سه‌شنبه، تیر ۰۲، ۱۳۸۸


«ندا» و راه سوم!
...


امروز می‌پردازیم به بررسی منطقی ماجرای مرگ «ندا»، چرا که این ماجرا ـ واقعی یا ساختگی ـ به ابزار فاشیسم برای ایجاد «تمرکز بر یک نقطه» تبدیل شده. به عبارت دیگر همه پیرامون فردی به نام «ندا» که «طرفدار آزادی» بود به «اجماع» رسیده‌اند.

همچنانکه در وبلاگ «ندا و آزادی» گفتیم،‌ گروه «موسوی ـ ‌کروبی» می‌پندارد با توسل به سکة‌ جادوئی «سوگ و سرکوب» می‌تواند مانند گذشته «معجزات» کرده و یک براندازی دیگر در پوشش «وحدت کلمه» سازمان دهد. دلیل پافشاری فعلة فاشیسم بر «اجماع» همین است و بس. از فواید «اجماع» یکی اینکه با توسل به شیوة فاشیستی «تمرکز بر یک نقطه»، گروه‌های مختلف مردم را بر چند «شعار پوچ» و «کلی» متمرکز کرده، آنان را از طرح «مجموعه مطالبات» انسانی خود باز می‌دارد. همچنانکه در بهمن‌ماه 1357 دقیقاً چنین شد. تحریک احساسات مردم از طریق اعمال «خشونت» عامل اصلی جهت تحقق شرایط سحرآمیز «تمرکز بر یک نقطه» به شمار می‌رود.

واکنش مردم نسبت به خشونت چیست؟ نفرت، ترس و نهایتاً خشونت. دلیل «شهادت طلبی» فعلة فاشیسم و اعمال خشونت حکومت در واقع تحقق شرایطی است که «تمرکز بر یک نقطه» را ممکن می‌سازد. همچنانکه در سال 1357، مردم را با اعمال خشونت پیرامون «نفرت از شاه» بسیج کردند و با شعار پوچ «استقلال، آزادی»، استقرار حکومت خردستیز «‌جمهوری اسلامی» را «هدف» ملت ایران جلوه دادند. و ما ایرانیان برای آنکه از بازتولید شرایط جادوئی 22 بهمن جلوگیری کنیم لازم است با تکیه بر مطالبات انسانی و صنفی از ذوب شدن در جمع فاشیست‌های بحران‌پرست جمکران بپرهیزیم.

بحرانی که بر کشورمان حاکم شده فقط کارساز حکومت،‌ کودتاچیان گروه موسوی و اربابان‌شان در لندن و واشنگتن خواهد بود. ما تحرکات گروه «موسوی ـ کروبی» را به شدت محکوم می‌کنیم. اینان برای به بیراهه کشاندن جنبش مدنی و مطالبات آزادیخواهانة مردم ایران شعار انحرافی «ابطال انتخابات» سر داده‌اند! برگزاری نمایشات مضحک جهت استقرار میرحسین موسوی در جایگاه رئیس قوة مجریه و سردادن عربدة‌ الله‌اکبر نمی‌تواند از جمله مطالبات مردم تلقی شود. ما حمایت ظاهری و مزورانة دبیرکل سازمان ملل و اعضای سازمان ناتو را به عنوان صدور مجوز سرکوب مخالفان واقعی حکومت اسلامی ارزیابی می‌کنیم. و در این راستا معتقدیم که اتحادیة اروپا و گاوچران‌ها بهتر است به همان دمکراسی‌ای که در عراق و افغانستان به راه انداخته‌اند اکتفا کنند.

امروز رادیوفردا، از زبان آخوند عبدالله نوری، یکی از اعضای فعال طایفة آب‌منگل‌ به ما تفهیم کرد که حکومت توحش جمکران «دمکراسی» است! و در همة دمکراسی‌ها به اقلیت مجوز راه‌پیمائی می‌دهند و ... و آخوند عبدالله نوری که گویا گذشتة «درخشان» خود را در سپاه پاسداران فراموش کرده، ویراست نوینی از دمکراسی ارائه می‌دهد که بیشتر به حکومت گاو حاج میرزاآغاسی شباهت دارد:

«در همة دمکراسی‌ها اجازة راهپیمائی یا اعتصاب و تحصن را به اقلیت می‌دهند و مسئولیت حفظ امنیت از آنرا نیز حکومت بر عهده می‌گیرد[...]»


پس حضور نمایندة خمینی در سپاه پاسداران بگوئیم که حکومت جمکران «تئوکراسی» است؛ نه تنها دمکراسی نیست، که در تضاد کامل با «دمکراسی» هم قرار دارد! به همین دلیل است که اصل 27 قانون اساسی بسیار مترقی‌ حکومت اسلامی را 5 اصل اساسی قانون توحش نقض می‌کند. پس اینبار که قلمفرسائی می‌فرمائید نگاهی هم به آن 5 اصل درخشان بیفکنید تا دیگر حکومت عصرحجر را دمکراسی نخوانید. احمدی‌نژاد هم اگر از این شکرخوری‌ها می‌کند، به این دلیل است که سخنرانی‌های ابلهانه‌اش را یک آمریکائی پادوی سازمان سیا، به نام حمید مولانا می‌نویسد. نکند بیانیة سرکار هم دستپخت «پروفسور» مولانا است؟ بگذریم!

از قضای روزگار ما خواهان برکناری خامنه‌ای و احمدی‌نژاد هم نیستیم. در برابر ما ملت کل حاکمیت برخاسته از کودتای 22 بهمن قرار گرفته، که یک شاخة آن در پوشش «آزادیخواهی» در ایالات متحد حضور فعال دارد. ما با کل حکومت اسلامی مخالف‌ایم. و به همین دلیل از مخالفان حکومت دست‌نشاندة استعمار می‌خواهیم پای به میدان آشوب‌های حکومتی نگذارند. میرحسین موسوی، احمدی‌نژاد و مخالف‌نمایان‌شان در ینگه دنیا همه در یک سنگر نشسته‌اند، سنگر استعماری تاراج و سرکوب ملت ایران.

پس اگر طرفدار حکومت اسلامی نیستید، صفوف خود را از گروه‌ «موسوی ـ کروبی» جدا کنید. شعارهای آن‌ها را تکرار نکنید، و از شرکت در تجمعات‌شان خودداری کنید. ما در هر حال، با فاشیست‌ها هم‌صدا نخواهیم شد، حتی برای سرنگونی این حکومت. شعار ما «حقوق بشر، آزادی، دمکراسی» است. این شعار انسان‌محور،‌ هیچ ارتباطی با دین و مذهب و «وحدت کلمه» و دیگر مهملات مقدس «دینی» و «بومی» ندارد. این شعار «اعتقادات شخصی» افراد را محترم می‌شمارد، در نتیجه با شعارهای گله‌پرور و ابله‌پسند فاشیست‌ها نیز در تضاد قرار می‌گیرد. مطالبات ما انسانی است و در چارچوب قانون اساسی حکومت اسلامی تحقق نخواهد یافت. تکرار می‌کنیم مواضع ما هیچ تغییری نکرده. هدف ما استقرار یک حاکمیت دمکراتیک در ایران است. چنین حکومتی شاید همان باشد که «ندا» هم می‌خواسته، ولی مسلماً «ندا» نمی‌تواند «رهبری» چنین حکومتی را بر عهده گیرد، چون هدف او را «وطن» تعریف ‌کرده‌اند، و در ادامه خواهیم دید که این هدف با اهداف انسان‌محور در تضاد قرار می‌گیرد. پس بازگردیم به ماجرای «ندا» و بررسی منطقی آن.

گفتیم که حکومت اسلامی و اربابان‌اش در پی سازمان دادن به یک کودتای سبز و بسیار «مردمی» و اسلامی بودند. به همین دلیل پیش از اعلام نتایج رسمی «انتخابات» از یکسو میرحسین موسوی پیروزی خود را اعلام داشت و از سوی دیگر رهبر فرزانه، قبل از تأئید نتیجة انتخابات توسط شورای نگهبان، هول‌هولکی «پیروزی» احمدی‌نژاد را تبریک گفتند! و قرار شد «شبکة خوب» میرحسین موسوی که «برنار هورکاد» در فیگارو به آن اشاره داشت، دست به کار شده کودتائی را که در 18 تیر ناتمام مانده بود به اتمام برساند. اینبار دیگر مسئله به عملة تحکیم وحدت ـ تشکل سرکوبگری که به تنهائی در جایگاه کل «دانشجویان» نشسته ـ محدود نمی‌شد، بلکه به ادعای بوق‌های استعماری موضوع احترام به آراء 40 میلیون ایرانی مطرح بود! 40 میلیون ایرانی که حکومت توحش و تاراج اسلامی را تأئید می‌کنند و فقط به نتایج «انتخابات» نمایشی اخیر در این حکومت معترض‌اند! به عبارت دیگر ملت ایران می‌خواهد موسوی بجای احمدی‌نژاد بنشیند تا همة مشکلات‌ مملکت حل شود! همچنانکه روشنفکران بارگاه مقدس عموسام «فاش می‌گویند و از گفتة خود دل‌شاداند»، ملت ایران در انتظار یک «ناجی» است! پس وقت آن رسیده که خردجالی به راه‌ اندازیم و خشونت ورزیم و «می در ساغر اندازیم»، تا مردم به «وحدت کلمه» برسند و «ناجی» کذا ظهور فرماید.

ولی هر چه خردجال به راه انداختند، فایده نکرد. به چند دلیل! نخست‌ اینکه مردم ایران از اوباش طایفة آب‌منگل اصولاً دل خوشی ندارند، فراموشی هم نگرفته‌اند. سوابق موسوی، کروبی و گلة اصلاح‌طلبان را نیز به خوبی به یاد دارند. دیگر اینکه مطالبات مردم با سردادن زوزة «الله اکبر» و شعارهای صحرای کربلا نظیر «می‌کشم، می‌کشم، و می‌جنگیم، ‌می‌میریم و...» و مزخرفاتی از این دست حل نمی‌‌شود. و از همه مهم‌تر مردم خواهان مرگ نیستند،‌ خواهان زندگی‌اند. جنبش مدنی، همانطور که پیشتر هم گفتیم روی به زندگی و آینده دارد و گروه موسوی هیچ برنامه‌ای جز برپائی مراسم سوگواری و برگزاری «سوم و هفته و چهلم» در دفتر خود به ثبت نرسانده!

اینگونه بود که روز پنجشنبه علیرغم دریافت چند جسد، «طاعون سبز» از نفس افتاد و رهبر فرزانه و دیگر مقامات حکومت دریافتند که در مملکت چیزی به نام «قانون» هم وجود دارد. پس یک خطبة قانونمدارانه برای رهبر محتضر جمکران سر هم کردند. سپس چندتن از «فاشیست ـ مسلمان‌های» جنایتکار نظیر بهزاد نبوی و حجاریان و شرکاء نیز به عنوان «شهید مظلوم» و «طفلان مسلم» بازداشت شدند! و برنامة جنگ زرگری با ارباب نیز آغاز شد. البته در این گیرودار یک میلیارد و 600 میلیون دلار از دارائی‌های ما ملت نیز توسط جنتلمن‌های نزولخور سگ‌خور شد. ولی گورکن‌ها همچنانکه گفتیم «نظر بلند» و «سخاوتمنداند» و اصلاً به مال دنیا اهمیت نمی‌دهند. ملت ایران شاهد است که طی سی سال اخیر چگونه «معنویت» اینان به آبادانی کشورهای غرب و ویرانی ایران منجر شده. ولی چه غم؟ در عوض صنایع فروش کلیه، تجارت مواد مخدر و فناوری رونق روسپی‌خانه‌های امارات و عربستان پیشرفت فراوان داشته. پس این یک میلیارد و 600 میلیون دلار هم فدای سر «آقا امام‌زمان»! باید به پیشرفت‌ها و دستاوردهای سی سالة این حکومت بحران و تهدید و عزاداری و ماتم به درستی بیندیشیم تا بینیم ماجرای «ندا» چه فوایدی برای گورکن‌ها خواهد داشت.

در طرح کودتای 40 میلیون نفری، ماجرای «ندا» در واقع «راه سوم» کودتاست، که می‌تواند مخالفان غیرمذهبی حکومت، یعنی اکثریت گستردة مردم را به خود جذب کند. به همین دلیل است که «ندا» از زبان نامزد‌اش به عنوان «طرفدار آزادی برای همه» معرفی می‌شود. ندا، طرفدار هیچیک از گروه‌های سیاسی نیست، در تظاهرات شرکت نمی‌کند، و طرفداران موسوی سعی کرده‌اند او را به خود نسبت دهند، ولی ندا فقط طرفدار آزادی بوده.

پیش از ادامة مطلب نگاهی داشته باشیم به تصاویر ندا. یک زن جوان با چهرة خوشایند، و نگاه گرم در برابر دیدگان‌‌مان جان می‌سپارد. همه از مشاهدة چنین تصویری متأثر می‌شوند. ولی ایرانیان و به ویژه زنان بیشتر متأثر خواهند شد. چرا که زنان ایران به مراتب از مردان سرکوب‌شده‌تراند. به همین دلیل اکثرشان در نقطة «شورش»‌ برای آزادی قرار دارند و طبیعی است که خود را با «ندا» شناسائی کنند. و اما به دلیل عدم حضور خبرنگاران، از جمله خبرنگاران غربی، صحنة مرگ «ندا» هم می‌تواند واقعیت داشته باشد،‌ و هم می‌تواند کاملاً ساختگی باشد. همچنانکه گفتیم حکومت اسلامی حضور خبرنگاران خارجی و داخلی را در صحنة تظاهرات ممنوع کرده تا بازار شایعه‌پراکنی گرم و داغ شود.

دقیقاً به همین دلیل است که نمی‌توانیم فرض ساختگی‌ بودن صحنة مرگ ندا را نادیده انگاریم. به چند دلیل! نخست آنکه ارسال‌کنندة این ویدئو خبرنگار یک خبرگزاری معتبر نیست. دیگر آنکه، ندا را نمی‌شناسیم از افراد خانواده‌اش هم هیچ نمی‌دانیم. یکنفر به نام «کاسپین ماکان» که خود را نامزد ندا می‌خواند به ما مطالبی را می‌گوید که بیشتر به پروپاگاند سیاسی «صحرای کربلا» در ویراست لائیک، زنانه و میهن‌پرستانه‌اش شباهت دارد: ندا خواهان آزادی بود، هدف‌اش وطن‌اش بود و در راه رسیدن به این هدف از مرگ هم نمی‌هراسید. جالب است که در تمام گزارش‌هائی که به زبان‌های فارسی، فرانسه، انگلیسی، ‌ ایتالیائی و اسپانیولی در این مورد منتشر شده، ادبیات میهن‌پرستانه دقیقاً جای ادبیات صحرای کربلا را گرفته. هیچ اشاره‌ای نیز به «شهادت» نمی‌شود. ندا، در راه وطن جان خود را از دست داد:

«ندا بهمن ماه امسال 27 ساله می‌شد[...] هدف ندا آقای موسوی یا احمدی نژاد نبود، هدفش وطنش بود و برای‌اش اهمیت داشت که در این راه قدم بردارد. بارها اشاره کرده بود که حتی اگر جانش را از دست بدهد و گلوله به قلبش بخورد‌، که اتفاقاً به قلبش خورد، در همین راه قدم برخواهد داشت. ندا با سن کمش درس بزرگی به خیلی‌ها داد[...]»

منبع: «بی‌بی‌سی»، مورخ اول تیرماه سالجاری

البته 27 سال سن کمی نیست! ولی می‌بینیم که «ندا» همانند قهرمانان کربلا آمادة جان باختن در راه «هدف» خویش ‌است! ولی هدف ندا بر خلاف قهرمانان کربلا دین نیست، «وطن» است! مگر وطن می‌تواند «هدف» باشد؟ نه! وطن «هدف» نیست، همچنانکه دین نیز نمی‌تواند «هدف» باشد. وطن، «مکان» است. و مکان‌پرستی به همان اندازه خطرناک است و می‌تواند انحراف در جنبش‌های مردمی ایجاد کند که دین‌پرستی. چرا که ایندو «تقدس»، عامل انسانی را «نفی» می‌کنند. در حالیکه «آزادی» برای انسان است، نه برای «مکان»! اگر بعضی‌ها به دلیل نخ‌نما شدن الگوی زینب و فاطمه قصد الگوسازی با «زینب وطن‌پرست» دارند، در همینجا بگوئیم که سخت کور خوانده‌اند. یا اگر بعضی‌ها «گردآفرید» را در شاهنامة فردوسی نشانه گرفته‌اند، باز هم کور خوانده‌اند. گردآفرید آمادة مرگ نبود، برای دفاع از میهن لباس رزم بر تن کرد. گردآفرید می‌خواست بر دشمن پیروز شود، نمی‌خواست بمیرد. الگوی زنان حتی در حماسه‌های ایرانی، روی به «زندگی» دارد.




...

0 نظردهید:

ارسال یک نظر

<< بازگشت