بیغ و باستان!
به دلیل باختن صحنه در سوریه، گاوچرانها و متحدانشان در اروپا، بدون
اینکه به نقش زیرجلکی و مخرب سیاست آمریکا در جنگ یوگسلاوی اشاره کنند، به
دوران نورانی هیتلر بازگشته و ضمن سرازیر کردن اشک تمساح برای «مسلمانان شهید»
بوسنی، به خط و نشان کشیدن برای «صربهای جنایتکار» مشغول شدهاند. جیره
خواران جمکرانی یانکیها نیز به پیروی از ارباب در جایگاه وکیل مدافع «مسلمین» نشسته
و به «صربها» پارس میکنند.
هیتلر دل شده را با غمت ای «بیل» عزیز
اتحادی است که از عهد عتیق افتاده است!
یا حافظ! مرا ببخش
که شعرت را با نام کلینتن و هیتلر لجنمال کردم!
ولی از «حق» نگذریم، مرد نازنینی بود این هیتلر! اگر
هنوز در قید حیات میبود، برای دفاع از
«آزادی بیان» جنایتکاران، بردهفروشان، قاچاقاچیان موادمخدر و ... و خلاصه برای آزادی همة
متجاوزین به حقوق انسانی یک «او. ان. جی» تشکیل میداد و شاید «نوبل صلح» هم میگرفت. هر چه
باشد از جیمیکارتر و شرکاء که کمتر نبود.
اینها تلاش کرده و میکنند تا
«کار ناتمام» هیتلر را به «فرجام» برسانند.
و این بود دلیل جنگافروزی دستگاه کلینتن در یوگسلاوی سابق. اتحاد شوروی به کنار، طی جنگ جهانی دوم فقط «صربها» با نازیها
جنگیدند. در نتیجه، غرب پس از فروپاشی
اتحاد شوروی، آنان را گوشمالی داد! شاهد
بودیم که دستگاه کلینتن برای گرفتن انتقام خون شهدای «نازنازی» درنگ نکرد و جهت
تقویت جبهة «حق»، ملاعمر را هم از طویله
بیرون کشید و دولت تشکیل داد. بعد هم
جرج بوش به بهانة مبارزه با طالبان به افغانستان لشکرکشی کرد و یکی از رفقای
ملاعمر را به عنوان رئیس جمهور منتخب «مردم» به ملت افغانستان هدیه داد. جالب اینک،
همین رئیس جمهور «محبوب» در ژاپن برای
صلح با «طالبان» مذاکره میکند!
در ژاپن یک دکترای افتخاری هم به رئیس حکومت اسلامی
افغانستان دادند و «تارو آسو»، نخستوزیر
اسبق ژاپن از تلاشهای کرزای، «رئیس جمهور جلالتمآب» برای صلح و ثبات در افغانستان
تمجید فراوان به عمل آورده! بله، پس از ملاممد خاتمی، سیرک سیار عموسام با حامد کرزای در ژاپن معرکه
گرفته. سایت نووستی، مورخ 20 تیرماه 1391، به نقل از «باخترآژانس» بخشی از نمایش «افتخارآفرین»
سیرک یانکیها را در ژاپن منتشر کرده:
«[...] طبق گزارش [باختر آژانس] ماتسونامی، جنرال دایرکتر پوهنتون علوم سپورتی نیپون مراتب
تبریکی پوهنتون نیپون را به حامد کرزی [...] ابراز داشت[...] ماتسونامی به رئیس جمهور
جلالتماب کرزی گفت [...] دستآوردهای شما درج تاریخ این پوهنتون گردیده[...] [وی
افزود] حضور شما را جای مسرت و اعطای سند دوکتورا را برای این پوهنتون و کشور
جاپان افتخار میدانیم [همچنین] تارو آسو، صدراعظم اسبق جاپان [...] ضمن تبریکی به حامد کرزی از تلاشهای رئیس جمهور
در عرصة صلح و ثبات در کشور تمجید به عمل آورد و خواهان صلح و ثبات در افغانستان و
تقویت بیشتر روابط میان دو کشور گردید[...]»
اگر صلح و ثباتی در افغانستان وجود دارد، پس دیگر دلیلی نیست از حامد کرزای بخواهند
«تلاش بیشتری» به خرج دهند. تعارفات توخالی
بالا که نیازی به بررسی ندارد، پس ببینیم
پاسخ «رئیس جمهور جلالتمآب» کشور مصیبتزدة افغانستان به چاپلوسی ژاپنیها چه
بوده! جناب کرزای پس از قرقره کردن
تعارفات فراوان برای میزبانانشان فرمودهاند، «افتخار میکنم که از یک پوهنتون با 120 سال
سابقه دکتری گرفتهام»؛ آنوقت که شما «پوهنتون» داشتید بعضی کشورها وجود
نداشتند! به این میگویند پیوند «تیز» به
شقیقه! و البته حامدکرزای، همچون دیگر همپالکیهایاش در این قماش پیوند
«استاد» است:
«[...] رئیس جمهور افغانستان پس از دریافت
دوکتورای افتخاری [...]گفت: برای من جای
افتخار است که از پوهنتون نیپون که 120 سال تاریخ دارد، دوکتورای افتخاری [...] بدست میآورم [...] زمانیکه
[...] بعضی از کشورها در جهان وجود نداشتند[...] جاپان نهادهای تحصیلی داشت [...] در
[پایان] این مراسم رئیس جمهوری اسلامی افغانستان، نهال یادگاری را در صحن آن پوهنتون غرس نمود[...]»
دروغ چرا؟ ما که در محل حضور نداشتیم ولی در حدیث آمده که دولت
جاپان از درخت «حامد کرزای» هر روز هزار تن تریاک برداشت میکند! درخت ایشان «جادوئی» است و همچون درخت قصههای شاهپریان «پری» دارد! به
همین دلیل است که جاپان میزبان نشست شورای صلح حزب اسلامی افغانستان با طالبان شده. یانکیها
میخواستند این مذاکرات را در شیخنشینهای منطقه برگزار کنند تا از خدمات حکومت
مردهشویان هم برخوردار شوند ولی «شهادت» جنگندة فانتوم ناتو در ترکیه به این
بساط پایان داد و حضرات ناچار شدند جیره خوارانشان را به ژاپن بیاورند. برای
کسب اطلاع بیشتر، مشتاقان میتوانند به
سایت فارسی نووستی، مورخ 20 تیرماه 1391
مراجعه فرمایند تا ما هم بپردازیم به سیرک اربابان حکومت مردهشویان در داخل و
خارج مرزها.
در خارج مرزها همچنانکه در وبلاگ «فوهرر در فردوس» گفتیم
حضرات قصد «بازسازی» محور پوسیدة «ایران ـ آلمان» را دارند. و مدتهاست که در پروپاگاندشان این محور را فعال
کردهاند. جنجال رسانههای جمکران پیرامون
خودشیرینی «گونترگراس»، حمایت به اصطلاح
روشنفکران از «شاهین نجفی»، به موازات عوعوی سگهای هار هیتلر که به ویژه در بیبیسی، «آزادی بیان» را با «توهین»در ترادف قرار
دادند، و ... و به ویژه هیاهو پیرامون
«فردوس فرودستان»، با هدف ارائة «تصویردلپذیر»
از آلمان صورت پذیرفت. به هیچکس نگین! ولی پیش از ظهور پرسوناژ «فرودستان»، رئیس جمهور آلمان ابتدا به روسیه رفت، بعد در
کاخ الیزه، به مدت 3 ساعت پشت درهای بسته
با فرانسوا اولاند به گفتگو پرداخت. از این
گفتگوها هیچ خبری به بیرون درز نکرد! ولی با توجه به امواج پروپاگاند رسانهای به نفع آلمان، و به ویژه پس
از انتشار خبر مربوط به «فردوس فرودستان» و تقارن آن با خبر «کتک خوردن» دیپلمات
جمکران، میتوان حدس زد که یانکیها قصد
دارند «آلمان» را در جایگاه «پرافتخار» گذشته قرار دهند! برای تحقق این سیاست «کاهش نقش فرانسه در ایران»
الزامی مینمود، سفر غیررسمی «میشل روکار»
به تهران دلیل موجه داشت! ولی از مسافرت سناتور روکار تا امروز شرایط
تغییر فراوان کرده. در اروپا و کشورهای مسلماننشین تمام برنامههای
سرکوب که یانکیها به آن امید بسته بودند با شکست روبرو شده.
طرح سرکوب اقتصادی که با جنجال «نجات بانکها»، بجای «نجات انسانها» به راه افتاده بود در
فرانسه به گل نشست! به گزارش فرانس پرس، مورخ 9
ژوئیة 2012، دولت فرانسه با بهرة منفی چند
میلیارد یورو وام دریافت نمود! به عبارت دیگر،
فرانسه برای دریافت این وام نه
تنها بهرهای نمیپردازد که پاداش هم میگیرد!
به یاد داریم که پیش از انتخابات
ریاست جمهوری فرانسه «فیچ»، «مودیز» و دیگر دکانهای باجگیری آمریکا برای
کاهش اعتبار بانکهای فرانسه با یکدیگر مسابقه گذاشته بودند! دریافت
وام با بهرة منفی نشان میدهد که نفوذ باجگیران ینگه دنیا حداقل در کشور فرانسه
کاهش یافته.
خلاصه تهدیدهای «مودیز» و شرکاء در واقع به دلیل «هراس» از
کاهش نفوذشان در فرانسه بود! شاید به همین دلیل، هیتلر ابتدا در روزنامة لوموند و تلویزیون اسرائیل،
و اینک در رادیوفردا، مورخ 11 ژوئیه 2012
کمابیش «عزیز»، «دوست
داشتنی» و «دلپذیر» شده! و شاید به همین دلیل باشد که احمدینژاد همزمان
با پارس کردن به ارباباناش در اسرائیل، دمی
هم در لبنان برای فرانسه میجنباند، و در
جایگاه وکیل مدافع «مردم» آمریکا مینشیند،
و برای تغییر الگوی سیاسی و اقتصادی
جهان اعلام آمادگی میکند؛ خنده هم اصلاً
ندارد! اوضاع جمکرانیان سخت آشفته است!
همچنانکه گفتیم آخوند دارد از اوباش فاصله میگیرد، و
تزلزل پیوند دیرین آخوند و اوباش ارکان نظام توحش را چنان به لرزه درانداخته که
دادستاناش «اجبار در پوشش» را انکار میکند، و سرداران سپاه، سرکوب ملت را!
حال آنکه رهبر «قلعه حیوانات» دودستی به «چادر» زن نخبه و نجیب مسلمان
آویزان شده و ملایان سازمان تبلیغات اسلامی نیز برای گسترش سرکوب زن ایرانی تقاضای
افزایش بودجه کردهاند! سایت آخوندنواز «مهرنیوز»، مورخ 11
ژوئیه سالجاری برابر با 21 تیرماه، مشتاقان
را در جریان دریدگی و وقاحت حکومت اسلامی و پامنبریهایاش گذاشته.
و اما در میان این پامنبریها فردی به نام «بقائی» رکورددار جهانی
سرعت در حماقت است. «بقائی» به فواید چادر در «ایران باستان» اشاره کرده و میگوید
«آنوقتها»، برای اینکه زنان از گزند مهاجمان و همچنین از گرد
و خاک راه در امان باشند آنها را میپوشاندند! و از آنجا که این شیوه خیلی موثر بود مردها هم
برای حفظ خود «چادر» سر کردند! میبینیم
که «میمته» و طرفداراناش که چادر سر کرده بودند از پیروان «رسوم» ایران باستان
بودند! باری،
پروفسور بقائی میافزایند، بعدها این پوشش در میان زنان رایج شد، سپس مردان آن را متحول کردند که نگاه دیگران هم به
زنها نیفتد و ... و وقتی اسلام به ایران آمد متوجه شد که این چادر خیلی خوب است! بله، نتیجهگیری روشن است: تازیها
حمله نکردند؛ اسلام خودش آمد؛ چادر
هم پیش از اسلام در ایران بود پس «چادر» خوب است!
جالب اینجاست که دکتر بقائی این مزخرفات را «بر اساس تحقیقات
مورخان» مطرح کردهاند و مسلماً همین «مورخان» بزودی یک سنگنوشتة دوران هخامنشی
در باب «فواید حجاب» کشف خواهند کرد. مگر همین چند روز پیش برای ارائة تصویر دلپذیر
از هیتلر، یک «سند تاریخی» به دست مورخین
و مورخان نیفتاد؟ همین مورخین برای پیوند زدن ایران باستان به
توحش ادیان ابراهیمی میتوانند اسناد فراوان کشف و اختراع کنند و «بقائی» هم بر
اساس تحقیقات «نیست در جهان» مورخان موهوم کذا،
یک بیبیگوزک برای مهرنیوز سر هم خواهد کرد:
«[...] براساس تحقیقات [...] در مورد تاریخ
حجاب در میان زنان ایرانی، مورخان بر این
عقیدهاند در ایران باستان زمانی که زنان همراه مردانشان [...] سفر میکردند برای
آنکه مورد تعرض راهزنان قرار نگیرند در کاروان ها که به طور طبیعی برای محفوظ بودن
از طوفان و گرد و خاک [بر رویشان] پوششهائی
میانداختند [...] این پوششها سبب میشد [...] راهزنان تفاوت میان زن و مرد را [...]
تشخیص ندهند [...] به تدریج [...] صلاح را
در این دیدند که این پوشش را به طور دائم در سفرها چه بر مرد و چه بر زن در شرایطی
که احساس می کردند ممکن است مورد تعرض راهزنان قرار گیرند استفاده کنند [...] بنابراین
در پوشش رفتن به تدریج در میان زنان ایرانی باب شد [...] و مردان که دیدند تعرض
تنها در حالتهای راهزنی نیست و میتواند از طریق نگاه هم در شهرها و معابر عمومی [...]
مصداق پیدا کند [...] آن را به تدریج متحول کردند که به صورت پوششی برای پوشاندن
روی زنان [...] درآمد[...] که در فرهنگ ایرانی
بنام چادر معروف است که اصلا ریشهای ملی دارد [...]»
بله در ایران باستان،
زنان همراه مردانشان سفر میکردند!
گویا بقائی بینوا ایران باستان را
با صحرای حجاز اشتباه گرفته! اگر این مورخ صاحب نام با ایران باستان آشنائی میداشت
مسلماً از جایگاه زن در شاهنامه آگاه بود و چنین ترهاتی ردیف نمیکرد. اگر افسار امثال بقائی را رها کنند، پس از چند سال قصة خالهسوسکهشان به اینجا میرسد
که، «براساس تحقیقات، ایرانیان قدیم دیدند که رودابه زناکار است؛ او را سنگسار کردند! به تدریج مردها را هم سنگسار کردند و فهمیدند
که سنگسار کار خوبی است؛ به این ترتیب بود
که سنگسار رایج شد، و ریشهای ملی دارد» و... و بگذریم.
در تاریخ 4 ژوئیه2012، همزمان با جشنهای استقلال آمریکا، پارلمان اروپا ناچار شد «آکتا» را وتو کند، و
اینگونه بود که روزگار آنگلوساکسونها همچون آبنوس «سیاه» شد. برنامة سرکوب فرهنگی
«آکتا» از حمایت یانکیها، کانادا، استرالیا، مراکش، کرةجنوبی
و احزاب فاشیست اروپا برخوردار بود. یادآور شویم این احزاب نام «مردمی» را یدک میکشند.
در هر حال، قرار بود پارلمان اروپا در مسیر مقدس سانسور
پیشقدم شود تا یانکیها بتوانند بدون دردسر دامنة سرکوب آزادیبیان را آنطور که
دوست دارند گسترش دهند. ولی «افسوس که آن دولت بیدار بخفت!» این
بخت واژگون شاید بزودی «الیزابت» را بجای «بیغ» بنشاند! بیغ
همان «بیگ» است، به معنای بزرگ! و
اینهم بخشی از خبر تعویض نام «بیگ بن» که از بخش عرب زبان سایت «نووستی» کش رفتیم:
«[...] البريطانيون يودعون ساعة بيغ بن [...] فعبر ديفيد كاميرون
عن ترحيبه بالفكرة كونها [...]»
ترجمة جملات فوق هر چه باشد، «مشغلة فکری» دیوید کامرون از هر گونه ترجمه و
تفسیر بینیاز است! افلاس، کار حضرات را بجائی رسانده که با سه نخالة چاه
جمکران، احمد توکلی،
علی مطهری و جواد لاریجانی معرکه گرفتهاند. توکلی
در سنگر «مبارزه با استبداد قوة مجریه» نشسته،
علی مطهری به بهانة دفاع از «زندانیان
سیاسی» باد در بادبان شکستة میرحسین موسوی و جنبش فاشیستهای سبز میاندازد، تا
جواد لاریجانی بتواند از جایگاه اعلیحضرت «خاکی» به آبادی میهن آنهم با توسل به
زمینخواری «افتخار» کند. جنگ زرگری این سه نخاله که همه متعلق به «قبیلة»
واحدی هستند، در راستای تأمین منافع
همان محفلی به راه افتاده که «نیکولاس براون» نمایندة آن بود؛ روتاری
کلاب! منافع محفل روتاری در گسترش سرکوب
از طریق گسترش دامنة «مقدسات»، یا بهتر بگوئیم توسعة روابط «جانبدارانه» است.
این روابط همچنانکه پیشتر هم به کرات گفتهایم، «یکسویه»، «احساسی»، «غیرمنطقی»، «ارزشی» و در نتیجه «انسانستیز» است و هرگز از «دور
باطل» تقابل دو قطبیهای کاذب خارج نمیشود.
به عنوان نمونه بد نیست نگاهی به افغانستان بیاندازیم. تاکنون در این کشور گاوچرانها به بهانة اعتراض
به «توهین به مقدسات» لشکرکشی خیابانی به راه میانداختند اینک «زن» را به ابزار
گسترش تعصبات تبدیل کردهاند. روند کار
چنین است! یک فیلم از وحشیگریهای «مردمی» پخش میکنند، یک داستان به خورد مخاطب میدهند و بعد شیخکهای مونث را برای تاکید بر اسلام
رحمانی و اعتراض به وحشیگری به خیابان میکشانند
تا اینان «غیرت» ملت افغان را به عنوان «راه حل» مطرح کنند. غیرت چیست؟ همان توحش و تعصب! بله، هدف از
انتشار فیلم قتل فرضی «نجیبه»، گسترش
روابط بر اساس «تعلقات» است!
روابط مذکور بر «تعلقات» دینی، بومی، قومی،
گروهی و سیاسی متمرکز شده، صریحاً
با «آزادی بیان» انسان در تقابل قرار میگیرد و به همین دلیل «حقوق انسانی» در چارچوب
«اعلامیة جهانی حقوق بشر» فراتر از حیطة تعلقات مطرح شده. کسانیکه خود را طرفدار این اعلامیه معرفی میکنند
میباید در برابر گسترش دامنة این «تعلقات» در زمینههای سیاسی، اجتماعی،
فرهنگی و ایدئولوژیک موضعشان را مشخص کنند.
روابطی که بر اساس این «تعلقات» ایجاد میشود، همچون دیگر روابط احساسی «یکسویه» و فاقد
«تداوم خطی»است، از اینرو با روابط دمکراتیک در تضاد قرار خواهد
گرفت. در روابط منطقی یا دمکراتیک «احساس»
و «جانبداری» حاکم نیست. رفتار منطقی انسان، الزاماً میباید «دو سویه»، پویا و «مداوم» باشد. در روابط منطقی «انگیزهها» مشخص است و «ابهام» وجود
ندارد، حال آنکه پشت پردة روابط یکسویه و احساسی
«انگیزهها» خود را پنهان نگاه میدارد. به عنوان نمونه، هیچکس نمیتواند به انگیزة گروهی که تحت عنوان
«مادران پارک لاله» در لندن بیانیه صادر میکنند و از تظاهرات همجنسگرایان شکوه و گلایه دارند پی ببرد. هیچکس
نمیتواند از انگیزة کسانی که بدون کوچکترین شناخت از متفکران و فلاسفة مدرنیته،
مارکس، نیچه یا فروید اینان را ناشیانه هدف
تهاجم «قلمی» قرار میدهند، آگاه شود.
ولی اهداف اصلی این لجنپراکنیها مشخص
است؛ گلة مادران پارک لاله، همچون منتقدان
خیابانی «متفکران مدرنیته»، در واقع در همسوئی
با حکومت اسلامی و مخالفنمایاناش «مادیات انسان» را هدف گرفته. ستیز جانوران وحشی با «مادیات انسان» به این
دلیل است که مادیات را نمیتوانند در «سنگر حق» بنشانند!
بله، پیکر انسان با مزخرفاتی نظیر «فضیلت»، «کرامت»،
«عقلانیت» و «افتخارات» و تعصبات و
ترهات مشابه هیچ ارتباط منطقی نمیتواند برقرار کند؛ هرگز هم
چنین رابطهای برقرار نخواهد شد. اعلامیة
جهانی حقوق بشر، خارج از حیطة «ارزشها» بر
«حقوق برابر» همة انسانها تأکید موکد دارد.
این است مشکل اصلی جیرهخواران
طویلة مقدس مککارتی؛ تضاد «مادیات انسان» با تقدسها! روشنتر
بگوئیم، برای محفل فاشیسم بینالملل، تضاد
«انسان» با ایستائی و سکون ویژة «جهان ارزشها» دردسرساز شده، و به همین دلیل استعمار غرب با تمام قوا از
حکومت مقدسات در کشورهای مسلماننشین پشتیبانی میکند.
«مقدسات»، چه دینی، چه «غیردینی» در هر حال با آزادی بیان انسان در
تضاد قرار میگیرد. «جهان ارزشها» هیچگاه انسانی نیست و هرگز نمیتواند انسانی شود. ولی فراموش نکنیم که روابط ارزشی، همواره «جانبدارانه»، یا بهتر بگوئیم «یکسویه» باقی میماند. و این «مسیر» مطلوب فاشیسم را نه انسانها، که
روحانیون، «متفکران» و «رهبرانی» مشخص
خواهند نمود که برای انسانها دایههای دلسوزتر از مادر میشوند؛ این است سنگ زیربنای استبداد!
امروز در بحران سوریه،
آنان که خود را «دوستان سوریه» جا زدهاند همین توحش و«یکسویگی» را میجویند،
و آن را به عنوان «روابط دوسویه» و
دمکراتیک به افکار عمومی در جهان میفروشند! هر چند خوشبختانه در این میدان شکست خوردهاند. در نتیجه، پس از کنفرانس بین المللی ژنو پیرامون
سوریه، کوفی عنان ابتدا به تهران، و سپس
به عراق رفت. و اینگونه بود که برنامة
اعزام خرابکار از محور «جمکران ـ امارات ـ عراق» به سوریه پایان گرفت، و سفیر
سوریه در عراق نیز به آغوش شیخ قطر پناه برد!
بله، مخالفت
حضرات با «حضور ایران» در مذاکرات پیرامون سوریه دلیل موجه داشت! یانکیها
ترجیح میدهند حکومت ملایان، ضمن ابراز مخالفت
«رسانهای ـ تبلیغاتی» با تروریسم در سوریه، از براندازان اسلامگرای این کشور حمایت به عمل
آورد! پافشاری مسکو برای «حضور ایران» در
روند صلح در واقع به معنای تأکید روسیه بر پایان گرفتن نقش مخربی است که این «شبه
دولت» جنایتکار در کشور سوریه ایفا میکند.
...
<< بازگشت