پنجشنبه، اردیبهشت ۱۴، ۱۳۹۱

چن و چین!




33 سال پیش،  در تاریخ 12 اردیبهشت‌ماه 1358،  ساواک با ترور آخوند مطهری،  زمینة  روضه و زوزه و قهرمان‌سازی را برای حکومت توحش جمکران فراهم آورد.   ولی یک‌سال است که «‌روزجهانی کارگر» گریبانگیر مرده‌شویان و اربابان‌شان در لندن و واشنگتن شده! سال گذشته همزمان با روز جهانی کارگر،   «جهان اسلام» در سوگ شهادت جانگداز بن‌لادن اشک می‌ریخت،‌  و امسال همین «جهان اسلام» برای ورشکستگی دکان حقوق‌بشر یانکی‌ها و پایان سیاست نیکسون در چین سوگواری می‌کند!   

بله،‌   روز گذشته سفارت آمریکا با اخراج یکی از به اصطلاح «معترضین»‌ چین،  در واقع ناچار شد به سیاست دوگانة‌ یانکی‌ها در این کشور پایان دهد.  از دوران نیکسون، ‌ گاوچران‌ها ضمن بهره برداری «اقتصادی ـ‌ نظامی» از دیکتاتوری چین، ‌ جایگاه دفاع از حقوق‌بشر در این کشور را نیز اشغال کرده بودند!  ماجرای «چن» به فروش حقوق‌بشر آمریکا در چین نقطة پایان گذاشت.   البته از بوق‌های آتلانتیست‌ این خبر به نوع دیگری پخش شد!   به ادعای اینان،  «چن گوانگ‌چنگ‌»،‌   وکیل ناراضی چینی به میل خود سفارت آمریکا را ترک کرده.  

سایت فارسی‌زبان «بی‌بی‌سی»،  ‌مورخ 13 اردیبهشت‌ماه 1391 می‌نویسد،   وی از حبس خانگی در روستائی در چین گریخته و «گفته می‌شود»،‌  به سفارت آمریکا در پکن پناه برده! یادآور شویم ‌که این ناراضی چینی «نابیناست»‌،   و منطقاً نمی‌توانست به ‌تنهائی از یک روستا خود را به سفارت آمریکا در پکن رسانده باشد!   از سوی دیگر سفارت آمریکا،   تا آنجا که ما می‌دانیم نگهبان دارد و هر کس بخواهد نمی‌تواند به این صحن «مقدس» وارد شود،   مگر اینکه مانند «دانشجویان پیرو خط امام» قصد خوش‌خدمتی و کسب رضایت ارباب را داشته باشد. 

باری رسانه‌های جمعی فرانسه‌زبان،  و به ویژه «بی. اف‌. ام. تی‌وی» از دو سه روز پیش با  تصویر وکیل ناراضی و تفسیرهای شکمی،   طبل زدن برای آمریکا و حقوق بشر را آغاز کرده بودند که ناگهان پرزیدنت «اوباما» از حضور «چن» در سفارت آمریکا اظهار بی‌اطلاعی فرمودند!   همین کافی بود که هیلاری کلینتن سنگ روی یخ شود!  ایشان طبق معمول «نگران» حال «چن» بودند و به ادعای بوق‌های‌شان قرار بود ضمن مذاکرات اقتصادی در پکن، با سران چین در اینمورد نیز گفتگو فرمایند که اوباما دکان‌شان را برچید.   پس آنگاه فرانس پرس،  ‌مورخ دوم ماه مه 2012 نوشت:

«[...‌] چن،  پس 6 روز سفارت آمریکا را ترک کرد [...]  و مقامات چین به دلیل پذیرش وی خواهان عذرخواهی مقامات آمریکا شدند [...]»

مسلماً خبر عذرخواهی یانکی‌ها را هیچکس منتشر نخواهد کرد و‌ انتشار آن اهمیتی هم ندارد؛ از یک‌سو ملاک «کردار» است،  نه «گفتار».   و از سوی دیگر،  مهم این است که آن وکیل چینی ماجرای خروج‌اش از سفارت آمریکا را چگونه نقل خواهد کرد!   مسلماً اگر این فرد که حقوقدان هم هست،  قصد نداشت از دولت آمریکا تقاضای پناهندگی کند،   وارد سفارت این کشور نمی‌شد!   به استنباط ما دولت آمریکا ناچار شده وکیل چینی را «اخراج»  کند!  و به این ترتیب ناراضیان و مردم چین به ابعاد واقعی حمایت آمریکا از حقوق‌بشر پی می‌برند و این خود دستاوردی است بس چشمگیر.  چرا که در این سو،  حکومت جمکران هنوز چشم امید به دکان حقوق بشر آمریکا دوخته و منتظر است محفل  «کارترـ برژینسکی» با فوت کردن در آستین «ملی ـ مذهبی‌ها» یک «انقلاب» دیگر برای‌اش سازمان دهد،  و اینبار «شاه» را بجای «شیخ» بنشاند.  به همین دلیل سایت «پیک نت» تصویری از عیال «دربند» تقی رحمانی منتشر کرده تا آن‌ها که مصاحبة مضحک خود رحمانی را می‌شنوند،   بدانند و آگاه باشند که این «زینب زمان»،  برای دفاع از حقوق بشر در کشور ایران،  زندان را «انتخاب» نموده!  

بله،   به ارزش گذاشتن زندان،‌   همچون تبدیل مرگ به «ارزش»،  از اهداف مقدس محافل استعماری در کشور ایران بوده و هست.  کسی که زندان را «انتخاب» می‌کند،‌ پیامدهای این «انتخاب» را می‌شناسد و می‌پذیرد.  ولی اگر چنین فردی از منظر حقوقی «صغیر» یا «مهجور» باشد،‌ قادر به «انتخاب» نخواهد بود.  در هر حال تبدیل زندان به «ارزش»،  فقط از طریق به ارزش گذاشتن حماقت و شقاوت میسر است.  به این منظور «آیدا قجر»،  ‌مجری برنامة‌ «بهارستان» تقی رحمانی را «واجد شرایط» یافته.   

او می‌گوید،‌  رحمانی  14 سال در زندان حکومت اسلامی بوده،   «تبعید» را برگزیده،  همسرش زندانی است،  و ... و فرزندان‌اش غصه‌ می‌خورند!   سایت بالاترین هم این قصة‌ امام حسین  را منعکس کرده:‌

«[...]  تقی رحمانی که بیش از 14 سال از عمر خود را در زندان‌های جمهوری اسلامی گذرانده،   شاید هیچوقت فکر نمی‌کرد که بعد از [...] انتخاب تبعید،   همسرش هم بازداشت بشه و بچه‌های‌شان با شنیدن صدای پدرشان از رسانه‌ها [...]‌ گریه کنند[...]‌»

اگر به این چند سطر نیک بنگریم می‌بینیم که آیدا قجر با فروش حماقت «تقی رحمانی» به مخاطب،‌  می‌کوشد همزمان برای فرزندان خردسال وی نیز «تأثر» خریداری کند!  طبق اظهارات ایشان، ‌ رحمانی 14 سال در زندان‌های جمکران بوده.   به عبارت دیگر این فرد،  29 سال از عمر خود را در آزادی گذرانده و منطقاً می‌باید از ابعاد توحش نیروهای «نظامی ـ امنیتی» حکومت ملایان آگاه باشد.  چرا که از نخستین روزهای ورود خمینی به کشور،  برنامة‌ سرکوب ملت ایران به اجرا درآمد و هر روز بر شدت آن افزوده شد!   روشن‌تر بگوئیم هر کس در دوران نورانی «امام» میرحسین موسوی در ایران زندگی کرده باشد،  ‌از وحشی‌گری حکومت اسلامی خبر دارد.   حال این سئوال مطرح می‌شود که طی 29 سال آزادی تقی رحمانی کجا زندگی می‌کرد که اینچنین از زندانی شدن «فرضی» همسرش حیرت زده شده؟‌   

حال یک پرانتز باز می‌کنیم و یادآور می‌شویم که نرگس محمدی از پامنبری‌های شیرین عبادی است که چند جایزه هم دریافت کرده.  و با توجه به سوابق محمدی،‌   زندانی شدن «رسانه‌ای» ‌وی هیچ تعجبی ندارد.  تأثر دو فرزند خردسال این زوج مقدس هم کاملاً منطقی است؛  هر کودک بهنجاری از غیبت پدر و مادرش رنج می‌برد.   چه اینان در سفر باشند،   چه در زندان!   فقط امثال تقی رحمانی از این واضحات بی‌اطلاع می‌مانند،   چرا؟  چون رحمانی با گذشته،  یعنی با عملکرد خود و هم پالکی‌های‌اش بیگانه است و هیچ مسئولیتی برای خود نمی‌شناسد.  ایشان «میمون‌وار» به تقلید از پیامبر و ائمة اطهار مشغول‌اند.  پیامبر «هجرت» کرده‌اند،  ‌رحمانی هم پس از 29 سال چسبیدن به محفل «حوزه و بازار» در حکومت ملایان «هجرت» می‌کند.   ولی ایشان بجای عزیمت به «مدینه»،  برای فروش اسلام خوب در بلاد فرنگ  لنگر می‌اندازند!  و به قول «آیدا»،‌  شاید هیچوقت فکر نمی‌کرد که بعد از انتخاب «تبعید»،  چنین مصائبی برای‌اش پیش آید!   در واقع آنچه اهمیت دارد همین «فکر نکردن» امثال رحمانی است!   اگر این فرد «تبعید» را انتخاب کرده می‌باید پیامد انتخاب‌اش را بپذیرد.   می‌بینیم که چنین نیست.  رحمانی به شیوة پیامبرش «هجرت» می‌کند،  ‌ آیدا قجر هم پیرامون  «مصائب اهل بیت» رحمانی برای مخاطب «روضه» می‌خواند.   در واقع برنامة ایشان برانگیختن احساسات مخاطب از طریق روضه‌خوانی است؛   یعنی ‌همان کاری که آخوندها با توسل به بی‌بی‌گوزک‌های کربلا انجام  داده و می‌دهند.   

جریان کربلا چیست؟  قیام حسین بر ضد ظلم!  ‌ مبارزات زینب و ... و شیون و زاری طفلان مسلم!  داستان رحمانی هم بر اساس همین الگوی حماقت تنظیم شده.   پس مشتاقان روضه و زوزه را با اهل بیت رحمانی تنها می‌گذاریم و می‌رویم به سراغ روز جهانی کارگر و پیامدهای آن در سال اژدها!       

از شگفتی‌های سال 2012 میلادی هر چه بگوئیم کم گفته‌ا‌یم!   شاید به دلیل تقارن روز جهانی کارگر با سالروز «شهادت» استاد مطهری شاهد چنین معجزاتی هستیم!   یادآور شویم «استاد شهید» اخیراً ارتقاء درجه یافته و به «علامه»‌ مشهور شده‌اند!   باری «شهادت»‌ ایشان برای حکومت توحش «مید.  این.  یو. اس» جمکران  فواید بسیار داشت.   چرا که از یک‌سو زمینة‌ اختراع یک «دشمن» موهوم را فراهم آورد،  و از سوی دیگر برنامة زوزه و روضه و شیون و مرثیه را توسعه بخشید.  واقعیت این است که تأمین حقوق انسانی کارگران در هر حال نابودی آخوند جماعت با دستار و بی‌دستار را ایجاب می‌کند.  چرا که به دلیل انسان‌ستیزی،  آخوند،  چه مونث و چه مذکر،  همواره با توحش،  تعصب،  توهم و تزویر ترادف داشته،‌  دارد و خواهد داشت.   

به عبارت دیگر،  زوج خوشبخت «شیخ‌وشاه» دو روی سکة انسان‌ستیزی‌اند.  به همین دلیل است که بوق تبلیغاتی «اسرائیل» خشونت‌طلبان سبز را طرفدار دمکراسی معرفی می‌کند! ویژگی دمکراسی «مید. این. اسرائیل» این است که از طریق تحریف دمکراسی،  آن را با «دین‌ستیزی» در ترادف قرار می‌دهد تا همزمان به شاهزاده رضا پهلوی و کیهان جمکران کمک کرده باشد.

همچنانکه در وبلاگ «زرشک و موشک» هم گفتیم،  شاهزاده، از اسرائیل خواهش کرده بودند که «اوپوزیسیون» را مورد حمایت قرار دهد.   البته در «اوپوزیسیون» مد نظر شاهزاده طرفداران دمکراسی حضور ندارند.   به عبارت دیگر،   حضرت رضاسیروس طرفداران‌‌شان را بجای اوپوزیسیون حکومت جمکران نشانده‌اند تا دست‌شان «باز» باشد.   و البته جنگ زرگری حکومت مرده شویان با شیخک امارات این فرصت طلائی را برای‌شان فراهم آورد.

اعلیحضرت در «هجرت»،   هم‌صدا با رسانه‌های جمکران به فوت کردن در آستین «تمامیت ارضی» مشغول بودند که ناگهان یانکی‌ها با ارسال هواپیماهای «اف. 22 » به امارات،  دکان کاسبی پر سود شیخ‌وشاه را تعطیل کردند.   در نتیجه،   حکومت اسلامی ناچار شد به مسائل «اقتصادی» و «اجرای عدالت» بپردازد و امور سیاسی را به اسرائیل بسپارد.   اینگونه بود که همزمان با روز جهانی کارگر،   در ارتباط با مسائل کهریزک،  یک «قاضی» جمکرانی در «رادیوفردا» بازداشت شد!   و اما پیش از رادیوفردا،  سایت بی‌بی‌سی،  مورخ 12 اردیبهشت‌ماه 1391،  از کشف یک تخلف مالی نوین در شبکة بانکی مرده‌شویان،  و همچنین از «نگرانی جامعه مدرسین قم از تورم در ایران» خبر داد!

بله طبق معمول،   نقش اول در بی‌بی‌سی همیشه به «ملایان قم» داده شده.   دلیل هم اینکه به مصداق آیة «آسمانی» قرآن،   یعنی همان «السابقون،  السابقون،   اولئک المقربون» که  مطلوب گروه مریم و مسعود نیز هست،  حق تقدم همیشه با ملایان خواهد بود.   در امر مقدس مزدوری در راه استعمار،  حداقل در کشور ایران ملایان سابقه‌دار و «پرتجربه‌اند!»   از اینرو آخوند جماعت،  از مقربان درگاه الیزابت دوم به شمار می‌رود.  از قضای روزگار،   آنحضرت خودشان هم «آخوند» هستند،    منتهی آخوند از نوع اروپائی.   یعنی «صلیبی»، نژادپرست،   تاراجگر و متجاوز.   در واقع «روپرت مرداک» در رسانه‌های‌اش تصویر ایشان را باز می‌تاباند.   تصویر برتری «نژادی ـ دینی» اروپائی بر دیگران!   این تصویر مجموعه‌ای است شامل دو تصویر متضاد «توجیه توحش» و «قانون‌مداری!»

توجیه توحش،  شامل تجاوز به کودکان،  تعدد زوجات و تأکید بر جدائی «نژادها» و ...    همچنانکه شاهدیم در حکومت‌های جمکران و آفریقای جنوبی با «فرهنگ»‌ در ترادف قرار گرفت،  اینهمه برای اینکه «برتری» مسیحیت بر اسلام از یک‌سو،   و برتری  نژاد سفید بر نژاد سیاه از سوی دیگر به «اثبات» برسد،  که رسید!  اتفاقاً در فردای انتخابات ریاست جمهوری فرانسه هم نیکولا سرکوزی،  لائیسیته و قانون اساسی را نادیده گرفت و «ریشه‌های مسیحی فرانسه»‌ را کشف کرد و توانست در کنار «ویشی‌ست‌ها» بنشیند!  خوشبختانه شرایط نوین به حضرات امکان این مانوورها را نخواهد داد!   پوپولیست‌ها دیگر نه برای سوسیالیست‌ها،  و نه برای جناح راست مفید به فایده نخواهند بود.   

همان سیاستی که در آمریکا راه را بر «شتروس‌کان»‌ بست،   جناح راست را هم در بن‌بست قرار داده.   نتیجة دور دوم انتخابات فرانسه هر چه باشد تغییرات وسیع را در حاکمیت این کشور الزامی خواهد کرد،   و دیگر کشورهای اروپائی،  به ویژه آلمان می‌باید از این تحولات پیروی کنند.   نیازی نیست که بگوئیم اسرائیل و مناطق نفوذ فرانسه در کشورهای مسلمان‌نشین از این تحولات در امان نخواهند بود.   شاید به همین دلیل کیهان از طریق «اسرائیل» دست به دامان «جنبش‌سبز» شده و آن را «لائیک»‌ می‌خواند!

کیهان،  مورخ 12 اردیبهشت‌ماه سالجاری تمام تلاش خود را به خرج داده تا سازمان سیا،‌ «گویانیوز»،‌‌  جنبش «یاحسین،  میرحسین»‌ و پامنبری‌های‌ اسلام‌فروش آن را «لائیک» ‌معرفی کند.  در این مطلب که تحت عنوان مضحک،‌  «گويانيوز:  بايد بين خدا و جنبش سبز(!) يكي را انتخاب كنيد!» منتشر شده،  می‌بینیم که فردی به نام «امیر سایه»‌ که به ادعای کیهان همان «مناشه امیر» است،  در کمال حماقت با تکیه بر ترهات مهدی خزعلی،  جنبش سبز را «غیرمذهبی‌» ‌می‌خواند!  مزخرفات پسر آخوندخزعلی،‌  از زندانی‌های «رسانه‌ای» جمکران مدتی است  در باب «صدر اسلام» و «خیبر» و غیره،  ‌ مرتباً در سوپر مارکت اسلام فروشی «گویا نیوز» منتشر می‌شود،‌   و این مطالب هیچ نیازی به «تفسیر» و «تحلیل» ندارد.   به همچنین است در مورد خشونت‌طلبی به اصطلاح «جنبش» سبز،‌   یعنی لشکرکشی خیابانی با عربدة‌ «مرگ بر این، ‌ و مرگ برآن» ‌و ... و همچنین زوزه‌های شبانة‌  «الله‌اکبر» و لات‌بازی‌های مشابه! خلاصه هر دو در یک مسیر مقدس،  یعنی در خط سازمان سیا گام برمی‌دارند.   پشتیبانی آشکار این سازمان از «آخوند جماعت» در اسرائیل،   آمریکای لاتین و کشورهای مسلمان‌نشین،   به ویژه در افغانستان،   آنچنان «عیان» است که حاجت به بیان نیست!   با این وصف،  قلم‌زن کیهان این مجموعة‌ منسجم توحش و ابتذال را «لائیک‌» رویت کرده،   و می‌نویسد که «گویانیوز» به سازمان سیا وابستگی دارد،  ‌ و این سازمان طرفدار لائیستیه است!

در قاموس کیهان،‌   بلاهت و حماقت مسلم،  یعنی «مخالفت» با «باورهای مذهبی» افراد «لائیسیته»‌ خوانده می‌شود!   باری کیهان با توسل به «گویانیوز» موفق شده از یک‌سو «غیردینی» را با «ضددینی» در ترادف قرار دهد،  و ‌ موسوی و کروبی و ملاممد خاتمی،  تولیدات سازمان سیا را از توحش اسلام جدا نماید.   و از سوی دیگر، ‌ اربابان‌اش را در اسرائیل و آمریکا «مخالف»‌ توحش اسلام و حکومت جمکران  بنمایاند.   در پایان این خوش‌رقصی‌ها چنین آمده که «طرفداری از اسلام»،  یعنی مخالفت با آمریکا!   و حمایت از جنبش کذا یعنی طرفداری از آمریکا.  می‌بینیم که همچون دوران آریامهر،  جیره‌خواران یانکی‌ها در ایران به دو بخش «کاذب» تقسیم شده،‌   و در دو جایگاه «ضدامپریالیست» و «طرفدار آمریکا» قرار ‌گرفته‌اند:
«[...]‌سيانيوز [...] در مقاله‌اي [...] اعتقاد به خدا،  نماز و روزه را توهين به شعور[...] مردم ايران  دانسته [...] ضمن تقدير از مواضع مهدی خزعلي [...] به بخشي از اظهارات [...]‌ وي [...]‌اعتراض كرده و [...] مي‌نويسد هدف جنبش سبز سرنگوني [...]نظام اسلامي بود [...]نمي‌توانيد در همان حال كه خود را طرفدار [این جنبش] مي‌دانيد از اعتقاد به نظام و انقلاب دم بزنيد [...]»

به عبارت دیگر می‌باید بپذیریم که «بازگشت به دوران نورانی امام روشن‌ضمیر»،  یعنی مخالفت با «نظام» توحشی که بنیانگزار آن کسی نبود جز خمینی!   این تناقض آشکار از تناقض‌گوئی اسلام‌فروشان حرفه‌ای ناشی می‌شود و هیچ تعجبی هم ندارد!   زبان فاقد صراحت،‌  یعنی زبانی که «انگیزة‌ انسان» در زمان و مکان مشخص را نفی می‌کند همان زبان فریب و توهم و سکون  است که در کتب مقدس نیز به کار رفته.  و زبان کیهان در همین ردة انسان‌ستیزی فاقد چارچوب منطقی است،  و از اینرو «توهمات» و «دروغ» را با اسناد و شواهد در ترادف قرار می‌دهد.  به ادعای این روزنامه،  ‌ مقالة‌کذا را «منوشه امیر» نوشته و «ماهیت» جنبش سبز هم «غیردینی»،  «ضددینی» و «ضداسلامی» است:‌     

«‌مقاله [...]‌ منوشه امير [...] تعريف دقيقي از فتنه 88 ارائه كرده [...] فتنه ياد شده [...] از تمامي مباني ديني و اسلامي عبور كرد [...]‌ اهانت به ساحت مقدس امام حسين [...]‌ نفي وجود مبارك حضرت بقيه الله الاعظم [...]‌‌كه حمايت آشكار موسوي و كروبي و خاتمي را در پي داشت[...]‌شواهد و اسنادي است كه جاي كمترين ترديدي در ماهيت [...]‌غيرديني [...] ضد اسلامي و ضدديني فتنه 88 باقي نمي‌گذارد [...]‌»

در انتهای این هذیانات،‌  کیهان در کمال بیشرمی تأکید می‌کند که «اعتقاد به خدا و اسلام» با «جفت‌کردن كفش مديران فتنة‌ آمريكائي ـ اسرائيلي»  جور در نمی‌آید!  جالب اینکه،   در چارچوب تأمین منافع ارباب،‌  کیهان درست می‌گوید!  و همانطور که شاهدیم،  با شعار «مرگ بر آمریکا»‌ می‌توان جیب آمریکائی را حسابی پر کرد.

برای دریافت پایه و اساس «علمی» مطلب کیهان کافی است به آمار «فارس‌نیوز» پیرامون حجم واردات طی 31  سال استقرار حکومت توحش مراجعه کنیم،  ‌بگذریم.  در راستای ترهات کیهان،  یکی از ساواکی‌های جمکران به نام «رضا ملک» در «ندای سبز آزادی»،‌  مورخ 2 مه 2012،   به حمایت از موسوی و کروبی جلاد برخاسته،  و از آنجا که می‌خواهد با «ظلم» و «ستم» مبارزه کند به هیچ قیمتی حاضر نیست از زندان خارج شود:

«[...] رضا ملک،  کارمند سابق وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی که [...] ‌از سال 1378 در زندان به سر می برد، در [...] آستانه آزادی از زندان [...] به دلیل سر دادن شعار علیه رهبر [...] مجدداً به حبس بازگردانده شد[...]»

گویا فعلة‌ فاشیسم به فواید زندان تشریفاتی پی برده و حاضر نیستند «آزاد» شوند.   چرا که می‌پندارند بازگشت به دوران نورانی امام روشن‌ضمیر «ممکن» است.   بله،   این ملت به خوراک و پوشاک و مسکن و آموزش و بهداشت و فرهنگ نیازی ندارد،  فقط می‌خواهد خامنه‌ای برود!  در حالیکه مقام معظم رهبری پیشرفت‌های‌شان به اوج رسیده،   و اکنون نگران «تولید داخلی» شده‌اند!  کیهان،  مورخ 11 اردیبهشت‌ماه سالجاری از قول ایشان چنین تیتر زده:

«مصرف كالای ايرانی شرط تحقق استقلال اقتصادی است»

ولی کاسه و کوزة‌ حکومت اسلامی در هم شکست و معلوم شد «انقلاب اسلامی» طی 31 سال،  مبلغ  770 میلیارد دلار ارز صرف «واردات» کرده و اخیراً نیز دولت یک بودجة 24 میلیارد دلاری برای واردات به تصویب رسانده که 10 میلیارد دلار آن به مواد غذائی و کالاهای اساسی اختصاص دارد!   این همان حکومتی است که سرکوب ملت ایران،   اخراج نیروی متخصص،  و تعطیل فرهنگ کشور را به دلیل استقلال اقتصادی مرتباً از بلندگوهای‌اش توجیه می‌کرد.   معلوم نیست اینهمه واردات برای چه بوده؟  این حکومت که بیش از سه دهه است در تبلیغات ملایان «خودکفا» شده‌!     

فارس‌نیوز،  ‌مورخ 13 اردیبهشت‌ماه 1391،  سر درد و دل‌اش باز شده و در مطلبی تحت عنوان «حاصل 31 سال واردات» می‌نویسد،   علیرغم شعار «تولید ملی،  و حمایت از کار و سرمایة‌ ایرانی»،  واردات 24 میلیارد دلار کالا به تصویب دولت رسیده:‌

«[...]‌ آمارهای رسمی از خروج بیش از 770 میلیارد دلار ارز [...] طی 31 سال گذشته [...] خبر می دهد[...]»

بله می‌بینیم که سیاست‌شان واقعاً عین دیانت‌شان است؛   ثروت  ایران را بی‌دریغ به درگاه مقدس ارباب تقدیم می‌کنند!   فتوای میرزای شیرازی خودفروخته را که فراموش نکرده‌ایم. این به اصطلاح «آیت‌الله»،   با تکیه بر ارباب و حماقت «مردم»،   دربار قاجار را به یکجانبه‌گرائی،  یعنی لغو قرارداد رژی وادار کرد تا دولت ایران به انگلستان خسارت بپردازد.  مصدق نیز همین برنامه را «توسعه» داد و تحریم اقتصادی و کودتا را برای ملت ایران به ارمغان آورد.  سپس نوبت به حاج روح‌الله رسید تا باز هم با تکیه بر «مردم» کذا،  ‌ یک انقلاب «اسلامی» به راه بیاندازند و ... و ضمن تاراج ثروت‌های ملی،   روضه‌خوانی و فروش‌حماقت و ابتذال امثال رحمانی را بجای مبارزة‌ سیاسی،  فرهنگی،  صنفی و مالی و طبقاتی بنشاند.  اما این روند دیگر نمی‌تواند ادامه یابد!  و چرا راه دور برویم،  علاوه بر ماجرای «چن» نیم نگاهی به تحولات فرانسه کفایت می‌کند.    

در پی انتخابات ریاست جمهوری فرانسه تحولات شگفتی حاصل شده!    به جزئیات نمی‌پردازیم ولی از شما چه پنهان فراماسون‌های لژ «گرانداوریان» فرانسه «انشعاب» کرده‌اند!   این خبر بهجت اثر را فیگارو،  مورخ 2 ماه مه 2012 منتشر کرده.  در جمکران هم تحولات قابل رویت است!   به عنوان نمونه،   در «خط امام» مانند لژ گراندارویان «شکاف» افتاده،   و «پیک‌نت» از خواب پریده و یادی از مسائل اقتصادی می‌کند.   سایت «پیک‌نت»،   مورخ 13 اردیبهشت‌ماه سالجاری ضمن تأکید همیشگی بر «انقلاب» می‌نویسد،   برندة‌ اشغال سفارت آمریکا ریگان بود،   جنگ 8 ساله میلیاردها دلار خسارت به بار آورد و زیان برنامة‌اتمی هم بیش از جنگ است:‌

«[برندة‌]‌ اشغال سفارت امریکا و گروگانگیری [آمریکا بود که]‌‌ به همین بهانه پول و سرمایه  مردم  ایران را [...] بالا کشید [...] نتیجه جنگ 8 ساله [...]‌ هزار میلیارد دلار خسارت به ایران بود و صدها هزار کشته و معلول [...]‌  بلندپروازی اتمی همراه با تهدید [...‌] تحریم‌های اقتصادی را روی دست مردم ایران گذاشت[...]‌»

در مطلب پیک نت «فاعل»،‌  یعنی عامل انسانی «غایب» مانده!  مقصود نام و مشخصات افرادی است که طی این مدت در رأس امور بودند و از حمایت بی‌دریغ کیانوری‌ها و حزب توده نیز برخوردار می‌شدند.   بله،  حرکت انسان در زمان و مکان مشخص را به یاد داشته باشیم!  در اینصورت با توجه به تحولات ارتباط روسیه با سازمان ناتو،  ‌ و به ویژه با در نظر گرفتن پیامدهای منطقی ماجرای «چن»‌ می‌توان گفت،  آمریکا دیگر نمی‌تواند به سیاست نیکسون برای گسترش روابط با چین،  سیاستی که در تقابل با اتحاد شوروی شکل گرفته بود،  ادامه داده،   و ضمن بهره‌برداری اقتصادی از دیکتاتوری مائوئیست‌ها،   در جایگاه مدافع حقوق بشر نیز بنشیند.   بدیهی است که این عقب‌نشینی، ‌ آمریکا را از منابع تغذیة‌ استراتژیک‌اش در ایران،  عربستان و چین محروم کرده،  و پیامد این «محرومیت» را سیاست‌های آمریکا در این مناطق متحمل شود.












...









  





Share