طاعون یا وبا؟
...
«مشکل اصلی زنان، به گفتة موسوی، تصویری است که اینان از نقش اجتماعی در ذهن خود دارند [...] باید این تصویر غلط تغییر کند. به این ترتیب دیگر مشکل عدم تساوی حقوق وجود نخواهد داشت.»
منبع: سایت فرانسه زبان «تریبون آزاد»، مورخ 15 ژوئن 2009
شایع کردهاند که 40 میلیون ایرانی در شبهانتخابات حکومت جمکران شرکت کرده و اکثریتشان هم به چنین موجود ابلهی رأی دادهاند. ما را تا این حد کودن پنداشتهاید؟!
«جنبش مدنی»، روی به زندگی و آینده دارد نه روی به مرگ و شهادت. ایجاد آشوبهای خیابانی و برپائی مراسم سوگواری و شهیدپرستی دو روی یک سکهاند: تحریک افکار عمومی و سرازیر کردن اشک تمساح جهت به بیراهه کشاندن مطالبات واقعی مردم. گورکنها سه دهة پیش با توسل به همین سکة جادوئی به کودتای 22 بهمن پوشش مناسب دادند و میپندارند امروز هم سکة کذا برایشان «معجزه» خواهد کرد. البته ما حضورشان عرض میکنیم که سخت کور خواندهاند. دکان عزاداری و مردهخوریشان را باید تعطیل کنند.
همچنانکه گفتیم مهمترین «معجزة کودتا» واژگوننمائی است. در پی جایگیر شدن این دروغ بزرگ که 40 میلیون ایرانی «عاقل» و «بالغ» و دانا در مراسم مارگیری جمکران شرکت کردهاند، یک جناح از طایفة آبمنگل، به رهبری خامنهای به «خط امام» بازگشته و به شاخ و شانه کشیدن برای اربابان در غرب پرداخته. بله اینچنین بود که امروز پاسدار اللاریجانی، غلامبچة سفارت، ولینعمت خویش در لندن را به دلیل دخالت در امور کشور ایران سرزنش فرمود. ولی هیچ سخنی از بالا کشیدن یک میلیارد و ششصد میلیون دلار از دارائیهای ملت ایران به میان نیامد! پاسدار علیکوچیکه برخلاف ارباباناش خیلی نظربلند است، به مال دنیا اهمیتی نمیدهد. اصولاً طایفة آبمنگلها اهل معنویتاند. اهمیت دادن به مادیات در شأن اینان نیست. «لیبرال دمکراسی شکست خوردة غرب» و «سوسیالیستهای شکست خوردة شرق» به مادیات اهمیت میدهد؛ «حکومت اسلامی»، نه شرقیه و نه غربی، «نوکر امپریاسه.»
جنجال و بحرانی که دارودستة میرحسین موسوی برای حفظ منافع اربابان در لندن و واشنگتن به راه انداختهاند، برای حذف مخالفان حکومت دینی است. به همین دلیل حکومت اسلامی برای گسترش بحران و تنش دست اینان را برای آشوبطلبی باز گذاشته. همانطور که گفتیم موسوی و طرفداراناش بدون جسد در سراشیب افلاس قرار میگیرند، در نتیجه روز گذشته چند جسد دیگر در اختیارشان قرار گرفت تا بتوانند کشور را به صحنة سوگواری و عزاداری و سینه زنی برای شهدای فرضی تبدیل کنند و مطالبات مردم را هم به بیراهه بکشانند.
به این ترتیب، حکومت اسلامی در داخل و خارج فقط دو «اوپوزیسیون دینی» خواهد داشت. در داخل «فاشیست ـ مسلمانها» و فالانژهای مسلح مجاهدین انقلاب اسلامی، و در خارج، گروه مریم رجوی. مریم رجوی نیز امروز رسماً خواهان «حمایت فرانسه» شد و «استقلال» خود را با اینکار به اثبات رساند. البته عمله و اکرة صادراتی حکومت اسلامی به غرب نیز در ردیف همین اوپوزیسیون دینی قرار خواهند گرفت. جای تعجب نیست که گروههای «دینی» در کنار داسالله ساکن فرنگ همواره برای بازتاباندن جنجال «فاشیست ـ مسلمانهای» داخلی مجوز تظاهرات در برابر سفارتخانههای حکومت جمکران را از وزارت کشور محل اقامت خود دریافت میدارند. چرا که تظاهرات اینان در غرب، دامنة جنجال و تحریک افکار عمومی در داخل کشور را گسترش میدهد.
در این راستا رهبری جمکران از امروز به آخوند منتظری محول شد تا بساط روضه و زوزه و عزاداری و شهیدپروری را در سراسر کشور گسترش دهند و مطالبات مردم را با روضه خوانی برای شهدا عملاً ماستمالی بفرمایند. برای تکمیل برنامة روضه و زوزة گروه موسوی و تحمیل عزاداری بر فضای اجتماعی، یا بهتر بگوئیم برای تبدیل ایران به مسجد، آخوند منتظری سه روز عزای عمومی اعلام کردند تا گریهزاری و مردهپرستی از رونق نیفتد. البته باید متوجه باشیم که آخوند منتظری در جایگاهی قرار ندارند که بتوانند برای کشور تعیین تکلیف کنند. ولی از آنجا که ایشان مانند میرحسین موسوی، سفارتپناهاند، و برخوردار از الطاف ویژة کارخانة رجالهپروری، میتوانند در کمال «استقلال» و «آزادی» از الگوی گاو حاج میرزاآغاسی پیروی کنند.
بحران ایجاد شده توسط حکومت آبمنگلها در ایران برای سرکوب و ارعاب مردم و به بیراهه کشاندن مطالبات واقعیشان صورت میگیرد. به برکت همین جاروجنجال «الهی» است که امروز در رسانههای غرب و رسانههای حکومت جمکران، مطالبات مردم ایران به «ابطال انتخابات» محدود شده! رسانهها ادعا میکنند، «مردم» برای ابطال انتخابات آمادة «شهادتاند.» بله! و به این ترتیب در حکومتی که به دلیل ادعای تقدس الهی اصولاً نمیتواند انتخابات به مفهوم دمکراتیک داشته باشد، جنایتکاری به نام میرحسین موسوی مدافع «آزادی انتخابات» و احترام به آراء مردم شده؛ تظاهرات غیرمجاز برپا میکند و مردم را در برابر نیروهای انتظامی قرار میدهد تا بتواند برای «شهدا» مراسم هفته و چله برگزار کند. هیچکس هم مزاحم آقای موسوی نمیشود! البته پیشتر گفتیم که بسیج سیاهیلشکر در خیابانها در واقع به منظور ارعاب مخالفان حکومت صورت گرفته، مخالفانی که با کل حکومت اسلامی مخالفاند نه صرفاً با علی خامنهای و احمدینژاد.
ولی طبق پروپاگاند ابلهپسند استعمار، در ایران «انتخابات آزاد» وجود دارد، و فقط در اعلام نتایج این انتخابات تخلفاتی صورت پذیرفته! و لازم آمده میرحسین موسوی از آراء مردم حمایت کند. نمیدانیم این «رابین هود» صحرای کربلا پیشتر کجا بود؟ گویا ایشان در غار اصحاب کهف به «نقاشی» مشغول بودند. هر چند یکبار به دلیل «نگرانی برای کودکان بیخانمان تهران» سروپابرهنه از غار کذا خارج شده، همصدا با «بیبیسی» با احداث «خط لولة صلح» مخالفت کردند. بعد هم به غار کذا خزیده دوباره به خواب زمستانی فرو رفتند. البته ایشان در خواب خیلی خوب نقاشی میکنند، و شاهکارهای هنریشان در «بیبیسی» کشته مردة فراوان دارد.
پشمالدین تفتازانی به نقل از «مسلم ابنخبیث» میگوید، شیخ صادق صبا و پیشوایاش، شیخ مسعود بهنود هنگام تماشای آثار این مهندس «دینی» که «هنر» را به زیور «فرصتطلبی» و «شقاوت» آراسته حداقل دوبار از شدت هیجان شهید شدهاند. از مطلب دور افتادیم بازگردیم به خواب زمستانی موسوی در غار اصحاب کهف.
«مسلم ابنخبیث» گوید، شیخ عبدالله سفیرش را در جمکران فرمود تا برای حفظ حسن همجواری، غاری مشابه غار اصحاب کهف در کنار سفارت صحرای عربستان شبیهسازی کند تا این «هنرمند» دینی بتواند آثاری «دینیتر» از دیگر هنرمندان جمکران «بیافریند». به گفتة ابنخبیث، موسوی در این غار به دفاع از حقوق کودکان بیخانمان تهران ادامه داد تا اینکه شبی گابریل در هیبت غلام سفارت ظاهر شده گفت، «های! چنج، وی نید، بای!» این بگفت و ناپدید شد. و میرحسین از خود بیخود به رقص و سماع درآمد. روایات تأئید نشده از پشمالدین تفتازانی حاکی از آن است که چون سپیده دمید، میرحسین نامزدی خود را برای «انتخابات» اعلام کرد و خاتمی به فرمودة خداوند استعفا بدادی، و دست مشارکتچیها در حنا بگذاشتی.
بله این بود حکایت نامزدی رابینهود صحرای کربلا که تاکنون چندین بار بیانیهها و سخنان همسر بسیار روشنفکرش را بررسی کردهایم. «میررابین موسوی»، دیشب هم یک بیانیة گوسالهپسند منتشر کرده که بیشرمی و وقاحت خود را در آن به اثبات رساند.
موسوی ادعا میکند در دوران نکبتبار رهبری خمینی، مردم به «آزادی» رسیده بودند و امروز هم خواهان بازگشت به همان عصرطلائیاند! رابینموسوی ضمن تأکید بر رعایت قانون میفرمایند، «دروغ و فساد و عقبافتادگی سرنوشت ما نیست، من آمده بودم که بار دیگر به انقلاب اسلامی دعوت کنم و ...» و مزخرفاتی از این دست. گویا موسوی میپندارد ما «دوران وحشت»، «جنگطلبی» و کشتارها را فراموش کردهایم. نه! ما فراموش نکردهایم و فراموش هم نخواهیم کرد.
جنایات خمینی، میرحسین موسوی و کل مقامات «انقلاب اسلامی» در تاریخ به ثبت رسیده. ما بیصبرانه منتظر بودیم تا حضرت میرحسین به عنوان رئیس جمهور منتخب از صندوق مارگیری استخراج شود، تا چند برگ «مختصر» از اسناد و مدارک جنایات 8 سال نخست وزیریش را در همین اروپا به دادگاه ارائه کنیم تا همگان ببینند که امثال میلوسویچ در مقایسه با وی و «امام روشنضمیر» و دجالش «کبوتران صلح» و دوستیاند. به همین جهت شخصاً از اینکه میرحسین در این نمایشات مهوع پیروز نشد متأسفام. اگر ما در ایران به این فرد دسترسی نداریم، امکان ممنوعالخروج کردن وی، به عنوان رئیس «دولت توحش» برایمان وجود دارد. همچنانکه از امکان آگاه کردن بسیاری از اروپائیان از جنجال مهوع رسانهای پیرامون تقابل کاذب «موسوی ـ احمدی نژاد» و سوابق جنایات میرحسین موسوی برخورداریم.
روز 25 خردادماه سالجاری، «ژان هرون»، مقالهای تحت عنوان «احمدی نژاد یا موسوی: کلاهسبز و سبزکلاه!» [به زبان فارسی، چه علی خواجه، چه خواجه علی] در «تریبون آزاد» مورخ 15 ژوئن 2009 منتشر کرد.
در این مقاله، ژان هرون مینویسد، «رسانههای غرب دروغ میگویند. در ایران دمکراسی وجود ندارد، و به طریق اولی انتخابات دمکراتیک نمیتواند در این کشور وجود داشته باشد. در این راستا تقابل «موسوی ـ احمدی نژاد» یک تقابل کاذب است. وی سپس با اشاره به قانون اساسی حکومت اسلامی به ماهیت ضددمکراتیک این حکومت اشاره میکند. ژان هرون، میافزاید در برابر جنایات موسوی که از سال 1979 در رأس هرم قدرت قرار داشته، کارنامة احمدینژاد درخشان است:
«پس به این ترتیب فقط یک مسئلة انتخابات در ایران وجود دارد، شاید کمی آراء دستکاری شده؟ رأی «دمکراتیک» محترم شمرده نشده؟ پس در ایران یک دمکراسی وجود دارد، به ادعای رسانههای ما ... تظاهراتی به راه افتاده و یک مجری برنامة خبری مسئله انقلاب نارنجی را مطرح کرده؟
ما در مدیریت رسانهها و عدم آگاهی تا این حد سقوط کردهایم که [چنین] سناریوی مبتذلی را به ما بفروشند: یک طرف، محافظهکاری خبیث به نام احمدی نژاد، و در طرف دیگر اصلاحطلبی دوست داشتنی به نام موسوی؟
ما در چنین سطحی از بیفرهنگی و ناآگاهی رسانهای و مردمفریبی [...] قرار گرفتهایم؟ به نظر میرسد [پاسخ] مثبت است. پس چند واقعیت را که از چشم «خبررسانکهای» [تلویزیون] ما پنهان مانده یادآور شویم:
رژیم تهران ذاتاً دمکراتیک نیست. یک تئوکراسی اسلامی است. برای این رژیم قرآن و شریعت منابع «قانون» است و این دستگاه توسط یک «رهبر معنوی» هدایت میشود. دیروز خمینی، امروز هم آیتالله خامنهای. از این گذشته به اصل دوم قانون اساسی ایران اشاره کنیم که میگوید:
جمهوری اسلامی نظامی است مبنی بر اعتقاد به خدای یکتا [...] اطاعت مطلق از احکام الهی [...] قوای سه گانه تحت نظارت مطلق رهبر [...] و رهبری امت قرار دارند[...]
این حکومت خود را پیوسته در انقلاب میداند و هدفاش مسلمان کردن مردم جهان است، حتی به زور [...] در این حکومت «تکثر سیاسی» وجود ندارد [...] نامزدهای انتخابات ریاست جمهوری همه نامزد رسمی به شمار میروند.
در نتیجه موسوی، به عنوان نامزد رسمی، هر چند خود را اصلاحطلب میخواند، تازه از راه نرسیده. او از آغاز استقرار حکومت خمینی در قدرت شریک بود. خمینی را که
میشناسید، همان «اومانیست» کبیر! موسوی به دلیل نقشی که در سالهای 1980 در کشتار زندانیان داشته معروف است: 30 هزار زندانی سیاسی در سراسر ایران. موسوی حدود دو سال پس از انقلاب خمینی، از سال 1981 تا 1989 نخست وزیر ایران بوده. «سختترین» عملیات رژیم اسلامی را با «شوق» و به بهترین نحو ممکن انجام داده. طی این مدت موسوی یکی از عاملان اصلی سرکوب اوپوزیسیون دمکراتیک بوده. او رئیس دولتی بود که طی جنگ ایران و عراق کودکان را با یک کلید پلاستیکی برای بهشت الله به میدانهای مین میفرستاد. طی سی سال حکومت ملایان 120 هزار مخالف سیاسی نابود شدهاند.
موسوی از سال 1979 یکی از ارکان اصلی این رژیم نفرت انگیز است. پس از 8 سال نخست وزیری، به مدت 8 سال مشاور اکبر هاشمی رفسنجانی بوده، از 1989 تا سال 1997 میلادی و 8 سال نیز مشاورت محمد خاتمی را بر عهده داشته از 1997 تا سال 2005 میلادی.
در برابر چنین کارنامهای، تحرکات احمدی نژاد، محافظهکار خبیث بیرنگ مینماید[...] پس رسانهها بهتر است سناریوئی را که وجود ندارد به ما نفروشند. بین طاعون و وبا حقانتخاب وجود ندارد.»
بله جناب میرحسین موسوی! اگر رادیو همبونهها با حاجفرج دباغها، مهاجرانیها و دیگر «کرم و کثافت و مرضهای» صادراتی جمکران به غرب مصاحبه میکنند تا از سرکار چهرة دلپذیر ارائه دهند، سوابق و شواهد جنایات شما و امام دجالتان در اروپا به سه زبان زنده موجود است. پس عمله اکرة سبزپوش خود را از خیابانهای شهر جمع کنید. تهران 12 میلیون نفر جمعیت دارد، گلة صدهزار نفری سرکار با پرچم عربستان در برابر این دوازده میلیون کاری از پیش نخواهد برد. دوران شیرین عربدهجوئی و شهادتطلبی «امام روشن ضمیرتان» دیگر سپری شده. بساط شهیدپروری و روضه و زوزهتان را بر چینید. کشور ایران جنگل نیست که هر که صدایاش را بلندتر میکند، بیشتر «حق» داشته باشد.
منبع: سایت فرانسه زبان «تریبون آزاد»، مورخ 15 ژوئن 2009
شایع کردهاند که 40 میلیون ایرانی در شبهانتخابات حکومت جمکران شرکت کرده و اکثریتشان هم به چنین موجود ابلهی رأی دادهاند. ما را تا این حد کودن پنداشتهاید؟!
«جنبش مدنی»، روی به زندگی و آینده دارد نه روی به مرگ و شهادت. ایجاد آشوبهای خیابانی و برپائی مراسم سوگواری و شهیدپرستی دو روی یک سکهاند: تحریک افکار عمومی و سرازیر کردن اشک تمساح جهت به بیراهه کشاندن مطالبات واقعی مردم. گورکنها سه دهة پیش با توسل به همین سکة جادوئی به کودتای 22 بهمن پوشش مناسب دادند و میپندارند امروز هم سکة کذا برایشان «معجزه» خواهد کرد. البته ما حضورشان عرض میکنیم که سخت کور خواندهاند. دکان عزاداری و مردهخوریشان را باید تعطیل کنند.
همچنانکه گفتیم مهمترین «معجزة کودتا» واژگوننمائی است. در پی جایگیر شدن این دروغ بزرگ که 40 میلیون ایرانی «عاقل» و «بالغ» و دانا در مراسم مارگیری جمکران شرکت کردهاند، یک جناح از طایفة آبمنگل، به رهبری خامنهای به «خط امام» بازگشته و به شاخ و شانه کشیدن برای اربابان در غرب پرداخته. بله اینچنین بود که امروز پاسدار اللاریجانی، غلامبچة سفارت، ولینعمت خویش در لندن را به دلیل دخالت در امور کشور ایران سرزنش فرمود. ولی هیچ سخنی از بالا کشیدن یک میلیارد و ششصد میلیون دلار از دارائیهای ملت ایران به میان نیامد! پاسدار علیکوچیکه برخلاف ارباباناش خیلی نظربلند است، به مال دنیا اهمیتی نمیدهد. اصولاً طایفة آبمنگلها اهل معنویتاند. اهمیت دادن به مادیات در شأن اینان نیست. «لیبرال دمکراسی شکست خوردة غرب» و «سوسیالیستهای شکست خوردة شرق» به مادیات اهمیت میدهد؛ «حکومت اسلامی»، نه شرقیه و نه غربی، «نوکر امپریاسه.»
جنجال و بحرانی که دارودستة میرحسین موسوی برای حفظ منافع اربابان در لندن و واشنگتن به راه انداختهاند، برای حذف مخالفان حکومت دینی است. به همین دلیل حکومت اسلامی برای گسترش بحران و تنش دست اینان را برای آشوبطلبی باز گذاشته. همانطور که گفتیم موسوی و طرفداراناش بدون جسد در سراشیب افلاس قرار میگیرند، در نتیجه روز گذشته چند جسد دیگر در اختیارشان قرار گرفت تا بتوانند کشور را به صحنة سوگواری و عزاداری و سینه زنی برای شهدای فرضی تبدیل کنند و مطالبات مردم را هم به بیراهه بکشانند.
به این ترتیب، حکومت اسلامی در داخل و خارج فقط دو «اوپوزیسیون دینی» خواهد داشت. در داخل «فاشیست ـ مسلمانها» و فالانژهای مسلح مجاهدین انقلاب اسلامی، و در خارج، گروه مریم رجوی. مریم رجوی نیز امروز رسماً خواهان «حمایت فرانسه» شد و «استقلال» خود را با اینکار به اثبات رساند. البته عمله و اکرة صادراتی حکومت اسلامی به غرب نیز در ردیف همین اوپوزیسیون دینی قرار خواهند گرفت. جای تعجب نیست که گروههای «دینی» در کنار داسالله ساکن فرنگ همواره برای بازتاباندن جنجال «فاشیست ـ مسلمانهای» داخلی مجوز تظاهرات در برابر سفارتخانههای حکومت جمکران را از وزارت کشور محل اقامت خود دریافت میدارند. چرا که تظاهرات اینان در غرب، دامنة جنجال و تحریک افکار عمومی در داخل کشور را گسترش میدهد.
در این راستا رهبری جمکران از امروز به آخوند منتظری محول شد تا بساط روضه و زوزه و عزاداری و شهیدپروری را در سراسر کشور گسترش دهند و مطالبات مردم را با روضه خوانی برای شهدا عملاً ماستمالی بفرمایند. برای تکمیل برنامة روضه و زوزة گروه موسوی و تحمیل عزاداری بر فضای اجتماعی، یا بهتر بگوئیم برای تبدیل ایران به مسجد، آخوند منتظری سه روز عزای عمومی اعلام کردند تا گریهزاری و مردهپرستی از رونق نیفتد. البته باید متوجه باشیم که آخوند منتظری در جایگاهی قرار ندارند که بتوانند برای کشور تعیین تکلیف کنند. ولی از آنجا که ایشان مانند میرحسین موسوی، سفارتپناهاند، و برخوردار از الطاف ویژة کارخانة رجالهپروری، میتوانند در کمال «استقلال» و «آزادی» از الگوی گاو حاج میرزاآغاسی پیروی کنند.
بحران ایجاد شده توسط حکومت آبمنگلها در ایران برای سرکوب و ارعاب مردم و به بیراهه کشاندن مطالبات واقعیشان صورت میگیرد. به برکت همین جاروجنجال «الهی» است که امروز در رسانههای غرب و رسانههای حکومت جمکران، مطالبات مردم ایران به «ابطال انتخابات» محدود شده! رسانهها ادعا میکنند، «مردم» برای ابطال انتخابات آمادة «شهادتاند.» بله! و به این ترتیب در حکومتی که به دلیل ادعای تقدس الهی اصولاً نمیتواند انتخابات به مفهوم دمکراتیک داشته باشد، جنایتکاری به نام میرحسین موسوی مدافع «آزادی انتخابات» و احترام به آراء مردم شده؛ تظاهرات غیرمجاز برپا میکند و مردم را در برابر نیروهای انتظامی قرار میدهد تا بتواند برای «شهدا» مراسم هفته و چله برگزار کند. هیچکس هم مزاحم آقای موسوی نمیشود! البته پیشتر گفتیم که بسیج سیاهیلشکر در خیابانها در واقع به منظور ارعاب مخالفان حکومت صورت گرفته، مخالفانی که با کل حکومت اسلامی مخالفاند نه صرفاً با علی خامنهای و احمدینژاد.
ولی طبق پروپاگاند ابلهپسند استعمار، در ایران «انتخابات آزاد» وجود دارد، و فقط در اعلام نتایج این انتخابات تخلفاتی صورت پذیرفته! و لازم آمده میرحسین موسوی از آراء مردم حمایت کند. نمیدانیم این «رابین هود» صحرای کربلا پیشتر کجا بود؟ گویا ایشان در غار اصحاب کهف به «نقاشی» مشغول بودند. هر چند یکبار به دلیل «نگرانی برای کودکان بیخانمان تهران» سروپابرهنه از غار کذا خارج شده، همصدا با «بیبیسی» با احداث «خط لولة صلح» مخالفت کردند. بعد هم به غار کذا خزیده دوباره به خواب زمستانی فرو رفتند. البته ایشان در خواب خیلی خوب نقاشی میکنند، و شاهکارهای هنریشان در «بیبیسی» کشته مردة فراوان دارد.
پشمالدین تفتازانی به نقل از «مسلم ابنخبیث» میگوید، شیخ صادق صبا و پیشوایاش، شیخ مسعود بهنود هنگام تماشای آثار این مهندس «دینی» که «هنر» را به زیور «فرصتطلبی» و «شقاوت» آراسته حداقل دوبار از شدت هیجان شهید شدهاند. از مطلب دور افتادیم بازگردیم به خواب زمستانی موسوی در غار اصحاب کهف.
«مسلم ابنخبیث» گوید، شیخ عبدالله سفیرش را در جمکران فرمود تا برای حفظ حسن همجواری، غاری مشابه غار اصحاب کهف در کنار سفارت صحرای عربستان شبیهسازی کند تا این «هنرمند» دینی بتواند آثاری «دینیتر» از دیگر هنرمندان جمکران «بیافریند». به گفتة ابنخبیث، موسوی در این غار به دفاع از حقوق کودکان بیخانمان تهران ادامه داد تا اینکه شبی گابریل در هیبت غلام سفارت ظاهر شده گفت، «های! چنج، وی نید، بای!» این بگفت و ناپدید شد. و میرحسین از خود بیخود به رقص و سماع درآمد. روایات تأئید نشده از پشمالدین تفتازانی حاکی از آن است که چون سپیده دمید، میرحسین نامزدی خود را برای «انتخابات» اعلام کرد و خاتمی به فرمودة خداوند استعفا بدادی، و دست مشارکتچیها در حنا بگذاشتی.
بله این بود حکایت نامزدی رابینهود صحرای کربلا که تاکنون چندین بار بیانیهها و سخنان همسر بسیار روشنفکرش را بررسی کردهایم. «میررابین موسوی»، دیشب هم یک بیانیة گوسالهپسند منتشر کرده که بیشرمی و وقاحت خود را در آن به اثبات رساند.
موسوی ادعا میکند در دوران نکبتبار رهبری خمینی، مردم به «آزادی» رسیده بودند و امروز هم خواهان بازگشت به همان عصرطلائیاند! رابینموسوی ضمن تأکید بر رعایت قانون میفرمایند، «دروغ و فساد و عقبافتادگی سرنوشت ما نیست، من آمده بودم که بار دیگر به انقلاب اسلامی دعوت کنم و ...» و مزخرفاتی از این دست. گویا موسوی میپندارد ما «دوران وحشت»، «جنگطلبی» و کشتارها را فراموش کردهایم. نه! ما فراموش نکردهایم و فراموش هم نخواهیم کرد.
جنایات خمینی، میرحسین موسوی و کل مقامات «انقلاب اسلامی» در تاریخ به ثبت رسیده. ما بیصبرانه منتظر بودیم تا حضرت میرحسین به عنوان رئیس جمهور منتخب از صندوق مارگیری استخراج شود، تا چند برگ «مختصر» از اسناد و مدارک جنایات 8 سال نخست وزیریش را در همین اروپا به دادگاه ارائه کنیم تا همگان ببینند که امثال میلوسویچ در مقایسه با وی و «امام روشنضمیر» و دجالش «کبوتران صلح» و دوستیاند. به همین جهت شخصاً از اینکه میرحسین در این نمایشات مهوع پیروز نشد متأسفام. اگر ما در ایران به این فرد دسترسی نداریم، امکان ممنوعالخروج کردن وی، به عنوان رئیس «دولت توحش» برایمان وجود دارد. همچنانکه از امکان آگاه کردن بسیاری از اروپائیان از جنجال مهوع رسانهای پیرامون تقابل کاذب «موسوی ـ احمدی نژاد» و سوابق جنایات میرحسین موسوی برخورداریم.
روز 25 خردادماه سالجاری، «ژان هرون»، مقالهای تحت عنوان «احمدی نژاد یا موسوی: کلاهسبز و سبزکلاه!» [به زبان فارسی، چه علی خواجه، چه خواجه علی] در «تریبون آزاد» مورخ 15 ژوئن 2009 منتشر کرد.
در این مقاله، ژان هرون مینویسد، «رسانههای غرب دروغ میگویند. در ایران دمکراسی وجود ندارد، و به طریق اولی انتخابات دمکراتیک نمیتواند در این کشور وجود داشته باشد. در این راستا تقابل «موسوی ـ احمدی نژاد» یک تقابل کاذب است. وی سپس با اشاره به قانون اساسی حکومت اسلامی به ماهیت ضددمکراتیک این حکومت اشاره میکند. ژان هرون، میافزاید در برابر جنایات موسوی که از سال 1979 در رأس هرم قدرت قرار داشته، کارنامة احمدینژاد درخشان است:
«پس به این ترتیب فقط یک مسئلة انتخابات در ایران وجود دارد، شاید کمی آراء دستکاری شده؟ رأی «دمکراتیک» محترم شمرده نشده؟ پس در ایران یک دمکراسی وجود دارد، به ادعای رسانههای ما ... تظاهراتی به راه افتاده و یک مجری برنامة خبری مسئله انقلاب نارنجی را مطرح کرده؟
ما در مدیریت رسانهها و عدم آگاهی تا این حد سقوط کردهایم که [چنین] سناریوی مبتذلی را به ما بفروشند: یک طرف، محافظهکاری خبیث به نام احمدی نژاد، و در طرف دیگر اصلاحطلبی دوست داشتنی به نام موسوی؟
ما در چنین سطحی از بیفرهنگی و ناآگاهی رسانهای و مردمفریبی [...] قرار گرفتهایم؟ به نظر میرسد [پاسخ] مثبت است. پس چند واقعیت را که از چشم «خبررسانکهای» [تلویزیون] ما پنهان مانده یادآور شویم:
رژیم تهران ذاتاً دمکراتیک نیست. یک تئوکراسی اسلامی است. برای این رژیم قرآن و شریعت منابع «قانون» است و این دستگاه توسط یک «رهبر معنوی» هدایت میشود. دیروز خمینی، امروز هم آیتالله خامنهای. از این گذشته به اصل دوم قانون اساسی ایران اشاره کنیم که میگوید:
جمهوری اسلامی نظامی است مبنی بر اعتقاد به خدای یکتا [...] اطاعت مطلق از احکام الهی [...] قوای سه گانه تحت نظارت مطلق رهبر [...] و رهبری امت قرار دارند[...]
این حکومت خود را پیوسته در انقلاب میداند و هدفاش مسلمان کردن مردم جهان است، حتی به زور [...] در این حکومت «تکثر سیاسی» وجود ندارد [...] نامزدهای انتخابات ریاست جمهوری همه نامزد رسمی به شمار میروند.
در نتیجه موسوی، به عنوان نامزد رسمی، هر چند خود را اصلاحطلب میخواند، تازه از راه نرسیده. او از آغاز استقرار حکومت خمینی در قدرت شریک بود. خمینی را که
میشناسید، همان «اومانیست» کبیر! موسوی به دلیل نقشی که در سالهای 1980 در کشتار زندانیان داشته معروف است: 30 هزار زندانی سیاسی در سراسر ایران. موسوی حدود دو سال پس از انقلاب خمینی، از سال 1981 تا 1989 نخست وزیر ایران بوده. «سختترین» عملیات رژیم اسلامی را با «شوق» و به بهترین نحو ممکن انجام داده. طی این مدت موسوی یکی از عاملان اصلی سرکوب اوپوزیسیون دمکراتیک بوده. او رئیس دولتی بود که طی جنگ ایران و عراق کودکان را با یک کلید پلاستیکی برای بهشت الله به میدانهای مین میفرستاد. طی سی سال حکومت ملایان 120 هزار مخالف سیاسی نابود شدهاند.
موسوی از سال 1979 یکی از ارکان اصلی این رژیم نفرت انگیز است. پس از 8 سال نخست وزیری، به مدت 8 سال مشاور اکبر هاشمی رفسنجانی بوده، از 1989 تا سال 1997 میلادی و 8 سال نیز مشاورت محمد خاتمی را بر عهده داشته از 1997 تا سال 2005 میلادی.
در برابر چنین کارنامهای، تحرکات احمدی نژاد، محافظهکار خبیث بیرنگ مینماید[...] پس رسانهها بهتر است سناریوئی را که وجود ندارد به ما نفروشند. بین طاعون و وبا حقانتخاب وجود ندارد.»
بله جناب میرحسین موسوی! اگر رادیو همبونهها با حاجفرج دباغها، مهاجرانیها و دیگر «کرم و کثافت و مرضهای» صادراتی جمکران به غرب مصاحبه میکنند تا از سرکار چهرة دلپذیر ارائه دهند، سوابق و شواهد جنایات شما و امام دجالتان در اروپا به سه زبان زنده موجود است. پس عمله اکرة سبزپوش خود را از خیابانهای شهر جمع کنید. تهران 12 میلیون نفر جمعیت دارد، گلة صدهزار نفری سرکار با پرچم عربستان در برابر این دوازده میلیون کاری از پیش نخواهد برد. دوران شیرین عربدهجوئی و شهادتطلبی «امام روشن ضمیرتان» دیگر سپری شده. بساط شهیدپروری و روضه و زوزهتان را بر چینید. کشور ایران جنگل نیست که هر که صدایاش را بلندتر میکند، بیشتر «حق» داشته باشد.
0 نظردهید:
ارسال یک نظر
<< بازگشت