پشک و چمین!
...
نه بازی که صیاد شاهان شوی
برو سوی مردار چون کرکسی
امروز مستر امیرمصدق کاتوزیان در رادیوفردا یک آس برنده رو کرده به نام «فرشته داوران». آس کذا از فلاسفه و متفکران بزرگ معاصر به شمار میرود. ایشان در یک چشم بهم زدن دریافت عمیق و بسیار مستدلی از تاریخ و فرهنگ ایران ارائه میدهند. از آنجا که رادیوفردا و دیگر شاخکهای سفلهپرور سازمان سیا جهت ارائة خدمات «فرهنگی» به ما ملت جانفشانی میکنند، با تلاش و کوشش شبانهروزی موفق به کشف فرشته داوران شده، و بلافاصله یک مصاحبه هم با ایشان ترتیب دادهاند تا از دریای بیکران فقر و مسکنت و بینوائی فرهنگیشان بهرهمند شویم. به چه زبانی از اینهمه فداکاری تشکر کنیم؟ واقعاً در برابر اینهمه لطف و «مهرورزی» شرمندهایم! پیش از ادامة مطلب سر راه از الطاف «برتران دولانوئه»، شهردار پاریس که «برتی» صدایاش میزنند نیز تشکر کنیم.
«برتی» از وقتی در این جایگاه قرار گرفته، جز تشدید راهبندان و اهدای جوایز به کنیزکان مطبخی جمکران کار دیگری انجام نداده. در این راستاست که ایشان حاجیه عبادی را به عنوان «شهروند افتخاری» پاریس برگزیدهاند! خلاصه بازار اوباشپروری و اسلامنوازی از رونق فراوان برخوردار شده. شتاب روند سفلهپروری و توزیع جایزه نیز در گرو کاهش شاخص بازارهای بورس است. اگر سقوط سهام به همین ترتیب ادامه یابد نه تنها شیرین عبادی که تمام هیئت حاکمة جمکران از ناز و نوازش و دهش و بخشش و جود و کرم و سخاوت «برتی» برخوردار خواهند شد. بله، در سفلهپروری خیلی دستودل باز است این شهردار پاریس! زکریای رازی اوباش نوازی را یک بیماری واگیردار میداند که دقیقاً همچون بیماری ایدز منتقل میشود، نمیدانم این بیماری از طریق چه کسی به شهردار پاریس سرایت کرده. زکریای رازی هم کوچکترین اشارهای به این مطلب ندارد و چرا راه دور برویم؟ تمام قرآن را همین امروز زیر و رو کردم و شهردار پاریس را در آن نیافتم. اصولاً اینروزها در هر کاری به موانع عجیب برخورد میکنم. به عنوان نمونه همین امروز هر چه سعی کردم نتوانستم وارد آشپزخانه شوم، پاهایم از من اطاعت نمیکرد، اینهم نوعی «نافرمانی بدنی» است! فعلاً که دستها نافرمانی نمیکنند بهتر است بازگردیم به اکتشافات یا بهتر بگوئیم به اختراعات شگفتانگیز سرکار خانم «فرشته داوران».
اندر این آخر جهان زگزاف
بس چمن نام هر چمین گفتم
ایشان کشف کردهاند که برخلاف ادعای واهی صادق هدایت و دیگر روشنفکران، در ایران پس از اسلام هیچ گسستی در دین، هنجارها و ارزشها پیش نیامده و از همه مهمتر در دورة ساسانی دین از دولت جدا بوده! پس ما هم یک پرانتز باز کنیم و بگوئیم ویژگی تاریخی دورة ساسانیان در تمدن ایران زمین همان ظهور «دین رسمی» است. به عبارت دیگر برخلاف شاهنشاهان هخامنشی که به گواهی کتیبههایشان بر اخلاق تکیه داشتند، ساسانیان دین زرتشت را در قالب «نئو مزدئیسم» به دربار وارد کردند. و به نام همین نئومزدئیسم است که موبدان جزمهای خود را بر آموزههای زرتشت تحمیل کرده، و اینگونه بود که حکومت ساسانی به مرور زمان به یک «تئوکراسی» خشن و آمیخته به تعصبات بومی تبدیل شد.
البته در دوران سلطنت شاپور قدرت موبدان تحتالشعاع قدرت شاهنشاه قرار گرفت و از اینرو در سال 243 میلادی، شاهد حضور«مانی» در مراسم تاجگزاری شاپور در دربار هستیم. «پل دوبروی» در اثر خود «زرتشت» مینویسد، موبدان از اینکه دین «مانی» به دین ایرانزمین تبدیل شود، سخت به هراس افتادند و در دورة سلطنت بهرام، موبدان موبد، «کارتیر» برای حفظ جایگاه «نئومزدئیسم» و تحمیل آن به «ایرانیان» مانی را پس از 26 روز شکنجه در زندان به کشتن داد. پل دوبروی تأکید دارد که مانی موبدان ساسانی را به تحریف آموزههای زرتشت متهم کرده بود:
«مانی، پیشوایان نئومزدئیسم را به دلیل تخریب و تحریف آموزههای زرتشت نکوهش میکرد[...]»
پیشتر در مورد «دوبروی» به عنوان صاحب کرسی «دینشناسی» در چندین دانشگاه معتبر جهان توضیح دادهایم، پس یادآور شویم که موبدان پارسی در هند، به دلیل تحقیقات گرانبهایاش پیرامون آموزههای پیامبر ایران باستان استثنائاً با گرویدن وی به دین زرتشت موافقت کردند. حال بازگردیم به پایان نامة فرشته داوران که مدعی تداوم دین ایرانیان پس از تهاجم تازیان است. ناگفته نماند که پایاننامة کذا توسط انتشارات «روتلج» و تحت نظارت همایون کاتوزیان و محمد توکلی ترقی در «انجمن بینالمللی ایران شناسی» انتشار یافته و اگر سوابق درخشان همایون کاتوزیان را فراموش نکرده باشیم، باید بدانیم که ایشان از مبلغین اسلام و حجاب و احترام به ادیان و متخصص پیوند انواع گ..ز دینی به شقیقه خلقالله هستند و تاکنون در این قماش پیوند شکمی موفقیتهای چشمگیری کسب کردهاند. متعجبایم که چطور شهردار پاریس تاکنون این استعداد درخشان را کشف نکرده و جایزهای به ایشان نداده!
زاغ را بلبل چمن خواندم
خار را سرو و یاسمن گفتم
دیو را جبرئیل کردم نام
ژاژ را حجت مبین گفتم
مستر امیرمصدق کاتوزیان از فرشتهخانم، این فرهیختة «طراز اول» میپرسد چگونه به این نتایج رسیدید؟ و باید بگوئیم پاسخ دکتر فرشته داوران به راستی قانع کننده است. ایشان میفرمایند، تا وقتی در ایران بودم میدانستم زن هستم و ایرانی، ولی چشمتون روز بد نبینه، به محض اینکه وارد آمریکا شدم دریافتم که نمیدانم ایرانی بودن یعنی چه و خلاصه از آنجا که به «بحران هویت» دچار شدم در بارة این رشته و پیرامون «پیوستگی» تحقیق کردم و متوجه شدم که ای دل غافل، اصولاً گسستی در کار نبوده:
«بعد از اینکه آمدم آمریکا و خودم دچار بحران هویت شدم [...] دنبال این رشته رفتم. در اینجا متوجه شدم که هویت ما تداوم دارد و [...] هیچ جا گسست پیدا نشده است.»
بله هویت ما هرگز دچار گسست نشده! زمانیکه اعراب رسمورسوم ایرانی را ممنوع کردند و زبان عربی بر ایرانیان تحمیل شد، هیچ گسستی در هویت «ما» ایجاد نشد! باری مستر کاتوزیان میپرسد، آیا این هویت پیوسته است؟ داوران پاسخ میدهد، بعله چه جور هم، از قبل از اسلام تا امروز هویتمان مثل شیر و عسل در نهرهای بهشت جاری بوده! کاتوزیان میپرسد چگونه به این نتیجه رسیدید، داوران میپاسخد، با مقایسة سه کتاب و دو ژانر ادبی «اندرز»، پیش از اسلام و «ادب»، بعد از اسلام. اندرزها پس از اسلام تبدیل شدند به آداب! میبینیم که پیوند گ..ز به شقیقه چه کار سادهای است، کافی است میکروفون را در برابر دهان متخصص قرار دهید تا او برایتان پیوند بزند. داوران پند واندرز در دورة هخامنشی را با پند و اندرزهای پس از اسلام در ترادف قرار میدهد و همینطور پیوند زنان ادامه میدهد تا «اصول کافی» و کتب دینی را با «کلیله و دمنه» در ترادف ببیند!
به عبارت دیگر خانم دکتر فرشته داوران «هویت» را نه به عنوان پدیدهای «فرهنگی» و پویا که به عنوان پدیدهای ایستا و محدود به «زبان ارزشهای مقدس جمعی» به مخاطب حقنه میفرمایند. در راستای چنین عمل خداپسندانهای است که مزخرفات تولیدی اصحاب کلیسا را به آسانی میتوان در تداوم با خرد یونان و رم باستان قرار داده، ادعا کرد اصلاً در هیچ کجای دنیا گسستی در کار نبوده! حال آنکه چنین ادعائی یک دروغ بیشرمانه است.
نخستین گسستی که بر ایران تحمیل شد، فروپاشی امپراطوری هخامنشی بود. این گسست همچنان تداوم یافت و با هجوم تازیان به اوج رسید و ابعادی فرهنگی و اقتصادی یافت. شیوة تولید کشاورزی سرکوب شد، و کاسبی و برده فروشی رونق گرفت. ولی کار به این مختصر محدود نماند! فروپاشی حکومت سامانیان، حملة مغول و ... و سرانجام حضور استعماری بریتانیا همه و همه تحمیل گسست بر هویت «تاریخی ـ فرهنگی» ایران بوده. و چرا راه دور برویم «ظهور» امثال فرشته داوران خود شاهدی است براین مدعا:
«بله. هویت ما جریان پیدا کرده [...] از قبل از اسلام تا امروز [...] اندرزها زمان هخامنشیان وجود داشته است [...] و بعداً فرم غالب ادبیات در ایران بعد از اسلام کتب آداب شدند. مثل قابوسنامه، سیاستنامه، حتی کتب دینی مثل اصول کافی که [...] چه کارهائی خوب است و چه کارهائی بد است [...] حتی کتاب کلیله دمنه [...] هدفش دادن پند و نصیحت در زندگی عملی ماست. [...] ژانر غالب ادبی در ایران اندرزها بود.»
و از آنجا که «ژانر» غالب ادبی، البته به ادعای داوران «اندرز» بوده، و اندرز پیش از اسلام و پس از اسلام همواره «اندرز» تلقی میشود، پس از اینجا نتیجه میگیریم که گسستی هم در کار نیامده! یکوقت فکر نکنید ترهات فرشته داوران با هدف به بیراهه کشاندن مخاطب عنوان میشود، به هیچ عنوان! امثال داوران همچون جغد کور در لجنزار فاشیسم دستوپا میزنند، در نتیجه ارتباط اسطورههای اقوام ایرانی را با هویت ایرانیان اصلاً نمیبینند! از اینرو فرهنگ را به «اندرزها» و سخنان آخوندجماعت در مقاطع مختلف تاریخی تقلیل میدهند.
در این چارچوب گوساله فریب است که کاتوزیان، فرشته داوران را به شاهراه جادوئی مطلوب هدایت میکند تا او موجودیت پرسوناژ مقدس علی را به شاهنشاه ساسانی گره زده بگوید، نهجالبلاغه همان سخنان انوشیروان است:
«[...] درست همانطور که قبل از اسلام سخنان انوشیروان و سخنان زرتشت را برای همدیگر نقل میکردند [...] بعد از اسلام اینها را دادیم به حضرت علی، چونکه شیعیان یک جوری حضرت علی را جانشین فضلای قبل از اسلام کردند.»
بله و اینگونه است که علی، داماد «فرضی» پیامبر اسلام بر تخت انوشیروان مینشیند؛ آنهم به دست ایرانیان! ایرانیان که به قول اکثریت قریب به اتفاق ایرانشناسان، از جمله «پل دوبروی» و دیگران مسلماً با آغوش باز اسلام عزیز را پذیرا شده و شاد و خرسند از تهاجم تازیان به کشورشان شبانه روز به رقص و پایکوبی مشغول بودند. اما هدف از این مزخرفپراکنیهای «رادیوفردا» چیست؟ هدف این است که قطره، قطره به ما ملت یک دریا دروغ حقنه کنند. دروغهائی مبنی بر اینکه، پیش از اسلام در ایران، از جمله در دورة ساسانیان، دین و حکومت از هم جدا بوده؛ و حکومت در ترادف با دولت قرار داشته و ... و برای رسیدن به این نتایج شگفت است که امیر مصدق کاتوزیان به وجود فرشته داوران نیاز دارد. چرا که چنین مزخرفاتی را میباید از زبان یک ایرانینما به خورد ایرانیها داد:
«من کوشیدم برخلاف شایعاتی که وجود دارد ـ که در زمان ساسانیان برای اولین بار ایرانیها حکومت دینی داشتند ـ [بگویم] در تمام دوران قبل از اسلام دین و حکومت از هم جدا بودند.»
مسلم است! به استثنای دین موبدان که مکمل حاکمیت در دورة ساسانی شد، دیگر ادیان از حکومت جدا بودند و سهمی در قدرت نداشتند! ولی حکومت دینی ساسانیان برخلاف یاوهپردازیهای «داوران» شایعه نیست، واقعیتی است مبتنی بر شواهد و مستندات تاریخی! نکند کتیبههای ساسانی هم «شایعه» است! آنجا که شاهنشاه تاج خود را از دستهای مقدس دریافت میکند؟ نه شایعه نیست، این رادیوفرداست که از زبان داوران شایعهپراکنی میکند و پرت وپلا به هم میبافد، تا همة ایرانیان را «زرتشتی» معرفی کند. به این ترتیب است که میتوان امروز با حذف اقلیتهای مذهبی همة ایرانیان را مسلمان دانست، چرا که پیشتر همین ایرانیان «یکپارچه» و ساخته و پرداختة پروپاگاند استحماری، علی فرزند ابیطالب را بجای انوشیروان نشاندهاند:
«در کتابم [...] توجهی هم به مادها و بعد هخامنشیان و اشکانیان و ساسانیان دارم که دین و دولت کاملاً از هم جدا بودند.»
چند سطربالاتر، فرشته داوران ادعا میکرد در دورة ساسانیان دین از «حکومت» جدا بوده اینجا بر جدائی دین از «دولت» تأکید دارد، به عبارت دیگر فرشته داوران از تفاوت بین دولت و حکومت هم آگاه نیست، فقط هر چه به او گفتهاند طوطی وار تکرار میکند؛ از آنجمله است: پیش از اسلام پادشاهان دین را حریم خصوصی تلقی میکردهاند، چرا که فقط ایرانیان را زرتشتی میدانستند! اینکه در دورة هخامنشی یا ساسانی «حریم خصوصی» به مفهوم معاصر پذیرفته شده فقط از معجزات طویلة مککارتی میتواند باشد، چرا که علم جامعهشناسی «حریم خصوصی» در مفهوم یک پدیدة «اجتماعی ـ اخلاقی» را نتیجة تحولات ویژة جوامع صنعتی در قرن بیستم معرفی میکند! هدف این پروپاگانه احمقانه، فقط دور کردن انسان از زمان و مکان و نفی «انسانمحوری» است، و به همین دلیل است که اخیراً تحت تبلیغات همین شبکة «محترم»، زن ایرانی میباید «قرهالعین» را بجای گردآفرید و زینب و فاطمه «الگو» قرار دهد:
«پادشاهان قبل از اسلام در ایران دین را یک امر خصوصی تلقی میکردند [...] چون اصولاً فکر نمیکردند که دین زرتشتی مال همه است. فکر میکردند دین زرتشتی مال ایرانیان است[...]»
این اظهارات مسلماً یکی از درخشانترین انواع پیوند گ..ز به شقیقه میباید معرفی شود! شاید «داوران» بتواند به ما بگوید چگونه با «طرز فکر» پادشاهان آن زمان از نزدیک «آشنا» شده، و با تکیه بر کدام منابع چنین ادعاهای پرتوپلائی تحویل ما ملت میدهد! حال بایدبپذیریم، ایرانی یعنی زرتشتی؟ اگر ادامة ترهاتپراکنی دکتر داوران را بررسی کنیم خواهیم دید که ایشان از همین خالهشلختههای مزخرفپرداز حکومت اسلامیاند که به دلیل استعداد فراوان در چرندگوئی و فرمایشات الهی مورد مهر و محبت «رادیوفردا» و شبکة سازمان سیا قرار گرفتهاند.
ای دریغا که کان نفرین را
از طمع چند آفرین گفتم
از خری بود آن، نبد ز خرد
که خرماده را تکین گفتم
فرشته داوران تمام مستندات تاریخی را با «شایعه» در ترادف قرار داده و از آنها به عنوان «اشتباه تاریخی پذیرفته شده» یاد میکند! به عنوان نمونه نفوذ موبدان در دربار ساسانی از همین «اشتباهات» برآمده، و معلوم نیست از سوی کدام مورخی پذیرفته شده! مهم این است که طویلة مککارتی این اصل مسلم را پذیرفته باشد. در هر حال، نتیجة چنین ترادفی روشن است، تمام بیبیگوزکها و توهمات مقدس مبتنی بر باورهای عوام از جایگاه تاریخی برخوردار خواهد شد، و تمام تلاش این شبکة استعماری تخریب تاریخ و جایگزین کردن آن با حدیث و روایت و توهمات و باورهای عوام است و بس:
«[...] اینکه بعضیها میگویند موبدهای زرتشتی در زمان ساسانیان مثل کرتیر خیلی روی شاهان ساسانی نفوذ داشتند، این یک اشتباه تاریخی قبول شده است. حکومت ساسانیان به هیچ وجه حکومت دینی نبود [...] این کرتیر [...] باعث بدنامی موبدان زرتشتی شده [...] نفوذ [موبدان] در حد آتشکدهها بود و نه در زندگی خصوصی مردم [...]»
داوران پس از اینکه تمام شرایط تاریخی و فرهنگی ساسانیان را برایمان به همین صورت علمی و مستدل «شرح» میدهد، میرود به سراغ دلائل تزلزل در سلسلة ساسانی و میگوید، یک چیزی بود ولی هر چه در کتابم گشتم پیدا نکردم! و ما متوجه میشویم که کتاب کذا مانند قرآن یکی از منابع معتبر به شمار میرود که اگر چیزی در آن یافت نشود، مسلماً حکمتی دارد! سپس شاهد پرش سرنوشتساز فرشته خانم به دوران پس از تهاجم اعراب هستیم که همه مسلمان بودند و ایرانی، و بحران هویت هم نداشتند. به عنوان نمونه «داوران» به ما اطمینان میدهد که زکریای رازی و ناصرخسرو بحران هویت نداشتهاند، چون هم مسلمان بودند، هم ایرانی:
«ناصر خسرو یا ذکریا رازی [...] در عین حال که ایرانی بودند، مسلمان هم بودند و دچار بحران هویت نبودند. میدانستند یعنی چه. هم ایرانی باشند و هم مسلمان [...]»
ممکن است فرشته داوران به ما بگوید از کجا میداند که زکریای رازی هیچ مشکلی با اسلام نداشته؟ خودشان شخصاً با زکریای رازی تماس برقرار کردهاند یا از طریق جبرئیل در جریان این «حقیقت جاودان» قرار گرفتهاند؟ سخن کوتاه کنیم! فرشته داوران از نظر چرندگوئی و مهملبافی شباهت عجیبی به خمینی و مطهری دارد. ژاژفرسائیهای وی به اینجا میرسد که، با سخنان خمینی هویت «ما» کمی متزلزل شد ولی بلافاصله پس از جنگ ایران با عراق این مشکل رفع شد و سرود «ای ایران» پخش کردند و ما دوباره ایرانی شدیم و ... و امروز همه در ایران به شدت ایرانی و مسلماناند!
«بعد از انقلاب آقای خمینی گفت که ما همه فقط مسلمانیم [...] و عید مال آتش پرستهاست و [...] بلافاصله بعد از جنگ ایران و عراق [این مسائل] از بین رفت [...] بلافاصله سرودهای ای ایران را گذاشتند [...] و دوباره همه ایرانی شدند [...] امروز ایرانیها در ایران به شدت هم ایرانی هستند و هم مسلمان.»
البته ما نمیخواهیم در امور فرهیختگان «استیجاری» که به میکروفون رادیوفردا آویزان میشوند دخالت کنیم، ولی بهتر است این خانم «دکتر» را هر چه زودتر به بخش روانکاوی معرفی کنید. این فرد جهت نگارش یک پایاننامه پیرامون خودفرهیختهبینی در میان عقبافتادههای ذهنی، سوژهای «ایدهآل» به نظر میرسد.
ک...ن خر را نظام دین گفتم
پشک را عنبر ثمین گفتم
(دیوان شمس)
برو سوی مردار چون کرکسی
امروز مستر امیرمصدق کاتوزیان در رادیوفردا یک آس برنده رو کرده به نام «فرشته داوران». آس کذا از فلاسفه و متفکران بزرگ معاصر به شمار میرود. ایشان در یک چشم بهم زدن دریافت عمیق و بسیار مستدلی از تاریخ و فرهنگ ایران ارائه میدهند. از آنجا که رادیوفردا و دیگر شاخکهای سفلهپرور سازمان سیا جهت ارائة خدمات «فرهنگی» به ما ملت جانفشانی میکنند، با تلاش و کوشش شبانهروزی موفق به کشف فرشته داوران شده، و بلافاصله یک مصاحبه هم با ایشان ترتیب دادهاند تا از دریای بیکران فقر و مسکنت و بینوائی فرهنگیشان بهرهمند شویم. به چه زبانی از اینهمه فداکاری تشکر کنیم؟ واقعاً در برابر اینهمه لطف و «مهرورزی» شرمندهایم! پیش از ادامة مطلب سر راه از الطاف «برتران دولانوئه»، شهردار پاریس که «برتی» صدایاش میزنند نیز تشکر کنیم.
«برتی» از وقتی در این جایگاه قرار گرفته، جز تشدید راهبندان و اهدای جوایز به کنیزکان مطبخی جمکران کار دیگری انجام نداده. در این راستاست که ایشان حاجیه عبادی را به عنوان «شهروند افتخاری» پاریس برگزیدهاند! خلاصه بازار اوباشپروری و اسلامنوازی از رونق فراوان برخوردار شده. شتاب روند سفلهپروری و توزیع جایزه نیز در گرو کاهش شاخص بازارهای بورس است. اگر سقوط سهام به همین ترتیب ادامه یابد نه تنها شیرین عبادی که تمام هیئت حاکمة جمکران از ناز و نوازش و دهش و بخشش و جود و کرم و سخاوت «برتی» برخوردار خواهند شد. بله، در سفلهپروری خیلی دستودل باز است این شهردار پاریس! زکریای رازی اوباش نوازی را یک بیماری واگیردار میداند که دقیقاً همچون بیماری ایدز منتقل میشود، نمیدانم این بیماری از طریق چه کسی به شهردار پاریس سرایت کرده. زکریای رازی هم کوچکترین اشارهای به این مطلب ندارد و چرا راه دور برویم؟ تمام قرآن را همین امروز زیر و رو کردم و شهردار پاریس را در آن نیافتم. اصولاً اینروزها در هر کاری به موانع عجیب برخورد میکنم. به عنوان نمونه همین امروز هر چه سعی کردم نتوانستم وارد آشپزخانه شوم، پاهایم از من اطاعت نمیکرد، اینهم نوعی «نافرمانی بدنی» است! فعلاً که دستها نافرمانی نمیکنند بهتر است بازگردیم به اکتشافات یا بهتر بگوئیم به اختراعات شگفتانگیز سرکار خانم «فرشته داوران».
اندر این آخر جهان زگزاف
بس چمن نام هر چمین گفتم
ایشان کشف کردهاند که برخلاف ادعای واهی صادق هدایت و دیگر روشنفکران، در ایران پس از اسلام هیچ گسستی در دین، هنجارها و ارزشها پیش نیامده و از همه مهمتر در دورة ساسانی دین از دولت جدا بوده! پس ما هم یک پرانتز باز کنیم و بگوئیم ویژگی تاریخی دورة ساسانیان در تمدن ایران زمین همان ظهور «دین رسمی» است. به عبارت دیگر برخلاف شاهنشاهان هخامنشی که به گواهی کتیبههایشان بر اخلاق تکیه داشتند، ساسانیان دین زرتشت را در قالب «نئو مزدئیسم» به دربار وارد کردند. و به نام همین نئومزدئیسم است که موبدان جزمهای خود را بر آموزههای زرتشت تحمیل کرده، و اینگونه بود که حکومت ساسانی به مرور زمان به یک «تئوکراسی» خشن و آمیخته به تعصبات بومی تبدیل شد.
البته در دوران سلطنت شاپور قدرت موبدان تحتالشعاع قدرت شاهنشاه قرار گرفت و از اینرو در سال 243 میلادی، شاهد حضور«مانی» در مراسم تاجگزاری شاپور در دربار هستیم. «پل دوبروی» در اثر خود «زرتشت» مینویسد، موبدان از اینکه دین «مانی» به دین ایرانزمین تبدیل شود، سخت به هراس افتادند و در دورة سلطنت بهرام، موبدان موبد، «کارتیر» برای حفظ جایگاه «نئومزدئیسم» و تحمیل آن به «ایرانیان» مانی را پس از 26 روز شکنجه در زندان به کشتن داد. پل دوبروی تأکید دارد که مانی موبدان ساسانی را به تحریف آموزههای زرتشت متهم کرده بود:
«مانی، پیشوایان نئومزدئیسم را به دلیل تخریب و تحریف آموزههای زرتشت نکوهش میکرد[...]»
پیشتر در مورد «دوبروی» به عنوان صاحب کرسی «دینشناسی» در چندین دانشگاه معتبر جهان توضیح دادهایم، پس یادآور شویم که موبدان پارسی در هند، به دلیل تحقیقات گرانبهایاش پیرامون آموزههای پیامبر ایران باستان استثنائاً با گرویدن وی به دین زرتشت موافقت کردند. حال بازگردیم به پایان نامة فرشته داوران که مدعی تداوم دین ایرانیان پس از تهاجم تازیان است. ناگفته نماند که پایاننامة کذا توسط انتشارات «روتلج» و تحت نظارت همایون کاتوزیان و محمد توکلی ترقی در «انجمن بینالمللی ایران شناسی» انتشار یافته و اگر سوابق درخشان همایون کاتوزیان را فراموش نکرده باشیم، باید بدانیم که ایشان از مبلغین اسلام و حجاب و احترام به ادیان و متخصص پیوند انواع گ..ز دینی به شقیقه خلقالله هستند و تاکنون در این قماش پیوند شکمی موفقیتهای چشمگیری کسب کردهاند. متعجبایم که چطور شهردار پاریس تاکنون این استعداد درخشان را کشف نکرده و جایزهای به ایشان نداده!
زاغ را بلبل چمن خواندم
خار را سرو و یاسمن گفتم
دیو را جبرئیل کردم نام
ژاژ را حجت مبین گفتم
مستر امیرمصدق کاتوزیان از فرشتهخانم، این فرهیختة «طراز اول» میپرسد چگونه به این نتایج رسیدید؟ و باید بگوئیم پاسخ دکتر فرشته داوران به راستی قانع کننده است. ایشان میفرمایند، تا وقتی در ایران بودم میدانستم زن هستم و ایرانی، ولی چشمتون روز بد نبینه، به محض اینکه وارد آمریکا شدم دریافتم که نمیدانم ایرانی بودن یعنی چه و خلاصه از آنجا که به «بحران هویت» دچار شدم در بارة این رشته و پیرامون «پیوستگی» تحقیق کردم و متوجه شدم که ای دل غافل، اصولاً گسستی در کار نبوده:
«بعد از اینکه آمدم آمریکا و خودم دچار بحران هویت شدم [...] دنبال این رشته رفتم. در اینجا متوجه شدم که هویت ما تداوم دارد و [...] هیچ جا گسست پیدا نشده است.»
بله هویت ما هرگز دچار گسست نشده! زمانیکه اعراب رسمورسوم ایرانی را ممنوع کردند و زبان عربی بر ایرانیان تحمیل شد، هیچ گسستی در هویت «ما» ایجاد نشد! باری مستر کاتوزیان میپرسد، آیا این هویت پیوسته است؟ داوران پاسخ میدهد، بعله چه جور هم، از قبل از اسلام تا امروز هویتمان مثل شیر و عسل در نهرهای بهشت جاری بوده! کاتوزیان میپرسد چگونه به این نتیجه رسیدید، داوران میپاسخد، با مقایسة سه کتاب و دو ژانر ادبی «اندرز»، پیش از اسلام و «ادب»، بعد از اسلام. اندرزها پس از اسلام تبدیل شدند به آداب! میبینیم که پیوند گ..ز به شقیقه چه کار سادهای است، کافی است میکروفون را در برابر دهان متخصص قرار دهید تا او برایتان پیوند بزند. داوران پند واندرز در دورة هخامنشی را با پند و اندرزهای پس از اسلام در ترادف قرار میدهد و همینطور پیوند زنان ادامه میدهد تا «اصول کافی» و کتب دینی را با «کلیله و دمنه» در ترادف ببیند!
به عبارت دیگر خانم دکتر فرشته داوران «هویت» را نه به عنوان پدیدهای «فرهنگی» و پویا که به عنوان پدیدهای ایستا و محدود به «زبان ارزشهای مقدس جمعی» به مخاطب حقنه میفرمایند. در راستای چنین عمل خداپسندانهای است که مزخرفات تولیدی اصحاب کلیسا را به آسانی میتوان در تداوم با خرد یونان و رم باستان قرار داده، ادعا کرد اصلاً در هیچ کجای دنیا گسستی در کار نبوده! حال آنکه چنین ادعائی یک دروغ بیشرمانه است.
نخستین گسستی که بر ایران تحمیل شد، فروپاشی امپراطوری هخامنشی بود. این گسست همچنان تداوم یافت و با هجوم تازیان به اوج رسید و ابعادی فرهنگی و اقتصادی یافت. شیوة تولید کشاورزی سرکوب شد، و کاسبی و برده فروشی رونق گرفت. ولی کار به این مختصر محدود نماند! فروپاشی حکومت سامانیان، حملة مغول و ... و سرانجام حضور استعماری بریتانیا همه و همه تحمیل گسست بر هویت «تاریخی ـ فرهنگی» ایران بوده. و چرا راه دور برویم «ظهور» امثال فرشته داوران خود شاهدی است براین مدعا:
«بله. هویت ما جریان پیدا کرده [...] از قبل از اسلام تا امروز [...] اندرزها زمان هخامنشیان وجود داشته است [...] و بعداً فرم غالب ادبیات در ایران بعد از اسلام کتب آداب شدند. مثل قابوسنامه، سیاستنامه، حتی کتب دینی مثل اصول کافی که [...] چه کارهائی خوب است و چه کارهائی بد است [...] حتی کتاب کلیله دمنه [...] هدفش دادن پند و نصیحت در زندگی عملی ماست. [...] ژانر غالب ادبی در ایران اندرزها بود.»
و از آنجا که «ژانر» غالب ادبی، البته به ادعای داوران «اندرز» بوده، و اندرز پیش از اسلام و پس از اسلام همواره «اندرز» تلقی میشود، پس از اینجا نتیجه میگیریم که گسستی هم در کار نیامده! یکوقت فکر نکنید ترهات فرشته داوران با هدف به بیراهه کشاندن مخاطب عنوان میشود، به هیچ عنوان! امثال داوران همچون جغد کور در لجنزار فاشیسم دستوپا میزنند، در نتیجه ارتباط اسطورههای اقوام ایرانی را با هویت ایرانیان اصلاً نمیبینند! از اینرو فرهنگ را به «اندرزها» و سخنان آخوندجماعت در مقاطع مختلف تاریخی تقلیل میدهند.
در این چارچوب گوساله فریب است که کاتوزیان، فرشته داوران را به شاهراه جادوئی مطلوب هدایت میکند تا او موجودیت پرسوناژ مقدس علی را به شاهنشاه ساسانی گره زده بگوید، نهجالبلاغه همان سخنان انوشیروان است:
«[...] درست همانطور که قبل از اسلام سخنان انوشیروان و سخنان زرتشت را برای همدیگر نقل میکردند [...] بعد از اسلام اینها را دادیم به حضرت علی، چونکه شیعیان یک جوری حضرت علی را جانشین فضلای قبل از اسلام کردند.»
بله و اینگونه است که علی، داماد «فرضی» پیامبر اسلام بر تخت انوشیروان مینشیند؛ آنهم به دست ایرانیان! ایرانیان که به قول اکثریت قریب به اتفاق ایرانشناسان، از جمله «پل دوبروی» و دیگران مسلماً با آغوش باز اسلام عزیز را پذیرا شده و شاد و خرسند از تهاجم تازیان به کشورشان شبانه روز به رقص و پایکوبی مشغول بودند. اما هدف از این مزخرفپراکنیهای «رادیوفردا» چیست؟ هدف این است که قطره، قطره به ما ملت یک دریا دروغ حقنه کنند. دروغهائی مبنی بر اینکه، پیش از اسلام در ایران، از جمله در دورة ساسانیان، دین و حکومت از هم جدا بوده؛ و حکومت در ترادف با دولت قرار داشته و ... و برای رسیدن به این نتایج شگفت است که امیر مصدق کاتوزیان به وجود فرشته داوران نیاز دارد. چرا که چنین مزخرفاتی را میباید از زبان یک ایرانینما به خورد ایرانیها داد:
«من کوشیدم برخلاف شایعاتی که وجود دارد ـ که در زمان ساسانیان برای اولین بار ایرانیها حکومت دینی داشتند ـ [بگویم] در تمام دوران قبل از اسلام دین و حکومت از هم جدا بودند.»
مسلم است! به استثنای دین موبدان که مکمل حاکمیت در دورة ساسانی شد، دیگر ادیان از حکومت جدا بودند و سهمی در قدرت نداشتند! ولی حکومت دینی ساسانیان برخلاف یاوهپردازیهای «داوران» شایعه نیست، واقعیتی است مبتنی بر شواهد و مستندات تاریخی! نکند کتیبههای ساسانی هم «شایعه» است! آنجا که شاهنشاه تاج خود را از دستهای مقدس دریافت میکند؟ نه شایعه نیست، این رادیوفرداست که از زبان داوران شایعهپراکنی میکند و پرت وپلا به هم میبافد، تا همة ایرانیان را «زرتشتی» معرفی کند. به این ترتیب است که میتوان امروز با حذف اقلیتهای مذهبی همة ایرانیان را مسلمان دانست، چرا که پیشتر همین ایرانیان «یکپارچه» و ساخته و پرداختة پروپاگاند استحماری، علی فرزند ابیطالب را بجای انوشیروان نشاندهاند:
«در کتابم [...] توجهی هم به مادها و بعد هخامنشیان و اشکانیان و ساسانیان دارم که دین و دولت کاملاً از هم جدا بودند.»
چند سطربالاتر، فرشته داوران ادعا میکرد در دورة ساسانیان دین از «حکومت» جدا بوده اینجا بر جدائی دین از «دولت» تأکید دارد، به عبارت دیگر فرشته داوران از تفاوت بین دولت و حکومت هم آگاه نیست، فقط هر چه به او گفتهاند طوطی وار تکرار میکند؛ از آنجمله است: پیش از اسلام پادشاهان دین را حریم خصوصی تلقی میکردهاند، چرا که فقط ایرانیان را زرتشتی میدانستند! اینکه در دورة هخامنشی یا ساسانی «حریم خصوصی» به مفهوم معاصر پذیرفته شده فقط از معجزات طویلة مککارتی میتواند باشد، چرا که علم جامعهشناسی «حریم خصوصی» در مفهوم یک پدیدة «اجتماعی ـ اخلاقی» را نتیجة تحولات ویژة جوامع صنعتی در قرن بیستم معرفی میکند! هدف این پروپاگانه احمقانه، فقط دور کردن انسان از زمان و مکان و نفی «انسانمحوری» است، و به همین دلیل است که اخیراً تحت تبلیغات همین شبکة «محترم»، زن ایرانی میباید «قرهالعین» را بجای گردآفرید و زینب و فاطمه «الگو» قرار دهد:
«پادشاهان قبل از اسلام در ایران دین را یک امر خصوصی تلقی میکردند [...] چون اصولاً فکر نمیکردند که دین زرتشتی مال همه است. فکر میکردند دین زرتشتی مال ایرانیان است[...]»
این اظهارات مسلماً یکی از درخشانترین انواع پیوند گ..ز به شقیقه میباید معرفی شود! شاید «داوران» بتواند به ما بگوید چگونه با «طرز فکر» پادشاهان آن زمان از نزدیک «آشنا» شده، و با تکیه بر کدام منابع چنین ادعاهای پرتوپلائی تحویل ما ملت میدهد! حال بایدبپذیریم، ایرانی یعنی زرتشتی؟ اگر ادامة ترهاتپراکنی دکتر داوران را بررسی کنیم خواهیم دید که ایشان از همین خالهشلختههای مزخرفپرداز حکومت اسلامیاند که به دلیل استعداد فراوان در چرندگوئی و فرمایشات الهی مورد مهر و محبت «رادیوفردا» و شبکة سازمان سیا قرار گرفتهاند.
ای دریغا که کان نفرین را
از طمع چند آفرین گفتم
از خری بود آن، نبد ز خرد
که خرماده را تکین گفتم
فرشته داوران تمام مستندات تاریخی را با «شایعه» در ترادف قرار داده و از آنها به عنوان «اشتباه تاریخی پذیرفته شده» یاد میکند! به عنوان نمونه نفوذ موبدان در دربار ساسانی از همین «اشتباهات» برآمده، و معلوم نیست از سوی کدام مورخی پذیرفته شده! مهم این است که طویلة مککارتی این اصل مسلم را پذیرفته باشد. در هر حال، نتیجة چنین ترادفی روشن است، تمام بیبیگوزکها و توهمات مقدس مبتنی بر باورهای عوام از جایگاه تاریخی برخوردار خواهد شد، و تمام تلاش این شبکة استعماری تخریب تاریخ و جایگزین کردن آن با حدیث و روایت و توهمات و باورهای عوام است و بس:
«[...] اینکه بعضیها میگویند موبدهای زرتشتی در زمان ساسانیان مثل کرتیر خیلی روی شاهان ساسانی نفوذ داشتند، این یک اشتباه تاریخی قبول شده است. حکومت ساسانیان به هیچ وجه حکومت دینی نبود [...] این کرتیر [...] باعث بدنامی موبدان زرتشتی شده [...] نفوذ [موبدان] در حد آتشکدهها بود و نه در زندگی خصوصی مردم [...]»
داوران پس از اینکه تمام شرایط تاریخی و فرهنگی ساسانیان را برایمان به همین صورت علمی و مستدل «شرح» میدهد، میرود به سراغ دلائل تزلزل در سلسلة ساسانی و میگوید، یک چیزی بود ولی هر چه در کتابم گشتم پیدا نکردم! و ما متوجه میشویم که کتاب کذا مانند قرآن یکی از منابع معتبر به شمار میرود که اگر چیزی در آن یافت نشود، مسلماً حکمتی دارد! سپس شاهد پرش سرنوشتساز فرشته خانم به دوران پس از تهاجم اعراب هستیم که همه مسلمان بودند و ایرانی، و بحران هویت هم نداشتند. به عنوان نمونه «داوران» به ما اطمینان میدهد که زکریای رازی و ناصرخسرو بحران هویت نداشتهاند، چون هم مسلمان بودند، هم ایرانی:
«ناصر خسرو یا ذکریا رازی [...] در عین حال که ایرانی بودند، مسلمان هم بودند و دچار بحران هویت نبودند. میدانستند یعنی چه. هم ایرانی باشند و هم مسلمان [...]»
ممکن است فرشته داوران به ما بگوید از کجا میداند که زکریای رازی هیچ مشکلی با اسلام نداشته؟ خودشان شخصاً با زکریای رازی تماس برقرار کردهاند یا از طریق جبرئیل در جریان این «حقیقت جاودان» قرار گرفتهاند؟ سخن کوتاه کنیم! فرشته داوران از نظر چرندگوئی و مهملبافی شباهت عجیبی به خمینی و مطهری دارد. ژاژفرسائیهای وی به اینجا میرسد که، با سخنان خمینی هویت «ما» کمی متزلزل شد ولی بلافاصله پس از جنگ ایران با عراق این مشکل رفع شد و سرود «ای ایران» پخش کردند و ما دوباره ایرانی شدیم و ... و امروز همه در ایران به شدت ایرانی و مسلماناند!
«بعد از انقلاب آقای خمینی گفت که ما همه فقط مسلمانیم [...] و عید مال آتش پرستهاست و [...] بلافاصله بعد از جنگ ایران و عراق [این مسائل] از بین رفت [...] بلافاصله سرودهای ای ایران را گذاشتند [...] و دوباره همه ایرانی شدند [...] امروز ایرانیها در ایران به شدت هم ایرانی هستند و هم مسلمان.»
البته ما نمیخواهیم در امور فرهیختگان «استیجاری» که به میکروفون رادیوفردا آویزان میشوند دخالت کنیم، ولی بهتر است این خانم «دکتر» را هر چه زودتر به بخش روانکاوی معرفی کنید. این فرد جهت نگارش یک پایاننامه پیرامون خودفرهیختهبینی در میان عقبافتادههای ذهنی، سوژهای «ایدهآل» به نظر میرسد.
ک...ن خر را نظام دین گفتم
پشک را عنبر ثمین گفتم
(دیوان شمس)
0 نظردهید:
ارسال یک نظر
<< بازگشت