سه‌شنبه، مرداد ۰۳، ۱۳۹۱

فتوی مدرن!



گاوچران‌ها در برلن برای ملت سوریه «قانون اساسی» سر هم کرده‌اند.   این «عملیات» استعماری تحت نظارت بنیاد بیلدربرگ،   «فریدام هاوس» و خلاصه بگوئیم تحت نظارت پنتاگون سازمان یافته.   و در تاریخ 21 ژوئیة 2012،   شبکة «ولتر» یک گزارش دقیق و مفصل از عملیات نشستن یانکی‌ها در جایگاه «قانونگزاران کشور سوریه» منتشر کرد.

یک روز پس از کشتار سران «نظامی ـ امنیتی» سوریه،  یعنی در تاریخ 19 ژوئیه 2012، قطعنامة دشمنان سوریه توسط روسیه و چین وتو شد،   و اینگونه بود که بلندگوهای ارتش ناتو،‌  حراج نفت توسط حکومت جمکران را در بوق گذاشتند.   رادیوفردا و بی‌بی‌سی که ماجرای «حراج» نفت ایران توسط شرکت‌های خصوصی را منتشر کرده‌اند،   نمی‌گویند که این «حراج» به نفع اوپوزیسیون سوریه صورت می‌گیرد،  ‌چرا؟  چون در اینصورت جایگاه واقعی حکومت اسلامی،  به عنوان پادوی غیررسمی و واژگون‌نمای ارتش ناتو در منطقه مشخص خواهد شد و همه می‌فهمند که استعمار غرب از حکومت قدرقدرت جمکران به عنوان «اسب ترویا» استفاده می‌کند.   

«ایران گیت» را که فراموش نکرده‌ایم؛  حاج روح‌الله هم به آمریکا «سیلی» می‌زد و از انقلاب نیکاراگوئه پشتیبانی می‌کرد،   هم به بهانة «دور زدن تحریم‌ها» نفت رایگان در اختیار گاوچران‌ها می‌گذاشت تا «کنتراس» را برای فرسایش انقلاب نیکاراگوئه مسلح کنند!   همین سیاست اینک در رابطه با سوریه اعمال می‌شود.  منتهی از یک‌سو،  به دلیل فروپاشی اتحاد شوروی،  امکان لاپوشانی وجود ندارد،  و از سوی دیگر،  به دلیل تضعیف گاوچران‌ها حکومت اسلامی قادر نیست مواضع «یکدست» اتخاذ کند.   در نتیجه،   حکومت جمکران ضمن تظاهر به حمایت از سوریه و طرح «کوفی‌عنان»،   برای محکوم کردن طرح مذکور اراذل و اوباش را تحت عنوان «دانشجو» در برابر سفارت سوریه جمع ‌کرده!   فارس‌نیوز،  ‌مورخ 2 مردادماه 1391 به تظاهرات اوباش در برابر سفارت سوریه پوشش خبری داده.

خلاصة کلام،   حکومت قلعة حیوانات،  به سیاق عادت برای طرح مطالبات ارباب،  و تزریق  موضوعات مورد نظر لندن و واشنگتن به مباحث منطقه‌ای بار دیگر به لوطی و عنترهائی متوسل شده که در دانشگاه‌ها تحت عنوان دانشجو و استاد و محقق و غیره تلنبار کرده.   ولی اینبار برخلاف دوران نورانی حاج روح‌الله،   دولت خیابانی نمی‌تواند در کنار تل موهوم «دانشجویان» نشسته،   «سنگرحق» برپا کند.   در نتیجه،‌  در بحران سوریه،  دولت جمکران وظیفه‌اش را اینچنین تحلیل کرده که «در عمل» باید در کنار آمریکا و اتحادیة عرب قرار گرفت،‌   و در سانه‌ها در سنگر «مخالفت» با هم‌اینان نشست!  دودوزه‌بازی کردن را هم آخوندجماعت از خود غربی‌ها یاد گرفته.

شاهدیم که آمریکا و اروپا علیرغم حمایت و پشتیبانی‌ای که از توحش حکومت اسلامی به عمل آورده و می‌آورند،   چقدر در ظاهر امر خود را «مدافع حقوق‌بشر» و مخالف حکومت شرع «نشان» می‌دهند.   چه کنیم که اگر خودمان هم نخواهیم،  آمریکا و انگلستان فوراً به ما یادآوری خواهند کرد که به دلیل «مسلمان زاده» بودن اکثریت ایرانیان،  کشور ایران می‌باید در مسلخ آخوند قربانی شود!   گوشت قربانی هم بین کاخ‌سفید و باکینگهام‌پالاس «تقسیم» خواهد شد.   این است داستان سه دهه حماسة «انقلاب اسلامی»،   که با وق‌وق روح‌الله خمینی و عرعر «بنی‌سطل» شروع شد و اینک به جیک جیک احمدی‌نژاد و آروغ خامنه‌ای رسیده،   تا ببینیم دست تقدیر دیگر برای‌مان چه‌ها در آستین دارد.    

بله می‌گفتیم پدرسوختگی،  تناقض‌گوئی و جفنگ‌بافی را آخوند از غربی‌ها یاد گرفته.  به طور مثال به همین اعلامیة جهانی حقوق بشر نگاهی بیاندازیم.   این سند تاریخی از پایه و اساس با «احکام شریعت»،  «الهیات» و به طور کلی با «روابط یکسویه» در تضاد قرار می‌گیرد،   ولی در دست سیاستگزاران غرب به «ابزار سرکوب» و ایجاد آشوب،  یعنی تحمیل روابط یک‌سویه تبدیل شده.   از دوران جیمی‌کارتر توسل به «حقوق بشر» برای توجیه دین‌فروشی،  جنگ‌افروزی و کودتا رسمی‌ات یافت.   آنقدر در این عرصة توحش پیش رفتند که یکی از اعضای قبیلة آدمخوار لاریجانی،  به دستور لندن برای‌مان یک «حقوق بشر اسلامی» نوشت تا خیال همه راحت شود!  پس قبیل قپس جای تعجب نیست که در غیاب ملت سوریه،  آمریکا برای‌‌اش «قانون اساسی» بنویسد.       

این گاوچران‌ها از «قانونگزاری» برای ملت‌های دیگر خیلی خوششان می‌آید،   اینکار را هم اصلاً دخالت به امور دیگران و «مرزشکنی» و این حرف‌ها به حساب نمی‌آورند.  ولی اینان نیک می‌دانند که بدون لات و اوباش و ابله و شارلاتان نمی‌توانند «قوانین مرحمتی‌شان» را در کشورهای دیگر به اجرا درآورند؛   این است دلیل لات‌نوازی،   آخوندپروری و بلاهت‌گستری عموسام و متحدان‌اش.   و همین است دلیل «شیفتگی» رامین جهانبگلو به هم‌سوئی با حاج فرج دباغ در مسیر «انسان ستیزی»، ‌ «تحریف تاریخ»،   یا مخدوش کردن مرز مفاهیم متضاد با هدف بازتولید ادبیات «فدائیان اسلام» یعنی همان چاقوکش‌های «سنتی» لندن.

«پروفسور» جهانبگلو،  که از قضای روزگار از «فک‌وفامیل‌های» پروفسور نصر هم از آب درآمده‌اند،   از یک‌سو با نشاندن «عقل مدرن» به جای مدرنیته،   و از سوی دیگر،  با تعیین «انسان برتر» انگیزه‌های مادی استعمار را در ایران به طور کلی «منکر» می‌شوند!   بخش پایانی این وبلاگ را به سفسطه و مغلطة «استاد» برای آراستن چهرة کریه فدائیان اسلام اختصاص می‌دهیم.  ایشان جهت مدرنیزاسیون شعار گوساله پسند «نه شرقی،  نه غربی»،  کودتای 28 مرداد 1332 را دستاویز قرار داده و به بهانة‌ انتقاد از آن،‌  همزمان «سنت‌های ایران»،  «شهروندی»،  «انسان»‌،  «نظم حزبی»‌ و «مارکسیسم» را با کودتا در ترادف قرار می‌دهند!   پیش از پرداختن به پروپاگاند مدرن «فدائیان اسلام»،   بهتر است نگاهی داشته باشیم به «مسئولیت پذیری» حاکمیت فرانسه. 

فرانسوا اولاند،‌   رئیس جمهور فرانسه رسماً از مواضع فرانسوا میتران پیرامون یهودستیزی حاکمیت فرانسه طی جنگ دوم جهانی فاصله گرفت.   به گزارش فیگارو،  مورخ 22 ژوئیه 2012،  فرانسوا اولاند،  رسماً به «مسئولیت» حاکمیت فرانسه در تصفیة یهودیان اینکشور طی جنگ دوم جهانی اشاره کرده.   جالب اینکه،‌  موضع‌گیری رسمی رئیس جمهور فرانسه به صورت خود به خود به «پیوند طبیعی» حاکمیت اینکشور با «انقلاب اسلامی» نیز نقطة پایان خواهد گذارد.  این پیوندی است که حاکمیت‌های ظاهراً «متفاوت» ایران و ترکیه را پس از پایان جنگ اول جهانی تا امروز،  تحت نظارت محافلی در غرب قرار داده که وجه مشترک‌شان «روس‌ستیزی» و حمایت از منافع استراتژیک غرب در منطقه است. ویشی‌ست‌های «جبهة ملی» فرانسه و جنگ‌افروزانی که بعدها پایه‌گزاران دولت‌های جنگ‌طلب در پاکستان و اسرائیل شدند به همین محافل وابسته‌اند.  در واقع جریان استراتژیکی که امروز عملاً به زیر سئوال رفته،   به انقلاب اکتبر،  سهم‌خواهی‌های بریتانیا از امپراتوری متلاشی شدة عثمانی،‌  منزوی کردن مسکو در روابط منطقه‌ای و ظهور «ناگهانی» رضاخان میرپنج باز می‌گردد.   در نتیجه،   «منبع الهام» پروپاگاند روس‌ستیز مشخص است.    

همچنانکه پیشتر هم گفته بودیم،   در پی سقوط هواپیمای نظامی ترکیه،  یک پروپاگاند «روس‌ستیز» در رسانه‌های حوزة «یورو ـ  دلار» به راه افتادکه با ارائة‌ «تصویر دلپذیر» از هیتلر عملاً به اوج خود رسید.   سرانجام بیانیة‌ رسمی ارتش ترکیه،‌   به دلایلی بر روند گسترش این پروپاگاند نقطة پایان گذاشت.

پیش از ادامة مطلب یک مینی‌پرانتز در مورد «خبر» سقوط هواپیمای نظامی ترکیه باز می‌کنیم و می‌گوئیم،   اصولاً معلوم نیست این «خبر» واقعیت داشته باشد!   به عبارت دیگر رسانه‌ها نه الزاماً «واقعیات» را منعکس می‌کنند،   و نه هر آنچه واقعیت داشته باشد در رسانه‌ها منتشر خواهد شد و چرا راه دور برویم.   در تاریخ 20 ژوئیه 2012،   فرانس‌پرس خبرگزاری رسمی فرانسه از سفر ولادیمیر پوتین به آلمان و فرانسه «خبر» داد؛    عجیب اینکه هیچیک از رسانه‌های جمعی فرانسه کوچک‌ترین اشاره‌ای به این سفر نکردند!   امروز مشخص نیست که این سفر صورت گرفته،   یا فقط «خبر» آن پخش شده!   ولی مسلم است که انتشار این خبر همچون انتشار و یا عدم انتشار دیگر خبرها «دلیل»‌ و «منطقی» از آن خود دارد.

به عنوان نمونه بن‌بست آمریکا و متحدان‌اش در سوریه باعث شده «آخوند تقوی» در رادیوفردا،   اورانیوم 56 درصدی غنی کند!   بله،   ایشان از جایگاه روضه‌خوان حکومتی،  به صورت یکجانبه تعهدات دولت ایران به «ان.  پی. تی» را نقض کرده‌،   و همانطور که محمد مصدق به صورت یکجانبه و «عشقی» قرارداد نفت را لغو کرد تا بریتانیا بتواند پای کنسرسیوم را به ایران باز کند،   تقوی نیز به صورت «رسانه‌ای» مشغول غنی‌کردن اورانیوم شده‌!   در هر حال،   انعکاس هذیانات تقوی در رادیوفردا هیچ تعجبی ندارد؛   سازمان سیا در ایران،  جز کوفتن بر طبل «روس‌ستیزی»،   و همزمان حمایت از آخوند،   مقدسات،  احساسات و «توهمات دینی و بومی» هیچ سیاست دیگری نداشته و ندارد.  

33 سال پیش برای اعمال این سیاست انسان‌ستیز به خمینی و «آورام» یزدی و حاج سیدجوادی منفور متوسل شده بودند،   اینک به دامان «نازنین افشین‌جم» و اراذل صادراتی «تحکیم وحدت» آویخته‌اند.   قرار شده فعلاً این حضرات برای ملت ایران «فتوی» صادر کنند.   اشتباه نکنیم،  ‌هیچ اهمیتی ندارد چه کسی فتوی می‌دهد،  مهم این است که دکان «فتوی»‌ پررونق بماند چرا که صدور فتوی از سوی آخوند و یا از طرف «مخالف‌نمای» آخوند در هرحال به مفهوم «یکجانبه‌گرائی» و‌ نقض قوانین و مقررات خواهد بود!   در این راستا نازنین‌جان به «اکثریت خاموش» دستور داده‌اند تا برای «ابراز خشم» به خیابان‌ها بیایند!  و «صدای آمریکا»،  ‌ مورخ 27 تیرماه سالجاری فتوی ایشان را تحت عنوان ابله پسند «امیدوارم اکثریت خاموش به پا خیزد» منتشر کرده.   بله،   لازم است تل موهوم مردم یعنی «اکثریت خاموش» به فتوی زعیم عالیقدر،‌  خانم افشین‌جم ساکن کانادا به پا خیزد،‌   و ارتش نیز یکبار دیگر «در کنار مردم» قرار گیرد تا ملت ایران به زانو درآید:

«[...] من امیدوارم که [...] بسیج،  سپاه و ارتش [...]  به مردم بپیوندند[...]»

می‌بینیم که برای صدور فتوی هیچ نیازی به داشتن ریش و پشم و دستار و نشستن زیر درخت سیب نیست؛   در سراسر جهان،  همه بدون استثناء می‌توانند فتوی دهند؛   صدور فتوی در جهت «حماقت جمع» و باورهای مردم،  نه مسئولیت می‌خواهد و نه پاسخگوئی دارد!  بی‌دلیل نیست که آخوند فتوی می‌دهد؛   بی‌دلیل نیست که لوطی و عنترهای سازمان سیا بدون استثناء فتوی می‌صدورند و برای «جمع» تعیین تکلیف می‌کنند.      

«افشاری»،  یکی از بره «‌تودلی‌های» حکومت اسلامی نیز که اخیراً «دشمن» شماره یک خامنه‌ای شده،  ‌ ضمن در ترادف قرار دادن «توهین» و «آزادی بیان»،   برای «خداناباوران ايرانی» دستور اکید صادر کرده‌ که به «الهيات روشن‌انديش در غرب» توجه داشته باشند!

می‌بینیم که در «بیانات» پامنبری‌های سازمان سیا،   دقیقاً همان صورتبندی دوران میرپنج،  مصدق و خمینی تکرار می‌شود:  «مردم» بیایند؛  به «الهیات» روشن‌اندیش هم توجه کنند!   نه برنامه‌ای در دست است و نه اصلاً قرار است کار بخصوصی صورت گیرد.  حال باید بپرسیم اینهمه هیاهو برای چیست؟  پاسخ روشن است؛    برای به راه انداختن یک استبداد نوین!

در فتوی افشاری،   همانطور که می‌بینیم مقولة «الهیات» بجای «انسان» نشسته،‌   و از قضای روزگار این الهیات در غرب «روشن‌اندیش» هم از آب در آمده!   در واقع «افشین جم» و «افشاری» در یک سنگر نشسته‌اند،  سنگر گسترش توحش و حماقت.   چارچوب «شبه‌فلسفی» این سنگر توحش را هم امثال پروفسور نصر،  حاج فرج دباغ،   نیکفر و ... و به ویژه رامین جهانبگلو ساخت و پرداخت می‌کنند.

جهانبگلو برخلاف سروش نه در حکومت توحش جمکران حضور مستقیم داشته،  ‌ نه سابقة وحشیگری دارد.   از همه مهم‌تر،‌   به زبان مبتذل و «حوزوی» حاج فرج دباغ نیز سخن نمی‌گوید،  از اینرو نزد مخاطبی که قادر نباشد خشونت فاشیسم را در گفتار وی به صراحت دریابد،  به اندازة‌ حاج‌فرج ایجاد نفرت نخواهد کرد.   در نتیجه،   فعلاً همای‌بخت روی دوش جهانبگلو نشسته!   چرا که ایشان را آسان‌تر می‌توانند به مخاطب بفروشند.   استعمار چه می‌فروشد؟   مقدسات، ‌ احساسات و دروغ!   کالای دیگری در دکان‌‌اش نیست،   و اگر هم باشد آن را به ملت‌های چپاول شده عرضه نخواهد کرد.   

باری در تاریخ 30 تیرماه 1391،   سایت رادیوفردا،   برای فروش یک مشت دروغ،  مستر جهانبگلو را به میدان آورد.   ایشان به عادت همیشگی از واژة «فلسفه» آغاز می‌کنند،   و پس از اشاره به «رسالت» فیلسوف،   واژگان پوچ،‌  و عبارات سرهم‌بندی شده‌ از قماش «عقل‌مدرن»،‌  «فکر ده‌کوره‌ای» و «جهانی‌سازی» را به خورد مخاطب می‌دهند.  ولی   صورتک «فیلسوف‌نما» به سرعت کنار می‌رود و جهانبگلو برمی‌گردد سر کار اصلی‌اش،  یعنی نفی «انسان‌محوری» به عنوان  پایه و اساس دمکراسی.   جالب اینکه این عمل مقدس را جهانبگلو با افزودن «شعار دمکراسی»‌ به صحبت‌های خاله‌زنکی پیرامون مصدق،‌  حزب توده و کودتای 28 مرداد 1332 به انجام می‌رساند!

به ادعای ایشان،   از آنجا که غرب با کمونیسم و حزب توده و استالین مخالفت داشته،   با مصدق هم مخالف بوده!   البته جناب فیلسوف توضیح نمی‌دهند که غرب دقیقاً با چه چیزی در دوران مصدق مخالفت می‌کرد.   تا آنجا که ما می‌دانیم این غرب که همان انگلستان باشد،‌  مصدق را از 16 سالگی مورد حمایت قرار داد و به مناصب حکومتی ‌رسانده بود!   شاید به زعم جهانبگلو مصدق در مسیر منافع غرب حرکت نمی‌کرد و به همین دلیل نیز استعمار غرب با او مخالف بوده!   پس باید بپذیریم که این غرب در ایران مسیر و «اهداف» مشخصی داشته،   چرا ایشان در تحلیل‌شان از این «اهداف» حرفی به میان نمی‌آورند؟  خدمت «فیلسوف» بگوئیم،   چسبیدن به سیاست «نبرد با کمونیسم» غرب در مرحلة بررسی تاریخی و فلسفی آنقدرها مشکلات را حل نمی‌کند.  دلیل هم اینکه همین غرب بارها و بارها،‌  در مقاطع متفاوت با کمونیسم،   روسی‌ و چینی کنار آمد و هیچ گرفتاری هم با اینان نداشت.  

پس اینجا یک مطلب اساسی از قلم «فیلسوف» ما افتاده و آن این است که کودتا با هدف سرکوب و تاراج ملت ایران سازمان یافت نه بر علیه شخص مصدق و نه در راستای مبارزه با شوروی!   از این گذشته،‌   خدمت آقای جهانبگلو بگوئیم که،    در مرز اتحاد جماهیر شوروی،   «غرب» ابتدا با مسکو کنار می‌آمد،   بعد نوکران‌اش را در ایران به صحنه می‌آورد.   مصدق را هم در چارچوب همین سیاست به صحنه آورده بودند.   خلاصة کلام،   بررسی تاریخی کودتای 28 مرداد 1332 جز این است که ایشان می‌فرمایند!   در قاموس جهانبگلو،  «غرب» فقط اهداف «غیرمادی» داشته و ایشان چنین نتیجه می‌گیرند که اگر ما ملت از نظر «سنتی» روابط شهروندی صحیح می‌داشتیم،   و حزب توده از مصدق حمایت می‌کرد،  کودتا نمی‌شد!   

به عبارت دیگر فیلسوف کبیر،  ‌از یک‌سو مفاهیم معاصر،  یعنی «نظم حزبی» و «شهروندی» را  در تقابل با یکدیگر قرار داده‌اند و از سوی دیگر «شهروندی» را با «سنت»  درهم آمیخته‌ و هر دو را همسو با کودتا تعریف کرده‌اند؛  اینهمه در شرایطی که همچنان مدعی دمکراسی نیز هستند! بدون اینکه «دمکراسی» مورد نظرشان را توضیح دهند!   ولی از همه مهم‌تر،  با ارائة چنین تحلیل‌های بی‌پایه،   آقای جهانبگلو پایه و اساس اظهارات خود را نیز به زیر سئوال برده‌اند.   اگر ایشان حزب توده را وابسته به شوروی می‌دانند،   عدم حمایت این حزب از مصدق،  در واقع  بازتاب حمایت تلویحی شوروی از کودتای 28 مرداد بوده،   نه مخالفت شوروی با کودتا!   به عبارت دیگر،   باز هم می‌‌رسیم به «توافق»‌ غرب و شرق برای سرکوب و چپاول ملت ایران!  

و اینک فروپاشی شوروی همین توافق استعماری را به چالش کشیده.   به همین دلیل است که هیلاری کلینتن در ملاقات با محمد مرسی رسماً از «احکام شریعت» پشتیبانی به عمل آورده و این حمایت در مطلبی که کیهان به نقل از بی‌بی‌سی پیرامون مسائل سوریه نوشته «سانسور» شده،  چرا؟ چون در تبلیغات کیهان لازم است آمریکا مخالف توحش اسلام باقی بماند:

«[...] هیلاری کلینتون [...] در دیدار با محمد مرسی رییس‌جمهور [مصر] پاسخ تمام تردیدها را با این جمله داد که ما مشکلی با شیوه حکومت اسلام‌گرایان نداریم و هم‌پیمانان زیادی مثل عربستان در منطقه داریم که با تکیه بر شریعت اسلامی حکومت می‌کنند[...]»

این اظهارات  در سایت بی‌بی‌سی،   مورخ 21 ژوئیه 2012،  در مطلبی تحت عنوان « بحران سوریه؛  درد زایمان دیرهنگام خاورمیانه جدید؟»‌  منعکس شده.  حال که با پایه و اساس سیاست یانکی‌ها در کشورهای مسلمان‌نشین بیشتر آشنا شدیم،‌  بازگردیم به استاد جهانبگلو در سایت رادیو فردا.   و اینهم چکیدة اظهارات آقای جهانبگلو در «بخش ششم» نشست‌های انجمن فلسفی آگورا:

«[...]  توده‌ها هيچگاه حاضر نيستند که فيلسوف شوند [...] ‌فلسفه يک چيز اليتيست يا نخبه‌گرا است[...]‌ عقل مدرن عقلی است که [...] به قول مکتب فرانکفورت يک عقل توتاليتر است. يعنی [...] از توی آن می‌تواند کشتار،  هولوکاست،  فاشيسم [...] و چيزهای ديگر در بيايد[...]  جهانی‌سازی با جهانی بودن فرق دارد [...] جهانی‌سازی [...]‌ مساله‌اش مدرنيزاسيون دنيا است [...] همانطور که در استعمار بوده [...] روشنفکران ما تا موقعی که جهانی نشوند ما نمی‌توانيم کارمان را پيش ببريم [...] فکرمان نمی‌تواند فکر دهکوره‌ای باشد [فکردهکوره‌ای] آدمخوار است، علوم انسانی را دوست ندارد،‌  برايش فلسفه مهم نيست [...] فقط پولهايش را می‌شمارد [...]فکر ميدان تره‌بار است.   اما جهانی شدن چيزی است که همه به آن اعتقاد داريم [...]‌ در بعد دموکراتيک [...] تکنوکراتيک و [...] در بعد فکری و فلسفی [...]‌ وقتی که بر می‌گرديم به مساله مصدق می‌بينيم که خارجی‌ها وقتی با مصدق مخالف‌اند به خاطر اين نيست که بی‌عقلند [...]مساله آنها جلوگيری از کمونيسم است.  مساله‌شان [...] حزب توده است و مخالفت با استالين[...]‌ ما به عنوان ايرانی از خودمان بايد سوال کنيم [...] که چه نکاتی از نظر سنتی در روابط شهروندی ما هست که چنين کودتائی را عملی می‌کند.  حزب توده به اعضايش می‌گويد [...] در خانه بمانيد و نياييد بيرون و از مصدق دفاع نکنيد.  چه چيزی ممکن است يک آدم توده‌ای مدرن سال 1953 را وادار به اين کار کند؟»

چه انجمنی باید باشد این «آگورا!»   انسان باید کور باشد که همزمان با کودتای 28 مرداد 1332 عقب‌نشینی سرمایه‌داری انگلستان به دلیل کاهش نقدینگی و جایگزینی این سرمایه‌داری را با نوع ینگه‌دنیائی‌اش نبیند.   باید ‌کور باشد که نبیند مشابه همین روند،   یعنی  عقب‌نشینی انگلستان و پیش‌روی ایالات متحد پیشتر در یونان،  ترکیه و عراق صورت گرفته بود.   ایراد گرفتن از روابط اجتماعی در یک جامعة استعمارزده و کودتائی کار مشکلی نیست؛  به هر جای‌ این نوع جامعه بنگرید «اشکال» را خواهید دید.   ولی بازنویسی و بازگوئی این اشکالات مشکل امروز را حل نمی‌کند؛    راه دور نرویم وجود اینگونه «روشنفکران» سرگذر خود بازتابی است از همان مشکلات.     

ولی با مطالعة تحلیل‌های «فلسفی ـ تاریخی» جهانبگلو به یک نتیجة بسیار متقن و محکم رسیدیم.    بدانید و آگاه باشید که کودتای انگلستان و آمریکا نه به دلیل توسل به زور،‌ نقش‌پذیری محافل «نظامی ـ امنیتی» وابسته به غرب،   ساختارهای محلی دست‌نشانده و ... که به دلیل اشکال سنتی در روابط شهروندی «ما» ملت‌ به پیروزی رسیده،‌   و این اشکال هم از «آدم توده‌ای مدرن» است!   به عبارت دیگر ایشان،  علیرغم اهن‌وتلپ‌های فیلسوف‌نمایانه همچون آخوند،  بسیجی،  پاسدار و شکنجه‌گر زندان اوین،   به تکفیر «انسان»،   «شهروند»،  «حزب» و «گرایش چپ»‌ نشسته‌اند. 
  

 













...









Share