بیمسلکان روز!
...
بر پای یك كلیشة بیروح و بیصدا
بر پای ایستاده تندیسِ حیلهها
در زیر یك عقاب خیالی،
بیمسلكان روز
بر ریش تارتارة تاریخ لحظهها
تفخنده میزنند
برخورداری از حق انتخاب آزاد، یک حق انسانی است. تا زمانیکه ایرانی از این حق برخوردار نشده میباید ضمن پرهیز از پیوستن به هرگونه «سنگر حق» به مبارزه ادامه داد. سنگر حق با هدف «تخریب انسان» بر پا میشود. بیدلیل نیست که اهالی «شپیگل» در آرزوی یک «جرقه» دست به دعا برداشتهاند، و کروبی پلید، همچون «برادر» فتاپور به ستایش از «زندان شاه» زبان گشوده:
«به گفتة کروبی [...] مردم تنها در انتظار یک جرقه هستند [...] شکنجهگران زمان شاه [...] به درستی میدانستند در مورد چه کسی و چرا باید خشونت اعمال کنند[...]»
این اظهارات ابلهانه در رادیوفردا، مورخ 25 آوریل 2010 انتشار یافته. اینروزها رادیوفردا سخت شیفته و مفتون کروبی جنایتکار شده. البته هنری کیسینجر نیز در جمع «بیمسلکان روز» حضور دارند. باری بر اساس اظهارات کروبی، پیش از ظهور خردجال زندانها جای بسیار خوبی بود، شکنجه «توجیه منطقی» داشته و... و اما از خردادماه گذشته اوضاع دگرگون شده، چرا؟ چون کودتای هیزاکسلنسی ناکام ماند! ولی به مصداق «شاه میبخشد، شیخ علیخان نمیبخشد»، شپیگلیها وکیل مدافع بریتانیا شده و همة مطالبات ایرانیان را در همان جنبش موهوم سبز رویت میکنند. به ادعای شپیگل در دورة خاتمی چه آزادیهائی که نبوده! شاید مقصود شپیگل آزادی ربودن و ترور نویسندگان باشد.
کارفرمایان این نشریه جهت گسترش تاراج کشورمان، یعنی ایجاد یک «سنگر حق» فراگیر فقط به یک «جرقه» نیاز دارند و مطالبات خود را از زبان شیخ مهدی کروبی در رادیوفردا بیان میکنند. مهدی کروبی ضمن مصاحبه با «شپیگل» در کمال حماقت ادعا کرده، در قانون اساسی جمکران «دمکراسی» هم مندرج است! البته این ادعای بیشرمانه در واقع از سوی کارفرمایان شپیگل مطرح میشود:
«[...] کروبی میگوید مهم این است، نشان دهیم که مبارزه علیه جمهوری نبوده، بلکه به خاطر پاسداری از قانون اساسی است که در آن آزادی بیان و دمکراسی نیز مندرج است.»
بله کروبی کودن در قانون خدامحور و مبهم و متناقضی که هولهولکی و بر اساس حدیث و روایات شیعیمسلکان سر هم شده، آزادی بیان و دمکراسی هم رویت کرده، و به همین دلیل میپندارد «مردم» منتظر جرقهاند! از همان جرقههای خوب که در سال 1357 به ترور کامران نجاتاللهی انجامید، و یک «سنگر حق» مرغوب و مطلوب به نفع اسلامگرایان جنایتکار ایجاد کرد.
از گذشتههای دور، جرقه برای ایجاد «سنگر حق» و مجازات باطل مورد استفاده قرار گرفته. نخستین کسی که به فواید «جرقه» پی برد، حضرت موسی بود. ایشان، از آنجا که ناچار شدند دربار گرم و نرم فرعون را ترک کرده و در جایگاه «ناجی» قوم یهود و فرستادة یهوه آوارة دشت و بیابان شوند سخت دلخور بودند؛ عصایشان را نیز از شدت عصبانیت از همین موضوع بر آب کوبیدند که در کمال تأسف نتیجة عکس گرفتند! یهوه در میان امواج خروشان یک جادة «شوسه» برایشان احداث کرد و اینگونه بود که ایشان، یعنی حضرت موسی، علیرغم تمایل قلبی، قوم یهود را از شر امپریالیسم «فراعنه» رهانیدند و همراه آنان آواره و سرگردان شدند. از همان زمان آن حضرت به فکر انتقام از یهودیان افتادند. در این راستا پس از مشورت با هارون، برادرشان، قوم یهود را فرمودند، یهوه مرا احضار کرده، به کوه میروم تا به گفتة جنتی «اهل دل» شوم و بتوانم زلزله را پیشبینی کنم. حضرت در ادامه خطاب به قوم برگزیده فرمودند، شما را به دست برادر عزیزتر از جانم هارون میسپارم!
پس آنگاه حضرت موسی جهت دریافت فرامین یهوه سر به کوه گذاشتند تا با یک تیر سه نشان بزنند. هم از دست فرزندان بنیاسرائیل نفسی به راحت بکشند، هم اهل دل شوند و هم یک «سنگر حق» ایجاد کنند که تا دنیا دنیاست پا بر جای و استوار بماند! بله، در ادیان ابراهیمی، از هزاران سال پیش سنگرسازی به شیوة محفل شهید مککارتی رایج بوده و ما نمیدانستیم، چرا که به افتخار آشنائی با یهوه نائل نشده بودیم! در عوض پیروان عیسی فوت و فن «سنگرسازی» را از «خزرها» فرا گرفتند. «خزرها» همان قوم یهود به اصطلاح آریائیتباراند، که «آرتور کوستلر»، جهت تأمین منافع حاکمیت انگلستان بیبیگوزکشان را اختراع کرده! آوردهاند که امپراتوری رم هنگام چپاول و غارت ارمنستان، از طریق خزرها با آثار «کوستلر» که هنوز به رشتة تحریر در نیامده بود در تورات و قرآن آشنا شد.
همینکه رمیها قران را مطالعه کردند، رسم و رسوم «سنگرسازی» را نیک آموختند، و متوجه شدند که «کهنالگو» یا «آرکهتایپ» سنگرسازی میباید ریشه در تورات داشته باشد. میدانیم که بعضی خوانندگان گرامی ممکن است شاخ در آورند، ولی هیچ اشکالی ندارد! شاخهایتان را فراموش کنید، هارون نخستین کسی بود که در تاریخ، و بیرون از تاریخ، بنیانگذار جنجال سیاسی جهت فریب مردم و ایجاد «سنگرحق» برای سرکوب انسان شد! به محض اینکه موسی راه کوه در پیش گرفت، فرزندان بنیاسرائیل به گرداب نوستالژی «پدر» و پیشوا و رهبر فروافتادند، چرا که هیچکس نبود تا از قول یهوه به آنان امر و نهی کند، توی سرشان بزند، از آنان ایراد بگیرد، و تنشان را از مجازات الهی بلرزاند.
این یک واقعیت است که انسانها به «شرایط» عادت میکنند. و قوم و قبیلة بنیاسرائیل هم با آنکه مانند یانکیها ادعا میکنند، «برگزیدهاند» و «مأموریت الهی» دارند، هیچ تفاوتی با دیگران ندارند و «ترک عادت» برایشان انواع «مرض» میآورد. حضرت موسی از این ویژگی کاملاً آگاه بودند، منتهی آنحضرت از نظر بیان کمی اشکال داشتند، به همین دلیل بود که به مصداق مثل معروف «به عکس نهند، نام زنگی کافور» خداوند لقب «کلیمالله» به ایشان اعطا فرمود. همانطور که محفل نوبل، هم جایزة صلح نوبل را به کسی میدهد که مانند جیمی کارتر، یا «الگور» هیچ ارتباطی با صلح نداشته باشد. باری حضرت موسی به دلیل لکنت زبان، چندان اهل حرافی نبودند و رموز «سنگرسازی» را فقط در اختیار برادرشان هارون قرار دادند، تا این «فناوری» در خانواده بماند!
کتاب مقدس در بخش «هجرت» یا همان «اگزود» در سورة 32 این مطلب را چنین بیان میکند. آنهنگام که موسی در کوه سینا به گپ زدن با «یهوه» مشغول بود، مردم از غیبت طولانی آنحضرت دلواپس شده به دور هارون حلقه زدند و گفتند، برخیز و برایمان خدائی بساز که راه را به ما نشان دهد، سخت نگرانیم! نمیدانیم بر سر آن عزیز که ما را از مصر خارج کرد و به اینجا آورد، چه آمده؟! پس هارون از آنان گوشوارههای طلای زنان و پسرانشان را طلب کرد و خلق قهرمان اسرائیل زیور آلات طلا را از گوش زنان و فرزندانش بر گرفت و به هارون داد. هارون هم بیدرنگ طلاها را ذوب کرده، برای گوسفندان گم شدة یهوه یک گوسالة نازنازی و مامانی درست کرد و مردم ستمدیده به دور گوسالة زرین حلقه زده، گفتند: ای اسرائیل! این خدای توست، که تو را از مصر نجات داد. هارون به محض اینکه دریافت در باور «مردم» گوسالة کذا از جایگاه الهی برخوردار شده، یک محراب برای خداوند نوین برپا کرده، خطاب به بنیاسرائیل گفت، فردا برای بزرگداشت یهوه مراسمی بر پا میکنیم.
هارون نیک میدانست که باید مردم را به «مراسم پرستش» سرگرم کرد، تا ایجاد مزاحمت و دردسر نکنند. روز بزرگداشت «یهوه»، مردم برای اهدای قربانی به حضور خداوند صف کشیده بودند. پس از مراسم کشتار و خونریزی، بساط سورچرانی به راه افتاد و سپس نوبت به رقص و پایکوبی رسید. و اینجا بود که یهوه فرزندان اسرائیل را دید که بجای شیون و زاری و اظهار بندگی به تفریح مشغولاند. پس موسی را فرمود، من این قوم اسرائیل را همیشه سوگوار و عزادار میخواهم. موسی یهوه را گفت، قربان! من هم همینطور! اینجانب به نیابت از شما دمار از روزگارشان در میآورم، شما دخالت نکنید که پرستیژتان برباد میرود! بعدها خواهند گفت که فرزندان اسرائیل را از مصر خارج کردید تا آنها را در کوه و بیابان نابود کنید و خلاصه آبرو و حیثیت بارگاه الهی خدشهدار خواهد شد و تبدیل میشوید به پرسوناژ پلید «برباد رفته!» یهوه دانائی موسی را ستوده و گفت، «درد و بلایت بخوره تو سر موسوی خره و رهبر خرترش که ما را مضحکة خاص و عام کرد!» آری، یهوه کاملاً حق دارد، البته این نخستین بار است که ایشان برخورد منطقی با مسائل دارند.
سرداران، پس از اینکه «پاسور» را بجای «پلیس» به تأئید علیخامنهای رساندند، و تأئید مقام معظم و فرهیخته را به مدت دو روز در بوق گذاردند، رهبر را «علیخره» صدا میزنند. پیشتر گفتیم که موسوی هم به دلیل خربازی در رشتة تخصصیاش به «موسوی خره» معروف شده بود. و اما رهبر فرزانه به سوءتفاهم دچار شدهاند، ایشان میپندارند به دلیل ویژگی قومیشان در جایگاه رفیع خریات قرار گرفتهاند، حال آنکه به هیچ عنوان چنین نیست، هر کس رفتار ابلهانه از خود بروز دهد میتواند همچون رهبر فرزانه و میرحسین جلاد و دیگران در جایگاه «خر» بنشیند:
خرها همه محترماند اندر این دیار
باید نمود از دل و جان احترام خر
خرها وکیل ملت و ارکان دولتاند
بنگر که بر چه پایه رسیده مقام خر
امروز پس از مطالعة فرمایشات مقام معظم رهبری که روز 31 فروردینماه در جلسة درس خارج فقه ایراد شده، با مشکل بزرگی روبرو شدیم! ایشان میفرمایند:
«[تقلید لهجة اقوام ایرانی] چنانچه از باب تمسخر باشد حرام است.»
فرمایشات مقام معظم که با کد: 1075364 در حنازرچوبه، مورخ 4 اردیبهشتماه سالجاری منتشر شده مسلماً برای ملت ایران مشکلآفرین خواهد شد، اما برای «مردم» و «امت همیشه در صحنه» هیچ دردسری ایجاد نمیکند، چرا که اینان نیز همچون حکومت اسلامی در حالیکه آب از پکوپوزشان سرازیر شده، در انتظار «فتوی» لهله میزنند. اگر فتوی از لندن و واشنگتن صادر شود، بلافاصله آیات عظام نیز فتوی میصدورند و تل موهوم «مردم» و بوزینههای کفنپوش به صحنه میآیند و مشکلات حکومت را بر طرف میکنند. در کشور عراق همین روند به صورت پنهان و آشکار در جریان است.
بر پشت واژههای جفاكیشِ بیشرار
دستی به جام باده و دستی به حلق شعر
چند ریزهخوار پیر
تف بر جبینشان، صد حلقه میزنند
به صورت آشکار، تحت نظارت اشغالگران در اماکن عمومی بمب منفجر میکنند، به طوری که حداقل پنجاه کشته و صدها مجروح بر جای بگذارد، بعد میگویند «القاعده» بمب گذاشت! جالب است که سازمان القاعده که همچون گورکنها ادعای نبرد با آمریکا را دارد، هرگز ارباباناش را هدف نمیگیرد! تنها هدف این سازمان غیرنظامیان عراق، زیرساختهای اجتماعی نظیر مدارس، بیمارستان و ادارات دولتی است! از سال 2003 که آنگلوساکسونها فقط به دلیل «نگرانی» کشور عراق را اشغال کردند، سازمان القاعده حتی یکبار هم نظامیان اشغالگر را هدف حملات خود قرار نداده! این امنیت و مصونیت اشغالگران جنایتکار سئوالبرانگیز نیست؟! چرا هست! اما هیچکس این پرسش دردسرساز را مطرح نمیکند. فقط در شبکة مجازی است که القاعده آمریکا و شرکاء را نابود میکند. روشنتر بگوئیم، تحت نظارت سازمان سیا این سازمان تروریستی از طریق تهدید غرب در شبکة مجازی در واقع برای ارباب دم میجنباند. در هر حال، انفجارهای اخیر بغداد مشابه همان عملیاتی است که در پی ملاقات «برنز» با سعید جلیلی، و پس از سفر وی به بغداد صورت پذیرفت. به عبارت دیگر، یکی از محورهای سیاست ایالات متحد که در جمهوری آذربایجان نیز فعال است و با نوریالمالکی مخالفت میکند، در انفجارهای بغداد دست دارد. مسلم بدانیم که مقتدیصدر و حکیم از سگهای دستآموز همین محفلاند.
اینان كه روز دی
اندر قمار روز
سودای مام میهن ما را زدند
باد
بر چكمههای اردوی خونریزیانِ دهر
با اشتهای كور
صد بوسه میزدند
ایندو سگ دستآموز به موازات بمبگذاری در بغداد برای حفظ منافع محفل اسرائیلپرستان، فعالیتهای «فرهنگی» دیگری نیز دارند که مشروعیت خود را از صدور فتوی کسب میکند. از آنجمله است تخریب اماکن تفریح! میدانیم که تفریح و خوشحالی و جشن در کشورهای مسلماننشین اصولاً ممنوع است. به همین دلیل روز گذشته در جنوب بغداد یک سالن بیلیارد ویژة جوانان با مواد منفجره مورد تهاجم قرار گرفت. مهاجمین حتماً شعار میدادند، چرا بیلیارد بازی میکنید، بمب بازی کنید! به گزارش فیگارو، مورخ 24 آوریل 2010، اکثریت ساکنان این منطقه شیعهاند. همچنانکه انفجارهای اخیر و منسوب به القاعده نیز در مناطق شیعهنشین صورت پذیرفت!
بر پای ناستودة سرد كلیشهها
در سایه روشنان، سخن، شعر
یا كلام
با خونچكان جام
روح كثیف كركسی، كفتاروار خویش
در پشت یك نمای زمینگیر بیقرار
تقدیس بینجابت تزویر سر كنند
این تهاجم وحشیانه که یکروز پس از انفجارهای «منسوب» به القاعده رخ داد، سه کشته و 19 زخمی برجای گذاشته. مشخص است که برای انجام چنین عملیات قهرمانانهای صدور فتوی کفایت میکند، و مسلم است که هیچیک از سگهای هار از جمله آیتالله سیستانی این جنایت را محکوم نخواهد کرد. حال که تجزیة عراق ممکن نیست، سیاست این کشور باید همچون سیاست ایران توسط طالبان و در خیابان تعیین شود. بازی بیلیارد در «باور مردم» ممنوع است، پس آیات عظام میباید پنهانی در مورد این ممنوعیت فتوی بصدورند، بقیة امور را اوباش طرفدارشان، البته با حمایت یانکیها روبراه میکنند. و یانکیها هم این اعمال را محکوم خواهند کرد و ارواح شکمشان پرستیژشان محفوظ خواهد ماند. البته کور خواندهاند. عملکرد کمیساریای عالی حقوقبشر در سازمان رسوای ملل شاهدی است بر این مدعا.
خونی ز حلق شعر، خونی ز حلق عشق
ریزند و
ذرات پر گناهة تنتوش خویش را
آلودهتر كنند
این روز رفتنی است
کافی است اظهارات احمقانة «ناوی پیلای» را بررسی کنیم تا ببینیم حقوقبشر و به ویژه حقوق زنان در قاموس سازمان ملل چه مفهومی دارد. این سازمان در کمال بیشرمی «حضور زن» در اجتماع را بجای «حقوق اجتماعی زن» نشانده. حال میتوان دریافت مزخرفاتی که حاجیه عبادی و دیگر خاله زنکهای آشپرست نشخوار میکنند در کدام کارگاهها تولید میشود.
به گزارش «فرانسپرس» در فیگارو، مورخ 24 آوریل 2010، «ناوی پیلای» طی یک نشست خبری در ابوظبی، در مورد شرایط زنان 6 کشور حوزة خلیج فارس میگوید:
«امروز زنان این کشورها میتوانند به تحصیلات عالیه بپردازند [...] گام بعدی این استکه همة این زنان جوان بتوانند به مشاغل عالی دستیابند [...] در عربستان ما با وکیل جوانی ملاقات کردیم که 10 سال سابقة کار در انگلستان دارد، ولی نمیتواند کشور متبوعاش را از تجربة خود بهرهمند کند[...]»
وقتی چنین گوسالة ننه حسنی در رأس کمیساریای عالی حقوقبشر مینشیند، یعنی بیخیال حقوق زن! حقوق زن برای کمیساریای کذا یعنی اهدای پست و مقام به چند زن تحصیلکرده برای حفظ ظاهر. بیدلیل نیست که حکومت گورکنها نامزد عضویت در کمیسیون بینالمللی حمایت از حقوق زنان شده!
به گزارش حنازرچوبه، مورخ 4 اردیبهشتماه سالجاری، مهمانپرست، سخنگوی وزارت امورخارجة جمکران ضمن گفتگو با خبرنگار سیاسی رسانة رسمی حکومت اظهار داشت، انصراف ما از نامزدی برای عضویت در شورای حقوقبشر سازمان ملل به دلیل توافق با کشورهای آسیائی بود. قرار شد یک کشور در شورای حقوقبشر، و یک کشور در کمیسیون بینالمللی حمایت از حقوق زنان عضو شود:
«مهمانپرست گفت [...] به همین خاطر [حکومت اسلامی] بجاي کانديداتوري براي کسب کرسي در شوراي حقوق بشر [...] نامزد عضويت در کميسيون بينالمللي حمايت از حقوق زن شده [...]»
برای تأمین آن قماش حقوق توحش که کمیساریای عالی سازمان ملل برای زنان منطقه قائل میشود، چه نامزدی بهتر از حکومت تحجر اسلامی؟! باری این خبر بهجتاثر با کد: 1074116 در حنازرچوبه منعکس شده. و اما پیش از پرداختن به ادامة مطلب باید بگوئیم، انتشار تصاویر مهرورزی و بانو از سوی سایتهای طرفدار موسوی حکایت گفتگوی سیروپیاز است. همسر مهرورزی چادر سیاه به سر دارد، عیال میرحسین به همچنین. چادر سیاه اولی با چادر سیاه دومی تفاوت دارد؟! نکند این چادرسیاه وقتی بر سر موجود متقلبی به نام زهرا رهنورد میافتد، نشانة پیشرفت و ترقی است؟ حجاب هر چه باشد و به هر رنگی نشان بردگی و انقیاد زن است. این تکه پارچه را با هیچ جایزه و لقبی نمیتوان خارج از چارچوب مقدسات زنستیز قرار داد. تحمیل پوشش اجباری به زن ایرانی در چارچوب احکام انسانستیز اسلام امکانپذیر شده. و تا زمانی که این احکام «مقدس» در قالب «قانون» بر زندگی اجتماعی ایرانیان حاکم باشد، زنان ایران به عنوان مادر، همسر یا خواهر تحت قیمومت مرد باقی خواهند ماند، حتی پس از مرگ!
کافی است به زوزه و روضة رسانههای فارسی در سوگ «نادره» نگاهی بیاندازیم. نادره به عنوان «زن هنرمند» وجود خارجی ندارد، همه از نادره به عنوان «مادر» یاد میکنند و با اینکار او را از جایگاه واقعی اجتماعیاش به عنوان «هنرمند» اخراج کرده و به عنوان «مادر» در اسارت همسر و در چاردیواری خانه قرار میدهند.
روزی رسیدنیست
كان قوکها
كه از تن برزیگران فقر
بر شعلههای برزخ منصور سوختند
جشنی بپا كنند
وین یقهها به دكمة صد دار در شوند
نقش «مادر» چیست؟ تربیت فرزند! همان نقشی که بیبیگوزکهای ابراهیمی برای «زن» تعیین کردهاند. و کمیساریای عالی سازمان ملل نیز بر ما منت گذاشته، خواهان حضور زنان «تحصیلکرده» در جامعه شده، بدون اینکه در نظر بگیرد طبق احکام مقدس اسلام، زن برای خروج از خانه میباید از پدر یا همسر اجازه بگیرد. این است همان حقوقبشری که سازمان رسوای ملل برای زنان منطقه در نظر گرفته: حمایت از خالهزنکهای «تحصیلکرده» و اسلامپرست نظیر شادیصدر یا شیرین عبادی و شرکاء با هدف گسترش سرکوب زنان ایران.
در پای سرخ پاغر جبر زمان ما
دستی به سر شوند
در شط پر شرارة مواج انتقام
در خون تر شوند
در خون تر شوند
(لطیف پدرام)
پاغر: ستونی که سقف خانه بدان ایستد.
نسخة پیدیاف ـ گوگل
نسخة پیدیاف ـ گوگل(بارگیری)
نسخة پیدیاف ـ اسکریبد
نسخة پیدیاف ـ آدردرایو
نسخة پیدیاف ـ داکستاک
نسخة پیدیاف ـ ایشیو
نسخة پیدیاف ـ باکسنت
نسخة پیدیاف ـ کلمهئو
نسخة پیدیاف ـ زیدو
نسخة پیدیاف ـ مدیافایر
...
0 نظردهید:
ارسال یک نظر
<< بازگشت