شنبه، مرداد ۲۸، ۱۳۹۱

میت و موشک!





همه بدانند و آگاه باشند که «مذاکرات»،  «‌نشست» و «گفتگو» و خلاصه ایجاد «ارتباط منطقی» مستلزم «عشق» و «عاشقی» است!  حداقل مصلحت کارفرمایان «لوموند» چنین ایجاب می‌کند:  



«[نشست اعضای سازمان همکاری اسلامی] گردهمائی ریاکاران است؛  گردهمائی کشورهائی که از یکدیگر به شدت متنفرند [...]»

‌منبع:  اطلاعات‌نت



 بله،   برای تأمین منافع محافل «جنگ سرد»،   لازم است روابط کشورهای مسلمان‌نشین با یکدیگر نه در راستای منافع ملی که بر محور «عشق» و «نفرت» متمرکز شود!   به عبارت دیگر،‌   برخلاف دولت‌های «متمدن»،‌  یا همان جرگة کشورهای به اصطلاح «نژاد برتر»،   کشورهای مسلمان‌نشین دوست و دشمن دارند؛  «منافع» ندارند.   به همین دلیل «امیل بیتار»،  کارشناس روابط بین‌المللی در لوموند،  «نشست» اعضای سازمان همکاری‌های اسلامی در مکه را «ریاکارانه» ارزیابی فرموده‌اند!   بله،   حضرات به کشورهای نفت‌خیز که می‌رسند سرمست از رایحة‌ نفت طرفدار روابط «جانبدارانه» می‌‌شوند و ... و «کشورهائی‌» کشف می‌کنند که از یکدیگر «متنفرند!»   از اینجا می‌باید نتیجه گرفت که اعضای اتحادیة‌ اروپا عاشق یکدیگراند!   ولی می‌دانیم که روابط بین دولت‌ها عشق و عاشقی ندارد؛  این ارتباطات منطقی،  مالی و اقتصادی و استراتژیک است و نمی‌تواند در مسیر عشق‌ و نفرت،  و در دور باطل «جانبداری» قرار گیرد.   



«مذاکره»،   برگزاری نشست و خلاصه «گفتگو»،‌  به ویژه گفتگوهای «رسمی» و «غیررسمی»  در زمینةهای مادی نظیر سیاست و اقتصاد و غیره،‌   با عشق و نفرت و به طور کلی با احساسات در تضاد قرار می‌گیرد.   نشست مکه نیز بر محور احساسات برگزار نشد؛   هدف از برگزاری این نشست،  تأمین جایگاهی مناسب برای حکومت ملایان در کشور سوریه بود.   و این هدف «مقدس» با تعلیق سوریه از سازمان کذا و مخالفت «شدید» رسانه‌ای جمکران با این تعلیق «محقق» شد.  حداقل یانکی‌ها می‌خواهند که چنین باشد؛  هر چند کور خوانده‌اند.   



همزمان با جنجال پیرامون تعلیق عضویت سوریه در سازمان کذا،   دمشق نیز اعلام داشت با این تعلیق هیچ مخالفتی ندارد!   همچنین به گزارش سایت فرانسه زبان نووستی،  مورخ 16 اوت 2012،  فرستادة ویژة بشار اسد از تلاش روسیه و چین برای حل بحران سوریه تقدیر به عمل آورد.  نیازی نیست بگوئیم که هیچ اشاره‌ای به تلاش‌های جمکران نشده.

  

 وارد جزئیات نشست مکه نمی‌شویم،   فقط یک مینی‌پرانتز باز می‌کنیم و می‌گوئیم،   این نشست به نقش‌آفرینی سازمان مذکور در منطقه پایان داده،  و حکومت جمکران را بجای سازمان کذا نشانده.   خروج اتباع عربستان و امارات از لبنان نشان می‌دهد که در اینکشور دوران طلائی خوش‌رقصی شیخک‌ها برای آنگلوساکسون‌ها به پایان خود نزدیک می‌شود،   و از این پس ملایان جمکران می‌باید با شعار مرگ بر آمریکا و ابراز نفرت از اسرائیل،   به خوشرقصی آشکار‌ برای یانکی‌ها و اسرائیل مشغول شوند.  هر چند این  بازی خطرناک موجودیت جمکرانیان را به خطر خواهد انداخت ولی خوب به قول معروف «سر که نه در راه عمو سام بود،   بار گرانی است کشیدن به دوش!»

      

باری دچار توهم نشویم؛  در روابط استعماری برخورد غیرمنطقی،   یعنی ایجاد روابط «جانبدارانه» و تکیه بر احساسات، ‌ برای پیشبرد سیاست استعمار الزامی است.  و این است دلیل ابراز نفرت حکومت جمکران از آمریکا و اسرائیل.  و همین است دلیل  تمرکز شیپورهای حوزة‌ «یورو ـ دلار»،   از واشنگتن گرفته تا تهران بر محور «عشق و  نفرت!»   ابراز عشق به اسلام و ابراز نفرت از اسرائیل وظیفة‌ بوق‌های عموسام در جمکران است.   حال آنکه بوق‌های سازمان سیا،   نظیر بی‌بی‌سی و رادیوفردا وظیفه دارند حکومت ‌جمکران را که دست‌نشاندة محافل سرمایه‌داری غرب است،   به پکن و مسکو بچسبانند!   به این ترتیب معجزه خواهد شد،  چرا که همة ایرانیان مخالف حکومت توحش الزاماً طرفدار و دوستدار و شیفتة آمریکا از آب درمی‌آیند!   بله،  معادله دقیقاً در همین مسیر طراحی شده،   و می‌بینیم که این معجزات فقط با ایجاد گسست در «ارتباط منطقی‌ای» به وجود می‌آید که سیاست با اقتصاد ایجاد کرده.   «نظریة‌ اقتصادی» روح‌الله خمینی، ‌ یعنی همان «اقتصاد مال خر است»،   به همین دلیل در کلام حضرت «امام» وارد شده بود،  حماقت و بی‌شعوری رهبر کبیر به یک طرف،  زبان‌شان  «تحت نظارت» در دهان می‌چرخید! 



روشن‌تر بگوئیم،   وقتی «کنسرسیوم» به غارت نفت ایران مشغول است؛   وقتی «برادران ئوفر» با حکومت ملایان بده بستان دارند و بانک‌های امارات،  ترکیه،  سوئیس،  بریتانیا و ... یعنی بانک‌های حوزة‌ «یورو ـ دلار» به پولشوئی برای حکومت جمکران مشغول‌اند،   نمی‌توان پذیرفت که حامیان حکومت ملایان در مسکو و پکن نشسته‌ باشند،   به همین سادگی.   و به همین دلیل است که هیچیک از بوق‌های استعمار به این واقعیت،   یعنی نظارت غرب بر  اقتصاد ایران اشاره‌ای نمی‌کند.   همه خفقان گرفته‌اند تا سرکوب و تاراج ایرانیان از طریق برپائی «سنگر حق» گسترش یابد.



به عنوان نمونه،   «نورم کلمن»،‌  مشاور سیاست خارجی «میت ‌رامنی» ضمن انتقاد از احمدی‌نژاد و روحانیون،  ‌ به «علاقة» ‌جوانان ایران به آمریکا اشاره کرده و همزمان خشونت‌طلبان سبز را مدافع دمکراسی معرفی می‌کنند،‌  و ... و برای ممانعت از تجهیز ملایان به سلاح هسته‌ای «تحریم اقتصادی» را تجویز می‌فرمایند!   این تحریم در واقع یعنی «تحویل یواشکی» فناوری هسته‌ای به حکومت اسلامی،  و همزمان اعمال تحریم اقتصادی بر ملت ایران.   کشف «روابط ویژة» برخی از شهروندان و بانک‌های آمریکا و اروپا با حکومت اسلامی شاهدی است بر این مدعا.   از طریق همین تحریم‌هاست که علی خامنه‌ای به قول خودش در همة زمینه‌ها «پیشرفت» کرده.   به این ترتیب است که تهدید تهاجم نظامی به ایران و تحریم‌های اقتصادی را به «سنگر حق» تبدیل کرده‌اند،   و این جریانات را به حساب «دشمنی آمریکا با اسلام» نوشته‌اند! 



حال آنکه استعمار غرب هیچ مخالفتی با «اسلام» ندارد.  کودتاهائی که با شعار الله‌اکبر به نام «بهار عرب»‌ به راه انداخته‌اند،  از سوی  استعمارگران سازمان یافته.   غارتگران دو سوی‌آتلانتیک با «انسان» دشمنی دارند.   از اینرو انسان در ایران و دیگر کشورهای منطقه موظف است «مسلمان‌ سیاست زده»، ‌ و به طور کلی «دیندار» و «حق‌طلب» از کار درآید و با مسائل مادی بیگانه باشد.   به این ترتیب سازمان سیا برای‌اش یک «حکومت دینی»،  ‌ مشابه حکومت توحش جمکران سر هم می‌کند و با کودتاهای پیاپی،  همچنانکه در مصر هم شاهدیم،   «سنگر حق» را گسترش می‌دهد،‌  و او را از دولت خیابانی شیخ مهدی می‌رساند به جنبش مرگ‌پرست سبز.  به گواهی سخنان گهربار مشاور میت‌رامنی در سایت رادیوفردا،   مورخ 16 اوت 2012،‌   جنبش سبز به مذاق حضرات خیلی خوش آمده:



«[...] وقتی يک دختر جوان در يکی از خيابان‌های تهران بر زمين افتاد و غرق خون شد،  اين دولت نگفت که [...] مستبدان بايد به زير کشيده شوند [...] نگفت که از مردم ايران و فرياد آزادی‌خواهی آن‌ها حمايت می‌کند[...]‌»



نمی‌دانستیم طرفداری از میرحسین جلاد و بازگشت به دوران نورانی امام‌اش نشان آزادیخواهی مردم‌ ایران است!   متأسفانه طرفداری از موسوی در برابر احمدی‌نژاد،  مانند طرفداری از خمینی در برابر شاه فقط می‌تواند نشان حماقت باشد.   و این روند استعماری برای ملت ایران جز فاجعه‌ای نوین نتیجة دیگری به بار نخواهد آورد.   ولی خوب،   حماقت تل موهوم «مردم»،   یعنی آمیختن سیاست به احساسات،   همیشه منافع آمریکا و شرکاء را تأمین کرده و می‌کند.   ملی کردن نفت نیز در پناه همین احساسات «عاشقانة» سیاسی امکانپذیر شد.   بی‌دلیل نبود که دربار و «فدائیان اسلام»‌ برای ترور رزم آرا به توافق رسیدند،‌   و اعضای جبهة ملی قتل نخست‌وزیر وقت را «جشن» گرفتند!  بعد هم قاتل رزم آرا مورد الطاف ویژة قرار گرفت و آزاد شد.  



 البته محمد مصدق به ملی کردن نفت اکتفا نکرد؛  مدارس مختلط هم در دورة صدارت ایشان ممنوع شد.  از استخدام شعبان جعفری در شهربانی و ابراز ارادت به فدائیان اسلام هم فعلاً فاکتور می‌گیریم!   امروز برای مصدق،  با این سابقه و عملکرد «سنگر حق» بر پا کرده‌اند،   و همگی می باید ایشان را مظهر دمکراسی بدانیم؛   وقاحت فعلة فاشیسم حد و مرز نمی‌شناسد.  خلاصه برای گسترش توحش،  تعصبات، حماقت و ابهام،   مشاور «مستر» رامنی و سازمان سیا می‌توانند از کمک‌های شایان مصدق‌پرستان و دیگر «پرستندگان» برخوردار شوند:‌                       



 «[...]‌ اولين نسيم بهار عرب در حقيقت از سمت ايران وزيد [...] از تونس آغاز نشد [...]‌ به هر نظرسنجی که مراجعه کرده‌ام،   ديدم که جوان‌های ايرانی به آمريکا علاقه‌مند هستند.  بايد هم علاقه‌مند باشند. آن‌ها [...] می‌خواهند که کشورشان سرزمين فرصت‌ها باشد؛  لياقتش را هم دارند.  فرهنگ پارسی،  فرهنگی بسيار غنی و توانمند است،   اما از رژيمی رنج می‌برد که ماهيت استبدادی دارد[...] مخالفانش را سرکوب می‌کند[...] ‌و اجازه برگزاری انتخابات آزاد و عادلانه را نمی‌دهد؛ چنين رژيمی بايد تغيير کند[...] مردم در آنجا اسير شر و فساد هستند[...]»



جونم براتون بگه،   از شدت عشق به آخوند،  زبان مشاور رامنی هم مانند زبان الکن خمینی و شیرین عبادی و دیگران «آخوندی» شده.   بله «مردم» اسیر «شر» و «فساد» هستند،   نه درگیر حکومت آخوندی دست‌نشاندة آمریکا!  دلیل هم اینکه،  حاج روح‌الله «دشمنی» آمریکا با «اسلام» را با شواهد و مستندات «علمی»،  یعنی با عربده و شعار به اثبات رسانده پس حکومت اسلامی دست نشاندة‌ آمریکا نیست و آمریکا هم در شعار از این حکومت «متنفر» است!  از اینرو جوانان ایرانی از آمریکا «نفرت» ندارند؛‌  آمریکا را دوست دارند.   در نتیجه یانکی‌ها از اوپوزیسیون حکومت ایران پشتیبانی خواهند کرد،   ولی نه از هر اوپوزیسیونی! گاوچران‌ها فقط از اوپوزیسیونی حمایت می‌کنند که «سنگرحق» می‌سازد و شعار مخالفت با دیکتاتور می‌دهد.  پر واضح است که حضرات همچون دوران مصدق و خمینی و «انقلاب اول» و دوم و سوم و .... طبق معمول فقط از فاشیست‌ها و احمق‌ها پشتیبانی خواهند کرد:



«[...] ما نمی‌خواهيم [...] اپوزيسيون داخل ايران،   متهم شود که آلت دست آمريکا است. آقای رامنی از فرياد برای آزادی و جنبش‌های آزادی‌خواهانه حمايت می‌کند[...] ما از مخالفان استبداد و ديکتاتوری حمايت می‌کنيم،   نه از هر اپوزيسيونی به معنای عامش. اپوزيسيونی که در برابر کسانی ايستاده که مردم را در خيابان می‌کشند،  مخالفان را سرکوب می‌کنند و اجازۀ برگزاری انتخابات آزاد را نمی‌دهند،  آقای رامنی از اين اپوزيسيون به نحو مناسبی حمايت خواهد کرد[...]»



ما هم تردید نداریم که آقای رامنی از اوپوزیسیون «حسینی» حمایت  به عمل خواهند آورد.  یعنی  از همان اراذل و اوباشی که در تونس،   لیبی،  سوریه،  و ... و پیشتر در ایران تحت نظارت حاج‌ روح‌الله،   لات‌بازی و عربده‌جوئی در خیابان را با فعالیت سیاسی در ترادف قرار داده‌اند.  حال باید ببینیم چرا مستر رامنی تلاش می‌فرمایند که اوپوزیسیون ایران «آلت دست آمریکا» شناخته نشود؟   اگر آمریکا طرفدار استقرار دمکراسی در ایران است چه اشکالی دارد که اوپوزیسیون حکومت اسلامی به هم‌سوئی با آمریکا «متهم»‌ شود؟  مگر هم‌سوئی با دمکراسی اشکالی ایجاد می‌کند؟ 



همانطور که می‌بینیم،‌  جناب «مشاور» به دست خود پتة هیئت حاکمة آمریکا را بر آب می‌اندازند به تحلیل و بررسی هم نیاز نداریم.   بله،   اشکال اینجاست که‌ مستر رامنی پشتیبان «فریاد» آزادیخواهی و مخالفت «خیابانی» با دیکتاتور هستند،   کاری هم با ساختارهای دمکراتیک،  آزادی بیان،  نقش مطبوعات،   حقوق بشر و نقش انسان‌ها در یک جامعة دمکراتیک ندارند.  حضرات می‌خواهند توده‌ها را در مسیر اهداف پوچ و ابلهانه از قماش «مرگ بر شاه» و «مرگ بر این» و «درود بر آن یکی» به خیابان‌ها بکشانند؛  هدف دیگری در میان نیست.  هنگام فروپاشی نیز الاغ‌ها سرجای‌شان می‌مانند،   فقط پالان‌ها را آقای رامنی «عوض» می‌فرمایند و  روز از نو و فاجعه از نو برای ملت ایران،   و از همه مهم‌تر روزی آقای «رامنی» از نو!   



برنامة آمریکا گسترش مخالفت با «افراد» است.   اینان با مخالفان دیکتاتوری میانة خوشی ندارند!   دلیل هم روشن است،   کسی که شعار مخالفت با یک دیکتاتور سر می‌دهد،  الزاماً با «دیکتاتوری» مخالف نیست.   فقط مخالف خود را دیکتاتور می‌خواند.  همانطور که خمینی برای توجیه مخالفت‌اش با «شاه»،   او را دیکتاتور می‌خواند!



از معجزات شعار مخالفت با دیکتاتور این است که ایجاد «اجماع»‌ می‌کند،  به همین سادگی!   آقای رامنی و مشاورشان هم برای همین «اجماع» ابله‌فریب له له می‌زنند.   ولی حضورشان بگوئیم که کور خوانده‌اند.   دلارهای نفتی که در بانک‌های آمریکا ذخیره شده به کنار،  تجمع اراذل و اوباش سبز از قماش کدیور و شرکاء در آمریکا بسیاری از ناگفته‌ها را به اثبات ‌رسانده!   از جمله نشان می‌دهد که حکومت جمکران و اوپوزیسیون‌اش هر دو سر در آخور عموسام دارند.



همچنانکه می‌بینیم،   مدافع اوباش «پیرو خط امام» در واقع همین یانکی‌ها هستند که همچون امام «روشن ضمیر»‌ میرحسین همزمان از «عشق به اسلام»، ‌ یعنی «نفرت از انسان» تغذیه می‌کنند.   به همین دلیل است که در بی‌بی‌سی «کشور ایران» با «اسلام» ترادف یافته!



«مجتبی واحدی»،   مشاور شیخ کروبی که پیشتر در راستای تبلیغات «هاآرتز» و نیویورک‌تایمز،  با سرمایة ملت ایران روزنامة‌ «آفتاب یزد» را منتشر می‌کرد و ناگهان سر از «مغرب زمین» در آورد،   «کشف» کرده که «ایران ستیزی»،   یعنی «اسلام ستیزی!»  ایشان پس از این کشف علمی در کمال حماقت «از نابودی اسلام» در ایران ابراز نگرانی کرده‌اند!  تو گوئی این فرد در ذهن ایرانیان «حضور» یافته،  و از میزان نفرت‌شان به «اسلام» آگاه شده!   دردسرتان ندهم،   «واحدی» برای بازتولید سخنرانی سرشار از حماقت خمینی در باب «کاپیتولاسیون» به بازنشخوار تبلیغات ارباب پرداخته و از «کاپیتولاسیون جدید» زبان به شکوه‌ گشوده!  



به زعم «مشاور» کروبی،    چین و روسیه نفت ایران را غارت می‌کنند و «عزت» حکومت را مخدوش کرده‌اند!   بله،   مشاور شیخ کروبی از هول هلیم در دیگ افتاده و فراموش کرده که بر اساس همان قراردادهائی که دولت «امام زمان»‌ با غرب بسته، ‌ بهره‌برداری از نفت ایران هنوز در انحصار «کنسرسیوم» است!   جالب اینکه،‌   «مشاور» محترم اصلاً در جریان بده بستان ملایان و بانک «ستاندارد چارترد» هم نیست!  شاید هم «مصلحت» ایجاب می‌کند تا در این موارد «واحدی» کور و کر و لال شود و نداند که حکومت‌ اسلامی «نفت» را از طریق امارات، و شرکت‌های خصوصی در اختیار اربابان‌اش قرار می‌دهد،   و بانک‌های غرب نیز «لطف» کرده با دریافت حق و حساب،  ارز حاصل از چپاول نفت را «نگهداری» فرموده و خنزرپنزرهای تولید شرکت‌های آمریکائی را در چین به چند برابر قیمت به مصرف‌کنندة ایرانی حقنه می‌کنند.



اگر «واحدی» در برابر این واقعیت تقیه نکند،  ‌ نخواهد توانست با توسل به دروغ‌های شاخدار و شعار پوچ در واقع برای موشک‌های «اس 300» برنامة روضه و زوزه به راه اندازد:‌



«[...] به موجب کاپیتولاسیون جدید،  چینی‌ها حق دارند [...] محصولات بی‌کیفیت [...] به ایران صادر کنند و [...] نفت ایران را ببرند [کاپیتولاسیون جدید] به روس‌ها اجازه می‌دهد [...] قرار داد فروش موشک به جمهوری اسلامی را به صورت یکطرفه لغو نمایند [...] ‌کوچک‌ترین اعتراض [حکومت اسلامی]‌ نیز با این پاسخ روس‌ها مواجه می شود که اگر شکایت خود را پیگیری نمائید شما را در بحران هسته‌ای تنها خواهیم گذاشت[...]»



ترهات واحدی در سایت بی‌بی‌سی،  ‌مورخ 15 اوت 2012 منتشر شده.   نمی‌خواهیم ناامیدتان کنیم ولی  غرب بیهوده سوسک‌های‌اش را در میانة سیاست ایران می‌دواند.  برای این حشرات فضای سیاسی بسته‌تر از آن است که بتوانند با «خدمت» به ارباب نانی به کف آرند.     جالب اینجاست که یک‌روز پس از انتشار ویراست نوین سخنرانی آن وحشی بیابانی،  از زبان «واحدی»،    خبر رسید که در کشور آلمان چند «شهروند» محترم در ارتباط با قاچاق پر سود فناوری هسته‌ای به ایران دستگیر شده‌اند!‍  



اروپا و آمریکا،   با نقض مقررات بین‌المللی،   به حکومت ملایان فناوری هسته‌ای می‌فروشند،  حکومت جمکران به قول «رهبرش» در زمینة هسته‌ای «پیشرفت»‌ می‌کند،   و همزمان با لافیدن ملایان،‌   این ملت ایران است که تحریم‌های اقتصادی و تهدیدهای اربابان حکومت اسلامی را متحمل خواهد ‌شد.  اگر هم خیلی شانس بیاوریم «واحدی» پس از زدن ته‌ریش‌ کثیف‌اش می‌آید تهران برای‌مان «حکومت‌اسلامی» خوب برقرار می‌کند!  



به صراحت می‌بینیم که «واحدی» و امثال او در کمال وقاحت سیاست‌های غرب را به حساب چین و روسیه می‌نویسند،   تا بتوانند برای موشک و اسلام مراسم روضه و زوزه بر پا کنند.  خلاصه موشک «اس 300» شده حق مسلم واحدی و... و از همه مهم‌تر اینکه اسلام هم در خطر افتاده!   از این شرایط موهوم «واحدی»  نتیجه می‌گیرد که «ایران‌ستیزی»،  جز «اسلام ستیزی» نیست!  بله «واحدی» از فرنگ‌ستان برای اسلام در ایران «نگران» شده،  و به همین دلیل هذیان می‌گوید.   



پس از 33 سال که از استقرار حکومت «عدل علی» در ایران می‌گذرد،   مشاور کروبی ناگهان به یاد «مسئولیت» حکومت در برابر ایرانیان افتاده،   تا بتواند با یک تیر چندین و چند نشان بزند.  آن زمان که ایشان تحت نظارت ساواک و سپاه روزنامه‌نگاری می‌فرمودند،‌  «مسئولیت» حکومت گویا هیچ خدشه‌ای ندیده بود.   امروز است که مسئولیت دولت اهمیت یافته چرا؟ چون به این ترتیب می‌توان واژة‌ «اسلام» را با کشور ایران در ترادف قرار داد و‌ دکان جدیدی برای «اسلام» افتتاح کرد.   در واقع به مصداق کله پز برخاست سگ جای‌اش نشست، واحدی ‌جای خمینی نشسته ‌و ضمن انتقاد از آخوندهای درباری به «علما» هشدار می‌دهد که اسلام در خطر است تا کسی ایشان را به دریافت حق و حساب از بارگاه رضا پهلوی متهم نکند:‌ ‌ ‌



«[...] بسیاری از ایرانیان،  اسلام غیرسیاسی را عزیز می‌دارند [...] ‌شاید [...]  کسانی [...] ترجیح می‌دهند [اسلام] که موجب قوام [...] حکومتی تا این حد بی‌مسئولیت در برابر ایرانیان شده [...] برود تا [...] مسلمانان واقعی،  اسلام را به خانه‌های خود ببرند تا به جای آنکه در خدمت سوء استفاده‌گران قرار گیرد آرامشی باشد برای زخم خوردگان از ایران‌ستیزان اسلام فروش[...] من به عنوان یک مسلمان به علمائی که [...] به خاطر ترس از آخوندهای درباری  [...]سکوت پیشه ساخته‌اند می‌گویم [...] اسلام دارد از میان ایرانیان می‌رود.  اگر احساس مسئولیتی دارید به داد اسلام برسید[...]»



به اینهمه می‌گویند انسان‌ستیزی و توحش!    واحدی در وحشی‌گری از خمینی و کروبی هیچ کم ندارد.   بی‌بی‌سی هم که دیروز سخنگوی «آیت‌الله» خمینی شده بود،   امروز قلادة این جانور وحشی را گشوده تا هر چه دلش می‌خواهد و دلشان می‌خواهد بگوید.   بی‌بی‌سی این موجود روان پریش را که  سال‌ها نقش پامنبری آخوندهای جنایتکار را ایفا کرده،   و اینک در آمریکا «اسلام درد» گرفته به عنوان  «روزنامه نگار و تحلیلگر» مقیم آمریکا‌ معرفی می‌کند. شایعه پراکنی و مزخرف‌بافی «روزنامه نگاری» است یا «تحلیل؟»   استدلال منطقی در  این مزخرفات وجود دارد؟ ‌ 33  سال است ملت ایران از سرکوب نظامی و ‌تحریم اقتصادی به ستوه آمده،   آنوقت «واحدی»‌ در کمال وقاحت برای ملتی که مشتی دین فروش خودفروخته مملکت‌اش را به تاراج داده‌اند  فریاد «یا آخوند»،   «یا اسلام» به آسمان برده.   چنین دریدگی و بیشرمی‌ و توحشی را فقط در آخوند جماعت می‌توان سراغ کرد.  اینان هستند که زلزله‌زدگان آذربایجان را به ابزار گسترش «سنگر حق» استعمار تبدیل کرده‌اند.   هم‌اینان‌اند که بجای کمک به زلزله زدگان،   برای اعلام «عزای عمومی» در ایران جنجال به راه می‌اندازند تا دکان زوزه و روضه و «اسلام عزیزشان» کساد نشود.  



بله همانطور که جنگ برای آن وحشی بیابانی «نعمت الهی» شده بود،   زلزله هم برای این جانوران وحشی از جمله علی خامنه‌ای «نعمت الهی» است.   علی خامنه ای پس از 48 ساعت لاشه‌اش را به آذربایجان برده و می‌خواهد از زلزله سکوی پرش برای «انقلاب» در منطقه بسازد:



«[...]‌این حادثه را می توان با صبر و همكاری به سكوی پرش منطقه تبدیل كرد[...]»



این مزخرفات هم با کد: 80279914 در ایرنا،‌ مورخ 26 مردادماه 1391 انتشار یافته. همچنانکه می‌بینم کمک‌های «معنوی»‌ مرده‌شویان به زلزله‌زدگان پایان نمی‌پذیرد! هر چند کمک‌های واقعی و مادی پشت سد اسلام عزیز،   اخاذی و لات‌بازی حکومت اسلامی‌گیر کرده،  عوعوی مقام معظم و پامنبری‌های مرگ‌فروش‌شان با شدت و حدت ادامه دارد.  پس از جنجال لاشخورها برای «اعلام عزای عمومی» و گسترش «کیش» زوزه و روضه و سوگواری،‌  اینک شاهد جهش و پرش مقام معظم شده‌ایم.   دلیل هم روشن است،   برق از چشم مقام معظم پریده!   ناکامی‌های ارباب در سوریه به کنار،   یکی از سنگرهای اساسی «حق» که‌ مرده شویان برای جنبش سبز بر پا کرده بودند،   بد جور ترک برداشته!     

    

همزمان با انتشار مصاحبة مفرح مشاور میت‌رامنی در رادیوفردا،‌ ‌ حکومت اسلامی ناچار شد 61 تن از اسلام‌گرایان طرفدار میرحسین موسوی را آزاد کند!  و با این‌عمل،  حکومت ملایان بالاجبار «سنگرحق» پرسودی را که برای میرحسین ساخته و پرداخته بود،  ‌ به دست خود تخریب کرد.  برنامة سنگرسازی استعماری با توسل به «زندانی سیاسی» درهم ریخته و به همین دلیل است که عموسام در ایران مدافع «فریاد آزادی» شده،   و لوطی و عنترهای‌اش در جمکران برای اجرای برنامة‌  عزاداری و روضه و زوزه بیانیه صادر می‌کنند!

















...









 
Share