چهارشنبه، خرداد ۱۳، ۱۳۸۸


وافور در مشهد!
...
خرها وکیل ملت و ارکان دولت‌اند
بنگر که بر چه پایه رسیده مقام خر

به محض اینکه پرزیدنت اوباما دمکراسی و آزادی بیان را «ارزش‌های آمریکائی» خواندند، علی‌اکبر ولایتی در مشهد به نشخوار استفراغات اهدائی ارباب مشغول شد و ضمن انتقاد از مشروطه‌طلبان «جدائی دین از سیاست» را غربزدگی خواند!

در تأئید وبلاگ «ارزش‌ها و لرزش‌ها» تأکید می‌کنیم، آنگلوساکسون‌های دو سوی آتلانتیک و متحدان‌شان در غرب دشمنان واقعی استقرار حاکمیت دمکراتیک در ایران به شمار می‌روند. در راستای همین سیاست انسان‌ستیز است که اعضای سازمان ناتو تحت فرماندهی پنتاگون می‌کوشند به هر ترتیب از استقرار صلح بین اسرائیل و فلسطین ممانعت کنند تا نوکران‌شان در منطقه، ‌ به ویژه حکومت اسلامی که شعار «نبرد با آمریکا»‌ را از دست داده، از «ابزار» نبرد با اسرائیل محروم نشود. این شعار حیاتبخش از شعار استعماری «سیاست ما عین دیانت ماست» تغذیه می‌کند، و برای ابتر شدن همین سیاست استعماری است که ما بر اصل اساسی «جدائی دین از سیاست» پای می‌فشاریم و هشدار می‌دهیم که «جدائی دین از دولت» و «جدائی دین از حاکمیت»‌ فقط برای تحریف رکن اساسی مردم‌سالاری مطرح می‌شود.

ورشکستگی دکان «نبرد با آمریکا» و محرومیت حکومت اسلامی از مشروعیت نمایشی گام نخست در راه تأمین مطالبات ملی ایرانیان است. اما به دلیل تحرکات نوین دیپلماتیک ایالات متحد در منطقه‌ و تشویق اسرائیل به جنگ‌افروزی، تحریم انتخابات حکومت اسلامی به تنهائی کارساز تحقق اهداف جنبش لائیک نخواهد بود.

حال که به دلیل تضعیف سازمان ناتو، حکومت اسلامی در جبهة نبرد دروغین با آمریکا شکست خورده، حاکمیت ایالات متحد تلاش می‌کند این حکومت را در جبهة «نبرد با اسرائیل» تقویت کند. پس گروه‌هائی که ادعای مخالفت با حکومت اسلامی را دارند، باید مواضع خود را نسبت به سیاست‌ خارجی بدون کوچکترین ابهامی روشن کنند تا مسائل عادی همچون ایجاد ارتباط با اسرائیل نتواند، مانند ایجاد رابطة دیپلماتیک با آمریکا به ابزار سیاستگذاری استعمار در کشورمان تبدیل شود. قطع رابطة دیپلماتیک با اسرائیل ابزاری است که اخیراً گروه برژینسکی آنرا در اختیار کلنل هوگوچاوز، کودتاچی معروف نیز قرارداد، تا ایشان هم ضمن ملی کردن نفت و دیگر صنایع، مدعی دفاع از حقوق مردم فلسطین شوند و گورکن‌ها تنها نمانند. هر چند که با سقوط هواپیمای ارفرانس در اقیانوس اطلس محور این سیاست نیز از هم فروپاشید!

بله بسیار حیرت‌آور است! ولی در تاریخ اول ژوئن سال 2009، همزمان با انتشار خبر ناپدید شدن یک فروند هواپیمای شرکت ارفرانس که از برزیل عازم فرانسه بود، رسانه‌ها چند خبر مهم پخش کردند. از آنجمله است، «ملاقات قریب‌الوقوع منوچهر متکی با نیکولا سرکوزی، رئیس‌جمهور فرانسه»، «گام نهائی برای راه‌اندازی نیروگاه بوشهر» و «اظهارات لیبرمن، وزیر امورخارجة اسرائیل در مسکو، مبنی بر اینکه دولت اسرائیل برای حل بحران هسته‌ای ایران، که یک بحران جهانی است به تنهائی دست به اقدامی نخواهد زد». این خبر در سایت ایرنا هم منعکس شد، اما از همه مهم‌تر خبر مرگ «پدرو لوئیز دورلئان»، وارث تاج‌وتخت برزیل در حادثة هوائی «ارفرانس» بود.

وارد جزئیات نمی‌شویم فقط می‌گوئیم وارث تاج‌وتخت برزیل، از خانوادة سرشناس فرانسوی «اورلئان»،‌ شاخة دوم خاندان سلطنتی «بوربون» بوده. دیگر اینکه کشور برزیل بزرگ‌ترین و مهم‌ترین کشور آمریکای جنوبی است که فقر در آن بیداد می‌کند. برزیل از نظر فرهنگی توسط واتیکان سرکوب می‌شود تا اروپای غربی، به ویژه فرانسه و آلمان بتوانند به چپاول این کشور مشغول شوند. «راه‌های گرسنگی»،‌ رمان معروف «یورگه آمادو» فقر را در برزیل به تصویر می‌کشد. در هر حال، آنچه اهمیت دارد این است که واتیکان به بازماندگان حادثه تسلیت گفت، و نیکولا سرکوزی هم در مراسم یادبود قربانیان در کلیسای «نتردام دوپاری» حضور خواهد یافت. در مورد دیگر سرنشینان هواپیمای ارفرانس هیچ مطلبی در رسانه‌های ارزش‌های «جهان‌شمول» آمریکائی منعکس نشده! یک خبر کوتاه از حضور رؤسای بانک «بی. ان. پی» فرانسه در این هواپیما «انتشار» یافت که بلافاصله از روی خطوط اینترنت حذف شد! فقط می‌دانیم علاوه بر فرانسوی‌ها تعداد قابل توجهی آلمانی نیز‌ در هواپیمای مذکور حضور داشته‌اند. پس بازگردیم به جاهل و جنتلمن و «ارزش‌های آمریکائی»!

جاهل و جنتلمن، مدعیان «ارزش‌های آمریکائی» حکومت «شیخ» را سی‌سال با شعار پوچ «نبرد با آمریکا و اسرائیل»، ‌ «جهاد با کفر» و «روسری» سرپا نگاهداشتند، امروز هم با موافقت روسیه اسب‌شان را زین کرده‌اند تا صلح در منطقه، یعنی ایجاد رابطه با آمریکا و اسرائیل و تک همسری و آزادی پوشش را به حکومت «شاه» منوط کنند! روشن‌تر بگوئیم، حضرات قصد اجرای پروژة فاشیست‌پرور «گذار به دمکراسی در ایران» را دارند. طرحی که از شاهکارهای مک‌فال در زمینة ابله‌فریبی به شمار می‌رود و امروز هم سایت «بی‌بی‌سی» آن را از زبان پاسدار محسن سازگارا منعکس کرد.

مسلماً ریچاردپرل هم از طرفداران طرح مک‌فال به شمار می‌رود، در غیراینصورت محسن سازگارا از این شکرخوری‌ها نمی‌کرد. این پاسدار بی‌مقدار اخیراً طرفدار همان «دمکراسی» پیشنهادی مک‌فال شده، چرا که با اجرای این طرح یکبار دیگر نعلین‌ها در پناه تاج «شاه» از گزند روزگار در امان خواهند بود. البته ما پیشتر به جاهل و جنتلمن گفته‌ایم که سوراخ‌دعا را گم کرده‌اند، پس امروز به پرزیدنت مدودف و دولت‌شان هم می‌گوئیم، بدون تحقق اصل‌ اساسی «جدائی دین از سیاست» مشکل می‌توان از مردم ایران خواست که از «تغییر» حمایت کنند. ما نیک می‌دانیم که شکست فرانسه در ایجاد دو قطب کاذب «چپ» و «لیبرال» در طیف فاشیست‌های حکومتی و تحولات نوین در سیاست منطقه امروز کار را به تقابل «شیخ» و «شاه» کشانده.

به دلیل ناکامی فرانسه برای تبدیل کروبی و موسوی به «لیبرال» و «چپ‌گرا»، رضوی‌فقیه، چماقدار انجمن اسلامی و مشاور آخوند کروبی، بومی‌گرا و میهن‌پرست شده! به عبارت دیگر حاکمیت فرانسه می‌کوشد،‌ کروبی را با شعار پیرامون «حجاب اختیاری» و «تک‌همسری» در جایگاه «شاه» بنشاند، تا جناح پاسدار ال‌لاریجانی، در جایگاه «شیخ» و مدافع احکام توحش اسلام مستقر شود. برای دمیدن در تنور این سیاست ابله‌فریب علی مطهری،‌ برادر همسر «علی‌کوچیکه» به شیوة‌ خمینی به نفس‌کش‌طلبی پرداخته تا شاید «بینوایان فرهنگی»، به ویژه دارودستة عبادی اعضای «محفل افتخار» را به نفع شیخ کروبی وارد صحنه کند.

به همین دلیل است که شیرین عبادی که تا چندی پیش به «شیعه بودن» خود افتخار می‌کرد، امروز عضویت «شهروندان» در کمپین آش‌پرستان را «افتخار» می‌داند! شیرین عبادی که تاکنون جز قانون شکنی و ایجاد آشوب در کارنامة حقوقی‌اش هیچ ندارد، امروز در ظاهر طرفدار «قانون» شده و به شیون و زاری و گلایه از اعمال فراقانونی قوة قضائیه پرداخته! متن «افتخار» و روضه‌خوانی و سینه‌زنی حاجیه عبادی در گویانیوز موجود است.

عجیب است که حقوقدانان جمکران مانند آخوندها با قانون بیگانه‌اند، و جز روضه و زوزه و مداحی و افتخار هیچ نمی‌شناسند. عبادی هم بجای اینکه با توسل به قوة قضائیه رسماً خواهان پیگرد قانونی مأموران قانون‌شکن شود دست به دعا برداشته و برای کمپین آش‌پرستان صلوات می‌فرستد و افتخار قرقره می‌کند. شاید میشل اوباما، همسر مستر پرزیدنت، از نظر «حقوقی» بتوانند توضیح دهند که دفاع از حقوق حرمسرائی یا بهتر بگوئیم سرکوب مطالبات زنان ایران «افتخار» به شمار می‌رود یا خیر، چرا که «حقوق حرمسرائی» بخشی از «ارزش‌های آمریکائی» نیست!

کمپین آش‌نذری همچنانکه می‌دانیم به پیروی از الزامات کارفرمایان رادیوفردا و بی‌بی‌سی، «حضور زنان» را بجای «حقوق زنان» قرار داده تا منافع اربابان حکومت اسلامی در ایران خدشه‌دار نشود. چون در غیراینصورت نان امثال عبادی هم آجر خواهد شد. عبادی که همچنان در مورد سرکوب و اعدام بلوچ‌های ایران خفقان کامل اختیار کرده، شاید می‌ترسد نوبل‌اش را پس بگیرند! باری حاجیه شیرین که در ظاهر برای رعایت قانون به بلبل‌زبانی مشغول بود، در انتهای وراجی‌ها رشتة کلام را از دست داده، به دانشجویان توصیه می‌کند به کمپین پیوسته و مطالبات کارگری را هم پیگیری کنند تا عبادی به آنان «سه بار آفرین» بگوید:

«چنانچه کسی می‌تواند [...] در کمپین یک میلیون ‌امضاء فعالیت‌کند و دانشجو هم باشد و درفعالیت‌های دانشجوئی شرکت کند و یا همراه با کارگران مطالبات کارگری را طرح کند [...]‌باید به چنین فردی سه بار آفرین گفت.»


بله! دانشجوئی که علاوه بر فعالیت دانشجوئی عضو کمپین باشد و مطالبات کارگران را هم مطرح کند مسلماً باید از سوی امثال عبادی مورد تشویق قرار گیرد، چرا که شیرین عبادی هم مانند علی خامنه‌ای، کروبی و دیگر مقامات حکومت گورکن‌ها در کنار ماشاالله قصاب فرهیخته ایستاده و از «دانشجو» می‌خواهد مطالبات صنفی خود را به مطالبات کارگران نیز گسترش دهد. روشن‌تر بگوئیم فعلة فاشیسم با استفاده از دانشجویان و با سوءاستفاده از مطالبات کارگران رویای «شورش» و «هیاهو» در سر می‌پرورانند.

در یک نظام بهنجار، مطالبات دانشجوئی و مطالبات کارگری چندان ارتباطی با یکدیگر ندارد. مگر اینکه دانشجو هم مانند کارگر «کارفرما» داشته باشد، و البته برخلاف کارگر،‌ کارش به لات‌بازی در دانشگاه و هوچی‌گری در سطح جامعه محدود شود. و به این ترتیب همه در ترادف با یکدیگر قرار خواهند گرفت؛ یک «جامعة‌ بی‌طبقة توحیدی» خواهیم داشت که همه در آن از «حق طبیعی» خود دفاع خواهند کرد، درست مثل جنگل. جنگل مکانی است که روزمرة ساکنان‌اش در «جنگ» خلاصه می‌شود، چرا که در جنگل نیز اصل بر«حضور» است و نه بر «حقوق»!

در جنگل حقوق قانونی وجود ندارد، حاکمیت با «حق طبیعی» است. تأکیدات حاج عباس میلانی و آخوند هادی غفاری بر «حق طبیعی» بی‌دلیل نیست! زمانیکه در یک جامعه «حق طبیعی» مطرح شود، جنگ و توحش و بی‌نظمی اجتناب ناپذیر خواهد بود. به همین دلیل است که حکومت اسلامی صلح را برنمی‌تابد، شیشة عمر این حکومت را فقط «صلح» خواهد شکست.

استقرار صلح در منطقه، مرگ حکومت اسلامی و تضعیف اسرائیل خواهد بود. به همین دلیل، وزارت دفاع اسرائیل که تحت نظارت جنتلمن‌های نزولخور لندن فعالیت می‌کند، در غیاب لیبرمن، وزیر امورخارجة اسرائیل فرصت را مغتنم شمرده تا هر چه زودتر «مجوز» یک جنگ‌افروزی در منطقه را از دست‌های مقدس «جاهل» دریافت کند. ملاقات غیرمنتظرة اهودباراک، وزیر دفاع اسرائیل، و رهبر حزب انگلیسی‌کارگر با رئیس‌جمهور آمریکا در راستای همین طرح صورت پذیرفت. این ملاقات که پس از پارس‌کردن سردار فیروزآبادی به دولت آذربایجان صورت گرفت با حضور جیمی‌کارتر در لبنان و «بازپارسیدن» سردار فیرزآبادی برضد اسرائیل تقارن زمانی یافت! از این گذشته امروز علی‌اکبر ولایتی، بوق سازمان سیا در ایران نیز به صدا درآمد، آنهم در مشهد!

همانطور که گفتیم، همزمان با فروپاشی سیاست «نبرد با آمریکا» در ایران، حاکمیت ایالات متحد می‌کوشد همزمان با تشویق اسرائیل به خشونت، ‌ سیاست «نبرد با اسرائیل» را در حکومت اسلامی تقویت کند. تلاش ایالات متحد برای حفظ حکومت اسلامی در چارچوب پوشالی «نبرد با آمریکا» با شکست روبرو شده، و امروز «نبرد با اسرائیل» تنها ابزاری است که آمریکا برای حفظ این حکومت و تداوم بحران در کل منطقه به دست دارد. شرط لازم و کافی برای تداوم بحران در منطقه تشویق ارتش اسرائیل به اعمال خشونت جهت فراهم آوردن زمینة مناسب برای ممانعت از تحقق طرح صلح دولت روسیه است. ملاقات غیرمنتظرة اهودباراک، وزیر دفاع اسرائیل با اوباما، حضور جیمی کارتر در لبنان و دخالت آشکار سردار فیروزآبادی به امور کشورهای حاشیة خزر پیرامون روابط‌شان با اسرائیل در راستای تداوم همین سیاست تشویق خشونت صورت می‌پذیرد.

شاهدیم که فیروزآبادی به روابط ترکیه و پاکستان با اسرائیل هیچ اعتراضی نمی‌کند، ولی در مورد کشورهای حاشیة خزر اصلاً کوتاه نمی‌آید، چرا که این کشورها در منطقة نفوذ ایالات متحد قرار نگرفته‌اند. در واقع فیروزآبادی به دمجنبانی و خوش‌رقصی برای گاوچران‌ها مشغول است. و به همین دلیل هر چه فیروزآبادی می‌گوید، ولایتی به عنوان مشاور خامنه‌ای در امور بین‌الملل نشخوار کرده و تکرار می‌کند. پس نگاهی داشته باشیم به سخنرانی ولایتی در مشهد که در مهرنیوز، مورخ 13 خردادماه سالجاری انتشاریافته. بله، همزمان با سفر اوباما به عربستان ولایتی هم قوت قلب گرفته و دور برداشته. مشاور خامنه‌ای که از خانه‌شاگردهای سرشناس آمریکا در ایران به شمارمی‌رود،‌ مطالبات مشروطه‌طلبان مبنی بر «جدائی دین از سیاست» را ناشی از غربزدگی آنان دانسته!

پیشتر گفتیم که سخنان فعلة فاشیسم، اگر یک مرحلة منطقی به پیش رانده شود، پوچی و پوشالی بودن‌اش آشکار می‌شود، چون پایة منطقی ندارد. در نتیجه اگر جدائی دین از سیاست ناشی از غربزدگی باشد، کوروش کبیر بنیان‌گذار امپراطوری هخامنشی هم در زمرة غرب‌زد‌گان قرار خواهد گرفت. می‌دانیم که امپراطوری هخامنشی، به نام کوروش بنیانگذاری شده، نه به نام خدا و در این امپراطوری دین از سیاست جدا بوده. در نتیجه، آن‌گوساله‌های ننه‌حسنی که جدائی دین از سیاست را غرب‌زدگی می‌دانند در واقع خود به نشخوار تبلیغات غرب مشغول‌ شده‌اند. همان تبلیغاتی که روز گذشته از زبان باراک اوباما پخش شد. پس علی‌اکبر ولایتی که خود از نمک‌پروردگان استعمار غرب به شمار می‌رود بهتر است «درش را بگذارد»! و بجای تکرار تحلیل‌های شکمی «مید.‌ این. یو. اس» و «مید. این. یو. کی» به پای منقل مشاورت رهبری بازگردد.

به حضرت «دکتر علی‌اکبر وافور نژاد» می‌گوئیم، ما می‌دانیم که گروه ‌«کارتر ـ برژینسکی» هنوز رویای تداوم سیاست انسداد در سر می‌پروراند، و برای اعمال همین سیاست بود که سرکار و همکاران‌تان را از زباله‌دان سازمان سیا بیرون کشیدند. ولی باید بگوئیم دوران نفس‌کش‌طلبی اسرائیل و پیروان خط امام سیزدهم دیگر به پایان رسیده و همچنانکه شاهدیم پارس کردن «سردار» فیروزآبادی را هم کسی جدی نمی‌گیرد، چه رسد به «ونگ و ونگ» مشاور مفلوک خامنه‌ای که اختیارش به دست اکبر بهرمانی است. همان علی خامنه‌ای که این روزها برای گرم نگاه داشتن تنور کروبی و موسوی ناچار شده به دروغ خود را مدافع احمدی نژاد جلوه دهد، تا مردم به دلیل نفرت‌شان از وی یکبار دیگر برای حکومت دست‌پروردة سازمان سیا کسب مشروعیت کنند.

ولایتی در لابلای چرندیات‌اش، «انقلاب اسلامی» را به «انقلاب بومی» تبدیل کرده، می‌گوید:

«امام [...] انقلابی را به وجود آورد که بومی بود و در آن برای اولین بار [...] تلفیق دین و دمکراسی را بیان کرد[...] پای آمریکا و انگلیس را از کشور برید [...] و مقابله با اسرائیل را به عنوان باقیات [...] از خود به جای گذاشت [...] در این راستا استبداد را ریشه کن کرده و بیگانه‌گرائی را نفی کرد [...]»


پروپاگاند فاشیسم غرب و رد پای سخنان پرزیدنت اوباما را در این ترهات بخوبی می‌توان مشاهده کرد: دمکراسی، آزادی بیان و ... ارزش‌های آمریکائی‌اند که ما آن‌ را به کشورهای دیگر تحمیل نمی‌کنیم و با تمام قوا از استقرار این «ارزش‌ها» در کشورهای جهان سوم به ویژه در کشورهای نفت‌خیز جلوگیری به عمل خواهیم آورد.

امام انقلابی را به وجود آورد که «دینی» بود و امروز به دلیل کسادی دکان دین انقلاب کذا «بومی» شده! امام همچنین در شعار پای آمریکا و انگلیس را از کشور برید و در واقعیت دست‌شان را برای چپاول بازتر کرد[...] شعار مقابله با اسرائیل را به عنوان میراث استعمار از خود برجای گذاشت [...] در این راستا با شعار نفی بیگانه‌گرائی، بیگانه پرستی را به اوج رساند.

توپ مرواری در باب «انقلاب بومی» چنین می‌فرماید:

همینکه به راهنمائی غلام سفارت کارش گرفت[...] فرمود شرعیات و فقهیات به اطفال نابالغ در دبستان‌ها بیاموزند[...] ملاباجی‌ها در مکتب‌خانه‌های شنگول و منگول مسائل مهمی راجع به شک میان دو و سه و استحاضة کبیره و متوسطه و قلیله و مبطلات روزه، و طی و مقاربت [...] مطرح می‌کردند[...] و در منافع تعدد زوجات و تقیه و محلل و خواص تربت اصل داد سخن می‌دادند. شیخ پشم‌الدین کتابی در نجاست تألیف کرد که حاوی هزار و پانصد مساله در باب آداب خلا و کونشوئی بود. خواص آب کر و آب مضاف و جلو گذاشتن پای چپ هنگام ورود به محل تخلیه[...]

صفحه 110




...

0 نظردهید:

ارسال یک نظر

<< بازگشت