حماسة «صدای مشکوک»!
...
«[کرباسچی افزود] 30 سال از دمکراسی در کشور میگذرد [...] شرایط امروز میطلبد تا عاقلانهتر با مسائل برخورد و شرایط تغییر را ایجاد کنیم.»
منبع: ایسنا، مورخ 3 خردادماه سالجاری
بله سیسال دمکراسی کافی است، زمان «تغییر» فرا رسیده. با استقرار برادران لاریجانی در رأس قوای مقننه و قضائیه، دیگر در «پیروزی» احمدی نژاد در مراسم مارگیری نمیتوان تردیدی داشت. پس بشتابید برای رأی دادن که «فرصتی» است برای زنان اندرون! بشتابید برای رأی دادن تا ارواح شکمتان راست افراطی را کنار بزنید، ولی در واقع همین راست افراطی را تقویت کنید!
با توجه به اینکه اربابان حکومت اسلامی در لندن و واشنگتن «خردجال» را از هم اکنون «انتخاب» کردهاند، جنجال فعالیتهای انتخاباتی پوچآباد هیچ نیست جز یک موج تخریب همه جانبه. موج تخریبی که هدف آن «بازگشت به گذشته»، «گسترش تقدسها» و «تخریب مفاهیم و ارزشهای انسانمحور» است. در پایان این نمایش مهوع، احمدی نژاد را یکبار دیگر از صندوق مارگیری استخراج میکنند و آنهنگام است که جیرهخواران حکومت در داخل و خارج مرزها نوک حمله را به سوی جنبشلائیک خواهند گرفت تا یکبار دیگر ما را مسئول انتخاب دوبارة احمدینژاد معرفی کنند.
حال آنکه احمدینژاد 4 سال پیش نیز به دستور اربابان همین حکومت « انتخاب» شد، تا کروبی و بهرمانی به بهانة اعتراض، پدیدهای به نام انتخابات را به طور کلی به زیر سئوال ببرند و پس از گذشت 4 سال مهرانگیزکار بیشرمانه پیشنهاد «اجتهاد» بجای «انتخابات» را مطرح کند. این است روند تخریب مفاهیم و ارزشهای «انسانمحور» نظیر انتخابات که از طریق تثبیت شیخ در جایگاه «پیشرو» و «مترقی» صورت خواهد گرفت. روندی که پیامد روند تخریب مخالفان واقعی حکومت اسلامی و بیاهمیت جلوه دادن «تحریم انتخابات» است.
البته جبهة فاشیسم یعنی اتحاد راستافراطی و «چپنمایان» از هم اکنون عملیات تخریب طرفداران لائیسیته را آغاز کرده، و در کمال بیشرمی ادعا دارد تحریم انتخابات به پیروزی «راست افراطی» یا احمدی نژاد میانجامد. حال آنکه طی سه دهة گذشته احمدینژاد با موسوی، کروبی و محسن رضائی هم سنگر بودهاند، و خلاصه بگوئیم همگی از فاضلاب سازمان سیا استخراج شدهاند، و به دست اجنبی در جایگاه حاکمیت بر ما ملت قرار گرفتهاند. اگر حکومت چاه جمکران از احمدینژاد رضایت نداشت مجلس میتوانست او را به سرنوشت بنیصدر دچار کند. خصوصاً که پاسدار «اللاریجانی» با صددرصد آراء به ریاست مجلس پوچآباد انتخاب شدهاند، و خلاصه مجلس کذا با غلامبچة سفارت در همسوئی کامل قرار دارد. از اینرو عزل احمدینژاد مسئلة مهمی نبود!
ولی سخن گفتن از این مسائل به قول حاج اکبر «مصلحت» نیست، «منفعتی» هم ندارد. بنابراین همه تلاش میکنند با بزرگنمائی احمدی نژاد، برای مبارزه با این «لولوی جهانی» صفوف خود را فشردهتر کنند. حزب توده و متحداناش که پیشتر، ارواح شکمشان با امپریالیسم جهانی «مبارزات» میکردند، و مسلماً برای تحقق همین هدف والا و آرمان انسانی در کنار توحش انسانستیز نعلین قرار گرفتند، امروز نبردشان به «کنار زدن احمدی نژاد» از حکومت محدود شده! توگوئی در پوچآباد این احمدینژاد است که تصمیم میگیرد نه استعمار غرب!
بزرگنمائی و کوچکنمائی دشمن از شیوههای پروپاگاند سیاسی است که طی سه دهة اخیر ما ملت با آن آشنا شدهایم. زمانیکه حکومت توحش در اوج قدرت بود، خمینی مرتباً «توی دهن امپریاس» میزد، یا اینکه «امپریاس» از اسلام سیلی میخورد! زمانیکه جنگ با عراق به پایان رسید، اربابان این حکومت در غرب کوشیدند در داخل و خارج ایران از اکبر بهرمانی «مردقدرتمند» ارائه دهند. و در راستای چنین سیاستی بود که همزمان با عملیات تروریستی فالانژهای دستپروردة سازمان سیا، به ویژه در فرانسه، قتلهای سیاسی در ایران و ترور مخالفان حکومت اسلامی از جمله قتل شاپور بختیار در غرب سازماندهی شد تا رسانههای غرب بتوانند روند «لولوسازی» را از سر گرفته و موجود مفلوکی به نام اکبر بهرمانی را فرماندة تروریستها معرفی کنند. البته در جنایتکاری بهرمانی تردیدی نیست ولی دیگر مقامات پوچآباد از جمله شیخ کروبی نیز در ردة «سردار سازندگی» قرار دارند. پس باید ببینیم چه شده که حاجفرجدباغ، عامل تصفیههای خونین دانشگاه و نوچة بهشتی و خاتمی، اینبار حامی آخوند کروبی شده و فقط در مورد میرحسینموسوی و دیگر جنایتکاران افشاگری میکند!
پاسخ این است که حاج فرجدباغ وظیفه دارد از نعلین و دستار حمایت بیقید و شرط به عمل آورد و موسوی جنایتکار «شیخ» نیست. به همین دلیل است که محمود دولت آبادی به بهانة دفاع از موسوی، جنگ زرگری را با «بلبل خوش الحان مریلند» آغاز کرد تا ایشان بتوانند ضمن «ورجه، ورجه» در لجنزار فاشیسم، به تخریب شاعر، نویسنده و انسان مشغول شوند. البته باعث خوشوقتی است که در این مراسم لجنپراکنی ابتذال و توحش فیلسوف چاه جمکران نیز بر همگان آشکار شد، ولی «جایگاه فیلسوف» که ایشان به گزاف بر آن تکیه زدهاند نیز همزمان تخریب شده است. البته در حکومت جمکران تخریب به عرصة زبان محدود نمیماند. به هیچ عنوان! این حکومت به بهانة تجلیل از مفاخر فرهنگی ایران عملاً به تخریب آنان میپردازد. بهتر است نگاهی به «تندیس» خیام نیشابوری بیفکنیم تا ببینیم حکیم عمرخیام را شبیه به چهرة نفرتانگیز خمینی دجال ساختهاند! بگذریم!
امروز حاجفرج از دباغخانة «مریلند» پوستین دیگری ابتیاع کرده، و با همان لحن شیوا و مبتذل نامة دیگری در روزنامة شیخ انتشار داده تا خود را «ناقد» و «ناراضی» و قربانی تهاجم رسانههای حکومتی بخواند! البته اینبار حاج فرج به «زبان نوکری» و چاکری و «ما کوچیک شمائیم» و غیره روی آورده. زبانی که آن روی سکة تکفیر و تحقیر انسان است و در همان چارچوب «زبان تخریب» قرار میگیرد. اینبار حاج فرج، ضمن افشاگری در مورد اکبربهرمانی و شرکاء، از تخریب «ناقد» و «ناراضی» سخن میگوید و خود را به گزاف در جایگاه «ناقد حکومت» میگذارد. حال آنکه مطالب ناقدان واقعی حکومت اسلامی در هیچیک از رسانههای فارسی زبان منعکس نمیشود! حتماً به این دلیل که نثرشان به شیوائی و «استحکام» نثر «عبدالکریم سروش» نیست!
باری جنگهای زرگری حاج فرجدباغ، پاسدار شریعتمداری، شیخ کروبی و دیگر عملة فاشیسم که پس از سه دهه خفقان به ناگاه با «نقل خاطرات» و افشاگری آغاز شده، همچنانکه گفتیم هدفی جز «تخریبانسان» و «تحریف» ارزشهای معاصر انسانی ندارد. «خاطرات» فعلة فاشیسم نیز به مقتضای منافع اربابانشان تغییر و تحول مییابد، ولی میدانیم که خاطرات پرسوناژهای «رمان» تابع منافع مادی و ارادة «قدرت برتر» نیست. پرسوناژهای رمان برای تغییر و تحول خاطرات خود آزاداند:
«دائیجان همچنانکه تفنگ را در دست داشت کم کم به یاد جنگهای شجاعانة گذشتهاش افتاد [...] در بحبوحة جنگ ممسنی یکروز[...] ما وسط یک دره مانده بودیم. دو طرف کوه را دزدهای مسلح گرفته بودند [...] حالا من هستم و چهل پنجاه تا تفنگدار [...] حالا تفنگدارها چه وضع مفلوکی داشتند بماند [...] به قول ناپلئون یک سردار با صد سرباز سیر بهتر کار میکند تا با هزار سرباز گرسنه [...] یکباره باران گلوله شروع شد [...] من اولین کاری که کردم از اسب خودم را انداختم پائین [...] خودم را رساندم پشت یک تخته سنگ [...] من از طرز حمله و تیراندازی بلافاصله فهمیدم که با دارودستة خدادادخان، از نوکرهای قدیمی انگلیسا طرف هستم [...] اصلاً گویا جنگ کازرون بود ... یعنی اوایل جنگ کازرون بود[...] بله من یک فکر فقط توی کلهام بود که این خدادادخان را بزنم ... وقتی کلاه پوست را سرچوب کردم خدادادخان که تیرانداز طراز یک بود سرش را از پشت سنگ آورد بالا [...] مولای متقیان را یاد کردم و نشانه گرفتم فقط پیشانی خدادادخان را میدیدم [...] بارها دیده بودماش [...] ابروهای پهن ... جای زخم بالای ابروی راست... وسط دوتا ابرو را نشانه گرفتم [...] در این موقع ناگهان از نزدیکی محلی که [دائیجان] ایستاده بود صدای مشکوکی شنیده شد [...] در آنطرف دو نفر بیشتر نبودند یکی آقاجان و یکی قمر[...]»
بله بعضیها گویا باز هم چشمشان به «تفنگ» افتاده و در بحبوحة جنگ ممسنی یا در اوایل جنگ کازرون به مبارزات مشغول شدهاند. اینان فقط یک فکر در کلة پوک خود دارند: خدادادخان یا همان احمدی نژاد را بزنند. به ادعای اشپیگل، شیخ کروبی نیز به همین منظور وارد میدان «مبارزات» شده.
میبینیم که دائیجان برای به ارزش گذاردن خود، دشمناش را مرتباً به ارزش میگذارد، و او را «تیرانداز طراز یک» میخواند. به این ترتیب دائیجان که موفق شده خدادادخان، «نوکر قدیمی انگلیسا» را با گلوله بزند، از «تیرانداز طراز یک» هم برتر خواهد شد. در نتیجه، بهتر است رفقا و به ویژه زناناندرون «فرصت» را دریابند و وسط دو تا ابروی احمدی نژاد، تیرانداز «طراز یک» را خوب نشانه بگیرند که ... که روز 22 خرداد صدای مشکوک در سراسر جهان طنینافکن شود. ما هم در کنار آقاجان و قمر ایستادهایم!
منبع: ایسنا، مورخ 3 خردادماه سالجاری
بله سیسال دمکراسی کافی است، زمان «تغییر» فرا رسیده. با استقرار برادران لاریجانی در رأس قوای مقننه و قضائیه، دیگر در «پیروزی» احمدی نژاد در مراسم مارگیری نمیتوان تردیدی داشت. پس بشتابید برای رأی دادن که «فرصتی» است برای زنان اندرون! بشتابید برای رأی دادن تا ارواح شکمتان راست افراطی را کنار بزنید، ولی در واقع همین راست افراطی را تقویت کنید!
با توجه به اینکه اربابان حکومت اسلامی در لندن و واشنگتن «خردجال» را از هم اکنون «انتخاب» کردهاند، جنجال فعالیتهای انتخاباتی پوچآباد هیچ نیست جز یک موج تخریب همه جانبه. موج تخریبی که هدف آن «بازگشت به گذشته»، «گسترش تقدسها» و «تخریب مفاهیم و ارزشهای انسانمحور» است. در پایان این نمایش مهوع، احمدی نژاد را یکبار دیگر از صندوق مارگیری استخراج میکنند و آنهنگام است که جیرهخواران حکومت در داخل و خارج مرزها نوک حمله را به سوی جنبشلائیک خواهند گرفت تا یکبار دیگر ما را مسئول انتخاب دوبارة احمدینژاد معرفی کنند.
حال آنکه احمدینژاد 4 سال پیش نیز به دستور اربابان همین حکومت « انتخاب» شد، تا کروبی و بهرمانی به بهانة اعتراض، پدیدهای به نام انتخابات را به طور کلی به زیر سئوال ببرند و پس از گذشت 4 سال مهرانگیزکار بیشرمانه پیشنهاد «اجتهاد» بجای «انتخابات» را مطرح کند. این است روند تخریب مفاهیم و ارزشهای «انسانمحور» نظیر انتخابات که از طریق تثبیت شیخ در جایگاه «پیشرو» و «مترقی» صورت خواهد گرفت. روندی که پیامد روند تخریب مخالفان واقعی حکومت اسلامی و بیاهمیت جلوه دادن «تحریم انتخابات» است.
البته جبهة فاشیسم یعنی اتحاد راستافراطی و «چپنمایان» از هم اکنون عملیات تخریب طرفداران لائیسیته را آغاز کرده، و در کمال بیشرمی ادعا دارد تحریم انتخابات به پیروزی «راست افراطی» یا احمدی نژاد میانجامد. حال آنکه طی سه دهة گذشته احمدینژاد با موسوی، کروبی و محسن رضائی هم سنگر بودهاند، و خلاصه بگوئیم همگی از فاضلاب سازمان سیا استخراج شدهاند، و به دست اجنبی در جایگاه حاکمیت بر ما ملت قرار گرفتهاند. اگر حکومت چاه جمکران از احمدینژاد رضایت نداشت مجلس میتوانست او را به سرنوشت بنیصدر دچار کند. خصوصاً که پاسدار «اللاریجانی» با صددرصد آراء به ریاست مجلس پوچآباد انتخاب شدهاند، و خلاصه مجلس کذا با غلامبچة سفارت در همسوئی کامل قرار دارد. از اینرو عزل احمدینژاد مسئلة مهمی نبود!
ولی سخن گفتن از این مسائل به قول حاج اکبر «مصلحت» نیست، «منفعتی» هم ندارد. بنابراین همه تلاش میکنند با بزرگنمائی احمدی نژاد، برای مبارزه با این «لولوی جهانی» صفوف خود را فشردهتر کنند. حزب توده و متحداناش که پیشتر، ارواح شکمشان با امپریالیسم جهانی «مبارزات» میکردند، و مسلماً برای تحقق همین هدف والا و آرمان انسانی در کنار توحش انسانستیز نعلین قرار گرفتند، امروز نبردشان به «کنار زدن احمدی نژاد» از حکومت محدود شده! توگوئی در پوچآباد این احمدینژاد است که تصمیم میگیرد نه استعمار غرب!
بزرگنمائی و کوچکنمائی دشمن از شیوههای پروپاگاند سیاسی است که طی سه دهة اخیر ما ملت با آن آشنا شدهایم. زمانیکه حکومت توحش در اوج قدرت بود، خمینی مرتباً «توی دهن امپریاس» میزد، یا اینکه «امپریاس» از اسلام سیلی میخورد! زمانیکه جنگ با عراق به پایان رسید، اربابان این حکومت در غرب کوشیدند در داخل و خارج ایران از اکبر بهرمانی «مردقدرتمند» ارائه دهند. و در راستای چنین سیاستی بود که همزمان با عملیات تروریستی فالانژهای دستپروردة سازمان سیا، به ویژه در فرانسه، قتلهای سیاسی در ایران و ترور مخالفان حکومت اسلامی از جمله قتل شاپور بختیار در غرب سازماندهی شد تا رسانههای غرب بتوانند روند «لولوسازی» را از سر گرفته و موجود مفلوکی به نام اکبر بهرمانی را فرماندة تروریستها معرفی کنند. البته در جنایتکاری بهرمانی تردیدی نیست ولی دیگر مقامات پوچآباد از جمله شیخ کروبی نیز در ردة «سردار سازندگی» قرار دارند. پس باید ببینیم چه شده که حاجفرجدباغ، عامل تصفیههای خونین دانشگاه و نوچة بهشتی و خاتمی، اینبار حامی آخوند کروبی شده و فقط در مورد میرحسینموسوی و دیگر جنایتکاران افشاگری میکند!
پاسخ این است که حاج فرجدباغ وظیفه دارد از نعلین و دستار حمایت بیقید و شرط به عمل آورد و موسوی جنایتکار «شیخ» نیست. به همین دلیل است که محمود دولت آبادی به بهانة دفاع از موسوی، جنگ زرگری را با «بلبل خوش الحان مریلند» آغاز کرد تا ایشان بتوانند ضمن «ورجه، ورجه» در لجنزار فاشیسم، به تخریب شاعر، نویسنده و انسان مشغول شوند. البته باعث خوشوقتی است که در این مراسم لجنپراکنی ابتذال و توحش فیلسوف چاه جمکران نیز بر همگان آشکار شد، ولی «جایگاه فیلسوف» که ایشان به گزاف بر آن تکیه زدهاند نیز همزمان تخریب شده است. البته در حکومت جمکران تخریب به عرصة زبان محدود نمیماند. به هیچ عنوان! این حکومت به بهانة تجلیل از مفاخر فرهنگی ایران عملاً به تخریب آنان میپردازد. بهتر است نگاهی به «تندیس» خیام نیشابوری بیفکنیم تا ببینیم حکیم عمرخیام را شبیه به چهرة نفرتانگیز خمینی دجال ساختهاند! بگذریم!
امروز حاجفرج از دباغخانة «مریلند» پوستین دیگری ابتیاع کرده، و با همان لحن شیوا و مبتذل نامة دیگری در روزنامة شیخ انتشار داده تا خود را «ناقد» و «ناراضی» و قربانی تهاجم رسانههای حکومتی بخواند! البته اینبار حاج فرج به «زبان نوکری» و چاکری و «ما کوچیک شمائیم» و غیره روی آورده. زبانی که آن روی سکة تکفیر و تحقیر انسان است و در همان چارچوب «زبان تخریب» قرار میگیرد. اینبار حاج فرج، ضمن افشاگری در مورد اکبربهرمانی و شرکاء، از تخریب «ناقد» و «ناراضی» سخن میگوید و خود را به گزاف در جایگاه «ناقد حکومت» میگذارد. حال آنکه مطالب ناقدان واقعی حکومت اسلامی در هیچیک از رسانههای فارسی زبان منعکس نمیشود! حتماً به این دلیل که نثرشان به شیوائی و «استحکام» نثر «عبدالکریم سروش» نیست!
باری جنگهای زرگری حاج فرجدباغ، پاسدار شریعتمداری، شیخ کروبی و دیگر عملة فاشیسم که پس از سه دهه خفقان به ناگاه با «نقل خاطرات» و افشاگری آغاز شده، همچنانکه گفتیم هدفی جز «تخریبانسان» و «تحریف» ارزشهای معاصر انسانی ندارد. «خاطرات» فعلة فاشیسم نیز به مقتضای منافع اربابانشان تغییر و تحول مییابد، ولی میدانیم که خاطرات پرسوناژهای «رمان» تابع منافع مادی و ارادة «قدرت برتر» نیست. پرسوناژهای رمان برای تغییر و تحول خاطرات خود آزاداند:
«دائیجان همچنانکه تفنگ را در دست داشت کم کم به یاد جنگهای شجاعانة گذشتهاش افتاد [...] در بحبوحة جنگ ممسنی یکروز[...] ما وسط یک دره مانده بودیم. دو طرف کوه را دزدهای مسلح گرفته بودند [...] حالا من هستم و چهل پنجاه تا تفنگدار [...] حالا تفنگدارها چه وضع مفلوکی داشتند بماند [...] به قول ناپلئون یک سردار با صد سرباز سیر بهتر کار میکند تا با هزار سرباز گرسنه [...] یکباره باران گلوله شروع شد [...] من اولین کاری که کردم از اسب خودم را انداختم پائین [...] خودم را رساندم پشت یک تخته سنگ [...] من از طرز حمله و تیراندازی بلافاصله فهمیدم که با دارودستة خدادادخان، از نوکرهای قدیمی انگلیسا طرف هستم [...] اصلاً گویا جنگ کازرون بود ... یعنی اوایل جنگ کازرون بود[...] بله من یک فکر فقط توی کلهام بود که این خدادادخان را بزنم ... وقتی کلاه پوست را سرچوب کردم خدادادخان که تیرانداز طراز یک بود سرش را از پشت سنگ آورد بالا [...] مولای متقیان را یاد کردم و نشانه گرفتم فقط پیشانی خدادادخان را میدیدم [...] بارها دیده بودماش [...] ابروهای پهن ... جای زخم بالای ابروی راست... وسط دوتا ابرو را نشانه گرفتم [...] در این موقع ناگهان از نزدیکی محلی که [دائیجان] ایستاده بود صدای مشکوکی شنیده شد [...] در آنطرف دو نفر بیشتر نبودند یکی آقاجان و یکی قمر[...]»
بله بعضیها گویا باز هم چشمشان به «تفنگ» افتاده و در بحبوحة جنگ ممسنی یا در اوایل جنگ کازرون به مبارزات مشغول شدهاند. اینان فقط یک فکر در کلة پوک خود دارند: خدادادخان یا همان احمدی نژاد را بزنند. به ادعای اشپیگل، شیخ کروبی نیز به همین منظور وارد میدان «مبارزات» شده.
میبینیم که دائیجان برای به ارزش گذاردن خود، دشمناش را مرتباً به ارزش میگذارد، و او را «تیرانداز طراز یک» میخواند. به این ترتیب دائیجان که موفق شده خدادادخان، «نوکر قدیمی انگلیسا» را با گلوله بزند، از «تیرانداز طراز یک» هم برتر خواهد شد. در نتیجه، بهتر است رفقا و به ویژه زناناندرون «فرصت» را دریابند و وسط دو تا ابروی احمدی نژاد، تیرانداز «طراز یک» را خوب نشانه بگیرند که ... که روز 22 خرداد صدای مشکوک در سراسر جهان طنینافکن شود. ما هم در کنار آقاجان و قمر ایستادهایم!
0 نظردهید:
ارسال یک نظر
<< بازگشت