جمعه، فروردین ۲۷، ۱۳۸۹


اشک و «استخوان»!
...
پایه و اساس مک‌کارتیسم بر «تحمیل انزوا» جهت تخریب و نابودی استوار شده. انزوای «انسان» در برابر باورهای مقدس و ارزش‌های جمع، به همان حد کارساز مک‌کارتیسم است که انزوای یک ملت‌ در برابر جامعة جهانی. برای دستیابی به این انزوای «مقدس» کافی است انسان و «مفاهیم» انسان‌محور در عرصة زبان در انزوا قرار گیرند. تهاجم نظامی به افغانستان و عراق با توسل به همین شیوه امکانپذیر شد. انتساب تخریب برج‌های نیویورک به القاعده، افغانستان را در جامعة جهانی به انزوا کشاند، و ادعای دروغین برخورداری دولت عراق از سلاح‌های کشتار جمعی به بسیج افکار عمومی جهان بر علیه صدام حسین منجر شد. نتیجة این شایعه‌پراکنی‌ها در برابرمان قرار گرفته، تبدیل عراق و افغانستان به ویرانة اسلام زده. پیش از ادامة مطلب لازم است در مورد ‌«ژوکستاپوزیسیون» یا «ردیف‌سازی» توضیحات بیشتری بیاوریم تا ارتباط آن با پروپاگاند فاشیسم روشن‌تر شود.

همچنانکه پیشتر گفتیم، مک‌کارتیست‌ها به دلیل شرایط زمان نمی‌توانند از دمکراسی انتقاد به عمل آورند، در نتیجه به دو شیوة تخریب متفاوت روی آورده‌اند: تجزیة دمکراسی و «تکفیر» مدافعان آن. همانطور که بارها و بارها در این وبلاگ گفته شده، دمکراسی، بنابرتعریف عبارت است از حاکمیت مجموعة قوانین انسان‌محور بر یک جامعه. مک‌کارتیست‌ها با مرزشکنی و تجزیة دمکراسی، برای مفاهیم موجود در آن نظیر «آزادی» و «عدالت»، خارج از «دمکراسی» کاربرد مشخص می‌کنند. زمانیکه گفته می‌شود، ایرانیان خواهان آزادی و دمکراسی و عدالت‌اند، برای مخاطب این توهم پیش می‌آید که آزادی و عدالت در دمکراسی وجود ندارد! حال آنکه خارج از چارچوب دمکراسی، هیچ آزادی و عدالتی نمی‌تواند وجود خارجی داشته باشد. آزادی و عدالت در یک نظام «خدامحور» همان سرکوب و توحشی است که در حکومت‌اسلامی طی سه دهه بر ملت ایران تحمیل شده. به زبان ساده‌تر، هنگامیکه مفاهیم قوانین انسان‌محور را از چارچوب واقعی‌‌شان خارج کنیم، این مفاهیم به ابزار انسان‌ستیزی تبدیل می‌شوند. به عنوان نمونه، می‌بینیم که در حکومت اسلامی، جانوران وحشی نظیر محمدتقی رهبر در کمال «آزادی» خواهان سرکوب انسان‌ها هستند.

در حکومت توحش اسلامی جوانان حق ندارند در پارک‌ها بنشینند، چرا که تفریح و معاشرت و جشن و شادی و اصولاً هر آنچه «انسانی» است، «مخل به مبانی اسلام» شناخته می‌شود. به همین دلیل هیچیک از زوزه‌کش‌های حرفه‌ای «جنبش‌سبز» به دستگیری ساسان اعتراض نکرده؛ این گوساله‌های ننه حسن درست عین نعلین‌ها «رقص» را نکوهش می‌کنند. رقص، نه «کارگری» است، نه «اسلامی» و نه نشانی از «میهن‌پرستی» در آن دیده می‌شود، در نتیجه از منظر اینان «نکوهیده» است! فکر می‌کنم اگر در خیابان‌های تهران ترانة «چرا نمی‌رقصی»‌ ویگن طنین‌افکن شود تأثیر آن به مراتب از عملیات «انقلابی» و «ابلهانه‌ای» نظیر اشغال سفارت گورکن‌ها بیشتر باشد.

بجای سردادن زوزة الله‌اکبر، و تحکیم پایه‌های تقدس و خدامحوری حکومت جمکران، می‌باید فعالیت‌های «انسان‌محور» و انسانی را گسترش داد. پرسه زدن در خیابان، خندیدن و خوشحالی کردن به ویژه در پارک‌ها ـ به کوری چشم محمدتقی رهبر ـ ارکان حکومت توحش را به لرزه در خواهد آورد. این حکومت از مرگ و سوگواری و خشونت تغذیه می‌کند، باید از این «ابزار» محروم‌اش کنیم. و نخستین گام برای ابتر کردن حکومت صحرای کربلا، دوری جستن از «سنگر حق»‌ است. به یاد داشته باشیم که پیروان راه «شهید» جوزف مک‌کارتی در ایجاد این سنگر مقدس تخصص ویژه دارند.

پیشتر یادآور شدیم که مک‌کارتیسم برای پیشبرد اهداف خود از شیوة کلیسا در دوران تفتیش عقاید پیروی می‌کند: شایعه‌پراکنی جهت قراردادن «انسان» در برابر باورهای مقدس و ارزش‌های «جمع» با هدف تخریب و نابودی انسانی‌ات. سرکوب ایرانیان به ویژه سرکوب زنان ایران از همین طریق امکانپذیر شد: ایجاد تقابل بین حق موجودیت زن ایرانی و باورهای مقدس جمعی. آنگلوساکسون‌های دو سوی آتلانتیک هنوز بر تداوم این روند انسان‌ستیز به ویژه در کشور ایران پای می‌فشارند. و دلیل نیز روشن است، تهاجم «پاسورها» و سگ‌های هار استعمار به زنان، دولت احمدی‌نژاد را در انزوا قرار می‌دهد، حال آنکه افسار سرداران و «پاسورها» به دست دولت جمکران نیست! آنان که از حجاب و سرکوب زن ایرانی پشتیبانی می‌کنند در لندن و واشنگتن نشسته‌اند و مطالبات خود را از زبان امثال مکارم شیرازی، محمدتقی رهبر، و ... و به ویژه از زبان مجریان وقوقیه‌های جمعه بیان می‌کنند. سپس همین مطالبات در رادیوفردا و دیگر بوق‌های استعمار منعکس می‌شود بدون آنکه مفسران نخبه و زبده و باهوش سازمان‌سیا آن‌ها را به زیر سئوال ببرند.

به عنوان نمونه، رادیوفردا نه تنها مزخرفات آخوند صدیقی در باب ارتباط حوادث طبیعی با «بدحجابی» را منعکس کرده، که از زبان یکی از دلالان خود، صادق ‌محصولی، وزیر رفاه و تأمین اجتماعی خواهان «مهدکودک اسلامی» هم می‌شود. قرار است مهد ‌کودک‌ها ضوابط اسلام را چنان رعایت کنند تا همة کودکان در 13 سالگی آمادة مرگ و شهادت ‌باشند:‌

«صادق محصولی [...] خواستار آن شد که مبانی دينی و مذهبی، رکن اصلی در مهد کودک‌ها باشد [او گفت] مهد‌ کودک‌ها بايد به گونه‌ای کار کنند که کودکان در سن 13 سالگی، يک شهيد فهميده باشند.»


بله خوشبختانه وزیر «رفاه» صادق است و از سر صداقت سخن می‌گوید، به دلیل همین صداقت است که از نظر «دلار» زندگی پرمحصولی داشته. صادق محصولی باجناق ولایتی و همان مزدوری است که در دورة آشوب‌های میرحسین موسوی وزیر کشور و مسئول حفظ امنیت بود! او پس از اینکه «امنیت» مطلوب اربابان‌اش را بخوبی تأمین کرد، از وزارت کشور به وزارت تأمین اجتماعی پرتاب شد تا «شهروندان» را نیز به رفاه «مطلوب» ارباب یعنی «مرگ» برساند.

برنامة‌ «رفاه» پاسدار صادق محصولی گشایش یک حساب پس‌انداز نارنجک برای هر کودک ایرانی است. کودکان، تحت نظارت مهدکودک‌های اسلامی مستقیماً حق برداشت از «حساب نارنجک» خود را خواهند داشت. کودکان همچنین می‌توانند نارنجک‌های خود را برای فروش در بازارسیاه یا برای مصارف شخصی در اختیار والدین‌شان بگذارند و ... و به این ترتیب صادق ‌محصولی می‌تواند از دوبی و از مرز ترکیه، عراق، افغانستان و پاکستان «مواد لازم» جهت تأمین رفاه «شهروندان» برهوت علوی را وارد کرده و پورسانتاژ مناسبی به حاج‌اکبر سازندگی، محمد یزدی، مقام‌معظم رهبری و آیات عظام قم و مشهد و ملایان دیگر مرگ‌آبادهای کشور طاعون‌زدة‌ ایران بپردازد. بله، درافشانی صادق‌ محصولی به مذاق اهالی «رادیوفردا» چنان شیرین آمده که برای‌مان توضیح داده‌اند، «محمدحسین فهمیده» در 13 سالگی چه کرده.

یادآور شویم در دوران ریاست جمهوری بنی‌صدر، آنهنگام که وقوع جنگ مسلم شد، نیروهای زرهی و ارتش را از جنوب کشور خارج کردند و غیرنظامیان و پلیس را در برابر تانک‌های عراقی قرار دادند. آنزمان محمدحسین فهمیده یک کودک سیزده‌ساله بود که معلوم نیست کدام دست جنایتکاری نارنجک در اختیارش قرارداد و او را به استقبال «مرگ پرافتخار» فرستاد. او کشته ‌شد تا امروز، پفیوز صاحب ‌‌نامی چون صادق محصولی که همچون باجناق‌اش عمری را به پااندازی و دلالی و نوکری گذرانده، همة کودکان ایران را به مرگ‌پرستی تشویق کند. آنزمان که عراق به ایران حمله کرد، وق‌وق‌های «ضدامپریاس» امام روشن‌ضمیر در پی اشغال فرمایشی سفارت آمریکا از یکسو، و بمب‌گزاری در بغداد از سوی دیگر ایران را در انزوای «اقتصادی ـ سیاسی» قرار داده، و همة‌ امکانات برای تخریب ملت ایران فراهم شده بود. این است دلیل پافشاری آنگلوساکسون‌ها بر تداوم انزوای ایران، و این است دلیل پرتاب استخوان برای حکومت جمکران و مخالف‌نمایان‌اش.

تکه استخوانی که هفتة گذشته حاکمیت یانکی‌ها برای علی‌خامنه‌ای و مخالف سرسخت‌اش، پاسدار اکبر پرتاب کرد گویا خیلی دندانگیر بوده، چرا که هم شیخ مسعود و هم ساواک جمکران جهت پنهان داشتن دست ارباب از آن بهره‌مند شده‌اند. شیخ مسعود با ستایش از جایزة‌ «فریدمن» به ما می‌گوید، هر کس این جایزه را بگیرد مدافع دمکراسی است! به زبان روشن‌تر، اگر جایزه فریدمن را به ماشالله قصاب هم اهداء کنند ـ مسلماً چنین روزی دور نیست ـ شیخ مسعود بلافاصله قلم به دست گرفته چند صفحه در باب فضائل و سجایای ماشاالله خان قصاب سیاه خواهند کرد، چون شیخ مسعود نیز مانند ساواک مأمور است و معذور و برای انجام وظیفه تکه استخوان کذا را بهانه کرده. و اما ببینیم ساواک جمکران چگونه از استخوان اهدائی ارباب استفادة بهینه می‌کند. ساواک برای ارائة تصویر «شهید مظلوم» از جنایتکاری به نام محمد خاتمی و تنظیم وقوقیة‌ این هفته به این استخوان سحرانگیز متوسل شده.

خبر هیجان‌انگیز ممنوع‌الخروج شدن محمد خاتمی بخش دیگری است از همین ترفند استخوان‌لیسی. ارتش ناتو از سال 1357 تا به امروز با توسل به اتحاد شوم افراط‌گرایان‌ اسلامی و چپ‌نمایان ـ حزب‌توده و شاخک‌های‌ متعددش ـ 4 بار در کشورمان کودتا به راه انداخته و اینک برای سازمان دادن به یک کودتای دیگر خیز برداشته. این است دلیل روضه و زوزة پاسدار اکبر برای کیانوری و زندانیان «داس‌ا‌لله»، و این است دلیل اهدای جایزة «فریدمن» به این پاسدار مرداب و بازارگرمی‌های حکومت برای محمد خاتمی. و بالاخره این است «حکمت» انتشار مطلب «عمیق» و ایرانی‌ستیز شیخ بهنود در ستایش از «اراذل و اوباش» برگزیدة مک‌کارتیسم بین‌الملل.

در پی اظهارات ابلهانة حمید کرزای پیرامون «مداخلات ویرانگر بیگانگان»، ‌ یعنی تقلب فرضی در انتخابات به نفع کرزای، شورای علمای افغانستان از ایشان ابراز خشنودی کرد و «بی‌بی‌سی»، مورخ 25 فروردین‌ماه 1389 از زبان علمای کذا این مترسک آلت دست بیگانه را «آزادیخواه» معرفی نمود! در اینکه حمید کرزای «آزادیخواه» باشد مسلماً تردیدی نیست. کرزای این آزادی را برای سرکوب ملت افغانستان می‌خواهد و برای تأمین «آزادی» امثال حمیدکرزای است که اشغالگران «رنج» اشغال افغانستان را برخود هموار کرده‌اند. به همین دلیل است که «بی‌بی‌سی» در مورد تحمیل توحش اسلام‌گرایان به ملت افغانستان خفقان اختیار کرده و نمی‌گوید، «راه ملاعمر» همچنان ادامه دارد!

دیروز دولت حمیدکرزای، تحت نظارت عالیة ارتش ناتو یک گام دیگر به سوی توحش‌ اسلام برداشت. به گزارش نووستی، مورخ 26 فروردینماه سال‌جاری، روز گذشته پلیس کابل 4 رستوران را به دلیل «نقض اخلاق اسلامی» در منطقة وزیر اکبرخان تعطیل کرده،‌ خدمة آن‌ها را نیز بازداشت نمود! در تاریخ 4 فرودین‌ماه نیز پلیس کابل فروشندگان مشروبات الکلی را دستگیر کرده بود. خوشبختانه برده فروشی، تولید و توزیع و صادرات و واردات مواد مخدر به هیچ عنوان ناقض «اخلاق اسلامی» نیست! کاملاً بر عکس، این اعمال آزادیخواهی کرزای را به اثبات می‌رساند که خواهان آزادی عمل اربابان‌اش در افغانستان است. به همین دلیل «بی‌بی‌سی» از زبان «علما» به ستایش او پرداخته می‌نویسد، کرزای از سوی مردم افغانستان سخن گفته و با این سخنان جهان را تکان داده:

«قیام‌الدین کشاف، سخنگوی شورای علما [...] گفت که آقای کرزای با اظهارات اخیر خود صدای مردم افغانستان را به گوش جهان رساند [...] و از اثر آن دنیا تکان خورد[...]»


می‌بینیم که علمای حکومتی تنها در ایران مزخرف نمی‌بافند. واقعاً دنیا از شنیدن اظهارات ابلهانة کرزای تکان خورد، به ویژه که این سخنان به پیتر گالبرایت امکان داد در سنگر برنده، یعنی نزد مخالفان کرزای جائی برای خود دست‌وپا کند. باری سخنگوی شورای علما در ادامة مجیزگوئی و ترهات‌بافی به این نتیجه می‌رسد که موضع‌گیری کرزای «اسلامی»، «آزادیخواهانه» و بازتاب ندای مردم است. ایشان سپس بدون در نظر گرفتن این واقعیت تلخ که حمید کرزای پیشخدمت بیگانه است، می‌افزایند:‌

«[این یک جایگاه اسلامی] و آزادیخواهانه [...] و در واقع آواز مردم است [...] این ملت غلامی کسی را قبول ندارد.»

مسلم است که ملت افغانستان، ‌ همچون دیگر ملت‌ها نمی‌پذیرد «غلام» کسی باشد! مردم افغانستان بر خلاف کرزای ابله و خودفروخته نیستند. بین خودمان بماند، چقدر این شیخ «کشاف» دوستداشتنی و «عاقل» و فرهیخته به نظر می‌رسد! «کشاف» فرامین ارباب را دقیقاً به شیوة خمینی نشخوار می‌کند. شیخ می‌فرمایند، کرزای اسلامی و آزادیخواه است،‌ حرف که می‌زند جهان به لرزه درمی‌آید، چرا که از سوی تل موهوم «مردم»‌سخن می‌گوید و ... و جالب اینجاست که این شیخ پلید اشغال افغانستان را «کمک» و «همکاری»، ‌ و مخالفت با اشغالگران را «شورش» خوانده و هشدار می‌دهد، اگر به کار ما «مداخله» کنید اشغالگر شناخته می‌شوید و پرستیژتان به خطر می‌افتد! «کشاف» همچنین به اشغالگران نصیحت کرده که بمباران و بازرسی خانه‌های مردم را به حکومت افغانستان واگذارند که نه در برابر ملت خود پاسخگوست و نه در برابر افکار عمومی جهانیان، چرا که «اسلامی» است و «آزادیخواه»:

«از بمباران خودسرانه خانه‌های مردم دست بردارند و خانه‌های مردم را به بهانه‌های مختلف بازرسی نکنند،‌ این کار را به حکومت افغانستان واگذار کنید.»


البته این شیرین‌زبانی‌ها، یک روز پیش از تعیین تکلیف باکی‌یف، یعنی تبعید وی به قزاقستان صورت گرفت و اگر «کشاف» می‌دانست غرب و دولت چین در قرقیزستان ناچار به عقب‌نشینی خواهند شد از این شکرخوری‌ها نمی‌کرد. مسلماً «بی‌بی‌سی» هم جرأت نمی‌کرد از زبان او یک کرزای «اسلامی ـ مردمی ـ آزاد‌یخواه»، یعنی ویراست دوم خمینی را به جهانیان تحویل دهد. خلاصه کارفرمایان شیخ‌ صادق صبا کور خوانده‌اند! نه بساط خمینی را می‌توان در افغانستان به راه انداخت، نه در ایران می‌توان با محمد خاتمی و حزب توده کودتای دیگری سازمان داد. اما از آنجا که مومنین هرگز از الطاف الهی ارباب ناامید نمی‌شوند، سازمان سیا باز هم برنامة مهوع قراردادن زن در برابر باورهای مقدس را در دستور کار گورکن‌ها قرار داده.

امروز آخوند صدیقی در وقوقیة جمعه، زنان بدحجاب را مسئول وقوع زلزله و بلایای طبیعی معرفی کرده، خواهان مبارزة «مردم» و مسئولان با «بلایای طبیعی» شد. همین بخش از شکرخوری‌های «ساتاس» بدون دخل و تصرف در «رادیوفردا» و دیگر شاخک‌های سازمان سیا انعکاس یافت:

«بشر در معرض بلا است و بلا هم آثار کردار خود انسان‌ها است [...] بی‌‌توجهی برخی بانوان به حجاب و چشم‌چرانی برخی جوانان [گناه] است [...] تکرار گناه [...] غضب خداوند را [در پی می‌آورد] اگر [گناه] زیاد شد، بلا در جامعه زياد می‌‌شود و رفع این نوع مشکلات عزم ملی و همت همة مردم و مسئولان را می‌طلبد.»


این مزخرفات نمونة بارز مک‌کارتیسم است. ساتاس، با معرفی زنان بدحجاب به عنوان مسئول «گناه»‌ شایع می‌کند که بلایای طبیعی همچون زلزله ناشی از «تکرار گناه» است. به عبارت دیگر، بر اساس بی‌بی‌گوزک‌های ابراهیمی «غضب خداوند» تروخشک را می‌سوزاند، پس برای جلوگیری از زلزله یا مبارزه با زنان بدحجاب می‌باید «پاسورها»، همة مردم و مسئولان به صحنه بیایند. این مزخرفات با کد: 1058290 در حنازرچوبه مورخ، 27 فروردین‌ماه 1389 نیز منتشر شده. حال ببینیم «رادیوفردا» مهملات ساتاس را چگونه انعکاس می‌دهد. این رادیو پس از نقل ترهات صدیقی، برای ارعاب مردم، با تکیه بر «نظر کارشناسان» تأکید می‌کند که زلزله‌ای بسیار شدید در راه است:

«[...] امام جمعه تهران [...] بدحجابی زنان و وقوع بلا و زلزله را به یکدیگر ارتباط داد [...] پس از وقوع زمین لرزه‌های بسیار قوی در چند کشور در ماه‌های اخیر، کارشناسان در باره احتمال وقوع زلزله مشابهی در تهران و لزوم مقاوم‌سازی ساختمان‌ها و اتخاذ تدابیری برای کاهش خسارات آن هشدار داده‌اند.»


بله ساتاس برای سرکوب زنان، به ارعاب مردم پرداخته زنان را مسئول بلایای طبیعی و زلزله معرفی می‌کند، سپس «رادیوفردا» ضمن نقل مهملات صدیقی، از قول کارشناسان وعدة زلزلة شدید هم می‌دهد! به این ترتیب است که بر ترس و وحشت دامن می‌زنند. در واقع پروپاگاند سازمان سیا بازتولید و گسترش تبلیغات اسلامی همین سازمان در کشورمان است.

پیش از آخوند صدیقی، منوچهر متکی به عنوان سخنران پیش‌وقوقیه یادی از آیزنهاور فقید فرموده‌اند! یادآور شویم کودتای 19 اوت 1953، 8 ماه پس از ریاست جمهوری آیزنهاور رخداد. پس جهت دریافت بهتر از تصویر تخریب در مطلب بهنود، نگاهی داشته باشیم به چارچوب اقتصادی سیاست‌های حزب دمکرات ایالات متحد و پیوند مستقیم سیاست‌های این حزب با جنبش‌های به اصطلاح «مردمی»، یا بهتر بگوئیم با «لات بازی» و قانون‌شکنی و سرکوب و کودتا در ایران.

از دوران درخشان مصدق آغاز کنیم که در اواخر دورة ریاست جمهوری ترومن دمکرات به اوج رسیده و در تاریخ 19 اوت 1953،‌ اوایل دورة ریاست جمهوری آیزنهاور (ژانویه 1953 تا 1961میلادی) به کودتای نظامی انجامید و محمد مصدق را در جایگاه «قهرمان ملی» تثبیت کرد. پس از قهرمانی مصدق و پایان ریاست آیزنهاور، نوبت به جان کندی از حزب دمکرات رسید. جان کندی همچون جوزف مک‌کارتی متعلق به یک خانوادة کاتولیک بود، پس طرفداری پدر خانواده از فاشیسم و ارتباط نزدیک‌اش با مافیا و حمایت قبیلة کندی از جوزف مک‌کارتی تعجب‌آور نخواهد بود. همچنین جای تعجب نیست که در دوران کندی، برای مبارزه با کمونیست‌های «خدانشناس» و چشاندن طعم شیرین «آزادی»‌ به ویتنامی‌ها، ارتش آمریکا این کشور را اشغال فرماید. در این دوره، طی 8 سال ریاست دمکرات‌ها بر کاخ سفید شاهدیم که ایران عملاً تبدیل به صحنة آشوب، لات‌بازی، سرکوب و ترور می‌شود. از آنجمله است ترور حسنعلی‌منصور و اختراع داستان «سوء قصد به اعلیحضرت» در کاخ مرمر جهت سرکوب غیرمذهبی‌‌ها در داخل و خارج مرزها. پرویز‌ نیکخواه قربانی همین برنامة استعماری شد. هدف‌ از اجرای این برنامه در گام نخست محاصرة شوروی با اتحاد جماهیرنوکری، ‌ و در گام بعد تجزیة اتحاد جماهیر نوکری در راستای سیاست «یک کشور، یک مذهب» بود.

حال پس از این مقدمة طولانی بپردازیم به تصویر «کودتا» در مطلب بهنود. شیخ مسعود در مسیر عکس روح‌الله خمینی «استدلال» می‌کند. خمینی دجال «مبارزات» خود را به اظهار نظر ارباب در ینگه ‌دنیا «مشروط» کرده و می‌گفت، هر چه آمریکا بگوید باید عکس آنرا انجام دهیم، در غیراینصورت در مسیر «استکبار» قدم برمی‌داریم! در نتیجه برای مشخص کردن مسیر حکومت امام روشن‌ضمیر کافی بود «بی‌بی‌سی» و دیگر بوق‌های استعمار از دمکراسی و حقوق‌بشر دفاع کنند، تا حکومت اسلامی بداند «راه رستگاری» از شاهراه کشتار و سرکوب می‌گذرد. بهنود در راستای همین منطق بلاهت ادعا می‌کند، بدگوئی رسانه‌های داخلی از عبادی، گنجی و دیگر مبارزان «حق‌طلب» نشان می‌دهد که اینان در راه خود موفق بوده‌اند! به عبارت دیگر اینبار برای تأمین منافع غرب ردة پروپاگاند یک قدم پائین‌تر آمده، امروز باید پروپاگاند موسسة‌ استعماری کیهان و اوباشی از قماش شریعتمداری را «ملاک» قرار دهیم. به زعم شیخ مسعود اگر رسانه‌های تندروی جمکران از جیره خواران اسلام فروش محفل مک‌کارتی در غرب بدگوئی می‌کنند ثابت می‌شود که کوشش‌های اینان خیلی مؤثر بوده و خلاصه بزودی جنبش مدنی اوج می‌گیرد:‌

«بدگوئی مدام رسانه‌های تندرو داخل کشور از شيرين عبادی، مهرانگيز کار، اکبر گنجی و شادی صدر خود بهترين گواه است که کوشش‌های اينان موثر افتاده است»


البته کوشش‌های این چند نخاله فقط برای مسعود بهنود مفید به فایده‌ بوده. حال باید از شیخ مسعود بپرسیم اگر به ناگاه سیاست سازمان سیا تغییر کرد و کیهان و دیگر ورق‌پاره‌های جمکران زبان به تمجید از خاله‌شلخته‌ها و تیغ‌کش‌های مذکور گشودند تکلیف «استدلال مبرهن» و کشکی و شکمی سرکار چه خواهد شد؟ باید بپذیریم که این اراذل و اوباش که مایة افتخار سرکار هم هستند، در تلاش‌های‌شان شکست خورده‌اند؟ شیخ مسعود! پای استدلال‌تان در هوا مانده! از این گذشته چرا سفسطه می‌کنید؟ بدگوئی رسانه‌های تندرو از این عمله و اکره با هدف گرم کردن بازار کسادشان صورت می‌گیرد؛ شما می‌دانید، ما هم می‌دانیم، نکند همان «مردم» را احمق پنداشته‌اید! در ضمن ما بارها سخنان این افراد را در چارچوب منطقی بررسی‌ کرده‌ و نشان دادیم که همچون سرکار، به صحرای کربلا می‌زنند، پرت می‌گویند و در واقع به بازتولید مزخرفات خمینی مشغول‌اند. حال‌آنکه رسانه‌های تندروی داخلی در مسیر مخالف می‌کوشند این پیشخدمت‌های آستان مقدس مک‌کارتی را به عنوان «آزادیخواه» و «مخالف» به ملت ایران حقنه کنند. بدون در نظر گرفتن این اصل مسلم که خارج از چارچوب دمکراسی، هر گونه آزادیخواهی و حق‌طلبی جز شیادی نمی‌تواند باشد. خمینی هم آزادیخواه و حق طلب بود؛ شما که اینهمه برای «امام» سینه می‌زدید یادتان که نرفته! ایشان به دلیل همین «آزادیخواهی» مورد توجه رسانه‌های «معتبر» غرب قرار گرفتند. عبادی هم به همین دلیل، یعنی به دلیل افتخار به توحش دین از عنایات ویژة محفل نوبل برخوردار شده. پس بهتر است از «جوایز معتبر» برای ما قصة خاله‌سوسکه تعریف نکنید، چرا که ما نیک می‌دانیم هدف شما پنهان داشتن دست استعمار است و بس.

پیام شیخ مسعود در واقع پیام اتحاد «جان شیفتة» ‌چپ‌نمایان با «حق‌طلبان» است. همان «بچه مذهبی‌ها» که در بی‌بی‌گوزک بهنود با یکدیگر «عهد» کردند که جز راه حق و عدالت نپویند! بله، همین قماش اتحاد بین داس‌الله و حزب‌الله تاکنون چندین بار «جنبش مدنی» به رهبری شعبان‌خان و ماشالله قصاب را «به اوج» رسانده و چشم حزب‌الله و اربابان‌اش را در غرب خندان، و چشم ملت ایران را گریان کرده. اهدای جایزة‌ معتبر فریدمن به یک پاسدار «خوشنام» که از سپاه پاسداران به وزارت امورخارجه پرتاب شده و به کوشش اوباش کیهان در جایگاه «مخالف» قرارگرفته اعتباری برای اکبر گنجی کسب نمی‌کند، باعث بی‌اعتباری جایزة‌ فریدمن می‌شود. همچنانکه اهدای نوبل صلح به شیرین عبادی فقط محفل نوبل را رسواتر کرد.


0 نظردهید:

ارسال یک نظر

<< بازگشت