سه‌شنبه، خرداد ۱۲، ۱۳۸۸


ارزش‌ها و لرزش‌ها!
...
رئیس جمهور ایالات متحد در آستانة سفر خود به عربستان، طی مصاحبه‌ای با شبکة خبری «بی.‌بی.‌سی»، در تأئید سیاست دین‌پرور و توحش‌گستر انگلستان، ضمن «تحریف» دمکراسی و حقوق بشر،‌ حمایت همه جانبة آمریکا را از حکومت‌های توحش‌پرور منطقه به ویژه حکومت جمکران اعلام داشت:

«ارزش‌های آمریکائی از جمله دمکراسی، حاکمیت قانون و آزادی بیان و آزادی ادیان، ارزش‌های جهانی هستند که تمامی ملت‌‌ها می‌توانند پذیرای آن باشند [...] آمریکا نمی‌تواند ارزش‌های‌اش را بر دیگر کشورها که تاریخ و فرهنگ متفاوتی دارند تحمیل کند.»


این سخنان انسان‌ستیز و مزورانه بخشی است از مصاحبة باراک اوباما با شبکة خبری بی‌بی‌سی، که ترجمة فارسی آن نیز در تاریخ 12 خردادماه سالجاری، در سایت این بنگاه‌ خبرپراکنی انتشار یافته. می‌بینیم که بزرگ‌ترین دشمن آزادیخواهان ایران در کاخ سفید نشسته‌ و شیپور اصلی تبلیغاتی‌اش نیز به روال همیشه خبرگزاری حاکمیت بریتانیا است. در واقع «جنتلمن» نقش شیپورچی «جاهل» را برعهده می‌گیرد، تا با تداوم سیاست آخوندپروری و گسترش تقدس‌ها زمینة تاراج و چپاول خود را در منطقه حفظ کند. تاراج و چپاول استعمار چگونه میسر می‌شود؟ از طریق سرکوب ملت‌ها. سرکوب چیست؟ سرکوب عبارت است از ایجاد راه بند در برابر رشد فرهنگی، ‌ اقتصادی و اجتماعی ملت‌ها. بهتر بگوئیم سرکوب، همان است که طی 8 دهة اخیر از طریق تحمیل «باورهای مقدس» و تخریب انسان و آرمان‌های انسانی ملت ایران را در چنین وضعیت اسف‌باری قرار داده.

پس امروز می‌پردازیم به «زبان تخریب» حاکمیت ایالات متحد یا بهتر بگوئیم همان پروپاگاند ترویج ابتذال و عوام‌گرائی در کشورهای منطقه. محور اصلی این پروپاگاند «تخریب انسان» است. تخریبی که با نشاندن «باورهای مقدس» و سنت‌های عوام بجای «فرهنگ» تحقق می‌یابد. این پروپاگاند با توسل به واژگون نمائی و در راستای تبلیغات «اسقف ویلیامز» و فاشیست‌های اروپا به ما می‌گوید، پدیدة «انسان‌محور» دمکراسی «دینی» و «بومی» است! روشن‌تر بگوئیم، به ادعای فاشیست‌های غرب دمکراسی «مسیحی» و «غربی» است، ‌ در نتیجه ملت‌های منطقه نمی‌توانند خواهان دمکراسی باشند، ‌چرا که «فرهنگ‌شان» با فرهنگ «غرب مسیحی» تفاوت دارد. به عبارت دیگر اینان «فرهنگ» را در تضاد با تحولات تاریخی، پدیده‌ای «ایستا» وانمود می‌کنند که بومی یا جغرافیائی و مقدس و اسطور‌ه‌ای‌ است! حال آنکه فرهنگ در هر جامعه پیوند ناگسستنی با تحولات تاریخی دارد. به زبان ساده‌تر فرهنگ جامعه را نمی‌توان از پویائی بازداشت. ویژگی فرهنگ پویائی آن است؛ فرهنگ فاقد الهیت و تقدس بوده، برخاسته از جامعة انسانی است. از این گذشته، انسان‌محوری در غرب در تقابل با کلیسا و مقدسات مسیحیت شکل گرفته و هیچ ارتباطی با آمریکا ندارد. ریشة تفکر اومانیست‌ها فلسفة یونان باستان بوده که هیچ پیوندی نیز با مسیحیت و آمریکا ندارد!

پیش از ادامة مطلب لازم است «سوءتفاهم» مستر پرزیدنت ایالات متحد و بوق تبلیغاتی‌شان در لندن را برطرف کنیم. اولاً دمکراسی به هیچ عنوان «ارزش» نیست، «آمریکائی» هم نیست. دمکراسی در مفهوم باستانی و معاصر خود، ‌ تا آنجا که ما می‌دانیم یک «شیوة‌ حکومت» است نه یک «ارزش!» اگر برژینسکی خرفت شده، از مک‌کارتیست‌های جوان و تازه‌نفس، به ویژه از نوع جهان سومی در دستگاه تقدس‌پرور «سیا» استفاده کنید! بدون دریافت کمترین مزدی حاضراند جهت تخریب انسان‌ها، با چشم بسته‌ عین اسب عصاری در آن آستان ‌مقدس «عرق شرافت» بریزند و به انسان‌محوری هتاکی کنند!

ثانیاً حاکمیت قانون، آزادی بیان و آزادی ادیان هم آمریکائی نیست! نخستین قانون‌گذار حمورابی بود که در «بابل»، سرزمینی که امروز به برکت تحمیل «ارزش‌های آمریکائی» جولانگاه فالانژهای شیعی‌مسلک شده، سده‌ها پیش از یهودیت و مسیحیت حاکمیت خود را بر پایة قانون مستقر کرد! آزادی بیان و آزادی ادیان هم آمریکائی نیست! نگاهی به فلاسفة یونان بیفکنید تا به ابعاد آزادی اندیشه پی ببرید! اعلامیة کوروش هخامنشی در باب آزادی ادیان، حدود پنج سده بر تولد مسیح تقدم تاریخی دارد! برخلاف تصور مشاوران با عقل و دانش و هوش و بسیار زرنگ سرکار، و برخلاف ادعای جنتلمن‌های نزولخور بریتانیا،‌ و به گواهی روشنفکر صاحب‌نام آمریکا، نوآم چامسکی، قانون‌شکنی در عرصة بین‌المللی، نقض آشکار اعلامیة جهانی حقوق بشر و تحمیل سانسور از «ارزش‌های آمریکائی» است که تمامی رؤسای جمهور آمریکا طی سدة اخیر مدافع آن بوده، ‌ و آنرا بر همة کشورهای جهان سوم نیز تحمیل کرده‌اند. چگونه است که سانسور و سرکوب را خوب می‌توانید با چوب و چماق و زندان و شکنجه به مردمان تحمیل کنید، از «تحمیل» دمکراسی معذورید؟ حتما دلیل دارد!

بله دمکراسی نمی‌تواند تحمیلی باشد. دمکراسی بر ارادة ملی تکیه دارد، حال آنکه سیاست استعمار به دلیل انسان‌ستیزی با مطالبات ملت‌ها در تضاد قرار خواهد گرفت. ما هم برای استقرار دمکراسی در کشورمان از حاکمیت ایالات متحد و استعمار بریتانیا درخواست کمک نکرده‌ایم، چون از آن‌ها و از هیچ کشور دیگری توقع نداریم که به خاطر ما ملت از منافع خود چشم پوشی کند. برخلاف ایرانی‌نمایان خادم آستان‌مقدس پنتاگون، ما هنوز به این درجه از حماقت و بلاهت نرسیده‌ایم. ما نیک آگاه‌ایم که بدون حمایت همه جانبة آنگلوساکسون‌های دو سوی آتلانتیک، دجالانی چون خمینی و خامنه‌ای یا خاتمی و رفسنجانی نمی‌توانستند در جایگاه حاکمیت بر ملت ایران قرار گیرند. چرا که حضور اینان در چنین جایگاهی فقط توهین به فرهنگ و تاریخ ملت ایران است.

ما ملت شاهد بودیم چگونه با دسیسه و فتنة‌ استعمار،‌ جنبش فراگیر مشروطه که یکصدسال پیش برای آزادی از زنجیر اسارت احکام دین در کشورمان به راه افتاد با تدوین قانون اساسی مزورانة «سلطنت شیعی» و سپس کودتای کلنل آیرون‌ساید به شکست کشیده شد. شاید بهتر باشد باز هم این روند را دنبال کنیم تا به کودتای 28 مرداد، ‌ اصلاحات ارضی، نشست گوادالوپ و کودتای 22 بهمن، اشغال فرمایشی سفارت آمریکا، «شکارچپگرایان»، جنگ 8 ساله، ‌ بحران دست‌ساز هسته‌ای، حذف اسرائیل از نقشة جهان و بالاخره تقاضای سازمان ناتو برای ارسال تجهیزات نظامی از خاک ایران به افغانستان برسیم!‌ آیا تا همین‌جا کافی نیست؟ از نظر ما کافی است!

محور تجارت قاچاق موادمخدر و تجهیز طالبان افغانستان از پاکستان مسدود شده، حال دولت مفلوک ایران علاوه بر همکاری صمیمانه با طالبان پاکستان و افغانستان می‌باید در ابعاد گسترده‌تری آتش‌بیار معرکة قاچاق اسلحه، تجارت مواد مخدر و صادرات زنان و کودکان شود. تحمیلی هم در کار نیست! می‌دانیم! حکومت اسلامی با کمال افتخار و با شعار «ایستادگی در برابر قدرت‌های جهانی» آمادة «بندگی» و «نوکری» برای ارباب است! در واقع سه دهه است که این حکومت اهدائی «ارزش‌های آمریکائی» همان ترهاتی را تکرار می‌کند که در «بی‌بی‌سی» از زبان رئیس جمهور آمریکا پخش می‌شود: معرفی دمکراسی و مفاهیم انسان‌محور به عنوان «ارزش‌های آمریکائی»! اگر در عراق و افغانستان به افلاس نیفتاده بودید حتماً راه رفتن روی دو پا را هم یک «ارزش آمریکائی» می‌خواندید!‌ و دیگران که تاریخ و فرهنگ متفاوت دارند موظف بودند «چاردست‌و پا» راه بروند یا مانند مقامات جمکران با «شعار مرگ بر آمریکا» و «ما همچنان ایستاده‌ایم»، سینه‌خیز حرکت کنند و در کردستان، خوزستان و ... و به ویژه در بلوچستان، با انفجار بمب در میان مردم مخالفان زندانی را «در رابطه با انفجار» اعدام کنند.

حتماً این وحشی‌گری‌ها «ارزش آمریکائی» به شمار نمی‌رود، «فرهنگ» مردم ایران است. فرهنگی که به صورت اتفاقی توسط ارتش دمکراسی‌پرور آمریکا در زندان ابوغریب هم اعمال می‌شد! شاید به دلیل همجواری ایران با عراق ویروس «ارزش‌های جمکران» به ارتش ایالات متحد هم سرایت کرده بود که چنین توحشی از خود نشان داد و هنوز هم دست بردار نیست. شاید هم سردار رادان تأمین امنیت را در بارگاه مقدس آمریکا آموخته‌اند که با چنین سرعتی «امنیت» را به بلوچستان بازگرداندند.

48 ساعت پس از انفجار در مسجد زاهدان، «حاجی نوتی‌زهی»، «غلام‌رسول شاهوزهی» و «ذبیح‌الله ناروبی» که مدت‌ها پیش از انفجار مسجد زاهدان دستگیر و زندانی شده بودند، در ملاء عام به دار آویخته شدند. به گزارش سایت زمانه، مورخ اول ژوئن 2009 جرم یکی از اینان پخش سی‌دی‌های جندالله بوده! هنگامیکه خبر اعدام این سه زندانی پخش شد، هیچیک از مدافعان دروغین حقوق بشر و مدافعان حقوق زندانیان در غرب که روزی پنج نوبت برای رکسانا صابری یقه می‌دریدند، صدای‌شان در نیامد. مدافعان حقوق بشر اسلامی و دجال‌هائی که برای آزادی رکسانا صابری نامة سرگشاده می‌نوشتند خفقان گرفته بودند؛ به ویژه، مهرانگیزکار که برای امثال هاله اسفندیاری جنجال به راه انداخته بود کوچکترین اعتراضی نکرد! امروز هم در سایت رادیو زمانه،‌ یکنفر از پامنبری‌های گاوچران‌ها ضمن انتقاد از تروریست‌های بلوچستان «همکاری با آمریکا» را توصیه فرموده!

می‌بینیم که دوستان هیچ فرصتی را جهت ابراز بندگی از دست نمی‌دهند. مسلماً نویسندة‌ فرهیختة مقالة کذا نمی‌داند که حکومت شیعی‌مسلکان جمکران در مناطق سنی نشین ایران، به ویژه در بلوچستان به «تبلیغات» مذهبی مشغول است، چرا که این حکومت دست‌نشانده سنی‌مذهب‌های ایرانی را به عنوان مسلمان به رسمیت نمی‌شناسد! ولی به دلیل «تقیه» و پدرسوختگی، تولید آخوند شیعه در مناطق سنی‌نشین را «مبارزه با وهابیت»‌ قلمداد می‌کند! این فقط یک بعد از سرکوب فرهنگی است که بر اقلیت‌های ایران تحمیل می‌شود. یادآور شویم سنی‌ها 30 درصد جمعیت ایران را تشکیل می‌دهند:

«نمایندة ولی فقیه [...]گفت پیش از انقلاب تنها صد طلبه در حوزة اهواز مشغول به تحصیل بودند که هم اینک به برکت انقلاب اسلامی بیش از 1300 طلبة برادر و 1000 طلبة‌ خواهر در این شهر مشغول به تحصیل هستند.»

منبع: سایت آفتاب.

سرکوب ‌فرهنگی را به سرکوب اقتصادی و فقر فزاینده بیافزائیم، دلایل جدائی‌طلبی تا حدود زیادی روشن خواهد شد. اگر چه ما خشونت را محکوم می‌کنیم ولی خشونت «گروه ریگی» ریشه در اعمال وحشیانة حکومت اسلامی دارد. خشونت جدائی‌طلبان بلوچستان «واکنشی» است به خشونت حکومت سفاک اسلامی. پس متخصصین همة امور و نخبگان بینوائی فرهنگی که چشم امیدشان به آمریکا دوخته شده،‌ در بررسی «علمی» مسائل بلوچستان و محکوم کردن جدائی‌طلبان زیاد تند نروند و شیرین زبانی هم نکنند! همچنانکه ارباب‌تان پرزیدنت اوباما فرمودند، ایشان قصد تحمیل «ارزش‌های‌ آمریکائی» را به دیگر کشورها ندارند!

بین خودمان بماند «دی‌یر مستر پرزیدنت!» «ارزش‌های آمریکائی» را در عراق، افغانستان، پاکستان، ترکیه، امارات و به ویژه در عربستان و حکومت جمکران بهتر می‌توان مشاهده کرد! ما نه شما را می‌خواهیم، نه «ارزش‌های‌تان» را! اگر متخصصین افکار عمومی در ایالات متحد می‌پندارند ما از وابستگی حکومت‌اسلامی به ایالات متحد بی‌خبریم و آشکار کردن روابط پنهان حاکمیت آمریکا با نوکران‌اش در جمکران ما ملت را ذوق‌زده خواهد کرد، سخت در اشتباه‌اند. از این گذشته متخصصین کذا اگر می‌پندارند ما از ابعاد تخریب در پروپاگاند‌های بیشرمانه‌شان آگاه نمی‌شویم نیز سخت کور خوانده‌اند! ما نه تنها روند تخریب و تحریف نخبگان ینگه دنیا را بخوبی می‌شناسیم که قادریم ردپای همین روند مقدس را در رسانه‌های حکومت اسلامی گام به گام ارائه دهیم.

پس یک پرانتز باز می‌کنیم تا زبان تخریب همة آن‌ها را که امروز در سایت حنازرچوبه به انتقاد از عمل وحشیانة طرفداران موسوی و ضرب‌وشتم خبرنگار ایرنا پرداخته بودند بررسی کنیم. اینان می‌گویند، نامزدهای انتخاباتی نباید حرف‌هائی بزنند که طرفداران‌شان به خبرنگار حمله کنند! به زبان روشن‌تر، حضرات طرفداران 4 نامزد انتخابات جمکران را در حد یک سگ دست‌آموز تقلیل می‌دهند. سگی که فاقد قدرت تفکر و تصمیم‌گیری است و برای دفاع از مهتر خود به دیگران حمله‌ور می‌شود! در بعضی مطالب دیگر نیز آمده که افراد مذکور با سخنان نامزد مورد علاقة خود آنقدر احساساتی می‌شوند که نهایت امر رفتار «غیرمنطقی» از خود بروز می‌دهند! حال آنکه این افراد که دانشجو معرفی ‌شده‌اند منطقاً می‌باید بیش از 18 سال داشته باشند و باید بدانند که تهاجم زبانی و فیزیکی به افراد دیگر، به ویژه به خبرنگاری که برای تهیة گزارش در محل حضور یافته جرم به شمار می‌رود!

ولی وقتی یک جانور وحشی به نام کروبی خود را الگوی دانشجویان معرفی می‌کند، و جفتک‌پرانی و لات‌بازی را «ایستادگی» و «مبارزه» می‌خواند، صحنه عوض خواهد شد. همچنانکه به گفتة علی خامنه‌ای، خمینی هم در برابر قدرت‌های جهان «ایستادگی» کرد! سخنان کمال هلیاوی را که فراموش نکرده‌ایم: درک وسیع، بینش سیاسی و قدرت «پیش‌بینی وقایع»، البته سه سال پس از وقوع‌ آن‌ها از ویژگی‌های حضرت «امام» بوده! اتفاق امروز «داش» صفار هرندی نیز این پیرمرد درنده، بیسواد و روان‌پریش را «سر سلسلة هنرمندان» زمان لقب داد!

به گزارش مهرنیوز، مورخ 12 خردادماه سالجاری داش‌صفار فرمودند، امام زمانة خود را نیک می‌شناخت، پس زمان آن رسیده که برای آباد کردن زندگی اندیشه‌های ایشان را از دل تاریخ بیرون آوریم. بله! می‌دانیم که خمینی علاقة عجیبی به «آبادی» و «زندگی» داشت و اصلاً به همین دلیل نیز جنگ را «نعمت الهی» می‌خواند. امام عزیز همچنین به مبارزه با «امپریاس» هم خیلی علاقه داشتند. نمی‌دانیم چه پیش آمد که «نعمت الهی» مطلوب ‌این «سرسلسلة هنرمندان زمانه» در کشور ایران جز مرگ و ویرانی هیچ نداشت! در عوض زندگی جنایت‌کارانی چون رامسفلد، دیک‌چنی و برژینسکی و شرکاء را حسابی «آباد» کرد:

«امام سرسلسلة هنرمندان زمانه است که زمانه خود را به درستی می‌شناخت و امروز هنرمندان بزرگ، ‌بسیج حق‌طلبی را در مقابل زیاده‌خواهان [...]‌ گسترده‌تر می‌کنند. برخلاف گمان بعضی که فکر می‌کنند اندیشه‌های امام را باید در موزه‌ها و کتابخانه‌ها جست [...]‌ هم‌اکنون مسیر برای پیاده کردن اندیشه‌های امام گشوده‌تر از هر زمان است جامعه ما رهنمودهای امام را بیرون آورده و برای آباد کردن زندگی از آن‌ها استفاده می‌کند[...]»

به نظر می‌رسد کمال هلیاوی، در برابر چند صدپوندی که دریافت کرده، با بیرون آوردن رهنمودهای امام «از دل تاریخ» متن سخنرانی داش‌صفار را نیز تنظیم کرده باشد، و به همین دلیل است که سخنان شیوای داش صفار اینچنین نغز و «شکمی» شده. بله، دچار توهم نشویم این ترهات هیچ ارتباطی با دمکراسی و دیگر «ارزش‌های آمریکائی»‌ ندارد، این هذیانات تولید کارخانة‌ رجاله پروری است که هنرنمائی‌های روح‌الله خمینی را هرگز فراموش نخواهد کرد. استعداد این «هنرمند گمنام» زمانی کشف شد که دارودستة کندی در پوشش «اصلاحات» ضمن شلیک تیر خلاص به کشاورزی ایران،‌ حق و حقوقی هم برای زنان در نظر گرفتند، و اینجا بود که امام راحل پس از مشورت با شیخ مهدی بازرگان برای مبارزه با «امپریاس» به هنرنمائی پرداخته، و به آهنگ باباکرم رقص استعماری را آغاز فرمودند. کم‌کم کار این هنرمند بالا گرفت، و با پیوستن ایران به کنوانسیون وین نیز مخالفت کرد، و مانند سامیه جمال به رقص شکم پرداخت، تا اینکه از 22 بهمن 1357 تا هنگام مرگ هم و غم خود را وقف «ستریپ تیز» فرمودند. آورده‌اند که ایشان ضمن سرکشیدن جام زهر فقط یک بیکینی سبز به رنگ سبز سیدی بر تن داشتند، که تا زمان مرگ آنرا بر پیکر مقدس‌شان نگاهداشتند و هیچکس این سرسلسلة هنرمندان زمانه را بدون همان بیکینی ‌سبز ندید. بله «هنرمندی»‌ امام راحل، از ارزش‌های انگلیسی سرچشمه می‌گرفت نه از ارزش‌های آمریکائی!

ارزش‌های آمریکائی از جمله رفاه، مسکن، بهداشت، آموزش،‌ تفکر و تنفس، ارزش‌هائی جهانی هستند که تمامی ملت‌‌ها می‌توانند پذیرای آن باشند [ولی] آمریکا نمی‌تواند ارزش‌های‌اش را بر دیگر کشورها که تاریخ و فرهنگ متفاوتی دارند تحمیل کند.



...

0 نظردهید:

ارسال یک نظر

<< بازگشت