چهارشنبه، اردیبهشت ۲۲، ۱۳۸۹


ژاژ و ژرمانی!
...
آن خبیث از شیخ می‌لائید ژاژ
‌کژ نگر باشد همیشه عقل کاژ
(مولوی)

در فرهنگ دهخدا چنین آمده: ژاژ علفی است که بی‌تخم روید [...] گفته‌اند [...] گیاهی است سفید و خاردار و سخت بدمزه که اشتر چندانکه بخاید به حلق فرو بردن نتواند. هر چند شتر آن را بخاید نرم نشود و به جهت بی‌مزگی فرو نبرد. ژاژ، مجازاً کنایه است از سخنان هرزه و یاوه و هذیان.

هر گاه «کمبود مقدسات» در فضای جامعة ایران مشاهده شود، تمام اهرم‌های استعمار در داخل و خارج از مرزها بر ضد زنان و زندانیان سیاسی فعال می‌شود، تا از این طریق برای رهبران خودفروختة‌ «جنبش سبز» و سازمان‌های حقوق‌بشر فروش در غرب «کسب اعتبار» کنند. باید به مدافعان «فاشیست ـ مسلمان‌ها» در غرب بگوئیم تزلزل منطقة یورو و انتخابات مفتضح بریتانیا را نه با کشتار زندانیان ایران می‌توان جبران کرد نه با تحمیل نماد بردگی به زن ایرانی و نه از طریق تبلیغات ابلهانه بر ضد «اصل ولایت فقیه» در قانون اساسی جمکران. اربابان حکومت روضه‌خوان‌ها باید بدانند که با کشتار زندانیان، ترور افراد و سرکوب ملت ایران نمی‌توانند برای انتخابات آینده به نفع دارودستة‌ محمد خاتمی یا همان محفل کودتای 22 بهمن 1357 سنگر فراگیر «حق» تشکیل دهند.

پیش از ادامة مطلب در مورد «رایش‌ستاگ» که در وبلاگ «تمساح و تصور»‌ به آن اشاره شد توضیحاتی بیاوریم. کاخ «رایش‌ستاگ» که در قرن نوزدهم ساخته شده،‌ محل پارلمان آلمان در شهر برلن بود. در تاریخ 9 نوامبر 1918، از همین محل استقرار جمهوری آلمان اعلام شد. در تاریخ 27 فوریه 1933 در این مکان یک آتش‌سوزی رخ می‌دهد. روز بعد نازی‌ها برای سرکوب مخالفین شایع می‌کنند که این آتش‌سوزی توطئة کمونیست‌ها بوده. بر اساس همین «شایعه» است که «الهیون» تصفیة اعضای حزب کمونیست آلمان و دیگر مخالفین خود را آغاز می‌کنند. نازی‌ها 96 نمایندة احزاب چپ و میانه‌رو را به قتل می‌رسانند تا همانطور که «قشقاوی» گفت، «آیندة متعالی‌تری» برای بشریت رقم زنند که خوشبختانه موفق نشدند. در تاریخ 30 آوریل 1945، پرچم اتحاد جماهیر شوروی توسط سربازان ارتش سرخ برفراز همین رایش‌ستاگ برافراشته شد.

حدود یکسال پس از کودتای ناکام هیزاکسلنسی و شکست برنامة ‌شهیدسازی و مرگ‌فروشی، استعمار برنامة شبیه‌سازی صحرای کربلا را از سر گرفته. محفل کودتای 22 بهمن 1357 و اربابان‌اش در لندن و واشنگتن زمینه را برای «انتخابات» آیندة جمکران آماده می‌کنند. به همین منظور می‌باید چندین و چند «سنگر حق»‌ به راه افتد، که همگی با منافع ملی ایران در تقابل قرار گیرد: به ارزش گذاردن حجاب، ستایش زندان و شکنجه و شهادت و ... و از همه مهمتر القاء این دروغ بزرگ که جنایات حکومت اسلامی فقط از اصل «ولایت فقیه» سرچشمه می‌گیرد، و با حذف این اصل پلید همة نابسامانی‌های کشور برطرف خواهد شد!

نه گاه سخن بود و گفتار ژاژ
(فردوسی)

آرش جودکی، یکی از پامنبری‌های محمد خاتمی که تا دیروز خواهان اجرای قانون اساسی جمکران منهای ولایت فقیه بود، امروز لجن‌پراکنی به دمکراسی را پیشه کرده. این نویسندة فرهیخته در «گویانیوز»، مورخ 22 اردیبهشت‌ماه سالجاری، عبارت مضحک «سلطنت حرف» را در ترادف با دمکراسی قرار می‌دهد:‌

«اينجاست که شکل حرف زدن، شکل سلطنت حرف می‌شود. و سلطنت حرف هم يعنی دموکراسی.»

بله دمکراسی همچنانکه می‌بینیم «حرف» است! حال که با آخرین اختراعات طویلة مک‌کارتی آشنا شدیم بپردازیم به اصل مطلب. مشکل ما «ولایت فقیه» نیست، مشکل ما تحمیل پوشش به زن ایرانی است. برای ما مبارزه با تحمیل نماد بردگی به زن ایرانی بر همة امور دیگر اولویت دارد. تکیه‌گاه اصلی 8 دهه سرکوب ملت ایران همین «تحمیل پوشش» بر زن ایرانی است. پس نخستین و مهم‌ترین گام برای برخورداری از حقوق انسانی مبارزه با حجاب اجباری خواهد بود. مشکل ما را نه برگزاری «انتخابات» مضحک در یک تئوکراسی استعماری حل می‌کند، و نه فلسفه‌بافی پیرامون اصل ولایت فقیه. پیش از تصویب ‌قانون اساسی ـ این به اصطلاح قانون بر اساس حدیث و روایت و مزخرفات شیعی‌مسلکان تنظیم شده ـ ولایت‌فقیه داشتیم؟ به هیچ عنوان!

از تاریخ 22 بهمن ماه 1357، ‌ یعنی از نخستین روز کودتای ننگین ارتش ناتو سرکوب ملت ایران آغاز شد. اینهمه بدون قانون اساسی، بدون اصل ولایت فقیه و بدون اینکه نوع حکومت اصولاً مشخص شده باشد. به عبارت دیگر پیش از برگزاری شبه رفراندوم 12 فروردین‌ماه 1358، زنان، اهل قلم و اقلیت‌های قومی و مذهبی ایران مورد تهاجم قرار گرفتند. قانون اساسی تحجر و توحش، حدود یک ماه پس از اشغال فرمایشی سفارت یانکی‌ها در تهران به رفراندوم گذاشته شد و طبق معمول، اکثریت قریب به اتفاق همان «مردم» نامرئی به آن رأی مثبت دادند. هر چند درصد شرکت ایرانیان در رفراندوم کذا بسیار ضعیف بود. ولی از آنجا که پیروان خط آن «وحشی بیابانی» با اشغال سفارت ارباب کودتای دوم را نیز سازمان داده بودند، قدرت سرکوب‌ حکومت «مردم» افزایش یافته بود و همواره 99 درصد از همان «مردم» طرفدار بی‌قید و شرط حکومت معرفی می‌شدند.

به همین دلیل است که امروز محمد خاتمی مفلوک هم ذکر «مردم» گرفته،‌ و در کمال بلاهت ادعا می‌کند، «قدرت در دست مردم است!» و هیچکس به این گوسالة ننه‌حسن نمی‌گوید، اگر «قدرت» در دست ملت ایران بود، تو و امثال تو در جایگاه واقعی‌تان، یعنی در طویلة یانکی‌ها قرار می‌گرفتید نه در رأس هرم قدرت. اگر قدرت در دست ملت ایران بود، مسلماً مشتی لات و چاقوکش همچون الیاس نادران و علی ‌مطهری در مجلس قانونگزاری کشور ایران مستقر نمی‌شدند،‌ و برای ملت ایران تعیین تکلیف نمی‌کردند. چرا که برگزیدگان ملت ایران مسلماً از این حداقل شعور برخوردار بودند که بدانند، نمایندة مجلس «قیم» ملت نیست؛ نمایندة ملت است! و خلاصه اگر قدرت در دست ملت بود مزخرفات امثال علی‌مطهری، یا بهتر بگوئیم مطالبات استعمار غرب در رسانه‌های کشور ایران منعکس نمی‌شد.

پس از انتخابات مفتضح انگلستان که به ائتلاف راست‌گرایان و مدعیان دمکراسی لیبرال انجامید،‌ مهرنیوز، مورخ 22 اردیبهشت‌ماه 1389، بلافاصله مطالبات آنگلوساکسون‌ها را از زبان تولة‌ آخوند مطهری در بوق گذاشت. بله، ‌ مهرنیوز که مقالات پرمغزش از چارچوب آفتابه، آداب تخلی، مسجد، جماع و روضه و زوزه فراتر نمی‌رود، جهت تحکیم چارچوب کذا یک گفتگوی ویژه با علی مطهری، برادر عیال پاسدار لاریجانی ترتیب داده، تا مطالبات انسان‌ستیز استعمار را از زبان این فیلسوف مرده‌شویخانة قم به اطلاع «امت مسلمان» برساند.

ژاژ داری تو و هستند بسی ژاژخوران
وین عجب نیست که یازند سوی ژاژ خران
(عسجدی)

علی مطهری که فهم و شعور و دانش و نبوغ و به ویژه نفس‌کش‌طلبی و عربده‌جوئی‌ را از پدر شهیدش به «ارث» برده، و به همین دلیل عضو «کمیسیون فرهنگی» مجلس جمکران نیز هست، ادعا می‌کند که دولت مهرورزی «لیبرال» و «سکولار» است چرا که برای امور «فرهنگی»‌، یعنی جهت سرکوب زنان چماقدار به خیابان نمی‌فرستد! می‌دانیم که در قاموس جانوران وحشی نظیر علی مطهری و حاج اکبر و محمد‌خاتمی «مردم»، همان چماقداران‌اند. باری علی مطهری به مهر نیوز می‌گوید، دولت باید به زور سرنیزه امر به معروف و نهی از منکر را به مورد اجرا بگذارد.

بهتر است بدانیم عربده و زوزة مطهری به ادعای خودش 5 درصد مردم را شامل می‌شود، و «95 درصد مردم طرح عفاف و حجاب را بخوبی رعایت می‌کنند.» با توجه به پارس کردن کیهان بر علیه زنان و خفقان رهبران «روشنفکر» طاعون سبز و آش‌فروش‌های مدعی دفاع از حقوق زن که جایزه‌های فراوان نیز دریافت کرده‌اند، باید دریابیم که علی‌مطهری، پاسدار شریعتمداری، ‌ آش فروش‌ها و رهبران جنبش سبز آخور مشترکی دارند. همچنین لال‌مانی مصلحتی فرنگ‌نشینان در این مورد خاص نیز حاکی از آن است که در داخل و خارج مرزها هم‌سوئی‌ و هم‌نوائی مطلوبی بین چماقداران و مخالف‌نمایان‌شان ایجاد شده. پس، خجسته باد پیوند مقدس فاشیست‌های ایرانی‌نما در داخل و خارج مرزها! بله، این پیوند مقدس سی‌ و یکسال است که دوام آورده و روز به روز بر استحکام آن افزوده می‌شود. بگذریم و بازگردیم به وراجی‌های علی‌مطهری در مهرنیوز.

مطهری می‌گوید، آزادی بر دو نوع است: آزادی اسلامی و آزادی حیوانی. نیازی به توضیح نیست که بگوئیم چاقوکش عضو کمیسیون «فرهنگی»، آزادی‌های دمکراتیک را «حیوانی» می‌داند. همچنانکه گفتیم استعمار با استقرار دمکراسی در ایران و دیگر کشورهای منطقه مخالف است، چرا که دمکراسی سیاسی با چپاول و سرکوب ملت‌ها در تضاد قرار می‌گیرد. این است دلیل شیفتگی آنگلوساکسون‌ها به «اسلام» و حکومت‌های اسلامی. و این است دلیل استقرار سگ‌های‌هار هیزاکسلنسی در رأس قوای قضائیه و مقننه. جز اینان هیچکس نمی‌تواند مطالبات استعمار را به این خوبی «درک» کرده و در احکام مقدس دین مبین «بسته‌بندی» کند:

«باید[...] محیط سالم برای فعالیت علمی داشته باشیم [...] نمی‌شود دانشگاه‌ها مختلط باشند و هر فردی هم هر لباسی که دوست دارد بپوشد [...] باید [...] از ورود افراد بدحجاب به دانشگاه‌ها جلوگیری کنند [...] ما همان‌گونه که بر آزادی تفکر و آزادی بیان تأکید می‌کنیم با آزادی اجتماعی به معنی غربی آن که همان آزادی حیوانی است مخالفیم [...]»


پیشرفته‌ترین مراکز علمی در کجا قرار گرفته، در قم یا در نجف و کربلا؟! پاسخ به این پرسش روشن است، در ایالات متحد! بله، در همان کشوری که در تبلیغات ساواکی‌های اسلام‌فروش نظیر علی‌شریعتی در دوران «جاهلیت عرب» سیر می‌کند، بیشترین امکانات برای فعالیت علمی و فرهنگی و هنری فراهم آمده. امکاناتی که در اروپا هم وجود ندارد. ولی از آنجا که منافع آمریکا چنین ایجاب می‌کند، اراذل و اوباش از جایگاه متفکر، سیاستمدار و نمایندة مجلس «فعالیت علمی» را در گرو رعایت احکام توحش دین و به ویژه حجاب می‌دانند، چرا؟ ‌ چون محافل استعماری به بهانة مبارزه با بدحجابی و در واقع برای باج‌گیری از ملت ایران تیغ‌کش و چماقدار به خیابان می‌آورند.

دچار توهم نشویم! هدف تهاجم چماقداران، فقط زنان نیستند. فعلة استعمار اگر ابتدا به زنان حمله می‌کردند، در دوران ریاست جمهوری علی خامنه‌ای، یعنی همان روزهای خوش نخست وزیری میرحسین «شهید»، با عربدة‌ «مرگ بر بی‌حجاب» هم به زنان حمله‌ور می‌شدند و هم به مردان، و نه فقط در مرکز شهر که در میدان تجریش! در واقع حضرات زمینه را برای ورود هانس دیتریش گنشر، وزیر امور خارجة آلمان آماده می‌کردند. و بهتر است بدانیم که حضرت گنشر جهت فروش اسلحه و زدن جیب ملت ایران قدم رنجه می‌فرمودند،‌ و مخارج حزب‌شان را همان «کارل‌هاینز شرایبر‌»، ‌ دلال اسلحه تأمین می‌کرد!

به گزارش فیگارو، مورخ 5 ماه مه 2010، دادگاه «اوگسبورگ»، کارل هاینز شرایبر را به جرم تقلب مالی به 8 سال زندان محکوم کرد. در سال 1991 شرایبر اعتراف کرد طی جنگ خلیج فارس، در چارچوب فروش اسلحه به عربستان مبلغ یک میلیون مارک آلمان به حزب «هلموت کهل» پرداخت کرده. یادآور شویم «شرایبر» تابعیت آلمان و کانادا را داشت و ده‌ سال طول کشید تا دولت کانادا او را برای محاکمه به دولت «ژرمانی» تحویل دهد! شرایبر به عربستان، کانادا و تایلند زرهپوش، هلی‌کوپتر و هواپیمای جنگی فروخته و از این طریق مخارج حزب هلموت کهل را تأمین می‌کرد. و هانس دیتریش گنشر که در دوران جنگ با عراق به ایران می‌آمد، وزیر امورخارجة همین حضرت هلموت کهل بود.

می‌بینیم که برای تشریف‌فرمائی چنین شخصیت فرهیخته‌ای حضور «مردم» در خیابان و مبارزه با بدحجابی کاملاً الزامی بوده. خرید اسلحه آنهم در بازارسیاه برای تداوم «نعمت الهی» یکی از فعالیت‌های علمی حکومت جمکران به شمار می‌رفت و ... و خلاصه روز روشن، یک عده از «مردم» که چوب هم به دست داشتند، در میدان تجریش با فریاد «مرگ بر بی‌حجاب» به عابران و اتومبیل‌ها حمله بردند. البته زمینه سازی برای «فعالیت علمی» در جمکران سه روز به طول انجامید بدون اینکه دولت چاقوکش‌ها و آن بیابانی وحشی که در بالکن جماران لنگر انداخته بود، کمترین اعتراضی به این اعمال داشته باشند. سرانجام علی خامنه‌ای در سیمای جذام زدة جمکران اعلام داشت، «بس است.» به عبارت دیگر، خامنه‌ای پیام داد، شرایط برای «فعالیت علمی» مناسب است، بفرمائید! از آنجا که گورکن جماعت شرایط زمان و مکان را به رسمیت نمی‌شناسد، علی ‌مطهری هم پنداشته هنوز در همان دوران نورانی نعمت‌الهی نشسته و می‌تواند پیش از ورود سران «گروه15» به تهران حق و حساب مناسبی دریافت کند. به همین دلیل است که تحمیل نماد بردگی به زنان را در ترادف با واکسن قرار داده می‌گوید، این امر همچون زدن واکسن بهداشتی و اجباری و به مصلحت جامعه است:

«اجبار در بارة حجاب و پوشش مانند همان اجبار [...] در بارة‌ مسائل بهداشتی [است] اگر لازم باشد به طور اجباری همة مردم باید واکسن بزنند [...] زیرا مصلحت جامعه چنین اقتضا می‌کند.»


البته تولة آخوند مطهری فراموش کرده توضیح دهد، مصلحت کدام جامعه چنین ایجاب می‌کند! از نظر ما مصلحت جامعة ایران چنین اقتضا می‌کند که اعضای محفل کودتا خفقان اختیار کنند. مطهری، جنبش‌سبز،‌ اصلاح‌طلبان آدمکش و شرکاء باید بدانند که اگر تاکنون تکه، تکه نشده‌اند، فقط به این دلیل است که خشونت، آشوب و براندازی فقط منافع استعمار غرب را تأمین می‌کند. باری مطهری در مصاحبة کذا از مزخرف‌گوئی دریغ نورزیده، و مهرنیوز هم تمام هذیانات این موجود روانپریش را منعکس کرده، از آنجمله است الزام تغییر موضع دولت، مبارزه با «سی‌ دی‌های خانمان برانداز» و ... و اینهمه جهت تحقق سبک زندگی اسلامی:

«امیدواریم دولت موضع خود را تغییر دهد و با جدیت به نظارت بر مسئلة‌ حجاب [...] و نظارت بر ساحل دریاها و خرید و فروش سی‌دی‌های خانمان برانداز بپردازد چرا که روح و جان انقلاب اسلامی همین مسائل فرهنگی است [...] مهم این است که سبک زندگی اسلامی را تحقق بخشیم.»


سبک زندگی اسلامی چیست؟ ‌همان سبک زندگی قبیلة مطهری، یعنی بسته‌بندی زن در کفن و در کنج خانه. خواهر علی‌مطهری به همین ترتیب زندگی کرده، و همین توحش را هم به فرزندان‌اش انتقال داده. این است فواید سرکوب زن: انتقال نسل به نسل توحش و تحجر، و تداوم و گسترش مقدسات و پوچ‌گرائی!

هر گاه «کمبود مقدسات» در فضای جامعة ایران مشاهده شود، روضه‌خوان‌های ساواک، هم‌صدا با کیهان و جهان‌نیوز و مهرنیوز و دیگر زهرمار نیوزها بر «حجاب» متمرکز می‌شوند، و مشکلات کشور و حوادث طبیعی را به زنان منتسب می‌کنند، سپس نوبت به قوة‌ قضائیه می‌رسد که به حکم قرعه چند زندانی بی‌دفاع را به قتل برساند و با یک تیر چند نشان بزند. از یک سو برای دو جنایتکار خبره، یعنی میرحسین موسوی و اکبر بهرمانی امکاناتی فراهم آورد، تا اولی از نبود «عدالت علوی» گلایه کند و دومی «زندان» را به ارزش بگذارد! و از سوی دیگر، به دکه‌های حقوق بشرفروش و سبزهای غرب ـ حامیان فاشیست مسلمان‌ها ـ امکان دهد تا در جایگاه مخالف سرکوب و کشتار در ایران بنشینند. در مرحلة نهائی این نمایش مهوع، برنامة روحوضی «تهدید آزادی بیان» در غرب برای هزارمین بار به صحنه خواهد آمد.

روند این است که بگویند، یک مسلمان خشمگین با سلاح گرم یا سرد یا «ولرم» به یکی از «هنرمندان» غربی که «کاریکاتور» پیامبر اسلام را ترسیم کرده حمله برده و ... و این برنامة دلنشین همیشه از کشورهای اروپای شمالی به ویژه از دانمارک یا سوئد آغاز می‌شود. اینبار نیز یکی از هنرمندان بلاد وایکینگ‌ها که «به فرموده» یک کاریکاتور شکمی ترسیم کرده بود تا در کشورهای مسلمان‌نشین جنجال «توهین به مقدسات» به راه اندازد و تنور لشکرکشی‌های خیابانی را داغ کند، مورد تهاجم یکی از مسلمانان «وحشی» و مؤمن قرار گرفته و ... و این «خبر» داغ و آتشین توسط «فرانس پرس» مخابره شده و در فیگارو، مورخ 11 ماه مه 2010 انتشار یافته! البته ریشة واقعی این پروپاگاند‌ سورئالیست، یعنی زوزة اصلاح‌طلب و اصولگرا برای سرکوب ملت ایران و تهاجم «فرضی» به هنرمندان غرب، که بهانه‌اش رعایت مقدسات شده،‌ می‌باید در انتخابات ناکام بریتانیا و تزلزل منطقة یورو جستجو کنیم. تزلزلی که با ایجاد محور «سوریه ـ ترکیه ـ یونان» توسط روسیه تشدید هم خواهد شد. به همین دلیل است که دیده‌بان حقوق‌بشر همچون علی مطهری به پریشان‌گوئی افتاده.

به گزارش بی‌بی‌سی، مورخ 11 ماه مه 2010، در آستانة سفر کرزای به ایالات متحد، سازمان رسوای دیده‌بان حقوق‌بشر، ضمن ابراز نگرانی برای زنان افغان چارچوب حقوق‌شان را «حق کار، آموزش و گشت گذار آزادانه» تعریف می‌کند. به عبارت دیگر این سازمان مزور و بی‌شرم هیچ اعتراضی به تحمیل احکام توحش به زنان افغان ندارد:

«باید [...] به حقوق اساسی زنان، به شمول حق کار، آموزش و گشت و گذار آزادانه، احترام [بگذارند]»

حال می‌بینیم که مصلحت کدام جامعه اقتضا می‌کند حجاب به زنان ایران تحمیل شود و متوجه می‌شویم مدافعان حجاب اجباری همچون علی‌مطهری سر در آخور چه تشکیلاتی دارند. این است دلیل واقعی ناسزاگوئی جیره‌خواران استعمار به دمکراسی: دفاع از منافع ارباب از طریق زدن نعل وارونه.

جان چو سوی وطن رود، آب به جوی من رود،‌
تاسوی گولخن رود، طبع خسیس ژاژخا
(مولوی)



0 نظردهید:

ارسال یک نظر

<< بازگشت