چهارشنبه، خرداد ۰۵، ۱۳۸۹


از کن تا بوشهر!
...

در حاشیة چاپ دوم «کاروان اسلام»، اثر صادق هدایت، بهرام چوبینه چنین نقل می‌کند:

«صادق هدایت[...] در سال 1948 به حسن شهیدنورائی می‌نویسد، از قرار معلوم فرانسوی‌ها به شدت مشغول لیسیدن ک...ن اسلام هستند[...]»

و شاهدیم که پس از گذشت 62 سال، همین شیوة مرضیه توسط محفل مدافع پولانسکی در فستیوال کن اعمال می‌شود. همچنانکه پیشتر هم گفتیم، این محفل از واتیکان، یهودیان‌ اسلام‌نواز و مافیای کاتولیک‌ها در ایالات‌متحد تشکیل شده که همگی از مدافعان «فاشیست ـ ‌مسلمان‌ها» به شمار می‌روند. گروه «برژینسکی ـ کارتر»، شاخة «سیاسی ـ امنیتی» همین محفل و مدافع جناح هیلاری کلینتون در حزب دمکرات ایالات متحد است.

10 روز پس از صدور بیانیة‌ «بات»، بیانیه‌ای که رویای شیرین جناح هیلاری کلینتون و اتحادیة اروپا را درهم ریخت و برق از چشم رجب اردوغان پراند، وزیر امورخارجة ایالات متحد کشف بزرگی فرموده! رادیوفردا، مورخ 26 ماه مه 2010، از قول هیلاری کلینتون می‌نویسد، «تهران برای احتراز از تحریم‌ها این بیانیه را صادر کرده!» می‌بینیم که هیلاری کلینتن از صدور بیانیة کذا سخت دلخور شده، چرا که این بیانیه نقطة پایانی است بر بحران دست‌ساز هسته‌ای. بحرانی که به حکومت اسلامی و مخالف‌نمایان‌اش در غرب امکان می‌داد، برنامة ارعاب و تهدید ملت ایران را تداوم بخشند.

یادآور شویم یک روز پیش از صدور بیانیة «بات»، هیلاری کلینتون از موافقت روضه‌خوان‌ها با طرح تبادل سوخت ابراز ناامیدی کرده بود و چنین شایع شد که رجب ‌اردوغان هم به تهران نخواهد رفت. پس از اینکه نخست وزیر ترکیه ناچار شد به تهران برود و بیانیة کذا را امضا کند، و دولت مستقل جمکران نیز موافقت خود را رسماً به آژانس بین‌المللی انرژی هسته‌ای اعلام کرد، لات‌بازی چارپایان طویلة مک‌کارتیسم شدت گرفت. از آنجمله است تهدیدهای مضحک دیوید کامرون، نخست‌وزیر دولت ائتلافی بریتانیا، اظهارات ابلهانة رهبران جنبش‌سبز و جیغ‌وفریاد احمدی‌نژاد.

مهرورزی می‌کوشد مخالفت آنگلوساکسون‌ها با بیانیة مذکور را به روسیه نسبت دهد. البته تعجبی هم ندارد، همچنانکه به دفعات گفته‌ایم حکومت اسلامی یک مجموعة دست‌نشاندة آنگلوساکسون‌هاست که در راستای سیاست گروه «برژینسکی ـ کارتر» و با هدف تبدیل کل منطقه به «اتحاد جماهیر نوکری» جهت اعمال فشار بر مسکو ایجاد شده. در نتیجه جای تعجب نیست که ردپای این سیاست توحش‌گستر را همزمان در جمکران و فستیوال کن مشاهده کنیم.

با هدف تبدیل خودی‌ها به «مخالف»، حکومت جمکران جعفر پناهی را به بهانة واهی دستگیر می‌کند، و رسانه‌های عموسام این دستگیری را در بوق می‌گذارند. اینچنین است که برنامة مهوع نامه‌نگاری همسر و فرزند به «زندانی تزئینی» جهت به ارزش گذاشتن زندان نیز آغاز می‌شود و همزمان با هیاهوی کیهان و تابناک و فارس‌نیوز و ... جهت حقنه کردن «پناهی» به عنوان «مخالف نظام»، نوبت به سینماچی‌های جیره‌خوار پنتاگون می‌رسد که در آستین پناهی فوت ‌کنند. و اینگونه است که جعفر پناهی، نظرکردة «فاشیست ـ مسلمان‌ها» که همچون داماد آخوند مشکینی و خانواده‌اش با بودجة دولت جمکران فیلم می‌سازد، و پای ثابت فستیوال‌های غرب به شمار می‌رود یک‌شبه تبدیل می‌شود به قهرمان مبارزه با نظام! اتهام ایشان نیز به ادعای پاسدار محسن رضائی و پاسدار شریعتمداری این است که فیلمی بر علیه نظام ساخته‌اند!

بله جعفر پناهی که عمری در سایة نظام زندگی کرده، ناگهان بر علیه نظام شورش می‌فرماید، «مستقل» می‌شود، و اینهمه صد البته فقط روی کاغذ و در رسانه‌های پوچ‌پرداز طویلة مک‌کارتی. خلاصه بگوئیم کار اربابان گورکن‌ها دیگر با «آخوند مستقل» از قماش خمینی و منتظری و صانعی پیش نمی‌رود؛ اینان برای «رهبرسازی» محتاج فکل‌کراواتی‌های «مستقل» و بسیار مطمئن شده‌اند. محل فروش رهبرنوین همچنانکه شاهدیم کشور فرانسه است، ولی اینبار خردجال نه در نوفل‌لوشاتو که در فستیوال کن به راه افتاد و جعفر پناهی بجای خمینی نشست. اینبار «رهبر» نقش «هنرمند مظلوم» را ایفا می‌کند که در زندان یزدیان گرفتار آمده. در نتیجه، بجای تل مهوع ریش و نعلین، یک صندلی خالی و بجای اوباشی نظیر «آورام» یزدی و قطب‌زاده، ژولیت بینوش پای منبر حضرت عباس کیارستمی نشسته و اشک می‌ریزد.

ژولیت، دو روز پیش ضمن دریافت جایزة «بهترین هنرپیشة‌ زن» در قریة «کن» بر «استقلال» جعفر پناهی مهر تأئید گذاشته خواهان «آزادی» ایشان شدند، و از آنجا که پیراهن بینوش دکلته بود، شیخ صادق لاریجانی دریافت که ایشان راست می‌گویند! پس بلافاصله «فرمان ارباب» را به اجرا درآورده، پناهی «مستقل» را «آزاد» کرد. تا اینجا ژولیت بینوش استقلال و آزادی را برایمان تأمین کرده، می‌ماند طاعون «جمهوری اسلامی» که به ارادة‌ الهی طی تظاهرات خردادماه 1389، بر ملت بخت برگشتة‌ ایران نازل خواهد شد! در این راستا، سپاه پاسداران منافع آنگلوساکسون‌ها خبر داد که 5 میلیون نفر برای راهپیمائی در سالگرد «ارتحال امام» نام نویسی کرده‌اند. خلاصه در تداوم «فستیوال کن»، لشکرکشی خیابانی و «فستیوال غم» نیز در دستور کار مزدوران واژگون‌نمای آمریکا قرار گرفته.

می‌بینیم که فستیوال کن جایزة کذا را بی‌جهت به ژولیت اهداء نکرده. «مادام» بینوش نه تنها در فیلم «رونوشت برابر اصل» به کارگردانی حضرت عباس کیارستمی نقش اول را ایفا می‌کند که در فیلم «روز از نو، روزی از نو»، به کارگردانی ارتش ناتو نیز نقش اول را بر عهده‌ دارد. تهیه کنندة این فیلم «پنتاگون» است که بهترین محل رشد و نمو جانوران وحشی همچون دونالد رامسفلد و کالین پاول به شمار می‌رود! خلاصه برپائی فستیوال کن، و دیگر فستیوال‌های «هنری» بخشی است از همین فیلم که با سرمایة «بریتیش پترولیوم» اخیراً مصیبت ‌دیده ساخته می‌شود. اصولاً پنتاگون و «بی. ‌پی» طی سدة اخیر فیلمی جز «روز از نو،‌ روزی از نو» نساخته‌اند! خلاصه از همة‌ شوت‌وپرت‌ها می‌خواهیم از لج احمدی‌نژاد هم که شده در همة راهپیمائی‌های خردادماه شرکت کنند تا جنبش‌سبز به زردی نگراید.

پیش از ادامة مطلب در تأئید وبلاگ «عشق و مرشد» تکرار می‌کنیم، مطالبات زنان آش‌پرست دقیقاً همچون مطالبات «جنبش‌سبز» انسان‌ستیز و ضد‌دمکراتیک است. به عنوان نمونه نگاهی شتاب زده داشته باشیم به مطلب ذلت‌بار نوشین‌احمدی خراسانی که در «گویا نیوز»‌، مورخ 3 خردادماه سالجاری انتشار یافته.

زبان احمدی خراسانی دقیقاً زبان حذف، مغلطه و فریب تبلیغات‌چی‌های حکومت در ایالات متحد است. این فرد ادعا می‌کند، فمینیست‌ها خارج از ایران زندگی می‌کنند و همة زنان در داخل کشور مطالبات‌شان به مطالبات حقیرانة کنیزکان‌ اندرون محدود می‌شود. می‌بینیم که نوشین احمدی که در کمال بیشرمی موجودیت زنان مخالف جنبش سبز را نفی می‌کند، خود را مدافع حقوق زنان جا زده. این فرد ضمن نشخوار مهملات مهرانگیز کار و شیرین عبادی، با نفی موجودیت زن ایرانی به عنوان انسان آزاد، از گلة زنان صحرای کربلا سخن به میان آورده و ادعا می‌کند زنان ایران به عنوان نیمی از جمعیت ایران دوش به دوش مردان در جنبش‌های «حق‌مدار» حضور دارند.

چارچوب «حق‌مدار» چیست؟ همان چارچوب سوداگر و کاسب که جز به «منافع خود» نمی‌اندیشد. و در این راستا آنچه «حق» معرفی می‌شود، صورتکی خواهد بود بر «منافع»!‌ به زبان ساده‌تر، «حق‌مدار» یک جانور وحشی است که فقط در طویلة مک‌کارتیسم یافت می‌شود. و نوشین احمدی در کمال بیشرمی، توحش و سودجوئی و منفعت‌طلبی را در ترادف با دمکراسی قرار ‌داده. اگر مطلب موهن خواهر احمدی را به دقت بنگریم خواهیم دید که همچون پدر معنوی‌اش، ملاممد خاتمی برای تخریب دمکراسی ناشیانه آن را با «جمع‌سالاری» و منفعت‌طلبی فردی در ترادف قرار داده و همچون دیگر چارپایان طویلة مک‌کارتی گوز را به شقیقه گره زده.

«ن. ا. خ» ادعا می‌کند، از آنجا که زنان نیمی از جمعیت کشور را تشکیل می‌دهند بنابراین «طبیعی» است که در جنبش‌های «حق‌مدار»‌ و صنفی و دمکراتیک در کنار مردان قرار گیرند. این است تجلی حماقت و توحش آش‌پرستان. اینان از یکسو «حق طبیعی» را بجای حقوق قانونی می‌نشانند و از سوی دیگر حق و حقوق فردی را نفی کرده، «حق جمعی» را به ارزش می‌گذارند. مزخرفات «ن. ا. خ» در واقع بازتولید ادبیات آخوندی است که باهدف سرکوب انسان بر طبل «حق مردم» می‌کوبد. بی‌جهت نیست که مقالة شیوای «ناخ»، همچون مزخرفات آخوند جماعت با انسجام منطقی بیگانه مانده:

«زنان نيمی از جامعه را تشکيل می‌دهند [...] بنابراين خيلی طبيعی است که در همه جنبش‌های «حق مدار»، «صنفی» و دموکراتيک [...] همدوش با مردان [شرکت کنند] به ويژه [...] امروز که زنان [...] در تمامی حوزه‌های اجتماعی حضوری گسترده يافته‌اند و از اين روست که نقش آنان در جنبش‌های حق‌مدار [...] حضوری مستقل و به واسطه منافع خود است.»


بله اهدای جایزة‌ سیمون‌دوبوار در فرانسه به این آخوندهای مؤنث دلیل موجه دارد. تشکل زن‌ستیز آش‌پرست‌ها «حضور زن» در جامعه را بجای حقوق و آزادی‌های اجتماعی زن در مقام انسان برخوردار از حق انتخاب آزاد نشانده. عیال میرحسین موسوی نیز در مصاحبه با «لوموند» دقیقاً همین ترهات را نشخوار کرده بود و به همین دلیل رسانة لوموند یک «فاشیست ـ مسلمان» را به عنوان مدافع دمکراسی در بوق می‌گذارد. استقرار دمکراسی در کشور ایران تهدید مستقیم منافع غرب به شمار می‌رود. این است دلیل حمایت تفنگ‌فروش‌ها از آخوند.

آخوند در کنار «مردم» و باورهای‌شان قرار می‌گیرد، و از اینرو برای عوامفریبی بهترین ابزار است. تکیه ‌کلام آخوند جماعت دو ردة متمایز واژگان مبهم است که در دو قطب نیک و بد «دینی ـ بومی» ایجاد اجماع می‌کند. واژگان آزادی، استقلال، حق و دفاع از میهن همواره مورد تأئید جمع قرار می‌گیرد. همچنانکه برای نفی تقلب، دروغ، ‌ فریب و خیانت به میهن و ... می‌توان ایجاد اجماع کرد. در خردادماه سال گذشته، لات‌بازی حکومت اسلامی برای تبدیل جنایتکار به قهرمان با تکیه بر همین شیوه سازمان یافت. یادآور شویم تظاهرات رسوای 22 خردادماه 1385 نیز بخش زنانة همین توطئه بود.

آنروز، با هدف نفی 8 مارس، و جهت اختراع «روز بومی» زن، آخوندهای مؤنث جمکران را برای جیغ زدن به خیابان آورده بودند و غلامان و کنیزکان خارج نشین حکومت نیز در تهدید مخالفان جنبش‌آش، از جمله تهدید نویسندة‌ این وبلاگ فروگذار نکردند. در هر حال، باید به کنیزکان مرشد اکبر بهرمانی تفهیم شود که از یکسو مقدسات اسلام خوب و سبز را نمی‌توان به «فمینیسم» گره زد، و از سوی دیگر تزریق مقدسات به فمینیسم نشان حماقت و بی‌شعوری شماست. شما که با تکیه بر سرنیزة‌ حکومت و علیرغم برخورداری از حمایت آشکار استعمار نه تنها شهامت ندارید مخالفت خود را با حقوق انسان‌محور زن ابراز کنید، که از شرافت اخلاقی لازم برای اتخاذ موضع شفاف نیز بی‌بهره‌اید. شما را چه به حقوق زن؟

شما در چنان مرداب ذلت و فلاکت اخلاقی دست و پا می‌زنید که کارتان به هم‌سوئی آشکار با مدافعان تحمیل حجاب به زن ایرانی کشیده. بالاخره یا با این نماد بردگی مخالف‌اید، یا موافق؛ حد وسط نداریم! به عبارت دیگر می‌باید در برابر تهدید زن ایرانی توسط حکومت آخوندها موضع صریح اتخاذ کرد. کسی که شهامت ندارد نظر خود را بیان کند و مرتباً «به نعل و به میخ می‌زند» نمی‌تواند از حقوق دیگری دفاع کند. شما در واقع از حقوق کنیزکان اندرون دفاع می‌کنید، چشم بر این واقعیت نمی‌توان بست! برخلاف پوچ‌پردازی‌های‌ شما، فمینیسم خواهان آزادی زن از زنجیر مقدسات است. زن ایرانی می‌باید از سنگر حق و باطل رها شود، این رهائی هیچ ارتباطی با «خانوادة برابر» که برای نشخوار شما آخوندهای مؤنث در غرب اختراع کرده‌اند ندارد. با تکرار تبلیغات استعمار نمی‌توان به بازنویسی تاریخ پرداخت و مردسالاری را در ترادف با «فردمحوری» قرار داد:

«در طول تاريخ معاصر ايران، هميشه بخشی از پايگاه مقاومت در برابر هجمه دولت‌ها به جامعه مدنی را خانواده شکل [...] می‌داده است اما آن زمان، [بخصوص در سال 57 اين پايگاه مقاومت، محوريتی مردانه داشته] بر شالوده و فرمول مرسوم فردمحور و يا حداکثر مرد خانواده استوار بوده که زنان را به دنباله روی وا می‌داشته [...].

چارپایان طویلة‌ مک‌کارتی علاقة عجیبی به «تاریخ» و ارائة «شرایط تاریخی» هم دارند! البته دلیل روشن است. شارلاتان‌ها برای مغلطه، تحریف «تاریخ» و مفاهیم انسان‌محور همواره از جزء به کل رسیده‌، و ویراست «شبه‌ تاریخی» از تاریخ ارائه داده‌اند. نوشین احمدی هم برای پیوند گوز، یعنی کودتای ننگین ارتش ناتو به مبارزات صدر مشروطه، دنباله‌روی آخوندهای مونث از ملایان را به کل جامعة ایران در سدة اخیر تعمیم داده! خلاصه فیلم استعماری «روز از نو، روزی از نو» در تمام سطوح به نمایش درآمده.

اما سرمایه‌گذار اصلی این فیلم، به طور غیرمستقیم قوة ‌قضائیة جمکران است. روند کار چنین است که قضات دستگاه عدالت علوی قاچاقچی‌های مومن و دیندار و محترم مواد‌مخدر را آزاد می‌گذارند که به کسب و کار شرفتمندانه‌شان ادامه دهند که گفته‌اند، «ال‌کاسب حبیب‌الله.» آن حضرت نوع «کسب» را مشخص نکرده‌اند، در نتیجه قاچاقچی اسلحه و مواد مخدر که دستی هم در تجارت برده دارد، سه برابر پرتقال فروش سرکوچه «حبیب‌الله» به شمار می‌رود، و قوة قضائیة جمکران که احکام توحش شرع را به اجرا می‌گذارد همواره «حبیب‌الله» را آزاد می‌کند.

به گزارش حنازرچوبه، مورخ 29 اردیبهشت‌ماه 1389، سرهنگ رضا محمدی یگانه، فرماندة‌ نیروی انتظامی بوشهر از کشف و ضبط بیش از 2 تن مواد مخدر در این استان خبر داد. فرماندة‌ نیروی انتظامی بوشهر به خبرنگار حنازرچوبه می‌گوید، پیشتر سردستة این باند را دوبار به جرم مشابه دستگیر کرده، ولی هر بار او را آزاد کرده‌اند! بله، 12 سال قبل این فرد دستگیر می‌شود، 2 سال قبل نیز به جرم حمل 440 کیلو تریاک تحویل مقامات ذی‌صلاح داده شده که تبرئه می‌شود و ... و در سال 1389 برای بار سوم نیروی انتظامی او را در بوشهر به دام می‌اندازد. خلاصه هر بار این قاچاقچی محترم به دادگاه رفته، تبرئه شده و کسب و کارش را گسترش داده. به عبارت دیگر ایشان هم مانند رهبرفرزانه و حاج‌اکبر فقط در «شرایط ویژه» پیشرفت می‌کنند:

«سردستة‌ اين باند12 سال قبل نيز به دليل جرايم مواد مخدر دستگير و محکوم به زندان و جرايم نقدي شده بود و دو سال قبل نيز در يک عمليات مشترک توسط فرماندهي انتظامي بوشهر و فارس به جرم حمل 440 کيلوگرم ترياک دستگير شده بود که در مراحل دادرسي به ادعاي خود تبرئه شده[...]»


دو روز پس از صدور بیانیة «بات»، این خبر با کد: 1125090 در رسانة رسمی حکومت اسلامی انتشار یافت و به خفقان آیات عظام انجامید. یادآور شویم بیانیة مذکور در تاریخ 27 اردیبهشت‌ماه 1389 توسط سه کشور برزیل، ایران و ترکیه به امضاء رسید. باری فرماندة نیروی انتظامی بوشهر به خبرنگاران می‌گوید، مواد مخدر از سیستان و بلوچستان به بوشهر وارد شده و قاچاقچیان قصد داشتند آن را به آذربایجان منتقل کنند. می‌دانیم که مواد مخدر را در استان سیستان تولید نمی‌کنند، این مواد تحت نظارت ارتش جنایتکار ناتو در افغانستان و پاکستان تولید شده و در سطح جهان توزیع می‌شود. و به همین دلیل است که قوة قضائیة جمکران دست قاچاقچیان کالاهای تولیدی ارباب را در کشور امام زمان باز گذاشته و اینان پا به پای مقام معظم و حکومت اسلامی در گسترش توحش پیشرفت می‌کنند.

یکی از دلائل مهم مخالفت آنگلوساکسون‌ها با فعالیت نیروگاه بوشهر این است که بخشی از مواد مخدر تولیدی ارتش ناتو در افغانستان از پاکستان به بوشهر وارد می‌شود. در واقع این استان به مرکز توزیع مواد مخدر در ایران تبدیل شده و دلیلی وجود ندارد که فعالیت دیگری در آن صورت پذیرد. چرا که هر گونه فعالیت قانونی در بوشهر منافع ناتو را تهدید خواهد کرد. طی یک‌سال میزان مواد مخدری که به بوشهر وارد کرده‌اند 15 برابر شده! و بی‌دلیل نیست که جیره‌خواران آنگلوساکسون‌ها در ایران بر طبل «حجاب» و «انتخابات» می‌کوبند. هدف از جاروجنجال سبزها پیرامون «انتخابات» حفظ منافع اقتصادی ارباب است. منافع شبکة پنهان که در چارچوب جنگ و تخریب و آشوب تأمین می‌شود:

«[به گفتة فرماندة انتظامي استان بوشهر [...] کشف اين ميزان مواد مخدر در مقايسه با [...] کشفيات سال گذشته نيروي انتظامي در بوشهر [47 درصد] رشد نشان مي‌دهد[...] مبداء ورود مواد مخدر [...] به استان بوشهر [...] استان سيستان و بلوچستان است.[...] اين [مواد] به قصد انتقال به ساير استان‌هاي کشور وارد استان بوشهر شده[...]»


برای پنهان داشتن آنچه در بوشهر می‌گذرد، و جهت انحراف افکار عمومی از فعالیت شبکة پنهان و همدستی قوة قضائیة حکومت اسلامی با شبکة مذکور است که رسانه‌های غرب مزورانه بر طبل «انتخابات آزاد» در تئوکراسی جمکران می‌کوبند، و ژولیت بینوش برای آزادی جعفر پناهی اشک تمساح می‌ریزد و او را «مستقل» می‌خواند. پناهی 49 ساله «مستقل» از چیست؟ 31 سال پیش جعفر پناهی 18 ساله بوده و طی این‌مدت هرگز شاهد «استقلال» ایشان نبودیم. آن روزها که اوباش ساواک سفارت آمریکا را اشغال کرده، عربدة مرگ بر آمریکا سر می‌دادند، یا آنروزها که عربدة‌ جنگ، جنگ تا پیروزی گوش فلک را کر می‌کرد، یا هنگام تصفیة دانشگاه‌ها و قتل عام زندانیان سیاسی، جعفر پناهی کجا بود و چه می‌کرد که امروز در ورق‌پاره‌های محفل مک‌کارتی به قهرمان تبدیل شده؟

به گزارش سایت لوموند، مورخ 24 مه 2010،‌ جعفر پناهی «آشکارا از مخالفان احمدی نژاد حمایت می‌کند و ...» به فرض که ایشان مخالف احمدی‌نژاد باشند، هرگز با «فاشیست‌ ـ مسلمان‌های» گروه خاتمی مخالفتی نداشته‌اند و این است نشان استقلال جعفر پناهی! و اگر مسیر شهرت پناهی را که از سال 1995 آغاز شده با مسیر پولانسکی مقایسه کنیم خواهیم دید که ایشان نیز از «فستیوال ونیز» آغاز کرده به «فستیوال برلین» رسیده‌اند و درهای شهرت و موفقیت به روی چون ماه‌شان گشوده شده: شیر طلائی، خرس نقره‌ای، دوربین طلائی و ...

و به همین دلیل سردستة حامیان‌شان همان برنار هانری‌لوی است، و قوة قضائیة جمکران هم نردبام پیشرفت و ترقی‌شان! این قوة قضائیه که با جنجال پناهی را می‌گیرد و با هیاهوی فستیوال کن آزاد‌اش می‌کند، همان قوة قضائیه‌ای است که بی‌سر و صدا قاچاقچی را از نیروی انتظامی تحویل می‌گیرد و در سکوت او را «آزاد» می‌کند تا فعالیت‌های‌اش را گسترش دهد. عملکرد این قوة‌ منفور بر کاسبی و ایران‌ستیزی متمرکز شده،‌ و دستگیری و آزادی جعفر پناهی نیز در همین چارچوب صورت پذیرفته. پس می‌باید در انتظار گسترش چشمگیر «فعالیت‌های» پناهی نیز باشیم.


0 نظردهید:

ارسال یک نظر

<< بازگشت