پنجشنبه، تیر ۱۱، ۱۳۸۸


«قانون» آب‌منگل!
...
سر خوردن دو جناح طایفة آب‌منگل‌ها روی پوست خربزة جادوئی همچنان ادامه دارد، ولی حضرات امروز در یک بن‌بست لیز می‌خورند نه در یک شاهراه. از اینرو جناح مهرورزی و دارودستة اصلاح‌طلبان شعار‌های یکدیگر را می‌ربایند. اخیراً اولی پیرو «خط امام» و «بازگشت» به ارزش‌های اصیل انقلاب شده، و آن دیگری هم «قانون‌مدار!» در واقع خاتمی لیز خورده و بجای خامنه‌ای نشسته، مهرورزی هم جای موسوی را گرفته! ولی خاتمی، از آنجا که «محمد» نام دارد، حین لیز خوردن به افتخار دیدار گابریل هم نائل آمده! بله این مسائل کوچک در یک تئوکراسی امری‌ است کاملاً عادی! در هر حال وقتی پای حکومتی روی پوست خربزة جادوئی لیز می‌خورد، آنقدر جابجائی و جایگزینی و پریشانگوئی تکرار می‌شود و شتاب می‌گیرد تا سرانجام حکومت کذا با سرعت نور به ته بن‌بست برسد و به دیوار برخورد کند.

فروپاشی دژ طالبان‌پروران ناتو در ایران آغاز شده. پس پای به میدان آشوب نگذاریم! برای خروج از بحران مصنوعی جناح‌های حکومتی و بازیافت «تعادل»، طرح مطالبات صنفی و گروهی را آغاز کنیم. پرداختن به نیازهای واقعی و مادی همان فرصتی است که با تحقق کودتای سازمان ناتو در بهمن‌ماه 1357 از ما ملت دریغ شد، اینبار فرصت را نمی‌باید از دست داد.

امروز سخنگوی وزارت امورخارجة روسیه رسماً با اعمال تحریم‌های اقتصادی بر علیه ایران مخالفت کرد. آنگلوساکسون‌ها و نوکران‌شان در جمکران می‌کوشند با تحمیل «انزوای سیاسی» بر دولت دست‌نشاندة غرب در ایران، هم تداوم بحران دست‌ساز هسته‌ای را تأمین کنند و هم تحریم‌های اقتصادی را گسترش دهند. البته هدف از این عملیات از یکسو تهدید روسیه است، و از سوی دیگر قرار دادن ایران در شرایط مطلوب برای «توجیه» تهاجم نظامی احتمالی. شیرین‌زبانی‌های عبادی برای «تحریم سیاسی ایران»، «پارسیدن» حسن فیروزآبادی در مخالفت با مذاکرات هسته‌ای و تداوم جنجال آب‌منگل‌ها پیرامون کودتای 22 خرداد دلیل دارد. «انزوای سیاسی» و «تحریم اقتصادی» راهگشای «جنگ» خواهد بود. این است هدف واقعی کودتای 22 خرداد و هیاهو پیرامون شرکت فرضی 40 میلیون ایرانی در این نمایش مهوع.

در راستای چنین سیاستی است که عملة فاشیسم در خارج از مرزها می‌کوشد روسیه را حامی نوکر وفادار آمریکا، احمدی‌نژاد معرفی کرده، برای تظاهرات در برابر سفارت روسیه در پاریس فراخوان صادر کند! بله باز هم نمایش سیرک پنتاگون با لوطی، عنتر،‌ مطرب، جغجغه و گلة سگ‌های دست‌آموز برای تداوم نظام مقدس تیزسالاری‌دینی آغاز شده، و مسلم بدانیم هانری‌لوی، صحنه‌گردان اصلی این نمایشات خواهد بود. حال ببینیم برنامة سیرک پنتاگون در داخل مرزها چیست. در داخل مرزها بسیج دانشجوئی دست در دست محمد خاتمی برای تبدیل موسوی به «رهبر مخالفان حکومت» پای به میدان گذاشته.

برای دامن زدن به بحران شبه‌انتخابات و کمک به آنگلوساکسون‌ها، ‌ بسیج دانشگاهی هم به میدان آمد،‌ تا اربابان حکومت اسلامی بتوانند یک جنایتکار به نام میرحسین موسوی را به عنوان «رهبرمخالفان حکومت» به ملت ایران حقنه کنند. در این راستا بسیج از موسوی به دادستانی شکایت برده و این خبر بهجت اثر بلافاصله در سایت‌ «بی‌بی‌سی» انتشار یافت. روز گذشته سایت «پیک ایران»، مورخ 10 تیرماه سالجاری همین خبر را با کد: 3173 به نقل از «بی‌بی‌سی» منعکس کرد، و خواننده‌ای به نام «بابک‌جان» در رابطه با آن چنین می‌نویسد:

«[...] بسیج دانشجوئی [...] با این اتهامات می‌خواهد دل مردم را نسبت به موسوی خائن به ترحم آورد تا مردم ذهن‌شان از مسئلة خیانت این خبیث منحرف شود[...]»


اتفاقاً ما هم «همینو می‌گیم»، تبدیل میرحسین موسوی جنایتکار به «حسین مظلوم» برنامة اربابان حکومت است که می‌پندارند ما هر که را با احمدی نژاد مخالف باشد، آزادیخواه و مدافع دمکراسی به شمار خواهیم آورد. البته بسیج دانشگاهی در این معرکة مزدوری تنها نیست، امروز محمد خاتمی هم یک سخنرانی گوساله‌پسند، متناقض و سراپا دروغ ایراد کرده، تا ضمن روضه و زوزه و سوگواری به ستایش از کروبی و موسوی پرداخته، ‌ دروغ‌های شاخدار به خورد مخاطبان شوت‌و‌پرت بدهد. خاتمی در این سخنرانی قانون اساسی «خدامحور» جمکران را به قانون «مردم محور» تبدیل کرده، و خلاصه ضمن قیاس به نفس همه را ابله پنداشته. پیش از ادامة مطلب یک پرانتز باز می‌کنیم تا ویژگی و فواید «مردم محوری»‌ را به صورت خلاصه توضیح دهیم.

قانون «مردم محور» چیست؟ قانون مردم‌محور، یک تناقض‌گوئی حقوقی است. چنین قانونی، ضددمکراتیک و پوپولیست است، و با تکیه بر «عوام‌گرائی»، خواست یک «اکثریت» فرضی را بر کل مردم به عنوان «اقلیت» تحمیل می‌کند. ولی حکومت جمکران در هر حال فاقد مقبولیت است و اگر ادعا کند که حتی 30 درصد از واجدین شرایط هم در نمایشات مهوع‌اش شرکت کرده‌اند گزافه‌گوئی کرده،‌ 40 میلیون نفر که جای خود دارد. این رقم جادوئی با هدف سرکوب مطالبات دمکراتیک مردم ایران توسط شیپورهای پنتاگون ساخته و پرداخته شده تا این تئوکراسی قرون وسطائی و منفور با کسب مشروعیت فراگیر در جوار عراق،‌ افغانستان، پاکستان و ترکیه، هم تکیه‌گاهی برای اعمال خشونت در منطقه باشد و هم تهدیدی برای روسیه. نقشی مشابه نقش دولت اسرائیل، که برای گسترش خشونت در منطقه آفریده شده. با این تفاوت که حاکمیت اسرائیل «دمکراتیک» است و حاکمیت جمکران «تئوکراتیک»!

در این راستا، شیمون پرز، رئیس‌جمهور اسرائیل، طی یک دیدار رسمی از آذربایجان شدیداً از ارمنستان انتقاد کرد، تا شاید تنش و بحران بین ارمنستان و آذربایجان به یک جنگ نان‌وآبدار برای ارباب در پنتاگون بیانجامد و حق و حساب «پرز» هم پرداخت شود. در همین چارچوب است که رسانه‌های اسرائیل از سخنان فیلد‌مارشال «خمیرگیر» جمکران یا همان «فیروزآبادی» مبنی بر «مذاکره به شرط عذرخواهی»، شدیداً استقبال کرده، هم‌صدا با رادیوهمبونه‌ها به فوت کردن در آستین پارة «فیلدمارشال» مشغول‌اند. چرا؟ چون تحریم اقتصادی و انزوای سیاسی نهایت امر به «جنگ» می‌انجامد. همچنانکه پس از اشغال سفارت آمریکا چنین شرایط «مطلوبی» برای ما ایرانیان ایجاد شد. و همچنانکه عراق و افغانستان نیز پیش از تهاجم نظامی در انزوا قرارگرفتند. بگذریم و بازگردیم به «مردم‌محوری» قانون اساسی، آخرین اختراع محمد خاتمی!

«مردم محوری» به دلیل نادیده گرفتن حقوق اقلیت، در تضاد کامل با اعلامیة جهانی حقوق بشر و اصل اساسی «انسان محوری» در دمکراسی قرار می‌گیرد، و از این نظر هیچ تفاوتی با «خدامحوری» ندارد. آب‌منگل‌ها سه دهه است که جهت سرکوب ما ملت، خواست اربابان خود در لندن و واشنگتن را «خواست مردم» جلوه می‌دهند. از ابتدای «بهارعاظادی» شاهد بودیم که «مردم» برای دفاع از اسلام به دفتر روزنامه‌ها و کتاب‌فروشی‌ها حمله می‌کردند، سپس همین «مردم» از گروگانگیری استقبال کردند، و نهایتاً طی 8 سال همین مردم «طرفدار جنگ» با عراق از آب درآمدند. بله ویژگی «مردم» کذا این است که هیچ ارتباطی با «مردم ایران» ندارد. این «مردم» مانند حکومت آب‌منگل‌ها عنترهای سیرک پنتاگون‌اند. این «مردم» مانند لباس‌شخصی‌ها یک «تل مبهم» و فاقد هویت ‌است که بهترین ابزار برای سرکوب مطالبات انسانی در جامعة ایران به شمار می‌رود‌.

همین «مردم» در تاریخ 22 خردادماه 1388، در چارچوب تبلیغات جهانی به ابزار تأمین مشروعیت برای یک حکومت سفاک تبدیل شده، حکومتی که برخاسته از کودتای 22 بهمن 1357 است. می‌دانیم که از روز 22 خردادماه به برکت پروپاگاند اربابان حکومت اسلامی در لندن و واشنگتن، اکثریت قریب به اتفاق «مردم» با شرکت در شبه‌انتخابات گورکن‌ها،‌ نظام توحش جمکران را تأئید کرده‌اند. پس زمان آن فرا رسیده که یکی از آب‌منگل‌های مورد اطمینان غرب و به ویژه محبوب در افکار عمومی مغرب زمین برتخت نشسته،‌ به نام تل موهوم «مردم» که بر اساس پروپاگاند استعماری، ‌ 85 درصد جمعیت بالغ ایران را شامل می‌شود، سرکوب را گسترش دهد تا دست اربابانش برای چپاول ما ملت بازتر بماند. این است فواید «مردم محوری» مورد نظر آقای خاتمی. حال بازگردیم به سخنرانی وی.

خاتمی می‌گوید، قانون اساسی حکومت اسلامی «مردم محور» است،‌ همة مردم ایران به نظام توحش اعتماد دارند، میلیون‌ها نفر برای حمایت از موسوی تجمع کرده‌اند و فساد در وزارت اطلاعات ریشه‌کن شده و ... و اما بزرگترین دروغ شیاد اردکان، «توجیه» ابلهانة‌ تجمع غیرمجاز روز دوشنبه 25 خرداد سالجاری است که طی آن پایگاه بسیج به آتش کشیده شد.

گفتیم که گابریل بر محمد خاتمی نازل شده بود! بله، دیروقت شب در تاریخ 17 خردادماه 1388، به دلیل فلاکت حکومت امام زمان، گابریل در یکی از غارهای «لژ پ2» بر خاتمی ظاهر شد و گفت: اقراء! خاتمی گفت، لا! من اردکانی هستم و به اردکانی بودن خود افتخار می‌کنم! عربی هم بیلمیرم! گابریل با لهجة شیرین اصفهانی گفت، هیچ اشکالی ندارد، من زبونی اردکونی‌‌ام بلدم! پس گابریل به زبان سلیس اردکانی خاتمی را از فجایع 22 خردادماه آگاه کرده، از وی خواست اقدامات «قانونی» لازم را برای مبارزه با «تقلب» انجام دهد. اینچنین بود که روز 18 خردادماه 1388، یعنی 4 روز پیش از برگزاری مسابقات مارگیری، محمد خاتمی، طبق قوانین و مقررات وزارت کشور در محل حاضر شده تقاضای مجوز برای تظاهرات 25 خردادماه کرد!

کشک‌الدین پشم‌سالار اصفهانی گوید، چون خاتمی تقاضای چنین مجوز بکردی او را دیوانه پنداشتندی. پس صادق محصولی بر او سنگ زدی و او را از درگاه خود براندی و ... و خلاصه مجوز تظاهرات به ایشان ندادندی.

این ادعای شیخ محمد خاتمی است! شیاد اردکان در سخنرانی امروز خود می‌گوید از مجاری قانونی تقاضای مجوز برای تظاهرات کرده و با مخالفت وزارت کشور روبرو شده! ولی طبق اعلامیة رسمی وزارت کشور حکومت جمکران متقاضیان تجمع و تظاهرات مسالمت آمیز موظف‌اند یک هفته پیش از برگزاری تجمع به وزارت کشور مراجعه کنند. حال محمد خاتمی باید توضیح دهد در چه تاریخی برای دریافت مجوز به وزارت کشور مراجعه کرده؟ طبق قوانین و مقرراتی که خاتمی شیاد ذکر آنرا گرفته، اگر تشکلی همزمان با اعلام نتایج رسمی مسابقات مارگیری برای برپائی تجمع اعتراضی به وزارت کشور مراجعه می‌کرد، و مجوز هم می‌گرفت می‌بایست یک هفته صبر کند! پس تجمع 25 خردادماه در هر حال غیرقانونی بوده و در ضمن برخلاف ادعای خاتمی، تعداد شرکت کنندگان در تجمع کذا حتی به صدهزار نفر هم نمی‌رسید. پس شیاد اردکان بهتر است تجمع عملة‌ تحکیم وحدت، پاسداران و مشارکت‌چی‌ها و محفل بهزاد نبوی را «تظاهرات میلیونی» نخواند و آنرا با تظاهرات شوت‌وپرت‌های سال 1357 مقایسه نکند:

«تشکل‌های رسمی و ریشه‌دار انقلاب [...] از وزارت کشور برای برگزاری تجمعی قانونی در اعتراض به نتایج انتخابات درخواست مجوز کردند، اما عدم صدور مجوز [...] و بستن تمام راه‌های ارتباطی خیرخواهان و بزرگان با مردم باعث شد آن حضور میلیونی که [...] از بزرگترین راهپیمائی‌های انقلاب چیزی کم نداشت اتفاق بیفتد، در کمال آرامش [...] تنها با این پیام که سرنوشت رأی ما چه شد[...]»


تشکل‌های «ریشه‌دار انقلاب» بسیار بی‌جا فرمودند برای اعتراض به نتایج انتخابات درخواست مجوز راهپیمائی کردند! مگر راه اعتراض قانونی را نمی‌شناختند؟ از این گذشته تظاهرات کذا به هیچ عنوان «آرام» و مسالمت‌آمیز نبود. شعارهای «مرگ بر این، و مرگ برآن» از دهان چه کسانی شنیده می‌شد؟ مسئولین تجمع کذا شعارها را کنترل نمی‌کردند؟ چه کسانی با سلاح سرد در تظاهرات شرکت کرده بودند؟ تجمع در برابر پایگاه بسیج به چه دلیل صورت گرفت؟‌ مگر تشکل‌های «ریشه‌دار انقلاب» از جمله شبه نظامیان گروه نبوی که در لبنان توسط «تساهال» آموزش دیده‌اند نمی‌دانند تجمع در برابر مراکز نظامی و انتظامی ممنوع است؟ چرا می‌دانستند.

این تظاهرات برای براندازی نرم و تکرار کودتای 22 بهمن به راه افتاد! چون فعلة فاشیسم می‌پنداشتند مخالفین احمدی‌نژاد به حمایت از جنایتکاری چون موسوی تظاهرات خواهند کرد، و کار به درگیری‌های خیابانی می‌کشد،‌ و تشکل‌های «ریشه‌دار» حداقل چندصد «شهید» به دست می‌آورند و با برپائی مراسم روضه و زوزه همزمان تعداد شهدا را افزایش داده، با شعار و هیاهو و درگیری تجربة شیرین 22 بهمن را تکرار خواهند کرد. و نتیجة این نمایشات نیز استقرار موسوی در جایگاه «رهبرمردم» خواهد شد، تا ایشان برایمان «خط امام» ترسیم کنند. کور خوانده بودند! نتیجه در برابر ماست: عقب نشینی هر دو جناح حکومت آب‌منگل‌ها و فشرده‌تر شدن صفوف‌شان.

تلاش بسیج برای بازداشت موسوی در همین چارچوب صورت می‌پذیرد. این گوساله‌های ننه‌حسن می‌پندارند، زندان رفتن «ارزش» است. و اگر آخوند شاهرودی موسوی را به زندان بفرستد همان تشکل‌های «ریشه‌دار» با شعار «زندانی سیاسی آزاد باید گردد»، میلیون‌ها شوت‌وپرت را به خیابان‌ها آورده، مشروعیت و مقبولی‌ات خود را «در خیابان» به ارباب ثابت خواهند کرد. اتفاقاً اشتباه محاسبة حضرات همینجاست، چرا که ارباب در واشنگتن دستش زیر سنگ روسیه است و روسیه نه از بساط طالبان‌پروری سازمان ناتو حمایت می‌کند، نه از جنگ و آشوب در مرزهای‌اش در خزر.

در نتیجه آمریکا، چه بخواهد و چه نخواهد باید دست و پای طالبان شیعی‌مسلک را در ایران جمع و جور ‌کند، و یا باید با همین جانوران وحشی بر سر یک میز به مذاکره بنشیند. با در نظر گرفتن این مهم که هیلاری کلینتون، وزیر امور خارجة ایالات متحد باراک اوباما را در سفرش به مسکو همراهی نخواهد کرد ـ دلیل غیبت ایشان را فیگارو به نقل از سخنگوی وزارت امور خارجه شکستگی آرنج ذکر کرده ـ می‌توان حدس زد که سیاست خارجی آمریکا نمی‌تواند در ایران خط آشوب جناح کلینتون را دنبال کند، و به احتمال زیاد جناح «نانسی پلوسی» مجری سیاست آمریکا در ایران خواهد بود. سخنرانی خاتمی و «قانون‌مدار» شدن ایشان هم شاهدی است بر این مدعا که اگر بازار مهرورزی و جهش و پرش هسته‌ای کساد شده، فالانژهای آشوب‌طلب مدعی اصلاح‌طلبی در جایگاه ورشکسته به تقصیر قرار گرفته‌اند.

جنبش مدنی به آب‌منگل‌ها تفهیم خواهد کرد که حکومت «مردم‌محور»، «خدا محور» «میهن‌محور» و «اخلاق محور» را نخواهد پذیرفت. محور یک حکومت دمکراتیک «انسان» است. انسان، نه به عنوان «بندة خدا» و فرزند «آدم و حوا»‌، که انسان آزاد در مقام فرزند انسان آزاد. جنبش مدنی «انسان‌محور» است و روی به «زندگی» و «آینده» دارد.





...

0 نظردهید:

ارسال یک نظر

<< بازگشت