طفلان سیا!
در تاریخ 12 ژوئیة 2012، ستاد
ارتش ترکیه فرضیة «شلیک» به فانتوم نابود شده در تاریخ 22 ژوئن سالجاری را مردود
دانست! و اینچنین بود که پتة حکومت اسلامی
چندین بار بر آب افتاد. از یکسو ارتباط این
حکومت با مزدوران مسلحی که سوریه را به آشوب کشیدهاند بر ملا شد، و از
سوی دیگر، همه فهمیدند لندن از طریق
فرانسه مدافع «حقوق حقة» جمکرانیان در بحران هستهای بوده، ولی به
دلیل ناکامی عقب نشسته و حاکمیت اسلامنواز
«سوئد» را به عنوان حافظ منافعاش تعیین کرده.
اعلام آمادگی وزارت امور خارجة
جمکران «برای وساطت میان دولت سوریه و مخالفان»،
و همچنین شیون و زاری «آهنی»، سفیر مردهشویان در فرانسه شاهدی است بر این
مدعا. سایت ایسنا، مورخ 14 ژوئیه 2012 به نقل از آهنی تیتر زده:
«سفير ايران در فرانسه: پاريس در راستای احقاق حقوق ملت ایران
نقش خود را ايفا كند»
بله، این حکومت قدرقدرت که به قول مردهشویان در
برابر «استکبار» شرق و غرب ایستاده و به فرمایش اعلیحضرت «ایسمها» را به شکست
کشانده «حقوق حقهاش» را از پاریس گدائی میکند، علامت
تعجب هم نمیگذاریم! زمانیکه هیلاری
کلینتن، پس از نشست «دوستان سوریه» در پاریس، برای
حمایت از حکومت طالبان به افغانستان آمد، صالحی شیر شده بود و ادعا داشت، در جهان «حرف آخر را اسلام میزند!» عربدهجوئیهای صالحی در سایت ایرنا، مورخ 5 ژوئیه 2012 منتشر شد:
«[...] علی اكبر صالحی [...] اظهار داشت: با شكلگیری انقلاب اسلامی [...] ایسمهای جهان
از جمله ناسیونالیسم [...] محو شدند و اكنون اسلامیزم توانسته جای خود را در جهان
باز كند [...] دین اسلام [...] به عنوان دین محرك جامعة بشری در تمامی لایههای
بشریت رسوخ پیدا كرده [...]»
به یاد داریم که مشابه همین «تخرخرها» را از زبان پهلوی دوم میشنیدیم، خصوصاً آنهنگام که ایشان سرمایهداری غرب را به
پیروی از «روش» حکومت خود «دعوت» میکردند!
حال میبینیم وزیر امورخارجة جمکران نیز با افزودن اسلامگرائی وارداتی از غرب
به اظهارات پهلوی دوم چگونه در باب «شکست ایسمها» به هذیانات حاج فرج دباغ
پیرامون «نیروی محرکة دین» میدان میدهد،
و گردوخاک به راه میاندازد. الاغهای
طویلة مککارتی میپندارند هر آنچه «نیروی محرکه» داشته باشد، نیکوست!
این پندار نشان بلاهت است، چرا که
سیل و زمینلرزه هم «نیروی محرکه» دارد، ولی
هرگز نمیشنویم که سعادت جامعة بشری در گرو سیل و زلزله باشد. ولی در عرصة نظریهپردازی، ستایش از «نیروی محرکه» به مراتب از سیل و
زلزله هم مخربتر است، چرا که نیروی محرکة
ناشی از «تعلقات» همواره مخرب و انسانستیز بوده و هست. به
همین دلیل نیز حقوق انسانی، مطروحه در
اعلامیة جهانی حقوقبشر خارج از هرگونه «تعلقات» دینی، قومی و بومی مطرح شده.
خارج از بحثهای تئوریک،
چند روز پس از این «اظهارات»، صالحی و دیگر مقامات قلعة حیوانات دریافتند که
اوضاع اربابشان آنقدرها تعریفی ندارد، ولی دیگر خیلی دیر شده بود! چند روز پس از ورود هیلاری کلینتن به کابل، یعنی در تاریخ10 ژوئیه 2012، ارتش سوریه یک مانور «هوائی» برگزار کرد، و خبر
آن در سایت فرانسه زبان نووستی انتشار یافت. خلاصه اوضاع
سوریه در مسیر دلخواه آنگلوساکسونها متحول نمیشد و جز عقبنشینی راه
دیگری در برابر اینان وجود نداشت، عقبنشینی در مصر نیز دنبالة همین جریان شد.
هر چند عقبنشینی بریتانیا در مصر به مراتب اهمیت بیشتری
دارد. این عقبنشینی، سرنوشت محمد مرسی را به شاخة بازندة سیاست خارجی
آمریکا، یعنی جناح هیلاری کلینتن پیوند
زد. در تاریخ 20 تیرماه سالجاری، رادیوفردا، خبر سفر ویلیام برنز را به مصر
منتشر کرد، ولی به فاصلة سه روز این برنامه تغییر یافت و در
تاریخ 23 تیرماه 1391، همین رادیوفردا از
سفر دو روزة هیلاری کلینتن به مصر خبر داد.
باری این مسائل جشن 14 ژوئیه، سالگرد انقلاب کبیر فرانسه را به کام بعضیها
تلخ کرد! البته در پی ملاقات هولهولکی فرانسوا اولاند با
الیزابت دوم، مسائل دیگری هم پیش آمد که تقریباً به سکوت
برگزار شد! از آنجمله است مرگ ناگهانی «اوا راوزینگ»، یکی از ثروتمندترین زنان بریتانیا؛ سقوط
یک جت خصوصی در فرانسه در منطقة «وار»، مرگ یک یا چند سرباز فرانسه در همین منطقه، همچنین مرگ «آلکس اوکرنت»، 29
ساله، از مسئولان ستاد انتخاباتی اوباما، و مرگ پسر «سیلوستر ستالونه» و ... و «شهادت»
چندتن از حکومتیهای افغانستان در یک جشن عروسی! ارتباط
این رخدادها با یکدیگر روشن نشده ولی ارتباط استعمار لندن با حکومت جمکران در عرصة
تروریسم و بحران هستهای جای تردید باقی نمیگذارد. برای
پنهان داشتن این ارتباط است که انگلستان به حضور مستقیم و رسمی خود در ایران پایان
داد و «سوئد» را به عنوان حافظ منافع بریتانیا معین نمود.
در پی شکست کودتای هیزاکسلنسی، انگلستان تلاش کرد همچون آمریکا با توسل به
اراذل و اوباش، هم برای جیرهخواراناش در
جمکران حماسه بیافریند و هم در برابر
روسیه جاخالی داده، از خود سلب مسئولیت
کند. ولی به دلیل ناکامی در این مسیر مقدس
ناچار شد بدون لاتبازی و حماسه آفرینی، یا بهتر بگوئیم بدون تکیه بر «سنگر حق» با جیرهخواراناش
«روابط پنهان» برقرار کند. ولی از آنجا که برپائی «سنگرحق» برای تأمین
منافع استعمار الزامی است، سازمان سیا بار این «وظیفة مقدس» را بر دوش میکشد. برنامة
حضرات در منطقه و به ویژه در ایران، طبق
معمول به ارزش گذاردن «اسلام» و اسلامگرایان است. اینان
میخواهند در منطقه حکومت جمکران را در جایگاه «داور» قرار دهند، و در
ایران هم آشفروشها و مدافعان حقوق بشر «نسبی» و نهضتعاظادی را در جایگاه اوپوزیسیون
حکومت تثبیت کنند.
به این ترتیب امکان استقرار دمکراسی در ایران و در تمام
کشورهای مسلماننشین منتفی خواهد شد و گسترش حکومت «تعلقات»، «تعصبات» و توحش، یعنی «حکومت مردمی» تضمین میشود. حکومت
مردمی چیست؟ حاکمیت باورها!
برای درک ابعاد حماقت در این قماش
حکومت بد نیست به میدان «تحریر» در قاهره بنگریم.
ارتش مصر به آمریکا وابسته است، و در پی مسافرت اوباما به مصر، آمریکا بارها و
بارها از «جنبش اعتراضی مردم» این کشور حمایت کرده، و محمد
مرسی هم پس از کرنش در برابر ارتش، به
عنوان «منتخب مردم» در جایگاه ریاست جمهوری مصر نشست. حال همین مترسک واشنگتن به بهانة مقابله با ارتش
میخواهد بالاترین مرجع حقوقی کشور، یعنی شورایعالی قانون اساسی مصر را تحت
نظارت ریاست قوة مجریه قرار دهد!
جالب اینکه، وزیر
امور خارجة آمریکا از لاتبازی مرسی حمایت به عمل آورده. بله، دمکراسی مطلوب یانکیها از «باغ وحش اسلام»
فراتر نمیرود. و برای تحکیم پایههای چنین باغ وحشی لازم است
اسلامگرائی در مصر تقویت شود، یعنی «مردم»
دشمن آمریکا باشند. اما منطقاً طرفداران «مرسی»
یعنی هواداران اوباشسالاری میباید از آمریکا به دلیل «خدماتاش» قدردانی کنند
ولی میبینیم که چنین نیست! همزمان با ورود هیلاری کلینتن به قاهره، شاخکهای «مردمی» یانکیها اراذل را به میدان
تحریر آوردند تا به هیلاری کلینتن دشنام دهند و با آمریکا مخالفت کنند! یورونیوز هم این تظاهرات مردمی را به ما نشان
داد تا بدانیم و آگاه باشیم که «مردم» با آمریکا مخالف هستند. حال دو پرسش مطرح میشود.
نخست اینکه اگر «مردم» با آمریکا سر ستیز دارند، پس چرا به محمد مرسی، نوچة یانکیها رأی دادهاند؟! دیگر
آنکه، اگر این «مردم» ضدآمریکائی به «مرسی» رأی ندادهاند، پس این قهرمان بزرگ را کدام دست از صندوقهای رأی
بیرون کشیده؟ در این میان آنچه مسلم است
بازی «دودزة» آمریکائیهاست. در برنامههای
اینان قرار است، «مرسی» ضدآمریکائی هم بشود، همانطور که «روحاللهخمینی»که از صدقة سر ارتش
شاهنشاهی به قدرت رسید «ضدآمریکائی» از
آب در آمد. اگر یانکیها نتوانند با
«مرسی» کاری از پیش ببرند، «مردم» را برای
«حماسه آفرینی» و «لاتبازی» به میدان میآورند؛ کافی است «مردم» نخست وزیر و دولت برگزیدة مرسی
را «لیبرال» ارزیابی کنند. و همان نمایشنامهای به روی صحنه برود که در
دوران شیخ مهدی بازرگان به اجرا در آمد. چرا که برخورد «مردم» با مسائل کشور فاقد انسجام
منطقی است. دلیل هم اینکه تل موهوم مردم، مانند
«روانپریش» و «عقب افتادة ذهنی»، نه مسئولیت میشناسد، نه پاسخگوست! و
استعمار جهت پیشبرد سیاستهایاش به این پدیدة «منطقستیز» نیاز مبرم دارد. به
استنباط ما تظاهرات «مردم» در میدان تحریر قاهره، آنهم همزمان با ورود «ام الانقلاب اسلامی»، هیلاری
کلینتن به مصر، تمایل صریح آمریکا را به ارائة تصویر
«ضدامپریالیست» از جیرهخواراناش به اثبات میرساند.
سفر هیلاری کلینتن به مصر نشان داد که علیرغم اعتراض «مردم»
به حکم قاضی دادگاه حسنی مبارک و همچنین علیرغم «ستریپتیز» مرسی در میدان تحریر، سیاست پهن
کردن «حریم خصوصي» در خیابان، یعنی بازتولید
مضحکة «انقلاب اسلامی» حاج روحالله در مصر با اشکال روبرو شده! دلائل
فراوان است؛ پس پس رفتن ارتش ترکیه در مورد هواپیمای «شهید»،
زوزههای
آخوند صدیقی در «نماز جماعت» 13 ژوئیه 2012 ،
ابراز عشق علی لاریجانی به شیخک
عربستان، افزایش قدرت نظامی جمکرانیان در رسانههای غرب، و از
همه مهمتر هیاهوی رادیوفردا برای فرزندان «نرگس» و «دختر نسرین ستوده» فقط به
دلیل تضعیف سیاست خارجی آمریکا به راه افتاده.
سیاستی که با هدف تأمین برتری برای
دولت اسرائیل، از باورهای مردم در
کشورهای مسلماننشین «قانون اساسی» میسازد، و «مردم» را در جایگاه «قضاوت» مینشاند! همین
سیاست مزور اینک با انتشار «خبر» ممنوعالخروج شدن دختر 13 سالة نسرین ستوده به
شوت و پرتها برای «قضاوت» فراخوان داده، و خوشبختانه اهالی مرز پرگهر روی عموسام را هرگز
زمین نمیگذارند!
حضور اهالی رادیوفردا بگوئیم، ممنوعالخروج
شدن «مهرآوه»، با ممنوعالخروج شدن دیگر ایرانیان هیچ تفاوتی
ندارد، و هیچ «دلیل منطقی» برای در بوق
گذاشتن آن نمیبینیم. ولی عملیات به ارزش گذاشتن «نسرین ستوده»، از
اعضای سرشناس دکان شیرین عبادی، هزار و یک
دلیل «غیرمنطقی» و استعماری دارد که مهمترینشان برپائی «سنگر حق» و مضحکه کردن
ایرانیانی است که در این سنگر مینشینند. برای انحراف افکار عمومی از مطالبات دمکراتیک
ملت ایران همین مختصر کفایت خواهد کرد.
فراموش نکنیم که کشتی «انقلابهای» اسلامی یانکیها در سوریه
به گل نشسته و مصلحت گاوچرانها چنین ایجاب میکندکه برای جبران این شکست، از ملت ایران «پل پیروزی» بسازند. برای
جبران شکست در سوریه است که سازمان سیا قلادة سگهای هار جمکرانیاش را در داخل و
خارج مرزهای ایران رها کرده تا همزمان در چند جبهة «تعلقات» دینی، قومی، بومی و «مظلومیت حسینی» پارس کنند، البته به
صورت مدرن و امروزی!
در زمینة فرهنگی این مدرنیزاسیون به اختراع «غزل سکولار»
منجر شده، و در زمینة «سیاست دینی» یا دیانت سیاسی، «دختر نسرین ستوده» بجای «طفلان مسلم» نشسته! «غزل سکولار» را به فرصت دیگری موکول میکنیم و
میرویم به سراغ برنامة سازمان سیا که از کودکان
ابزار تبلیغات سیاسی ساخته. دکان
«کسب ترحم» و ایجاد سنگر حق با توسل به پرسوناژ پدر، مادر، برادر و یا همسر «شهید» دیگر فرسوده شده و میباید
از طریق «فرزند خردسال» زندانی سیاسی»، مونث، خودی و اسلامگرا این کاسبی پرسود را
ادامه داد. به همین دلیل است که رادیوفردا با نسرین ستوده و
دخترش معرکه گرفته. حضرات پیشتر با آخوندهای فکلکراواتی نظیر مهدی
بازرگان و ملکی «سنگرحق» ساخته بودند، اینک برای تداوم همان سیاست توحش، به
انواع مونث شیخ مهدی و فرزند خردسالاش روی آوردهاند. داستان
«بیماری» نرگس محمدی و «زجر فرزندان خردسالاش» کارساز نشد؛ میپندارند
با سناریوی ممنوعالخروج شدن یک دختر بچه که مادرش هم در زندان است میتوانند به آتش نفرت عمومی دامن زده، و یک بار
دیگر مطالبات دمکراتیک ملت ایران را با لاتبازی به بیراهه بکشانند.
بله، فراموش نکنیم
که این دختربچه مادرش زندانی است؛ خودش هم
«ممنوعالخروج» شده، هر چند ویژگیهای
دیگری هم دارد! نام و نام خانوادگیاش «اسلامی» نیست، مادرش، به قول شیرین عبادی در برابر رژیم «مقاومت» میکند،
و خلاصه به زعم شوتوپرتها، مو لای درز دکان نوین رادیوفردا نخواهد رفت! به
ویژه که قوة قضائیة جمکران با سکوت در
برابر پروپاگاند ارباب، در واقع تبلیغات
سازمان سیا را تلویحاً تائید میکند. باری، اگر در جمکران،
همانطور که شاهدیم برای سنگرسازی به «فرزندان خردسال» اسلامگرایان دخیل
بستهاند، در تونس هنوز میتوانند با توسل به «مادر شهید» مرزهای
قانونی را بشکنند.
به عنوان نمونه «مادر» آن شهیدی که خود را به آتش کشید تا
بعضیها در تونس «انقلاب» فرمایند، به مأمور
وزارت دادگستری دشنام داده و «مردم» هم به پشتیبانی از مادر شهید تجمع کردهاند و
باقی قضایا. این خبر مهم ابتدا در فرانس پرس منتشر شد بعد هم
فارس نیوز آن را به سلیقة جمکرانیان آراست:
«مادر [...]جوان تونسی که با خوسوزی آغازگر انقلاب تونس و دیگر
انقلابهای عربی بود به اتهام اعتراض به کارمند دادگاه دستگیر شد[...]»
این «حماسة میهنی» در سایت فارس، مورخ 25 تیرماه سالجاری نقل
شده. دلیل «حماسهسازی» روشن است. در پی
ناکامی یانکیها در سوریه، دولت مفلوک تونس
که ذکر «اسد باید برود» گرفته بود، ناچار شده به نشخوار مطالبات ارباب پایان دهد و
همصدا با مرسی از پایان خونریزی سخن به میان آورد. در این گیرودار بود که وزارت امورخارجة جمکران
برای «وساطت» بین طرفین درگیر در سوریه اعلام آمادگی کرد تا هم در این کشور «حافظ منافع»
ارباب باشد و هم به عنوان «ضد آمریکائی» جایگاهی منطقهای برای خود تأمین کند و به
پاسداری از منافع ارباب بنشیند.
ولی یانکیها و جمکرانیان سخت کورخواندهاند. سیاستی که در سوریه اعمال میشود در مسیری متحول
خواهد شد که «راه نفس» برای طالبان سنی یا شیعیمسلک نماند. در نتیجه،
به طریق اولی، آلترناتیوسازی با
نهضتعاظادی، آشفروشها و کودکانشان، یا
بهتر بگوئیم تکرار دورباطل سیاست توحش «تعلقات» و «باورها» در بنبست خواهد افتاد.
اگر اوضاع به همین منوال پیش رود بزودی
آنکارا سقوط جنگندة فانتوم را انکار خواهد کرد.
...
<< بازگشت