دوشنبه، آبان ۱۱، ۱۳۸۸


طعام کرکس!
...
چنان بامدادش دروغین برآمد
که فریاد کردم: خدایا! همین بس

در نمایش روحوضی 13 آبان‌ماه امسال، جهت کسب مشروعیت برای حکومت توحش دین،‌ نه تنها همة سگ‌های سیرک عموسام، ‌ از سپاه و بسیج و میرحسین و کروبی معلق خواهند زد،‌ تا اجماع پیرامون «مرگ» را گسترش دهند،‌ که اینبار معلق همگی به «رنگ سبز» و به همراه موش‌های همرنگ‌شان خواهد بود. می‌دانیم که موش «ناقل» بیماری طاعون است، بنابراین فقط از طریق «موش سبز» می‌توان «طاعون سبز» را همه‌گیرکرد! به همین منظور «جهاد دانشگاهی»‌ از تولید انبوه «موش سبز» خبر داد! باری! نوکران عموسام «یک‌صدا» و «یک‌رنگ» دست در دست موش‌های سبز به عربده‌جوئی در خیابان مشغول می‌شوند. و این است پیامد نشست ناتو و نوکران در امارات: حمایت از «طاعون سبز» یا همان «خط امام» در ایران.

علیرغم شعارهای به ظاهر «متفاوت» و در واقع «مکمل»، ‌ قرار است، همة پادوهای گاوچران‌ها «یک رنگ» و «سبز» باشند، تا رسانه‌های غرب «همه» را مدافع گروه موسوی، و نهایت امر شیفتة حکومت دینی به شمار آورند. پیشتر گفتیم که «پاپ» هم در کشور چک سراپا «سبز» شده بود در حالیکه هیلاری کلینتون «نیمه سبز» بود. وزیر امورخارجة یانکی‌ها در گیرودار آشوب‌های پس از «انتخابات» ‌جمکران فقط یک کت سبز رنگ بر تن کرد. پیام لباس کذا تلویحاً چنین بود که بالاتنة حاکمیت آمریکا از میرحسین حمایت می‌کند، در صورتیکه «سر» این حاکمیت، که «مکان» تفکر، تصمیم‌گیری و سخن‌گفتن است پیوند خود را با «خط امام» آشکار نخواهد نمود. البته هیلاری کلینتون در سفر اخیر خود به پاکستان، که سوغات آن انفجار در بازار پیشاور بود، به تقلید از لباس سنتی پاکستانی‌‌ها یک روسری لاجوردی هم روی سرش انداخته بود، و به زبان بی‌زبانی همة نوکران را به «احترام به ادیان» فرا می‌خواند. از اینرو در پاکستان، افغانستان و عراق جنایات تروریست‌های دست پروردة ایالات متحد ادامه یافت،‌ و در جمکران نیز توافق‌های هسته‌ای به زیر سئوال رفت!

و اما پیامد دیگر سفر کلینتون به منطقه همه‌گیر شدن طاعون سبز در جمکران است! ساواک گورکن‌ها یک «جنبش ‌سبزعلوی» به راه انداخته که در واقع برای رونق دکان سبزهاست، هر چند در ظاهر برای ممانعت از سوءاستفاده از «رنگ مقدس» سبز افتتاح شده. می‌دانیم که به ادعای ملایان و روضه‌خوان‌ها رنگ سبز ارث پدری خاندان نبوت و امامت و عدالت و غیره است، و پیش از اسلام، ایرانیان «رنگ سبز» را نمی‌شناختند. به عنوان نمونه برگ درختان ایران در دورة‌ هخامنشی و ساسانی رنگ نداشته و به برکت اسلام سبز شده. شاید اصولاً در ایران گل وگیاهی وجود نداشته و این سرزمین پیش از یورش تازیان، همچون خاستگاه ادیان ابراهیمی بیابان برهوت بوده. اسلام بود که سر سبزی و آبادی به ایران اعطاء کرد! بگذریم و بازگردیم به «تشکل سبز علوی»، آخرین کالای بنجل تولید اربابان ساواک در ینگه دنیا.

تشکل کذا به این نتیجة خداپسندانه رسیده که نباید این رنگ «مقدس» به «ابزار سیاسی» تبدیل شود! تو گوئی قرآن و نهج‌البلاغه و خدا و پیغمبر و به ویژه خلخال زن یهودی که آخوند کدیور از آن «دمکراسی» برای‌مان استخراج کرده، تا به حال «ابزار سیاسی» نبوده، «ابزار اقتصادی» بوده! به هر حال اگر ساواک جمکران فراموش کرده باید به اربابان‌اش یادآوری کنیم که خاندان نبوت و امامت و شرکاء و این حرف‌ها اینک بیش از یک سده است که به ابزار سیاستگزاری انگلستان تبدیل شده‌اند.

بله شیادان سبز ساواک در واقع چنین شایع کرده‌اند که بهترین راه پیشگیری از یک بیماری ابتلا به همان درد و مرض است! این محتوی پروپاگاند بلاهت‌گستر ساواک جمکران است، که برای جبران کودتای ناکام «انتخابات» و کسب مشروعیت خیابانی برای پیروان خط توحش امام در سایت حنازرچوبه، 10 آبانماه 1388، با کد: 764710 انتشار یافته. امروز اول نوامبر 2009، همزمان با سفر دیوید میلیبند به مسکو، آخرین سگ سیرک عموسام یا همان «ساواک» نیز برای تکمیل «اجماع» سگ‌های سیرک پیرامون «مرگ، کودتا، ‌ قانون‌شکنی» یا تأئید حکومت اسلامی و «خط امام» چندین بار معلق زد. امروز روز فرخنده‌ای است!

جهت ایجاد «اجماع» پیرامون «مرگ» تاکنون همة مخالف‌نمایان حکومت جمکران از شوت‌وپرت‌ها می‌خواستند از لج احمدی‌نژاد و خامنه‌ای با رنگ سبز در تظاهرات گوساله‌پسند 13 آبانماه شرکت کنند، اما امروز ساواک جمکران برای تشویق بینوایان فرهنگی به ترفند دیگری متوسل شده، و با زبان «پدر مهربان» و معتقد به مقدسات شیعی‌مسلکان از «فرزند کودن» خود می‌خواهد، از لج دارودستة میرحسین موسوی، همرنگ آنان شود! می‌بینیم که فعلة فاشیسم در اتاق‌های «بی‌فکری» و حماقت «ساتاس» در تلاش‌اند تا به هر ترتیب ممکن روز 13 آبانماه کودتای ناکام انتخابات را «تکمیل» کرده برای «جنبش سبز»، یعنی حکومت سنگسار و قصاص و خط امام «مشروعیت خیابانی» یا بهتر بگوئیم «مشروعیت مردمی» کسب کنند. بالاتر گفتیم که در راستای تحقق چنین توطئه‌ای، امروز حنازرچوبه،‌ سایت رسمی حکومت اسلامی نیز مطلبی تحت عنوان «جنبش سبز علوی اعلام موجودیت کرد» انتشار داده. این مطلب در واقع اطلاعیة «اعلام موجودیت» تشکل کذاست که در کیهان مورخ 11 آبان‌ماه نیز انتشار یافته، چون از نظر گسترش حماقت و توحش اهمیت بسزائی دارد. و به همین دلیل در سایت توحش‌گستر «روزآنلاین»، البته برای رد گم کردن، با آن مخالفت هم شده! جریان از این قرار است که تشکل «نوزاد» از همة «مردم» می‌خواهد در همة‌ تظاهرات و به هر مناسبتی از «رنگ سبز» استفاده کنند، تا این رنگ مورد سوءاستفادة‌ گروه موسوی قرار نگیرد!

به عبارت دیگر، بنیانگزاران ناشناس این تشکل می‌گویند،‌ همه باید به «رنگ سبز» متوسل شوند تا این «رنگ مقدس» به ابزار سیاسی تبدیل نشود، حال آنکه تشکل کذا خود با انتشار چنین اطلاعیة ابلهانه‌ای، عملاً‌ رنگ سبز را به ابزار تبلیغات برای گروه موسوی تبدیل کرده. «زبان» یک‌سویة این اطلاعیه همزمان «زبان تقدس»، «زبان شارلاتانیسم سیاسی»، ‌ «زبان آمرانه» و زبان واژگون‌نمائی «پدر» است خطاب به «فرزند کودن و لج‌باز».

بر اساس پیش‌فرض‌های سازمان کذا، «رنگ سبز» مقدس است، و ایرانیان نیز با افتخار از «دین مبین» استقبال کرده و یک دل نه صد دل عاشق و شیفتة‌ «مکتب سبز علوی» و «پرچم سرخ» حسینی شده‌اند. در این اطلاعیه که رایحة تعفن «تقدس گستری» ساواک از آن به مشام می‌رسد، ‌از طریق توسل به جایگزینی‌های متعدد در عرصة «مفاهیم»، واقعیت وجودی ملت ایران، به عنوان مجموعه‌ای از انسان‌ها، در زمان و مکان و مشخص بکلی نفی شده. تاریخ ایران، ملت ایران و محدودة جغرافیائی کشورمان در این اطلاعیة استحماری عملاً تحریف شده. ‌ «امت علوی و ولائی ایران» بجای «ملت ایران» نشسته، «کشور ایران» جای خود را به «سرزمین ولایت‌مدار ایران اسلامی» سپرده. ایران بر اساس این «اطلاعیه» کشوری است که از «مکتب سبز علوی» و بی‌بی‌گوزک کربلا «روشنائی» یافته، و فرزندان «نبوی» و «علوی» لطف کرده خاک آنرا به قدوم مبارک خود «مزین» فرموده‌اند!

ساواک جمکران در این اطلاعیة مهوع و بیشرمانه یک 10 فرمان ابلهانه و مبتذل نیز خطاب به «امت» و «مردم متدین و علوی و فاطمی» صادر کرده، تا این «مردم» موهوم با «آداب» استفاده از «رنگ مقدس سبز» بیشتر آشنا شوند. چرا که این رنگ نه تنها «مقدس» به شمار می‌رود که ویژگی‌های عجیبی هم دارد: «غیرت‌آفرین» است و دشمن‌ستیز ‌و مظلوم نواز! بله، در راستای پروپاگاند گسترش تقدس و ابتذال و نفی موجودیت ملت ایران و تحریف تاریخ و تبدیل بی‌بی‌گوزک‌های اسلام به «تاریخ رسمی کشور» رنگ‌ها نیز می‌توانند ابزار مناسبی باشند. ولی کار به این مختصر ختم نمی‌شود. نه تنها رنگ سبز،‌ و دین اسلام و مسلک شیعه در اطلاعیة کذا ارتقاء درجه یافته و 25 سده موجودیت مدون تاریخی ایران را محو و نابود می‌کنند، ‌ که مبارزات ملت ایران به کودتای مخملین 22 بهمن 57 محدود شده، دستاربندان دجال همچون خمینی وخامنه‌ای و «سادات» نیز به عنوان پیشگامان و رهبران «امت» در جایگاه والائی قرار می‌گیرند:

«[...] رنگ غیرت‌آفرین، دشمن‌ستیز و مظلوم نواز سبز، به عنوان نمادی از مکتب پرتوافکن تشیع [...] در میان مردم مشهور بوده است [...] هنوز پيشگامی روحانیت و سادات جلیل‌القدر شیعة علوی در روند پيروزی [...] انقلاب شکوهمند اسلامي از اذهان محو نشده است. اقتداي مردم ولايت‌مدار ايران به زعامت مرجع عاليقدر [...] خميني و تبعيت بي‌پيرایة آنان از سيد و سلالة پاک زهراي مرضيه، فرزانة‌ دوران، حکيم صبور و فقيه‌بصير زمان مقام معظم رهبری حضرت آيت‌الله خامنه‌اي نمونه‌ای از پيشتازی سبز علوی و ولايت مداری سادات علوی ميان امت و امام در سه دهة‌ اخير بوده است.»


بله این «بوده است» جایگاه رنگ سبز در «ساختار» تاریخی و مسلک تشیع. مسلکی که ساواک در کمال حماقت می‌کوشد آنرا خارج از واقعیت زمان و مکان قرار داده، ‌

«تاریخی‌ات» آنرا انکار کند تا آن را به عنوان یک پدیدة ‌«جهان‌شمول» و «زمان‌شمول» به مخاطب حقنه نماید. البته فوران این مزخرفات ریشه در مسافرت سه روزة دیوید میلیبند به روسیه دارد. سگ‌های هار استعمار می‌کوشند برای اربابان خود در لندن «امکانات» فراهم آورند. در راستای همین دم‌جنبانی‌هاست که داداش کوچیکة پاسدار لاریجانی، شیخ صادق لاریجانی، ‌ یعنی همان قاتل بهنود شجاعی، بجای پرداختن به امور قوة قضائیه و اجرای احکام «مقدس» سنگسار و قصاص،‌ هم‌صدا با بوق‌های استعماری مدافع «منافع ملی» شده و مخالفت خود را با توافق‌های وین اعلام داشته!

چرا؟ چون فروکش کردن بحران دست‌ساز هسته‌ای نه تنها منافع ملی انگلستان که موجودیت جیره‌خواران‌اش در ایران را نیز تهدید می‌کند. به گزارش ایسنا، مورخ 10 آبانماه سال‌جاری، صادق لاری‌«جانی»،‌ در جلسة ‌مسئولان عالی‌ قضائی به مسائل هسته‌ای پرداخته، و از پیش‌نویس توافق‌نامة ایران با «قدرت‌های جهانی» انتقاد به عمل آورده! البته نباید علامت تعجب می‌گذاشتیم چرا که در حکومت اوباش «چارچوب قانونی» وجود ندارد. طی سه دهة گذشته شاهد بودیم که اراذل و اوباش برگزیدة سازمان سیا در «همة‌ زمینه‌ها» صاحب‌نظر بوده‌اند و اکنون نیز شاهدیم که اوباش‌الله به راستی همه‌ فن‌حریف‌اند؛ به ویژه زمانیکه پای «منافع ملی ارباب» در میان باشد. با در نظر گرفتن این امر، «پرش» صادق لاری‌«جانی» به‌ میان معرکة هسته‌ای کاملاً «توجیه» می‌شود: خانوادة «لاری‌جانی» از جیره‌خواران سرشناس و قدیمی کارخانة رجاله پروری‌اند و عقب‌نشینی آنگلوساکسون‌ها در ایران موجودیت محفل‌شان را سخت تهدید می‌کند. بنابراین کاملاً «طبیعی» است که به دلیل آشفتگی و پریشانی، ‌ رفتار و گفتارشان مرزهای قانون را درهم شکند. قانوناً رئیس قوة قضائیه حق دخالت در امور هسته‌ای را ندارد، ولی در حکومت آبمنگل‌ها «قانون» هرگز رعایت نمی‌شود، در نتیجه شیخ صادق هم مانند دیگر اعضای محفل میرحسین موسوی جلاد مدافع «منافع کشور» شده:

«صادق لاریجانی‌[...] گفت این‌گونه تعامل در بحث انرژی هسته‌ای به نفع کشور نیست[...] در خصوص فعالیت هسته‌ای، به راحتی نباید منافع خود را نادیده بگیریم.»

البته «منافع کشور» هر چه باشد، ‌ دخالت مستقیم رئیس قوة‌ قضائیه در امور قوة‌ ‌مجریه آنرا تهدید می‌کند. بهتر است این نکته را به شیخ صادق گوشزد کنیم که این موضوع به قوای مقننه و ‌قضائیه که تحت نظارت قبیلة «لاریجانی ـ مطهری ـ کلانتری» قرار گرفته مربوط نمی‌شود. بگذریم و بازگردیم به 13 آبانماه و معلق زدن سگ‌های سیرک عموسام جهت کسب مشروعیت خیابانی برای حکومت سنگسار و قصاص. ‌

از آنجا که اشغال سفارت آمریکا در تهران به تحمیل تحریم‌های اقتصادی و جنگ بر ملت ایران منجر شد، برای گرامیداشت سالگرد این خیانت بزرگ باید «مراسمی درخور» خیانت و مزدوری «سفارت‌گیران» برپا شود. برای بزرگداشت این جنایت آب‌منگل‌ها، چه در پوشش حمایت از حکومت و چه به بهانة مخالفت فرضی با آن در واقع دست در دست یکدیگر پای به میدان نمایش روحوضی 13 آبان‌ماه 1388 می‌گذارند. همچنانکه پیشتر هم گفتیم رسانه‌های گورکن‌ها و اربابان‌شان در لندن و واشنگتن با توسل به زبان‌های مختلف برای شرکت در این روز خجستة‌ آشوب و کودتا فراخوان می‌دهند تا بتوانند اجماع پیرامون «مرگ» و «خشونت» را گسترش دهند.

در وبلاگ «دروازة مرگ» به بیانیة موسوی و داس‌الله اشاراتی کردیم و گفتیم که هر کدام از اینان اشغال خائنانة سفارت آمریکا را مطابق منافع ارباب تفسیر می‌کنند و با «اهداف» به ظاهر متفاوت «مردم» را به «شرکت در تظاهرات» تشویق می‌نمایند. امروز بنی‌صدر هم اشغال سفارت آمریکا را «توطئة آمریکا» تحلیل کرده، ولی او نیز «مردم» را به شرکت در تظاهرات 13 آبانماه فرا خوانده! آقای بنی‌صدر چقدر از خود فهم و شعور نشان می‌دهند! به گفتة‌ ایشان،‌ اشغال سفارت آمریکا توطئه‌ای بود که در آمریکا طراحی شد و تحریم اقتصادی و 8 سال جنگ را به ملت ایران تحمیل کرد. تا اینجا بنی‌صدر درست می‌گوید. ولی همین بنی‌صدر در ادامه ردای خیانت خمینی برتن کرده، از ایرانیان می‌خواهد روز 13 آبانماه برای تظاهرات درکنار توطئه‌گران و مزدوران ایران‌ستیز قرار گیرند. البته ایشان می‌گویند «برای مخالفت» تظاهرات کنید! ولی زمانی‌که تصویر تظاهرات در رسانه‌های غرب پخش می‌شود، «نیت قلبی» تظاهر کنندگان به تصویر کشیده نخواهد شد. افکار عمومی در غرب «موج سبز مردم» را می‌بیند و «همه» را طرفدار میرحسین موسوی به شمار می‌آورد، همین برای اربابان حکومت اسلامی در غرب کافی است: ایرانیان طرفدار طاعون سبز یعنی: «اسلام»، «خط امام» و میرحسین موسوی‌اند. گویا نابغة مبتکر «اقتصاد توحیدی» که از مزایای اقتصادی صدور چنین فراخوانی برخوردار شده‌اند ما را ابله می‌انگارند! به عبارت دیگر، «مردم» در سالگرد این توطئة استعماری باید در کنار طرفداران توطئه، از جمله گروه میرحسین موسوی، سپاه و بسیج تظاهرات به راه بیاندازند! چرا؟ چون استعمار برای تأمین منافع خود به «سیاهی لشکر» و اشغال خیابان‌های شهر نیاز فراوان دارد. پس هر فرصتی را برای «تظاهرات» می‌باید غنیمت شمریم! به ویژه در این‌ماه «مقدس» آبان که ماه انتخابات ریاست جمهوری در ینگه دنیاست، و از 45 سال پیش ماه مطلوب توطئه و خیانت به منافع ملی ایران به شمار می‌رود.

پیشتر گفتیم سخنرانی ابلهانه‌ای که ساواک برای روح‌الله خمینی تنظیم کرده بود تا از این اوباش‌الله بی‌سروپا تصویر یک مبارز «ضدامپریالیست» ارائه دهد در چهارم همین ماه فرخنده ایراد شد و در همین ماه فرخندة‌ آبان برای «تبدیل» این جانور وحشی به «رهبر کبیر» ‌او را «تبعید» کردند. سپس جهت اعمال سیاست‌های «مردمی» انگلستان یعنی اجرای نمایش مهوع «قهرمان‌سازی»، آشوب‌های خیابانی و جنجال و درگیری به راه افتاد. همچنانکه گفتیم برنامة «مقدس» عقیده‌سازی، سربازگیری و رهبرسازی جهت سنگرسازی و تهاجم در همین ماه «مقدس» آغاز شد. از آنزمان انتخابات ریاست جمهوری امپریالیسم آمریکا با «مبارزان ضدامپریاس» و تیغ‌کش‌های حوزه و بازار پیوندی ناگسستنی یافته.

یکی دیگر از روزهای «مردمی» و لذیذ دفاع از «منافع ملی» همان 13 آبانماه سال 1357 بود که لباس‌شخصی‌های ساواک بدون «مزاحمت» نیروی انتظامی در مرکز شهر تهران به آتش زدن و تخریب ادارات دولتی و بانک‌ها مشغول شدند تا «صدای انقلاب» را به دربار رسانده، از آنجا به ما ملت از همه جا بی‌خبر ابلاغ کنند که، یک «انقلاب» برای حفظ «منافع ملی»‌ الزامی است، و باید هر چه زودتر «منقلب» شویم. البته شیخ مسعود بهنود ادعا می‌کند در این روز سرنوشت‌ساز در دانشگاه «کشتار» کردند، حال آنکه روز 13 آبان 1357 اگر یک گلوله در دانشگاه شلیک شده بود، حداقل صدای آن را می‌شنیدیم، چون ما هم در همان حوالی بودیم!

کشتار در دانشگاه و دیگر دروغ‌های شاخدار به این دلیل مطرح می‌شود که بدون «شهیدسازی» نمی‌توان پایه‌های دروغ را تحکیم کرد. اگر پایة دروغ و شایعه سست باشد، «عقیده‌سازی» متزلزل خواهد شد. و شیخ مسعود هم به این دلیل دروغ می‌گوید تا «شجرة‌ طیبة» ‌کودتای ساواک در تاریخ 13 آبان 1357 را با «خون شهدا» آبیاری کرده و از خشکیدن این نهال «سرسبز» استعمار جلوگیری فرماید. دروغ‌های شاخدار شیخ مسعود در مورد اشغال سفارت آمریکا و گروگان‌گیری نیز همین «هدف مقدس» یعنی پنهان داشتن کودتای گروگانگیری را دنبال می‌کند. اصولاً تخصص ایشان معرفی «کودتاهای دینی» به عنوان حرکت‌های «مردمی» است. چرا که در هیاهوی 22 بهمن، گروه برژینسکی عشق «جهاد» و جنگ مذاهب به دل‌شان افتاده بود و همچون «رهبر کبیر انقلاب» و دیگر سگ‌های هار استعمار «دغدغة اسلام» داشتند، و شیخ مسعود هم به پیروی از همین «خط ارباب» مدافع «حرکت‌های دینی» شده.

اصولاً آنگلوساکسون‌های دو سوی آتلانتیک و به ویژه گاوچران‌ها جز «دین» هیچ نمی‌پسندند! دین برای «مردم جهان سوم» و «خدائی» برای سرمایه سالاری جهانی! به همین دلیل است که تشکل‌های سیاسی ایران باید در مسیر انسان‌ستیزی و گسترش دیانت و تقدس گام بردارند و سیاست‌شان عین دیانت‌شان باشد. این همان سیاستی است که فقط از طریق «قانون‌شکنی» و در سطح «خیابان» اعمال می‌شود. این سیاست نان و آبدار همواره با تکیه بر دو پدیدة موهوم «خدا» و «مردم» به سرکوب ملت ایران پرداخته، و مسلم است که بدون «سیاهی لشکر» ابتر خواهد ماند. در دوران صدارت شیخ مهدی نیز اگر ماشاالله قصاب‌ها و زهراخانوم‌ها نبودند، دولت قدرقدرت و بسیار «مردمی» مهندس مهدی بازرگان، همان چند ماه را نیز دوام نمی‌آورد. بی‌دلیل نیست که تمام شیپورهای استعمار «مردم» را به زبان‌های مختلف «قدرت» به شرکت در تظاهرات تشویق می‌کنند.

در سایت اربابان حکومت اسلامی زبان فراخوان، «زبان قدرت نظامی» است! سردار جعفری در رادیوفردا و دیگر رادیوهمبونه‌های غرب می‌فرمایند، «تظاهرات با مجوز» خوب است. در سایت‌های مستقل، «فراخوان» کذا، به زبان چاقوکش‌های طاعون‌سبز و نفس‌کش‌طلبی بیان می‌شود. اوباش‌الله دریافت مجوز برای شرکت در تظاهرات حکومت را الزامی نمی‌داند! البته «لات‌الله» حق دارد! روز کذا اینان ظاهراً برای «مخالفت» با دولت و در واقع برای «تکمیل» صفوف دولت به عربده‌جوئی در خیابان خواهند پرداخت. و خلاصه ظاهراً دولت از مخالف‌نمایان برای شرکت در این تظاهرات دعوت به عمل نیاورده! در حنازرچوبه، «زبان تهدید قدرت نظامی» همچنان ادامه دارد و با توسل به «واژگون‌نمائی» مخالفان را به صورت غیرمستقیم به تظاهرات دعوت می‌کنند. این زبان همچنانکه پیشتر هم گفتیم، بازتاب «ارتباط حکومت» است با «ملت ایران»، یعنی ارتباط واژگون و تهدیدآمیز «پدر» مزور با «فرزند لجباز!»

نحوة برخورد روشن است: «پدرپلید» با توسل به تهدید واژگونه، «کودک لجباز» را به مسیر دلخواه رهنمون می‌‌شود. می‌دانیم که برای واداشتن کودک لجباز به هر کاری فقط کافی است او را با تهدید از انجام آن کار منع ‌کنیم، نتیجة مطلوب به دست خواهد آمد. رفتار با کودک مذکور از الگوی ارتباط ایالات متحد با «امام خمینی» پیروی می‌کند. رهبرکبیر هم منتظر بودند ببینند آمریکا چه می‌گوید، تا ایشان عکس آنرا انجام دهند، تا هم آمریکا به نتیجة‌ مطلوب، یعنی سرکوب ملت ایران برسد، هم ایشان «سیلی محکمی» به «امپریاس» زده باشند! به همین دلیل بود که آمریکا فقط از حقوق بشر دفاع می‌کرد. بگذریم و بازگردیم به «سربازگیری» برای تظاهرات 13 آبان‌ماه.

برای حمایت از «مردم» در 13 آبانماه و تقویت «جنبش سبز علوی» در مسیر گسترش انسان‌ستیزی و «تقدس»‌، و به ویژه حفظ «منافع ملی» لشکریان «اسلام» به سلاح نوینی مجهز خواهند شد: «موش سبز!» به این منظور تولید انبوه «موش سبز»‌ نیز در دستورکار گورکن‌ها قرار گرفته. به گزارش سایت مهرنیوز، مورخ 11 آبان‌ماه 1388،
حمیدرضا طیبی، رئیس جهاد دانشگاهی در «رویان» جزئیات تولید «موش سبز» را در اختیار این خبرگزاری قرار داده:

«[...] با قرار گرفتن سلول‌های بنیادی [...] در محل مورد نظر، موش سبز به صورت طبیعی و انبوه تولید می‌شود[...] تولید موش سبز با هدف ارائة توانمندی‌های کشور در حوزة ژنتیک اجرا می‌شود.»

بله موش‌ها نیز در «سربازگیری» و جنبش سبز علوی از جایگاه ویژه‌ای برخوردار شده‌اند. اینبار سربازگیری بر اساس چندین محور «عقیده‌سازی» شکل می‌گیرد: طرفداری از دولت، مخالفت با دولت، برگزاری انتخابات آزاد، تأئید اشغال سفارت آمریکا، مخالفت با این عمل و انتساب آن به آمریکا، انتساب گروگانگیران به شوروی و اینهمه در همراهی با «موش‌های سبز» و ... و خلاصة کلام «مردم» با شرکت در تظاهرات 13 آبان سال 1388 به همة آرزوها و آمال خود دست خواهند یافت، البته باز هم در خیابان! زمانیکه این «مردم» به خانه‌های‌شان بازگردند، متوجه خواهند شد که بازندة این لشکرکشی سیاسی همان ملت ایران است.

پس باز هم تکرار می‌کنیم که «فراخوان شرکت در تظاهرات 13 آبان‌ماه»، به بهانة «مخالفت» با خامنه‌ای و دولت احمدی‌نژاد، همان هدف مزورانة فراخوان به «شرکت در انتخابات» اخیر را دنبال می‌کند: کسب مشروعیت «مردمی» ـ و نه مشروعیت قانونی ـ برای حکومت توحش اسلامی و گروه میرحسین موسوی. رسانه‌های اربابان حکومت اسلامی در لندن و واشنگتن می‌کوشند با تحریک افکارعمومی پیرامون بحران هسته‌ای زمینة «حضور مردم» را در خیابان فراهم آورند تا بتوانند در افکار عمومی غرب، ملت ایران را طرفدار اشغال خائنانة سفارت آمریکا، دوستدار توحش خمینی، و از همه مهم‌تر مدافع حکومت، و به ویژه حامی «گروه میرحسین موسوی» معرفی کنند. به همین دلیل است که ساواک جمکران یک تشکل جدید به راه انداخته تا همة‌ شرکت کنندگان در نمایش 13 آبان‌ماه امسال، با سر دادن شعارهای «مکمل» مرگ، «یک رنگ» هم باشند، و رسانه‌های غرب همه را مدافع گروه موسوی به شمار آورند. بله این تحرکات گرم کردن تنور موسوی است به بهانة «مبارزه» با سوءاستفاده از «رنگ مقدس سبز»! «نبوغ سیاسی» همین است: اگر در ظاهر «وحدت کلمه» در کار نیست، «وحدت البسه» داشته باشید تا افکار عمومی در غرب مطمئن شود که ملت ایران طرفدار «خط امام» و خواهان «بازگشت به گذشته» است.

من امروز کاووس شوریده بختم
که گم کرده‌ام راه مازندران را
به رستم بگوئید تا برگشاید
طلسم فرو بستة هفتخوان را

فقط با تجمع در خیابان، توسل به نمادهای سبز و «اجماع» پیرامون «مرگ» می‌توان چنین تهمت ناروائی به ملت ایران وارد آورد. مراسم آئینی حکومت طالبان جمکران هدفی جز سرکوب ملت ایران ندارد. هدف از اجرای این مراسم از یکسو «کسب مشروعیت» همزمان برای گروه میرحسین موسوی و «کودتای دوم»، یعنی اشغال سفارت آمریکا، ‌ و از سوی دیگر، ‌ معرفی فاشیست‌های جیره‌خوار غرب به عنوان «چپ‌گرا» به ملت ایران است. طی سدة اخیر، ‌ استعمار غرب مطالبات دمکراتیک ملت ایران را با توسل به «عوام‌گرائی» و «دین‌پرستی» یعنی دو پدیدة مبهم «مردم» و «خدا» سرکوب کرده. جنجال و هیاهوی خیابانی و طرح شعارهای انحرافی فرصتی است برای تجدید قوای استعمار و «بازتولید» همین الگوهای فرسوده. به همین دلیل است که در برخورد با روز 13آبان‌ماه، هیچیک از گروه‌های سیاسی به «زبان منطقی» متوسل نشده‌اند. چرا که انسان‌ستیزی اینان استفاده از «زبان منطقی» را برنمی‌تابد. «زبان منطقی»، انسانی است، صراحت دارد و با «خودانکاری» و «فریب» بیگانه است. زبان منطقی، «زبان زندگی» است.

چنان ماه را در شب‌اش مرده دیدم
که گفتم طعامی است در خورد کرکس
(نادر نادرپور)




...

0 نظردهید:

ارسال یک نظر

<< بازگشت