سرکه و صیغه!
...
فقط روسپیها با جنبشسبز مخالفاند! این است پیام پروپاگاند بیشرمانة ساواک جمکران که در سایت «پیک نت» به لجنپراکنی اشتغال دارد.
پاسخ به خوانندگان گرامی را به وبلاگ بعد موکول میکنیم، و بخش نخست وبلاگ امروز را به زنستیزی طرفداران «جنبشسبز» اختصاص میدهیم، سپس میپردازیم به شکست ارتش ناتو برای ممانعت از مذاکرات صلح در منطقه. این طرح خداپسندانه که با همکاری ترکیه و اسرائیل آغاز شد، قرار بود پیروزی بزرگی برای گروه اسمعیل هنیه به ارمغان آورده، همزمان جایگاه دولت اسلامگرای رجب اردوغان را به عنوان مدافع مردم فلسطین، البته فقط در غزه استحکام بخشد. ولی به دلیل ایجاد تزلزل در کشورهای «محور»، کشورهائی که طی جنگ جهانی دوم در برابر متفقین قرار گرفته بودند، یعنی آلمان، ایتالیا و ژاپن، این برنامه به چنان شکست مفتضحانهای انجامید که بین همسنگران اردوگاه مقدس ناتو جنگ زرگری به راه افتاد، و نمایندة بریتانیا در پارلمان اروپا ناگهان بشردوست از آب در آمده، به طرفداری از «ندا»، منوچهر متکی را جنایتکار خطاب کرد! دلیل هم اینکه حکومت اسلامی نتوانست سیاست بریتانیا را جهت تداوم بحران هستهای به اجرا در آورد تا اسرائیل هم بتواند به قانونشکنی و عربدهجوئی در منطقه ادامه دهد! نتیجة این شرایط یعنی ابتر شدن سیاست انگلستان، استعفای نخست وزیر ژاپن، رسوائی اسقفاعظم آلمان و از همه مهمتر لغو سفر رابرتگیتس به کشور چین بود. پس ابتدا بپردازیم به زنستیزی طرفداران «جنبشسبز» که یک نمونة بارز آن در «پیک نت»، تریبون «مردمی» حزب توده تجلی یافته.
روز گذشته سایت «پیک نت» در مطلبی لبریز از ابتذال، تحت عنوان «سرداران مشغول سازمان دادن نماز رهبراند» ادعا کرد، زنان «بیحجاب» و «کمحجاب» روسپیهائی هستند که به طرفداری از احمدینژاد راهپیمائی کردند و سردار نقدی هم اینان را با چادر سیاه به مراسم نماز جماعت خواهد آورد. سایت «پیک نت» تصویری از سردار نقدی و تصویر دیگری از یک زن موطلائی را نیز ضمیمة لجنپراکنیهای خود کرده بود. جالب اینجاست که امروز مطلب کذا از سایت پیکنت حذف شد، ولی عنوان و تصاویر مربوط به آن هنوز در همین سایت به چشم میخورد. ساواکیهای حزب توده فراموش کردهاند که اگر آثار سرقدم رفتنشان را میتوانند از روی سایت سرشار از لجن خود غیب کنند، چنین معجزاتی را در «دیتابیس» گوگل نمیتوانند صورت دهند.
یادآور شویم شایعهپراکنی ساواکیهای جیرهخوار لندن و واشنگتن در «پیکنت» در تمام سطلهای خاکروبه و اماکن تخلی استعمار از جمله «راه سبز امید»، «فریاد»، «ریاکاران»، «ایران نیوز» و... منعکس شده و بهتر است آفتابهداران استعمار در پی حذف آن برنیایند که کاری است عبث.
باری روز گذشته «پیک نت» که وظیفه مقدساش شایعهپراکنی است ادعا کرد، در تهران «هتلی» وجود دارد که محل «ملاقات» سرداران است با زنان. این سایت مینویسد، در این هتل سرداران برای چند ساعت زنان را «صیغه» میکنند و سردار نقدی همین زنان را برای حمایت از احمدینژاد به خیابان آورده بود. یادآور شویم سایت کذا ادعا میکند یک تن از این زنان را نیک میشناسد! اما «پیک نت» به این مختصر اکتفا نکرده. متصدی لجنپراکنی استعمار مینویسد، روسپیها را برای حمایت از احمدی نژاد به خیابان آورده بودند. «دلائل» پیک نت همچون چماق ماشاالله قصاب پایهدار و «محکم» است و براهیناش همچون گلوله، «قاطع». پس نیازی به توضیح نیست که بگوئیم مطلب کذا همچون نیش چاقوی اسمال تیغکش برنده و قتال عمل میکند. این «خبر» تیغکشمآبانة پیکنت بر مشتی روایات و حکایات و شایعات و نام یک «زن» تکیه کرده، و از این نظر به بیبیگوزکهائی که برای زینب و فاطمه سر هم شده شباهت فراوان دارد.
در ذهن علیل قلمزنان ساواک، از آنجا که این زن در روایات پیک نت با سردار نقدی هم مرتبط است و در راهپیمائی طرفداران احمدینژاد نیز حضور داشته، به استناد مدارک نامرئی و «موثق» حزب توده روسپی است، پس همة زنان حاضر در آن راهپیمائی نیز میباید با او شناسائی شوند، چرا که این زنان با جنبشسبز مخالفاند! استدلال از این محکمتر نمیتوان یافت. باید به مسئولین مفلوک «پیکنت» این نکتة پیشپاافتاده را یادآور شویم که برچسب زدن به مخالفان آخوندیسم و به ویژه به زنان مخالف حکومت دینی از دیرباز آغاز شده بود. در عمل از شبانگاه 8 مارس 1979! همان هنگام که شما و طرفدارانتان پشت سر امام «ضدامپریالیست» سنگر گرفته و گویا در سنگر مبارزات خوابتان برده بود. همان شب بود که «پدر» طالقانی شما تودهایها راهپیمایان 8 مارس را «مشتی زنان بدنام» توصیف فرمودند، یادتان که نرفته؟!
خلاصه کنیم در جوامع عقب افتاده برچسب زدن و وارد آوردن تهمت اخلاقی به افراد، به ویژه به زنان بسیار ساده و کارساز است. زمانیکه شایع شود زنی از نظر اخلاقی در چارچوب فرهنگ مردمپرستی و زنستیزی در موضع «ناهنجار» قرار گرفته، خصوصاً اگر به قول آخوندها این زن «فاسد» باشد، دیگر هیچکس نمیتواند در توجیه نظرات و رفتار او سخنی بر زبان آورد! بله، این برخورد را حزب توده از جوامع زنستیز و قرونوسطائی به ارث برده. این حزب علیرغم ادعای «سوسیالیسم علمی»، میراث تحجر و توحش خود را همه روزه در ویترین «پیکنت» به نمایش میگذارد. بیدلیل نبود که محفل جوزف مککارتی نیز جهت تخریب مخالفان فاشیسم، آنها را در برابر باورهای مقدس و ارزشهای عوام قرار میداد؛ یکی کمونیست معرفی میشد، دیگری همجنسگرا و... جالب اینکه حضرت مککارتی خودشان از همجنسگرایان «منحرف» و «ناهنجار» به نام بودند. به زبان سادهتر آنچه وی را از همجنسگرایان به زعم ایشان «منحرف» متمایز مینمود، این بود که جناب مککارتی پای ثابت «بزم» همجنسگرایان منحرف به شمار میرفتند.
یادآور شویم «گرایش جنسی» انتخابی نیست، و هیچکس را نمیتوان به دلیل همجنسگرائی نکوهش کرد. اما جوزف مککارتی برای پنهان داشتن گرایشجنسی و شیوة زندگی اخلاقستیز خود همجنسگرائی را به عنوان یک اتهام مطرح میکرد، چرا که در باور مردم گرایشبه همجنس نکوهیده است. حال پیکنت و پامنبریهای مفلوکاش که مانند همة فاشیستها از جزء به کل رسیدهاند، میباید توضیح دهند به چه دلیل به زنان مخالف جنبشسبز برچسب «روسپی» میزنند و به چه دلیل پس از 31 سال خفقان، اینک حزب همیشه «منحله» در تبلیغات خود را مخالف «صیغه» جا میزند؟ مگر ما بودیم که پشت سر «امامتان» نماز میخواندیم؟ چرا زمانیکه از رایحة تعفن آخوند سرمست میشوید و در باب مبارزات ضدامپریالیستی امام خمینی عربده سر میدهید، فراموش میفرمائید که این جانوران وحشی از چه منجلابی تغذیه میکنند؟ چه شده که با تکیه بر مشتی آخوند خودفروخته حزب منحله و تشکیلات مسخرهاش مخالف «صیغه» از آب در آمده؟ نکند از آنجا که این به اصطلاح صیغهها به «زن» شباهت دارند، دیگ «اخلاقیات» حزبیتان به جوش آمده باشد؟
اگر زنانی که در آن هتل کذا به ادعای شما «صیغه» میشوند طرفدار جنبشسبز بودند، شما که دم از مسلمانی و اسلام سبز میزنید چه میگفتید؟ مسلماً از این شکرخوریها نمیکردید. شما آخوندهای مفلوک در «عفت» و «شرافت» امثال زهرا خانومها و دیگر چماقکشهای مونث حکومت اسلامی، از همان 22 بهمن 57 هیچ تردیدی ندارید، چرا که اینان هم حجابشان را خوب رعایت میکردند هم شباهتی به زن نداشتند! اگر زنان هتل کذا همچون زهره کاظمی روسری گلمنگلی با چادرسیاه به سر میانداختند و پس از عمری تقلب و پاکشی، با بودجة دولتی به لفتولیس و «ریاست» مشغول میشدند، و موجودیتشان در یک جفت عینک بر روی تل چادرسیاه محدود میماند، مسلماً از نظر اخلاقی «فاسد» معرفی نمیشدند! دلیل هم روشن است؛ این دیوهای دو سر، نه رفتار اجتماعیشان به زن شباهت دارد، نه برخوردشان با جامعه انسانی است. اینان آخوندهای مونثاند که از جنسیت خود شرم دارند و برای انکار جنسیتشان به آن تکه پارچة نماد بردگی و انقیاد زن متوسل شدهاند. یادآور شویم قلمزن «پیکنت» به زنان «آموزش دیده» اشاره دارد، ایشان حتی شهامت ندارند از واژة «روسپی» استفاده کنند:
«سردار نقدی، که در راهپیمائی قدس [...] و 22 بهمن گذشته برخی زنان آموزش دیده زیر دست خود را [...] از جمله بیحجابها و کمحجابها به خیابانهای تهران فرستاده بود، این بار همه را با چادر میخواهد در صف نماز جمعه رهبر به خط کند! [...] برج سفید در خیابان پاسداران، محل آموزش این زنان است. [ت. لام] با نام مستعار [نون ـ ر] از جمله آموزشدیدههای این مرکز است که در راهپیمائی 9 دی حضور فعال داشت [...]»
اساس مبارزات سیاسی در جمکران همچنانکه میبینیم «اسلام» است که به گفتة راوی «توپ مرواری» بر همان «یک وجب پائینتنه» استوار شده، پس جای تعجب نیست که سایتهای «پیکنت»، «راه امید سبز» و... همه بر «پائینتنه» متمرکز شوند؛ اینهمه فقط برای حفظ اسلام است! حال چند پرسش منطقی مطرح میشود. نخست اینکه مگر آخوند کروبی، محمد خاتمی و دیگر سردمداران منفور جنبشسبز از جمله میرحسین موسوی و عیال متقلباش مخالف «صیغه» به شمار میروند؟ اینان در چارچوب همان دینی که برایاش سینه میزنند و همان روحانیتی که کفشاش را میبوسند نمیتوانند با صیغه مخالف باشند. پس چرا قلمزنهای «پیکنت» بعد از عمری پیشخدمتی برای حکومت اسلامی از صیغه انتقاد میکنند؟ مگر امام روشن ضمیرتان یا همان آخوند منتظری شیاد و شیخ صانعی جلاد که برایشان سینه میزنید با «صیغه» مخالف بودهاند؟ از این گذشته مگر به حکم زنان بساط «صیغه» در کشور رایج شده که شما خودفروختهها انگشت اتهام را به سوی زنان ایران گرفتهاید؟ چرا به آخوندهای منفوری که این بساط را به راه انداختهاند اعتراض نمیکنید؟ شما که اینچنین شیفتة اخلاقیات «زیرشکم» شدهاید، چرا در مورد شیخ مهدی کروبی خودفروخته و آپارتمان خیابان وزراء افشاگری نمیکنید؟ چرا به سوءاستفادههای مالی بهزاد نبوی، و شبکة قاچاق موادمخدر و بردهفروشی سردار اکبر اعتراض ندارید؟ سئوال این است، با زنان چکار دارید؟ البته پاسخ به این پرسش روشن است. ما نیک میدانیم چرا «حزب توده» با زنان ایران به جنگ برخاسته، این حزب خودفروخته نیز همچون امام وحشی و بیابانیاش، خمینی، در کشور ایران دیواری کوتاهتر از دیوار زن نیافته؛ پای جای پای امام گوربهگورشدهاش میگذارد.
خمینی کبیرشان همچون دیگر سگهای هار سفارت کذا خارج از چارچوب «احکام مقدس»، ارتباط اجتماعی زن و مرد را مردود میشمرد، پس اینان نیز که سنگ موسوی جلاد و پیروان خط امام را به سینه میزنند، هم از آخور میل میکنند و هم از توبره. قاطرهائی چموشاند که ارواح شکمشان طرفدار «آزادی» هم شدهاند؛ هم از نکبت و ادبار آخوند و حوزه طرفداری میکنند، و هم با استفاده از «دستاورد» حکومت اسلامی، «صیغه» و تبدیل آن به ابزار تخریب زنان، مخالفان موسوی جلاد را میکوبند:
«در هتل ویژه سپاه [...] نشست و برخاست سرداران برای سازمان دادن این نماز برقرار است. هتلی که [...] محل ملاقات سرداران و فرماندهان با زنانی است که برای چند ساعت صیغه میکنند!»
بله سرداران «صیغه» میکنند، شما مخالف هستید؟ بالاخره باید موضعتان مشخص شود! طرفدار خط امام هستید یا نه؟ صیغه و تعدد زوجات و سنگسار و قصاص در همین خط توحش نهفته، لودگی و پفیوزی و نانبهنرخ روز خوردن دیگر بس است، شما مخالف صیغه هستید؟ اگر شهامت دارید صریحاً مخالفت خود را ابراز دارید. ولی ما میدانیم گرفتاری شما خودفروختهها چیست! شما هیچ مخالفتی با وحشیگری در جامعه ندارید، درد شما همان درد دوران لاتبازیهای مصدقالسلطنه است: قرار دادن مسیر تحولات جامعة ایران در چارچوب مورد نظر اربابان در لندن و واشنگتن! به همین دلیل است که در همسوئی کامل با وقوقیههای جمعه، تخریب انسان و سرکوب ملت ایران را از طریق تهاجم به زن پیگیری میکنید.
آخوندهای محبوبتان صیغه را ممنوع کردهاند؟ هرگز! اگر زنی بخواهد صیغه شود باید از «حزب توده» اجازه بگیرد؟ فکر نمیکنم، در حکومتی که برایاش سینه میزنید این شق مطرح شده باشد. پس صیغه شدن زنان «کمحجاب» و بیحجاب هیچ ارتباطی به شما و حزب پوسیده و کپکزدهتان ندارد! بجای افشاگری در مورد پائینتنة سرداران و زنان «کمحجاب» و «بیحجاب» و مزخرفنگاری و دروغپردازی در باب «نیاکان مبارز» میرحسین موسوی به ما بگوئید به چه دلیل با جملات شرطی و «شاید» و «لابد» به زنان مخالف جنبشسبز برچسب زدهاید:
«[ت. لام] که لابد در نماز جمعه رهبر با چادر سیاه حاضر خواهد شد[...]»
بله این است شیوة خبررسانی ساواک جمکران: نقل روایت و حدیث بیاساس، برچسب زدن به زنان کشور، و توسل به جملات شرطی برای پیشگوئی آینده! قلمزن ساواک گوی بلورین به دست گرفته تا به ما بگوید، زن پلیدی با چادرسیاه در نماز جمعة رهبر حاضر خواهد شد! همانطور که آخوند جماعت یک فاطمة زهرا میگوید و مشتی صفات نیک به او نسبت میدهد، حزب توده هم عکس همین عمل را با نام یک زن انجام میدهد، چرا؟ چون فاطمة زهرا به حسین منتسب است و حسین هم به میرحسین. در صورتیکه «آن زن» مخالف میرحسین است پس «لابد» در نماز رهبر هم شرکت میکند! ارتباط حدیث و روایات و برچسبهای ساواک با رخدادهای «آینده» نیز ارتباط قلب محمد ملکی است با پروستات ایشان. محمد ملکی، از ساواکیهای مخالفنمای جمکران که عمری را به مزدوری استعمار سپری کرده و نوچههایاش همه در پناه تاج الیزابت دوم در منچستر و لندن و... به خبرچینی و جاسوسی اشتغال دارند، از زندانیان رسانهای جمکران به شمار میرود. ملکی برای حفظ منافع ارباب و گسترش «سنگر حق» باز هم دستنیاز به سوی دانشجونمایان و «مردم» دراز کرده و مزخرفات خمینی را بازتولید میکند. از آنجمله است، «مردم از سختیها نترسند.»
مزخرفات «ملکی» تحت عنوان گوساله فریب «برای رسیدن به آزادی و دمکراسی نباید از سختیها و مشقات راه ترسید» در سایت «پیکایران»، مورخ 12 خردادماه سالجاری با کد 17587 منتشر شده. نمیدانستیم ملکی منفور و آخوندپرست طرفدار دمکراسی بوده! به هر تقدیر پیکایران، موضع «نوین» ملکی را به نقل از سایت متقلب و دروغگوی «جرس» به اطلاع شوتوپرتها میرساند. علت طرفداری فرضی ملکی از دمکراسی باید تقارن سرطان پروستات ایشان با بیماری قلب باشد:
«وی همچنین از بیماری سرطان پروستات نیز رنج برده و [...] همزمان با قلب، مشغول مداوای این بیماری نیز میباشد.»
تا آنجا که ما میدانیم و به گواهی همة مطالبی که به نام «ملکی» انتشار یافته این موجود آشوبطلب هرگز خواهان دمکراسی نبوده، و مسلماً سایت جرس همانطور که مصاحبة آخوند کدیور را تحریف کرده بود تا او را به عنوان مدافع دمکراسی به ما بفروشد، اینبار در صدد فروش محمد ملکی برآمده و با هدف تخریب دمکراسی مزخرفاتی سر هم کرده. به این ترتیب که واژة فریبندة «آزادی»، مقدم بر دمکراسی قرار گرفته تا این دروغ بزرگ را به مخاطب بباوراند که «آزادی» نه تنها مقدم بر دمکراسی است که خارج از چارچوب یک دمکراسی میتوان به آزادی دست یافت. حال آنکه بارها در همین وبلاگ گفتهایم، هر گونه آزادی خارج از چارچوب دمکراسی در واقع سرکوبگر و انسانستیز خواهد بود:
«ملکی [تأکید کرد] برای رسیدن به آزادی و دموکراسی [...] باید بدون هراس از موانع و دشواریها برای آرمانها کوشید.»
آرمان امثال ملکی چیست؟ تأمین منافع ارباب! و برای تأمین همین منافع نامشروع است که «آزادی» میباید خارج از دمکراسی و مقدم بر آن قرار گیرد! همچنانکه 31 سال پیش هم استقلال و آزادی و جمهوری اسلامی از چنین جایگاه ویژهای برخوردار شد و نتیجة این توطئه امروز در برابر ماست: تبدیل ملت ایران به سپر بلای ارتش ناتو در برابر شوروی و اکنون در برابر روسیه. سیاستی که نشانههای شکست آنرا در افتضاح ترکیه و اسرائیل، تضعیف جنگطلبان جمکران، بشردوستی اتحادیة اروپا، تزلزل در آلمان و ژاپن و سردی روابط چین با آمریکا شاهدیم.
شکست برنامة محفل برژینسکی جهت ایجاد اجماع جهانی علیه «مذاکرات صلح» که با جنجال تهاجم به «ناو آزادی» آغاز شد، میتواند تلفات سنگینی در اردوگاه بازندگان بجای گذارد. اگر تحقیقات ثابت کند که سرنشینان «ناو آزادی» با سلاح سرد و احیاناً با سلاح گرم به سربازان اسرائیلی حمله بردهاند، دولت رجب اردوغان نخستین قربانی شکست ارباب خواهد شد. همچنین اگر ثابت شود که «ناو آزادی» اسلحه و تجهیزات نظامی حمل میکرده، دست اسرائیل نیز در این توطئه رو میشود!
ارسال کمکهای انساندوستانه برای مردم غزه، همچنانکه گفتیم هیچ ارتباطی با انساندوستی در معانی متداول نداشت! هدف از این عملیات مزورانه در واقع تداوم «سیاست انسداد» بود. بشردوستان شریف و «مامانی» قصد داشتند تجهیز نظامی گروه اسمعیل هنیه را از سرگرفته، جنگ میان اسرائیل و حماس را همچون جنگ میان ایران و عراق به ابزار استحکام جایگاه «حکومت اسلامی» تبدیل کنند. البته جنگ کذا میتوانست از نوار غزه به لبنان و احیاناً به سوریه نیز گسترش یابد و به این ترتیب گورکنها، همانطور که پاسدار شریعتمداری مفلوک باورش شده بود، بلافاصله در کنار مردم غزه و لبنان قرار میگرفتند و مسلم بود که این جنگ در مرزهای سوریه متوقف نمیماند! شاید از طریق پیشخدمتهای الیزابت دوم در ترکیه حتی میتوانست به قفقاز نیز کشیده شود، و اگر بخت جنتلمنهای نزولخور یاری میکرد، «سپاه اسلام» پای به مسکو میگذاشت!
بله چنین خوابوخیالهای بشردوستانهای در پس پردة ارسال ناو آزادی به غزه نهفته بود. ترکیه و اسرائیل کاملاً در جریان این اهداف خداپسندانه قرار داشتند و میباید قبول کرد که حاکمیت اسرائیل ترجیح میدهد حماس غزه را همچنان به عنوان کانون بحران حفظ کند چرا که در اینصورت مذاکرات صلح منتفی خواهد شد، و امکان جنگافروزی نیز برای ناتو فراهم میماند! خلاصه وای به روزی که نتایج «تحقیق» آشکار شود! دولت اسرائیل و دولت اسلامگرای اردوغان دستدردست یکدیگر شرشان را کم خواهند کرد و تا آنروز از گورکنها جز یک پوستة نازک هیچ نخواهد ماند! این است دلیل خشم بازندگان سناریوی «بشردوستانه» که همچون سگهای هار به جان یکدیگر افتادهاند!
همچنانکه در وبلاگ «جلاد و جنجال» گفتیم، از قضا «سرکنبگین صفرا فزود.» سرکنبگین ترکیبی است از «سرکه» و «بگین». بگین نام خانوادگی مناخم بگین، سلامالله، نخستوزیر راحل اسرائیل است که در همة جنگها پیروز میشد و همچون خمینی بتشکن، یک تنه در برابر جهان اسلام و عرب و اروپا و آمریکا ایستاده بود! و خلاصه هیچکس حریف ایشان نبود تا اینکه مرگ به سراغشان آمد و جهانی در ماتم ایشان سیهپوش شد! همانطور که پس از مرگ امام راحل نیز ایالات متحد و اتحادیة اروپا در سوگ فرو رفتند. چرا که ایشان هم از نوکران خوب و وفادار ناتو بودند که همهکارشان را «در جنگ» انجام میدادند. سایت تابناک مورخ، 12 خردادماه 1389 بخشی از سخنان ایشان را در دفاع از جنگ منتشر کرده. خمینی میگوید، ما به وظیفة خود عمل کردیم و نتیجة اعمال ما هیچ اهمیتی ندارد!
روحالله دجال که خود را «خادم امت» میشمرد، ناگهان از جایگاه خادم به جایگاه فرستادگان خداوند اسبابکشی کرده میگوید، پیامبران نیز چنین کردند، مأموریت ما «انجام وظیفه» است نه دستیابی به نتیجه! و خلاصه اگر سخنان خمینی را با نامة «نوریزاد» و دیگر فعلة ساواک مقایسه کنیم خواهیم دید که وجه مشترک پادوهای استعمار همین پرش و جهشهاست، همین عملیات احمقانهای که اینان را از جایگاه واقعی اجتماعیشان به جایگاه آسمانی پرسوناژهای اسطورههای «مقدس» پرتاب میکند. یکی از فواید این پرشها از زمین به آسمان این است که به گوینده امکان میدهد در برابر پیامد اعمالاش از خود سلب مسئولیت کرده، مزدوری و جنایات خود را خواست خداوند جلوه دهد، و طبیعتاً این امر مورد قبول «مردم» نیز خواهد بود. همان «مردم» فرضی که خودشان یکپا مجریان ارادة الهی هستند، و میدانیم که پاسخگوی پیامد اعمالشان هم نخواهند بود:
«همة ما مأمور به اداي تكليف و وظيفهايم نه مأمور به نتيجه. اگر همة انبیا [...] در زمان و مكان خود مكلف به نتيجه بودند، هرگز نميبايست [...] از اهداف كلي و بلندمدتي كه هرگز در حيات ظاهري آنان جامه عمل نپوشيده است ذكري به ميان آورند[...] ما در جنگ براي يك لحظه هم نادم و پشيمان از عملكرد خود نيستيم [...] ما براي اداي تكليف جنگيدهايم و نتيجه فرع آن بوده است.»
این است فایدة مأموران الهی که بر حسب منافع آنگلوساکسونها «احساس تکلیف» میکنند. جنگ و کشتار را «نعمت الهی» میشمارند، و تحریمها را هم باعث پیشرفت! میبینیم که خمینی هم مانند پیامبران از اهداف بلندمدتی سخن گفته که در حیات ظاهریاش یعنی در این جهان محقق نمیشد! و برای تحقق همین اهداف و «آرمانهای مقدس» است که میرحسین جلاد و کروبی شیاد قصد راهپیمائی دارند.
اما دیگر این روزگار رویائی به سر رسیده. به همین دلیل است که علی خامنهای در پیام ابلهانهاش مدافع «حقوق بشر» میشود و از فاشیسم انتقاد به عمل میآورد. آنروزها خمینی کبیر چنین میگفت:
«هر روز ما در جنگ بركتي داشتهايم كه در همة صحنهها از آن بهره جستهايم. ما انقلابمان را در جنگ به جهان صادر نمودهايم، ما مظلوميت خويش و ستم متجاوزان را در جنگ ثابت نمودهايم، ما در جنگ پرده از چهرة تزوير جهانخواران كنار زديم، ما در جنگ دوستان و دشمنانمان را شناختهايم، ما در جنگ به اين نتيجه رسيدهايم كه بايد روي پاي خودمان بايستيم، ما در جنگ ابهت دو ابرقدرت شرق و غرب را شكستيم...»
این سخنان خمینی «روشن ضمیر» است که با کد: 102082 در سایت تابناک انتشار یافته. معلوم نیست اگر ایشان ابهت دو ابر قدرت را البته در ذهن پریشانشان شکستهاند، دیگر دلیل پافشاری میرحسین موسوی بر تداوم خط امام چیست؟ ابرقدرتی برجای نمانده که کسی بخواهد او را شکست دهد. امام همه را شکست دادند و امروز... امروز این ملت ایران است که به قول خمینی دجال ابرقدرتها را شکست داده، ولی خود در چنین شرایط اسفباری گرفتار آمده. چرا که به ادعای سایت پاسدار محسن رضائی، رهبرکبیر انقلاب، شعار مرگ بر آمریکا را «تماشا» کردهاند و این است معنای «موفقیت»:
«ملت ما توانسته [...] در اكثر زمينههائي كه شعار داده [...] به موفقيت نايل شود [...] ما شعار آزادي و استقلال را به عمل خود زينت بخشيدهايم، ما شعار مرگ بر آمريكا را در عمل جوانان پرشور و قهرمان و مسلمانان در تسخير لانة فساد و جاسوسي آمريكا تماشا كردهايم، ما همه شعارهايمان را با عمل محك زدهايم.»
با توجه به سخنان پر مغز امام این پرسش مطرح میشود که پامنبریهای میرحسین موسوی و فعلة جنبش سبز که بر طبل خط امام میکوبند، اصولاً چه میخواهند؟ به راه انداختن کاروان خردجال در خیابانهای شهر، سردادن عربدة اللهاکبر و ایجاد مزاحمت برای مردم؟ باید به اربابان حکومت اسلامی تفهیم کنیم که با دستگیری گستردة جوانان و به ویژه با جار و جنجال پیرامون اوباش تحکیم وحدت نمیتوانند همچون سال 1357، سنگر فراگیر «حق» برپا کنند. حاکمیت در تمام کشورهای «محور» یعنی در ایتالیا، آلمان و ژاپن متزلزل شده و به طریق اولی حکومتهای ترکیه و ایران که با پشتیبانی بریتانیا در کنار آلمان هیتلری قرار گرفته بودند نیز سیر قهقرائی میپیمایند. خارج از افتضاح «ناو آزادی»، سفر مسعود بارزانی به ترکیه شاهدی است بر این مدعا.
پس از هارتوپورت رجب اردوغان و علیخامنهای، نمایندة بریتانیا در پارلمان اروپا منوچهر متکی را آدمکش خواند، و حکومت جمکران هم چماقکشهایاش را برای تظاهرات علیه انگلستان بسیج کرد! البته یک گروه از اوباش حکومت نیز برای تقدیر از دولت ترکیه، نوکر حلقه به گوش حاکمیت انگلستان جمع شده بودند. در ضمن «رادیوفردا» پتة حکومت جمکران را بر آب انداخته، اعلام داشت حمایت برزیل از بیانیة «بات» به درخواست اوباما صورت پذیرفته بود و... خلاصه طویلة مککارتی سخت در هم ریخته و آشفته شده. کار بجائی رسیده که دبیرکل ناتو از کاهش بودجة جنگ به شیون و زاری پرداخته! حضرات شکمشان را برای تثبیت جایگاه حکومت اسلامی در غزه صابون زده بودند، ولی جز رسوائی و شکست و افلاس نصیبی نبردند.
0 نظردهید:
ارسال یک نظر
<< بازگشت