یکشنبه، خرداد ۰۷، ۱۳۹۱

بورانوفسکیه بابوشکی!


 

«بابوشکی‌های» دوست‌داشتنی روستای «بورانوفسکیه» با اجرای تصنیف «جشن برای همه»،  جایگاه دوم را در مسابقات «یوروویژن» باکو به خود اختصاص دادند.   با توجه به این مهم که پارلمان اروپا ناچار شد پیش از برگزاری مسابقات،  با صدور بیانیة رسمی، ‌ مخالفان یوروویژن در آذربایجان را به عنوان «مخالفان آزادی بیان» محکوم کند،  در وبلاگ بعدی به «تغییر» آشکار در مسابقات «یوروویژن» و «پیام‌های» این تغییر از استکهلم تا باکو خواهیم پرداخت.   در راستای همین تحولات،  و نظر به اهمیت اساسی «آزادی بیان» در دمکراسی،   لازم است به فعلة فاشیسم که در طویلة‌ سازمان سیا به نشخوار «دمکراسی نسبی» و «مردمی» و «دینی» و «بومی» مشغول شده‌اند بگوئیم،   آزادی بیان نه «نسبی» است،   نه «مردمی!»  و خلاصه،  آزادی بیان در مفاهیم حقوقی معاصر‌ آن در محدودة بی‌در و پیکر توحش «طبیعی» و «غیررسمی» متون مقدس ادیان ابراهیمی قرار نخواهد گرفت؛   فقط قوانین «انسان‌محور» می‌تواند «‌آزادی بیان» را «تعریف» و «تأمین» کند.   از اینرو شاهزاده رضا پهلوی که تاکنون در سنگر «مردم» نشسته و از «خواست مردم» دفاع ‌کرده‌اند،   به هیچ عنوان نمی‌توانند مدافع «آزادی بیان» باشند!


اعلیحضرتا! جسارتاً حضورتان بگوئیم «آزادی بیان» هرگز «مردمی» نبوده و  هیچوقت هم نمی‌تواند به توحش «مردمی‌ات» آلوده شود.   آنچه در ارتباط با تل موهومی به نام «مردم» قرار می‌گیرد،‌  «آزادی آخوند» است.  یعنی آزادی تحریک افکار عمومی،  آزادی الصاق برچسب و ... و خصوصاً صدور «فتوی!»‌   بی‌دلیل نیست که لندن و واشنگتن تلاش دارند «فتوای» عامل دست‌نشانده‌شان،   علی خامنه‌ای را بر قطعنامه‌های شورای امنیت سازمان ملل تحمیل کنند.  باشد که از این مفر ملت ایران به ابزار اعمال فشار بر مسکو تبدیل شود،   و از سوی دیگر اسرائیل نیز بتواند بحران موجود منطقه‌ای را هر چه بیشتر گسترش دهد.

         

ملاقات ژنرال بنی‌گانتس،  رئیس ستاد ارتش اسرائیل با مقامات پکن «معجزات» فراوان به بار آورد.   در پی این دیدار «الهی»،   فضای توحش عدم پاسخگوئی و بی‌مسئولیتی،   ویژة کتب مقدس ادیان ابراهیمی بر قانونی‌ات و رسمی‌ات جامعة جهانی تحمیل شد.   اینگونه بود که اوباش مخالف‌نما سریعاً «دمکراسی نسبی» اختراع کردند،   و بوق‌های سازمان سیا یک‌بار دیگر در جمال اکبر بهرمانی «آخوند خوب» و میانه‌رو دیده،  این نعمت «الهی» را در دکان‌شان به فروش گذاردند،  و ... و خلاصه اینچنین بود که هم‌سوئی حکومت کودتاچیان جمکران با شاهزاده رضا پهلوی نیز آشکارتر شد؛   هر دو بر تل موهوم «مردم» دخیل بستند. ولی معجزات دیدار بنی‌گانتس از چین به این مختصر محدود نمی‌ماند.

   

این مسافرت جادوئی،  سازمان عفو بین‌الملل و وزارت امور خارجة‌ آمریکا را در کنار «آخوند» قانون‌شکن و بی‌مسئولیت نشاند،   و جمکرانیان و مخالف‌نمایان‌‌شان را به «صدر کودتا»،  یعنی دوران نورانی کلنل آیرون‌ساید بازگرداند!  آنروزهای «خوب» که پهلوی اول،  در کمال «استقلال»،  ‌ یک تنه در برابر جهانیان ایستاده بودند و از مستشاران نظامی آلمان نازی دل نمی‌کندند.  در پی سفر رسمی ژنرال بنی‌گانتس به پکن،   شاهزاده رضا پهلوی در آلمان،  طی یک مصاحبة‌ بسیار بسیار همایونی با رادیو فردا،  دستور برچیده شدن نیروگاه بوشهر را نیز صادر فرموده،   خواهان «قیام مردم» و برگزاری «انتخابات آزاد» شدند!   نیازی نیست که بگوئیم ایشان با این اظهارات شکمی،‌   به شیوة ملایان و دیگر فاشیست‌ها از جایگاه واقعی اجتماعی‌شان خروج فرموده‌اند!

 

بله،  این پادشاه کودتاچی است که همچون آخوند مرزشکن است و به همة امور «فضولی» می‌کند.   اگر حضرت رضا سیروس فراموش نکرده باشند،  در سلطنت مشروطه،  پادشاه فقط سلطنت می‌کند؛   نیروگاه بوشهر،  ‌ انتخابات و ... و امور جاری کشور در محدودة اختیارات پادشاه «قانونی» نیست.  همانطور که در فستیوال فیلم هم برای تجاوز به کودکان و تجاوز به کشورها تبلیغات به راه نمی‌اندازند!  منطقاً در فستیوال فیلم،‌  خلاقیت هنری به ارزش گذارده می‌شود ولی گویا تضعیف جایگاه یانکی‌ها و متحدان‌شان در شورای امنیت نه تنها زوزة ملایان جمکران را به آسمان رسانده که «هنر» را نیز با تجاوز و جنایت در ترادف قرار داده!

 

همزمان با وقوقیة پرسوز و گداز داش احمد خاتمی در دانشگاه سابق تهران،   پیروان مکتب مقدس «تجاوز به کودکان»،  و رهروان راه شهادت و امامت به سرکردگی «برنار هانری‌لوی» برای «بهار عرب» معرکه گرفتند.   هانری لوی که مانند میشل فوکو،‌  از فلاسفة‌ بلندپایة ارتش ناتوست‌ و سال گذشته هم برای دفاع از «حق تجاوز جنسی» به کودکان در حمایت از پولانسکی تومار جمع می‌کرد،  امسال در فستیوال کن آنقدر برای «مردم» سوریه اشک تمساح ریخت که در منطقة «نانسی» فرانسه سیل راه افتاد!   مشتاقان هانری لوی و «بهارعرب» می‌توانند به سایت لوموند مورخ جمعه،  25 ماه مه 2012 مراجعه فرمایند تا ما هم سری به مصر بزنیم.

 

همچنانکه پیشتر هم گفتیم پیروزی اسلام‌گرایان در مصر برای اسرائیل «نعمت ‌الهی» خواهد بود چرا که اسلام‌گرائی با فراهم آوردن زمینة استقرار اسرائیل در سنگر «حسین مظلوم»، همانطور که در دوران نورانی امام میرحسین شاهد بودیم،   راه تجاوز،  جنگ افروزی و سرکوب ملت‌های،  اردن،  لبنان،  فلسطین و سوریه را هموار خواهد کرد.  به همین دلیل است که رسانه‌های اسرائیل،   بر پیشانی جیره‌خواران لندن در مصر برچسب «دشمن»‌زده‌اند تا این دروغ بزرگ را در افکار عمومی جایگیر نمایند که ژنرال «احمد‌ شفیق» از دوستان خوب اسرائیل است!

کار این تبلیغات گوساله‌پسند و ابله‌نواز بجائی رسیده که یکی از سگ‌های سیرک عموسام  برای تخریب «احمد شفیق»،   او را «همسر سابق اشرف» معرفی کرده!  بله،   احمد شفیق که متولد سال 1941 میلادی است،  همسر سابق اشرف پهلوی بوده و ما نمی‌دانستیم!   به عبارت دیگر پدر آزاده و شهرام شفیق،  امروز حدوداً 60 سال دارد!   البته مهارت در چرندگوئی از ویژگی‌ ‌سگ‌های سیرک عموسام است.  و به عنوان نمونه بد نیست اشاره‌ای داشته باشیم به مطلب «مستدل» سایت «بی‌بی‌سی» فارسی پیرامون انتخابات مصر که سم‌پاشی‌های لندن طی دوران نخست‌وزیری شاپور بختیار را تداعی می‌کند.   

 

بی‌بی‌سی،  ‌مورخ 7 خردادماه 1391 ضمن انعکاس طنز سیاست‌زده که بر خلاف طنز،‌   بر محور دو قطب کاذب «نفی» و «ستایش» تمرکز یافته،   و هیچ ارتباطی با «طنز سیاسی» ندارد می‌نویسد،   «انقلاب مصر در فیس‌بوک آغاز شد،  احمد شفیق انقلابیون را کشت و اخوان‌المسلمین هم انقلاب را فروختند.»  و البته استعمار هم که می‌دانیم در مصر «غایب»  است.   بی‌بی‌سی در ادامة‌‌ همین مزخرفات که فاقد هرگونه مستندات و شواهد است،   سوار بر امواج باورهای بلاهت‌گستر تأکید می‌کند که «اشکال از مبارک نیست،  از مردم است.»  البته بوق وزارت امور خارجة بریتانیا هرگز از این شکرخوری‌ها نخواهد کرد؛  این حماقت و توحش را ز زبان دیگران می‌گستراند.   دقیقاً همانطور که «اخبار موثق»‌ نقض حقوق بشر در سوریه را از طریق دکان بقالی عبدالرحمن در لندن به دست رسانه‌های خودی می‌رساند.  چرا که بیانیه‌های بقالی عبدالرحمن همزمان به سازمان عفو بین‌الملل و دولت بریتانیا امکان می‌دهد از جایگاه واقعی‌ وحقوقی‌شان خارج شده در جایگاه فاقد مسئولیت و پیامبرگونة «معلم اخلاق» بشریت بنشینند و مانند آخوند با صدور فتوی برای دیگران تعیین تکلیف کنند.  حال آنکه هیچکس دولت بریتانیا و سازمان عفو بین‌الملل را به عنوان وکیل مدافع خود معرفی نکرده. 


سازمان عفو بین‌الملل در مورد مواضع مزورانه‌اش نه مسئولیت دارد و نه پاسخگوست.  این سازمان با جار و جنجال از مشتی آشوب‌طلب و قانون‌شکن حمایت می‌کند و می‌پندارد به دلیل تکیه بر سنگر «تشکل غیردولتی» بریتانیا می‌تواند «برتری» و «تقدس» نیز برای خود تأمین کند.  به همچنین است در مورد دولت انگلستان!   این دولت که در تاریخچة سوابق‌ا‌ش،   به ویژه در  افغانستان،   ایران و پاکستان،  جز جنایت و تاراج و آخوندپروری هیچ نمی‌بینیم،  اینک  مدافع «مردم سوریه» شده و در هم‌سوئی با سازمان عفو بین‌الملل،  ‌ همچون آخوند «فتوی» صادر می‌کند:   

من تو دهن این شورای امنیت می‌زنم؛   من خودم شورای امنیت تعیین می‌کنم!   


در پی شکست طرح براندازی در سوریه،  «فرست آخوند» که نه مسئولیت دارد و نه پاسخگوست،   فرمود،   «شورای امنیت باید برود!»   این «فتوای» بیشرمانة سازمان عفو بین‌الملل فقط به دلیل تضعیف نقش اسرائیل و ملایان جمکران در بحران‌سازی افتخار صدور یافته.   به موازات کاهش بحران دست‌ساز هسته‌ای ملایان،   بزودی بازگشت اسرائیل به درون مرزهای قانونی‌اش مطرح خواهد شد،   و اینبار به دلیل سپری شدن دوران نکبت‌بار امام روشن‌ضمیر موسوی،‌   نه دست یانکی‌ها برای «وتو» در شورای امنیت باز است و نه امکان جنگ افروزی اسرائیل در لبنان و سوریه وجود دارد.   خلاصه بگوئیم گذشت آنروزهای خوب که لندن و واشنگتن می‌توانستند ژست‌ «دفاع از حقوق بشر» بگیرند؛   شرایط حاکم بر افغانستان دیگر جای تردید باقی نمی‌گذارد.

ارتش ناتو این کشور را به مرکز آموزش و پرورش تروریست و تولید مواد مخدر تبدیل کرده ولی این فاجعه از چشمان تیزبین سازمان عفو بین‌الملل و دیگر دکه‌های مدعی دفاع از حقوق بشر پنهان مانده، چرا؟   چون منافع استعمار غرب فقط در چنین شرایطی است که به بهترین وجه تأمین می‌شود.   یعنی در شرایطی که «فضای غیررسمی»‌ بر کل جامعه حاکم شده،     و دولت در حاشیه می‌افتد.   دولت،  بنابرتعریف،   ضامن و پشتیبان «فضای رسمی» است.  ولی در «کتب مقدس»،  ساختار دولت،‌   سلسله مراتب و نظم و امنیت وجود ندارد.   چرا که این عرصة تحجر،   همچون سازمان عفو ‌بین‌الملل و شرکاء،  ‌ با «مسئولیت» و «پاسخگوئی» بیگانه است.

در فضای توحش متون مقدس عوامل مبهم «مردم»،  «کفر» و «زور» در برابر یکدیگر قرار می‌گیرند و سرنوشت این تقابل را «ارادة» یک مبهم نامرئی و‌ غیرمسئول،  یا همان «خداوند» رقم خواهد زد.   خداوندی که از زبان پیامبر،   یا «پرسوناژ کمکی» سخن می‌گوید!   به عبارت دیگر این «قادر متعال»،  با آنهمه «کر و فر» بدون «پیامبر» ناچار است سکوت اختیار کند!

بله خداوند از سخن گفتن «عاجز» است،   دلیل هم اینکه ایشان با زمان و مکان بیگانه‌اند و خارج از زمان و مکان،  سخن‌گفتن «غیرممکن» می‌شود،  حتی برای قادر متعال،  بگذریم! ایشان در کتب مقدس،   همواره برای اعمال ارادة مقدس‌شان یک «پیامبر» دست‌وپا کرده و دمار از روزگار «حاکم ظالم» و «قوم کافر»‌ و «گمراهان» در آورده‌اند،   بدون اینکه مسئولیتی بپذیرند و یا پاسخگوی اعمال‌شان باشند،  چرا؟ چون ایشان همیشه «حق» دارند و به عنوان «خالق»، ‌ صلاح و مصلحت «مخلوق» را «یک‌بار و برای همیشه» مشخص فرموده‌اند!

خلاصه در کشورهای منطقه،‌  یک بار و برای همیشه،  می‌باید «بر همه روشن و واضح و مبرهن» باشد که «قیام» تل موهوم «مردم»‌،   «مستضعفان» و «توده‌ها» بر علیه ابهاماتی نظیر ظلم، استبداد و کفر از الزامات الهی است و در این روند همواره پیروزی با تل موهوم «مردم» خواهد بود.  اخیراً ملاممد خاتمی هم این مزخرفات را به عنوان «جبر تاریخ» در بوق گذاشته،  البته بدون در نظر گرفتن تضاد «تاریخی‌ات»‌ با پدیدة‌ زمان‌گریز «مقدسات!»   بله شارلاتانیسم به احمق انگاشتن مخاطب محدود نمی‌شود؛   حماقت و مرزشکنی شارلاتان‌هائی از قماش خاتمی در این میانه الزامی است،   و خوشبختانه «ممدیونسکو» در این زمینه‌ها هیچ کم و کاستی ندارد!   این است دلیل ارادت «پیک نت» به ملاممد و همین است دلیل محبوبی‌ات شیاد اردکان نزد لندنی‌ها و واشنگتن‌نشین‌‌ها!  محمد خاتمی هم مانند پرسوناژ برگزیدة‌ «پیامبر» در کتب مقدس ادیان ابراهیمی «مرزشکن» و «نظم‌ستیز»‌ است و از اینرو مورد «الطاف» و «عنایات» ویژة اعضای سازمان ناتو قرار می‌گیرد.

این سازمان آدمخوار،  جهت بازتولید فضای توحش کتب مقدس در کشورهای مسلمان‌نشین  به امثال حاج روح‌الله نیاز مبرم دارد.   چرا که ملایان کودتاچی،   با خروج از جایگاه واقعی اجتماعی‌شان،‌  پای در سیاست می‌گذارند و فضای رسمی و قانونی را حتی در ابعاد بین‌المللی به چالش می‌کشند و ... و در این شرایط است که نان ارباب در روغن فراوان شناور می‌‌‌شود. نیازی نیست که به فتوی خائنانة میرزای شیرازی بازگردیم؛   چرا راه دور برویم؟  حکومت جمکران که پوزه‌اش در بغداد به خون نشست،   زبان به تهدید جمهوری آذربایجان گشوده!  وزیر امور‌خارجة کفن‌فروش‌ها دولت آذربایجان را با «اسلام» تهدید می‌کند.   

در واکنش به تظاهرات اتباع آذربایجان در برابر سفارت اوباش جمکران،   ‌صالحی ابتدا در جایگاه «معلم اخلاق» و «قاضی» نشست،   و در مورد «رفتار» تظاهرکنندگان قضاوت کرد!  وی در گام بعد،  چماق پیروان «مرزشکن» مراجع شیعه را برای تهدید دولت آذربایجان بالا برد.  اظهارات بیشرمانة صالحی در سایت رادیو فردا،   مورخ 4 خردادماه سالجاری،  انتشار یافته:

«[...] وزير خارجه ايران در واکنش به تجمعات اعتراضی در مقابل سفارت ايران در باکو [...]‌ اعلام کرد که اقدام ناپسند و نادرست اخير [...] ‌در شان دولت و ملت [...]‌ آذربايجان نيست [وی افزود] مراجع شيعه مريدان و پيروان زيادی در [...] ‌جهان دارند که اين پيروی مرز نمی‌شناسد[...‌]‌»

بله،  مقصود این عراقی «ایرانی‌نما» روشن است؛   حکومت مرده‌شویان «حق» ‌دارد در امور کشور آذربایجان دخالت کند،   ولی آذربایجانی‌ها «حق» ندارند در اعتراض به لات‌بازی جیره‌خواران لندن از خود واکنش نشان دهند،   چرا؟   چون «حکومت اسلامی» در «سنگر حق» ارتش آدمخوار ناتو نشسته.   و منافع این ارتش چنین ایجاب می‌کند که الگوی طویله‌ای که ناوگان پنجم آمریکا پس از جنگ دوم به نام «اسلام» در عربستان سعودی سر هم کرده،   بر همة کشورهای مسلمان‌‌نشین تحمیل شود.  پس هیچ دلیلی ندارد که در آذربایجان «مسابقات یورویژن»‌ به راه افتد؛   در جمهوری آذربایجان می‌باید به نسبت ذخائر نفت و گاز موجود «آزادی» حاکم شود،   همان «آزادی» ویژة پیامبران ادیان ابراهیمی!   یعنی آزادی اراذل و اوباش،‌  بیگانگان و ... و آزادی مزدوران عراقی یانکی‌ها که همچون صالحی با مکان و تحولات زمان بیگانه‌اند! 

در پناه همین قماش «آزادی» است که می‌توان هرج‌ومرج را بر کشور آذربایجان حاکم کرد و تاراج نفت را هم بهینه نمود.   بی‌دلیل نیست که سازمان عفو بین‌الملل برای «کشورهای سابقاً شورائی» اینهمه اشک تمساح می‌ریزد؛   تبدیل این کشورها به طویلة «امام زمان» هنوز میسر نشده.   به عبارت دیگر در این کشورها برخلاف ترکیه،  تعدد زوجات و حجاب رسمی‌ات نیافته و تل موهوم «مردم» بر علیه «ظلم» و «ستم» و «استبداد» قیام نکرده در نتیجه خمس و زکات باکینگهام پالاس پرداخت نمی‌شود!   بی‌دلیل نیست که مشتی آخوند و اوباش که با موسیقی و روانشناسی مدرن بیگانه‌اند به مخالفت با «یورویویژن» و «راهپیمائی همجنسگرایان» در جمهوری آذربایجان می‌پردازند.   ملایان بی‌مسئولیت در وقوقیه‌های جمعه ‌مطالبات اعضای سازمان ناتو را به صورت «خام» و «خودمانی» مطرح می‌کنند.  جالب اینکه،  همین مطالبات به صورت پاستوریزه و «شسته،‌ رفته» در رسانه‌های غرب منعکس می‌شود!   به عنوان نمونه،   سایت لوموند،  مورخ 24 مه 2012  مطلبی پیرامون جمهوری آذربایجان و یوروویژن منتشر کرده که نویسندة آ‌ن بسی افسوس ‌خورده که «در کنار اینهمه نفت و گاز اثری از آزادی نیست!»   خوشبختانه در تونس،  لیبی،  افغانستان و به ویژه در عراق در کنار آنهمه چاه‌های نفت،   «آزادی» مورد نظر حضرات به بهترین وجه تأمین شده.   شاید به همین دلیل است که از شرایط فجیع حاکم بر ملت عراق «هیچ» نمی‌شنویم!   

و البته در غرب هم که نسخة این «آزادی‌ها» پیچیده می‌شود،   نه اعمال نفوذ وجود دارد،   نه تبعیض نژادی!   و از همه مهم‌تر،  دامن زدن به حماقت «مردم»،   با هدف ایجاد نفرت از اقلیت‌ها به ویژه نفرت از همجنسگرایان روند رایج نیست!   در هر حال،  علیرغم تمایل بوق‌های استعمار به گسترش الگوی توحش حکومت جمکران،   این روند در سوریه متوقف شد؛   به باکو هم نمی‌تواند «صادر» شود.  تا کور شود هر آنکه نتواند دید!   پیام مسابقات یورویژن 2012 برای اسلام گرایان منطقه و به ویژه برای مرکز نژادپرستان اروپای شمالی در سوئد روشن و صریح بود:   از استکهلم تا باکو،  ‌جشن برای همه!   «همه»، ‌ خارج از تعلقات دینی،  بومی و نژادی!















...









Share