حکومت «آبمنگل»!
...
روز گذشته شورای نگهبان قانون اساسی کشور فرانسه با تأکید بر اینکه استفاده از اینترنت یکی از «حقوق بنیادین» انسان است، قانون سرکوبگر «آدوپی» را ابتر کرد. این نوع «حق قانونی»، همانطور که پیشتر هم گفتیم در تضاد با «حق طبیعی» یا «حقوق جنگل» قرار میگیرد. شورای نگهبان قانون اساسی در فرانسه، «حق قانونی» را در چارچوب مفاد اعلامیة جهانی حقوق بشر تفسیر میکند. به همین دلیل دولت فرانسه برای حقنه کردن قانون «آدوپی» مصلحت خویش در آن دیده بود که استفاده از اینترنت «حق قانونی» تفسیر نشود! در نتیجه، وقتی شورای نگهبان اعلام داشت، استفاده از اینترنت «حق قانونی» است، کاسه و کوزة دولت درهم شکسته شد و ما هم بسیار خوشحال شدیم. این پاسخی بود به محافل سرکوبگری که «آزادی بیان» و «آزادی ارتباطات» در واقع موجودیتشان را تهدید میکند.
هدف اصلی قانون «آدوپی» اعمال سانسور، فیلترینگ و سرکوب کاربران شبکة اینترنت بود. پیشتر به تصویب این قانون توسط مجلس نمایندگان و سنای فرانسه اشاره کردهایم. حضرات میپنداشتند رقصشکم پرزیدنت اوباما برای «فاشیست ـ مسلمانهای» منطقه میتواند تنور فاشیستها را در اروپا نیز گرم و داغ کند! و دیدیم که اشتباه کرده بودند. یعنی در واقع پرزیدنت اوباما هم با ایراد آن سخنرانی مضحک در دانشگاه قاهره سوراخ دعا را گم کرده بود. فروپاشی محفل فاشیسم بینالملل آغاز شده و کسانی که چشم بر آفتاب واقعیات بستهاند، مانع درخشش خورشید نخواهند شد.
پس از اعلام رأی شورای نگهبان کشور فرانسه، مسلماً کابینه نیز ترمیم خواهد شد، و خلاصه شکست قانون «آدوپی» را ما به فال نیک میگیریم و اطمینان داریم که چنین تغییرات گستردهای در اروپای غربی بر حکومت اسلامی نیز تأثیری چشمگیر خواهد داشت. اما رسانههای غرب، به ویژه شبکة سوم تلویزیون دولتی فرانسه که با نقاب طرفداری از مردم فلسطین، خطتبلیغاتی جنگطلبان را دنبال میکند، برای تبلیغات خود دست به دامن «آزاده کیان» شده بود. دیروقت بود که «پروفسور» آزاده کیان در بخش خبری شبکة سوم حضور یافتند، و مسلسلوار به تکرار ترهات رسانههای غرب مشغول شدند. بهتر بگوئیم متنی را که از بر کرده بودند تحویل داده و ناپدید شدند. سخنان آزاده کیان را بررسی نمیکنیم؛ همان شایعاتی است که از 4 سال پیش در روز آنلاین همه روزه تکرار میشود، به اضافة شعار «تغییر»! پس بازگردیم به سخنان انسان ستیز باراک اوباما در قاهره.
همچنانکه در «رستاخیز جیمیکارتر» گفتیم گروه برژینسکی میپندارد با تکرار سخنان پوچ «پرفسور» نصر و مدح و ثنای اسلام و تکرار اینکه «ما اسلام را دوست داریم»، میتواند مردم منطقه را هم بفریبد. اینکه اوباما میگوید، «آمریکا با اسلام هیچ دشمنی ندارد»، چه مفهومی دارد؟ مگر آمریکا میتواند با توهمات، باورها، و ... دوست یا دشمن باشد؟ نه! آمریکا با اسلام هیچ دشمنی ندارد، آمریکا از «اسلام» به عنوان «ابزار سرکوب» مردم منطقه استفاده میکند که اکثراً مسلمان زادهاند، و شاید هیچ اعتقادی هم به مزخرفات خاتمالانبیاء نداشته باشند.
آمریکا دشمن اسلام نیست، دشمن «انسان» است. انسانی که اگر از قضای روزگار در مناطق نفتخیز همچون ایران و عراق زندگی کند، در چارچوب منافع آمریکا میباید سرکوب شود، میباید انسانیاتاش نفی شود تا چندملیتیها بتوانند با پرداخت چند میلیون دلار به جلادان تقدسفروشی از قماش قوم و قبیلة بهرمانی، حقوق انسانی او را نادیده گیرند. بله، آمریکا هیچ مشکلی با اسلام ندارد، مشکل اصلی آمریکا «انسان» است. و به همین دلیل است که حاکمیت آمریکا بر طبل تقدسها میکوبد و ذکر «اسلام» گرفته. ولی مگر اسلام خارج از «مسلمان» یعنی انسانی که به دین اسلام «اعتقاد» دارد میتواند وجود خارجی داشته باشد؟ نه! به همین دلیل است که سخنرانیهای اوباما بر «اسلام» متمرکز شده، نه بر «انسان معتقد به اسلام!»
دلیل اینکه وقتی سخن از «اسلام» به میان میآید، «انسان» هیچ مفهومی نخواهد داشت. چرا که انسان در «زمان» و «مکان مشخص» زندگی میکند و میمیرد، حال آنکه «اسلام» یک واژة جادوئی است، خارج از زمان و مکان! اسلام به ادعای دینفروشان «ازلی» است، همیشه وجود داشته، حتی پیش از وجود انسان! به این دلیل است که سازمان سیا «اسلام» را بر «انسان» ترجیح میدهد و این سخنرانیهای مضحک را برای رئیس جمهور آمریکا تنظیم میکند. گویا گاوچرانها هنوز متوجه نشدهاند «جنگ سرد» به پایان رسیده.
باری پرزیدنت اوباما پس از سخنرانی کذا در قاهره راهی آلمان و فرانسه شد تا در مراسم جشن و سرور «شکستن در باز»، یا اعزام نظامیان آمریکا به اروپای غربی شرکت کند. میدانیم که ایالات متحد زمانی به اروپا نیرو فرستاد که در واقع ارتش هیتلر شکست خورده بود و بدون دخالت آمریکا، اروپای غربی تحت سیطرة ارتش سرخ قرار میگرفت. به همین دلیل بود که نیروی هوائی آمریکا با بمباران شهرهای آلمان، هزاران غیرنظامی را قتلعام کرد، تا به زعم خود ارتش هیتلر را شکست دهد! ارتشی که در جبهههای ایتالیا، فرانسه و شرق اروپا به سختی شکست خورده و در حال فروپاشی بود.
خلاصة مطلب امروز که اتحاد جماهیرشوروی دیگر وجود ندارد، این مسائل به تدریج در رسانههای اروپای غربی مطرح میشود، و نقش اصلی ایالات متحد در «آزادی» اروپا از پرده برون میافتد. آمریکا برای ممانعت از پیشروی ارتش سرخ نخست در ایتالیا و سپس در سواحل نرماندی نیرو پیاده کرد، نه برای مبارزه با فاشیستها. و اگر امروز دلائل واقعی دخالت نظامی آمریکا در اروپای غربی آشکار میشود، و نقاب آزادیخواهی دروغین از چهرة پلید آنگلوساکسونها فرو میافتد، به دلیل تضعیف محفل فاشیسم بینالملل است. محفلی که پس از پایان جنگ جهانی دوم با «صورتک آزادی» و با توسل به «دین اسلام» سرکوب همه جانبه را در کل منطقة خاورمیانه سازمان داده بود.
کافی است نگاهی به کشورمان بیاندازیم. در ایران چه میگذرد؟ قانون جنگل حاکم است. تفالههای دستاربند و اوباش اطرافشان «مقدس» شدهاند، و عملاً فراتر از قانون قرار گرفتهاند. به عبارت دیگر حکومت اسلامی حتی قوانین خود را نیز اجرا نمیکند. کار این حکومت بجائی رسیده که شورای نگهباناش جنایتکارانی همچون میرحسینموسوی، محسن رضائی و مهدیکروبی را برای استقرار در جایگاه ریاست قوة مجریه «صاحب صلاحیت» میشناسد. صداوسیمای کریه جمکران هم برای این شخصیتهای فرهیخته مناظره به راه میاندازد تا بر ضد یکدیگر «افشاگری» کنند و آشکارا از تقلب و تاراج یکدیگر سخن بگویند. بعد هم بیشرمانه از ما ملت دعوت میکنند که بین این چهار جنایتکار تاراجگر بهترین را «انتخاب» کنیم تا بتواند اینبار «با رأی مردم» به جنایاتاش ادامه دهد. اینجاست که متوجه میشویم در حکومت اسلامی قانونشکنی خود به «قانون» تبدیل شده. چرا؟ چون نظام «مقدس» است. همچنانکه در فیلم «قیصر»، نوامیس «تقدس» داشت. و همین «تقدس» بود که در هر گام خشونت را گسترش میداد. پس بازگردیم به فیلم «قیصر». فیلمی که علیرغم عامهپسند بودن، با ظرافت تمام دو روی قانونشکنی را به صراحت به تصویر کشیده بود؛ قانون شکنی کلاه مخملیها، به نام «ارزشهای مقدس» و قانونشکنی پلیس به عنوان مسئول حفظ نظم قانونی در جامعه.
همچنانکه در وبلاگ «قیصر و مهندس» گفتیم، پرسوناژ «قیصر» برای «احقاق حق» خود دست به جنایت زد، چرا که در این فیلم قانون در واقع مدافع حقوق متجاوز بود. زمانیکه فاطی مورد تجاوز قرار گرفت و پس از اقدام به خودکشی در بیمارستان جان سپرد، قانون در فیلم «غایب» بود. هیچکس پیگیر خودکشی یک زن جوان نشد! زمانیکه فرمان، برادر فاطی هم به قتل رسید، قانون در صحنه حضور نداشت. اما وقتی «قیصر» قاتلان برادرش را به قتل میرساند و به زیارت میرود، پس از بازگشت متوجه میشود که پلیس در تعقیب اوست. همین حضور «دیرهنگام» مأمور قانون برای دستگیری «قیصر» بسیاری از مسائل جامعة ایران را بازگو میکند. حضور مأمور پلیس در مراسم تدفین مادر «قیصر» به ما میگوید، قانون، قتل «مجرم و قاتل» را پیگیری میکند، ولی مدافع حق «قربانی» نیست. حق چه کسی پایمال شده بود؟ حق زنی که مورد تجاوز قرارگرفته و به همین دلیل به زندگی خود پایان میدهد.
در یک جامعة قانونمحور، در همین مرحله است که قانون میباید حضور داشته باشد. یعنی به محض اینکه قانونشکنی مشهود یا مفروض میشود. و برخلاف آنچه عوام میپندارند، «تجاوز جنسی» به دلیل محدودیتهای اجتماعی صورت نمیگیرد. «تجاوز» در جوامع غرب نیز که محدودیتهای جنسی وجود ندارد صورت میپذیرد. کسی که به فرد بالغ یا نابالغ تجاوز میکند، یک بیمار روانی است که باید از طریق روشهای قانونی در جامعه منزوی شود. قربانیان تجاوز جنسی در هیچ نقطة جهان نمیتوانند «تجاوز» را فراموش کنند، و زندگی عادی داشته باشند ولی نسبت به تجاوز واکنش یکسانی نشان نمیدهند. واکنش هر کس به تجاوز به ساختار شخصیت فردی و چارچوبهای فرهنگ اجتماعی که در آن زندگی میکند بستگی دارد. به عنوان نمونه اگر در یک جامعة دمکراتیک فردی ـ مرد یا زن ـ مورد تجاوز قرارگیرد، معمولاً مورد حمایت و رواندرمانی قرار میگیرد، تا خود را مجازات نکند. قربانی تجاوز باید بپذیرد که متجاوز «مجرم» است و جامعه متجاوز را مجرم خواهد شناخت، نه قربانی را. ولی در فیلم «قیصر»، قربانی تجاوز، یعنی فاطی خود را مجازات میکند!
خواهیم دید که فردا، روز 22 خردادماه، جمع کثیری از ایرانیان بجای طرح مطالبات انسانی خود و محکومیت متجاوزان، با حضور در نمایش مهوع انتخابات حکومت اسلامی نه تنها خود را تنبیه خواهند کرد که متجاوز را نیز مورد تأئید قرار خواهند داد. این پرسش مطرح میشود که این دور جهنمی چه وقت و در چه مقطعی در هم شکسته خواهد شد؟
هدف اصلی قانون «آدوپی» اعمال سانسور، فیلترینگ و سرکوب کاربران شبکة اینترنت بود. پیشتر به تصویب این قانون توسط مجلس نمایندگان و سنای فرانسه اشاره کردهایم. حضرات میپنداشتند رقصشکم پرزیدنت اوباما برای «فاشیست ـ مسلمانهای» منطقه میتواند تنور فاشیستها را در اروپا نیز گرم و داغ کند! و دیدیم که اشتباه کرده بودند. یعنی در واقع پرزیدنت اوباما هم با ایراد آن سخنرانی مضحک در دانشگاه قاهره سوراخ دعا را گم کرده بود. فروپاشی محفل فاشیسم بینالملل آغاز شده و کسانی که چشم بر آفتاب واقعیات بستهاند، مانع درخشش خورشید نخواهند شد.
پس از اعلام رأی شورای نگهبان کشور فرانسه، مسلماً کابینه نیز ترمیم خواهد شد، و خلاصه شکست قانون «آدوپی» را ما به فال نیک میگیریم و اطمینان داریم که چنین تغییرات گستردهای در اروپای غربی بر حکومت اسلامی نیز تأثیری چشمگیر خواهد داشت. اما رسانههای غرب، به ویژه شبکة سوم تلویزیون دولتی فرانسه که با نقاب طرفداری از مردم فلسطین، خطتبلیغاتی جنگطلبان را دنبال میکند، برای تبلیغات خود دست به دامن «آزاده کیان» شده بود. دیروقت بود که «پروفسور» آزاده کیان در بخش خبری شبکة سوم حضور یافتند، و مسلسلوار به تکرار ترهات رسانههای غرب مشغول شدند. بهتر بگوئیم متنی را که از بر کرده بودند تحویل داده و ناپدید شدند. سخنان آزاده کیان را بررسی نمیکنیم؛ همان شایعاتی است که از 4 سال پیش در روز آنلاین همه روزه تکرار میشود، به اضافة شعار «تغییر»! پس بازگردیم به سخنان انسان ستیز باراک اوباما در قاهره.
همچنانکه در «رستاخیز جیمیکارتر» گفتیم گروه برژینسکی میپندارد با تکرار سخنان پوچ «پرفسور» نصر و مدح و ثنای اسلام و تکرار اینکه «ما اسلام را دوست داریم»، میتواند مردم منطقه را هم بفریبد. اینکه اوباما میگوید، «آمریکا با اسلام هیچ دشمنی ندارد»، چه مفهومی دارد؟ مگر آمریکا میتواند با توهمات، باورها، و ... دوست یا دشمن باشد؟ نه! آمریکا با اسلام هیچ دشمنی ندارد، آمریکا از «اسلام» به عنوان «ابزار سرکوب» مردم منطقه استفاده میکند که اکثراً مسلمان زادهاند، و شاید هیچ اعتقادی هم به مزخرفات خاتمالانبیاء نداشته باشند.
آمریکا دشمن اسلام نیست، دشمن «انسان» است. انسانی که اگر از قضای روزگار در مناطق نفتخیز همچون ایران و عراق زندگی کند، در چارچوب منافع آمریکا میباید سرکوب شود، میباید انسانیاتاش نفی شود تا چندملیتیها بتوانند با پرداخت چند میلیون دلار به جلادان تقدسفروشی از قماش قوم و قبیلة بهرمانی، حقوق انسانی او را نادیده گیرند. بله، آمریکا هیچ مشکلی با اسلام ندارد، مشکل اصلی آمریکا «انسان» است. و به همین دلیل است که حاکمیت آمریکا بر طبل تقدسها میکوبد و ذکر «اسلام» گرفته. ولی مگر اسلام خارج از «مسلمان» یعنی انسانی که به دین اسلام «اعتقاد» دارد میتواند وجود خارجی داشته باشد؟ نه! به همین دلیل است که سخنرانیهای اوباما بر «اسلام» متمرکز شده، نه بر «انسان معتقد به اسلام!»
دلیل اینکه وقتی سخن از «اسلام» به میان میآید، «انسان» هیچ مفهومی نخواهد داشت. چرا که انسان در «زمان» و «مکان مشخص» زندگی میکند و میمیرد، حال آنکه «اسلام» یک واژة جادوئی است، خارج از زمان و مکان! اسلام به ادعای دینفروشان «ازلی» است، همیشه وجود داشته، حتی پیش از وجود انسان! به این دلیل است که سازمان سیا «اسلام» را بر «انسان» ترجیح میدهد و این سخنرانیهای مضحک را برای رئیس جمهور آمریکا تنظیم میکند. گویا گاوچرانها هنوز متوجه نشدهاند «جنگ سرد» به پایان رسیده.
باری پرزیدنت اوباما پس از سخنرانی کذا در قاهره راهی آلمان و فرانسه شد تا در مراسم جشن و سرور «شکستن در باز»، یا اعزام نظامیان آمریکا به اروپای غربی شرکت کند. میدانیم که ایالات متحد زمانی به اروپا نیرو فرستاد که در واقع ارتش هیتلر شکست خورده بود و بدون دخالت آمریکا، اروپای غربی تحت سیطرة ارتش سرخ قرار میگرفت. به همین دلیل بود که نیروی هوائی آمریکا با بمباران شهرهای آلمان، هزاران غیرنظامی را قتلعام کرد، تا به زعم خود ارتش هیتلر را شکست دهد! ارتشی که در جبهههای ایتالیا، فرانسه و شرق اروپا به سختی شکست خورده و در حال فروپاشی بود.
خلاصة مطلب امروز که اتحاد جماهیرشوروی دیگر وجود ندارد، این مسائل به تدریج در رسانههای اروپای غربی مطرح میشود، و نقش اصلی ایالات متحد در «آزادی» اروپا از پرده برون میافتد. آمریکا برای ممانعت از پیشروی ارتش سرخ نخست در ایتالیا و سپس در سواحل نرماندی نیرو پیاده کرد، نه برای مبارزه با فاشیستها. و اگر امروز دلائل واقعی دخالت نظامی آمریکا در اروپای غربی آشکار میشود، و نقاب آزادیخواهی دروغین از چهرة پلید آنگلوساکسونها فرو میافتد، به دلیل تضعیف محفل فاشیسم بینالملل است. محفلی که پس از پایان جنگ جهانی دوم با «صورتک آزادی» و با توسل به «دین اسلام» سرکوب همه جانبه را در کل منطقة خاورمیانه سازمان داده بود.
کافی است نگاهی به کشورمان بیاندازیم. در ایران چه میگذرد؟ قانون جنگل حاکم است. تفالههای دستاربند و اوباش اطرافشان «مقدس» شدهاند، و عملاً فراتر از قانون قرار گرفتهاند. به عبارت دیگر حکومت اسلامی حتی قوانین خود را نیز اجرا نمیکند. کار این حکومت بجائی رسیده که شورای نگهباناش جنایتکارانی همچون میرحسینموسوی، محسن رضائی و مهدیکروبی را برای استقرار در جایگاه ریاست قوة مجریه «صاحب صلاحیت» میشناسد. صداوسیمای کریه جمکران هم برای این شخصیتهای فرهیخته مناظره به راه میاندازد تا بر ضد یکدیگر «افشاگری» کنند و آشکارا از تقلب و تاراج یکدیگر سخن بگویند. بعد هم بیشرمانه از ما ملت دعوت میکنند که بین این چهار جنایتکار تاراجگر بهترین را «انتخاب» کنیم تا بتواند اینبار «با رأی مردم» به جنایاتاش ادامه دهد. اینجاست که متوجه میشویم در حکومت اسلامی قانونشکنی خود به «قانون» تبدیل شده. چرا؟ چون نظام «مقدس» است. همچنانکه در فیلم «قیصر»، نوامیس «تقدس» داشت. و همین «تقدس» بود که در هر گام خشونت را گسترش میداد. پس بازگردیم به فیلم «قیصر». فیلمی که علیرغم عامهپسند بودن، با ظرافت تمام دو روی قانونشکنی را به صراحت به تصویر کشیده بود؛ قانون شکنی کلاه مخملیها، به نام «ارزشهای مقدس» و قانونشکنی پلیس به عنوان مسئول حفظ نظم قانونی در جامعه.
همچنانکه در وبلاگ «قیصر و مهندس» گفتیم، پرسوناژ «قیصر» برای «احقاق حق» خود دست به جنایت زد، چرا که در این فیلم قانون در واقع مدافع حقوق متجاوز بود. زمانیکه فاطی مورد تجاوز قرار گرفت و پس از اقدام به خودکشی در بیمارستان جان سپرد، قانون در فیلم «غایب» بود. هیچکس پیگیر خودکشی یک زن جوان نشد! زمانیکه فرمان، برادر فاطی هم به قتل رسید، قانون در صحنه حضور نداشت. اما وقتی «قیصر» قاتلان برادرش را به قتل میرساند و به زیارت میرود، پس از بازگشت متوجه میشود که پلیس در تعقیب اوست. همین حضور «دیرهنگام» مأمور قانون برای دستگیری «قیصر» بسیاری از مسائل جامعة ایران را بازگو میکند. حضور مأمور پلیس در مراسم تدفین مادر «قیصر» به ما میگوید، قانون، قتل «مجرم و قاتل» را پیگیری میکند، ولی مدافع حق «قربانی» نیست. حق چه کسی پایمال شده بود؟ حق زنی که مورد تجاوز قرارگرفته و به همین دلیل به زندگی خود پایان میدهد.
در یک جامعة قانونمحور، در همین مرحله است که قانون میباید حضور داشته باشد. یعنی به محض اینکه قانونشکنی مشهود یا مفروض میشود. و برخلاف آنچه عوام میپندارند، «تجاوز جنسی» به دلیل محدودیتهای اجتماعی صورت نمیگیرد. «تجاوز» در جوامع غرب نیز که محدودیتهای جنسی وجود ندارد صورت میپذیرد. کسی که به فرد بالغ یا نابالغ تجاوز میکند، یک بیمار روانی است که باید از طریق روشهای قانونی در جامعه منزوی شود. قربانیان تجاوز جنسی در هیچ نقطة جهان نمیتوانند «تجاوز» را فراموش کنند، و زندگی عادی داشته باشند ولی نسبت به تجاوز واکنش یکسانی نشان نمیدهند. واکنش هر کس به تجاوز به ساختار شخصیت فردی و چارچوبهای فرهنگ اجتماعی که در آن زندگی میکند بستگی دارد. به عنوان نمونه اگر در یک جامعة دمکراتیک فردی ـ مرد یا زن ـ مورد تجاوز قرارگیرد، معمولاً مورد حمایت و رواندرمانی قرار میگیرد، تا خود را مجازات نکند. قربانی تجاوز باید بپذیرد که متجاوز «مجرم» است و جامعه متجاوز را مجرم خواهد شناخت، نه قربانی را. ولی در فیلم «قیصر»، قربانی تجاوز، یعنی فاطی خود را مجازات میکند!
خواهیم دید که فردا، روز 22 خردادماه، جمع کثیری از ایرانیان بجای طرح مطالبات انسانی خود و محکومیت متجاوزان، با حضور در نمایش مهوع انتخابات حکومت اسلامی نه تنها خود را تنبیه خواهند کرد که متجاوز را نیز مورد تأئید قرار خواهند داد. این پرسش مطرح میشود که این دور جهنمی چه وقت و در چه مقطعی در هم شکسته خواهد شد؟
...
0 نظردهید:
ارسال یک نظر
<< بازگشت