تنباکو و اینفینیتی!
...
گذرگاه کرمها
اینجا نه کشتگاه عشق و غرور است
میعادگاه زشتی و پستی است
[...]
بگذار تیرگی در بند بند شهر بپیچد
تا این حرامیان از جانپناهشان به در آیند
«انجمنی از علما تشکیل شده [...] و جناب [...] ملامحمد آملی و و و [...] تشریففرما[...] شدهاند [...] بنای این مجلس بر حفظ بیضة اسلام و صون و صیانت از طرد موجبات مخالفت با شرع و احکام موضوعة مجلس مقدس ملی میباشد[...]»
احمد کسروی، «تاریخ مشروطة ایران»
برای دستیابی به حقوق انسانی میباید نخست در جایگاه انسان قرار گرفت. در سنگر مقدس حق هیچ جایگاهی برای انسان وجود ندارد. پس به عنوان مدافعان دمکراسی موضع ما در تقابل با سنگرهای طرفداران موسوی و مدافعان خامنهای قرار میگیرد، چرا که در حکومت «مقدس» حقوق انسانی به رسمیت شناخته نمیشود.
طی سدة اخیر، استعمار انگلستان برای استقرار آخوند و اوباش دینپرست در جایگاه رهبر و مدافع «حق مردم» سعی و کوشش فراوان به خرج داده و میپندارد تداوم چنین روندی هنوز امکانپذیر است، از اینرو سایت «بیبیسی» آخوند کروبی جنایتکار را به عنوان مخالف فرضی با اعدام پنج زندانی به میدان آورده تا شیخ پلید و مزور به بهانة مخالفت با این جنایت وحشیانه، به مداحی برای «اسلام خوب» بنشیند. حال آنکه قوة قضائیه جمکران برای ارتکاب به این جنایات چراغ سبز را از کارخانة رجالهپروری دریافت کرده. حداقل ما با «روند کار» در کشورمان بیگانه نیستیم!
روند چنین است! تحمیل یک قرارداد یا شرایط غیرعادلانه به حکومت، ایجاد سنگر حق کاذب بر ضد حکومت توسط آخوند ـ این فرد به نام اسلام قرارداد یا شرایط فوق را به زیر سئوال میبرد ـ بسیج اوباش به نفع آخوند جهت قراردادن حکومت در تقابل با باورهای مقدس «مردم»، با هدف واداشتن حکومت به «یکجانبهگرائی»، یعنی لغو قرارداد و پرداخت خسارت به استعمارگر و یا تداوم شرایط سرکوب. بیش از یک سده است که حاکمیت بریتانیا با توسل به این شیوة خداپسندانه به راهزنی، باجگیری، ایجاد آشوب و کودتا در کشور ایران مشغول است و هنوز هم دست بردار نیست.
خلاصه بگوئیم، تشویق حکومت جیرهخوار به سرکوب ملت ایران از یکسو، و انتقاد از سرکوب به نام حمایت از «اسلام» توسط جیرهخواران مخالفخوان از سوی دیگر! این است سیاست انگلستان در ایران. این برنامة سرشار از نبوغ با اعتراض میرزای شیرازی به قرارداد تنباکو آغاز شد، و از آنجا که نتیجة درخشانی به دست آمد که هم به بیاعتباری دربار قاجار انجامید و هم بانک نوپای شاهی را به نزولخورهای لندن مقروض کرد، همین برنامه را بعداً با آخوند کاشانی و مصدق مزدور، اینبار برای «ملی» کردن نفت به اجرا درآوردند. نتیجه همچنانکه دیدیم بسیار بسیار مطلوب بود. سپس نوبت به «مخالفت» خمینی با پیوستن ایران به کنوانسیون وین رسید! همان خمینی «ضدامپریاس» که مشکل اصلیاش «جامعة مختلط» بود و پس از 15 سال تبدیل شد به رهبر کبیر یک «انقلاب»! انقلابی که همان کودتای ننگین 22 بهمن است و ... و امروز پس از گذشت 31 سال میرحسین موسوی، شیخ کروبی و شرکاء میخواهند به دوران همین «امام» بازگردند! بازتاب زوزههایشان را در فستیوال کن میشنویم، همه نگران «پناهی»، زندانی تزئینی جمکران شدهاند. علامت تعجب هم نمیگذاریم. مسیر فستیوال کن همچون دیگر فستیوالهای اروپای غربی توسط بخش فرهنگی ناتو مشخص میشود، اهداف انسانستیز سازمان ناتو مشخص است ـ کافی است عراق، افغانستان، پاکستان و ایران را بنگریم ـ و خلاصه حنای این تشکیلات و شاخکهای به اصطلاح فرهنگیاش دیگر هیچ رنگی ندارد.
پیش از ادامة مطلب در پاسخ به یکی از خوانندگان گرامی در مورد «زبان شریعتی» و زبان دیگر فعلة ساواک که در سایت آخوندپرست «زمانه» منتشر میشود، توضیح دهیم انتشار این مطالب یک هدف انسانستیز و اساسی را دنبال میکند که عبارت است از مرزشکنی از طریق در ترادف قراردادن «انسان محوری» و «خدامحوری». هدف از انتشار سخنان مبتذل مطهری، شریعتی و دیگر فعلة فاشیسم به هیچ عنوان گسترش آگاهی و تحلیل و بررسی نیست، کاملاً بر عکس! هدف شاخک «بیبیسی» مخدوش کردن مرز مفاهیم متضاد جهت «تخریب انسان» است. اینان در کمال حماقت میکوشند «مککارتیسم» را به لنین نسبت دهند، بدون اینکه بدانند مککارتیسم برای تخریب انسان به ارزشها و باورهای مقدس متوسل میشود، حال آنکه لنین و دیگر رهبران کودتای بلشویک اصولاً با مقدسات بیگانهاند، چرا که اینان خود را پیرو نظریة مارکس میدانند. نظریهای که انسانمحور است و در تضاد کامل با خدامحوری و مقدسات قرار میگیرد.
پاسداراکبر پنداشته تهاجم بلشویکها به بورژوازی، با شایعهپراکنی و تکفیر، به عنوان شیوههای رایج مککارتیسم یکسان است! بلشویکها بورژوازی را در تقابل با منافع مادی طبقة کارگر میدانند و مبارزاتشان ریشة مادی و ملموس دارد، در صورتیکه فاشیستها «انسان» را در تقابل با منافع خود میبینند. بلشویکها منافع مادی بورژوازی را هدف گرفتهاند و مککارتیستها حریم خصوصی و موجودیت انسان را، این است تفاوت!
رفتار رذیلانة دولت اردوغان با رهبر مخالفاناش، «دنیز بایکال» نمونة بارز مککارتیسم و تخریب انسان است. دولت اسلامگرای ترکیه با تهاجم به حریم خصوصی رهبر مخالفاناش ثابت کرد که در این کشور لائیسیته جز یک بهتان تاریخی هیچ نبوده! در یک نظام لائیک، تجاوز به حریمخصوصی افراد جرم شمرده میشود.
هفتة گذشته انتشار یک ویدئو در یوتوب به استعفای دنیز بایکال، رهبر حزب جمهوری خلق ترکیه منجر شد. البته دولت اردوغان ادعا کرده روحاش از این جریان خبر نداشته و دادستانی ترکیه هم تحقیق در مورد «تهاجم به حریم خصوصی» را آغاز فرموده! اما اردوغان انتشار این ویدئو را به دلیل تعرض به حریم خصوصی محکوم نکرده، اردوغان انتشار نوار کذا را خلاف ارزشهای اخلاقی و خانوادگی دانسته! مسلم است که ارتباط جنسی فرد متأهل خارج از چارچوب خانواده «غیراخلاقی» است، ولی در یک دمکراسی این امر نه به روند سیاستگزاری مربوط میشود، و نه به دولت!
به گزارش بیبیسی، مورخ 10 ماه مه 2010، انتشار یک نوار ویدئو که «دنیز بایکال» 71 ساله را با یک زن بیگانه در اتاق خواب نشان میداد به استعفای او انجامید. جریان از این قرار است که اردوغان میخواهد با اصلاح قانون اساسی ترکیه این کشور را یک گام دیگر به لجنزار مقدسات نزدیکتر کند و دنیز بایکال، رهبر حزب سکولار جمهوری خلق با اصلاح قانون اساسی مخالفت کرده! این است دلیل انتشار نوار کذا در سایت یوتوب: تخریب مخالف از طریق قراردادن او در برابر باورها و ارزشهای عوامالناس. مهم نیست که نوار کذا ساختگی باشد، مهم این است که مردم ترکیه ببینند رهبر سکولارها با ارزشهای اخلاقی بیگانه است!
حتی اگر ثابت شود فیلم کذا ساختگی بوده، تفاوتی نخواهد کرد، حزب اردوغان «نتیجة مطلوب» را به دست آورده: شایعة روابط غیراخلاقی رهبر سکولارها هرگز از ذهن مردم زدوده نخواهد شد و در باور مردم «سکولاریسم» در ترادف با اخلاقستیزی قرار خواهد گرفت. در نتیجه، میتوان به راحتی به تکفیر سکولار پرداخت! این است یکی از فواید «شایعه پراکنی!» به همین دلیل است که از دیرباز آنگلوساکسونها به آخوند و اوباش در ایران ارادت میورزند. براساس تبلیغات مزورانة آنگلوساکسونها اعمال ایرانستیز آخوند جماعت دفاع از «استقلال» معرفی شده.
در همین راستا، حنازرچوبه، مورخ 23 اردیبهشتماه سالجاری در مطلبی تحت عنوان مضحک، «فتوائی به پهنای تاریخ معاصر یک ملت»، لاتبازی سازمان یافتة انگلستان برای زدن بانک شاهی را «مقابله با استعمار» میخواند! نمیدانستیم تاریخ پهنا دارد! تا آنجا که ما میدانیم حرکت تاریخ خطی است، به همین دلیل گفته میشود، «درازنای تاریخ»! ولی از آنجا که گورکن جماعت با هرگونه حرکت به سوی آینده بیگانه است و معمولاً آینه به دست پشت سر را مینگرد و در جا میزند، مرداب فاشیسم را عمیقتر میکند، و ممکن است در این گیرودار دهانة مرداب گستردهتر شود. شاید به همین دلیل است که تاریخ گورکنها از «پهنا» برخوردار شده!
باری مطلب کذا با کد: 1113637 در سایت حنازرچوبه انتشار یافته و نویسندة آن ادعا میکند مرجعیت شیعه ساکت نماند و فتوی داد که استفاده از تنباکو محاربه با امام زمان است و «تمامی مردم» توتونها را دور ریختند و غلیانها را شکستند و ... و اهالی حنازرچوبه گویا فراموش کردهاند که هیچکس برای میرزای شیرازی تره هم خورد نکرد؛ جز اوباش! اوباش که به قهوهخانهها هجوم میبردند و مانع غلیان کشیدن مردم میشدند! بله، اگر شما تازه از راه رسیدهاید تا برای مردم از «مبارزات» مرجعیت شیعه بیبیگوزک بسازید، ما در جریان فتوی خائنانه و هجوم اوباش به قهوهخانهها هستیم. آنزمان برای وادار کردن شاه قاجار به یک جانبهگرائی و لغو قرارداد تنباکو «مبارزه» با غلیانکشیدن واجب شرعی بود، با این هدف که امکان هرگونه مذاکره از دولت ایران سلب شود و مزدوران بریتانیا در جایگاه قهرمان بنشینند:
«تمامي مردم به اطاعت از مرجع تقليدشان [...] تمام قليانها و وسايل استعمال تنباکو را شکستند [اینگونه بود] که شاه مجبور به عقب نشيني شد و استعمارگران انگليسي در مقابل خواست ملتي پيشتاز در خاورميانه طعم شکست را چشيد.»
اتفاقاً ترور رزمآرا نیز همین هدف را دنبال میکرد: لغو یکجانبة قرارداد نفت، دریافت خسارت از ایران و تبدیل محمد مصدق به قهرمان و... و کودتا! تا چندی پیش هم قرار بود دولت مستقل جمکران به صورت یکجانبه از «ان. پ. تی» خارج شود و زمینة تهاجم یانکیها به ایران را فراهم آورد، اما آن آتشفشان ایسلندی مانع شد! حنازرچوبه در ادامة پوچپردازیها مینویسد، این حرکت قهرمانانه به «ملت مسلمان» ایران ثابت کرد که پیروی از آخوند یعنی پیروزی بر استعمار و به این دلیل استعمار تلاش میکند «مردم» را از روحانیت جدا کند و انقلاب مشروطه بازتاب همین تلاش استعماری است:
«از اين رو [...] بيگانگان براي استحالة جنبشهاي ملت ايران، تلاش در جدائي مردم از روحانيت داشته [...] انقلاب مشروطه [...] نخستين آينة اين تفکر بيگانگان است.»
این مزخرفات که در رسانة رسمی حکومت اسلامی منعکس میشود تلاشی است مذبوحانه برای تبدیل تاریخ به بیبیگوزک. برای دریافت ابعاد تحریف تاریخ معاصر بهتر است نگاهی داشته باشیم به تحرکات شیخ فضلالله نوری و شرکاء در تقابل با مطالبات ملت ایران. احمد کسروی در «تاریخ مشروطة ایران» مینویسد، دستاربندان مشروطه طلبان را «بیدین» میخواندند. همانطور که امروز سگهای دستآموز بارگاه مککارتی مدافعان دمکراسی را «بیدین» معرفی میکنند:
«حاجی شیخ فضلالله در نشستهای درس به یک رشته بدگوئی از مجلس و قانون نیز میپرداخت. حاجی میرزا لطفالله بالای منبر بیباکانه نکوهش از مشروطه نموده مشروطهخواهان را بیدین میخواند. یک دسته از طلبهها به بهارستان آمده در جلو مجلس میایستادند که هر گاه که گفتگوی قانون اساسی به میان آمد و یا در میان گفتگوی دیگری، اگر کسی از نمایندگان آذربایجان یا از دیگران سخنی به خلاف شرع گفتند بریزند و او را بیرون کشند و بزنند[...]»
سخنان ابلهانة علیمطهری را که فراموش نکردهایم! آنروزها هم تهاجم به مشروطهطلبان حکم «واکسن» داشت و برای حفظ «بهداشت» جامعه لازم شده بود. اصولاً قرار گرفتن ایرانی در جایگاه انسان از نظر آنگلوساکسونها نوعی بیماری تلقی میشود که باید از آن پیشگیری کرد. راه پیشگیری هم فقط ارسال چماقدار به خیابان است که در قاموس فعلة استعمار «مردم» و «بچههای حزبالله» خوانده میشوند و دمکراسی را برای ملت ایران کفر میدانند چرا که «انسان» فقط اروپائی و مسیحی میتواند باشد. اگر متن سخنرانی مستر «رضا دقتی» را مطالعه کنیم متوجه خواهیم شد که ایشان نیز در سنگر استعمار تشریف دارند و تلویحاً با «انسان نسبی» موافقاند.
روز دوشنبه 10 ماه مه 2010، رضا دقتی، عکاس و فعال حقوق بشر پس از دریافت جایزة «اینفینیتی»، آن را به ملت ایران تقدیم کرد. تا اینجای قضیه اشکالی ندارد! اشکال متن سخنرانی دقتی است که گویا خیلی به «دقت» تنظیم شده! این فعال حقوقبشر در سخنرانی شیوای خود فقط تهاجم نظامی اتحاد شوروی به افغانستان را محکوم کرده. دقتی میگوید سی سال پیش امپراطوری اشغالگر روسیه، و نه اتحاد جماهیر شوروی، افغانستان را اشغال کرد، و پس از ده سال امپراتوری روسیه فروپاشید و دیوار برلن فروریخت و ... و امروز اوضاع در ایران خیلی خراب است! یکنفر هم متن سخنرانی رضا دقتی را برای نویسندة این وبلاگ ارسال کرده.
از سخنرانی کذا چنین برمیآید که امروز اوضاع در افغانستان باید خیلی خوب باشد، چرا که ارتش اشغالگر شوروی جای خود را به ارتش اشغالگر ناتو سپرده! به عبارت دیگر اشغال نظامی بر دو نوع است، اشغال نظامی نیک و بد! امروز خوشبختانه اوضاع ملت افغانستان چنان خوب شده که مردم این مملکت به جهنم جمکران پناهنده میشوند و این مسائل پیشپاافتاده از دیدگان «رضا دقتی» پنهان مانده. ایشان همچنین کشتار خبرنگاران و غیرنظامیان در عراق را نادیده گرفتهاند و... و فراموش کردهاند که لشکرکشی آنگلوساکسونها به عراق و افغانستان برای استقرار حکومت توحش اسلامی بوده، و به همین دلیل است که اخبار وحشیگری اسلامگرایان در عراق و افغانستان پخش نمیشود. بله، وقتی این جوایز را میپذیرید باید سخنرانیتان هم مطابق میل تشکیلات جایزه دهنده تنظیم شود.
«من این جایزه را به [کسانی] تقدیم میکنم [که علیرغم تمامی خطرات موجود] کار خود را ادامه میدهند تا این جهان و انسانیت را از فعالیت رژیم دیکتاتوری ایران آگاه نمایند.»
بسیار کار خوبی میکنید! کدام جهان میباید از دیکتاتوری حکومت ایران آگاه شود؟ همان جهانی که 31 سال است این حکومت را در برابر مطالبات ملت ایران قرارداده و به سرکار جایزه میدهد تا نقش خود را در جنایات حکومت اسلامی پنهان دارد؟ مستر دقتی! شما و دیگر جایزه بگیران انساندوستنما هیچ فکر کردهاید که آنچه در ایران میگذرد منافع غرب را تأمین میکند؟ هیچ فکر کردهاید که میتوان جایزههای حامیان جنایتکار حکومت اسلامی را رد کرد؟ هیچ فکر کردهاید که جایزه را از دست چه کسانی دریافت میکنید؟ از دست کسانی که میلیونها ایرانی را آواره کردهاند، و در بازار سیاه به دولت ایران همة مایحتاج عمومی و تجهیزات نظامی را به چند برابر قیمت میفروشند تا دست این حکومت جنایتکار برای سرکوب ملت ایران بازتر شود. شما مدافع انسان و انسانیت شدهاید؟ پس در کنار انسانستیزان چه میکنید؟
کنام شیر لجنزار نیست، نیست!
(نصرت رحمانی)
0 نظردهید:
ارسال یک نظر
<< بازگشت