعمار نخواهد شد.
دخالت سگهای هار نعلینپوش در سیاست ایران میباید پایان گیرد. در قانون اساسی ایران «انسان» میباید بجای خداوند ابراهیم بنشیند. کلیة ارجاعات مقدس، احکام دین، حدیث مسلم و روایت معصوم و تمامی مهملاتی که امثال صدر حاجسیدجوادی منفور به عنوان «قانون» به هم بافتهاند، تا منافع اربابان خود را در ایران تأمین کنند میباید یک بار و برای همیشه از صحنة حقوقی و قانونی کشور حذف شود.
پیش از ادامة مطلب یادآور شویم که سایت «سرباز کوچک» اشارة مختصری به سوابق درخشان صدرحاج سیدجوادی، این حقوقدان دجال و دینفروش دارد. میدانیم که این شخصیت فرهیخته همین چند روز پیش یک قلمطلائی هم از سوی همپالکیهایاش در جمکران دریافت کرد. بگذریم و بازگردیم به بیانیههای مترقی موسوی در باب حقوق بشر و «حقوق اقوامایرانی!»
میرحسین موسوی در بیانیة دوم خود درباب حقوق اقوام ادعا دارد که در ایران حقوق شهروندی به رسمیت شناخته میشود، ولی این حقوق شامل اقوام نمیشود! نخستوزیر 8 سال جنگ استعماری ادعا میکند در ایران رفاه و پیشرفت و ترقی وجود دارد، ولی شامل اقوام ایرانی نمیشود! و از همه مهمتر موسوی مفلوک تأکید میکند که مطالبات اقوام ایرانی از اسلام و معنویت جدا نیست! به عبارت دیگر، اقوام ایرانی اگر شانس بیاورند ـ به این منظور اربابان حکومت اسلامی باید میرحسین موسوی را بجای احمدینژاد بنشانند ـ «افتخار» خواهند داشت که به «حقوق برابر» با فارسهای شیعیمسلک دست یابند!
البته پر واضح است که برای دستیافتن به این نوع «برابری»، اقوام ایرانی میباید پیروی از یک رهبر مذهبی نانخور حکومت مرکزی را هم بپذیرند و هر چه رهبرشان فرمود اطاعت کنند! در اینصورت حکومت مرکزی مشتی اوباشالله و ماشاالله قصاب مذکر و مونث در اختیار «رهبرک فرزانک» محلی قرار میدهد تا طعم شیرین «برابری» را به فرد، فرد اقوام بچشانند. بله، در بیانیة موسوی، زرتشتی و مسیحی و بهائی دیده نمیشود؛ انسان هم وجود خارجی ندارد؛ بیانیة کذا از «گلهای» سخن میگوید که میتواند اهل سنت باشد، همانطور که خامنهای و موسوی و شرکاء اهل تشیعاند! روشنتر بگوئیم هر چه اوباش و جنایتکار نزد «اهل سنت» وجود دارد قدماش بر روی چشمان میرحسین موسوی خواهد بود، البته اگر ایشان به مصداق مثل معروف «کله پز برخاست، سگ جایاش نشست»، بتوانند بجای احمدینژاد نشسته، به اقوام ایرانی بگویند که «مطالبات تاریخی» مردم ایران هرگز از اسلام جدا نبوده! و دقیقاً به همین دلیل روا نیست که اقوام ایرانی از افتخار دریافت چماق اسلام محروم بمانند:
«مطالبات اقوام ایرانی از مطالبات تاریخی مردم ایران یعنی استقلال، آزادی، برابری و پیشرفت در پرتو اسلام و معنویت جدا نیست[...]»
جنبش مشروطه را فراموش کنید! مطالبات تاریخی مردم ایران همان شعارهای ابلهانهای است که ساواک برای «طلاب» سر هم کرده بود تا اعضای حزب شریف توده را به حمایت از نعلین برانگیزد. میرزادة عشقی، عارف قزوینی، ایرجمیرزا، و ... متعلق به دوران هخامنشی بودند، ستارخان و دیگر سرداران مشروطه هم فقط برای سربلندی اسلام با قوای دولتی میجنگیدند. به ویژه مردم تبریز از اینکه در راه اسلام و امام زمان به قحطی دچار شده بودند با دمشان گردو میشکستند. آوردهاند که هاوارد بسکرویل نیز با شعار «نهضت ما حسینیه، رهبر ما خمینیه» و «راه قدس از کربلا میگذرد» در برابر سپاهیان محمدعلیشاه قرار گرفت.
اصلاً به همین دلیل بود که یک گلوله نصیباش شد، چون سربازان محمدعلیشاه هنوز افتخار آشنائی با امام راحل را نداشتند، و زبان فارسی هم نمیفهمیدند، در نتیجه متوجه نشدند هاوارد بسکرویل از پیروان خط امام و مجهز به «اللهاکبر» است. اگر نه به سوی او شلیک نمیکردند، و صد سال بعد همین هاوارد بسکرویل در صف لاتالله ساواک سفارتآمریکا را هم به دستور برادر سالیوان اشغال میکرد و امین مالوف ناچار میشد رمان «سمرقند» را از نو بنویسد، و چهرة ناخوشآیندی از پرسوناژ بسکرویل ارائه دهد.
بگذریم و بازگردیم به انتخابات جمکران و حزب توده! امروز هم حزب توده در «انتخابات» شرکت میکند، و دست در دست اوباش حزبالله به میرحسین موسوی «رأی» میدهد. فراموش نکنیم که در نظام جمکران که مدعی تقدس الهی است، حزب «سکولار» توده نه تنها «انتخابات» یافته، بلکه فهمیده که فقط پس از شمارش آراء مردم است که نتیجة این «انتخابات» مشخص میشود! پس از گذشت سه دهه، حزب توده هنوز دست از این تبلیغات احمقانه نشسته. همواره چنین بوده و چنین هم خواهد بود. این حزب به موسوی رأی خواهد داد تا در راه تحمیل حقوق بشر مقدس، که هدف آن فقط از میان بردن زمینة اجرائی مفاد اعلامیة جهانی حقوقبشر است، «مبارزات» کرده، گامهای «مثبت» و «سرنوشتساز» بردارد، و همزمان برای تجزیة ایران نیز «با توکل به خدا»، به قول موسوی هم «بکوشد» و هم «تلاش» کند!
با این وجود علیرغم تلاشهای جنگافروزان آنگلوساکسون در پاکستان جهت تأثیر بر افکار عمومی در هند، بزرگترین دمکراسی جهان به افراطگرایان مذهبی رأی نداد! و بدیهی است که پیروزی حزب کنگره در هند به بروز شکاف دیگری در حاکمیت ایالات متحد بیانجامد! روز گذشته وزارت امورخارجة آمریکا با انتصاب یک جمهوریخواه در مقام سفیر ایالات متحد در چین بخش دیگری از حاکمیت حزب دمکرات را به جمهوریخواهان واگذار کرد. پیشتر گفته بودیم که جمهوریخواهان آمریکا وزارت دفاع را همچنان در دست دارند و در بطن وزارت امورخارجة این کشور، نانسی پلوسی، رئیس مجلس نمایندگان یک خط سیاسی متفاوت با جناح رسمی هیلاری کلینتون را اعمال میکند. این سیاست اخیر گویا با پیروزی حزب کنگره در هند تقویت شده، و در کشور چین آشکارا از کنترل حزب دمکرات خارج میشود. جنجال رسانهای پیرامون حضور 4 زن در مجلس کویت، تحولات در حزب دمکرات و تظاهرات صدهزار نفره در آنکارا بر ضد دولت اسلامگرای ترکیه، و همچنین صدور بیانیههای مضحک میرحسین موسوی در باب «حقوق بشر» و «حقوق اقوام ایرانی» را میتوان به عنوان پیامدهای پیروزی حزب کنگره در هند مورد بررسی قرار داد.
در این گیرودار، روز گذشته «جان کری»، در نشست گروه 11 مراتب لطف و مرحمت الهی سنای آمریکا را به دولت ایران ابلاغ کرده میگوید، «ما قصد تغییر حکومت ایران را نداریم!» و ما هم باور کردیم! میباید حضور حضرت «کری» عرض کنیم اتفاقاً خیلی هم قصد تغییر حکومت را دارید، ولی میخواهید اینکار را با «کودتا» صورت دهید، از طریق هی کردن اوباش به خیابانها، و با محفلسازی و جایزهپردازی و افتخارآفرینی، آنهم در چارچوب مقدسات دینی! درست همچون نمونة 28 مرداد و 22 بهمن! ولی از آنجا که نمیتوانید این چنج «الهی» را بر ملت ایران تحمیل کنید، همچنانکه در دوران ریاست جمهوری بیل کلینتون نیز کودتای 18 تیر ناکام ماند، ریزهخواران سفرة استعمار پیشنهاد «نفت مردمی» و تأمین حقوق اقوام «اهل سنت» را روی میز مذاکره گذاشتهاند. کشور را حراج کردهاند تا شما را راضی کنند! گویا در ایران بجز شیعه و سنی هیچ انسانی وجود ندارد! ولی اگر میپندارید با بیانیههای پوشالی میتوانید مردم را به پای صندوقهای شکستة رأیگیری هم بکشانید، سخت در اشتباهاید.
کار را بجائی رساندهاید که امروز اگر جیرهخوارانتان در شورای مفلوک نگهبان نامزدی شاپور بختیار را هم برای ریاست قوة مجریه به رسمیت بشناسد، ملت ایران در تحریم این «انتخابات» همچنان پا برجا خواهد ماند! ما حقوق اقوام ایرانی را به عنوان «حقوقدینی» اهل سنت به هیچ عنوان نمیپذیریم، پیشنهاد خائنانة «نفت مردمی» و طرح شعار حقوق بشر اسلامی را هم توطئة استعمار میدانیم.
...
0 نظردهید:
ارسال یک نظر
<< بازگشت