کاخ و کلبه!
در چارچوب قوانین آمریکا پیرامون آزادی بیان، «صلیب سوزی» گروه «کوکلوکسکلان» آزاد است، در نتیجه «قرآن سوزی» هم منطقاً میباید آزاد شمرده
شود. برخلاف تبلیغات رادیوفردا که طبق
معمول از زبان ایرانینمایان خودفروخته پخش میشود، زوزة ملایان جمکران در اعتراض به سوزاندن
قرآن فقط نشاندهندة توحش آنهاست؛ «بوق» سازمان سیا نمیتواند از زبان پامنبریهایاش
این توحش را به حساب «ایران» بگذارد. چرا که از یکسو، ملایان و به طور کلی اسلامگرایان در هر حال نمایندة
«ایران» نبوده و نیستند. و از سوی دیگر، مخالفت با آزادی بیان به «ملایان» محدود نمیشود. ریشة
این توحش در «باورمحوری» است که بر تل موهومی به نام «مردم» تکیه کرده. به عبارت دیگر، همة کسانی که در کنار «مردم» قرار گرفته، و بر
طبل «مردم» و باورهایشان میکوبند در واقع توحش خود را به اثبات میرسانند. چرا که
اینان به مخالفت با «آزادی بیان» مشغولاند.
«آزادی بیان» مردمی نیست، هیچ ارتباطی
با اسطوره، اعتقادات و باورهای دیرینه ندارد، امری است «حقوقی» و «معاصر». به زبان سادهتر، آزادی بیان فقط «انسانمحور»
است.
در هر حال، مخالفت باغ وحش استعمار با «آزادی بیان» به هیچ
عنوان با سوزاندن قرآن توسط تری جونز آغاز نشده.
لندن و واشنگتن برای ایجاد آشوب و
گسترش سرکوب، به «دین»، «آخوند» و «شهید» نیاز دارند. آخوند،
یعنی «مدافع مقدسات!» و اگر فجایع دوران «امیرکبیر»، سرکوب ایرانیان در صدر مشروطه، و همچنین سرکوبهای گستردة پهلوی اول و دوم را
نادیده بگیریم، سرکوب سازمان یافتة آزادی بیان در ایران از همان
روزهای نکبتباری آغاز شد که «بیبیسی» و دیگر بوقهای ارتش ناتو برای فروش «دین
ضداستبداد»، به حاج روحالله و همراهان خودفروختهاش «تریبون»
میدادند.
«جونم براتون بگه»، پس
از انتشار «خبر موثق» مبنی بر کشته و مجروح شدن هزاران تن در تظاهرات غیرمجاز میدان
ژاله، به گفتة ویکیپدیا، «میشل فوکو» سرآسیمه از لسآنجلس به تهران تشریف
آوردند و ... و «انقلابشان» هم پیروز شد.
همچنانکه پیشتر هم در مورد ایشان و
«برنار هانری لوی» گفتیم، طرفداران «تجاوز»، بدون
استثناء از «انقلاب اسلامی» دفاع میکنند.
دلیل هم روشن است؛ گسترش «مقدسات»، یعنی سرکوب آزادی بیان. سرکوب
آزادی بیان نیز معنائی جز سرکوب انسان ندارد،
و بدون سرکوب انسان، منافع استعمار تأمین نمیشود. برای تأمین
همین منافع مقدس بود که الیزابت دوم با خدم و حشم به ترکیه رفت تا از نقض آشکار
قانون اساسی این کشور، یعنی از تزریق مقدسات دین به لائیسیته «کمالیستها»
حمایت به عمل آورده، این تجاوز حقوقی را
«مقبول» جلوه دهد.
خلاصه حضور الیزابت دوم در مسجد، و
نوشیدن شامپاین با روسری توسط عیال عبدالله گل ابتذال و توحش را به اوج رساند. مسافرت
الیزابت دوم به ترکیه، در عمل حمایت از «سرکوب
انسان»، و به ویژه پشتیبانی آشکار از سرکوب زنان در ترکیه
بود. روشنتر بگوئیم، این
مسافرت با هدف «رسمیات زدائی» همزمان از دولت و حریم عمومی، و در
راستای سرکوب «آزادی بیان» صورت پذیرفت. و ابتذال و توحش «بهار عرب» نیز از همین روند
«تزریق مقدسات» به ساختار دولت و رسمیات زدائی از حریم اجتماعی سرچشمه میگیرد. همین روند گسترش توحش و ابتذال است که به دلیل
مخالفت روسیه با کودتا در کشور سوریه، به مانع برخورد کرده.
بیدلیل نیست که سازمان عفو بینالملل مشروعیت شورای امنیت
سازمان ملل را با «صدور فتوی» به زیر سئوال میبرد، و
عربدهجوئی سازمان کذا همزمان مورد استقبال «بیبیسی»، کیهان و دیگر رسانههای
جمکران نیز قرار میگیرد! همه سر در آخور آنگلوساکسونها دارند. و این
است دلیل پارس کردن ملایان و وزارت امور خارجة جمکران به جمهوری آذربایجان و همین
است دلیل «تظاهرات مردم غیور آذربایجان» بر علیه مسابقات «یوروویژن» در باکو.
بله، جمهوری آذربایجان، نخستین کشور مسلماننشین «لائیک» است و به همین
دلیل از سوی اعضای سازمان ناتو و جیرهخواراناش در جمکران مورد تهاجم قرار گرفته. اگر به
یاد داشته باشیم در سال 2004 که مسابقات یوروویژن در ترکیه برگزار شد، ملایان
جمکران صدایشان در نمیآمد. مردهشویان در
سنگر خفقان لنگر انداخته، اسلامشان هم
خدشهدار نمیشد، چرا؟ چون
دولت ترکیه، با تحمیل «حجاب» بر فضای رسمی
و قانونی، حریم قانون اساسی این کشور را
در هم شکسته بود. و این مرزشکنی همچنانکه بالاتر گفتیم بدون حمایت
آشکار لندن و پشتیبانی پنهان واشنگتن از تحمیل ابتذال و خشونت باورهای دینی به قوانین
امکانپذیر نمیشد. اتحاد صلیب و مسجد و شامپاین و روسری را فراموش
نکردهایم! در جمهوری آذربایجان این شرایط حاکم نشده؛ جمهوری آذربایجان «لائیک» است. به عبارت دیگر در «فضای رسمی» آن تعدد زوجات، حجاب «رسمی» و دیگر نمادهای توحش پدرسالارانه به
چشم نمیخورد.
به همین دلیل بوقهای ارتش ناتو از «خویشاوندسالاری» و
«استبداد» حاکم بر آذربایجان به فغان آمدهاند.
اما وقتی پسر جرج بوش با تقلب و
افتضاح و زد و بند وارد کاخ ریاست جمهوری میشود و برای دوام و بقای سلطنت ابدمدت
تفنگفروشها به بهانة مبارزه با تروریسم
به افغانستان و عراق لشکرکشی میکند، وقوقصاحابهای ناتو از خویشاوندسالاری هیچ نمیگویند، چرا؟ چون آمریکا در «سنگر حق» نشسته و همة جنایاتاش «برحق» است. و مستر
جرج بوش (پسر) به حکم میلیاردها دلار ثروت خانوادگی «حق» دارند رئیس جمهور
شوند. در هر حال بدون این جنایات، پرداخت حق
و حساب بوقهای استعمار، به ویژه مستمری بنگاه
سمپاشی «بیبیسی» با اشکال روبرو خواهد شد.
حال که به «بیبیسی» رسیدیم یک مینی پرانتز باز میکنیم تا در
مورد دلائل رسوائی اخیر بوق وزارت امور
خارجة بریتانیا و جا زدن عراق بجای سوریه توضیح دهیم. این
صحنهسازیها از قدیم رایج بوده؛ آنچه اهمیت دارد بیاعتبار شدن بوق باکینگهام پالاس
است در ارتباط با رخدادهای سوریه. این رسوائی پیامد مستقیم «لگد الهی» است که در مذاکرات
بغداد بر پوزة مقدس آنگلوساکسونها فرود آمد و باعث شد «لئون پانهتا»، برای تقویت حکومت جمکران، برنامة
نفسکشطلبی و عربدهجوئی از سر گیرد تا حکومت لرزان مردهشویان تکیهگاه
«دشمن» را از دست ندهد. لوطی و عنترهای
سیرک عموسام نیز وارد این صحنه شده، هر یک به نوبة خود با صدور فتوی دم مفصلی برای
ارباب جنباندند.
یکی فتوی صادر کرد که «بیگانه هیچ نقشی در فروپاشی طبقة
متوسط ایران نداشته!» دیگری
با رجوع به رسوم صحرانشینان صدر اسلام، چارچوب «آزادی بیان» و «دمکراسی» را برایمان «مشخص»
کرد و ... و نیازی به توضیح نیست که بگوئیم این محشر خر را سایت رادیوفردا به راه
انداخته تا پامنبریهای اسلامفروشاش را بجای طرفداران استقرار دمکراسی به ملت
ایران حقنه کند. همان کاری که 33 سال
پیش با موفقیت تمام انجام دادند. در آن سالها سازمان سیا توانست با توسل به شعار
حقوق بشر، موشهای ناقل طاعون، یعنی جبهة ملی و نهضت عاظادی را به آلترناتیو
پهلوی دوم تبدیل کند، و پس از 8 ماه،
همین موشها، یعنی اعضای دولت موقت را بجای مخالفان توحش
اسلام بنشاند.
روند همان است که اینک در کشورهای بهارزده شاهدیم. یعنی
«استعفای موشهای ناقل طاعون»، در اعتراض
به تندرویها آنهم در سایة خفقان رسانهای حاکم بر کشورهای «بهارزده!» در
مورد شرایط زنان که بوقها هیچ نمیدانند؛
در مورد اوضاع اجتماعی و به ویژه
عملکرد دولت های «محبوب» و «مردمی» هم بهتر است خفقان را ادامه دهند، چرا که اگر بشنویم وزارت دفاع لیبی گلوله باران
شده چون دولت «مردمی» از پرداخت حقوق ارتشیها سر باز میزند، پرستیژ «بهار عرب» خدشه دار خواهد شد. همچنین
اگر بشنویم در کشور شیلی، «مردهها» در
انتخابات شرکت فعال داشته و «رأی» میدهند، برای دمکراسیهای
غرب و همچنین برای برلن خیلی دردسرساز خواهد شد.
چرا که آلمان با شیلی روابط ویژه
دارد! و همین آلمان است که از زبان وزیر امور خارجهاش
برای تحمیل الگوی «موفق» یمن بر کشور سوریه پافشاری میکند.
یادآور شویم این الگوی توحش، با سفر سناتورها، مک کین و لیبرمن به کشور یمن اجرائی شد. همان روزها،
در وبلاگ «زرشک سبز» به این مسافرت
پرداختیم. شرایط کنونی یمن نیز در برابرمان قرار دارد: جنگ داخلی، اهداء
نوبل صلح به یک آخوند مونث و ... و برگزاری نشست «دوستان یمن» در حکومت «مردمی»
عربستان سعودی! اینهمه با هدف تبدیل کشور یمن به «طویلة اسلام»، یا
بهتر بگوئیم، با هدف گسترش الگوهای توحش و لاتبازی، یعنی عربستان و جمکران جهت تأمین حاشیة امن
برای اسرائیل.
جنگ 33 روزه به این روند در لبنان پایان داد، و اینک
زمان سرکوب این روند در سوریه فرا رسیده. ولی ارتش ناتو میخواهد کار را با کودتا و
سرنگونی دولت بشار اسد فیصله دهد و با نشاندن سگ بجای کلهپز، بنیادهای «نظامی ـ امنیتی» دستنشاندة خود را
دستنخورده در اختیارمزدوراناش بگذارد. روشن است که در چنین چشماندازی برنامة چپاول
همچنان ادامه خواهد یافت.
ولی حضورشان بگوئیم،
سخت کور خواندهاند! چرا که در لبنان و جمکران هوا «توفانی» است! جایگاه
«میقاتی»، نخست وزیر لبنان متزلزل شده، و محفل علیخامنهای به لرزه درآمده. در پی مذاکرات بغداد، جمکرانیها ناچار شدند علی لاریجانی را که صورتک
«مردقدرتمند» را از دست داده و به منتقد ترکیه تبدیل شده، در برابر حدادعادل به پیروزی برسانند. شاید در آینده ایشان را به وزارت امور خارجه
پرتاب کنند. از سوی دیگر، در پی عربدهجوئی ملایان جمکران و وزیر امور
خارجهشان، جمهوری آذربایجان ابتدا خواهان
عذرخواهی رسمی جمکران شد، و امروز هم نمایندة مقام معظم را به باکو راه
نداد. به این ترتیب جمهوری آذربایجان پیام روشنی به
حکومت ملایان فرستاد: رعایت نزاکت دیپلماتیک الزامی است. جالب اینکه روز گذشته نیز مسکو به خروج «مکفال»، سفیر
یانکیها از جایگاه رسمیاش اعتراض کرده بود.
بله «فضولی به امور دیگران» و «تعیین تکلیف برای دولتها» در
واقع بازتولید الگوی «متون مقدس» ادیان ابراهیمی، یعنی ادعای برتری و پیامبری است. این علوفة مقدس از تولیدات موفق طویلة مککارتی
به شمار میرود؛ آمریکا و کشورهای اروپای غربی از «جایگاه برتر»
از این علوفه تغذیه میکنند، نوکرانشان هم در جایگاه «برحق»، «مستقل»، «مسلمان» و «ضداستکبار» این علوفة مقدس را میجوند. خلاصه
برای سرکوب انسان و آزادی بیان، پوز زدن
به این علوفه الزامی است. به همین دلیل است که حکومت مفلوک جمکران به خود اجازه
میدهد در اعتراض به «آزادی بیان» در جمهوری آذربایجان، یعنی برگزاری مسابقات یوروویژن، لشکر اوباش را تحت عنوان «مردم آذربایجان» در
برابر کنسولگری این کشور بسیج کند. در این رابطه،
یکی از خوانندگان گرامی پیامی ارسال کردهاند که در وبلاگ بعدی به آن پاسخ
خواهیم داد. حال بپردازیم به اصل مطلب، یعنی برگزاری مسابقات یوروویژن در باکو و
خصوصاً برندگان آن.
در این مسابقات، جایگاه
اول و دوم به دو آزادی بیان «مدرن» و «فولکلوریک مدرن» تعلق گرفت. بابوشکاهای
روستای «بورانوو» روسیه، با اجرای ترانة «مهمانی برای همه» به زبان محلی «اودمورت»
و انگلیسی، به هنر روستایشان، زبان
انگلیسی را افزودند. سپس لورن،
ترانة «ئوفوریا» را به اجرا در
آورد. حال نگاهی داشته باشیم به مجریان و
«صحنة» اجرای ترانهها.
بابوشکاهای بورانوو، بین 44 تا 75 ساله بودند، پیراهن محلی به رنگ شاد برتن داشتند و فقط صورتو دستهایشان پوشیده نبود. هیچ نشانی از تعلقات مذهبی در پوشش بابوشکاها بهچشم نمیخورد. بابوشکاهای بورانوو در فضای بستة «خانه»، در کنار تنور جمع شده، شیرینی
میپختند و آواز میخواندند. یکی از بابوشکاها سینی شیرینی را در تنور گذاشت
و ...و خلاصه این صحنه بخشی از زندگی اجتماعی زنان روستائی را در «خانه»، در کنار «آتش» و در رابطه با «شیرینی» و
«مهمانی» نمایش میداد. یادآور شویم برخلاف دیگر هنرمندان که در هتل اقامت
داشتند، بابوشکاها در یک خانة سنتی به نانوائی و آشپزی و
تمرین برنامهشان مشغول بودند. میگویند
همة خبرنگاران میخواستند از مادربزرگهای روستای بورانوو گزارش تهیه کنند ولی فقط
یورونیوز در این امر موفق شد. حال نگاهی
داشته باشیم به لورن، برندة یورونیوز باکو و صحنة نمایش وی.
برخلاف بابوشکاها، لورن یک زن جوان است، باموهای بلند تیره، صورت بدون آرایش که لباس تیرة یقه باز و بدون آستینبر تن دارد، پاهایاش برهنه است و درفضای باز و زیر برف، میرقصد و آهنگ«ئوفوریا» را میخواند. یک مرد جوان سیاه پوست که موهای کوتاه دارد و
شلوار جین و تیشرت پوشیده، با حرکاتاش
این نمایش را تکمیل میکند. به عبارت دیگر «ئوفوریا»، توسط یک زن جوان، در
فضای باز، مدرن و مختلط از منظر «جنسیت» و
«نژاد» اجرا میشود. با اینهمه زنان مجری دو ترانة یوروویژن نقاط
مشترکی هم دارند.
مهمترین وجه مشترک ایندو گروه صورت، سر و دستهای بدون آرایش است! زنان روستائی موهایشان را با روسری میپوشانند، صورتهای
شان آرایش نشده است، ناخنهایشان را بلند نمیکنند،
لاک هم نمیزنند. از این گذشته بابوشکاها جوان هم نیستند. ولی دست
و صورت خوانندة جوان سوئدی هم آرایش نشده،
موهای بلنداش به صورت طبیعی،
افشان است. میتوان گفت که خوانندة سوئدی، تداوم
منطقی بابوشکاهاست در فضای مدرن و مختلط از منظر نژاد و جنسیات.
بابوشکاها در فضای بستة خانه، در
ارتباط با یکدیگر و در کنار آتش آواز میخوانند و شیرینی میپزند، حال آنکه لورن زیر برف، با پای
برهنه، به همراه یک جوان سیاه پوست از
«سرمستی» میگوید. زن در فضای مدرن، هم از پوشش سنتی و بومی فاصله گرفته، هم از فضای خانه. در این
فضای نوین، ارتباط اجتماعی، مرزهای جنسیات و نژاد را فرو میپاشاند. ولی
پیوند آزادی بیان با مادیات، از طریق ارتباط بیواسطة هنرمند با زمین و طبیعت
افزایش مییابد. لورن با پای برهنه، زیر برف
میرقصد و آواز میخواند. در این صحنه هیچ نشانی از مقدسات دینی و بومی
به چشم نمیخورد. بابوشکاها روستائیانی هستند
که با افزودن زبان انگلیسی به ترانهشان
مرزهای «زبان محلی» را در هم میشکنند. لورن یک زن مراکشی است که در مسابقات یورویژن، کشور سوئد را معرفی میکند. خلاصه
بگوئیم با توجه به تعلقات مذهبی مراکش و سوئد به اسلام و مسیحیت، لورن نماد
فروپاشی مرزهای این تعلقات میشود.
به صراحت میبینیم که «آزادی بیان» با هرگونه «تعلقات»، از جمله با مقدسات دینی در تضاد قرار میگیرد. چرا که
«مقدسات» بنابرتعریف، مبهم و «غیررسمی»، یا بهتر بگوئیم فاقد مبنای حقوقی است! در این
راستا ابراز تأسف کاخ سفید از سوزاندن قرآن توسط «تری جونز» در واقع نشان آشکار جانبداری
ریاست جمهور آمریکا از مخالفان آزادی بیان به شمار میآید. جالب
اینجاست که همین کاخ سفید که از مخالفت با آزادی بیان در کشورهای مسلماننشین
حمایت میکند، امروز بالاترین نشان
افتخار آمریکا را به «باب دیلان»، موسیقیدان
و خوانندة معترض و سرشناس آمریکا اهداء کرده! بله! وقتی عموسام، کاخ سفید را به «کلبة عمو توم» تبدیل میکند، نتیجه
جز این «یک بام و دو هوا» نخواهد بود.
...
<< بازگشت