چهارشنبه، اردیبهشت ۰۸، ۱۳۸۹


رهبر و کلینکس!
...
با فروکش کردن فعالیت آن آتشفشان، نروژ و روسیه پس از 40 سال به اختلافات مرزی خود در دریای «بارنتس» پایان دادند، همچنین پارلمان اوکراین حضور ناوگان روسیه را در دریای سیاه برای مدت 25 سال تمدید کرد. خلاصه همین روزهاست که شیون و جیغ و فریاد حکومت مستقل اسلامی را بشنویم. حکومت گورکن‌ها از ماه اکتبر 2009 تا امروز برای اربابان در لندن و واشنگتن فرصت تأمین کرده، ولی اینبار نه تنها نتیجة مطلوب به دست نیامد که اربابان جمکران ناچار به عقب‌نشینی هم شدند. پس تعجبی ندارد که اینان تمام تلاش خود را برای دامن زدن به جنجال و هیاهو در داخل ایران به کار برند.

بهترین ابزار لات‌بازی در کشور همان دو مترسک «قهرمان» غرب یعنی موسوی و کروبی‌اند که در «بی‌بی‌سی» و رادیوفردا رحل اقامت افکنده و طوطی‌وارمطالبات لندن و واشنگتن را به عنوان خواست «مردم» تکرار می‌کنند. اما اربابان حکومت روضه‌خوان‌ها در لندن و واشنگتن کور خوانده‌اند اگر می‌پندارند مخالفان حکومت توحش جمکران از لج احمدی‌نژاد در تظاهرات 22 خردادماه شرکت خواهند کرد. از نظر ما صدور مجوز برای این تظاهرات فقط با هدف گسترش «سنگر حق» به نفع جنبش‌سبز، و لگدمال کردن «حق انتخاب آزاد» فردی صورت می‌گیرد. تردیدی نیست که همة چماقداران و لباس‌شخصی‌های ساواک جمکران نیز در این مراسم شرکت خواهند کرد.

در هر حال، حکومت جمکران تنها حکومتی است که در آن فقط قانوش‌شکنان از آزادی و استقلال برخوردارند. دارودستة میرحسین موسوی، سال گذشته با توسل به شایعه‌پراکنی و قانون شکنی زمینه‌ساز گسترش سرکوب و ارعاب ملت ایران شدند، و امسال برای بزرگداشت این پیروزی بزرگ به ابتکار آخوند کروبی قصد راهپیمائی نیز دارند. ما این تظاهرات را تحریم می‌کنیم و بی‌صبرانه منتظریم طرفداران فرضی دمکراسی و حقوق‌بشر مواضع خود را در مورد این تظاهرات مضحک اعلام دارند.

البته آخوند کروبی کاملاً حق‌ دارد که خواهان برگزاری تظاهرات شود. آخوند جماعت حکومت خود را مدیون اوباش و لشکرکشی‌های خیابانی است ـ شوت‌وپرت‌ها را از این روند کنار می‌گذاریم ـ و برای تداوم توحش است که اینان جهت عربده‌جوئی در خیابان پافشاری می‌کنند. با هر تظاهرات دامنة خشونت گسترش می‌یابد، و بفزونی خشونت سنگرحق را وسعت خواهید بخشید. متخصص ایجاد سنگر حق همانطور که در وبلاگ‌های پیشین گفتیم حضرت موسی بودند. ایشان پس از اینکه مذاکرات‌شان با «یهوه»، جهت انتقامجوئی از قوم یهود به نتیجه رسید دو لوح سنگی حاوی 10 فرمان کذا را به دست گرفته از کوه سینا پائین تشریف آوردند و به محض اینکه چشم مبارک‌شان به رقص و پایکوبی یهودیان از بند رسته افتاد، درست مثل آخوند ممدتقی رهبر سخت خشمگین شدند.

شیخ ممدتقی نمایندة مجلس جمکران و رئیس فراکسیون روحانیت در همین به اصطلاح مجلس است. وقتی زنده‌یاد میرزادة عشقی می‌سرود:

بعد از اين بر وطن و بوم و برش بايد ريد
به چنين مجلس و بر کر و فرش بايد ريد

حتماً چنین روزهای سیاهی را پیش‌بینی می‌کرد. روزی که «خانة ملت» به لانة سگ‌های استعمار تبدیل شود و بجای نمایندگان ایرانیان، سگ‌های‌هار آنگلوساکسون‌ها برای حفظ اسلام عزیز و رحمانی در آن به عربده‌جوئی مشغول شوند. البته فکر نکنید امپراطوری بریتانیا فقط مجلس را به «سگدونی» تبدیل کرده! ابداً حاکمیت انگلستان با سابقة درخشانی که شامل بیش از یک سده حضور استعماری در منطقه می‌شود، در امر مقدس تبدیل کشور به زباله‌دان، ایجاد «سنگر حق» و تبدیل زباله به قهرمان فوق تخصص دارد. اگر این «امپراتوری» جهت تبدیل موسوی و کروبی به قهرمان با اشکالاتی برخورد کرده، چند دلیل دارد. نخست اینکه سابقة جنایت و خودفروختگی ایندو بر همگان آشکار است. دیگر آنکه دوران «جنگ سرد» به پایان رسیده، و از همه مهم‌تر امپراطوری «نازنازی» و شرکاء در آنسوی آتلانتیک سیر قهقرائی می‌پیمایند. با در نظر گرفتن چنین شرایطی تکرار لات‌بازی محمد مصدق دیگر امکانپذیر نبود.

بد نیست بدانیم یکی از دلایل اصلی «ظهور» محمد مصدق ماجرای «نفت خوریان»‌ بود. در آذرماه سال 1304 خورشیدی «شرکت سهامی عام» نفت ‌کویر خوریان تأسیس می‌شود. بهای هر سهم این شرکت «پنجاه تومان» بود که در آن روزها مبلغ هنگفتی به شمار می‌رفت. اما ایرانیان از این سهام استقبال نمی‌کنند و بخش اعظم سهام این شرکت توسط بانک ایران و روس، یک گرجی تبار و دو تبعة روسیه خریداری می‌شود. یادآور شویم در سال 1877 میلادی، به فرمان ناصرالدین‌شاه قاجار، معدن خوریان به میرزا علی معدنچی تعلق گرفت، سپس در سال 1880 مالکیت معادن واقع در نواحی سمنان، دامغان، شاهرود و بسطام به میرزا علی‌اکبر امین واگذار شد. باری به محض آغاز فعالیت شرکت خوریان، شرکت نفت ایران و انگلیس ادعا می‌کند که منطقة سمنان نیز در حوزة قرارداد «دارسی» واقع است و هیچ شرکتی حق ندارد در آنجا فعالیت کند! در این دوره «میلیسپو»، وزیر مالیة ایران در مصاحبه‌ای اعلام داشت، ادعای کمپانی انگلیسی واهی و بی‌اساس ‌است و نفت سمنان به هیچ دولت خارجی تعلق ندارد.

در این مرحله دولت مفلوک ایران برای کارشکنی در فعالیت این شرکت وارد عمل شده، اطلاعیه‌ای صادر می‌کند مبنی بر اینکه، بدون مجوز وزارت «فواید عامه» هیچکس حق فعالیت در این حوزه را نخواهد داشت. این کشاکش یکسال ادامه یافت، سپس عملیات حفاری توسط متخصصین روسی آغاز شد و خبر رسید که در عمق 400 متری یک منبع بزرگ نفت کشف شده. حفاری‌ها ادامه یافت و روزنامه‌ها پیوسته از جریان امور گزارش می‌دادند، تا اینکه در سال 1929 میلادی پس از کودتای آیرون‌ساید فعالیت شرکت متوقف می‌شود. به دلیل موفقیت‌های شرکت خوریان، دولت ایران ـ البته به نیابت از سوی ارباب ـ قصد کنترل شرکت کذا را داشت و در این راستا خواهان ایجاد کنسرسیومی مرکب از ایران، فرانسه و شوروی می‌شود، به طوری‌ که به هر یک از کشورها 30 درصد سهام تعلق گیرد. دلیل هم اینکه سهامدار عمدة خوریان روس‌ها بودند و اگر کنسرسیوم به راه می‌افتاد روسیه در برابر ایران و فرانسه در اقلیت قرار ‌گرفته و از حق تصمیم‌گیری محروم می‌شد، در نتیجه انگلستان به عنوان متحد فرانسه و ارباب حکومت ایران سرنوشت شرکت نفت خوریان را نیز در دست خود متمرکز می‌کرد. به عبارت‌ دیگر آنگلوساکسون‌ها از طریق اقدامات میهن‌پرستانة دولت رضاخان سهم خود را می‌طلبیدند، همچنانکه سال‌هاست مانع راه‌اندازی نیروگاه بوشهر شده‌اند.

در هر حال، روشن بود که روسیه با تقلیل جایگاه خود از طریق ایجاد این کنسرسیوم مخالفت خواهد کرد، و به این ترتیب دولت وقت نیز می‌توانست عملاً مانع فعالیت شرکت خوریان ‌شود، که شد! پس از استعفای پهلوی اول، دولت شوروی درخواست فعالیت مجدد خوریان را ارائه داد. در پاسخ، دولت ایران کم‌کاری کارشناسان روسی را دلیل توقف فعالیت خوریان اعلام می‌کند! پس از گذشت چند ماه کارشناسان روس فعالیت خود را از سر می‌گیرند و در ماه اوت 1944، پس از توافق آمریکا و انگلستان در مورد تقسیم منابع انرژی، موضوع نفت شمال نیز مطرح می‌شود. و همچنانکه پیشتر در این مورد به تفصیل نوشته‌ایم، محمدمصدق، به عنوان نمایندة مجلس ایران مطالبات انگلستان را در باب «منع اعطای امتیاز استخراج نفت» به عنوان طرح ملی، میهنی، دینی، عبادی و سیاسی به مجلس ارائه می‌دهد و خلاصة مطلب تداوم نوکری‌ ایشان کار را به کودتای 28 مرداد نیز می‌کشاند. سرانجام در سال 1334خورشیدی، شوروی کلیة اموال خود را در شرکت نفت کویر خوریان به دولت ایران واگذار کرد.

ماهنامة «گزارش»، مورخ آذرماه 1376، بدون اشاره به این امر که از نظر حقوقی روس‌ها همچنان سهام‌دار عمدة شرکت مذکور به شمار می‌روند، این سئوال را مطرح می‌کند که چرا فعالیت این شرکت از سال 1334 تاکنون متوقف مانده؟! این مختصر را به مناسبت شهادت جانگداز آن اسکلة‌ نفتی در خلیج مکزیک مطرح کردیم، چرا که اسکلة شهید متعلق به بریتیش پترولیوم بود. حال که به ریشه‌های نفتی قهرمانی مصدق نزدیک شدیم، شناسائی سرچشمة قهرمانی میرحسین موسوی نیز آسان می‌شود. البته نقش سرنوشت ساز «علی‌کوچیکه» در این میان نمی‌باید نادیده گرفته شود.

پاسدار علی لاریجانی که از موفقیت نقشه‌های ارباب اطمینان داشتند، پیش از اعلام نتایج انتخابات، تلفنی به میرحسین موسوی تبریک می‌گویند و خبر این تلفن فرخنده در حنازرچوبه نیز به مدت پنجاه دقیقه منعکس می‌شود. اما پس از شکست طرح کودتا، دادستان تهران به دفاع از علی لاریجانی بر علیه مدیر مسئول حنازرچوبه، محمد جعفر بهداد اقامه دعوی می‌کند و مسلم است‌که قوة قضائیه نیز حق را به حق‌دار یعنی به غلام بچة سفارت کذا ‌می‌دهد. باری خبر کذا در حنازرچوبه، مورخ 21 مردادماه 1388 با کد 630590 انتشار یافته و مطالبی هم در مورد مدرک دکتری پاسدار علی لاریجانی در آن مطرح شده! خلاصه با در نظر گرفتن روند توحش دادگستری جمکران بزودی منوچهر متکی هم راهی زندان خواهد شد! چرا که روز گذشته ادعا کرده تعویق و تعلل حکومت جمکران برای پذیرفتن پیشنهاد البرادعی «تبلیغات منفی غرب» بوده! حال آنکه این شخص علی‌ لاریجانی بود که برای حفظ منافع انگلستان طرح البرادعی را «فریب» خواند و کیهان و ساتاس نیز در هم‌سوئی کامل با سیاست‌های لندن پیشنهاد تبادل اورانیوم را مردود شمردند. پیشتر در این مورد توضیح داده‌ایم پس بجای تکرار مکررات بپردازیم به سخنان منوچهر متکی که روز گذشته در «ایسنا» انتشار یافت. به گزارش نووستی، مورخ 7 اردیبهشت‌ماه سالجاری منوچهر متکی به ایسنا چنین می‌گوید:‌

«[...] تبادل سوخت كه از اكتبر گذشته توسط البرادعی مطرح شد [...] به دلیل تبلیغات نادرستی كه در مورد این پیشنهاد از سوی غربی‌ها شده بود، چند ماهی [...] از دستور كار خارج شده بود [...] چنانچه‌ ارادة‌ سیاسی برای انجام این تبادل وجود داشته باشد می‌توان عملیاتی كردن این پیشنهاد را تسهیل كرد [...]»

بله همچنانکه شاهدیم «تبلیغات نادرست غرب» باعث جفتک‌پرانی روضه‌خوان‌ها شده بود و علی‌لاریجانی، ساتاس و کیهان در واقع به نشخوار همین تبلیغات مشغول بودند، چرا؟ چون حکومت اسلامی دست‌نشاندة استعمار است و تنها وظیفه‌اش نیز تأمین منافع ارباب. این است دلیل واقعی هم‌صدائی رئیس مجلس روضه خوان‌ها، کیهان و ساتاس با تبلیغات «نادرست» غرب. اینان می‌پنداشتند اینبار هم غربی‌ها پس از کسب امتیاز از روسیه و چین و هند تکه استخوانی برای‌ نوکران‌شان پرتاب خواهند کرد، نمی‌دانستند که فعالیت آتشفشان در ایسلند کاسه و کوزة ارباب را در هم می‌شکند و به جای دریافت تکه استخوان دندان‌گیر توسری و رسوائی ‌نصیب‌شان خواهد شد.

یادآور شویم، در تاریخ 21 اکتبر 2009، آژانس بین‌المللی انرژی اتمی در وین در حضور نمایندگان ایالات متحد، ایران، روسیه و فرانسه پیشنهاد تبادل سوخت را مطرح کرد و پاریس، مسکو و واشنگتن پس از دو روز موافقت خود را با پیشنهاد آژانس اعلام داشتند. اما حکومت «مستقل» با تکیه بر خط سیاسی ارباب همچنان مهمل‌بافی می‌کرد و از پاسخ به پیشنهاد مذکور طفره می‌رفت. خلاصه پس از تهدید مستقیم مسکو به جنگ هسته‌ای و منتفی شدن طرح نعمت‌الهی، یعنی تهاجم نظامی به ایران، وزارت امور خارجة‌ گورکن‌ها متوجه شد که، فریب تبلیغات «نادرست» غرب را خورده‌:‌

«[متکی اظهار داشت به درخواست ایران] یوکیا آمانو، مدیر کل جدید آژانس بین‌المللی انرژی اتمی [پیرامون تبادل سوخت هسته‌ای] با نمایندگان گروه 1+5 گفتگو [خواهد کرد]»


البته لات‌بازی و قانون‌شکنی حکومت اسلامی به این مختصر محدود نمی‌ماند. اظهارات ابلهانة سخنگوی وزارت امورخارجة جمکران در مورد اسرائیل شاهدی است بر این مدعا. در تاریخ 24 فرودین‌ماه 1389، مهمان‌پرست در کنفرانس مطبوعاتی خود در مورد اسرائیل به بازنشخوار سخنان خمینی پرداخته، سخنان رئیس ستاد کل نیروهای مسلح روسیه پیرامون اطلاع کشورش از طرح تهاجم به ایران را «تبلیغات واهی» و «غیرعقلانی» توصیف می‌کند. این اظهارات «دیپلماتیک»‌ در سایت نووستی، مورخ 24 فروردین‌ماه منعکس شده. و اما در میان مقامات حکومت گورکن‌ها از نظر نفس‌کش‌طلبی و عربده‌جوئی کمتر کسی به پای ملاممد تقی رهبر می‌رسد. رهبر همان کسی است که ادعا کرده بود جوانان روی نیمکت پارک‌ها به معاشقه‌ مشغول‌اند! گویا رهبر از اهالی نصف‌جهان باشد.

یکی از خوانندگان گرامی این وبلاگ، در رابطه با اظهارات رهبر فرزانه پیرامون «تقلید لهجه» تصنیفی فرستاده‌اند به نام «سری پلی خواجو» که هم برای رهبر معظم و هم برای ملاممد تقی بسیار مناسب است. گویا تصنیف مذکور که در دورة پهلوی دوم ساخته شده، به لهجة اصفهانی و در چارچوب جغرافیای این شهر دلباختگی و تفریح را مطرح می‌کرده. با سپاس فراوان از ایشان:

سری پلی خواجو یارو وای‌سادس
عشقی چش و ابروش تو دلم افتادس
کمرش بسکه جنبیدس
پیرنش ورقلمبیدهس

ملاممدتقی هم «سری پلی خواجو» با انصار حزب‌الله در دل کرده و اظهارات ایشان در «جهان‌نیوز»، مورخ 30 فروردین‌ماه 1389 انعکاس یافته. ممدتقی از وضعیت حجاب در جامعه شدیداً انتقاد کرده و خواهان پیروی از روش «مدیریت» امام‌ علی شده‌اند. ابتدا پنداشتیم برای هزارمین بار می‌باید حکایت تکراری و کسالت‌آور‌ خلخال آن زن یهودی و اشک‌های آنحضرت را بشنویم ولی سخت در اشتباه بودیم، ملاممدتقی ابعاد نوینی از رفتار اجتماعی پرسوناژ علی در اختیار مشتاقان مکتب سرخ تشیع و عشاق اهل‌بیت قرار داده‌اند. ایشان خطاب به «انصارحزب‌الله» می‌فرمایند، علی که فقط در مسجد خطبه نمی‌خواند، گاهگاه شلاق به دست راهی بازار می‌شد تا کسی حرام را حلال نکند!

دنبالی رودخونه رفتن‌اش خوبس
گردشی پنهونی کردن‌اش خوبس

بله! چه نشسته‌اید! پرسوناژ علی هزاران بعد ناشناخته دارد. هر گاه مصلحت کارخانة رجاله پروری ایجاب کند، امثال ممدتقی رهبر ابعاد مطلوب شخصیت درخشان آن حضرت را در اختیارمان خواهند گذارد. اینبار پرسوناژ علی که «شلاق به دست» در بازار پرسه می‌زند و مراقب است حلال و حرام در هم آمیخته نشود مورد نیاز بوده:‌

«مگر اميرالمومنين(ع) چگونه حکومت مي‌کرد؟ ايشان شلاق به دست مي‌گرفت و مي‌آمد به بازار و نگاه مي‌کرد ببیند برخي حرام را حلال نکنند.»


حرام و حلال، همچون پاک و نجس و خیر و شر و گناه و ثواب و... فقط در گنجینة تحجر و توحش نعلین‌ها یافت می‌شود، حال آنکه «امپریالیسم» کنونی‌ات دارد. به همین دلیل بود که استاد مجید محمدی، ضدامپریالیسم و امپریالیسم را در ترادف با «خیر» و «شر» قرار دادند تا ضمن انکار «کنونی‌ات» آن، بتوانند ضدامپریالیست‌ها را در کنار «فاشیست ـ ‌مسلمان‌ها» بنشانند! به این ترتیب جانوران وحشی نظیر ممدتقی رهبر و دیگر مقامات حکومت جمکران از جایگاه واقعی اجتماعی خود به بیرون پرتاب شده، در کنار سوسیالیست‌ها قرار می‌گیرند. اینگونه ‌است که پروپاگاند ابلهانة سازمان سیا که از زبان فوکویاما «دین ضداستبداد» اختراع کرده به «اثبات» می‌رسد. چرا که در این تبلیغات ساختارشکنانه، دین به عنوان ابزار سلطة انسان مدعی تقدس بر انسان‌های دیگر، از چارچوب واقعی خود خارج شده تبدیل می‌شود به ابزار رهائی از سلطه! به زبان ساده‌تر، سخن گفتن از «دین ضداستبداد» یک سفسطة استعماری بیش نیست.

جونی من عشوه نیا ناز نکون
هوسی خوندنی آواز نکون
[...]‌
چرا همچین می‌کونی
منا غمگین می‌کونی
فصلی منار جم‌جم‌اس

باری سخنرانی ملاممدتقی که با کد: 107747 در «جهان نیوز»، مورخ دوم اردیبهشت‌ماه سالجاری منعکس شده خشونت و ابتذال استعمار را در تمام ابعاد به نمایش می‌گذارد. «رئیس» فراکسیون روحانیون مجلس جمکران همچون خمینی به زبان ابتذال لات و اوباش قانون‌شکن سخن می‌گوید. آخوند رهبر می‌خواهد مردم از ترس پلیس هنجارهای توحش اسلام را رعایت کنند، و از اینرو مخالفان توحش را «اراذل» می‌خواند:

«مدتی بود که نيروي انتظامي برنامه برخورد با مفاسد و اراذل و اوباش و مسائلي را داشت و بالاخره يک ترسي براي هنجارشکنان بود و با آنان برخوردي صورت مي‌گرفت.»


می‌بینیم که اراذل و اوباش در «مجلس» قانونگذاری حکومت اسلامی به مفتخواری و مفتگوئی افتاده‌اند و جز تحمیل احکام اسلام به زور چماق هیچ نمی‌خواهند. جالب اینجاست که‌ آخوند رهبر در کمال وقاحت ادعا می‌کند که وامدار کسی نیست و به هیچکس نیازی ندارد! حال آنکه اگر دست الهی سفارت از سر ایشان برداشته شود، اگر زنده بمانند، می‌باید کار شرافتمندانه‌ای برای خود دست‌وپا کنند:

«ما نه وامدار کسي هستيم و نه طلبکار و نه نان‌مان گرو کسي است [...] آدم از اينجا ناراحت مي‌شود که ...»

چه خوب! آخوند رهبر خود را «آدم» هم به شمار آورده‌اند، اصولاً آخوند جماعت اهل مبالغه است! حال باید بپذیریم که امثال شیخ محمد رهبر که از برکت آخوندنوازی‌های استعمار برای چپاول و سرکوب ما ملت از استقلال و آزادی تام برخوردار شده‌اند، هم آدم‌اند هم وامدار کسی نیستند، و از همه مهمتر نان‌شان در گرو نوکری برای استعمار نبوده و نیست! اگر شاهد عملکرد حکومت اسلامی و فعالیت‌های «شبکه سازی» نبودیم و سوابق مزدوری آخوندجماعت را نمی‌شناختیم ممکن بود باور کنیم که ممدتقی فقط از روی حماقت و توحش چنین ترهاتی سر هم کرده. اما واقعیت جز این است. به عبارت دیگر این گوسالة ننه‌حسن و همپالکی‌های‌اش برای حفظ منافع اربابان در لندن و واشنگتن می‌باید با تهدید ملت ایران از ایجاد ارتباط اجتماعی میان مردم ممانعت به عمل آورند.

برای تحقق این سیاست استعماری، ابتدا زن را در انزوا قرار می‌دهند. به این ترتیب که آزادی پوشش او را در تقابل با باورهای مقدس جامعه معرفی می‌کنند. در گام بعدی هرگونه ارتباط اجتماعی با زنان، به نام مقدسات دین ممنوع می‌شود. این روندی بود که پس از استقرار حکومت خیابانی ابتدا بر زنان ایرانی تحمیل شد و سرانجام به کل ملت ایران تعمیم یافت تا جائی که بساط روضه و زوزة «مسلمین» بر جشن نوروز تقدم پیدا کرد:

«اگر ما اين چند وقت قدري خودداري مي‌کرديم، به خاطر اين بود که مي‌گفتيم فتنه‌گران خفه شوند [...] من به سردار احمدي مقدم گفتم که شما گشت ارشاد را ادامه دهيد و او در جواب گفت بعضي مقامات گفته‌اند که ما اين روش را نمي‌پسنديم [...] در جواب گفتم که هر کس چنين چيزي گفته است بيجا کرده است[...]»


می‌بینیم که تأکید مبارزان صدر مشروطه بر «جدائی دین از سیاست» دلیل داشت. با توسل به مقدسات است که مشتی لات و اوباش نظیر «رهبر» وظیفة حاکمیت را نه تأمین امنیت و رفاه و آسایش برای شهروندان، که تحمیل احکام توحش دین بر انسان‌ها تعریف کرده و آن را خواست خدا و پیامبر و علما می‌خوانند:

«بسياري از دختر و پسرها در دانشگاه‌ها، فضاي فيلم و سينما، خيابان و پارک اصلاً حدود شرعي را رعايت نمي‌کنند. پس حکومت چه کار مي‌خواهد بکند؟[...] اين انتظاراتي است که خدا، پيامبر، حوزه و علما دارند.»

عجیب است که خواست خدا و پیامبر و علما در هم‌سوئی کامل با خواست استعمار قرار می‌گیرد! گویا در ایران هیچکس مطالبات مادی ندارد و همة «مردم» فقط خواهان اجرای احکام اسلام‌اند! ممدتقی برای مسکن و دارو و بهداشت و کار و ... نگران نیست، ایشان می‌فرمایند، مسلمانان که به ایران می‌آیند از این وضعیت ابراز نارضایتی می‌کنند و خارجی‌های «دشمن» می‌گویند وضع ایران خوب شده، حجاب دارد کنار می‌رود. در ادامة این مزخرفات هم اضافه می‌کند، ما با این مصیبت چه کنیم؟ تکلیف عشق و خنده و بی‌حجابی چه می‌شود، حکومت مسئولیت دارد، باید با منکرات مبارزه کند. «منکرات» چیست؟ زن، زندگی و عشق و شادی:

«وقتي اعتراض مي‌کني، مي‌گويند مشکل ما حالا يک مقدار موي دختران نيست [...]پس آن عشق‌ها، خنده‌ها و مغازله‌ها و پشت پردة قضايا چه مي‌شود؟»

بله ممدتقی رهبر می‌خواهد بداند «پشت پرده» چه می‌گذرد! همة گرفتاری آخوند جماعت این است که ارتباط اجتماعی افراد را در چارچوب توحش اسلام قرار دهد. در این صورت است که زن و زندگی و هر چه نشان از زندگی دارد تبدیل می‌شود به «منکرات» بنابراین می‌باید با آن مبارزه کرد. در واقع کشور ایران دیگر به ایرانیان تعلق ندارد، متعلق است به سگ‌های‌ هار آنگلوساکسون‌ها همچون ممدتقی‌ رهبر و شرکاء، چرا که اینان می‌توانند هر وقت اراده کنند، با حمایت لوژیستیک غرب بی‌بی‌گوزک‌های‌شان را بر حسب منافع استعمار و به عنوان «خواست مردم» بر ملت ایران تحمیل کنند. تاکنون چنین بوده، ولی مطمئن باشیم که از این پس چنین نخواهد بود.

هیزاکسلنسی با عبرت گرفتن از پیامدهای آتشفشان ایسلند که هر روز شتاب بیشتری می‌گیرد، حواس‌شان را خیلی باید جمع کنند و از این پس سگ‌های‌شان را بدون قلاده و پوزه‌بند رها نفرمایند که ممکن است چند اسکلة نفتی دیگر بریتیش پترولیوم نیز به افتخار شهادت نائل آیند. همچنین بهتر است حجت‌الاسلام محمدتقی رهبر، بجای ایستادن «سری پلی خواجو» و بقیة قضایا... وجود پلیدشان به درد کاری بخورد، و حداقل «کلینکس» به دست «مردم» بدهند!

کای حجت الاسلام کلینکس! ‌کلینکس!





0 نظردهید:

ارسال یک نظر

<< بازگشت