دیوید و دنده!
Too much ain't enough
Love to satisfy me
اینهم یکی از آهنگهای مورد علاقة من که «جو بوناماسا» آن را
اجرا کرده!
در خجسته روز14 ژوئن 2012 میلادی، و در
پی شکست طرح تحمیل «بهار اسفبار» بر کشور سوریه،
ناقوس مرگ بهار خونبار عرب در
سرزمین فراعنه هم نواخته شد!
به موازات تضعیف محفل اسلامپرست و اسرائیلنواز «کارتر ـ
برژینسکی»، حکومت مردهشویان هم چماقاش
را برای «زنان» و «اوقات فراغت» ایرانیان بالا برده. تعجبی
هم ندارد. این روند توحش با تخلیة حاج روحالله در فرودگاه
مهرآباد تشدید شد و کار را بجائی رساند که
در دوران نکبتبار نخستوزیری موسوی، نمایندگان مجلس روضه و زوزه برای تبدیل جامعة
ایران به اندرونی حاجآقا، «قانون» هم گذراندند! و یادآور
شویم که دکانهای حقوقبشر در ینگهدنیا و بریتانیا که برای «قربانیان» رژیم بشار
اسد شبانهروز سینه میزنند، آن روزها به نقض
آشکار حقوق بشر در ایران اعتراض نکردند! باری در پی تصویب «قانون جنگل»، پلیس ایران در جایگاه «خواجة حرمسرا»، یعنی مأمور «حفظ نوامیس» حاجآقا قرار گرفت و زنان
ایران هم به صورت نمادین به درون حرمسرای ناصرالدین شاه پرتاب شدند! پس جای تعجب
نیست که «مبارزات» سرشار از حماقت زنان اندرون بجای «حقوق زن» بنشیند. این روند
گسترش توحش آنچنان به مذاق استعمارگران «شیرین» آمده که آخوند مونث، شیرین عبادی را به عنوان مدافع «حقوق زن»
برگزیده، و 8 مارس را با روز 22 خرداد جایگزین نمودند، تا «روز زننسبی» را بجای روز جهانی زن بنشانند.
این «معجزات» در سایت فارسی دویچه وله، مورخ 15 ژوئن سالجاری، در مطلبی تحت عنوان، «زنان
ایرانی را به خاطر آور[...]» در دسترس مشتاقان قرار گرفته. ولی
بوق هیتلر هزارة سوم به این مختصر اکتفا نمیکند!
«هنرمندان آلمان» هم برای انتشار
تبلیغات انسانستیز دویچه وله بسیج شده و بجای دفاع از «آزادی بیان»، برای
«شاهین نجفی» مراسم سینه زنی به راه انداختهاند!
تقارن زمانی این «مراسم» جانبدارانه با وقوقیة «جکی» ـ آخوند جنتی را میگویم ـ در دانشگاه سابق تهران دلیل موجه دارد؛ جکی و
سینهزنان «هنرمند» آلمان در یک مسیر واحد گام برمیدارند: گسترش
خشونت. پیش از ادامة مطلب حضور «هنرمندان» بلاد جرمانی بگوئیم طرفداری از «آزادی بیان» با حمایت از
شاهین نجفی هیچ ترادفی ندارد! دلیل هم روشن است؛ شاهین نجفی و هیچ فرد دیگری را نمیتوان بجای
«آزادی بیان» نشاند! پس دویچهوله را با حقوق «زننسبی» و هنرمندان
مدافع «آزادی بیان نسبی» رها میکنیم، و نیم نگاهی به وقوقیة جکی در گویا نیوز، مورخ 15 ژوئن 2012 میاندازیم. جکی، به دلیل پریدن برق از چشم ارباباناش، مخالفت خود
را با براندازی در سوریه اعلام داشته و برخلاف کیهان که مذاکرات مسکو را تحریم
کرده بود، اهل «منطق» و «مذاکره» در مسکو از
آب در آمده:
«[...] افرادی [...] با انفجار و ترور میخواهند حكومت را
ساقط كنند در حالی كه [...] حكومت سوریه اعلام كرده كه برای مذاكره آماده است [جنتی]
تأكید كرد [...] طرفهای مذاكرهكننده از تاریخ تجربه بگیرند و بفهمند كه ملت ایران
اهل منطق و حرف حساب است [...]»
بله «ملت ایران» اهل منطق و حرف حساب است در حالیکه تل موهوم
«مردم» با منطق بیگانه است. در نتیجه، آخوند جماعت
مطالبات ارباباناش را در غرب از زبان همین «مردم» بیان میکند. دلیل
هم اینکه «مردم» با هرگونه «رسمیات» در تخالف قرار میگیرد، چرا که
خواست «مردم» همواره بر «باورها» منطبق میشود.
بیدلیل نیست که شاهزاده رضا پهلوی
و شیرین عبادی نیز به «مردم» دخیل بستهاند.
در سایت دویچه وله، «مردم» مطلوب شیرین عبادی، نه از حقوق انسانی زن، که از «مبارزات زن» طرفداری
میکند، درست مانند حاج روح الله، رهبرشان.
از اینرو اظهارات شیرین عبادی در
حد وقوق حاج روحالله مضحک و ابلهپسند است.
«روز زننسبی» ابداعی فعلة فاشیسم از
«بازداشت» امثال موسوی خوئینی و شرکاء ملهم شده،
و گردانندگان سایت عبادی هم «مردم»
هستند، مردمی که به «مبارزات زنان» علاقمندند. نیازی
نیست که بگوئیم «مبارزات» کذا در واقع «حضور زن» در جامعه را بجای حقوق انسانی زن
نشانده و با هدف گسترش خشونت و سرکوب زنان ایران به راه افتاده:
«[...] بازداشت مهندس موسوی خوئینی [...] و همچنین [...] بازداشت
بهمن احمدی اموئی که در آن روز انجام گرفت.
یکسال بعد به یادبود چنین مبارزاتی
کمپین یک میلیون امضا راهاندازی شد [...] میشود گفت که ۲۲خرداد میتواند از جهتی
نقطه عطفی در مبارزات برابریخواهانة زنان ایران قرار گیرد [گردانندگان سایت] در
حقیقت مردم ایران هستند، کسانی که به مبارزات زنان علاقمندند[...]»
میبینیم که روز زن نسبی هیچ مشکلی با تحمیل حجاب به زنان
ایران ندارد. به گزارش سایت کذا و به نقل از شیخ شیرین عبادی، «مردم ایران» هم مانند آخوند و چپنما به
«مبارزات» زنان «علاقمند» هستند. چون
«مبارزات» کذا با حقوق انسانی، آزادی بیان،
آزادی مطبوعات و ... ارتباطی ندارد. «مردم»
همان میخواهد که استعمار میجوید: هیاهو
و عربدة خیابانی جهت فراهم آوردن زمینة سرکوبی باز هم شدیدتر. بسیج فعلة فاشیسم بر علیه فیلم «سیصد» را که
فراموش نکردهایم! این واکنش وحشیانه به «آزادی بیان» هیچ تفاوتی
با واکنش آخوند جماعت ندارد؛ «جانبدارانه»
و «مردمی» است. از اینرو شاهزاده هم به گزارش سایت رادیو بینالمللی
فرانسه، مورخ11 ژوئن 2012 بر طبل «مردم» ایران و سوریه کوفته و خواهان
سرنگونی بشار اسد شدهاند:
«[...] شاهزاده رضا پهلوی [...] با انتشاربیانیهای، همراه با مردم ایران، با مردم سوریه علیه دیکتاتور اعلام همبستگی کرده
[...] در این بیانیه [...] آمده: مردم دلیر
سوریه [...] در صحنه مبارزه علیه بشاراسد [...] هستند. شاهزاده
[...] از سازمان ملل متحد و جامعه بینالمللی میخواهد تا در برابر رفتارهای وحشیانه
و قرون وسطائی حکومت دیکتاتوری اسد که بقایش وابسته به حمایت دیکتاتوری خامنهای
است، ساکت ننشینند و قاطعانه هر دو دیکتاتور
را محکوم نمایند[...]»
نمیدانم چرا شاهزاده به مرور زمان شباهتشان به روح الله
خمینی افزایش مییابد! خمینی هم با شاه و
صدام کافر مخالف بود. و اما جالب اینجاست
که در تاریخ 13 ژوئن 2012، همزمان با ورود
لاوروف به ایران، سایت رادیوفردا خبر داد، مرد شمارة 2 القاعده که هفتة گذشته در شمال وزیرستان پاکستان
به قتل رسید، نیز با مذاکرات صلح در سوریه مخالف بوده و «مردم» را
برای سرنگونی بشار اسد به «مبارزه» فرا خوانده:
«[...] مرد شمارة ۲ القاعده [...]در نواری ويديويی خواستار
کمک اعراب به شورشيان سوريه برای سقوط رژيم بشار اسد شده بود [...] اللیبی در این نوار [...] به مردم سوریه می گوید خیال باطل
پایان صلح آمیز بحران را از سر بیرون کنند و به جنگ علیه بشار اسد و [...] دسیسه چینیهای
آمریکا علیه انقلاب [...] بپردازند[...]»
با توجه به خبر فوق و با در نظر گرفتن پافشاری سران غرب برای
سرنگونی دولت قانونی سوریه، باید ببینیم همسوئی
شاهزاده رضا پهلوی و دمکراسیهای غرب را با «اللیبی»، تروریست چگونه میتوان تفسیر کرد؟ دمکراسیهای غرب که ادعای دفاع از حقوق بشر
دارند، رضا پهلوی هم خود را مدافع همین
حقوق میداند. اما چرا «اللیبی»، که همچون حاج روحالله اهل «مبارزه» با آمریکا
بود، همصدا با غرب خواهان سرنگونی دولت
بشار اسد میشد؟ از اینجا میتوان نتیجه گرفت که سیرک «مبارزه با
آمریکا» را سازمان سیا با هدف تأمین منافع غرب به صحنه آورده. و اما
دلیل واقعی مخالفت یانکیها و مزدوران «مبارزشان» با شخص بشار اسد ریشه در مخالفت
اینان با «حزب بعث» دارد. این حزب لائیک است و نمیتوان آن را به خدمت
خداوند خونخوار ابراهیم در آورد؛ به همین
سادگی!
عربدهجوئی خمینی بر علیه «حزب کافر» بعث و «مبارزات» رهبر
انقلابشان با «کفار بعثی» دستورالعملاش در
سازمان سیا صادر شده بود. در تاریخ 6 ژوئن 2012 نیز بشار اسد، پس از برگزاری رفراندوم قانون اساسی و انتخابات
مجلس در سوریه، «ریاد حیجاب» از اعضای همین حزب را به نخست
وزیری منصوب کرد، تا همه بدانند که بازتولید الگوی توحش جمکران در
سوریه امکانپذیر نخواهد بود، و سیاست
«حذف» اعمال نمیشود. به عبارت دیگر،
حزب بعث مانند دیگر احزاب سوریه «حق
موجودیت» دارد. به همین دلیل زوزة مککارتیستها که در «فستیوال
کن» به آسمان برخاسته بود شاهزاده را بر آن داشت که بیانیه بصدورند! خلاصه امسال فستیوال کن خیلی خیلی «هنری» بود، و این
«هنر» به اعلیحضرت هم سرایت کرد. پس بررسی مصاحبة ایشان را به فرصت دیگری موکول
میکنیم و میرویم به سراغ «مردم» و «خواست مردم!»
با نیم نگاهی به «خواست مردم»، از دوران قاجار تاکنون، به همسوئی
شگفتانگیز آن با منافع استعمار پی میبریم:
«ما پیرو قرآنیم»، در نتیجه مشروطه نمیخواهیم؛ بیحجاب
نمیخواهیم؛ صلح نمیخواهیم؛ دمکراسی نمیخواهیم؛ رابطه با آمریکا هم نمیخواهیم! و خلاصه کار این وحشیگری و وقاحت «مردم» آنچنان
بالا گرفت که سخنگوی وزارت امور خارجة حکومت جمکران سوءاستفادة جنسی از کودکان و
تجاوز به آنان را «فرهنگ» خواند. همین سنت
توحشپرور است که در تاریخ 8 ژوئن 2012 از
سوی دولت بریتانیا رسماً محکوم شد و پیامد مستقیم عقبنشینی لندن از مواضع
«اسلامی» سنتیاش در منطقه را اینک در مصر
و لیبی شاهدیم.
در خجسته روز 14 ژوئن 2012 میلادی، سیاست انگلیسی تأمین انزوا برای دولت اسرائیل
شکست خورد. مرگ بهار خونبار عرب را در مصر جشن میگیریم. هر چند
الگوی توحش و حماقت حکومت جمکران این روزها در تونس خیلی «شکوفا» شده. پس از
تهاجم اراذل و اوباش به نمایشگاه هنری، دولت مفلوک اسلامگرا در تونس ادعا کرد، کار کار «سلفیستها» بوده. در ضمن
همین دولت از هنرمندان نیز درخواست کرد به «مقدسات توهین» نکنند.
بالاخره جلوی کسب و کار بعضیها را نباید گرفت! «هنر»، در کشورهای مسلماننشین میباید در خدمت
«مقدسات» قرار گیرد. همچنین لازم است از
مردم تونس «تصویر ابله» به جهانیان ارائه شود. رسانههای غرب این وظیفة مقدس را به بهترین وجه به
انجام رساندند. جریان از اینقرار بود که در تونس نمایش «دادگاه
غیابی» برای «بنعلی» به صحنه آمده بود. مردم رسانهای یا همان «مردم همیشه در صحنه» نیز
طبق معمول به سر دادن شعارهای ابلهانه در کوچه و خیابان مشغول بودند. این جانوران وحشی که پیشتر عربدة «بن علی باید
برود» سر میدادند، اینک با زوزة «بن
علی باید بازگردد» به خیابان آمده، از
دولت زپرتی تونس میخواستند بنعلی را از عربستان پس بگیرد! خلاصه معلوم نبود بنعلی باید برود یا بازگردد.
پیش از خروج اعلیحضرت از تهران شعار «مردم» چه بود؟ ابتدا «مرگ بر شاه»، سپس امام دجالشان گفت، «شاه باید برود!» بعد «مردم» شعار میدادند، «تا شاه کفن نشود، این وطن وطن نشود.»
در تاریخ 16 ژانویه 1979، «شاه
رفت» و کودتای ژنرال هویزر به ثمر رسید و «امام» در یک گورستان به نام «بهشت زهرا»،
محکم
«تو دهن دولت زدند»، و یک دولت گورستانی و «بهشتی» تعیین کردند. و تا شیخ مهدی کابینة قبرستانیاش را تشکیل داد، «حجاب
زن»، اولین خواست امت «انقلابی» بود که
در دستور کار حاج روحالله قرار گرفت. در
نتیجه روز 8 مارس همان سال ناچار شدیم آب زرشک مفصلی حضور امام و امت و حزب توده
و دیگر چپنمایان تقدیم کنیم. باشد که چند صباحی خفقان بگیرند، که گرفتند. اما مطالبات «مردم همیشه در صحنه» ادامه یافت. اینبار
اینان خواهان بازگرداندن شاه بودند؛ شاه
که میبایست برود، حال باید برمیگشت، میخواستند شاه را اعدام کنند!
خارج از سیاهی لشکر «مردم» که آنها را با هدف ارعاب و سرکوب ایرانیان به خیابان میآوردند،
بعضیها میترسیدند، زبان اعلیحضرت
در تبعید باز شود و ناگفتهها را بگویند و ... و نان بسیاری از انقلابیون آجر شود. این گروه هیچ بدشان نمیآمد که «مردم» شاه را
اعدام کنند. در نتیجه، یانکیها
نیز دست به کار شدند و «بیماری اعلیحضرت» را شتاب بخشیدند تا «اسلام» خدشه دار
نشود. البته هول زدن گاوچرانها بیدلیل
بود؛ اعلیحضرت قصد «افشاگری» نداشتند؛ منافع
آمریکا بر دیگر مسائل اولویت داشت. همه
پیشبینی میکردند که پس از مدتی شعار «مرگ بر آمریکا» جای خود را به «درود بر
آمریکا» خواهد سپرد. انتشار گزارش «نیکولاس کریستف» در نیویورک تایمز
شاهدی است بر این مدعا.
«مستر» کریستف به این نتیجة «علمی» رسیدهاند که «اکثر
ایرانیان آمریکا را دوست دارند!» پیشتر هماینان از زبان حاج روحالله میگفتند، «اکثر ایرانیان آمریکا را دشمن خود میدانند،
چون اسلام را میخواهند و آمریکا هم دشمن اسلام است و...» و مزخرفاتی از این قبیل.
خلاصه انتشار این قماش آمار کشکی و گوسالهپسند، سکة رایج طویلة مککارتی بوده و هست. حضور کهنه
فروشهای نیویورک از جمله شیمون پرز بگوئیم، از یکسو آمریکا یک محدودة جغرافیائی است و
منطقاً کسی نمیتواند دشمن یک «مکان» باشد!
همچنانکه ابراز احساسات متناقض
ـ عشق یا نفرت ـ به «مردم آمریکا» هم غیرمنطقی است. مردم
آمریکا، همانند مردم دیگر کشورها هستند! بستگی
دارد انسان با چه افرادی در آمریکا برخورد کند، بگذریم.
آنچه در آمریکا ایجاد نفرت میکند،
حاکمیت مزوری است که طی 33 سال اخیر با
شعار حقوق بشر، حکومت توحش اسلامی را برای
سرکوب ایرانیان مسلح کرده! خوشبختانه روز 13 ژوئن سالجاری در تهران، وزیر امور خارجة روسیه مستقیماً، و صد البته به زبان دیپلماتیک در کمال نزاکت به
این مطلب اشاره کرد.
هر چند جمکرانیان در کمال حماقت اظهارات لاورف را به نفع
ارباب «تحریف» کردند، رسوا هم شدند و شیون هیلاری کلینتن به آسمان
برخاست که، «ما به سوریه کمک انسانی میفرستیم!» ولی آنها که میبایست سخنان لاوروف را بشنوند،
شنیدند!
و آنها که میبایست از استراتژی روسیه در منطقه «آگاه» شوند، «آگاه» شدند!
پس لازم است جهت بررسی «تحریف»
اظهارات وزیر امورخارجة روسیه یک پرانتز حسابی باز کنیم. چرا که
در پی تصحیح سخنان لاوروف توسط وزارت امور خارجة روسیه، وزارت امور خارجةآمریکا هم ناچار شد اظهارات
هیلاری کلینتن را «تصحیح» کند. ولی این تصحیح کجا، آن تصحیح کجا! تصحیح یانکیها عقبنشینی بود، حال آنکه تصحیح وزارت امور خارجة روسیه، سنگر گاوچرانها را در جمکران فروپاشاند.
سرگئی لاوروف در تاریخ 13 ژوئن 2012 به تهران رفت. به گفتة
خبرگزاریهای رسمی جهان، لاوروف برای
«مذاکره» در مورد سوریه به تهران رفته بود!
ولی به استنباط ما، وزیر امور خارجة روسیه با جیرهخواران غرب در
ایران «مذاکرهای» ندارد! دروغ چرا؟ وقتی لندن و واشنگتن از مواضعشان به ناچار عقبنشینی
میکنند، بدیهی است که پادوهایشان را در ایران، عراق، ترکیه، پاکستان، قطر، کویت، عربستان و... در جایگاه «سپر بلا» و «ضربهگیر»
قرار دهند! این طرح حتی جمهوری فرانسه را
نیز شامل شد، و اینکشور رسماً اعلام کرد
که به شورشیان سوریه «وسائل ارتباطات» میدهد!
به عبارت دیگر، لندن و واشنگتن به
روسیه گفتند اگر میخواهید توی سر دولتی بزنید، این شما و این فرانسه! اگر فرانسه را به این سادگی در دهان گرگ میاندازند، حساب دستنشاندگانشان در منطقه روشن است! شکست
طرح مقتدی صدر برای سرنگونی نوری مالکی، و از همه مهمتر انتشار خبر «مرگ مشکوک» رئیس
جمهور اسبق ترکیه، بخشی است از همین عقبنشینی و «غلطکردمها!»
سایت «کردپرس» مورخ 24 خردادماه سالجاری از آنکارا گزارش میدهد
که عبدالله گل، دستور نبش قبر «تورگوت اوزال» را صادر کرده. «کردپرس» میگوید، تورگوت
اوزال برای صلح با «پ.ک.ک» قصد مذاکره با «اوچالان»، رهبر این سازمان را داشت و به عقیدة تحلیلگران، افراطگرایان راست زمینة مرگ او را فراهم
آوردهاند:
«[...] تورگوت اوزال [...] در سال 1993 [...] زمانی که میخواست
با پ.ک.ک صلح [...] کند به دلیل سکته قلبی
درگذشت. وی پیش از مرگ [...] دو سیاستمدار کرد [...] از
نمایندگان کنونی مجلس را به سوریه و نزد عبدالله اوجالان فرستاده بود تا با وی
مذاکره کنند[...]»
بله، همچنانکه شاهد بوده و هستیم، در
کشورهای مسلماننشین «مذاکره» و «صلح» هیچ خوب نیست! لازم است همه «مبارز نستوه» باشند و حسینوار
با «دشمن» بجنگند، بهترین راه جهت حفظ
منافع اسرائیل و ارباباناش در غرب همین است. حال به «فایدة» اصلی تخلیة حاج روحالله و
همراهان در فرودگاه مهرآباد پی میبریم. پیروان خط هیتلر«سلامالله» برای تبدیل منطقه به
«طویلة اسلام» خیز برداشته بودند، و برای تحقق این اهداف مقدس «رهبری آخوند» در
ایران الزامی بود. ادامة این توطئه ابتدا به ویرانی ایران، عراق و افغانستان انجامید و بهار اسفبار عرب تداوم
همین سیاست ضدانسانی است. این روند ابتدا در سوریه، و سپس در مصر متوقف شد و به تدریج رویاهای محفل
«کارتر ـ برژینسکی» میرود تا به کابوس
تبدیل شود.
با توجه به تحولات شگفت در مواضع مقامات جمکران میتوان
گفت، سفر سرگئی لاوروف به تهران در واقع برای تعیین
حد و مرز لاتبازی حکومت جمکران و هشدار به ارباباناش در غرب بوده. بر اساس اطلاعیة رسمی وزارت امور خارجة
روسیه، لاوروف در تهران صریحاً به تحویل ابزار
سرکوب از سوی آمریکا به «کشورهای منطقه»،
و نه صرفاً به سوریه اشاره کرده بود.
ولی رسانههای جمکران عبارت «مخالفان
دولت سوریه» را بجای «کشورهای منطقه»گذاشتند تا شاید به خیال خود با یک تیر دو
نشان بزنند. هم حکومت قلعة حیوانات را از این فهرست
«افتخارآفرین» خارج کنند؛ هم آمریکا را به
جان روسیه بیاندازند! خریت و حماقت آخوند هم عالمی دارد!
باری پس از انتشار مزخرفات جمکرانیان در رسانههای جمعی غرب،
شیون هیلاری کلینتن به آسمان برخاست که
روسیه به سوریه هلیکوپتر نظامی میفروشد، ولی ما برای مردم سوریه کمک انسانی میفرستیم! هدف از
جنجال کذا این بود که به شوتوپرتها چنین بباورانند که وزیر امورخارجة روسیه در مورد
سوریه با ملایان جمکران «مذاکره» میکند! ما که باور کردیم! به
ویژه پس از مسافرت ولادیمیر پوتین به پاریس اطمینان یافتیم که روسیه در مورد سوریه
با متحدان و جیره خواران لندن و واشنگتن حتماً «مذاکره» میکند. چه
اشکالی دارد، بگذارید دل مردهشویان هم چند صباحی «خوش» باشد که اینروزها خیلی دلشان
خون شده! خلاصة کلام، نتیجة انتشار
اظهارات لاوروف در رسانههای جمکران و بوقهای غرب این شد که روسیه همزمان «دو
پیام» روشن به طویلة مککارتی ارسال داشت. از یکسو روابط پنهان آمریکا را با حکومت
جمکران بر ملا نمود و از سوی دیگر تأکید
کرد که آمریکا به کشورهای منطقه نه تنها تسلیحات
جنگی میفروشد که سلاح سرکوب تظاهرات مسالمتآمیز در اختیار دولتهای مذکور قرار
میدهد!
«خطای ترجمة فارسی»
به کنار، در تاریخ 13 ژوئن
2012، هم دکان حقوق بشر یانکیها و هم «نبرد»
جمکرانیان با آمریکا به سخره گرفته شد و کاخ «احتراماتشان» فروپاشید. بر
اساس اظهارات لاوروف، آمریکا هم برای
سرکوب تظاهرات مسالمتآمیز، سلاح در
اختیار حکومتهای منطقه میگذارد، و هم
به اینان تسلیحات نظامی میفروشد:
«[...] مترجم فارسی به خطا آمریکا را به ارسال اسلحه برای
مخالفان اسد متهم کرد [...] آقای لاوروف [...] با انتفاد از موضعگیری آمریکا علیه
تحویل اسلحه روسی به سوریه، صرفاً گفت [...] آمریکا [...] به کشورهای مختلف از
جمله کشورهای منطقه اسلحه میفروشد [...] ما به سوریه یا کشورهای دیگر اسلحهای
تحویل نمیدهیم که بتوان در مقابله با تظاهرات مسالمت آمیز غیرنظامیان به کار برد[...]»
کشورهای منطقه، شامل
عربستان، کویت، عراق، امارات و غیره که مشکلی با آمریکا ندارند؛ همه میدانند که آمریکا به اینان ابزار شکنجه و
سرکوب ارسال میکند. میماند جمکران که در
رسانههای غرب با آمریکا و انگلستان در جنگ است، و ارواح شکمش با هیچکدام رابطة سیاسی
ندارد! در واقع کشورهای منطقه در اظهارات لاوروف به حکومت
اسلامی ارجاع میدهد، و بیانیة وزارت
امور خارجة روسیه تلویحاً میگوید، آمریکا
به حکومت اسلامی تجهیزات نظامی میفروشد و همچنین سلاحهای لازم برای سرکوب
تظاهرات مسالمتآمیز در اختیار ملایان قرار میدهد.
بله، قابل توجه بینالملل گوسالههای ننهحسن که
آمریکا را مدافع حقوق بشر و دمکراسی میشناسند.
اگر کسی یک جو شعور و درک داشته
باشد وقتی از زبان هیلاری کلینتن همان میشنود که از زبان رهبر القاعده، به ابعاد واقعی حقوق بشر یانکیها پی میبرد، و اگر
بیش از یک جو شعور داشته باشد از اهمیت تغییر مواضع دیوید کامرون نیز باید آگاه شود.
حال که به نخست وزیر بریتانیا رسیدیم بد نیست یادآور شویم، در وبلاگ «زینب در والستریت»، از شخص دیوید کامرون طرفداری نکردیم؛ سخنان
ایشان را پیرامون کاهش اختیارات پدر مورد تأئید قرار دادیم. ما از مواضع افرادی که در مسیر «تأمین حقوق
انسانی» گام بردارند حمایت میکنیم، دیوید
کامرون هم از این روند مستثنی نمیشود. آنچه برای ما اهمیت دارد «اهداف» و مطالبات
است، نه افراد!
اهداف دمکراتیک بنابرتعریف جهانشمول
است چرا که «انسان» فراتر از تعلقات قومی،
دینی و بومی قرار میگیرد. دیوید کامرون خواهان ممانعت از ازدواج اجباری شده، بدون
محدود کردن اختیارات پدر نمیتوان به این روند توحش پایان داد. فراموش
نکنیم که چندی پیش در همین بریتانیا، اسقف روان ویلیامز که شرشان را بزودی کم خواهند کرد، میخواستند برای مسلمانان دادگاه توحش «شریعت»
بر پا کنند، چرا؟ چون بر اساس تبلیغات محفلی ایشان دمکراسی از
توحش مسیحیت سرچشمه گرفته، ولی «فرهنگ»
مسلمانزادگان «وحشیگری» است! حال به
ابعاد واقعی تحریف «مدرنیته» در رادیوفردا بهتر پی میبریم.
امثال جهانبگلو وظیفه دارند با حذف «انسانمحوری» از
«مدرنیته»، آن را به وحشیگری و انسانستیزی هیتلر و
موسولینی پیوند دهند و همزمان «کلیسا» را هم تطهیر کنند. همان کلیسائی که هنوز نتوانسته داغ همکاری و
همدستی با موسولینی، هیتلر و فرانکو را از
چهرة پلیدش بزداید. این کلیسا در زبان نوچههای ایرانینمای غرب میباید
به عنوان سرچشمة مهر و محبت و نیکی به مخاطب حقنه شود. بگذریم
و بازگردیم به شگفتیهای ماه ژوئن 2012.
در پی بوسة ناهید بر چهرة خورشید، رادیوفردا
از زبان «سرداران» سرکوب زن را دفاع از «حقوق شهروند» نامید و مطالبات دمکراسیهای
غرب در کشور سوریه با مطالبات رهبر القاعده و حاج روحالله همسوئی یافت! ابراز
نفرت حضرات از «حزب بعث» دلیل دارد. بدانید و آگاه باشید که برای تأمین منافع
استعمار در کشورهای مسلماننشین، لازم است «حزب،
فقط حزبالله» باشد و «رهبر هم فقط روحالله!» دلیل هم اینکه حضرات وحشیتر از خمینی هنوز پیدا
نکردهاند. بیدلیل نبود که میرحسین موسوی میخواست به
«دوران نورانی» اماماش بازگردد. بله، در همین
ماه خجسته خرداد بود که کودتای هیزاکسلنسی «سایمون گاس» شکست خورد و نان دولت
اسرائیل هم آجر شد. سه سال گذشت تا
«درشپیگل» بتواند «خبر» فروش زیردریائیهای «دلفین» را در بوق بیاندازد، اینهمه به این امید که حکومت جمکران هم بتواند
در رسانهها به زیردریائی اتمی مجهز شود، و بازار جنگ زرگری «تلآویو ـ تهران» رونق گیرد. در
گیرودار سومین سالگرد شکست کودتای سبز، فارسنیوز، مورخ 23خردادماه 1391، به
امید بحرانسازی، بار دیگر «پیشرفت»
پاسداران اسلام را در بوق گذاشت.
به گزارش فارسنیوز، دریادار «عباس زمینی»، معاون فنی نیروی دریائی حکومت جمکران به ساختن
زیردریائی اتمی مشغول شدهاند و آن را «حق مسلم» خود میدانند. برادر
«زمینی» ابتدا ساختن زیردریائی اتمی را «حق مسلم» هر کشور صاحب فناوری صلحآمیز
هستهای دانسته، سپس تأکید میکند که در مراحل اولیة ساخت
زیردریائیهای کذا قرار دارند و در این زمینه مسلماً «پیشرفت» خواهند داشت و خلاصه
نیروی دریائی کشور را به این قماش زیردریائیها مجهز خواهند فرمود:
«[...] قطعا هر کشوری [...] حق را دارد [...] از فناوری صلحآمیز
اتمی [...] در سامانه رانش شناورهایاش استفاده کند [...] ما صاحب فناوریهای
صلحآمیز هستهای هستیم پس میتوانیم ساخت سامانه رانش زیردریایی اتمی را هم در
دستور کار قرار بدهیم [...] الان در مراحل اولیه ساخت زیردریاییهای اتمی قرار داریم
[...] با توجه به پیشرفتهائی که در زمینه
مرتبط با آن پیدا خواهیم کرد، امیدوارم در آینده شاهد به کارگیری نسل زیردریاییهای
اتمی در نیروی دریایی ایران باشیم[...]»
ویژگی فعلة فاشیسم این است که «روی هوا»، و در
توهماتاش «حرکت» میکند، نه در واقعیت! برادر «زمینی» هم برخلاف نامشان بیشتر «هوائی»
هستند! از اینرو در هوا قانون و مقررات بینالمللی وضع
میکنند. «قطعاً هر کشوری حق دارد... ما هم حق داریم ... و خیلی هم پیشرفت خواهیم کرد!»
و گویا یانکیها میخواهند از طریق آلمان
چند دلفین شکسته به ملایان بفروشند و آن را به حساب روسیه بنویسند! چه اشکالی دارد؛ تا پیش
از برگزاری انتخابات ریاست جمهوری روسیه،
در رسانههای غرب «پوتین» طرفدار ملایان جمکران معرفی میشد. تا
اینکه ولادیمیر پوتین رسماً از «اسرائیلستیزی» حکومت جمکران انتقاد کرد. ولی روند تخریب روسیه همچنان ادامه یافت. به
عنوان نمونه رسانههای غرب «روسیه» را نه
مخالف خشونت که «طرفدار بشار اسد»معرفی میکنند. و بعضیها این تبلیغات خیلی باورشان شده!
در تاریخ اول ژوئن 2012 در پاریس به ولادیمیر پوتین پیشنهاد
کردند «بشار اسد به مسکو پناهنده شود.» یادآور
شویم پادوهای تونسیشان همین پیشنهاد را بارها و بارها ارائه دادهاند. آوردهاند که در پاسخ، چنین گفت ولادیمیر پوتین: «بشار اسد مرتب در پاریس بود، چرا به مسکو پناهنده شود؟» ادامة
این گفتگو محرمانه است، ولی نتایج آن، یعنی تغییر مواضع وزارت امور خارجة فرانسه و به
ویژه هشدار لاورف به آمریکا در مورد تجهیز حکومت مردهشویان به ابزار سرکوب در
برابر ماست! همزمان با ورود سرگئی لاوروف
به تهران، «صدای آمریکا»، مورخ 13 ژوئن
2012، به نقل از فرانسپرس از «نرم شدن
موضع رئیس مجلس در مذاکرات اتمی» خبر داد:
«[...]خبرگزاری فرانسه [...] از تهران می گوید
[رئیس مجلس] موضع خود را در باره مسئله کلیدی و مورد اختلاف غنی سازی اورانیوم [ نرمتر
کرد] این نخستین باری است که رئیس مجلس [...]
چنین صحبتی را مطرح میکند[...]»
با توجه به تغییر مواضع دیوید کامرون که به تصمیمات اخیر
دادگاه عالی قانون اساسی مصر، و تزلزل
جایگاه اخوانالمسلمین در پارلمان منجر شد، باید
بگوئیم شکست در سوریه، در واقع دندة آنگلوساکسونها
را «نرم» کرده! جونم براتون بگه، در روسیه سوپ خیلی خوشمزهای درست میکنند که
آن را «برش» میخوانند و به احتمال زیاد در تاریخ 19 ژوئن سالجاری در مسکو، با
«دندة» نرم شدة دیوید کامرون «برش» خوبی طبخ خواهد شد.
...
<< بازگشت